سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 40
کل بازدید : 765821
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرایط جسمى و وضعیت روحى‏اش پس از آن رویدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امیر مؤمنان، سرانجام خبر بیمارى بانوى بانوان در مدینه منتشر گردید و همگان از شرایط آن حضرت آگاه شدند. لازم به یادآورى است که فاطمه علیهاالسلام از بیمارى سختى شکایت نداشت که غیرقابل مداوا برسد، بلکه آنچه او را سخت رنج مى‏داد و پیکرش را آب مى‏کرد، امواج دردها و مصیبتها و رنجهایى بود که هر روز بر آن افزوده مى‏شد و این فشارها بود که بر رنج و بیمارى برخاسته از صدمات وارده در یورش به خانه‏اش، کمک مى‏کرد تا بانوى سرفراز گیتى را به بستر شهادت بکشاند.
در کنار اینها فشار سوگ پدر و گریه بسیار بر آن حضرت نیز از عواملى بود که باعث شدت بیمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشید جهان‏افروز وجود او مى‏شد و باید ستم و خشونت و مواضع ناجوانمردانه‏ى برخى از مسلمان‏نماها و نیز تحول ارتجاعى در سیستم سیاسى و دگرگونى کارها و تغییر اوضاع و شرایط به سود ارتجاع و جاهلیت را نیز از عواملى برشمرد که فشار دردها و رنجها را هر لحظه بیشتر مى‏ساخت و خورشید وجود اندیشمندترین و آزاده‏ترین بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پیش مى‏برد.
فاطمه در یورش دژخیمان دولت غاصب به خانه‏اش به گونه‏اى میان در و دیوار فشرده شد که علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمایه‏اش، جنین وى نیز سقط گردید و تازیانه‏هاى بیدادى که بر پیکر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خون‏آلود ساخت و آثار عمیقى در آن نازنین‏بدن برجاى نهاد. و نیز ضربات شدید دیگرى بر او وارد آمد که جسم و جان و روح ملکوتى‏اش را به شدت آزرد.
آرى همه‏ى این امور و رویدادهاى دردناک دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بیمارى کشانده و از انجام کارهاى خویش بازداشتند.
حضرت امام حسن مجتبى علیه‏السلام در یک مجلس مناظره در حضور معاویه خطاب به مغیرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اینکه او بچه‏اش را سقط کرد...» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله حتى ادمیتها و القت ما فى بطنها...) (1)
و حضرت امام صادق علیه‏السلام با تصریح بیشتر در مورد علت بیمارى و شهادت فاطمه علیهاالسلام مى‏فرمایند:
و کان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلک مرضا شدیدا. (2)
سبب شهادت فاطمه این بود که قنفذ (غلام خلیفه دوم) با غلاف شمشیر او را زده و بچه‏اش را کشت و مادرم از این جهت به بستر بیمارى افتاد.
اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترین کسى که زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر روى ریگ‏هاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مى‏بوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیه‏السلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد.
حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مى‏زدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیه‏السلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.

  1ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 414- بحارالانوار، ج 43، ص‏ص 197، ح 28- سفینة، ج 2، ص 339.
2ـ عوالم، ج 11، ص 504- بحار، ج 43، ص 170، ح 11.


  

بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول‏اله و هى تشهد ان لا اله اله الله و ان محمدا رسول‏الله و ان الجنة حق والنار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور یا على انا فاطمه بنت محمد زوجنى الله منک لاکون لک فى الدنیا و الاخرة انت اولى بى من غیرى حنطنى و غسلنى و کفنى باللیل وصل على و ادفنى باللیل و لا تعلم احدا و استودعک الله و اقراء على ولدى السلام الى یوم القیامة.(1)
این است وصیت فاطمه دختر رسول خدا و او شهادت مى‏دهد به یگانگى و یکتایى ذات باریتعالى و رسالت حضرت محمد رسول‏الله و گواهى مى‏دهد که بهشت حق است و آتش جهنم حق است و بدون شک قیامت در پیش است و خواهد آمد و خدا در آن روز همه را از قبرها برمى‏انگیزد یا على من فاطمه دختر محمدم که خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم و از آن تو، تو از هرکس بر من نزدیکترى مرا شبانه حنوط کن و شب غسل بده و شبانه کفنم کن و شب به خاک بسپار و کسى را از دفن من مطلع مکن. تو را به خدا مى‏سپارم و سلام من به فرزندانم تا روز قیامت برسان. و در بعضى از روایات دارد که زهرا علیهاالسلام به على علیه‏السلام گفت: یابن عم دلم تمناى مرگ دارد ساعتى نخواهد گذشت جز آن که از تو مفارقت نمایم.
على علیه‏السلام فرمود: اى دختر رسول خدا وصیت کن به آنچه مى‏خواهى و هر چه در دل دارى بیان کن على علیه‏السلام نشست بالاى سر فاطمه و خانه را از بیگانه خالى کرد جز فاطمه و على کسى نبود فاطمه عرض کرد: اى پسر عم هیچگاه در زندگى به شما دروغ نگفته‏ام و در زندگى زناشویى با تو راه خیانت نپیموده‏ام و لا خالفتک منذ عاشرتنى. و هرگز در معاشرت با تو از در مفارقت وارد نشده‏ام و پیوسته مطیع فرمان تو بوده‏ام. على علیه‏السلام فرمود:
پناه مى‏برم به خدا (اى دختر رسول خدا) تو بانوى راستگویى و داناتر و پرهیزگارتر و نیکوکارتر و گرامى‏تر از هرکسى، من نیز از خدا در مخالفت با تو بیمناک بوده‏ام و فراق تو بر من سخت ناگوار است فقدان تو بر من تجدید مصیبتى است که از رحلت پیغمبر بر من وارد شد به خدا قسم مصیبت فراق تو بر من چنان است که هیچ چیز نمى‏تواند مرا تسلیت دهد در آن حال هر دو به گریه افتادند و مدتى زار زار اشک ریختند (بعضى نوشته‏اند که چون اطاق خلوت شد زهرا علیهاالسلام به على علیه‏السلام عرض کرد پسر عم جلوتر بیا و دستت را روى سینه من بگذار على علیه‏السلام خواهش آن بانو را عمل کرد آنگاه عرض کرد پسر عم از من راضى باش على علیه‏السلام فرمود: زهرا جان از تو راضیم خداى نیز از تو راضى باشد. عرض کرد نه على جان مى‏دانى من از چه چیزى از شما رضایت مى‏خواهم روزى که دشمن به صورت من سیلى زد و با خستگى و درد جسمانى و روح افسرده آمدم منزل دیدم تو در کنج حجره نشسته‏اى و مشغول جمع‏آورى قرآنى با تندى با شما سخن گفتم و به شما گفتم یابن ابیطالب اى پسر ابى‏طالب در کنج حجره نشسته‏اى و مثل جنین در رحم حجره قرار گرفته‏اى دشمن به همسرت تعدى کرده...
غصه‏دار بودم و با تو پرخاش کردم اینک از تو رضایت مى‏خواهم از من راضى باش) مولاى متقیان سر فاطمه را به سینه چسباند و با مهربانى فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدا و رسول از تو راضى باشند هرچه مى‏خواهى بگو که اجرا خواهم کرد. آن بانو در حالى که اشک مى‏ریخت گفت شوهر گرامیم خداوند تو را جزاى خیر دهد وصیت من این است که دختر خواهر من امامه را تزویج کنى (امامه دختر زینب بنت رسول‏الله بود که مادرش در زمان پدر فوت کرده بود) زیرا امامه به فرزندان من مهربانى خواهد کرد و بهترین پرستار آنها است و مرد هم ناگزیر است زنى در خانه داشته باشد.
از جمله وصایاى حضرت زهرا علیهاالسلام به همسرش این بود که گفت: شوهر عزیزم براى من تابوتى بساز که فرشتگان صورت آن را به من نشان داده‏اند و امام علیه‏السلام از وى خواست که وصف آن را برایش بیان کند تا طبق خواسته‏اش عمل نماید.
«مورخین نوشته‏اند که وصف تابوت در متن وصیت آن بانوى بزرگ اسلام نیست» و باز گفت: همسرم وصیت دیگرم این است که هیچکس به جنازه من حاضر نشود.
من از این مردم که به من ستم کردند و حق مرا غصب نمودند متنفرم.
اینها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند اجازه نده از این قوم و هوادارانشان کسى بر جنازه من حاضر شوند و نماز بخوانند یا على مرا در تاریکى شب آنگاه که دیدگان مردم به خواب رفت به خاک بسپار تا از دفن من بى‏خبر باشند. (2)

  1ـ بحار چاپ قدیم ج 10/ 61
2ـ فاطمة الزهرا سیدة نساءالعالمین/ 435


  

یکى از پزشکان مى گوید:
در ایّامى که امام خمینى رحمه الله علیه در بیمارستان تحت معالجه و عمل جرّاحى بودند، لوله تنفّس در تراشه ایشان بود، (وقتى این لوله در مجراى تنفسى قرار مى گیرد، شخص نمى تواند صحبت کند)، امّا امام با اینکه لوله به مجراى تنفسى ایشان وصل بود، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتّى نماز شب خود را ترک نکردند.



