با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرایط جسمى و وضعیت روحىاش پس از آن رویدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امیر مؤمنان، سرانجام خبر بیمارى بانوى بانوان در مدینه منتشر گردید و همگان از شرایط آن حضرت آگاه شدند. لازم به یادآورى است که فاطمه علیهاالسلام از بیمارى سختى شکایت نداشت که غیرقابل مداوا برسد، بلکه آنچه او را سخت رنج مىداد و پیکرش را آب مىکرد، امواج دردها و مصیبتها و رنجهایى بود که هر روز بر آن افزوده مىشد و این فشارها بود که بر رنج و بیمارى برخاسته از صدمات وارده در یورش به خانهاش، کمک مىکرد تا بانوى سرفراز گیتى را به بستر شهادت بکشاند.
در کنار اینها فشار سوگ پدر و گریه بسیار بر آن حضرت نیز از عواملى بود که باعث شدت بیمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشید جهانافروز وجود او مىشد و باید ستم و خشونت و مواضع ناجوانمردانهى برخى از مسلماننماها و نیز تحول ارتجاعى در سیستم سیاسى و دگرگونى کارها و تغییر اوضاع و شرایط به سود ارتجاع و جاهلیت را نیز از عواملى برشمرد که فشار دردها و رنجها را هر لحظه بیشتر مىساخت و خورشید وجود اندیشمندترین و آزادهترین بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پیش مىبرد.
فاطمه در یورش دژخیمان دولت غاصب به خانهاش به گونهاى میان در و دیوار فشرده شد که علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمایهاش، جنین وى نیز سقط گردید و تازیانههاى بیدادى که بر پیکر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خونآلود ساخت و آثار عمیقى در آن نازنینبدن برجاى نهاد. و نیز ضربات شدید دیگرى بر او وارد آمد که جسم و جان و روح ملکوتىاش را به شدت آزرد.
آرى همهى این امور و رویدادهاى دردناک دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بیمارى کشانده و از انجام کارهاى خویش بازداشتند.
حضرت امام حسن مجتبى علیهالسلام در یک مجلس مناظره در حضور معاویه خطاب به مغیرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اینکه او بچهاش را سقط کرد...» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله حتى ادمیتها و القت ما فى بطنها...) (1)
و حضرت امام صادق علیهالسلام با تصریح بیشتر در مورد علت بیمارى و شهادت فاطمه علیهاالسلام مىفرمایند:
و کان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلک مرضا شدیدا. (2)
سبب شهادت فاطمه این بود که قنفذ (غلام خلیفه دوم) با غلاف شمشیر او را زده و بچهاش را کشت و مادرم از این جهت به بستر بیمارى افتاد.
اسماء لحظهاى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامىترین کسى که زنان حمل او را عهدهدار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر روى ریگهاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مىبوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیهالسلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد.
حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مىبوسید و مىگفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مىبوسید و مىگفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیهالسلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مىزدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیهالسلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مىشدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.
|
بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسولاله و هى تشهد ان لا اله اله الله و ان محمدا رسولالله و ان الجنة حق والنار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور یا على انا فاطمه بنت محمد زوجنى الله منک لاکون لک فى الدنیا و الاخرة انت اولى بى من غیرى حنطنى و غسلنى و کفنى باللیل وصل على و ادفنى باللیل و لا تعلم احدا و استودعک الله و اقراء على ولدى السلام الى یوم القیامة.(1) |
|
یکى از پزشکان مى گوید:
در ایّامى که امام خمینى رحمه الله علیه در بیمارستان تحت معالجه و عمل جرّاحى بودند، لوله تنفّس در تراشه ایشان بود، (وقتى این لوله در مجراى تنفسى قرار مى گیرد، شخص نمى تواند صحبت کند)، امّا امام با اینکه لوله به مجراى تنفسى ایشان وصل بود، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتّى نماز شب خود را ترک نکردند.
على ابنعباس: قال: قال رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله: لما عرج بى الى السما رایت على باب الجنه: لا اله الا اللَّه، محمد رسولاللَّه، على حبیباللَّه، الحسن و الحسین صفوه اللَّه، فاطمه امه اللَّه، على مبغضیهم لعنه اللَّه. (1)
ابنعباس از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نقل مىکند که فرمودند: من در عالم معراج دیدم که بر در بهشت نوشته شده بود: «معبودى نیست جز خدا، محمد رسول خدا، على حبیب الهى، حسن و حسین برگزیده حق، فاطمه کنیز پروردگار و بر دشمنان آنان لعنت باد.»
