مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 95
کل بازدید : 766275
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

تعریف تقوی:

برای تعریف تقوی و آشنایی با حقیقت آن توجه به نکات زیر لازم است.

1. تقوی از ماده «وقی - یقی» به معنی نگهداشت و حفظ است. در مفردات قرآن آمده «الوقایه حفظ الشیء مما یؤذیه و یضره» و قایه به معنی حفظ چیزی است از آن چه که باعث آزار او می شود و به او زیان می رساند(1)

2. به لحاظ اخلاقی تقوی یک صفت نهادینه شده نفسانی و به تعبیر علمای اخلاق یک ملکه راسخه درونی و به تعبیری امروزی یک مهارت است. ملکه و مهارت حالت درونی و روانی ای است که باعث می شود عمل خارجی به راحتی، روان و بدون زحمت از انسان صادر گردد.

3. کاربرد این مهارت در صراط مستقیم اطلاعت و بندگی حق تعالی آشکار می شود و کارکرد مثبت آن در مسیر قرب الهی نمود پیدا خواهد کرد. به تعبیر برخی از عالمان اخلاقی این صفت باعث می شود که انسان تحاش کند یعنی خود را از منطقه گناه به حاشیه ببرد و حفظ نماید.(2)

4. نوعی ترس و خدا پروایی نیز در معنای تقوی لحاظ شده است و آن ترس از خروج از مسیر بندگی و اطاعت حق است. انسان متقی پیوسته از این که از مسیر خدا خارج شود هراس دارد زیرا او که عاشق کمال و قرب الهی است در این صورت خود را خسارت زده و زیان دیده خواهد یافت.

با توجه به نکات فوق الذکر اکنون قادر خواهیم بود که با حقیقت تقوی، در یک تعریف نسبتا دقیق آشنا شویم. تقوی مهارت و ملکه درونی ای است که به انسان کمک می کند تا همواره در جاده مستقیم اطاعت و قرب الهی ثابت قدم بماند, به وظایف دینی خود عمل کند و خویش را از خطر انحراف و ترس از گمراهی برهاند.

 

روش تحصیل تقوا:

عوامل حصول ملکه تقوی و تحکیم آن عبارت است از:

1. تقویت باور دینی (ایمان): بر طالب تقوی و قرب الهی فرض است که باور دینی و ایمان خویش را به خدای متعال و حقانیت بعثت انبیاء و دین الهی و کتاب آسمانی از طریق مطالعه و تفکر در حوزه های معرفتی و بینش دینی تقویت نماید. رعایت تقوا عملی است که برخاسته از ایمان انسان است و آدمی تا ایمان قوی و شناخت شفافی نسبت به حقایق هستی و اعتقادات دینی نداشته باشد ضامن اجرایی نخواهد داشت حوزه های معرفت دینی عبارتند از خداشناسی، خودشناسی، معادشناسی، فلسفه دین و جهان شناسی.

2. دین آشنایی: دیگر از لوازم این راه آشنایی با حلال و حرام الهی است. بر طالب تقوی لازم است که با احکام اخلاقی و عملی دین از طریق مطالعه و تحصیل کتب اخلاقی و رساله های عملیه آشنا باشد و راه عملی اطاعت خدای متعال را بداند و از بایدها و نبایدهای این مسیر اطلاع کافی داشته باشد. به خصوص شناختن گناهان و پی آمدهای سوء دنیوی و اخروی آن، نقش و تأثیر بسیار سازنده ای در حصول تقوی و تحکیم آن در انسان مؤمن دارد.

3. تمرین و ممارست: حصول هر مهارتی نیاز به تمرین، ممارست، مداومت و ایستادگی دارد. برای طالب تقوی نیز لازم است که در این مسیر از هر طریقی که ممکن است به تدریج عادت های بد خود را ترک و آنها را تبدیل به عادت های مثبت نماید. تمرین عملی و عادت نمودن به ترک گناهان و انجام واجبات الهی به تدریج زمینه حصول ملکه تقوی را در نفس آدمی فراهم خواهد آورد.

4. تلاوت قرآن کریم: از مداومت در تلاوت قرآن کریم همراه با تدبر در آیات الهی و فهم هدایت های قرآنی نباید غفلت نمود. قرائت و تلاوت پیوسته این کتاب مقدس همراه با فهم معانی آن به تدریج تأثیر بسیار سازنده ای در تقویت و تحکیم ایمان و عمل خواهد داشت.

5. شرکت در مجالس و محافل مذهبی، همراهی مؤمنان، همنشینی با عالمان ربانی، مطالعه سیره عملی رهبران معصوم(ع), امامان هدایت و اسوه های تقوا و همچنین مطالعه زندگی و سیره عملی عالمان وارسته, اهل تقوی و سلوک، همچنین سرگذشت گناهکاران و سرانجام منحرفان از راه خدا و تقوی همگی راه هایی هستند که به تقویت بعد معنوی انسان خواهد انجامید.

6. شیطان شناسی: شناختن شیطان، حیله ها و وسوسه هایی که برای اهل تقوی دارد و دام هایی که در راه خدا گسترده است، ضرورتی است که نباید از آن غافل ماند.

 

برای مطالعه بیشتر ر.ک:

 - اخلاق در قرآن، ج 11

 - کیفر گناه، رسول محلاتی

 - گناه شناسی، محسن قرائتی

 - گناهان کبیره، شهید دستغیب.

-----------------------------

پی نوشت ها:

1. مفردات راغب، ماده وقی، ص 881.

2. مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی، ج 11، ص 206.




  

سوال: چرا بعضى اوقات دچار اشتباه و گناه مى شوم؟

علماى اخلاق مى گویند: منشا و انگیزه ى گناهان ، سه قوه است : قوه شهویّه، قوه غضبیّه، قوه وهمیّه .

قوه شهویّه ، انسان را به افراط در لذت خواهى نفسانى ، مى کشاند، که سرانجامش ، غرق شدن در فحشا و زشتى ها است .

قوهّ غضبیّه ، انسان را به ظلم، طغیان، آزار رسانى و تجاوز، وادار مى کند.

قوهّ وهمیّه ، برترى طلبى، انحصار جویى، تکبر و روح خودخواهى را در انسان زنده مى کند و او را به گناهان بزرگى وارد مى نماید.

به این مثال توجه کنید: آب ، در عین حال که مایه ى حیات تمامی جانداران از انسان، حیوان و گیاه مى باشد، اگر مهار نشود به صورت سیلابی جریان می یابد و باعث نابودی حیات بشر می شود ؛ بنابراین حتی این پدیده حیات بخش نیز نیاز به سد سازی و مهار دارد و در صورتی برای بشد مفید خواهد بود که به هنگام نیاز در کانال کنترل شده خاصی قرار گیرد و از دریچه مخصوصی، به مقدار نیاز، جریان یابد، در غیر این صورت طغیان می کند و دیوانه وار به باغ ها و کشتزارها و خانه ها سرازیر شده و همه را ویران خواهد ساخت.

در مورد انسان نیز، نیروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است ، ولى اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگى طغیان کنند، موجب بروز جنایات ویرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد.