  

على ابن‏عباس: قال: قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: لما عرج بى الى السما رایت على باب الجنه: لا اله الا اللَّه، محمد رسول‏اللَّه، على حبیب‏اللَّه، الحسن و الحسین صفوه اللَّه، فاطمه امه اللَّه، على مبغضیهم لعنه اللَّه. (1)
ابن‏عباس از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نقل مى‏کند که فرمودند: من در عالم معراج دیدم که بر در بهشت نوشته شده بود: «معبودى نیست جز خدا، محمد رسول خدا، على حبیب الهى، حسن و حسین برگزیده حق، فاطمه کنیز پروردگار و بر دشمنان آنان لعنت باد.»
این حدیث نیز مى‏رساند که مبغضین فاطمه مستحق لعنت خدا در دنیا و آخرتند.

  1ـ فرائدالسمطین، ج 2، ص 74 ش 396.


  

بعضى گفته‏اند: آیه‏ى مذکور دلالت بر عصمت ندارد. زیرا آیات قبل از آن و آیات بعد از آن، درباره‏ى زنان رسول اکرم نازل شده و خطابه به آنان متوجه است. و به قرینه‏ى سیاق باید گفت: آیه‏ى مذکور نیز درباره‏ى زنان آن حضرت نازل شده و مخاطب در آیه، آنها هستند.
بنابراین اگر آیه دلالت بر عصمت کند باید گفت: زنهاى رسول‏اللَّه نیز از گناه معصوم بوده‏اند در صورتى که این مطلب را نه کسى گفته و نه مى‏توان گفت. از این رهگذر است که باید بگوییم: آیه اصلا دلالت بر عصمت ندارد. نه در مورد زنهاى آن حضرت، نه در مورد سایر اهل‏بیت.
پاسخ
علامه سید عبدالحسین شرف‏الدین اشکال مذکور را نقل کرده و به چند وجه آن را پاسخ داده است:
اول: احتمال مذکور اجتهاد است در مقابل نص، زیرا در چندین روایت که به حد تواتر مى‏رسد این مطلب وارد شده که آیه مذکور در شأن على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم‏السلام) نازل شده و اختصاص به آنان دارد. حتى وقتى ام‏سلمه خواست در زیر جامه داخل شود پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) جداً او را ممنوع ساخت.
دوم: اگر آیه درباره‏ى زنهاى رسول خدا نازل شده بود باید به صورت خطاب مؤنث ادا شده باشد و بگوید: (انما یرید اللَّه لیذهب عَنْکُنَّ الرجس اهل البیت و یُطَهِّرُکُنَّ تطهیرا). نه به صورت جمع مذکر.
سوم: در بین عرب‏هاى فصیح، مرسوم است که در بین کلماتشان جمله‏هایى را به عنوان جمله‏ى معترضه ذکر کنند. بنابراین مانعى ندارد بگوییم: خداوند متعال آیه‏ى مزبور را در بین آیاتى که در شان زنهاى رسول خدا نازل شده قرار داده تا اهمیت موضوع را برساند و بدین نکته اشاره کند که چون اهل‏بیت پیغمبر از گناه معصومند نباید مورد تعرض کسى قرار گیرند حتى زنان پیغمبر هم حق تعرض بدانها را ندارند.
چهارم: در عین حالى که در قرآن کریم تحریفى واقع نشده و آیات آن کتاب آسمانى هیچ کم و زیاد نشده است اما این مطلب مسلّم نیست که آیات و سوره‏هاى قرآن، عینا به همان ترتیبى که نازل شده، جمع و تدوین شده باشند. مثلا هیچ بعید نیست که آیه مذکور، تنها درباره‏ى اهل‏بیت نازل شده باشد ولى در موقعى که آیات جمع و تدوین مى‏شده آن را در بین زنان پیغمبر گنجانیده باشند. (1)
دلیل دوم: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به فاطمه فرمود: خدا براى غضب تو غضب مى‏کند و براى خشنودى تو خشنود مى‏شود. (2)
حدیث مذکور را سنى و شیعه قبول دارند و در کتابهاى خود نوشته‏اند. برطبق این حدیث هر جا فاطمه (علیهاالسلام) غضب کند خدا نیز غضب مى‏کند و هرگاه خشنود و راضى شود خدا نیز راضى و خشنود مى‏گردد. البته این مطلب مسلم است که رضایت و غضب خدا مطابق واقع و حق است. هرگز به کارهاى زشت و خلاف حق خشنود نمى‏شود، گرچه دیگرى از آن کار خشنود شد. هرگز از کارهاى خوب و حق غضبناک نمى‏شود، گر چه مبغوض دیگران باشد. لازمه‏ى این دو مطلب اینست که فاطمه (علیهاالسلام) از گناه و خطا معصوم باشد، زیرا اگر معصوم باشد رضایت و غضبش بر طبق موازین شریعت خواهد بود و هیچگاه بر خلاف رضاى خدا راضى نمى‏شود و هیچگاه از حق و کارهاى نیک غضبناک نمى‏شود. در چنین صورتى مى‏توان گفت: اگر فاطمه (علیهاالسلام) غضب کند خدا غضب مى‏کند و اگر خشنود شود خدا خشنود مى‏شود.
اما اگر معصیت و خطا درباره‏اش روا باشد نمى‏توان به طور کلى گفت: از غضب او خدا غضب مى‏کند و از خشنودیش خشنود مى‏شود. مطلب را با مثالى روشن سازیم:
اگر فرض کنیم که حضرت فاطمه معصوم نباشد و اشتباه و گناه درباره‏اش جایز باشد، در این صورت ممکن است بواسطه‏ى اشتباه یا تمایلات نفسانى، برخلاف حق و واقع، چیزى را از کسى مطالبه کند و کارشان به نزاع و کشمکش منجر شود ولى طرف مقابل تسلیم نگردد و او را مغلوب سازد، در این صورت ممکن است آن حضرت غضبناک گردد و اظهار عدم رضایت کند آیا در چنین فرضى مى‏توان گفت: چون فاطمه (علیهاالسلام) غضب کرده خدا نیز غضب مى‏کند گرچه حق با طرف مقابل بوده است؟ ابداً چنین کار زشتى را نمى‏توان به خدا نسبت داد.
بواسطه‏ى این روایت نیز مى‏توان عصمت زهرا را اثبات نمود.
رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه (علیهاالسلام) پاره‏ى تن من است، هرکس او را خشمناک کند مرا خشمناک خواهد کرد. (3)
این حدیث نیز در کتابهاى سنى و شیعه موجود است و همه‏ى مسلمانان حتى عمر و ابوبکر به صحت آن اعتراف دارند. با بیان فوق، این حدیث نیز بر عصمت حضرت زهرا دلالت دارد، زیرا پیغمبر اکرم از گناه و خطا و تمایلات نفسانى معصوم است. بر کارى غضب مى‏کند که مبغوض خدا باشد و به چیزى راضى مى‏شود که رضایت خدا در آن باشد. بنابراین در صورتى مى‏توان گفت: هرگاه فاطمه غضب کند پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) نیز غضب مى‏کند که معصوم باشد و احتمال گناه و خطا درباره‏اش جایز نباشد.
یکى دیگر از شواهد عصمت حضرت زهرا این حدیث است:
امام صادق علیه‏السلام در حدیثى فرموده: زهرا بدان جهت فاطمه نامیده شده که شر و بدى در وجود مبارکش راه ندارد. (4)