این حدیث نیز مىرساند که مبغضین فاطمه مستحق لعنت خدا در دنیا و آخرتند.
|
بعضى گفتهاند: آیهى مذکور دلالت بر عصمت ندارد. زیرا آیات قبل از آن و آیات بعد از آن، دربارهى زنان رسول اکرم نازل شده و خطابه به آنان متوجه است. و به قرینهى سیاق باید گفت: آیهى مذکور نیز دربارهى زنان آن حضرت نازل شده و مخاطب در آیه، آنها هستند.
بنابراین اگر آیه دلالت بر عصمت کند باید گفت: زنهاى رسولاللَّه نیز از گناه معصوم بودهاند در صورتى که این مطلب را نه کسى گفته و نه مىتوان گفت. از این رهگذر است که باید بگوییم: آیه اصلا دلالت بر عصمت ندارد. نه در مورد زنهاى آن حضرت، نه در مورد سایر اهلبیت.
پاسخ
علامه سید عبدالحسین شرفالدین اشکال مذکور را نقل کرده و به چند وجه آن را پاسخ داده است:
اول: احتمال مذکور اجتهاد است در مقابل نص، زیرا در چندین روایت که به حد تواتر مىرسد این مطلب وارد شده که آیه مذکور در شأن على و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) نازل شده و اختصاص به آنان دارد. حتى وقتى امسلمه خواست در زیر جامه داخل شود پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) جداً او را ممنوع ساخت.
دوم: اگر آیه دربارهى زنهاى رسول خدا نازل شده بود باید به صورت خطاب مؤنث ادا شده باشد و بگوید: (انما یرید اللَّه لیذهب عَنْکُنَّ الرجس اهل البیت و یُطَهِّرُکُنَّ تطهیرا). نه به صورت جمع مذکر.
سوم: در بین عربهاى فصیح، مرسوم است که در بین کلماتشان جملههایى را به عنوان جملهى معترضه ذکر کنند. بنابراین مانعى ندارد بگوییم: خداوند متعال آیهى مزبور را در بین آیاتى که در شان زنهاى رسول خدا نازل شده قرار داده تا اهمیت موضوع را برساند و بدین نکته اشاره کند که چون اهلبیت پیغمبر از گناه معصومند نباید مورد تعرض کسى قرار گیرند حتى زنان پیغمبر هم حق تعرض بدانها را ندارند.
چهارم: در عین حالى که در قرآن کریم تحریفى واقع نشده و آیات آن کتاب آسمانى هیچ کم و زیاد نشده است اما این مطلب مسلّم نیست که آیات و سورههاى قرآن، عینا به همان ترتیبى که نازل شده، جمع و تدوین شده باشند. مثلا هیچ بعید نیست که آیه مذکور، تنها دربارهى اهلبیت نازل شده باشد ولى در موقعى که آیات جمع و تدوین مىشده آن را در بین زنان پیغمبر گنجانیده باشند. (1)
دلیل دوم: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به فاطمه فرمود: خدا براى غضب تو غضب مىکند و براى خشنودى تو خشنود مىشود. (2)
حدیث مذکور را سنى و شیعه قبول دارند و در کتابهاى خود نوشتهاند. برطبق این حدیث هر جا فاطمه (علیهاالسلام) غضب کند خدا نیز غضب مىکند و هرگاه خشنود و راضى شود خدا نیز راضى و خشنود مىگردد. البته این مطلب مسلم است که رضایت و غضب خدا مطابق واقع و حق است. هرگز به کارهاى زشت و خلاف حق خشنود نمىشود، گرچه دیگرى از آن کار خشنود شد. هرگز از کارهاى خوب و حق غضبناک نمىشود، گر چه مبغوض دیگران باشد. لازمهى این دو مطلب اینست که فاطمه (علیهاالسلام) از گناه و خطا معصوم باشد، زیرا اگر معصوم باشد رضایت و غضبش بر طبق موازین شریعت خواهد بود و هیچگاه بر خلاف رضاى خدا راضى نمىشود و هیچگاه از حق و کارهاى نیک غضبناک نمىشود. در چنین صورتى مىتوان گفت: اگر فاطمه (علیهاالسلام) غضب کند خدا غضب مىکند و اگر خشنود شود خدا خشنود مىشود.