در نتیجه اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاک سازیم ، و یا وجود خویش را از آلودگى گناه ، حفظ کنیم ، راهی جز کنترل و تعدیل غرایز و تمایلات نفسانى نداریم .

 

حل مشکل:

1- گناه شناسی: مبارزه مستقیم با گناه از طریق شناخت گناهان و تفکر در آثار و عواقب دنیوی و اخروی آنها.

2- گناه زدایی: مبارزه اساسی وغیر مستقیم با گناه از طریق مبارزه با زمینه های گناه و تقویت زمینه های صلاح.

در یک نگرش کلی و کلان می توان به این نتیجه رسید که زمینه گناه در انسان چیزی جز ضعف شناخت و اراده نیست.

اینک با طرح سوال های کوتاه و پاسخ آنها به گشودن راه کمک می نماییم.

1. چرا باید خودمان را بشناسیم؟ چون اگر استعداد بی نهایت و ارزش های وجودی خود را نشناسیم، هرگز حرکتی نخواهیم کرد، تمام حرکت تکاملی انسان بسته به نوع و عمق شناخت انسان نسبت به ارزشهای وجودی خود است.

2. چرا باید هستی را شناسایی نماییم؟ چون انسان خلاصه هستی است و با هماهنگ و همراه شدن با هستی و قرب به خدای هستی و رنگ خدایی گرفتن به کمال می رسد ، اگر هستی را نشناسد نمی داند چه باید کند به عبارت دیگر انسان قانون کمال را از هستی فرا می گیرد.

3.  نقش دین در زندگی انسان چیست؟ آدمی با زبان هستی آشنا نیست و نیاز به مترجم دارد. دین ترجمان هستی است و به نحو بسیار ظریفی انسان را به رنگ هستی در می آورد. تمام دین در جهت به خدا رسیدن و قرب الهی برنامه ریزی شده است.

4. در نهایت دانستن سرنوشت انسان در حیات اخروی و معاد چه کمکی به انسان می کند؟ معاد و قیامت فردای زندگی انسان است ، فردایی که باید آن را بسازد و تا ابدیت در آن بماند، باید بداند ره سپار کدام وادی و مسافر کدام اقلیم وجود است ، باید برای فردای خود چه توشه ای فراهم کند و چه مقدار به کار و کوشش بپردازد. ببیند با چه کسی می خواهد همراه و همنشین شود از همین نشئه با او آشنا و همراه شود تا در قیامت با مشکل روبرو نگردد.  

یکی از مهمترین مراحل خود سازی، رفع زمینه های گرایش به گناه است.

 

نقش ذکر و یاد خدا:

ذکر خدا آثار مثبت فراوانی دارد. «ذکر» از آن جهت که با ذاکر اتحاد وجودی می یابد و باعث حضور خداوند در دل و جان مومن است، موجب می شود که ذاکر خود را در محضر خدا حاضر ببیند، و از کمال قرب او بهره مند شود. در نتیجه بر محور حیا از بسیاری از افکار پلید و اخلاق زشت و اعمال نکوهیده احتراز می کند.

 

دستور العمل:

1- ترک زمینه گناه:

1-1.  کنترل چشم: امام صادق(ع) فرمود: نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد» (سفینة البحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر) تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.

2-1. کنترل گوش: باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند موسیقى حرام، صداى شهوت انگیز نامحرم و... .

3-1. ترک هم نشینی با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مى شوند انسان گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد.

از امام سجاد(ع) نقل شده: حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است. (سفینة البحار، شیخ عباسى قمى، ماده صحب)

 

2- ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد. سعی نمایید فکر گناه را به یاد خدای تبدیل نمایید.

3- اشتغال به برنامه شبانه روزى: حتما باید شبانه روز خود را با برنامه ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مى کشاند امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى کند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى کشاند». (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 1، ص 544، ح 4).

4- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى کند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کم رنگ مى شود. امام جعفر صادق (ع) فرمودند: هرگاه شکم پر شود طغیان مى کند. (المحجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 5، ص 150). مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمى کند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.

تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بیشتر، ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.

5- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش هایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت هاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.

 

چند توصیه:

یک) هیچ گناهی را کوچک نشمارید.

دو) در ابتدای روز با خدای متعال شرط کنید که گناه نکنید و در طول روز مراقب اعمال و رفتار خود باشید و در پایان روز از خویش حساب بکشید. اگر از عملکرد خویش راضی بودید، خدای را شکر گویید و در صورتی که راضی نبودید، بر خویش سخت بگیرید.

سه). بدانید که همواره در محضر خدای بزرگ هستید ، او بر شراشر وجود شما اشراف دارد و از ظاهر و باطن شما آگاه است.

چهار) از خداوند با دعا و نیایش استعانت و استمداد بجویید، زیرا که خود فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روی نمی آوردید. (نور، آیه 21)

پنج) اعمال و عادات نیکو را جایگزین رفتار ناپسند نمایید; مانند شرکت دائمی در نماز جماعت، نماز شب و دعا.

قرآن کریم می فرماید: خوبی ها سرانجام میدان را بر بدی ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد. (هود، آیه 114)

 شش) مطالعه پیرامون زندگی پارسایان و زاهدان و مطالعه کتب اخلاقی ر فراموش نکنید.

 

در این زمینه ر.ک:

1-گناه شناسی/ محسن قرائتی.

2-گناهان کبیره/ شهید دستغیب.

3- شهید دستغیب، قیامت و قرآن (تفسیر سوره طور).

نویسنده: سید مصطفی علم خواه Elmkhah@porseman.org


  

بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

میرمحمد طجوزی
قال رسول‌ا...(ص): «ان الخدر لا ینحی من القدر، و لکن ینجی من القدر الدعا فتقدمو فی‌الدعا قبل ان ینزل بکم البلاء ان ا... یدفع بالدعا ما نزل من البلاء و مالم ینزل».