  1ـ کتاب الکلمة الغراء فى تفضیل الزهراء تألیف سید عبدالحسین شرف‏الدین ص 212.
2ـ قال رسول‏اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله: یا فاطمه ان اللَّه یغضب لغضبک و یرضى لرضاک- ینابیع المودة ص 203 مجمع الزوائد ج 9 ص 203.
3ـ قال رسول‏اللَّه: فاطمة بعضة منی فمن اغضبها اغضبنى- صحیح بخارى ج 2 ص 302.
4ـ کشف‏الغمه ج 2 ص 89.


  

از دیگر منقبتى که حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها با پدر و فرزندانش اشتراک دارد منور بودن بهشت است با تصویر او.
انس از حضرت رسول اکرم روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود:
«ان آدم صلوات‏اللَّه‏علیه نظر فى الجنة فلم یر صوره مثل صورته فقال: الهى لیس فى الجنة صورة مثل صورتى؟ فاخبره اللَّه تعالى و اشار الى جنة الفردوس، فراى قصرا من یاقوته بیضاء فدخلها فراى خمس صور مکتوب على کل صورة اسمها: انا محمود و هذا احمد، انا الاعلى و هذا على، انا الفاطر و هذه فاطمه، انا المحسن و هذا حسن، انا ذوالاحسان و هذا حسین». (1)
«حضرت آدم چون در بهشت به هر سو نگریست و صورتى را به شکل و قیافه‏ى خود نیافت، عرض کرد: خدایا، صورتى نظیر چهره‏ى من نیافریده‏اى؟ خداى متعال او را متوجه بهشت فردوس کرد و حضرت آدم در آنجا قصرى از یاقوت سفید دید و هنگامى که وارد آن قصر شد، پنج تصویر مشاهده کرد که اسامى هریک از آنان به این شرح نوشته شده بود: من محمودم و این احمد است، من اعلى هستم و این على است، من فاطرم و این فاطمه است، من محسنم و این حسن است، من ذوالاحسانم و این حسین است».

  1ـ زین الفتى فى شرح سوره هل اتى (تالیف عاصمى).


