سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 89
بازدید دیروز : 25
کل بازدید : 766247
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

نقل شده است که حضرت زهرا علیهاالسلام از زمانی که حامل حضرت زینب علیهاالسلام شد روز به روز مهموم و مغموم بود تا زمانی که آن مخدّره متولد شد.

از دیگر امتیازاتی که حضرت زینب علیهاالسلام در آن خصوصیّت با برادرش حضرت سیّدالشّهدا علیه‌السلام شریک بوده؛ گریه کردن پیغمبر بر او وقت گرفتن قنداقه مبارکه‌اش بوده است.

این خصوصیت در همه اولاد حضرت فاطمه علیها‌السلام یکسان بوده، چرا که بر اساس تحقیقات؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام پنج اولاد داشتند؛ حسنین علیهما‌السلام و حضرت زینب و امّ کلثوم و محسن‌ و ایشان به هر یک از اولاد خود که باردار می‌شدند؛ ایشان را از مصائب وارده به آن فرزند خبر می‌دادند که علقه و محبّت را فراموش می‌نمود!

از دیگر امتیازاتی که حضرت زینب علیهاالسلام در آن خصوصیّت با برادرش حضرت سیّدالشّهدا علیه‌السلام شریک بوده؛ گریه کردن پیغمبر بر او وقت گرفتن قنداقه مبارکه‌اش بوده است، چنان چه نقل شده:

"چون زینب کبری علیهاالسلام دختر گرامی حضرت علی علیه السلام پای به دایره وجود و پهنه‌ی نمود بنهاد به حضرت رسول اکرم خبر دادند. آن بزرگوار با وقار به منزل حضرت فاطمه علیهاالسلام تشریف آورده و فرمود دخترم، دخترت را که تازه متولد شده برای من بیاور. آن مخدره معظمه، قنداقه زینب را به محضر مبارک آورد. پیامبر اکرم کودک را مقابل صورت گرفت و با صدای بلند بگریست، چندان که اشک بر محاسن شریفش روان گشت. فاطمه علیهاالسلام عرض کرد ای پدر گرامی این گریه از چیست؟ حضرت فرمودند: دخترم! ای فاطمه بدان که بعد از تو و من این دختر دچار بلاهای بسیار می‌شود و مصیبت‌های گوناگون و بلاهای رنگارنگ به روی او چنگ در افکند. راوی می‌گوید: در این حال فاطمه علیهاالسلام سخت بگریست و از آن پس عرض کرد ای پدر ثواب آن کس که بر او و بر مصایب او بگرید چیست؟ رسول خدا فرمودند: ای پاره تن من و روشنی چشمانم هر کس که بر زینب و بر مصائب او بگرید ثواب گریستن او مانند اجر و ثواب کسی است که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند. و پس از آن نام او را زینب نهاد.

امتیاز دیگر حضرت در خبر دادن حضرت جبرئیل به مصائب آن مخدّره به پیغمبر اکرم است که در این مسئله با برادرش حضرت خامس آل‌‌ عبا‌ علیه‌السلام مشترک است.

 

منبع:

کتاب خصائص زینبیه، مرحوم سید نورالدین جزائری با دخل و تصرف


 


  

اگر انسان وارسته شد مى‏تواند الگوى دیگر انسانها قرار گیرد.

اگر مرد باشد ، الگوى مردم است نه مردان، و اگر زن باشد باز الگوى مردم است نه زنان.

 

این مطلب را قرآن کریم به صورت صریح روشن کرده و چهار زن را به عنوان زن نمونه (دو نمونه خوب و دو نمونه بد) ذکر مى‏کند. زن، چه بد و چه خوب نمونه زنان نیست، زن نمونه است.

 

قرآن کریم مى‏فرماید: آن که خوب است نمونه مردم است نه نمونه مردان و زن خوب، نمونه زنان نیست، بلکه زن نمونه است، چه این که زن بد، نمونه زنان بد نیست، بلکه نمونه انسانهاى بد است.

 

در این مقاله به بررسی ویژگی های " زن فرعون " به عنوان یکی از نمونه های خوب و شایسته از زنان و مردان می پردازیم و در مقاله ی بعد به بررسی فضائل دیگر اسوه های خوب و بد ، که در قرآن ذکر شده است ، خواهیم پرداخت .

قرآن کریم دو نمونه خوب از زنان را  به عنوان الگو ذکر مى‏کند، زنان با فضیلتى که خداوند آنها را نمونه ی مردم مؤمن مى‏شمارد و درباره ی آنها چنین مى‏فرماید:

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ و َنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.(تحریم/ 11) 

براى کسانى که ایمان آوردند خداوند همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت: پروردگارا پیش خود در بهشت ‏براى من خانه‏اى بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان.

 

ذات اقدس اله در این آیه نیز نمى‏فرماید:

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ» (تحریم/11)

بلکه مى‏فرماید: نمونه مردم خوب، زن فرعون است.

 یک چنین زنى ، در خانه‏اى زندگى مى‏کرد که صاحب آن خانه ادعاى:

أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى.(نازعات/ 24)

پروردگار بزرگتر شما منم ،

داشت و شعار:

مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی .(قصص/ 38)

براى شما خدایى غیر از خودم نمى‏شناسم ، در سر مى‏پروراند و ادعاى انحصار مى‏نمود. ذات اقدس اله در قرآن کریم به صورت حصر مى‏فرماید:

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى.(اعلی/ 1)

تسبیح کن نام پروردگار والاى خود را.

 

کلمه اعلى مفهومى است که حصر را همراه دارد، بنابراین، دو نفر به عنوان اعلى نمى‏توانند یافت‏شوند، فرعون نیز با گفتن این کلمه داعیه انحصار داشت و این اعلى بودن را ادعا مى‏کرد. او همانطورى که ادعاى ربوبیت را داشت، مدعى توحید ربوبى هم بود. سخن از ارباب متفرقه نمى‏گفت. او می گفت: نه تنها من خدایم، بلکه من، تنها خدا هستم. به جاى «لا اله الا الله‏» شعار «لا اله الا انا» را سر مى‏داد و در چنین خانه‏اى بانویى نشات گرفت که نمونه ی مردم متدین است.