اما اگر معصیت و خطا دربارهاش روا باشد نمىتوان به طور کلى گفت: از غضب او خدا غضب مىکند و از خشنودیش خشنود مىشود. مطلب را با مثالى روشن سازیم:
اگر فرض کنیم که حضرت فاطمه معصوم نباشد و اشتباه و گناه دربارهاش جایز باشد، در این صورت ممکن است بواسطهى اشتباه یا تمایلات نفسانى، برخلاف حق و واقع، چیزى را از کسى مطالبه کند و کارشان به نزاع و کشمکش منجر شود ولى طرف مقابل تسلیم نگردد و او را مغلوب سازد، در این صورت ممکن است آن حضرت غضبناک گردد و اظهار عدم رضایت کند آیا در چنین فرضى مىتوان گفت: چون فاطمه (علیهاالسلام) غضب کرده خدا نیز غضب مىکند گرچه حق با طرف مقابل بوده است؟ ابداً چنین کار زشتى را نمىتوان به خدا نسبت داد.
بواسطهى این روایت نیز مىتوان عصمت زهرا را اثبات نمود.
رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه (علیهاالسلام) پارهى تن من است، هرکس او را خشمناک کند مرا خشمناک خواهد کرد. (3)
این حدیث نیز در کتابهاى سنى و شیعه موجود است و همهى مسلمانان حتى عمر و ابوبکر به صحت آن اعتراف دارند. با بیان فوق، این حدیث نیز بر عصمت حضرت زهرا دلالت دارد، زیرا پیغمبر اکرم از گناه و خطا و تمایلات نفسانى معصوم است. بر کارى غضب مىکند که مبغوض خدا باشد و به چیزى راضى مىشود که رضایت خدا در آن باشد. بنابراین در صورتى مىتوان گفت: هرگاه فاطمه غضب کند پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) نیز غضب مىکند که معصوم باشد و احتمال گناه و خطا دربارهاش جایز نباشد.
یکى دیگر از شواهد عصمت حضرت زهرا این حدیث است:
امام صادق علیهالسلام در حدیثى فرموده: زهرا بدان جهت فاطمه نامیده شده که شر و بدى در وجود مبارکش راه ندارد. (4)
|
از دیگر منقبتى که حضرت صدیقه سلاماللَّهعلیها با پدر و فرزندانش اشتراک دارد منور بودن بهشت است با تصویر او.
انس از حضرت رسول اکرم روایت مىکند که آن حضرت فرمود:
«ان آدم صلواتاللَّهعلیه نظر فى الجنة فلم یر صوره مثل صورته فقال: الهى لیس فى الجنة صورة مثل صورتى؟ فاخبره اللَّه تعالى و اشار الى جنة الفردوس، فراى قصرا من یاقوته بیضاء فدخلها فراى خمس صور مکتوب على کل صورة اسمها: انا محمود و هذا احمد، انا الاعلى و هذا على، انا الفاطر و هذه فاطمه، انا المحسن و هذا حسن، انا ذوالاحسان و هذا حسین». (1)
«حضرت آدم چون در بهشت به هر سو نگریست و صورتى را به شکل و قیافهى خود نیافت، عرض کرد: خدایا، صورتى نظیر چهرهى من نیافریدهاى؟ خداى متعال او را متوجه بهشت فردوس کرد و حضرت آدم در آنجا قصرى از یاقوت سفید دید و هنگامى که وارد آن قصر شد، پنج تصویر مشاهده کرد که اسامى هریک از آنان به این شرح نوشته شده بود: من محمودم و این احمد است، من اعلى هستم و این على است، من فاطرم و این فاطمه است، من محسنم و این حسن است، من ذوالاحسانم و این حسین است».