  

ابوجعفر طبرى در کتاب بشارة المصطفى از همام ابى‏على نقل مى‏کند که گفت به کعب‏الاحبار گفتم: نظر شما درباره‏ى شیعیان على بن ابیطالب (ع) چیست؟
در پاسخ گفت: «اى همام! من صفات آنها را در قرآن یافته‏ام، آنها حزب خدا و انصار دین خدا و پیرو ولّى هدا، و بندگان خاص و بزرگوار خدا در میان خلق هستند، خداوند آنها را براى دین خود برگزیده، و براى بهشت خود آفریده است، آنها در فردوس اعلاى بهشت در میان خیمه و اطاقهائى که از (دانه‏هاى شفّاف) مروارید و لؤلؤ برپا شده، سکونت مى‏کنند، آنها در میان مقرّبان ابرار هستند و از نوشابه‏ى دست نخورده سر بسته سیراب مى‏شوند، این نوشابه از آب چشمه‏اى است که «تسنیم» نام دارد، که به آنها اختصاص دارد، تسنیم چشمه‏اى است که خداوند آن را به حضرت فاطمه دختر محمّد (ص) و همسر على (ع) عطا فرموده است که منبع آن چشمه زیر ستونى قرار دارد که قبّه‏ى آن ستون در خنکى و برودت مانند کافور، و در طعم مانند زنجبیل و در بو مانند مُشک است، سپس آب آن چشمه در جویها جریان مى‏یابد، شیعیان و دوستان فاطمه (س) از آن مى‏آشامند، و آن قُبّه داراى چهار ستون است، یک ستون آن از مروارید سفید است، که در زیر آن چشمه‏اى بنام «طهور» قرار دارد، و یک ستون آن از زُمُرّد سبز است که در زیر آن دو چشمه پر فوران از شراب طهور و عسل قرار دارد، هر یک از آن چشمه‏ها به سوى قسمت پائین بهشت جریان دارند، جز چشمه‏ى «تسنیم» که در قسمت اعلاى بهشت، روان است که خواص بهشتیان از آن مى‏آشامند، و آن شیعیان و دوستان على (ع) هستند، و این است تفسیر قول خدا که در قرآن مى‏فرماید:
یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیق مَخْتُومٍ... عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ.
: «آنها از شراب زلال دست نخورده‏ى سر بسته سیراب مى‏شوند... همان چشمه‏اى که مقرّبان از آن مى‏نوشد (مطفّفین- 25- 28) پس این نعمت بر شیعیان گوارا باد.
سپس کعب‏الاحبار گفت: سوگند به خدا، شیعیان را دوست نمى‏دارد مگر کسانى که خداوند از آنها، عهد و میثاق گرفته است.
ابوجعفرى طبرى پس از نقل فوق، مى‏گوید: سزاوار است که شیعیان، این حدیث را با آب طلا بنویسند، تا نقل بسیار شده و از نابودى، حفظ گردد، و به مفاد آن عمل کنند که موجب دستیابى به آنهمه درجات عالى بهشتى خواهد گردید، با توجّه به اینکه این روایت از اهل تسنّن نقل شده است که براى حجّت بودن، رساتر است (و از تهمت ساختگى شیعه بدور است) و صحّتش روشنتر مى‏باشد.

پاسخ به سؤال سلمان
و نیز طبرى در کتاب بشارة المصطفى از کتاب کنز نقل مى‏کند که ابوذر گفت: سلمان و بلال حبشى را دیدم نزد پیامبر (ص) آمدند، ناگهان سلمان بروى قدم رسول خدا (ص) افتاد و بوسید، پیامبر (ص) او را از این کار کنار زد و به او فرمود: «اى سلمان، آن کارى را که عجم‏ها براى شاهان خود انجام مى‏دهند، نسبت به من انجام مده، من بنده‏اى از بندگان خدا هستم، مانند بندگان مى‏خورم و مى‏نشینم»
سلمان عرض کرد: اى مولاى من از تو مى‏خواهم از فضائل فاطمه (س) در قیامت، به من خبر بدهى!
پیامبر (ص) با چهره‏اى خندان به او نگریست و فرمود: «سوگند به خدائى که جانم در دست قدرت او است، فاطمه (س) همان بانوئى است که در عرصه‏ى محشر، سوار بر شتر عبور مى‏کند که سرش (نمودى) از خشیت خدا است، و چشمانش از نور خدا مى‏باشد، تا اینکه فرمود: جبرئیل در سمت راست آن شتر، و میکائیل در سمت چپ آن، و على (ع) در پیشاپیش آن، و حسن و حسین (ع) در پشت سر آن حرکت مى‏کنند، خداوند حافظ و نگهبان او است، تا از صحنه‏ى محشر عبور کند در این هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى‏رسد:
«اى همه‏ى خلایق! چشمهاى خود را فروخوابانید، و سرهاى خود را پائین آورید، این فاطمه دختر پیامبر شما، همسر على (ع) امام شما، مادر حسن و حسین (ع) است، پس از پل صراط عبور مى‏کند در حالى که دو چادر شفّاف و سفید بر سر دارد.
وقتى که فاطمه (س) وارد بهشت مى‏شود و به نعمتها و مواهبى که خداوند براى او آماده ساخته مى‏نگرد، مى‏گوید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى اَذْهَبَ عَنّا الْحُزْنَ اِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ اَحَلَّنا دارَ الْمَقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ، لایَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ.
: «بنام خداوند مهربان، حمد و سپاس خداوند را که: حزن و اندوه را از ما دور ساخت، البته خداى ما بخشنده و شکر پذیر است، آن خدائى که ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد که در آن هیچگونه رنج و ناگوارى به ما نمى‏رسد».
رسول خدا (ص) فرمود: پس از آن خداوند به فاطمه (س) وحى مى‏کند: «اى فاطمه! آنچه مى‏خواهى از من مسئلت کن که به تو عطا مى‏کنم و تو را خشنود سازم»
فاطمه (س) عرض مى‏کند: خدایا تو امید منى، بلکه بالاتر از امید منى، از درگاه تو مسئلت مى‏کنم که دوستان من و دوستان دودمان مرا در آتش دوزخ، عذاب نکنى.
خداوند به او وحى مى‏کند: اى فاطمه! به عزّت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمین، به خود سوگند یاد نموده‏ام که دوستان تو، و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نکنم.