 

علت این که این بانو نمونه مردم خوب است ‏به خاطر آن است که در نیایشش به ذات اقدس اله عرض مى‏کند: رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ . (تحریم/ 11)

این زن در کنار خدا، بهشت را مى‏طلبد. دیگران بهشت را مى‏طلبند، و در دعاهایشان از خداوند:

جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ. (بقره/ 25)

بهشت‏هایى که از زیر آنها نهرها جارى است. درخواست مى‏کنند، اما این بانو اول خدا را مى خواهد و بعد در کنار خدا، خانه طلب مى‏کند. نمى‏گوید «رب ابن لی بیتا فی الجنة‏» و نمى‏گوید «رب ابن لی بیتا عندک فی الجنة‏» بلکه مى‏گوید: رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة، اول عند الله را ذکر مى‏کند بعد سخن از بهشت را به میان مى‏آورد. یعنى اگر سخن از:

«الجار ثم الدار».

اول همسایه بعد منزل خود.

است، این بانو هم مى‏گوید: «الله ثم الجنة‏» البته جنتى که عند الله باشد، با جنتى که تجری من تحتها الانهار است تفاوت فراوان دارد.

 

بنابراین بانویى که تا به این حد عالى مى‏فهمد و در خواسته‏هایش تبرى و تولى داشته و مسائل اجتماعى و فردى را از ذات اقدس اله مسالت مى‏کند، آیا این زن نمونه، تنها نمونه ی زنان است؟ یا به تعبیر قرآن کریم نمونه ی مردم جامعه است؟

در مقاله ی بعد به بررسی شخصیت حضرت مریم (س) در قرآن خواهیم پرداخت .

 

منبع : برگرفته از کتاب "زن در آینه جلال و جمال" -  نویسنده: آیة الله جوادى آملى – با تلخیص و ساده نویسی

 


  

همسر ابراهیم خلیل(ع)

در داستان ابراهیم خلیل سلام الله علیه، همان‏گونه که خلیل الله با فرشته‏ها سخن مى‏گوید، و بشارت ملائکه را دریافت مى‏دارد همسر او نیز با فرشته‏ها سخن گفته و بشارت ملائکه را دریافت مى‏کند.

 

خداوند در زمان کهولت و پیرى خلیل الله، به او بشارت فرزندى آگاه داد. که این بشارت الهى، به همان شکلى که توسط ملائکه به آن حضرت ابلاغ شد، به همان صورت، به همسر او نیز اعلام گردید. هنگامى که ملائکه به حضرت ابراهیم(ع) گفتند:

فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ؛ پس ما او را به پسرى بردبار مژده دادیم . (صافات/ 101)

ابراهیم سلام الله علیه فرمود:

قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ. (حجر/ 54)

گفت: آیا به من نوید مى‏دهید در حالى که مرا پیرى فرارسیده است؟ حضرت این سخن را به عنوان «استبعاد» نفرمود. بلکه به عنوان «استعجاب‏» گفت. معناى استعجاب آن است که انسان به لحاظ شگفت‏انگیز بودن واقعه‏اى با دید تعجب بدان مى‏نگرد.

 در این جا ابراهیم خلیل(ع) عرض کرد: خدایا من نه تنها پیر شده‏ام بلکه، پیرى به سراغ من آمده است. یعنى یک وقت انسان پیر مى‏شود و دوران شیوخیت را مى‏گذراند و مى‏گوید «قد بلغت من الکبر» یعنى من، به پیرى رسیدم. ولى زمانى از پیرى نیز مى‏گذرد و به دوران فرتوتى پاى مى‏نهد که در این حال مى‏گوید «قد بلغنی الکبر»  یعنى پیرى، به سراغ من آمده است، پس چه بشارتى به من مى‏دهید؟ فرشته‏ها گفتند:

قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ .(حجر/ 55)

یعنى این تبشیر ما با حق همراه است و گزاف نیست، چون فرشتگان در صحبت ‏حق سخن مى‏گویند و در لباس حق حرف مى‏زنند. لذا حرف «باء» در «بالحق‏» خواه به معناى صاحبت ‏باشد و خواه به معناى ملابست، مفهومش این است که گفتار ما در لباس حق، یا در صحبت ‏حقیقت است و ما گزاف نخواهیم گفت و تو اى خلیل الله ناامید مباش.

  آنگاه ابراهیم خلیل(ع) فرمود:

قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ . (حجر/ 56)

حضرت در کمال صراحت فرمود: نه تنها با رسالت و نبوت سازگار نیست، بلکه با هدایت و رهبرى نیز سازش ندارد. بنابراین نه تنها هیچ پیامبرى ناامید نخواهد بود، بلکه هیچ مؤمنی نیز ناامید نمى‏شود.

این خلاصه کلام بود در مورد بشارت فرشته‏ها به خلیل حق...، معادل همین برخورد با همسران حضرت نیز مطرح شده است، قرآن کریم مى‏فرماید:

وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَ مِن وَرَاء إِسْحَقَ یَعْقُوبَ . (هود/ 71)

یعنى هنگامى که فرشته‏ها با خلیل حق سخن مى‏گفتند همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود و ضحکى داشت. ‏براى «ضحک‏» در تفاسیر دو بیان آمده است، یا به معناى سرور و خوشحالى و یا به معناى عادت ماهانه زنان است پس مژده دادیم او را به اسحاق و از پس اسحاق، یعقوب را. یعنى علاوه بر فرزند - اسحاق، بشارت نوه یعقوب هم، به تو مى‏دهیم.

  سپس همسر خلیل الرحمان عرض کرد:

قَالَتْ یَا وَیْلَتَى أَأَلِدُ وَ أَنَاْ عَجُوزٌ وَ هَـذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ قَالُواْ أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ. (هود/ 72- 73)

یعنى آیا من مادر مى‏شوم در حالى که خودم فرتوت و سالمند و کهنسالم، و همسرم نیز پیرمردى فرتوت و کهنسال است؟! فرشتگان به او گفتند: آیا از رحمت‏ خدا و امر خدا در تعجب هستى در حالى که رحمت ‏خدا، و برکات وى، بر شما خاندان نبوت، فراوان بوده و شما از این برکات عینى، بى‏شمار دیده‏اید!