|
ابوجعفر طبرى در کتاب بشارة المصطفى از همام ابىعلى نقل مىکند که گفت به کعبالاحبار گفتم: نظر شما دربارهى شیعیان على بن ابیطالب (ع) چیست؟
در پاسخ گفت: «اى همام! من صفات آنها را در قرآن یافتهام، آنها حزب خدا و انصار دین خدا و پیرو ولّى هدا، و بندگان خاص و بزرگوار خدا در میان خلق هستند، خداوند آنها را براى دین خود برگزیده، و براى بهشت خود آفریده است، آنها در فردوس اعلاى بهشت در میان خیمه و اطاقهائى که از (دانههاى شفّاف) مروارید و لؤلؤ برپا شده، سکونت مىکنند، آنها در میان مقرّبان ابرار هستند و از نوشابهى دست نخورده سر بسته سیراب مىشوند، این نوشابه از آب چشمهاى است که «تسنیم» نام دارد، که به آنها اختصاص دارد، تسنیم چشمهاى است که خداوند آن را به حضرت فاطمه دختر محمّد (ص) و همسر على (ع) عطا فرموده است که منبع آن چشمه زیر ستونى قرار دارد که قبّهى آن ستون در خنکى و برودت مانند کافور، و در طعم مانند زنجبیل و در بو مانند مُشک است، سپس آب آن چشمه در جویها جریان مىیابد، شیعیان و دوستان فاطمه (س) از آن مىآشامند، و آن قُبّه داراى چهار ستون است، یک ستون آن از مروارید سفید است، که در زیر آن چشمهاى بنام «طهور» قرار دارد، و یک ستون آن از زُمُرّد سبز است که در زیر آن دو چشمه پر فوران از شراب طهور و عسل قرار دارد، هر یک از آن چشمهها به سوى قسمت پائین بهشت جریان دارند، جز چشمهى «تسنیم» که در قسمت اعلاى بهشت، روان است که خواص بهشتیان از آن مىآشامند، و آن شیعیان و دوستان على (ع) هستند، و این است تفسیر قول خدا که در قرآن مىفرماید:
یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیق مَخْتُومٍ... عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ.
: «آنها از شراب زلال دست نخوردهى سر بسته سیراب مىشوند... همان چشمهاى که مقرّبان از آن مىنوشد (مطفّفین- 25- 28) پس این نعمت بر شیعیان گوارا باد.
سپس کعبالاحبار گفت: سوگند به خدا، شیعیان را دوست نمىدارد مگر کسانى که خداوند از آنها، عهد و میثاق گرفته است.
ابوجعفرى طبرى پس از نقل فوق، مىگوید: سزاوار است که شیعیان، این حدیث را با آب طلا بنویسند، تا نقل بسیار شده و از نابودى، حفظ گردد، و به مفاد آن عمل کنند که موجب دستیابى به آنهمه درجات عالى بهشتى خواهد گردید، با توجّه به اینکه این روایت از اهل تسنّن نقل شده است که براى حجّت بودن، رساتر است (و از تهمت ساختگى شیعه بدور است) و صحّتش روشنتر مىباشد.
پاسخ به سؤال سلمان
و نیز طبرى در کتاب بشارة المصطفى از کتاب کنز نقل مىکند که ابوذر گفت: سلمان و بلال حبشى را دیدم نزد پیامبر (ص) آمدند، ناگهان سلمان بروى قدم رسول خدا (ص) افتاد و بوسید، پیامبر (ص) او را از این کار کنار زد و به او فرمود: «اى سلمان، آن کارى را که عجمها براى شاهان خود انجام مىدهند، نسبت به من انجام مده، من بندهاى از بندگان خدا هستم، مانند بندگان مىخورم و مىنشینم»
سلمان عرض کرد: اى مولاى من از تو مىخواهم از فضائل فاطمه (س) در قیامت، به من خبر بدهى!
پیامبر (ص) با چهرهاى خندان به او نگریست و فرمود: «سوگند به خدائى که جانم در دست قدرت او است، فاطمه (س) همان بانوئى است که در عرصهى محشر، سوار بر شتر عبور مىکند که سرش (نمودى) از خشیت خدا است، و چشمانش از نور خدا مىباشد، تا اینکه فرمود: جبرئیل در سمت راست آن شتر، و میکائیل در سمت چپ آن، و على (ع) در پیشاپیش آن، و حسن و حسین (ع) در پشت سر آن حرکت مىکنند، خداوند حافظ و نگهبان او است، تا از صحنهى محشر عبور کند در این هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مىرسد:
«اى همهى خلایق! چشمهاى خود را فروخوابانید، و سرهاى خود را پائین آورید، این فاطمه دختر پیامبر شما، همسر على (ع) امام شما، مادر حسن و حسین (ع) است، پس از پل صراط عبور مىکند در حالى که دو چادر شفّاف و سفید بر سر دارد.
