سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 54
کل بازدید : 767273
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

شهید شیرودی

صاحبنظران جنگ های هوایی شهید شیرودی را « نامدارترین خلبان جهان» نامیده اند . وی هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر به صورت مایل شیرجه می رفت و دشمن را زیر رگبار گلوله می گرفت و مثل جت جنگنده فانتوم مانور می داد.

به گزارش خبرگزاری مهر، شهید علی اکبر شیرودی در دیماه 1334 در روستای بالاشیرود تنکابن در استان مازندران چشم به جهان گشود . پدر این شهید بزرگوار در مورد خوابی که پیش از بدنیا آمدن علی اکبر دیده می گوید :" پیش از تولد علی اکبر در خواب دیدم که بر فراز بام خانه، ستاره درخشانی است که چشمها را خیره می کند به طوری که اهالی از اطراف برای تماشای آن می آمدند. علی اکبر که متولد شد، درشت تر از نوزادان دیگر بود و اعجاب اقوام و همسایگان را بر انگیخت".

هنگامی که شهید شیرودی طفلی بیش نبود پدرش تحت تأثیر خوابی که دیده بود در تعلیم قرآن به فرزند همت گمارد. در دوران دبستان نیز نه تنها از نظر جسمی جثه ای درشت داشت بلکه از نظر هوش و استعداد از بسیاری از همسالان خود گوی سبقت را ربوده بود. بعد از اتمام دوره ابتدایی و کسب رتبه شاگرد اولی، به دلیل نبود دبیرستان در روستای بالاشیرود در دبیرستان شیرود در شش کیلومتری محل سکونتش ادامه تحصیل داد. وی که از مشکلات مالی خانواده مطلع بود از طریق کارگری و کشاورزی به پدرش کمک می کرد.

در دوران جوانی همچنان از لحاظ ایمان، اخلاق و تحصیل سرآمد جوانان آن منطقه بود. معلم تعلیمات دینی وی در خصوص ویژگی های اخلاقی علی اکبر می گوید : "اخلاق اسلامی و رفتار جوانمردانه  او نشانه هایی از خصوصیات جوانی میرزا کوچک خان را مجسم می کرد."

شهید علی اکبر قربان شیرودی در سال آخر دبیرستان جهت یافتن کار به تهران آمد و در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت. در سال 1350 با افکار و مبارزات امام خمینی (ره) آشنا شد و شروع به مطالعه معارف و کتابهای ادیان مختلف همچنین کتب فلسفی و سیاسی از جمله نوشته های شهید مطهری کرد.

شهید شیرودی

شهید شیرودی، در سال1351 وارد دوره مقدماتی خلبانی شد و پس از مدتی برای گذراندن دوره کامل به پادگان هوا نیروز اصفهان منتقل شد. با اتمام دوره خلبان هلیکوپتر کبری به این موضوع پی برد که نفوذ آمریکایی ها در ارتش و فرهنگ کشور بیش از آن است که تصور می شد. وی پس از پایان دوره خلبانی به عنوان خلبان به استخدام ارتش در آمد و به پادگان هوانیروز کرمانشاه منتقل شد. در این ایام با شهید احمد کشوری، از خلبانان مؤمن که از همشهریانش نیز بود آشنا شد.

این شهید بزرگوار در دوران مبارزات انقلاب اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره) را در کرمانشاه پخش می کرد و در آستانه پیروزی انقلاب همراه با حجت الاسلام آل طاهر مسئولیت حفاظت از کرمانشاه به خصوص رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را بر عهده گرفت. در غائله کردستان داوطلبانه به این منطقه شتافت و در مقابل گروه های ضد انقلاب به مبارزه پرداخت. در همین دوره و در سن 24 سالگی به دلیل فداکاری های کم نظیر و تحرکات فوق العاده اش به عنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد.

شهید شیرودی در حماسه پاوه نیز نقش تعیین کننده ای در آزادسازی شهر ایفا کرد به طوری هاشمی رفسنجانی به نشانه سپاسگزاری از وی گفت : "شیرودی حق بزرگی در این کشور دارد." شهید چمران در خصوص رشادت های شهید شیرودی در غائله کردستان و پاوه می گوید: "هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر به صورت مایل شیرجه می رفت و دشمن را زیر رگبار گلوله می گرفت و مثل جت جنگنده فانتوم مانور می داد. او با آن وحشتی که در دل دشمن ایجاد می کرد، بزرگترین ضربات را به آنها می زد".همرزمان این شهید بزرگوار در خصوص شخصیت والای خلبان شیرودی می گویند: روزی در تعقیب ضد انقلاب وقتی خواست راکتی شلیک کند متوجه حضور بچه ای در آن حوالی شد، برگشت و ابتدا با بال هلیکوپتر بچه را ترساند و از آنجا راند و بعد برگشت و حمله کرد.

شهید شیرودی پس از سه سال مبارزه با ضد انقلاب در غرب کشور به اصرار روحانیون و همرزبان پاسدارش در 20 شهریور 1359 به مدت یک ماه به مرخصی رفت، اما بیش از 10 روز در تنکابن نماند، چراکه با شنیدن حمله عراق به جنوب ایران به منطقه بازگشت. در آن چند روز نیز با اینکه منافقان و ضد انقلاب در تعقیب او بودند، وی بدون محافظ و تنها با یک قبضه کلت کمری که از حجت الاسلام حاج احمد خمینی هدیه گرفته بود در تنکابن تردد می کرد و اغلب اوقات با لباس کار به میان روستاییان می رفت و در کشتزارها به سالخوردگان کمک می کرد.