  لم یوجد هامشاَ.


  

حضرت فاطمه علیهاالسلام هر چند مقام برترى دارد، ولى او نیز همانند دیگران این مسیر را مى‏پیماید و پس از عالم برزخ به محشر مى‏آید و در پیشگاه خدا مقام او بر دیگران ثابت مى‏شود...
على علیه‏السلام مى‏فرمایند: روزى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله براى دیدار فاطمه علیهاالسلام به خانه‏ى ما آمد، ولى دخترش را بسیار محزون دید. از او پرسید چرا این گونه غمگینى؟ در جواب گفت: پدر جان! به یاد عالم محشر افتادم که مردم در آن حال عریان خواهند بود. (ذکرت المحشر و وقوف الناس عراه...)
رسول گرامى فرمودند: نگران مباش، پس از آنکه من، على و ابراهیم خلیل علیه‏السلام سر از قبر برمى‏داریم آنگاه خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار ملائکه به سراغ تو مى‏فرستند، سپس اسرافیل در حالى که با سه پارچه زیبا از نور در اختیار دارد، کنار تو مى‏آید و تو را از قبر بیرون مى‏نماید، در حالى که بدنت پوشیده است...
آنگاه با عزت و احترام بى‏نظیر هفتاد هزار ملائکه تسبیح گویان تو را وارد محشر مى‏کنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالت مى‏آیند. در این هنگام مریم (دختر عمران)، خدیجه (دختر خویلد)، حوا (زن آدم)، آسیه، (دختر مزاحم) هر کدام با صفوف ملائکه اطراف تو را مى‏گیرند و تو را بر روى منبرى از نور مى‏نشانند در این هنگام جبرئیل به حضور تو مى‏رسد و مى‏گوید: هر حاجتى دارى بگو و تو مى‏گویى: خدایا! حسن و حسینم را مى‏خواهم.
در آن ساعت حسینت را مى‏بینى که با بدن خون آلون به محشر مى‏آید و از خدا مى‏خواهد که قاتلان وى را به کیفر رساند، بلافاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او ملائکه نیز به خشم آیند و شعله‏هاى جهنم زبانه مى‏کشد و قاتلان حسین و دشمنان او بر درون آتش افکنده مى‏شوند.

  1ـ بحارالانوار، ج 43، ص 226-225 با تلخیص.


  

نجات از شقاوت : تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است.
هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ریزى مى‏کنند، مسئله‏ى رسیدن به سعادت و گریزانى از شقاوت است. منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد، راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از اینکه راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى‏دهد و سبیل هدایت مى‏پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و سبیل ضلالت و گمراهى پیش مى‏گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله‏اى است که همه‏ى آنان که به خود آمده‏اند، از آن مى‏ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏برند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و وصول به سعادت مى‏نمایند.
مداومت بر تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نمائیم. امام صادق علیه‏السلام در این رابطه مى‏فرماید:
«یا اباهارون، انا نأمر صبیاننا بتسبیح فاطمة علیهاالسلام کما نأمرهم بالصلاة، فألزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى». (1)
اى اباهارون! ما بچه‏هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏کنیم به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‏اى که بر آن مداومت نموده است.
و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏شود که شایسته است والدین محترم، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.