وقتى که فاطمه (س) وارد بهشت مىشود و به نعمتها و مواهبى که خداوند براى او آماده ساخته مىنگرد، مىگوید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى اَذْهَبَ عَنّا الْحُزْنَ اِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ اَحَلَّنا دارَ الْمَقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ، لایَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ.
: «بنام خداوند مهربان، حمد و سپاس خداوند را که: حزن و اندوه را از ما دور ساخت، البته خداى ما بخشنده و شکر پذیر است، آن خدائى که ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد که در آن هیچگونه رنج و ناگوارى به ما نمىرسد».
رسول خدا (ص) فرمود: پس از آن خداوند به فاطمه (س) وحى مىکند: «اى فاطمه! آنچه مىخواهى از من مسئلت کن که به تو عطا مىکنم و تو را خشنود سازم»
فاطمه (س) عرض مىکند: خدایا تو امید منى، بلکه بالاتر از امید منى، از درگاه تو مسئلت مىکنم که دوستان من و دوستان دودمان مرا در آتش دوزخ، عذاب نکنى.
خداوند به او وحى مىکند: اى فاطمه! به عزّت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمین، به خود سوگند یاد نمودهام که دوستان تو، و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نکنم.
|
حضرت فاطمه علیهاالسلام هر چند مقام برترى دارد، ولى او نیز همانند دیگران این مسیر را مىپیماید و پس از عالم برزخ به محشر مىآید و در پیشگاه خدا مقام او بر دیگران ثابت مىشود...
على علیهالسلام مىفرمایند: روزى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله براى دیدار فاطمه علیهاالسلام به خانهى ما آمد، ولى دخترش را بسیار محزون دید. از او پرسید چرا این گونه غمگینى؟ در جواب گفت: پدر جان! به یاد عالم محشر افتادم که مردم در آن حال عریان خواهند بود. (ذکرت المحشر و وقوف الناس عراه...)
رسول گرامى فرمودند: نگران مباش، پس از آنکه من، على و ابراهیم خلیل علیهالسلام سر از قبر برمىداریم آنگاه خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار ملائکه به سراغ تو مىفرستند، سپس اسرافیل در حالى که با سه پارچه زیبا از نور در اختیار دارد، کنار تو مىآید و تو را از قبر بیرون مىنماید، در حالى که بدنت پوشیده است...
آنگاه با عزت و احترام بىنظیر هفتاد هزار ملائکه تسبیح گویان تو را وارد محشر مىکنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالت مىآیند. در این هنگام مریم (دختر عمران)، خدیجه (دختر خویلد)، حوا (زن آدم)، آسیه، (دختر مزاحم) هر کدام با صفوف ملائکه اطراف تو را مىگیرند و تو را بر روى منبرى از نور مىنشانند در این هنگام جبرئیل به حضور تو مىرسد و مىگوید: هر حاجتى دارى بگو و تو مىگویى: خدایا! حسن و حسینم را مىخواهم.
در آن ساعت حسینت را مىبینى که با بدن خون آلون به محشر مىآید و از خدا مىخواهد که قاتلان وى را به کیفر رساند، بلافاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او ملائکه نیز به خشم آیند و شعلههاى جهنم زبانه مىکشد و قاتلان حسین و دشمنان او بر درون آتش افکنده مىشوند.
|
نجات از شقاوت : تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جملهى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است.
هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همهى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامههایشان را در جهت وصول به آن پىریزى مىکنند، مسئلهى رسیدن به سعادت و گریزانى از شقاوت است. منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد، راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از اینکه راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مىدهد و سبیل هدایت مىپیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و سبیل ضلالت و گمراهى پیش مىگیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئلهاى است که همهى آنان که به خود آمدهاند، از آن مىترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مىگذرانند از آن نیز به غفلت به سر مىبرند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مىکنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و وصول به سعادت مىنمایند.
مداومت بر تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نمائیم. امام صادق علیهالسلام در این رابطه مىفرماید:
«یا اباهارون، انا نأمر صبیاننا بتسبیح فاطمة علیهاالسلام کما نأمرهم بالصلاة، فألزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى». (1)
اى اباهارون! ما بچههاى خود را همانطور که به نماز امر مىکنیم به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر مىکنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بندهاى که بر آن مداومت نموده است.