با شروع جنگ تحمیلی در 31 شهریور ماه سال 1359 به منطقه کرمانشاه رفت. وی هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده پادگان تخلیه و انبار مهمات منهدم شود از دستور سرپیچی کرد و به  دو خلبانی که با او همفکر بودند گفت : "ما می مانیم و با همین دو هلیکوپتری که در اختیار داریم مهمات دشمن را می کوبیم و مسئولیت تمرد را می پذیریم". در طول 12 ساعت پرواز بی نهایت حساس و خطرناک، این شهید به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد. شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شد. بنی صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد، اما خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش این بود که کارشکنی های  بنی صدر و بی تفاوتی برخی از فرماندهان را به عرض امام (ره) برساند. در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقاء یافت، اما طی نامه ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در 9  مهر 1359 چنین نوشت:" اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می باشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ ها شرکت نموده اند، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته ام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته ام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بوده ام، برگردانید".

دستنوشته شهید شیرودی

شهید شیرودی در عملیاتهای پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط استراتژیکی غرب کشور وارد کرد. در 13 دی ماه 1359 وقتی خیانت های آشکار بنی صدر را دید به افشاگری پرداخت و از شنوندگان سخنانش خواست با ایمان و اسلحه و چنگ و دندان از میهن اسلامی دفاع کنند. در همین ایام شهید علی اکبر شیرودی را به خاطر باز پس گیری ارتفاعات بازی دراز بازداشت تنبیهی کردند و در واکنش به این مساله روحانیون متعهد و اعضای سپاه کرمانشاه مراتب ناراحتی خود را در اسرع وقت به اطلاع اعضای شورایعالی دفاع از جمله آیت الله خامنه ای و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رساندند و حکم بازداشت وی در 6 دی ماه سال 1359 منتفی شد.

وی در مصاحبه ای که در مجله پیام انقلاب منتشر شد، علت زنده مانده اش را پس از چند هزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا و نجات یافتن از 360 خطر مرگ مشیت و عنایت الهی عنوان می کند.

او به دلیل لیاقت و شجاعت ظرف هفت ماه از درجه ستوانیاری به درجه سروانی ارتقاء یافت. شهیدعلی اکبر شیرودی از شهادت خود آگاه بود، چنان که به یکی از روحانیون متعهد کرمانشاه گفته بود: " شهید احمد کشوری را در خواب دیدم که به من گفت شیرودی یک عمارت خیلی خوبی برایت گرفته ام و باید بیایی و در این عمارت بنشینی".

آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در بازی دراز صورت گرفت. عراق لشکری زرهی با 250 تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سر پل ذهاب گسیل می کند. 

خلبان یاراحمد آرش که به همراه شهید شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی شهادت این خلبان دلاور چنین می گوید: " بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست می گرفت. درآخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانک های عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید."

شهادت شهید شیرودی

جنازه شهید شیرودی پس از تشیع باشکوه در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده می شود. از شهید شیرودی دو فرزند به نام عادله و ابوذر که در هنگام شهادت پدر 4ساله و یک ساله بودند به یادگار مانده است.

پس از شهادت سروان خلبان علی اکبر شیرودی در تاریخ 8 اردیبهشت 1360،  شخصیت های مملکتی نسبت به شخصیت والا و سلوک اخلاقی وی اظهارات مختلفی نموده اند از جمله حضرت آیت الله خامنه ای از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدار کرده است، یاد می کند و او را مکتبی، مومن و جنگنده در راه خدا توصیف می کنند. حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در مورد وی می گوید: " من در قیافه شیرودی مالک اشتر را دیدم." همچنین شهید دکتر مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت او را « ستاره درخشان جنگ های کردستان» نامیده است. صاحب نظران جنگ های هوایی او را « نامدارترین خلبان جهان» نامیده اند؛ چنان که شهید تیمسار فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش در باره وی می گوید: "ناجی غرب و فاتح گردنه ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیر ممکن ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام (ره) دادم، امام در مورد وی فرمود:" او آمرزیده است".

منبع:سایت شهید آوینی

 


  

جوان

نسل نو و امام صادق علیه السلام

نگاه مهربان امام صادق(ع) به جوانان، همراه با بزرگداشت ‏شخصیت، تکریم استعدادها و صلاحیت‏ها، احترام به نیازها و توجه به قلب‏هاى ‏پاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام(ع) فرایندعملکرد و رفتار متین، محبت‏آمیز، حکیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد که سخنش بر اریکه دل آنان مى‏نشست، زیرا گرایش جوان به خوبى، نیکى و زیبایى بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیده‏اى که امام بدان اشاره نموده مى‏فرماید:

«انهم اسرع الى کل خیر» (1)

جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روى مى‏آورند.

رفتار و سخن امام صادق(ع) ترجمان حقیقى این گفته رسول خدا(ص)است که فرمود:

«اوصیکم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده‏» (2)

سفارش مى‏کنم شما را که، با جوانان به خوبى و نیکویى رفتارکنید، چرا که آنان نازک دل و عاطفى‏ترند.

امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى جوانان، یاران‏ ونزدیکان خود را نیز به دقت و توجه در این نکات رهنمون مى‏ساخت. از جمله، یکى از یاران امام به نام «مؤمن طاق‏» (3) براى پیام‏رسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى که به‏مدینه بازگشت، خدمت امام صادق(ع) رسید، حضرت از او پرسید:

- به بصره رفته بودى؟

- آرى!

- اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟

- اندک است! مى‏آیند ولى کم!!

جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیکى و خیر از دیگران ‏پیشتازترند. (4)

گزیده‏اى از منشور جوان را در اندیشه صادق آل محمد(ص) مرورمى‏نماییم:

 

کوچ عصر

جوانى «فرصت نیکو» و «نسیم رحمت‏» است که باید به خوبى ازآن بهره جست و با زیرکى، ذکاوت و تیزبینى آن نعمت‏ خداداد راپاس داشت; زیرا که این فرصت، «ربودنى‏» و «رفتنى‏» است وضایع ساختن آن، چیزى جز غم، اندوه و پشیمانى را براى دوران پس‏از آن به ارث نمى‏گذارد.

زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایه‏ گرانبهاى ما وقت است که بازگشتى ندارد، از این رو بزرگترین فن‏ بهترزیستن، بهره جستن از فرصتهاى بى‏نظیرى است که برما مى‏گذرد; این سخن امام صادق(ع) را باید جدى گرفت:

«من انتظر عاجلة الفرصة مواجلة الاستقصاء سلبته الایام فرصته،لان من شان الایام السلب و سبیل الزمن الفوت‏» (5)

به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آن‏را تاخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیرا کار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.

 

رنگ خدا

آدمى با ورود به دوران جوانى به دنبال «هویت‏» جدیدى مى‏گردد;آن احساس نسبتاپایدار از یگانگى خود، از این که: «من که هستم ‏و که باید باشم؟» که دستیابى به آن، به فرد امکان مى‏دهد که‏ارتباطات خود را با خویشتن، خدا، طبیعت و جامعه تنظیم دهد.

در این مرحله هویت‏یابى نقش «آگاهى و بینش‏» بسیار مؤثر وکارساز بوده، بر «رفتار و عمل‏» پیشى دارد، در این دوران، ممکن است‏ سرگردانى در هویت‏ سبب گردد که جوان نسبت ‏به کیستى خود و نقش اجتماعى خود دچار تردید گردد و این شک ضمن برهم زدن ‏هماهنگى و تعادل روانى، او را به «بحران هویت‏» بکشاند، بحرانى که جوان به پیرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل، الگوهاى رفاقت، رفتار و تمایل جنسى، تشخیص مذهبى، ارزشهاى‏اخلافى و تعهد گروهى با تردید و شک خواهد نگریست.

در شکل‏دهى هویت، «معرفت دینى‏» نقش مهمى را ایفا مى‏کند و درواقع، دین مى‏تواند تکیه گاه جوان و رهایى دهنده او از این‏بحران باشد; البته «دانش‏»، «کار و تلاش‏» نیز در ساماندهى‏ هویت او کارساز است. (6)

بنابراین، جوان باید رنگ خدایى گیرد تا هویتش خدایى گردد،«دین‏» همان «رنگ خدا» است که همگان را بدان دعوت مى‏کنند: (صبغه‏الله و من احسن من الله صبغه) (7) ; رنگ خدایى (بپذیرید!) وچه رنگى از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(ع) درباره آیه فوق‏مى‏فرماید:

«مقصود از رنگ خدایى همان دین اسلام است.» (8)

دین به انگیزه جوان در بنا و آراستن هویت او پاسخ مى‏دهد، چراکه آدمى داراى عطشى است که فقط با پیمودن راه خدا فرومى‏نشنید (9) ; از این رو امام صادق(ع)، یادگیرى بایدها و نبایدها و اندیشه‏هاى سبز دین را از ویژگیهاى دوران جوانى مى‏داند. (10) وگاه نسبت‏به آن دسته از جوانانى که «علم دین‏» نمى‏دانند و درپى‏آن نمى‏روند، رنجیده خاطر مى‏گردد. (11)

 

قرائت معتبر دین

دین اسلام، همان روش زندگى است که میان زندگى اجتماعى و پرستش‏خداى متعال پیوند مى‏دهد و در همه اعمال فردى و اجتماعى براى‏انسان مسوولیت‏ خدایى ایجاد مى‏کند، که این مجموعه عقاید ودستورهاى علمى، اخلاقى، سبب خوشبختى انسان در این سرا و سعادت‏ جاوید در جهان دیگر مى‏شود.

فهم از دین چگونه است؟ و جوان دین خود را از که بجوید؟!

آیا هرکس مى‏تواند به فهمى از دین برسد؟!

آیا هر فهمى از دین، صواب و پسندیده است؟!

آیا «فهم دینى‏» فهم نسبى است و هیچ فهم ثابتى وجودندارد؟! (12)

و یا آن که یک تفسیر و قرائت رسمى از دین وجود دارد.

پس از رحلت رسول اکرم(ص)، مکتب‏اهل‏بیت(ع) به عنوان «ثقل اصغر» در جایگاه علیهم السلام بیین حقیقى دین خوش درخشید، و لیکن ‏افراد و گروههایى نیز به عللى!! در برابر این اندیشه قرارگرفته، با طرح «قرائت مختلف از دین‏» به مقابله با معارف ‏معصومان علیهم السلام پرداختند و مع الاسف تاریخ فرهنگ و معارف‏اسلامى ما همیشه شاهد عرصه گردانى و فریب افکار عمومى از سوى‏خالقان دیدگاههاى دینى بود.

در عصر امام صادق(ع) جداى از رواج مکاتب الحادى و هجوم‏اندیشه‏هاى یونانى و ایجاد نهضت ترجمه، دیدگاهها و نظریات‏گوناگونى در چارچوب «قرائتهاى دینى‏» طرح گردید، حتى برخى ازارباب فرق که خود مدتى در محضر پیشواى ششم شاگردى کرده بودند، به طرح دیدگاه خویش و عنوان دیدگاه برتر و صواب پرداختند و درمقابل منادى، احیاگر و متولى قرائت ‏حقیقى دین، امام صادق(ع)، ایستادگى کردند و گروهى را به سمت‏ خود کشاندند.

جوانی

امام در برخورد با این دیدگاهها، خود به افشاى آنها پرداخت واز سویى به تربیت‏شاگردان همت گمارد تا آنان در عرصه‏هاى مناظره‏ و گفتگو به بافته‏هاى ایشان پاسخ گویند.