عظمت زن در فرهنگ وحى از این ارزیابى روشن مى شود که در فرهنگ وحى از زن به عظمت ‏یاد شده و اختصاصى به قرآن ندارد بلکه در انجیل، تورات و صحف خلیل الله نیز مطرح بوده است. با فرشتگان تکلم نمودن و بشارت آنها را دریافت کردن، سخن خویش را با آنها در میان گذاشتن، و سخن آنان را شنیدن، اینها همه مواردى است که زن نیز همانند مرد در همه این صحنه‏ها سهیم بوده و اگر پدر پیامبرى، با ملائکه سخن مى‏گوید، مادر پیامبر نیز، با آنها گفتگو دارد.

لذا وقتى در قرآن کریم از زنان یاد مى‏کند، مادر مریم و یا خود مریم را جزو آل عمران شمرده و در زمره‎ی اصفیا قرار مى‏دهد. به عبارت دیگر در بین مردم جهان اینها هم مانند انبیا و اولیاى خاص جزو اصفیاى الهی‎اند. خدا در قرآن مى‏فرماید:

إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ، ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.

به یقین خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است، فرزندانى که بعضى از آنان از بعض دیگرند، و خداوند شنواى دانا است.

 که منظور از این عمران آن عمرانى است که پدر مریم است، نه عمرانى که پدر موسى است چون عمرانى که پدر موسى است اصلا نامش در قرآن کریم نیامده. بعد خداوند مى‏فرماید:

إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا ... .(آل عمران/ 35)

چون زن عمران گفت: پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده باشد.

خداوند این دو بانو را به عنوان صفوه مردم عالم، معرفى نموده است. 

در نهج البلاغه نیز مى‏خوانیم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها مى‏فرماید:

«قل یا رسول الله عن صفیتک صبری‏.»

امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خطاب مى‏کند: یا رسول الله، این صفیه تو یعنى این بانویى که صفوه تو، مصطفا و برگزیده توست رحلت کرده و صبر در فقدانش براى من دشوار است.

حضرت از او به عنوان صفیه یاد مى‏کند یعنى صفوة الله است، مریم هم صفوة الله است، مادر مریم اهل عمران بود، یعنى عمران که پدر مریم است ‏سر سلسله این خانواده به شمار مى‏رود، و وابستگان این خانواده را آل عمران مى‏گویند، پس هر دو بانو مصطفا و صفوه حق‎اند.

 در مقاله‎ی بعد به بررسی دو نمونه ناشایست از زنان که در قرآن به آنها اشاره شده خواهیم پرداخت .

منبع : برگرفته از کتاب "زن در آینه جلال و جمال"

  نویسنده: آیة الله جوادى آملى – با تلخیص و ساده نویسی


  

آیا در مسائل دینى باید تحقیق کرد یا تقلید؟

در گوشه و کنار افرادى هستند که مساله «تقلید» در احکام را انکار مى‏کنند و منطق آنها این است که همه موظفند که در مسائل دینى تحقیق کنند و مسائل مذهبى را بدون استثنا از قرآن و سایر منابع اسلامى استفاده نمایند؛ زیرا:

اولا: قرآن با هر گونه تقلید مبارزه پى گیر دارد و پیوسته از پیرویهاى نسنجیده انتقاد مى‏کند.

ثانیا: تقلید یک نوع تبعیت بدون دلیل است و عقل و منطق پیروى بدون دلیل را نمى‏پذیرد.

ثالثا: تقلید مایه پراکندگى صفوف مسلمانان است، زیرا مراجع تقلید غالبا متعدد بوده و آراى آنها در همه مسائل یکسان نیست.

* * * * *

سرچشمه تمام این ایرادها یک چیز بیش نیست و آن این که: کلمه تقلید دو معنى دارد، یک معنى معمولى که در عرف عام فهمیده مى‏شود و لفظ «تقلید» در مکالمات روزمره در آن به کار مى‏رود و یکى معنى علمى که در کتابهاى فقهى و اصولى از آن بحث مى‏گردد. تمام این ایرادهایى که کرده‏اند و مى‏کنند، همه متوجه معنى اول است و معنى دوم هیچ گونه ارتباطى با معنى اول ندارد.

در گفتار روزانه به کارهاى بى رویه افرادى که چشم و گوش بسته پشت سر دیگران مى‏افتند و اعمال نادرست آنها را تکرار مى‏کنند «تقلید» گفته مى‏شود. این گونه پیروى کورکورانه افراد بى خبر از بى خبرانى همانند خود، بطور قطع عملى است بسیار زشت و زننده، نه با منطق سازگار است و نه با روح تعلیمات اسلام؛ و هیچ آدم با شخصیت و با فکرى حاضر نمى‏شود که چشم و گوش بسته دنبال این و آن بیفتد و هر عمل بى رویه‏اى را که دیگران انجام مى‏دهند، او نیز انجام دهد.

این همان تقلیدى است که در شعر مولوى به آن اشاره شده است: خلق را تقلیدشان بر باد داد .

تمامى ایراداتی که افراد بى اطلاع به مساله «تقلید» دارند، روى همین معنى است. ولى تقلید در اصطلاح علمى، مفهومى کاملا جدا از این مفهوم دارد و مى‏توان آن را در جمله «مراجعه افراد غیر متخصص به افراد متخصص، در مسائل تخصصى» خلاصه نمود.

یعنى در تمام مسائل علمى که نیاز به تخصص هایى دارد و آگاهى بر آن در گرو مطالعه و بررسیهاى سالیان دراز است، افرادى که وارد به آن رشته نیستند - به هنگام نیاز - به دانشمندان و صاحبنظران و متفکران مورد اعتماد مراجعه کنند و از افکار آنان استفاده بنمایند. این معنا از تقلید که در کتب علمى به آن اشاره شده است و گاهى از آن به مراجعه غیر عالم به عالم تعبیر مى‏شود، اساس زندگى بشر در تمام مسائل صنعتى و کشاورزى و پزشکى و امثال آن است.