رسول اکرم (ص) فرموده است: همانا با زرنگی نمی‌‌توان از قضا و قدر فرار کرد، آری با دعا کردن می‌توان از مقدرات الهی رهایی یافت. پس پیش از آنکه بر شما بلا نازل شود، با دعا خود را نگهداری کنید. چون خداوند به وسیله دعا بلاهای نازل شده و نازل نشده را از بندگان خود دور می‌کند.(بحارالانوار جلد93)
انسان و دعا
آری، انسان همواره برای درخواست نیازهایش از خداوند متعال دست به دعا برمی‌‌‌داشته است، چرا که از بنیان مکاتب خداپرستی تمام درخواست‌هایی که از دست بشر به دور بوده است از خدای خود درخواست می‌کردند، لذا در دین مبین اسلام نیز بر دعا و دعا کردن و استغاثه به درگاه یگانه معبود تاکیدات بسیاری شده است و همانا سند این بیانات احادیث و روایات بسیار متعددی است که از زبان پیامبر خاتم و ائمه اطهار نقل شده است.
ارتباط با خدا
انسان همان‌گونه که به غذا و آب و هوا محتاج است به عبادت و دعا و مناجات با پروردگار خویش نیز نیازمند است و هیچ عاملی جز دعا و ذکر نمی‌تواند روح آدمی را آرام کند. ذکر و دعا، غذای حقیقی روح و جان آدمی است و هر کس ناگزیر است تمام نیازهای مادی و معنوی خود را از راه دعا با پروردگار عالم در میان نهد و از وی کمک بخواهد.
محسن کتابچی یکی از مولفان کتب ادعیه‌ای معتقد است که نیازهای مادی آدمی بر چهار نوع است:
1 - گاه چیز موردنیاز در اختیار اوست؛ ولی می‌ترسد از دستش برود، لذا طالب آن است که آن نعمت برایش حفظ شود.
2 - گاهی آدمی به چیزی نیازمند است که خود آن را در اختیار ندارد و در صدد آن است که آن را به دست آورد.
3 - گاه به بلایی گرفتار شده است که خودش نمی‌‌تواند آن را از خود دفع کند.
4 - زمانی نیز پیوسته برای روبه‌رو نشدن با هر بلا و خطر، تمام توجه خود را به سوی قدرتی معطوف می‌دارد که او را از خطر برهاند.
در این چهارمورد فطرت بشر حکم می‌کند که با تمام وجود خدا را بخواند و بداند هر چه دارد از اوست و سبب‌های دیگر هر خاصیتی دارند، از جانب او دارند؛ یعنی همان گونه که خداوند در نظام آفرینش بر عهده باران، نور آفتاب، حرارت، الکتریسته،‌ نیروی جاذبه، نقش گذارده و فلان گیاه یا فلان ترکیب شیمیایی را در آن فلان بیماری موثر قرار داده است، بر عهده دعای واجدشرایط هم نتایج و آثاری گذارده و آن را در رساندن انسان به خواسته‌هایش موثر قرار داده است.
شرایط دعا
صاحبدلان مقدمه همه توفیقات الهی را در دعا می‌دانند؛ زیرا دعا سبب پرواز کردن و اوج گرفتن روح و پس از آن رسیدن به مقصد می‌شود.
«روح انسان همانند پیمانه‌هایی است که با آن از اقیانوس بی‌پایان آبی بر‌ می‌دارند یا همانند سرزمین‌هایی که در زیر باران حیات‌بخش قرار گرفتند، هر قدر ظرفیت آن پیمانه‌ها و گستردگی این زمین‌ها بیشتر باشد، بهره فزون‌تر از آن اقیانوس یا قطرات باران خواهند گرفت و دعا اگر آمیخته با شرایط اساسی باشد، ظرفیت وجودی انسان را بیشتر و گستردگی آن را زیادتر می‌کند.»
ولی بد نیست بدانید که مولاعلی (ع) می‌فرماید: کسی که بدون عمل دعا می‌کند، مثل تیراندازی است که بدون زه بخواهد تیر بیافکند.
خلاصه با تمام تفاسیری که از خواص ادعیه و اذکار الهی گفته شد هیچ گاه نباید فراموش شود که دعای بدون عمل اجابت نخواهد شد؛ یعنی آنکه در مرحله اول دعایی که از طرف بنده به سوی خالق خوانده می‌شود، حتما باید در حدود شرع دین باشد و یا اینکه خواسته‌ها مغایر با منطق و مذهب نباشد.
در وهله دوم انسان باید تمام و کمال شریعت خود را عملی سازد تا خداوند نیز دعاهای وی را به مرحله اجابت برساند اگرچه خداوند متعال از صفات بزرگ خود ارحم‌الراحمین را عنوان کرده است ولی در کنار این صفت، صفتی چون اعدل‌العادلین را نیز برای خود آورده است. پس هیچ‌گاه نباید یادمان برود، در صورتی خداوند متعال به دعاهای ما پرده اجابت می‌پوشاند که تمام مراحل شریعت را نیز به خوبی بدانیم و به آنها عمل کنیم. البته با مداومت و استمرار بر دعا و ذکر است که انسان نمی‌تواند آثار عجیب و فوق‌العاده آن را در خود احساس کند و در این مورد باید از شتابزدگی (انتظار استجابت فوری) جدا خودداری کرد. کسانی که در این میان تاب استقامت ندارند، به نتیجه نمی‌رسند و پس از مدتی نیز ممکن است با چشم‌ بدبینی به ادعیه و اذکار بنگرند.
با توجه به پیشرفت علم در زمینه کتاب‌نویسی و انتشار آن عده‌ای به جمع‌آوری و انتشار انواع ادعیه و اذکار پرداخته که آنها را به صورت‌های مختلفی کتب، جزوات و دفترچه‌ها درآورده‌اند که با قیمت‌های مختلف در بازار به فروش می‌رسند.
شاید خیلی هم بیان کردن این مطلب جالب نباشد، ولی بد نیست بدانید چندوقتی است که استفاده از کتب ادعیه و دعاهای مستحبی فقط مختص به چندماه خاص قمری شده است. حبیبی از کتابفروشان بازار می‌گوید: در حال حاضر فروش کتاب‌های دعا بیشتر منحصر به ماه‌های رجب، شعبان، رمضان، ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم و صفر شده و در حد عالی قرار می‌گیرد؛ چرا که در این ماه‌ها به دلیل وجود مناسبت‌های مختلف مذهبی مردم خود را ملزم به خواندن انواع ادعیه و اذکار می‌دانند و در ماه‌های غیر از ماه‌های یادشده گاهی آن قدر اوضاع فروش کتاب بدجور می‌شود که بعضا در طی روز ما دو یا سه کتاب دعا بیشتر نمی‌توانیم به فروش برسانیم.
بورس الهی
اگر زمانی خواستید کتاب‌های دعا خریداری کنید، می‌توانید سری به خیابان ناصرخسرو به ویژه کوچه حاج نایب بزنید؛ چرا که فرهنگی‌ترین خیابان کتب مذهبی فروش در این خیابان وجود دارد.


  

دعا

دلیل دعا کردن براى‏سلامتى‏امام عصر چیست؟ در حالى‏که خداى‏منان اراده دارد ایشان زنده و سلامت بمانند، آیا اصلا امکان دارد آن وجود مبارک دچار کسالت شوند؟

* * * * * * * *

دعا از هر حیث مخصوصاً براى‏سلامتى‏امام زمان علیه السلام آثار و برکات فراوانى دارد که برخى عبارتند از:

  • دعا نشان‏گر علاقه و محبت مسلمانان به ایشان است.

اگر چه دوستى‏تمام ائمه معصومین‏علیهم‏السلام بخشى‏از ایمان و شرط قبولى‏اعمال است، در عین حال دعا کردن در حق امام زمان علیه السلام موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه موجب تقویت ایمان مى‏گردد.

  • دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواى‏پیمان با آن حضرت را دین دارى، شریعت محورى‏و تصمیم قلبى‏بر اطاعت امر امام‏علیه‏السلام و یارى‏رساندن او با نثار جان و مال تشکیل مى‏دهد.