نکته‏اى که بسیار دل امام را مى‏آزرد، توطئه جذب جوانان از سوى‏این فرقه‏هاى منحرف، اما مدعى اسلام بود، به عنوان نمونه، امام‏صادق(ع) جوانان را از گرایش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه (13) و غلاه (14) بر حذر مى‏داشت. امام مى‏فرمود:

«برجوانانتان از غلات برحذر باشید که آن‏ها را به فساد نکشانند; زیرا غلات پست‏ترین خلق خدا هستند، اینان عظمت‏خداى را کوچک ‏شمرده و ادعاى ربوبیت و خدایى را براى بندگان او قائل‏هستند.» (15)

امام با اصل قرار دادن پیشگیرى، ارائه دقیق دین حقیقى وبرگرفته از مکتب اهل‏بیت علیهم السلام را به جوانان توصیه‏ مى‏کردند تا راه را بر رهزنان اندیشه جوانان سد نمایند، حضرت‏مى‏فرمود:

«جوانان را دریابید! به آنان حدیث و دین بیاموزید، پیش از آن‏که مرجئه برشما پیشى‏گیرند.» (16)

امام صادق(ع) همچنین جوانان را مخاطب خود ساخته مى‏فرماید:

«یامعشرالاحداث! اتقواالله و لاتاتوا الروساء، دعوهم حتى‏یصیروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و الله‏خیر لکم منهم‏» (17)

اى گروه جوانان! از خدا پروا کنید و نزد روسا(ى منحرف) نروید،واگذاریدشان تا (از جایگاه بافتنى خود بیفتند و) به دنباله روتبدیل شوند، آنان را به جاى خدا همدم خود نگیرید، به خدا سوگندکه من براى شما از ایشان بهترم.

آنگاه با دست ‏خود به سینه‏اش زد.

 

خاتمه

سخنان و گفته‏هاى نغز امام صادق(ع) روح و جان را قوت بخشیده،منشور دستورهاى زندگى و سعادتمندى آن است. امیداست جامعه جوان‏و پرنشاط، هندسه شخصیت و هویت‏خود را در پرتو معارف این‏امام(ع) ترسیم کرده، خود و جامعه را در سیره ومنش، در مسیرتحقق آرمان جامعه دینى و مدینه آرمانى اهل‏بیت علیهم السلام ،سمت و سو بخشند.

 

پی نوشت ها:

1- بحارالانوار، ج‏23، ص‏236.

3- محمدبن على بن نعمان، معروف به «احول‏» و «مؤمن طاق‏» ازبزرگان شیعه و از یاران دانشمند امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)بوده است. خاطره مناظرات اوبا ابوحنیفه زیبا و ماندگار است. همچنین امام صادق(ع) او را دوست مى‏داشت. (رجال الشیخ، شیخ‏طوسى، انتشارات جامعه مدرسین، ص‏296; منتهى المقال، ابوعلى‏حائرى، انتشارات آل‏البیت، قم، ج‏6، ص 135 و136.)

4- بحارالانوار، ج‏23، ص‏236 و237.

5- همان، ج 78، ص 268.

6- روانشناسى نوجوان، اسماعیل بیابانگرد، ص‏133 و123;روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، دفتر همکارى حوزه ودانشگاه، ج 2، ص 998 992; جوان و رسالت‏حوزه، تعریف جوانى،میرباقرى، کانون اندیشه جوان، ص 30.

7- بقره، آیه 138.

8- اصول کافى، ج 2، ص 14.

9- نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 124، ص 122.

10- امام صادق(ع) مى‏فرماید: «الغلام یلعب سبع سنین، یتعلم سبع‏سنین، یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین‏»; فرزند، در هفت‏سال‏نخست‏بازى نماید، در هفت‏سال دوم آموزش یابد و در هفت‏سال سوم(جوانى) حرام و حلال را فراگیرد. (وسایل الشیعه، ج 15، ص 194.)

11- امام مى‏فرماید: «لو اتیت‏بشاب من شاب الشیعه لایتفقه‏لادبته‏»; (تحف العقول، حرانى، ص 302.

12- امروزه «بحث قرائتهاى مختلف از دین‏» ریشه در نگاه‏نسبى‏گرایى به دین دارد که همان منشا هر منوتیکى است. یعنى‏بنابراین که در تفسیر متون و یا در کل فهم آدمى به نسبیت قائل‏شوند; در نتیجه هیچ فهم ثابت وجود نخواهد داشت و هرکس بدون‏ابزار و متد اجتهاد خود را در فهم از دین توانا خواهد دانست!

13- مرجئه در عصر امویان و با کمک آنان شکل گرفت. این فرقه‏نیت را اصل شمرده و گفتار و کردار را بى‏اهمیت دانستند، معتقدبودند همان گونه که عبادت کردن باکفر سودى ندارد، گناه کردن هم‏چیزى از ایمان نمى‏کاهد و خلیفه را هرچند که مرتکب گناه کبیره‏بود، واجب الطاعه مى‏انگاشتند. (فرهنگ فرق اسلامى، جواد مشکور، ص‏406 401)

14- «غلات‏» فرقه‏هایى هستند که در باره ائمه اطهار(ع) گزافه‏گویى کرده، آنان را به خدایى رسانیده و یا به «حلول‏» جوهرنورانى الهى در امامان خود قائل شدند و یا به تناسخ و حلول روح‏خدایى به کالبد ائمه قائل شدند، ائمه اطهار(ع) گزافه گویى این‏طایفه شیاد را منع و از ایشان بیزارى مى‏جستند. (همان، ص‏344347. )

15- سفینه‏البحار، ج 2، ص 324.