اگر یک روز این موضوع از زندگى بشر برداشته شود، یعنى هیچ بیمارى به پزشکى مراجعه نکند، هیچ انسانى به معمار ومهندس رجوع ننماید، هیچ فردى در مسائل حقوقى با حقوقدانان مشورت نکند و هیچ کس به هیچ کارشناس و میکانیک و متخصصى در مسائل گوناگون بازگشت ننماید، تمام زندگى اجتماعى فرو مى‏ریزد و هرج و مرج در تمام شؤون آشکار مى‏شود.

مسائل دینى از این قانون مستثنا نیست؛ البته در اصول عقاید دینى - یعنى شناختن خدا و پیامبر و جانشینان او و روز رستاخیز - همه مردم باید تحقیق کنند و تحقیق در این مسائل، کار مشکل و پیچیده‏اى نیست و هرکس مى‏تواند این چند اصل را با دلیل و منطق به فراخور فهم و معلومات خود دریابد. ولى در مسائل مربوط به احکام اسلامى در باب عبادات، معاملات، سیاسات اسلامى، احکام مربوط به فرد و خانه و اجتماع، نماز، روزه، جهاد، دیات، حدود، قصاص، ازدواج و طلاق و هزاران مسائل مختلف و مربوط به قسمتهاى زندگى انسانها، هرگز همه افراد نمى‏توانند شخصا تخصص پیدا کنند و احکام را از منابع دینى - قرآن، حدیث، دلیل عقل و اجماع - استفاده نمایند.

بنابراین، ناچارند درباره این گونه مسائل به دانشمندان و صاحبنظران دلسوز و مورد اعتماد مراجعه نمایند؛ دانشمندانى که سالیان دراز در مسائل اسلامى زحمت کشیده‏اند و به کتاب آسمانى و سنت پیامبر و احادیث جانشینان او آشنایى کامل دارند.

این گونه مراجعه به دانشمندان، پیروى بدون دلیل نیست؛ بلکه این پیروى و اقتباس، پیوسته آمیخته با یک دلیل عقلى و منطقى است و آن این که «نظریه شخص عالم و دانشمند و متخصص - بخصوص در حالى که بى نظر هم باشد - به حقیقت بسیار نزدیکتر است و غالبا از حقیقت جدا نیست» و اگر هم در آن اشتباه باشد، اشتباهات او محدود است، در حالى که اگر شخص بى اطلاع بخواهد به میل و عقیده شخصى خود کار کند، اعمال او سرتاسر اشتباه خواهد بود.(1)                                                               

پى‏نوشت‏:1 پاسخ به پرسشهاى مذهبى - نویسندگان: آیات عظام ناصر مکارم شیرازى و جعفر سبحانى


  

سوال از فلسفه احکام، یکی از سوالات اساسی است. سلسله مباحث _ فلسفه احکام _ به دنبال پاسخ برخی از این سوالات است.

چرا باید خدا را عبادت کنیم؟ و چرا این عبادت حتما باید بصورت نماز باشد؟ مگر نماز چه ویژگی‌هایی دارد؟

نماز و اسرار تربیتی آن

 

• نماز موجب یاد خداست:

یاد خدا بهترین وسیله برای خویشتن داری و کنترل غرایز سرکش و جلوگیری از روح طغیان است. «نمازگزار» همواره به یاد خدا می‏باشد، خدایی که از تمام کارهای کوچک و بزرگ ما آگاه است، خدایی که از آنچه در زوایای روان ما وجود دارد و یا از اندیشه ما می‏گذارد، مطلع و باخبر است و کمترین اثر یاد خدا این است که به خودکامگی انسان و هوسهای وی اعتدال می‏بخشد، چنان که غفلت از یاد خدا و بی خبری از پاداشها و کیفرهای او، موجب تیرگی عقل و خرد و کم فروغی آن می‏شود.

انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و کردار خود نمی‏اندیشد و برای ارضای تمایلات و غرایز سرکش خود حد و مرزی را نمی‏شناسد و این نماز است که او را در شبانه روز پنج بار به یاد خدا می‏اندازد و تیرگی غفلت را از روح و روانش پاک می‏سازد.

به راستی، انسان که پایه حکومت غرایز در کانون وجود او مستحکم است، بهترین راه برای کنترل غرایز و خواستهای مرزنشناس او همان یاد خدا، یاد کیفرهای خطاکاران و حسابهای دقیق و اشتباه‏ناپذیر آن می‏باشد. از این نظر قرآن یکی از اسرار نماز را یاد خدا معرفی می‏کند: «اقم الصلوة لذکری؛ نماز را برای یاد من بپادار!» (1)

 

• دوری از گناه:

نمازگزار ناچار است که برای صحت و قبولی نماز خود از بسیاری از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، یکی از شرایط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسایلی است که درآن به کار می‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏ای که با آن نماز می‏گزارد و مکان نمازگزار، این موضوع سبب می‏شود که گرد حرام نرود و در کار و کسب خود از هر نوع حرام اجتناب نماید؛ زیرا بسیار مشکل است که یک فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقید شود و در موارد دیگر بی پروا باشد.

گویا آیه زیر به همین نکته اشاره می‏کند و می‏فرماید: «ان الصلوة تنهی عن الفحشأ و المنکر؛ که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز می‏دارد.» (2)

بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد که شرط قبولی نماز در پیشگاه خداوند این است که نمازگزار زکات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غیبت نکند؛ از تکبر و حسد بپرهیزد؛ از مشروبات الکلی اجتناب نماید و با حضور قلب و توجه و نیت پاک به درگاه خدا رو آورد و به این ترتیب نمازگزار حقیقی ناگزیر است تمام این امور را رعایت کند. روی همین جهات، پیامبر گرامی ما(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‏فرماید: نماز چون نهر آب صافی است که انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و کثیف نمی‏شود. همچنین کسی که در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در این چشمه صاف معنوی شست و شو دهد، هرگز آلودگی گناه بر دل و جان او نمی‏نشیند.

آثار فردی و تربیتی نماز به آنچه که گفته شد منحصر نیست؛ ولی این نمونه  می‏تواند نشانه کوچکی از اسرار بزرگ این عبادت بزرگ اسلامی باشد.