دورى شیطان و خشنودى خدا
شیطان همواره دشمن دیرینه‏ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است.
بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس‏زنان تسلیم شوند، و عده‏اى اندک در تلاش‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.
یکى از راههایى که مى‏تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیح حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام است.
امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائة باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان». (2)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صداست، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى‏نماید.
و به سند معتبر از امام صادق علیه‏السلام منقول است که چون آدمى در جاى خواب خود مى‏خوابد، فرشته‏ى بزرگوارى و شیطان متمردى به سوى او مى‏آیند، پس فرشته به او مى‏گوید:
روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏راند و از او دور مى‏کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏آید و او را امر به گناه مى‏کند و ملک او را به خیر امر مى‏کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏کند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامه‏ى عملش مى‏نویسد. (3)

شفاى کم‏شنوایى و درد جسمانى
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام بنا بر شواهد روایى و تاریخى در بعضى موارد بر بیماریهاى جسمى نیز مؤثر بوده و باعث درمان بیمارى گوش شده است.
یکى از یاران امام صادق علیه‏السلام نزد آن حضرت آمده و از کم‏شنوایى گوش خود نزد آن حضرت شکایت کرد، امام علیه‏السلام به او فرمود:
«علیک بتسبیح فاطمة علیهاالسلام». (4)
چه چیز مانع و جلوگیر تو است و چرا غافلى از تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام؟
آن مرد پرسید: قربانت گردم، تسبیح فاطمه چیست و چگونه است؟ حضرت فرمود: سى و چهار مرتبه «اللَّه‏اکبر»، سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحان‏اللَّه» که صد عدد مى‏شود. آن مرد گوید:
«فما فعلت ذلک الا یسرا حتى اذهب عنى ما کنت اجده». (5)
و من این کار را در اندک زمانى انجام دادم و کم‏شنوایى‏ام برطرف شد.

برائت از دوزخ و نفاق
چنانچه گفته شد بنا بر روایت امام صادق علیه‏السلام، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از جمله‏ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده:
«تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال اللَّه عز و جل: «و اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».
و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است:
«من اکثر ذکر اللَّه عز و جل احبه اللَّه و من ذکر اللَّه کثیرا کتبت له براءتان: براءة من النار و براءة من النفاق». (6)
هرکس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر که ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت (منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى.
لذا تسبیح صدیقه‏ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏گردد.

غفران الهى
یکى دیگر از آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام، غفران الهى است. غفران ربوبى، همه‏ى ذنوب و آثار سوء تیرگیهاى آنها را از میان مى‏برد، حجابها را برطرف کرده و نقائص وجودى انسان را کنار مى‏زند. اما متأسفانه کمتر کسى هست که بداند غفران یعنى چه و نیاز به آنچه معنایى دارد، و چگونه مى‏شود غفران الهى همه‏ى مشکلها را حل، و فاصله‏ها را از میان بردارد؟ در فرق بین عفو و غفران گفته شده که: عفو الهى، نادیده گرفتن و به حساب نیاوردن لغزشها و خطاها و نقیصه‏ها و عیبها، و محو آثار نامطلوب آنهاست. و غفران الهى عبارت است از افاضات و رحمتهایى که به دنبال نادیده گرفتن لغزشها و خطاها و نقیصه‏ها، متوجهانسان مى‏گردد و او را تکمیل مى‏کند و نقایص و عیوب وجودى وى را برطرف مى‏نماید. غفران بعد از عفو است. عفو نادیده گرفتن بدیهاست و غفران، برطرف کردن آنها از وجود سالک و تبدیل آنها به خوبیها و کمالات است. عفو ربوبى، انسان را از سقوط و هلاکت نجات مى‏دهد و غفران الهى، به سالک پر و بال عطا مى‏کند و بالا مبرد. لذاست که اگر عفو و گذشت ربوبى نباشد، رهروان طریق با شکست روبرو شده و کنار زده مى‏شوند، و اگر غفران ربوبى نباشد، آنها از حرت و پیشرفت بازمانده و متوقف مى‏گردند. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر اللَّه له». (7)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را قبل از اینکه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض کند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مى‏گرداند.
البته نباید چنین پنداشت که این «تسبیح» به لحاظ اینکه ظاهرى بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه مى‏شود از چنین آثار و برکاتى برخوردار باشد؟! آرى این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایى از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلى آسان است، ولى اگر خوب بجا آورده شود، مشکلها را آسان مى‏گرداند. ان‏شاءاللَّه.

  1ـ فروع کافى، کتاب الصلاة، ص 343، ح 13.
2ـ وسائل الشیعه، ج 4، ص 1023، ح 3.
3ـ شیطان دشمن دیرینه‏ى انسان، محمد نصیرى، ص 136.
4ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 20.
5ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 21.
6ـ اصول کافى، ج 2، ص 499، ح 3.
7ـ فروع کافى، کتاب الصلاة، ص 342، ح 6.