تجدید بیعت با آن حضرت علیه‏السلام کارى است که بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه یا در هر روز و یا در هر جمعه انجام آن مستحب است. هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایى‏که مربوط به وجود مبارک امام عصر علیه السلام است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود.

دعاى‏شریف «اللهم بلغ مولاى‏صاحب الزمان صلوات الله علیه عن جمیع المؤمنین...» و نیز «دعاى‏عهد» شاهدى‏ براى‏این سخن است.

  • دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران مى‏گردد. یاد امام زمان علیه السلام توجه به ارزش هاى‏ دین و اصول اخلاقى را در دل‏ها زنده مى‏کند و غفلت از یاد امام، یکى‏از دلایل عمده پژمردگى‏و سستى‏ارزش هاى الهى ‏و انسانى ‏در جوامع اسلامى است.

دلت گر که یک لحظه غافل نشیند                خدنگ بلا بر دل دل نشیند

ممکن است ایشان نیز مریض شوند و دچار کسالت گردند و از این نظر دعاى‏ما براى‏سلامتى‏حضرت و حفظ ایشان از این آفات و حوادث، بدون شک در سلامتى ‏وجود آن عزیز عالم وجود و آخرین دُرّ صدف امامت و ولایت، مؤثر و مفید است.

  • کسى‏که سلامتى‏امام زمانش برایش مهم است، مسلما آزردن آن حضرت برایش سخت است؛ در نتیجه دعا براى‏سلامتى‏ آن حضرت، انسان را به انجام کارهایى‏ وامى‏دارد که موجب خشنودى‏آن حضرت و در نتیجه سبب رسیدن به مقام رضوان الهى‏مى‏گردد.
  • دعا بسیار مؤثر است و موجب فرج آن حضرت و نیز فرج و گشایش در زندگى‏مؤمنان مى‏شود.
  • دعا موجب قرب الهى‏است. مثلا زیارت آل یاسین که از جهات مختلف محتوایى عمیق دارد، بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است. این زیارت از ابتدا تا انتها، دعاى براى سلامتى، تندرستى و بهروزى امام زمان علیه السلام است؛ «السلام علیک یا خلیفه الله و ناصر حقه... السلام علیک حین تصبح و تمسى، السلام علیک فى‏الیل اذا یغشى‏و النهار اذا تجلى... السلام علیک بجوامع السلام...؛ سلام بر تو اى جانشین خدا و یارى کننده حق... درود و سلام بر تو هنگامى که صبح و شام کنى، درود و تهیت الهى‏بر تو در شب که همه جا را فراگیرد و در روز، در وقتى‏که نور دهد (یعنى‏سلام بر تو در هر صبح و شام)...، درود بر تو درودى‏همه جانبه...».

در دعاى بعد از این زیارت نیز معانى بلندى نهفته است؛ مانند: خدایا امام زمان علیه السلام را از شر هر متجاوز و سرکشى‏و از شر همه خلق خود پناه ده و او را از حوادث یومیه، از پیش رو و از پشت سر و از طرف چپ، حفظ و نگه‏دارى‏کن و از این که آسیب و گزندى به او برسد، جلوگیرى‏کن و در خصوص او، رسولت و خاندان رسولت را حفظ نما و به دست مبارکش عدل و داد را پدیدار نما!

«اللهم اعذه من شر کل باغ و طاغ و من شر جمیع خلقک و احفظه من بین یدیه و من خلقه و عن یمینه و عن شماله و احرسه و امنعه من ان یوصل الیه بسوء واحفظ فیه رسولک و آل رسولک واظهر به العدل...»

دعا کردن براى‏سلامتى‏و فرج آن حضرت، اطاعت از امر خداوند و نیز اهل بیت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه و آله است.

آخرین نکته این است که هر چند طبق وعده الهى‏حضرت زنده و باقى‏هستند تا زمانى‏که پرچم توحید و عدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند، ولى‏بالاخره بشر هستند و در معرض آفات جسمانى‏و بلاهاى طبیعى و ممکن است مریض شوند و دچار کسالت گردند و از این نظر دعاى‏ما براى‏سلامتى‏حضرت و حفظ ایشان از این آفات و حوادث، بدون شک در سلامتى‏وجود آن عزیز عالم وجود و آخرین دُرّ صدف امامت و ولایت، مؤثر و مفید است.


منبع:

نشریه پرسمان، شماره 20 - اردیبهشت 1383، با اندکی تصرف.


  

ریحانه ها زیر پا

ریحانه ها زیر پا

 

اشاره:

چنانکه خواننده فهیم و هوشمند ما مستحضر است این روزها در فضای جامعه، برخی از افراد کم اطلاع، مغرض، وسودجو با جریان سازی‌های شبه عرفانی(عرفانهای بدلی) و دستور نامه هایی که احیا نا از آن طرف آبها در یافت کرده و می‌کنند سخت در پی آنند که سرمایه ایمان، عقیده و گرایشهای زلال معنوی توده مردم را به تاراج برند.

جماعت یاد شده با جعل مذاهب پوشالی می‌کوشند با همراه ساختن عناصر سست باور و رخنه در قلوب توده عوام، برای خود جایگاه و پایگاهی مذهبی یافته از این رهگذر به اهداف پلید خود دست یازند.

از چندی پیش سلسله مقالاتی روشنگرایانه در واکاوی و آسیب شناسی این عرفان‌های ساختگی با عناوین: "با سامریهای امت" (3،4، 2، 1) و "اخوان الشیاطین و ردپای فرنگیان" (4،5،‌3،‌2، 1) از نظر و محضرتان گذشت.

در"با سامریهای امت" با روی آوردی تاریخی ضمن گذر بر عرفانهای آفت زده، پاره‌ای از تعارضات فکری و عقیدتی عارف نمایان با قرآن و سنت را بر آفتاب افکندیم.

در " اخوان الشیاطین و ردپای فرنگیان" در محضراستادی فرزانه و دانشمند* زانوی تعلم زدیم.

استاد ضمن برشمردن نمونه هایی از جریانهای انحراف ساز در صدر اسلام به تبیین علل و عوامل اصلی تحریف و انحراف (نادانی و هواپرستی) در ادیان به طور کلی و در دین مببن اسلام به طور خاص پرداخت.

در خلال سخنان استاد خواندیم که با هشیاری و ژرف نگری می‌توان ردپای فرنگ به خصوص روباه پیر استعمار، انگلیس را درپیدایش این اقلیت‌ها و فرقه هایی چون بابیت و بهائیت ردیابی کرد.

در نوشتار حاضر(ریحانه‌ها زیر پا) خواهیم خواند که شیادان دین ساز و مجریان طرحهای استعماری بخشی از فعالیت خود را بر روی جامعه زنان متمرکز کرده با روانشناسی دقیق و فراگیر بیشتر طعمه‌های خود را از میان این جماعت انتخاب می‌کنند. چه آنکه می‌دانند زنان به دلیل برخورداری از احساسات لطیف، آسیب پذیرترند.