• نظافت و بهداشت:

از آنجا که نمازگزار در برخی از مواقع همه بدن را باید به عنوان «غسل» بشوید و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگیرد و پیش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع کثافت و آلودگی پاک سازد؛ ناچار یک فرد تمیز و نظیف خواهد بود. از این نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت که یک امر حیاتی است کمک می‏کند.

 

• انضباط و وقت‏شناسی:

نمازهای اسلامی هر کدام برای خود وقت مخصوص و معینی دارد و فرد نمازگزار باید نمازهای خود را در آن اوقات بخواند، لذا این عبادت اسلامی به انضباط و وقت‏شناسی کمک مؤثری می‏کند.

بالاخص که نمازگزار باید برای ادای فریضه صبح پیش از طلوع آفتاب از خواب برخیزد، طبعا یک چنین فردی گذشته از این که از هوای پاک و نسیم صبحگاهان استفاده می‏نماید، به موقع فعالیتهای مثبت زندگی را آغاز می‏کند.

آثار فردی و تربیتی نماز به آنچه که گفته شد منحصر نیست؛ ولی این نمونه می‏تواند نشانه اسرار بزرگ این عبادت بزرگ اسلامی باشد.


پی‏نوشت‏ها

1. سوره طه، آیه 14.

2. سوره عنکبوت، آیه 45.

منبع:

سایت معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی؛ www.balagh.net


  

امام زمان

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم (سعدی)

آنان که کمر همت بر بسته اند که از قعر جان تا اوج جانان سفر کنند، چه راست گفته اند که سالک را در این راه پر فراز و نشیب و سخت کرانه ناپدید، بی گذر از شاهراه ولایت و بی مدد از خضر راه، امید نجاتی نیست.

عارفان بالله و استوانه های اخلاق که در طریق سلوک الی الله از خود رسته و به خالق پیوسته اند؛ این همه را وامدار عنایات و توجهات آن امام یگانه دانسته و می دانند. از این روست که می کوشند تا هماره در مجرای فیض بخشی ولی اعظم خدا قرار گیرند.

حکایت اینان را با او چونان حکایت ذره و آفتاب است؛ ذره در روشنای آفتاب بالا می رود تا به وادی خورشید راه یابد.

این جماعت، محبت آن یار دلنواز را برای دیدار دلدار خویش بر گزیده اند. با وی آنچنان مانوسند که گویی حضور و غیبت آن محبوب بی همتا نزدشان یکسان است. نشست و برخاستشان با اوست، دم زدنشان از اوست، تپیدن نبضشان برای اوست. عشق و عیششان یادکرد نام اوست، وام از دم مسیحایی او می گیرند، و راز از لب اهورایی او می جویند، مشکلات خویش را بر وی عرضه می دارند و ...

سرانجام اوست که گره از کار فرو بسته شان می گشاید...

آری!حکایت این دلدادگی و دلبردگی بسی نکته آموز و شوق انگیز است. و در این میان، سهم شما که قدم رنجه کرده‌اید و بر سر این پنجره پا نهاده اید. زرین برگهایی است از آن تشرفات روحانی و مشاهدات وجدانی که به فضل خدا آهسته و پیوسته تقدیم حضورتان خواهد شد.

و اینک گزارشی دیگر از این بزم حضور، برای آنانکه نسخه شفابخش دلها و سرمه جلابخش دیده هاشان را در این محافل انس و قرب می جویند.

                                                                                                

                                                                                                   دین و اندیشه، ابوالقاسم شکوری

 

امام خمینی

پیوند انقلاب با امام زمان (عج)

از جمله نشانه‌های ظهور امام زمان (علیه‌السلام) شکل گیری قیامی مردمی از مشرق زمین (ایران) و به پا خاستن رادمردی از سلاله پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از قم است. مردانی دور او گرد می‌آیند که قلوبشان در قوت ایمان چونان پاره‌های آهن است و هیچ تندبادی آنان را نمی‌لغزاند.

شیر مردانی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) این چنین توصیفشان کرده است:

« گروهی که به « روح ا... » عشق می‌ورزند، نه از روی قوم و خویشی و نه به خاطر ثروت و مال »  (1) این رادمردان عاشق، به رهبری حضرت روح ا... حکومت طاغوت را سرنگون وبه جای آن حکومت اسلامی را پا برجا می‌سازند و پرچمدار هدایت در سطح جهان می‌گردند و این پرچم را جز به دست توانای امام زمان (عج) نمی‌سپارند... و چگونه می‌توان باور کرد که چنین انقلاب گسترده‌ای بدون ولایت و عنایت ویژه امام زمان (عج) ممکن باشد.

شهید بزرگوار محراب، آیت ا... صدوقی اعلی ا...مقامه در این باره می‌گوید:

« بزرگترین کرامت امام، همین قضیه انقلاب و رهبری ایشان بود... ما همه اینها را کرامت ایشان، در زیر سایه لطف بقیةا... (علیه‌السلام) می‌دانیم. و من مطمئن هستم که ایشان از آنجا الهام می‌گرفت و هر عملی هم که انجام می‌داد، با عنایت و لطف آن حضرت بود.

 

پی نوشت:

1 بحارالانوار، ج 68، ص139.

 

منبع:

سیمای امام خمینی، ص 11


  

اینان در روز قیامت  لیوانى به دست گرفتند و تا مى خواهند محتواى آن را بنوشند قبل از اینکه بخواهند بخورند، گوشت صورتشان در لیوان بدنشان پاره پاره و پوست بدنشان تبدیل به لاشه مى شد که از تعفن آن همه زجر مى دیدند