  

 از نظر فقهى کسى که به چهارده معصوم ناسزا بگوید و یا عملى توهین‏آمیز در مورد آنان انجام دهد، حکمش قتل است، که در منابع فقهى مورد بحث فقها واقع شده است.
بنابراین، فاطمه‏ى زهرا که یکى از حضرات معصومین علیهم‏السلام مى‏باشند، هر گونه اسائه‏ى ادب و جرات و جسارت و بغض و کینه عملى به ساحت آن بزرگوار کیفر شدیدى در پى خواهد داشت.
از نظر حدیثى نیز روایات زیادى در این زمینه آمده و از جمله از حضرت امام صادق علیه‏السلام مى‏خوانیم که مى‏فرمایند:
«چون حضرت مهدى عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف ظهور کند، پس از اقداماتى، به کیفر قاتلان ستمگر مادرش فاطمه علیهاالسلام مى‏پردازد و به سراغ قبر آنان مى‏رود و آنان را زنده مى‏کند، و به محاکمه مى‏کشد و پس از آن به دارشان آویزان مى‏کند و پس از باز کردن از دار، به پیکبر کثیفشان آتش مى‏زند. (1) »
این حدیث مى‏رساند ستمگرانى که به خانه آن حضرت هجوم برده، وى را مصدوم نموده، بچه‏اش را کشته و خانه‏اش را به آتش کشیدند، چه کیفر سنگینى در این جهان دارند.
در اینجا توجه شما را به یک تاریخ زنده، که نتیجه مطلوبى در این بحث دارد جلب مى‏کنم:
رسول خدا هنگامى که مکه را فتح کرد، همه را آزاد ساخته و از انتقام گرفتن چشم‏پوشى نمود، ولى از چهار نفر زن و شش نفر مرد نگذشت و آنان را مهدور الدم اعلان کرد. (2)
از جمله این اشخاص که واجب القتل اعلان شد هبارین اسود بود. او هنگامى که دختر بزرگ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله (حضرت زینب) عازم مدینه بود، به تعقیبش پرداخت و با نیزه‏اى که به وى زد، باعث شد که آن بانوى گرامى بچه‏ى خود را که در شکم داشت سقط کند.
رسول گرامى فرمود: هر کجا به هبار دست یافتید، دستها و پاهاى او را قطع نموده و سپس به قتل رسانید. (اقطعوا یدیه و رجلیه ان قدرتم علیه، ثم اقتلوه) (3)ابن ابى‏الحدید معتزلى مى‏گوید:من این خبر تاریخى پیامبر را به نقیب خود ابوجعفر خواندم او گفت: پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به جهت ترساندن زینب و سقط جنین وى، خون هبار را مباح اعلان کرد. (او اضافه کرد:) از این حدیث استفاده مى‏شود که اگر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در زمان فاطمه علیهاالسلام زنده بود، خون آنان را که فاطمه علیهاالسلام را ترسانده و محسنش را کشتند، مباح اعلان مى‏فرمود.
ابن ابى‏الحدید پرسید: اجازه مى‏دهى من جریان ترساندن فاطمه علیهاالسلام و کشته شدن محسنش را از تو نقل کنم؟
او گفت: از من نقل نکن و بطلان آن را نیز نقل نکن، زیرا من متوقفم. (4)
هذا الخبر قراته على النقیب ابى‏جعفر فقال: اذا کان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله اباح دم هباربن الاسود لانه روع زینب فالقت ذا بطنها، فظهر الحال انه لو کان حیا لاباح دم من روع فاطمه حتى القت ذا بطنها...
خوانندگان عزیز توجه مى‏فرمایند که کیفر دشمنان و ستمگران فاطمه علیهاالسلام از نظر شیعه و سنى قتل است و این مساله موضوعى است مسلم که دانشمندان فریقین به آن عقیده دارند.

  1ـ بحارالانوار، ج 52، ص 386، ح 201 «اذا قدم القائم (ع) ثم یخرجهما غضین رطبین، فیلعنهما و یتبرا منهما و یصلبهما ثم ینزلهما و یحرقهما.
2ـ 1ـ عکرمه بن ابى جهل 2- هبار بن اسود 3- عبداللَّه بن سعد 4- مقیس بن صبابه 5- حویرث بن نفیل 6- عبداللَّه بن هلال 7- هند دختر عتبه 8- ساره کنیز خواننده 9- و قینتین 10- قریبا. ابن ابى‏الحدید، ج 17، ص 275.
3ـ شرح ابن ابى‏الحدید، ج 18، ص 14.
4ـ شرح ابن ابى‏الحدید، ج 14، ص 193.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