16- المحاسن، برقى، ص 605.

17- نورالثقلین، حویزى، ج 2، ص 191; بحارالانوار، ج 24، ص‏246.

 

منبع:

محمدباقر پورامینى،  ماهنامه کوثر، شماره 40


  

چگونه علی علیه السلام را یاری کنیم؟

پیوند معنوی انسان با پیشوا و مقتدا، ریشه امامت و پیشوایی است که بدون آن، اساساً مفهوم پیشوایی و امامت، معنی و مصداقی نخواهد داشت. تفاوت رابطه ای که بین امام و ماموم ـ یعنی پیشوا و پیرو ـ وجود دارد با سایر اقسام روابط ـ مانند رابطه استاد و دانشجو، والدین و فرزند، دو همسر یا دو دوست ـ در همین

«پیوندِ فکری و عملی» است که نقطه وصل معنوی ماموم و پیرو، با امام و پیشوا است. هر قدر استحکام و عمق‌ این پیوند بیشتر شود، پیروی از پیشوا، نتیجه و بازدهی متعالی تر و کامل تری خواهد داشت و قرب و نزدیکی ماموم به امام بیشتر خواهد شد و نیل به کمال مطلوب و سعادت ابدی ـ که جز در پرتو پیوند با خلیفة الله و انسان کامل تحقق‌ نخواهد یافت ـ حاصل خواهد گشت.

از دیدگاه امام علی علیه السلام، هر مامومی، امامی دارد که به او اقتدا می کند و از تابش دانش وی بهره می بَرد، و

جوهره امامت و ولایت، همین پیوند عملی و علمی است. اما قله اندیشه و چکاد عمل و رفتارِ امامی همچون امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام، آنچنان بلند و باعظمت است که برای پیروان عاشق‌ِ او، دور از دسترس می نماید. این واقعیتی است که امیر عاشقان خود بدان واقف ‌است و صریحاً بیان می کند که:

«شما نمی توانید همچون رفتار من، عمل نمائید»

پس چه باید کرد؟

رهنمود امام علیه السلام این است که:

«مرا با ورع ، مجاهدت، عفت و استواری یاری کنی

* * * * * * * *

1- «ورع» یعنی خداترسی، خودداری از انجام گناه، تقوی و پرهیزگاری. وَرَع ، شعار متقین و همراه و همگام تقوی و اساس و پایه آن است. زینت و زیبایی مومن و برترین صفتی که یک‌ انسان می تواند داشته باشد، وَرَع و پرهیزگاری است: مراقبت و حفظ‌ خویش از آلوده شدن به هر اندیشه ای یارفتاری و یا گفتاری.

وَرع موجب حیات و تحرک‌ معنوی انسان و واسطه تزکیه و پاک‌شدن روح و جان انسان است و همین خصلت، انسان را از سطح مادیّت و حیوانیّت برمی کشد و به افق‌ انسانیت ـ که همان برخورداری از نفحه الهی وحرکت در مسیر خلیفة اللهی است ـ می رساند. بدون ورع و تقوی، هیچ تلاش و رفتاری نمی تواند زمینه سعادت و فلاح انسان را فراهم سازد.

* * * * * * * *

2- «اجتهاد» یعنی تلاش و کوشش سخت و مجدّانه، تمام سعی خود را بکاربردن برای رسیدن به تعالی و سعادت، همّت ورزیدن برای خودسازی و آمادگی مبارزه با کژی ها و کاستی ها. بدون این تلاش و سعی، پیوند بین ماموم با امامش حاصل نخواهد شد.

کسی که تلاش و سعی را فرو گذارد و همّت و کوشش برای خودسازی و رشد نداشته باشد، به جایی نخواهد رسید. اولین مرحله و مهم ترین گام درجهاد، جهاد با نفس است ـ به معنی تلاش برای غلبه بر شهوات و خواست های نامحدود حیوانی ـ و البته چنین جدّ و اجتهادی با

تمرین، تکرار، مراقبت، استواری، محاسبه و عزم راسخ حاصل می شود.

* * * * * * * *

3- «عفّت» یعنی پارسایی، پاکدامنی، خویشتنداری در برابر شهوات و تمایلات حیوانی و زمام نفس را در دست داشتن. بدون پاکدامنی و خویشتنداری در برابر شهوات، مجال و فرصتی برای گرایش های عالی انسانی و الهی فراهم نخواهد شد. به خصوص جوانی و زیبایی، دو نعمت بزرگی است که بدون «عفّت» نمی تواند در جهت تعالی و تکامل انسان بهره برداری شود، به همین جهت از منظر حضرت علی علیه السلام، زکات زیبایی، عفّت و حفظ‌ خویش از دستبردِ نامحرمان است. کسی که خُلق‌ و خوی عفت را در خود بپرورد و ریشه دار کند، بار گناهش کم می شود و ارزش او نزد خداوند بالا می رود. درحقیقت عفاف‌ وسیله ای است برای صیانت و حفظ‌ نفس و پاک‌ کردن آن ازپستی ها و زشتی ها.

* * * * * * * *

4- «سداد» یعنی استواری و درستی گفتار و کردار، بی عیب و نقص بودن و معقول و منطقی بودن رفتار و سخن. سفارش قرآن کریم نیز همین است که در نظر و گفتار، استواری و درستی را در نظر بگیرید و گفتار شما «قول سدید» باشد. در هر کاری و هر سخنی مراقبت کردن که خلاف‌ رضای الهی نباشد و در هر اظهارنظری دقت کردن که سُست و بی پایه و بیهوده نباشد، مقتضای سَداد است.