- اول کسانى بودند که در دنیا مسکر مى خوردند. یعنى شراب خواران .
- دوم کسانى که به اینها شراب مى فروختند. یعنى شراب فروشان .
- سوم کسانى که به اینها در حمل و درست کردم و خرید و فروش و بالاخره ، به نوعى در در دست کردن شراب ، کمک کردند.همه اینان از حرمت عمل با خبر بودن و توبه نکردند و بد راهى را انتخاب کردند.
 خداوند متعال ، این جهنم و بهشت را نشان نداد و خواست تا انسانها را امتحان کند و ببیند چه کسى در غیب از خدا مى ترسد، و چه کسى نمى ترسد و تنها به وعده و وعید اکتفاء فرمود ولى خبر داد که این روز در انتظار بدکاران است .
- آیا در دنیا حضرت نفرمود شراب خوار مثل بت پرست است و یا در جاى دیگر فرمود: هر کسى در قلبش آیه اى از قرآن باشد یا حرفى از قرآن و روى آن شراب بریزد روز قیامت قرآن خصم او خواهد بود و همچنین پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود شراب ، مادر پلیدیها است ، همه شرها در یک اتاق قرار بگیرد. کلید آن شرب خمر است و فرمود: با شراب خوار همنشین نشوید و اگر مریض شد به عبادت آن نروید و اگر مرد در تشیع جنازه آنها حاضر نشوید و براى شراب خوار اگر بمیرد نماز میت نخوانید و...
- مگر حضرت نفرمود: هر کس یک جرعه شراب بنوشد، خداوند به پنج چیز مبتلا مى کند، اول اینکه قلب را سیاه مى کند. دوم جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و همه ملائکه از او دورى مى کنند. سوم تمام انبیاء و ائمه (علیهم السلام ) از او تبرى مى جویند. و چهارم خداوند جبار از او برى است . و پنجم جایگاهش جهنم است . و هر زمان بخواهند، از جهنم فرار کنند. دوباره به جهنم برگردانده مى شوند.
 حسرت اصلى مال قیامت است و در آن روز خوب و بد حسرت خواهند خورد لذا روز قیامت را ((یوم الحسره )) مى گویند.عذابى که اینجا برخى از امت پیامبر مى بینند و یا عذاب سختى که کفار مى بینند ذره اى از عذاب آخرت است .- اینجا امکان خلاص شدن هست و عذاب باى عده اى کفاره گناهان است و بعدا به فضل و رحمت الهى نجات پیدا مى کنند و اما آنهایى که : اینجا و نه در قیامت رهایى پیدا کنند اول بدبختى و مصیبت او خواهد بود.


  

زمانى که موهاى سرشان را به نامحرمان نشان مى دهند
زنانی که حجاب را رعایت نمی کنند در روز قیامت  از موى سرشان آویزانند در حالى که مغز سرشان مى جوشید.این عده از زنان کسانى هستند که از نشان دادن موى سر خود به نامحرمان ابائى نداشتند.
- اینها با بیرون گذاشتن موى سر خود در حالى که خداوند تبارک و تعالى به خاطر حفظ ارزش زن و منیت جامعه حجاب را واجب نمود امر الهى را زیر پا گذاشتند چرا که خداوند متعال به زنان مسلمان مشخص ‍ فرمود که چه کسانى به او نامحرم اند تا خودشان را از آنها بپوشانند و چه کسانى محرم هستند که پوشاندن لازم نیست .  عده اى از زنان از نامحرمان فامیل مثل پسر عمو و پسر دائى و... که نامحرم هستند موهاى خود را نمى پوشانند و پیش آنها سر برهنه حاضر مى شوند هم دارای چنین عذابی اند.خداوند محرم هاى زن را شمرده و غیر از محارم هرکس باشد، و حتى فامیل نزدیک باید خود را بپوشاند و فرمان خداوند تبارک و تعالى در ((سوره نور)) شامل همه نامحرمان مى شود و در همان سوره خداوند فرموده ((از همه بپوشانند مگر شوهرانشان و پدران و عموها و دائیها...
البته باید گفت ؛ اشخاصى که اینجا در عذابند بدون توبه از دنیا رفته اند و به این روز افتادند.
اگر در دنیا از بانوانى که چه عمدا و چه سهوا موهاى خود را بیرون گذاشتند، توبه کنند، خداوند از آنها گذشت مى کند؟ البته خداوند تواب است یعنى خداوند توبه پذیر و توبه کنندگان را دوست مى دارد؟

زنانى که شوهرشان را اذیت مى کنند
 این زنان از زبانهایشان آویزانند و از آب حمیم در گلوى آنان مى ریزند. این زنها، زنانى بد خلق و بد زبان بودند و با نیش زبانى که داشتند، شوهرانشان را اذیت مى کردند و زخم زبانشان از نیش مار بدتر بود. این دسته از زنان ، روزگار شوهرشان را سیاه مى کنند و با اینکه شوهرشان مى توانست آنها را طلاق ، دهد از روى دل سوزى ، طلاق نداده و حال اینکه اینها خیال مى کردند شوهرشان مى ترسد و هر چه شوهرشان صبر مى کرد خجالت نکشیده بدتر اذیتشان مى کردند و در نتیجه ثواب صبر به مرد و عذاب الیم به اینها نازل مى شود.
این زنها در دنیا نیز روى سعادت را ندیدند و با این زبان ، دنیاى خود را نیز تلخ کردند.
 در روایتى که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده فرمود: ملعون است ، زنى که شوهرش را آزار دهد و او را غمگین سازد.