اعتقاد به رمالی، فالگیری، دعانویسی، جادوگری، ،‌کف بینی، بخت گشایی، فرزند آوری، تسخیر دیگران وموارد دیگری از این دست، بستر ساز رخنه مکاتب عرفان ساز در میان بانوان خواهد بود.

 

                                                                              ابوالقاسم شکوری،‌کارشناس دین و اندیشه

 

مقدمه

مجریان طرح‌های استعماری عرفان بدلی، با توجه به پژوهش‌های عمیق، دقیق، گسترده و همه جانبه‌ای که انجام می‌دهند، پس از شناخت بافت‌ها و قشرهای گوناگون جامعه، می‌کوشند مطابق با روان‌شناسی هر صنف و گروهی با آنان برخورد کنند تا به اهداف درازمدت خود برسند. یکی از این قشرها، زنان هستند که مزدوران داخلی و خارجی نقشه‌هایی فریبنده برایشان طراحی کرده‌اند و ما در این نوشتار به آنها می‌پردازیم.

خرافه یکی از موارد ذهنی است که فرد را به شدت به خود پای‌بند می‌کند و چنان در وجود افراد- به ویژه خانم‌ها- راه می‌یابد که گویا وحی الهی است! برای نمونه، اعتقاد به پدید آمدن نزاع و درگیری در صورت وارونه قرار دادن جارو در میان برخی افراد به اندیشه‌ای ثابت و تردید ناپذیر در آمده، حال آنکه در هیچ یکی از متون دینی به این مطلب اشاره نشده است.

مکتب‌ها و صاحبان قدرت همواره در پی تاثیرگذاری بر افراد و جذب پیروانی برای گسترش نفوذ خود بوده‌اند. در این میان، کسانی که از روان‌شناسی فردی، قشری و اجتماعی جوامع گوناگون آگاهی کامل دارند و در فضای جامعه‌شناختی این انسان‌ها تنفس می‌کنند، با تاثیری دو چندان می‌توانند اندیشه‌های خویش را در میان توده‌ها تثبیت و ترویج کنند. در میان مخاطبان گروه‌ها و مکتب‌‌های انحرافی، زنان یکی از بهترین صیدها و دام‌ها محسوب می‌شوند. صید و دام بودن زنان را وقتی در می‌یابیم که بدانیم چنانچه مردی به این گروه گرایش یابد، آسان‌تر می‌تواند به صورت پنهان از این عقاید پیروی کند و بر عقاید خود استوار بماند و حال آنکه اگر زنی به این فرقه‌ها متمایل شود، نه تنها خود بلکه همسر و فرزندان را نیز با خویش همراه می‌کند. و این همان هدفی است که مدعیان عرفان دروغین به دنبال آن هستند و توسط زنان فراهم می‌شود.

 

عرفان بدلی

آنچه در جامعه زنان به خوبی نفوذ یافته و عارف‌نمایان نیز از آن بهره‌برداری می‌کنند، جادو و خرافه است.

خرافه را می‌توان نوعی اعتقاد جازم و محکم افراد به ثاثیر متافیزیکی برخی امور غیرعقلی در زندگی فردی و اجتماعی برای حل مشکلات دانست.

گاهی فرد به مفاهیمی ذهنی و انتزاعی اعتقاد پیدا می‌کند که می‌پندارد در زندگی وی ثاثیر گذارند و می‌توانند موفقیت را همراه او کنند. از جمله این مفاهیم، «شانس» است که بر اساس ادله، جایگاهی ندارد؛ زیرا شانس در بین مردم به معنای رسیدن به موفقیت بدون علت است، در صورتی که براساس اصول عقلی و اعتقادی اسلام، هیچ حادثه‌ای بدون علت نیست.

خرافه یکی از موارد ذهنی است که فرد را به شدت به خود پای‌بند می‌کند و چنان در وجود افراد- به ویژه خانم‌ها- راه می‌یابد که گویا وحی الهی است! برای نمونه، اعتقاد به پدید آمدن نزاع و درگیری در صورت وارونه قرار دادن جارو در میان برخی افراد به اندیشه‌ای ثابت و تردید ناپذیر در آمده، حال آنکه در هیچ یکی از متون دینی به این مطلب اشاره نشده است.

زنان و گرایش به عرفان بدلی

عرفان بدلی، خرافات، سحر و جادو، بخت‌گشایی، تسخیر دیگران و... مواردی است که خیلی زود افراد خام را به خود جذب می‌کند. در میان انسان‌ها، زنان احساسات لطیف‌تری دارند و به همین سبب، جایگاه ویژه‌ای برای جذب و استثمار افراد نزد مدعیان عرفان کاذب دارند.

موضوع‌های مطرح شده در خرافات در دوران‌های گذشته برخی افراد برای حل مشکلات زندگی خود به دعانویسان و رمالان مراجعه می‌کردند. این مراجعه و دریافت راه حل‌های دروغین هنوز نیز رواج دارد. هنگامی که مشکل روحی، جسمی و مادی پیش می‌آمد، بانوی خانه برای حل آن از راه‌های ماورایی، نزد دعانویسان می‌شتافت. بر همین اساس، بازار جادوگران، رمالان و دعانویسان در حل مشکلاتی چون اشتغال، بخش‌گشایی، فرزند‌آوری، دور کردن هوو و دیگر مشکلات همواره گرم بوده است.

این بازار گرمی گذشته‌ها را ندارد؛ اما هم اکنون نیز بسیاری از زنان معتقد به خرافه در آن پرسه می‌زنند. دخترانی که در آستانه ازدواج قرار دارند، به طالع‌بینی چینی، هندی و ایرانی رجوع می‌کنند تا ببینند ستاره‌های همسرشان با همدیگر سازگارند یا نه؟ امروزه روان‌شناسی رنگ‌ها هم در کنار کف‌بینی و فالگیری به رونق بازار رمالان یاری رسانده است و آنها به راحتی در باره آینده افراد اظهار نظر می‌کنند. در بین این عده، چیزهایی هم وجود دارند که مقدس به شمار می‌آیند و برای رسیدن به خواسته‌های افراد کارگشا معرفی می‌شوند. دم روباه، موی، دندان و آب دهان مرده، پنجه گرگ، روغن گرگ، دندان سگ و گراز، مهره مار و ابزار آلات دیگری که به تسلط ارواح و جن یاری می‌رساند، از جمله این امکانات هستند.

در میان این بازار، دکان عدم احضار جن و روح برای زنان بسیار جذاب به شمار می‌آید. مبحث ذهن خوانی و تسلط بر فکر و روح همسر، از دیگر موضوعات داغ این بازار است.

آنچه زنان حساسیت ویژه‌ای به آن دارند، ورود همسر دوم در زندگی شوهران خود است. زنان در تنهایی و بیکاری و ادبیات محاوره‌ای، با این موضوع برخورد می‌کنند و برای مبارزه با این پدیده هزینه‌های فراوانی را می‌پردازند.

انتقال مباحث خرافی نیازمند تبلیغات گسترده نیست. جاری‌ها، خواهران، دختر خاله‌ها و دخترعموها و نیز همکلاسی و همسایه نقشی مهم و کلیدی و البته رایگان را در تبلیغ امور خرافی ایفا می‌کنند.