علی علیه السلام از پیروان خود می خواهند که اکنون که نمی توانند به قله های عمل و رفتارِ آن حضرت برسند، آن حضرت را با این

چهار ویژگی کمک ‌کنند و ورع ، کوشش، عفت و درستی کلام و عمل را رعایت کنند و بدین وسیله امام متقیّن و پیشوای مومنین را در راهی که برای آن حضرت هدف‌ نهایی وغایی است ـ که همانا راه تعالی انسان ها و نزدیک‌شدن آنان به تقوی و ایمان است ـ یاری و کمک‌ رسانند.

* * * * * * * *

                                                                                                                                               منبع:

ذوعلم، علی، کتاب چهل گام، با اندکی تصرف


  

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
وقتی دخترم،
فاطمه(س)، وارد صحرای محشر شود، لباسی از کرامت بر تن دارد که با آب حیات شستشو داده شده است و تمام مردم، حیرت‌زده به او می‌نگرند. سپس هزار حله‌ی* بهشتی برای او حاضر می‌شود که بر هر کدام از آنها به خط سبز نوشته شده:
« دختر محمد را به بهترین صورت و هیأت و با عزت تمام وارد
بهشت کنید.»
سپس او را همچون یک عروس وارد بهشت می‌کنند.

  • حله: عبارت است از جامه ای سرتاسری و ارزشمند.


 

منابع:

  • بحارالانوار، ج 43، ص 221، ح 6.

  
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«هر کس به نامحرم نگاه کند، خداوند چشم او را روز قیامت از آتش پر می‌کند؛ مگر اینکه در دنیا توبه کند.»

و نیز فرمود:«همه چشم‌ها در روز قیامت گریانند مگر چشمی که در دنیا از ترس خدا بگرید و چشمی که به نامحرمان نگاه نکند و چشمی که در راه خدا شب را تا به صبح بیدار باشد.»

و نیز فرمود:«نگاه نامحرمان تیری است مسموم از تیرهای
ابلیس. هر کس از ترس خداوند چشم خود را از نگاه حرام باز دارد، خداوند ایمانی به او عطا فرماید که شیرینی آن را در قلبش حس کند.»

و نیز فرمود:« زنا برای همه اعضای انسان وجود دارد: زنای چشم، نگاه به نامحرمان است، زنای زبان، سخن گفتن با نامحرمان به قصد لذت طلبی، زنای گوش، شنیدن سخن نامحرمان و زنای دست، لمس بدن نامحرمان است.»

و نیز فرمود:«خداوند بر زنی که شوهر دارد و به نامحرمان نگاه می‌کند خشم می‌گیرد.»

امام صادق علیه السلام فرمود:«هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.»

منابع:
بحار الانوار، ج 104، باب 91، ص 31 تا 42.

  
1) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«زنان در خانه به جایی که بر کوچه و بازار اشراف داشته باشند نروند، چرا که نگاه مردان به آنها خیره می‌شود. به آنان سوره نور را بیاموزید چون در این سوره از تحریم و عقوبت زنا و نیز از اجتناب نگاه به نامحرم سخن به میان آمده است.»

2)
امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند...»

3)
ام سلمه می گوید:
روزی من و میمونه خدمت رسول خدا بودیم که ابن مکتوم نابینا آمد. پیامبر به ما دو نفر فرمود چادر به سر کنیم و خود را بپوشانیم. ما گفتیم:«یا رسول الله، ابن مکتوم که نابیناست و ما را نمی‌بیند.»
پیامبر فرمود:«آیا شما هم کورید و او را نمی بینید؟!»

4)
امام رضا علیه السلام در نامه‌ای به یکی از یاران خود نوشت:«نگاه به موی زنان حرام است، چون موجب تحریک و فساد است.»

منابع:
بحار الانوار، ج 103، باب 61 و 62.
بحار الانوار، ج 104، باب 91.


  

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
روزی من و
فاطمه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتیم. پیامبر سخت می‌گریست. من گفتم:«پدر و مادرم فدای شما باد؛ چرا گریه می‌کنید؟!»
رسول خدا فرمود:«در شب معراج زن‌هایی از امت خود را دیدم که در عذاب شدیدی بودند. از دیدن وضع آنها بسیار اندوهگین شده‌ام.»
فاطمه علیهاسلام عرض کرد:«پدر جان، عمل آن زنان چه بود که به عذاب مبتلا شده بودند؟»
رسول خدا فرمود:«زنی را به موهایش آویخته بود و مغز سرش در آتش می‌جوشید. او در دنیا موی خود را از مردان نمی پوشانده.
زنی را به زبانش آویخته بودند و آب جوش در حلقش می‌ریختند. او در دنیا شوهرش را اذیت می‌کرده. زنی را با پا در تنوری از آتش آویخته بودند چرا که بدون اجازه شوهر از خانه‌اش بیرون می‌رفته. زنی گوشت خودش را می خورد و در زیر پایش آتش برافروخته بودند. او در دنیا خود را برای مردان زینت می داده است.
دست‌های زنی را به پاهایش بسته بودند و مارها و عقرب‌ها بر او مسلط بودند. او در دنیا طهارت را مراعات نمی‌کرده و نماز را خوار می شمرده است.

زنی کور و کر و لال در تابوتی از آتش بود و مغز سرش از بینی اش خارج می شد و بدنش از جزام و برص پاره پاره شده بود. او از زنا بچه دار شده و بچه را به شوهرش نسبت می‌داده است.
زنی گوشت تن خود را با قیچی پاره پاره می کرد. او در دنیا خود را در اختیار مردان قرار می داده است.
زنی صورت و بدنش در آتش بود و روده های خود را می خورد. او در دنیا برای زنا وساطت می کرده.
زنی سرش چون خوک و بدنش چون خر بود و هزاران هزار از انواع عذاب بر او می‌بارید. او زنی بوده سخن چین و دروغ پرداز.
زنی به صورت سگ بود و آتش از دهانش خارج می‌شد و ملائکه با گرزهای آتشین بر سرش می‌کوفتند. او در دنیا زنی بوده آوازه خوان و حسود.»
آن‌گاه رسول خدا فرمود:«وای بر آن زنی که شوهرش از او خشمگین باشد و خوشا به حال آن زنی که شوهرش از او راضی باشد.»