زنانى که شوهرشان را تمکین نمى کنند

این زنان از پستانهایشان آویزانند .  اینها زنهایى اند که بدون توجه به خواسته هاى نفسانى شوهرانشان به تمایلات آنها بى اعتنا بودند و این باعث به گناه افتادن شوهران مى شد و لذا هر وقت شوهرشان از آنها تمکین مى خواست به بهانه اى مانع بودند.
زنانى که بدون اجازه شوهرشان بیرون مى روند
این زناناز پاهایشان آویزانند.این زنها بدون اجازه شوهرشان به کوچه ، بازار، خانه اهل و فامیل و غیره رفته اند در حالى که شوهرانشان راضى نبوده .
و این قبیل زنان کسانى هستند که خدا رسول و جبراییل و میکاییل به آنها لعنت مى فرستند.
زنانى که آرایش مى کنند و خود را به نامحرمان نشان مى دهند
 این زنان ، که در دنیا خود را زینت مى دادند و به صورت آرایش کرده بین مردم مى رفتند .  آنان گوشت بدنشان را خود مى خوردند و آتش از زیر پاهایشان زبانه مى کشد. اینها زنانى هستند که آرایش مى کردند و بیرون از خانه به غیر از شوهرانشان ، آنها را مى دیدند.- این زنها خود را با آرایش ، زیبا جلوه مى دادند تا نامحرمان ببینند و به گناه بیافتند.- اینها کسانى هستند که بسیارى از خانواده را متلاشى کرده اند.
- اگر اینها خود را بزک نمى کردند و با حالت شیطانى بیرون نمى آمدند، مردان بسیارى که دل به زندگى خانوادگى بسته بودند و به زن و فرزندان خود عشق مى ورزیدند از همسران خود دلسرد نمى شدند و به طلاق منجر نمى شد.- اینها باعث نابودى بنیان خانواده شدند.
 زنانى که براى بیرون رفتن از خانه در جلوى آینه مى ایستند و با وسایل آرایش سر و صورتشان را تزیین مى کنند در حقیقت ، ظاهرى که واقعى نیست واقعى جلوه گر مى شود و این پرده اى است باطل که روى حقیقت مى کشند و بیننده به خیال اینکه اینها زیبایند فریب مى خورد و به گناه مى افتند.- طبق شرع مقدس اسلام که دورى از نامحرم را براى زن و مرد مصونیت مى داند و زینت زن را براى نامحرمان حرام مى داند  در غیر این صورت زینت زن براى شوهرانشان و یا در محیط خانه خود عبادت محسوب مى شود. (البته تنها در محیط زناشوى ).
مردها نیز نباید نگاه کنند و در حدیثى ، از امام صادق (علیه السلام ) داریم ، نگاه کردن تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است که در قلب او مى نشیند.یعنى همانطور که تیر قلب را مى شکافد، نگاه به نامحرم نیز روح را مریض و زخمى مى کند.
این زنها آرایش مى کنند نه به خاطر اینکه نامحرمان به آنها نگاه کنند. بلکه صرفا به خاطر اینکه خجالت مى کشند با چهره خودشان که خدا عطا نموده بیرون روند و به خود فکر مى کنند، ممکن است مردم به دیده حقارت به آنها نگاه کنند و اینها براى نشان دادن خود براى زنهاى هم طراز، آرایش مى کنند و غرضى هم از این آرایش کردن ندارند.مهم پوشاندن از نامحرمان است ، در هر صورت به هر نحوى اگر نامحرم او را ببیند او معصیت کرده و جایگاهش همین جا است .
زنانى که به احکام شرع ، اهمیت نمى دهند
این زنانى  در حالى که پاهایشان را به دستانشان بسته بودند، مارها و عقربها به آنها هجوم آورده و آنها را نیش مى زدند. - اینها زنانى اند بى قید یعنى به تکالیف شرعى اهمیت نمى دادند.
- وضوء مى گرفتند تا نماز بخوانند اما وضویى بى طهارت مى گرفتند، و به نماز اهمیت نمى دادند و آن را سبک مى شمردند، گاهى مى خواندند و گاهى نمى خواندند، خلاصه اینکه به چیزى که اهمیت نمى دادند فرامین خداوند تبارک و تعالى بود.- لباسشان را تطهیر نمى کردند.- غسل واجبى که به عهده شان بود بجا نمى آوردند (مثل غسل جنابت ، غسل حیض ...).- زنانى کثیف و غیر نظیف بودند.
 نظیف براى مومن مهم است و از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) روایت شده که حضرت فرمودند: ((نظافت از ایمان است و ایمان با صاحبش در بهشت خواهد بود. پر واضح است این رفتار از این قبیل زنان نشانه بى ایمانى آنهاست انسان بى ایمان جز این جایگاهش ‍ نیست و علاوه بر اینکه به نماز که ستون دین است اهمیت ندادند با اینکه خداوند در قرآن فرموده : ((واى بر نمازگزاران ، آنها که نمازهایشان را سبک مى شمارند. آنها سخن خدا را شنیدند و نشنیده گرفتند.
- امروز و فردا کردند و با این که ((در توبه )) به رویشان باز بود، توبه نکردند و جز این جزاى عملشان نیست .
زنان زناکار و فرزندان حرام
این زنان که کر و لال و کوراند در جایگاهى از آتش قرار گرفته اند، مثل کسى را که در گودال پر از آتش بیاندازند در حالى که مغزشان از بینى بیرون مى زد و بدنشان از جزام و برص ، قطعه ، قطعه مى شد.
 اینها زنانى ، زناکار اند که فرزند حرام را که از زنا، به دنیا مى آوردند به شوهرشان نسبت مى دادند و مى گفتند این فرزند از فراش ‍ توست .- ما روایات بسیارى در دنیا از بزرگان و پیشوایان شنیده بودیم که سفارش مى فرمودند؛ ((امانتدارى از ارکان ایمان است.))مومن باید امین باشد و یکى از صفات بارز نبى اکرم (صلى الله علیه و آله ) همین امانت دارى ایشان بود که به محمد امین لقب گرفت . فلسفه دین ما گفتار با عمل خیلى فاصله دارد و تا گفتار با عمل یکى نشود گفتار ارزش ندارد. مثل آقایى که مى گوید من پهلوانم ، تا با پهلوانى قوى پنجه کشتى نگیرد و در میدان مبارزه بر حریف خود غلبه نکند، پهلوان نیست . چه بسیار بودند قبل از جنگها مى گفتند: من چنان مى جنگم و بهمان مى کنم اما وقتى به میدان آمدند و لبه هاى تیز شمشیرهاى برهنه را مشاهده کردند فرار کردند و اینجا است که باید گفت به خاطر همین سختى است که عمل خوب ارزش پیدا مى کند. این زنها که امین نبودند و به شوهرشان خیانت کردند در حقیقت از همان زمانى که خود را شناختند نخواستند، ثواب لذت بردبارى و صبر را ببرند و از همان اول ، سست برخورد کردند و به ابلیس اجازه دادند تا بر آنها حکم راند و عاقبت ، آنها را به این روز انداخت که مى بینیم .
زنانى که خود را به نامحرمان عرضه مى کنند
این زنان با قیچى آتشین ، گوشت بدنشان را از سر، پا و جاهاى مختلف بدن مى بریدند و نعره صدایشان گوش فلک را کر مى کرد و کسى به فریادشان نمى رسید.این زنها زنان زناکار بودند و خود را براى مردهاى اجنبى عرضه مى کردند و حال عذاب ، لذت زودگذر آن زمان را مى بینند.
- این زنها خیال مى کردند حساب و کتابى نیست ، اعاذنا الله ، خیال مى کردند خدا آنها را نمى بیند و در محضر خدا به کار زشت و ناپسند دست مى زدند و با غفلت از دنیا رفتند و دچار این عذاب سخت الهى گشتند.- آرى تحمل عذاب براى امثال ما که تاب و توان آتش چوب کبریت را نداریم سخت است و عذاب آن دلخراش اما این عذاب عذابى است که خودشان مهیا کرده بودند.- با اینکه خدا فرموده بود ((با دست خود، خود را به هلاکت نرسانید)) با این حال زندگى زودگذر دنیا را به زندگى ابدى آخرت ترجیح دادند.
- آنها مى توانستند، خوب باشند و از بهشت بهره مند شوند. مى توانستند، توبه کنند و از کارهاى پست روگردان باشند و اصلاح شوند ولى نخواستند.البته ، که در توبه به رویشان باز بوده و تا انسان نفس مى کشد هر چقدر هم که گنهکار باشد در صورتى که از روى صداقت و واقعا از اعمال بد خود پشیمان شود، و خود را اصلاح کند، خداوند کریم او را مى پذیرد و توبه اش را قبول مى کند زیرا یکى از اسماء خداوند تواب است یعنى بسیار توبه پذیر است .ما انسانها چقدر بیچاره و بدبختیم این همه امکانات و راه ها براى سعادت و کامیابى ابدى باز بوده و ما استفاده نکردیم ، واحسرتاه از این فرصتها.
- خداوند این همه بهانه قرار داده که ما برگردیم و فریب ابلیس را نخوریم و آتش جهنم را به جان نخریم در حالى که ندیده گرفتیم و حرف شیطان را که دشمن سر سخت انسانیت بود، گوش دادیم و فرمایش خدا را که خالق ما بود و به ما از رگهاى گردنمان نزدیک تر بود نشنیدیم .
- چقدر خداوند بزرگ فرمود: ((آى انسان شیطان دشمن شماست ، او دشمنى آشکار با شما دارد، از او به پرهیزید ما انسانها، مثل اینکه گوش نداشتیم و یا کر بودیم ، نمى شنیدیم و کور بودیم ، نمى دیدیم .
و حالا این عذاب را که با ذره ، ذره لذتهاى حرام ، به وجود آمده باید خریدار باشید و راه فرار و توبه دیگر ((عالم برزخ )) نیست و اگر راهى بود تنها و تنها در دنیا امکان داشت و بعد از مرگ هرگز!
زنانى که قوادى مى کنند
این زنان  صورت و بدنشان مى سوخت و امعاء و احشاى خودشان را مى خوردند. این زنها، زنهایى بودند که قوادى مى کردند. قوادى !- قوادى دیگر چیست ؟ قوادى یعنى ((واسطه کرى بین زن و مرد به صورت حرام )).
یعنى این عده زن و مرد نامحرم را به هم مى رساندند. اینها واسطه و دلال این کار بودند و زنان را مى فریفتند و با مردها جمع مى کردند. این کار دو گناه محسوب مى شود، اول اینکه دوست داشتن اشاعه فحشاء است ، و دوم اینکه گمراه کردن انسان است و هر کس ، انسانى را گمراه کند مثل این است که تمام انسانها را گمراه کرده است  به همین علت اینها صورت و بدنشان مى سوزد و روده هایشان را مى خورند.
انسان در گرو اعمال خودش هست و طبق همان اعمال نیز جزا مى شود و به چیزى که خودمان درست کردیم نباید گله مند باشیم .