در نوشتار حاضر(ریحانه‌ها زیر پا) خواهیم خواند که شیادان دین ساز و مجریان طرحهای استعماری بخشی از فعالیت خود را بر روی جامعه زنان متمرکز کرده با روانشناسی دقیق و فراگیر بیشتر طعمه‌های خود را از میان این جماعت انتخاب می‌کنند. چه آنکه می‌دانند زنان به دلیل برخورداری از احساسات لطیف، آسیب پذیرترند.

همراه با رشد تکنولوژی، وسایل و ابزار خرافی هم تکامل می‌یابد. امروزه فکر بشر در مقایسه با گذشته رشد بیش‌تری دارد و اختلاط اندیشه‌های غربی و شرقی و مذهبی بیش‌تر شده است. زندگی ماشینی روزگار ما، افزایش مشکلات اقتصادی و دوری افراد از یکدیگر، رسیدگی به مشکلات را در جایگاه دیگری قرار می‌دهد. مباحثی چون تجسم خلاق، رقص و موسیقی درمانی، یوگا و تمرکز با شمع روشن و نقطه سیاه شیطان پرستی – چه صوفی و چه غربی- مباحث عرفان سرخ‌پوستی و امریکایی (اکنکار)، و عرفان هندی (سای بابا) انسان مدرن امروز را به این بازار مکاره دعوت می‌کند.

هم اکنون در متن تعالیم خرافی این گرایش‌ها، تمرکز بر تصاویر برهنه، پرستش و توجه به اسافل اعضا از جمله راهکارهای حل مشکلات روحی و روانی معرفی می‌شوند و حال آن که به نظر روان‌شناسان، بیش‌ترین آسیب‌های روحی و روانی از کنترل نکردن غریزه و نداشتن تربیت درست اخلاقی سرچشمه می‌گیرد.این بازار مشتریان خود را از همه توده‌ها و گروه‌ها جذب می‌کند.


چیزی بگو مهربان! هر چه از دوست رسد نیکوست!

 

پی نوشت:

آیت الله مصباح یزدی دامت افاضاته

 


  

گناهان جنسی جسم فرد را آلوده کرده و توانایی آن برای انجام مقاصد الهی را از بین می برد.
گناه جنسی از این نظر مستثنی است که ما آن را بر علیه جسم خود انجام میدهیم. جسم ما معبد روح الهی است. وقتی ما از جسممان برای گناهان جنسی استفاده می کنیم، به پاکی آن تجاوز کرده و آن معبد را ویران می کنیم. همچنین آن افرادی که با آنها این گناه را انجام می دهیم را نیز آلوده می کنیم. فقدان احترام به جسممان (و خداوند) رابطه ی ما با خدا را از بین می برد.

گناهان جنسی روح خداوندی را اندوهگین می کند.
هر گناهی که انجام میدهیم باعث اندوهگین شدن روح خداوندی می شود و آتش روح مقدس را در زندگی ما خاموش می کند. هرچه این آتش را بیشتر فرو بنشانیم، همانقدر از نیکی و درستکاری فاصله خواهیم گرفت.

ارتکاب به گناهان جنسی دژ محکمی برای شر و شیطان در زندگی فرد خواهد ساخت.
وقتی ما مرتباً مرتکب گناه می شویم، دژ محکمتری برای شیطان در زندگی خود بر پا خواهیم کرد. هرچه بیشتر تن به شهوت و هوس دهیم، کنترل آنها بر روی ما بیشتر خواهد شد، تا آنجا که ما را بنده ی خود خواهند کرد. این دژ محکم بسیار مستحکم خواهد بود، چون جسم، روح و روان ما را درگیر خود کرده است. خوشبختانه دین، راه های زیادی برای ویران کردن این دژ محکم پیش پای ما قرار داده است.

با ارتکاب به گناهان جنسی نفرینی پشت سرتان خواهد بود، از طرف همسر یا فرزندانتان.
گناه جنسی به شیطان این امکان را می دهد که ما و نسل های بعد از ما را با نفرین، ذلیل خود کند. بی بندوباری جنسی، زنا، طلاق، نازایی، و سایر مشکلات را گاهاً می توان از نتایج گناه های جنسی دانست.


گناهان جنسی پایگاهی به ارواح شیطانی برای تاثیرگذاردن بر شما را میدهد.
کتب آسمانی مثال های زیادی از گناه های جنسی و عواقب حتمی آن در اختیار ما می گذارند و احتمالاً مشهورترین این گناهان، گناه داوود با بنت شیبا (مادر حضرت سلیمان) بوده است. زنای او با بنت شیبا و قتل شوهر او منجر به نزاع خانوادگی، مرگ پسرش و ایجاد فرصت برای دشمنان برای کفرگویی شد.

گناه جنسی پریشانی روحی در بر خواهد داشت.
با دنبال کردن لذتهای ناشی از گناه و نادیده گرفتن وجدان خود برای تشخیث خوبی از بدی، پریشانی و آشفتگی روحانی در بر خواهد داشت. هر چه بیشتر به دنبال گناه و فساد باشید، وجدانتان کدرتر خواهد شد. یک وجدان کدر باعث می شود که بیشتر درمعرض دروغ های شیطان قرار بگیریم که باعث دورتر شدن ما از خداوند یکتا می شود. و این مسئله به جایی میرسد که ما دیگر کارهای خود را گناه تلقی نخواهیم کرد و توانایی ما برای توبه و اصلاح شدن کمتر می شود

://www.bibi70.blogfa.com/cat-12.aspx


  

حضرت علی علیه السلام در ادامه توصیف مومنان می‌فرماید:

«لا یبخل و ان بخل علیه صبر» ؛ مومن بخل نمی ورزد و اگر بر او بخل ورزیده شود صبر می‌کند.

کثرت استعمال واژه «بخل»، در مال است و الا بخل به معنای امساک و قبض بی جای نعمت‌ها است. این رذیله، نسبت مستقیمی با سنین عمر دارد. هر قدر سن افزایش یابد این ملکه راسخ‌تر خواهد شد چنان که پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند :

«یهدم ابن آدم ویشب منه اثنتان . البخل و طول الامل» (1) ؛ فرزندان آدم هر قدر پا به سن می‌گذارند دو خصلت در آنان تازه‌تر می‌شود. «بخل» و «آرزوی دراز» .

بخل، انسان را از قرب حق محروم می‌کند چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«البخیل بعید من الله، بعید من الناس، بعید من الجنة قریب من النار» (2) ؛ بخیل از خدا، خلق و بهشت دور است اما به آتش جهنم نزدیک است .

قناعت و حرص در هر دو به امور دنیوی مربوط‌ اند. چرا قناعت محوری دارد پاسخش این است که اگر انسان از نظر معیشت مادی آسوده خاطر باشد، رشدش در ناحیه معنویات گسترش می‌یابد. در حالی که اگر گرفتاری خاصی داشته باشد، همه فکر متوجه آن می‌شود. آرامش دل، مبدا سیر معنوی است. وقتی آرامش تامین معاش پدید آمد احساس کمبود معنویات رخ می‌نماید. با نماز و روزه‌ای که عادت شده است، نمی‌توان سیر معنوی کرد. از آن طرف، حرص، رذیله‌ای محوری است که جایی برای توجه و تذکر به خدا و معنویات باقی نمی‌گذارد.