و نیز از این حدیث شریف استفاده مىشود که شایسته است والدین محترم، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.
دورى شیطان و خشنودى خدا
شیطان همواره دشمن دیرینهى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیلهها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خوردهى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است.
بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفسزنان تسلیم شوند، و عدهاى اندک در تلاشاند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.
یکى از راههایى که مىتواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیح حضرت فاطمهى زهرا علیهاالسلام است.
امام باقر علیهالسلام مىفرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائة باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان». (2)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مىگیرد، و آن تسبیح به زبان صداست، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مىنماید.
و به سند معتبر از امام صادق علیهالسلام منقول است که چون آدمى در جاى خواب خود مىخوابد، فرشتهى بزرگوارى و شیطان متمردى به سوى او مىآیند، پس فرشته به او مىگوید:
روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مىگوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مىراند و از او دور مىکند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مىکند، پس باز شیطان مىآید و او را امر به گناه مىکند و ملک او را به خیر امر مىکند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مىکند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامهى عملش مىنویسد. (3)
شفاى کمشنوایى و درد جسمانى
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام بنا بر شواهد روایى و تاریخى در بعضى موارد بر بیماریهاى جسمى نیز مؤثر بوده و باعث درمان بیمارى گوش شده است.
یکى از یاران امام صادق علیهالسلام نزد آن حضرت آمده و از کمشنوایى گوش خود نزد آن حضرت شکایت کرد، امام علیهالسلام به او فرمود:
«علیک بتسبیح فاطمة علیهاالسلام». (4)
چه چیز مانع و جلوگیر تو است و چرا غافلى از تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام؟
آن مرد پرسید: قربانت گردم، تسبیح فاطمه چیست و چگونه است؟ حضرت فرمود: سى و چهار مرتبه «اللَّهاکبر»، سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحاناللَّه» که صد عدد مىشود. آن مرد گوید:
«فما فعلت ذلک الا یسرا حتى اذهب عنى ما کنت اجده». (5)
و من این کار را در اندک زمانى انجام دادم و کمشنوایىام برطرف شد.
برائت از دوزخ و نفاق
چنانچه گفته شد بنا بر روایت امام صادق علیهالسلام، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از جملهى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده:
«تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال اللَّه عز و جل: «و اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».
و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است:
«من اکثر ذکر اللَّه عز و جل احبه اللَّه و من ذکر اللَّه کثیرا کتبت له براءتان: براءة من النار و براءة من النفاق». (6)
هرکس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر که ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت (منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى.
لذا تسبیح صدیقهى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مىگردد.
غفران الهى
یکى دیگر از آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام، غفران الهى است. غفران ربوبى، همهى ذنوب و آثار سوء تیرگیهاى آنها را از میان مىبرد، حجابها را برطرف کرده و نقائص وجودى انسان را کنار مىزند. اما متأسفانه کمتر کسى هست که بداند غفران یعنى چه و نیاز به آنچه معنایى دارد، و چگونه مىشود غفران الهى همهى مشکلها را حل، و فاصلهها را از میان بردارد؟ در فرق بین عفو و غفران گفته شده که: عفو الهى، نادیده گرفتن و به حساب نیاوردن لغزشها و خطاها و نقیصهها و عیبها، و محو آثار نامطلوب آنهاست. و غفران الهى عبارت است از افاضات و رحمتهایى که به دنبال نادیده گرفتن لغزشها و خطاها و نقیصهها، متوجهانسان مىگردد و او را تکمیل مىکند و نقایص و عیوب وجودى وى را برطرف مىنماید. غفران بعد از عفو است. عفو نادیده گرفتن بدیهاست و غفران، برطرف کردن آنها از وجود سالک و تبدیل آنها به خوبیها و کمالات است. عفو ربوبى، انسان را از سقوط و هلاکت نجات مىدهد و غفران الهى، به سالک پر و بال عطا مىکند و بالا مبرد. لذاست که اگر عفو و گذشت ربوبى نباشد، رهروان طریق با شکست روبرو شده و کنار زده مىشوند، و اگر غفران ربوبى نباشد، آنها از حرت و پیشرفت بازمانده و متوقف مىگردند. امام صادق علیهالسلام مىفرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر اللَّه له». (7)
هرکس تسبیح حضرت فاطمهى زهرا علیهاالسلام را قبل از اینکه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض کند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مىگرداند.