  

 مى دانى اگر کسى به یک بى نماز، ولو با یک لقمه نان کمک کند چه گناه بزرگى مرتکب شده ؟
 پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: هر کس به یک بى نماز لقمه طعام یا به یک پیراهنى کمک کند مثل کسى است که هفتاد پیغمبر را که اول آنان آدم و آخر آنان محمد (صلى الله علیه و آله ) را کشته باشد.

 بى نماز از منافق بدتر است و منافق از کافر بدتر است .
جایگاه منافقین
- ملائکه غضب الهى با شلاقهاى آتشین در بالا سر آنها حضور دارند، هر لحظه بر سر و اندام آنها مى نواختند که اگر یک ضربه از آن شلاقها به آبهاى دریا در دنیا زده شود از شدت حرارت همه مى جوشند.
 پست ترین درجه جهنم است . اینجا است که خداوند در دنیا به منافقین وعده داده بود یعنى اسفل السافلین در جهنم .
کفار در جهنم ، الى الابد ماندگارند و سخت ترین عذابها را خواهند دید.عذاب منافق  از کافر سخت تر و عذاب بى نماز هم از منافق سخت تر است . تا آنجا که بى نماز، یعنى ((تارک الصلوه )) بد است . که منافق مى گوید خدایا تو را سپاس که مرا منافق خلق کردى اما بى نماز خلق نکردى .


  

عده اى که آتش مى خورند و از دهان تا نشیمن گاهشان مى سوخت و از شدت سوزش آن ، فریاد مى زدند و این خوردن هر بار تکرار مى شد.
 اینها کسانى
هستند که در دنیا رشوه مى گرفتند یعنى مشکل کسى که به دست او حل مى شد، رفع مى کرد و پول بابت آن مى گرفت و گاه توجیه مى کردند، اسمش را هدیه مى گذاشتند و او مى گرفت .
 ما در دنیا شنیده ایم رشوه گیرنده ، رشوه دهنده ، و واسطه بین این دو یعنى کسى که مى داند کسى مشکل دارد و به او گوید من کسى را مى شناسم که کار تو را حل کند اما کمى خرج دارد همه ملعونند. در روایتى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((گیرنده رشوه و دهنده هر دو در آتشند)).
- و در روایتى دیگر فرمودند: ((مبادا رشوه بگیرید که رشوه خود کفر است و کسى که رشوه بگیرد بوى بهشت به مشامش نرسد.

 رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) همه را در یک مرتبه قرار داد و رشوه دهنده نیز در اینجا معذب است .


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