در روایتی دیگر تعبیر معنوی درباره این رذیله شده است:

«البخل شجرة تنبت فی النار» ؛ بخل درختی است که در آتش می‌روید.

«فلا یلج النار الا البخیل» (3) ؛ در آتش وارد نمی‌شود، مگر بخیل. این تعبیر که انحصار را می‌رساند، بخل را از دایره بخل مادی خارج می‌کند و تذکار به معنای وسیع بخل می‌دهد. روایت می‌فرماید فقط اهل بخل وارد آتش می‌شود. بنابراین کسانی که اطاعت خدا نمی‌کنند و از آن سر باز می‌زنند. مصداق بخیل هستند. چگونه چون جمیع اموری را که خداوند به عنوان سرمایه‌های الهی، به افراد بشر داده است، باید در راه خدا و در طریق اجرای تکالیف الهی به کار گرفته شود. طاعات ما، ابزاری می‌خواهد و ابزارش نعمت‌های مادی و غیرمادی است که در اختیار داریم . اگر از مصرف ابزارها امساک کردیم، بخیل هستیم . در روایتی آمده است که مومن نمی‌تواند مومن باشد و بخل بورزد.

«خصلتان لا تجتمعان فی مومن، البخل و سوالظن» (4) ؛ دو خصلت در مومن جمع نمی‌شود: بخل و سوء ظن .

یکی از دعاهای رسول الله صلی الله علیه و آله این بود که:

«اللهم انی اعوذ بک من البخل» (5) ؛ پروردگارا به تو از بخل پناه می‌برم .

توضیح آن که ما دو گونه بخل داریم:

1ـ بخل ابتدایی 2ـ بخل مجازاتی

بخل ابتدایی را با مثالی در مورد بخل مالی توضیح می‌دهیم. جایی که انسان شرعاً باید مالی را مصرف کند اما مصرف نکند، مانند ادا نکردن حقوق واجب النفقه . یا مثالی در زمینه غیر مالی . جایی که می‌تواند گره‌ای از کار دیگری باز کند، اما امساک کند.

نوع دیگر بخل، مجازاتی است و آن چنین است که شخص مورد بخل دیگری قرار گیرد، مثلا مشکلی داشته و کسی قادر به حلش بوده و حل نکرده است. پس از چندی فرد بخیل دچار مشکل می‌شود و حل آن از شخص اولی برمی‌آید، در اینجا اگر او مشکل فرد بخیل را حل نکند، این بخل را بخل مجازاتی می‌گویند. (جزای بخل را با بخل دادن ). علی علیه السلام در این خطبه به این مطلب اشاره فرموده‌اند:

«لا یبخل و ان بخل علیه صبر» ؛ مومن هیچ گاه بخل نمی‌ورزد نه بخل ابتدایی و نه مجازاتی .

«‌قنع فاستغنی» ؛ مومن قانع گردید پس بی‌نیاز شد.

«قناعت» از فضائل نفسانی است. رضاست به آنچه دارد و به مازاد از آن چشم‌داشت ندارد. قناعت برای وصول به یک سنخ معنویات از صفات محوری است. در مقابل، حرص، ایمان سوز است. هلاکتی که از ناحیه حرص حاصل می‌شود آدمی را به جهنمی می‌کشاند که منتهاالیه آن معلوم نیست.

قناعت و حرص در هر دو به امور دنیوی مربوط‌ اند. چرا قناعت محوری دارد پاسخش این است که اگر انسان از نظر معیشت مادی آسوده خاطر باشد، رشدش در ناحیه معنویات گسترش می‌یابد. در حالی که اگر گرفتاری خاصی داشته باشد، همه فکر متوجه آن می‌شود. آرامش دل، مبدا سیر معنوی است. وقتی آرامش تامین معاش پدید آمد احساس کمبود معنویات رخ می‌نماید. با نماز و روزه‌ای که عادت شده است، نمی‌توان سیر معنوی کرد. از آن طرف، حرص، رذیله‌ای محوری است که جایی برای توجه و تذکر به خدا و معنویات باقی نمی‌گذارد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

«منهومان لا یشبعان، منهوم علم و منهوم مال» (6) ؛ گرسنه علم و مال، سیری پذیر ناپذیرند.

در مقابل، درباره قناعت فرموده‌اند:

«طوبی لمن هدی الاسلام و کان عیشه کفافها و قنع به» (7) ؛ خوشا به حال کسی که هدایت اسلامی یافت و زندگیش بر اساس کفاف و قناعت است.

در روایات متعددی آمده است که قناعت، یکی از ریشه‌های شکر است .

«قنع فاستغنی» ؛ قناعت غنا می‌آورد.

شایان توضیح است که دو گونه غنا در امور مادی داریم: غنای با مال و غنای از مال .

همچنین غنا، به غنای ظاهر و غنای باطن تقسیم می‌شود.

غنای ظاهر لزوما با غنای باطن همراه نیست. چه بسا اغنیایی که از نظر باطن و روح فقیرند و فقرایی که از نظر باطنی غنی هستند. غنای با مال، غنای ظاهری است. غنای از مال بی‌نیازی از مال است. اگر چه این بی‌نیازی از مال اخذ شده باشد.

کسی که به دنبال غنای ظاهری است همواره از فقر باطنی رنج می‌برد. انسان غنی ولی حریص، روحش گدا صفت است. در مقابل، قانع که غنی از مال است نه بی‌نیاز به سبب مال، و نسبت به دنیا بی‌اعتناست، ثروتمند است. در روایت فوق مقصود از غنا «غنای از مال» است. امام صادق علیه السلام درباره این غنا می‌فرماید:

«منع قنع بما رزقه الله تعالی فهو من اغنی الناس»(8) ؛ کسی که به روزی الهی قانع شد، از بی‌نیازترین مردم است.

چون ملاک ثروت و فقر حقیقی، بی‌نیاز و احتیاج روح است، پس قانع، ثروتمند واقعی است.

«حیاوه یعلو شهوته» ؛ حیای مومن، شهوتش را می‌پوشاند.

علو در اینجا، کنایه است از تسلط حیا بر شهوت. حیای مومن اجازه اعمال گسترده قوه شهوت را نمی‌دهد.

مبدا این حیا، عقل است. چنان که در جمله‌های قبلی از امام علیه السلام نقل شد که فرموده بودند: «عقل فاستحیی» .

«وده یعلو حسده» ؛ دوستی مومن حسادتش را می‌پوشاند.

تمنای زوال نعمت از غیر را حسد گویند، مرضی که درمانش بسی مشکل است .