منابع:
بحار الانوار، ج 103، ص 245، ح 24.



  

آیت الله شاه آبادی

روح لطیفش تجلى واقعى عرفان و رفتار و خلق کریمانه‏اش نمادى از حضور عالمان آگاه در سطح جامعه بود سخن از عارف کامل آیت الله میرزا محمد على شاه آبادى است، در این نوشتار براى بهره مندى از دریاى ژرف معارف از منظر آن حکیم الهى دست‏به دامان بزرگى شده‏ایم که به تعبیر خودش شاید هیچ کس به اندازه ایشان، آیت الله شاه آبادى را نشناخته است . برخى از نکته‏هاى نابى که در پى مى‏آید، نقل قول‏هایى است که حضرت امام خمینى (ره) در کتاب هایشان از مرحوم شاه آبادى بیان نموده‏اند .

بهت فرشتگان

«سه آیه آخر سوره مبارکه حشر را تلاوت کنید تا ملکه شما شود و اولین اثرى که از آن مترتب مى‏شود، پس از مرگ و شب اول قبر است . وقتى که ملکین از طرف پروردگار براى سؤال و جواب مى‏آیند، در جواب «من ربک؟» (1) بگوئى: «هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم × هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون × هو الله الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنى یسبح له ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم‏» (2)

وقتى این طور پاسخ بگویى ملائکه الهى مبهوت و متحیر مى‏شوند، چون این معرفى حق است‏به زبان حق، نه معرفى حق به زبان خلق .» (3)

گوش کردن به تغنیات (4)

اى عزیز، بکوش تا صاحب عزم و داراى اراده شوى، (5) که خداى نخواسته اگر بى‏عزم از این دنیا هجرت کنى، انسان صورى بى‏مغزى هستى که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى . زیرا که آن عالم، محل کشف باطن و ظهور سریره است و جرات بر معاصى، کم کم انسان را بى‏عزم مى‏کند و این جوهر شریف (6) رااز انسان مى‏رباید . استاد معظم ما مى‏فرمودند:

«بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنیات، سلب اراده و عزم از انسان مى‏کند .» (7)

سگ درگاه خدا

به قول شیخ بزرگوار ما: «شیطان، سگ درگاه خداست . اگر کسى با خدا آشنا باشد، به او عوعو نکند و او را اذیت نکند .»

سگ در خانه، آشنایان صاحب خانه را دنبال نکند . شیطان نمى‏گذارد کسى که آشنایى با صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود . پس اگر انسانى با صاحب خانه در ارتباط است، مى‏تواند از او بخواهد که شر سگ خانه‏اش را از او کم کند و از صاحب خانه بخواهد که صداى آن سگ را بخواباند . (8)

راهى براى اصلاح نفس

جناب عارف بزرگوار مى‏فرمودند که:

«مواظبت‏به آیات شریفه آخر سوره حشر، از آیه شریفه: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد (9) تا آخر سوره مبارکه، با تدبر در معنى آن‏ها در تعقیب نمازها، خصوصا در اواخر شب که قلب فارغ البال است، خیلى مؤثر است در اصلاح نفس .» (10)

محبت دنیا، در وقت مردن

بدان که «نفس‏» در هر حظى که از این عالم مى‏برد، در «قلب‏» اثرى از آن واقع مى‏شود . . . و سبب تعلق آن است‏به دنیا، و التذاذات هر چه بیشتر باشد، قلب از آن بیشتر تاثیر پیدا مى‏کند و تعلق و حبش بیشتر مى‏گردد تا آن که تمام وجهه‏ى قلب، به دنیا و زخارف آن گردد، و این منشا مفاسد بسیارى است . تمام خطاهاى انسان و گرفتارى به معاصى و سیئات، براى همین محبت و علاقه است، و از مفاسد بزرگ آن ، چنان چه حضرت شیخ عارف ما، روحى فداه مى‏فرمودند آن است که:

«اگر محبت دنیا، صورت قلب انسان گردد و انس به او شدید شود، در وقت مردن که براى او کشف شود که حق تعالى او را از محبوبش جدا مى‏کند و ما بین او و مطلوباتش افتراق مى‏اندازد، با سخطناکى و بغض به او از دنیا برود .»

و این فرمایش کمر شکن، باید انسان را خیلى بیدار کند که قلب خود را خیلى نگاه دارد . (11)

حضور قلب

همه ارباب صنایع و حرف (12) و اهل لذات و معاملات و عادات، اعمال خود را به حضور قلب انجام مى‏دهند، به جهت آن که قلب داراى محبوب است و لذا متوجه به محبوب خواهد بود; فقط اهل عبادت، محروم از قلب‏اند! با آن که اس اساس پرستش و ستایش بر حضور است و حقیقتا تمام عاملین، اخطار مى‏کنند به اهل عبادت که ما عملى نکرده‏ایم مگر به حضور قلب، آیا شما در تمام عمر عبادت کرده‏اید به حضور قلب یا نه؟ (13)

 

پى‏نوشت‏ها:

1 . یعنى: خداى تو کیست؟

2 . سوره حشر، آیه 24- 22 .

3 . آیت الله نصرالله شاه‏آبادى، برنامه رادیویى سیماى فرزانگان، سال 1365 .

4 . آوازها و موسیقى‏هاى مطرب .