البته نباید چنین پنداشت که این «تسبیح» به لحاظ اینکه ظاهرى بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه مىشود از چنین آثار و برکاتى برخوردار باشد؟! آرى این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایى از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلى آسان است، ولى اگر خوب بجا آورده شود، مشکلها را آسان مىگرداند. انشاءاللَّه.
|
از نظر فقهى کسى که به چهارده معصوم ناسزا بگوید و یا عملى توهینآمیز در مورد آنان انجام دهد، حکمش قتل است، که در منابع فقهى مورد بحث فقها واقع شده است.
بنابراین، فاطمهى زهرا که یکى از حضرات معصومین علیهمالسلام مىباشند، هر گونه اسائهى ادب و جرات و جسارت و بغض و کینه عملى به ساحت آن بزرگوار کیفر شدیدى در پى خواهد داشت.
از نظر حدیثى نیز روایات زیادى در این زمینه آمده و از جمله از حضرت امام صادق علیهالسلام مىخوانیم که مىفرمایند:
«چون حضرت مهدى عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف ظهور کند، پس از اقداماتى، به کیفر قاتلان ستمگر مادرش فاطمه علیهاالسلام مىپردازد و به سراغ قبر آنان مىرود و آنان را زنده مىکند، و به محاکمه مىکشد و پس از آن به دارشان آویزان مىکند و پس از باز کردن از دار، به پیکبر کثیفشان آتش مىزند. (1) »
این حدیث مىرساند ستمگرانى که به خانه آن حضرت هجوم برده، وى را مصدوم نموده، بچهاش را کشته و خانهاش را به آتش کشیدند، چه کیفر سنگینى در این جهان دارند.
در اینجا توجه شما را به یک تاریخ زنده، که نتیجه مطلوبى در این بحث دارد جلب مىکنم:
رسول خدا هنگامى که مکه را فتح کرد، همه را آزاد ساخته و از انتقام گرفتن چشمپوشى نمود، ولى از چهار نفر زن و شش نفر مرد نگذشت و آنان را مهدور الدم اعلان کرد. (2)
از جمله این اشخاص که واجب القتل اعلان شد هبارین اسود بود. او هنگامى که دختر بزرگ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله (حضرت زینب) عازم مدینه بود، به تعقیبش پرداخت و با نیزهاى که به وى زد، باعث شد که آن بانوى گرامى بچهى خود را که در شکم داشت سقط کند.
رسول گرامى فرمود: هر کجا به هبار دست یافتید، دستها و پاهاى او را قطع نموده و سپس به قتل رسانید. (اقطعوا یدیه و رجلیه ان قدرتم علیه، ثم اقتلوه) (3)ابن ابىالحدید معتزلى مىگوید:من این خبر تاریخى پیامبر را به نقیب خود ابوجعفر خواندم او گفت: پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به جهت ترساندن زینب و سقط جنین وى، خون هبار را مباح اعلان کرد. (او اضافه کرد:) از این حدیث استفاده مىشود که اگر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در زمان فاطمه علیهاالسلام زنده بود، خون آنان را که فاطمه علیهاالسلام را ترسانده و محسنش را کشتند، مباح اعلان مىفرمود.
ابن ابىالحدید پرسید: اجازه مىدهى من جریان ترساندن فاطمه علیهاالسلام و کشته شدن محسنش را از تو نقل کنم؟
او گفت: از من نقل نکن و بطلان آن را نیز نقل نکن، زیرا من متوقفم. (4)
هذا الخبر قراته على النقیب ابىجعفر فقال: اذا کان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله اباح دم هباربن الاسود لانه روع زینب فالقت ذا بطنها، فظهر الحال انه لو کان حیا لاباح دم من روع فاطمه حتى القت ذا بطنها...
خوانندگان عزیز توجه مىفرمایند که کیفر دشمنان و ستمگران فاطمه علیهاالسلام از نظر شیعه و سنى قتل است و این مساله موضوعى است مسلم که دانشمندان فریقین به آن عقیده دارند.
|