5 . امام خمینى (ره) در کتاب آداب نماز مى‏فرمایند که شیخ بزرگوار، شاه آبادى روحى فداه، از عزم و اراده به «مغز انسانیت‏» تعبیر مى‏کردند .

6 . عزم و اراده .

7 . چهل حدیث، امام خمینى (ره)، حدیث 1، ص 8 .

8 . چهل حدیث، امام خمینى (ره)، ص 52 .

9 . سوره حشر، آیه 18 .

10 . چهل حدیث، امام خمینى، ص 207 و 208 .

11 . چهل حدیث، امام خمینى (ره)، ص 123 و 124 .

12 . حرفه‏ها .

13 . شذرات المعارف، شذره چهارم، معرفه 146 .

 

منبع:

به کوشش حسن قدوسى زاده، مجله پرسمان، پیش شماره 7


  

آداب و آثار صله رحم در گفتار امامان

 روزی حضرت علی علیه السلام خطبه می‌خواند، در ضمن آن فرمود: اعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء. بخه خدا پناه می‌برم از گناهانی که مرگ را به پیش میندازد.

شخصی پرسید: آیا چنین گناهی هم وجود دارد؟

و حضرت فرمود: بلی،قطع رحم.کافی / 2 / 260

 

 آثار صله رحم

1-  طول عمر؛ 2- از بین رفتن فقر

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلة الرحم تزید فی العمر و تنفی الفقر. بحار / 71 / 88

ارتباط  با خویشاوندان عمر را طولانی کرد و فقر را می‌راند.

 

3- پاک شدن اعمال؛ 4- توسعه ی رزق؛ 5- دفع بلا؛ 6- آسانی حساب

قال الباقر علیه السلام: صلة الرحم تزکی الاعمال و تنمی الاموال و تدفع البلوی و تیسّر الحساب و تنسیء فی الاجل. بحار / 71 / 111

ارتباط با خویشاوندان موجب پاک شدن اعمال انسان ، و رشد کرد مال و ثروت شده و بلاها را دور می‌کند و حساب روز قیامت را آسان نموده و اجل را به تأخیر می‌اندازد

 

قال الحسین علیه السلام: من سرّه ان یبسط له فی رزقه و ینسأ له فی اجله فلیصل رحمه.بحار / 71 / 89

هرکه دوست دارد در روزیش گشایش یابد و اجلش به تأخیر افتد باید که به خویشاوندان خود بپیوندد و به دیدار آنان برود

 

7- رفتار نیک؛ 8- پاکی روح

قال الباقر علیه السلام: صلة الرحم تحسّن الخلق و تسمّح الکف و تطیّب النفس و تزید فی الرزق و تنسی ء فی الاجل. بحار / 71 / 114

ارتباط با خویشاوندان خُلق را خوب و نیکو؛ دست را بخشنده و وجود آدمی را پاک می‌کند و اجل را به تأخیر می‌اندازد.

 

9- آباد شدن سرزمین ها

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلة الرحم تعمر الدیار و تزید فی الاعمار.... بحار / 71 / 94

ارتباط با خویشاوندان و دیدار آنان باعث آبادانی شهر و دیار شده و عمرها را زیاد می‌کند

 

 

آثار قطع رحم

1- تسلط اشرار بر ثروت ها

قال علی علیه السلام: اذا قطعوا الارحام جعلت الاموال فی ایدی الاشرار. کافی / 2 / 373

قطع رابطه با خویشاوندان باعث می‌شود ثروتها به دست اشرار بیفتد.

 

2- محرومیت از بهشت

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: ثلاثة لا یدخلون الجنة مدمن خمر و مدمن سحر و قاطع رحم. خصال / 179

سه گروه وارد بهشت نمی‌شوند: کسی که همیشه شراب می‌خورد،‌ کسی که همشه جادوگری می‌کند، و کسی که رابطه‌ی خویشاوندی را قطع کرده است.

 

3- قطع رحمت الهی

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: انّ الرحمة لا تنزل علی قوم فیها قاطع رحم. کنز العمال / 6978

رحمت خداوند به گروهی که در میانشان کسی باشد که رابطه‌ی خویشاوندی را قطع کرده باشد نازل نمی‌شود.

 

کمترین میزان ارتباط نهایت آن

 

  • 1- قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلوا ارحامکم فی الدنیا ولو بالسلام. بحار / 71 / 104

در این دنیا هرچند شده با یک سلام با خویشان خود ارتباط برقرار کنید.

 

  • 2- قال الصادق علیه السلام: صل رحمک ولو بشربة من ماء. بحار / 71 / 117

به دیدار خویشان خود بروید هرچند به قرد نوشیدن یک جرعه آب باشد.

 

  • 3- قال علی علیه السلام: صلوا ارحامکم و لو قطعوکم. امالی طوسی /2 08

به دیدار  اقوام خود بروید و صله رحم کنید حتی آنان که قطع رابطه کرده‌اند.


  

بوعلی سینا به عارف وارسته، ابوسعید ابی‏الخیر نامه‏ای نوشت و از او پرسید: چرا باید مردم به صورت جمعی خدا را عبادت کنند؟

ابوسعید پرسش بوعلی را ضمن مثالی چنین پاسخ داد:

"اگر چند چراغ در اتاقی روشن باشد با خاموش شدن یکی از آنها، اتاق هم‏چنان روشن خواهد بود. ولی اگر یک چراغ روشن باشد خاموشی چراغ همان و تاریک شدن اتاق همان.

انسان‏ها نیز همین گونه‏اند. گناه‏کاران همان چراغ‏های خاموشند که اگر تنها باشند شاید موفق به کسب موهبت‏های الهی نشوند، ولی اگر در میان جمع باشند چه بسا خداوند به برکت دیگران برکات خود را به آنها عطا کند."

 


داستان‏ها و پندها، ج 9، ص 55


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