در این روایت اشاره به نکته لطیفی شده است . ریشه حسد عداوت و دشمنی است و اگر کهنگی پیدا کند از آن به «حقد» یا کینه تعبیر می‌کنند. کینه دشمنی در دل مانده است و عداوت دشمنی تازه را گویند. بنابراین اگر دشمنی به دوستی تبدیل شود، حسادتی باقی نخواهد ماند. مومن رابطه دوستی‌اش با دیگران به قدری قوت دارد که حسادت را از بین می‌برد. محبت عامل بسیار ارزنده‌ای است. همه علمای اخلاق متفق‌اند که سریع‌ترین راه در ریشه کن کردن رذایل نفسانی، تحکیم مودت بالله و عشق به اولیای الهی است .

ودّ، اظهار محبت است. مومن در ارتباطش با مومنان، محبت از سراپای وجودش می‌جوشد و ظاهر می‌شود.

محبت دو گونه است: انفعالی و فعلی . محبت در زن اغلب انفعالی است و در مرد فعلی است .

از جمله: «و وده یعلو حسده» ؛ درمی‌یابیم که محبت مومن فعلی است .

«و عفوه یعلو حقده» ؛ عفو و گذشت مومن، حقد و کینه‌اش را می‌پوشاند.

حقد، عداوت کهنه شده است، به حق و یا ناحق . زمانی که از شخص دیگری عصبانی و خشمگین می‌شود اما قادر به انتقام گیری نیست. این خشم در درون جای‌گیری می‌شود. به تعبیر دیگر، در قلب لانه می‌کند. از روایت فوق در می‌یابیم که مومن وقتی خشمگین می‌شود و آتش جهنم در دلش شعله ور می‌گردد. آن آتش را خاموش می‌کند، نه آن که آتش را پنهان کند. افراد عادی خشم را در نهانخانه دل پنهان می‌کنند. از این رو، علمای اخلاق در تعریف حقد فرموده‌اند: اضمار عداوت در قلب . در روایت آمده است:

«شر ما سکن القلب الحد» (9) ؛ از جمله بدترین شروری که در دل لانه می‌کند، کینه است .

«الحقد من طبایع الاشرار» (10) ؛ کینه ورزی، طبیعت افراد شرور است .

حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند که مومن آنگاه که نتوانست انتقام گیرد، کینه را در دل نگاه نمی‌دارد:

«المومن لا بحقود» (11) ؛ مومن خیر مومن را می‌طلبد حتی اگر در باره‌اش به ناروا عمل کرده باشد. مومن به ملکه مقابل حقد که نصیحت است آراسته است .

حقد، شّر خواهی و نصیحت خیرخواهی است . علی علیه السلام می‌فرماید:

«لا عداوة مع نصح» (12) ؛ دشمنی و خیرخواهی با یکدیگر جمع نمی‌شوند.

«ولا یلبس الا الاقتصاد» ؛ مومن نمی‌پوشد مگر به اقتصاد.

اگر به ظاهر روایت تمسک کنیم، آدمی از نظر پوشش و لباس سه گونه می‌تواند عمل کند:

در پوشش، اهل اسراف باشد.

پوشش اهل دنائت را به تن کند، با آن که قدرت بر لباس بهتر دارد.

پوشش متعارف و متوسط داشته باشد.

برخی متشرعین به دلیل دوری از اسراف، به تفریط افتاده‌اند. در حالی که بر طبق روایت، توجه به عرف معیشت یک اصل است:

«ان الله تعالی یحب ان یری اثر نعماته علی عبده» (13) ؛ خدای تعالی دوست دارد ظهور نعمتش را در ظاهر بندگانش مشاهده کند.

برخی لباس را در اینجا، استعاری دانسته‌اند. مطابق این نظر، مقصود از این روایت دستور میانه‌روی به مومنان در جمیع امور است. مومن اهل حد وسط است. نه به سوی افراط میل می‌کند نه به سوی تفریط . روایات زیادی در این باره نقل شده است .

از جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «ثلاث منجیات» ؛ سه چیز موجب نجات انسان می‌شود.

1ـ خشیة الله فی السّر و العلانیة ؛ خشیت از خداوند در نهان و آشکار. خشیت، ترسی است که مبتنی بر بینش و فهم است، خوف از خداست.

هنگامی که عظمت او ادراک می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: «انما یخشی الله من عباده العلما» تنها علما، اهل خشیت هستند.

2ـ والقصد فی الفقر و الغنی (14) ؛ میانه روی و اعتدال در حال فقر و توانگری.

3ـ والعدل فی الرضا و الغضب (15) ؛ در حالت رضا یا هنگامه غضب، معتدل است.

اعتدال، تاکیدی بر جمله قبل امیرالمومنین علیه السلام هم هست اما در جنبه نفسانی. سرخوشی، مومن را از اعتدال بیرون نمی‌برد و مرزها را نمی‌شکند و غضب و عصبانیت اعتدال وی را بر هم نمی‌زند.

«و مشیة التواضع» ؛ راه رفتن مومن متواضعانه است .

مومن نه دچار تکبر می‌شود و نه ذلت و خواری. مشی هم به رفتن گفته می‌شود و هم به روش. مومن هم در راه رفتن و هم در در روش زندگی از تواضع برخوردار است .

«خاضع لربه بطاعته» ؛ مومن برای اطاعت پروردگارش اهل خضوع است .

برخی گفته‌اند خضوع، تواضع جوارح ظاهری و خشوع، تواضع باطن است. بعضی دیگر معتقدند خشوع در نگاه و صورت است ولی خضوع، با همه پیکر است . این معنا را از آیات قرآن اخذ کرده‌اند:

«خاشعة ابصارهم»(16) ؛ «و خشعت الاصوات للرحمن»(17) ، بعضی نیز خضوع را کرنش درونی دانسته‌اند. مومن خاضع است اما به سبب اطاعت پروردگارش، دل آن گاه در برابر حقیقتی کرنش می‌کند که درک عظمت نماید.

آدمی در میان موجودات به دلیل قدرت انتخاب، خضوع را از طریق تفکر و شناخت و معرفت به دست می‌آورد. البته آنگاه که برای مومن خضوع، حاصل شد، همه موجودات در برابرش خاضع می‌شوند. علی علیه السلام می‌فرماید:

«من خضع لعظمة الله تعالی ذلت له الرقاب»(18) ؛ کسی که برای خداوند تعالی خاضع شد. همه موجودات در برابرش خاضع خواهند بود.

خاضع انتخابی، خاضعان جبری را به دنبال خود می‌آورد. اختیار عالم را به دست می‌گیرد.

«راض عنه فی کل حالاته» ؛ مومن از پروردگارش در تمام حالات راضی است.

مومن اهل شکایت از خداوند نیست. هیچ گاه نعم الهی را فراموش نمی‌کند و بلا راهم به مصلحت خویش می‌داند.

امام حسین علیه السلام در هنگامه روز عاشورا که همه یاران به شهادت رسیده‌اند و غرق دریای ابتلائات بودند، فرمودند:

«الهی رضا بقضائک و تسلیما لامرک» ؛ پروردگارا من خشنودم به قضای تو و به امر تو تسلیم هستم.

پی‌نوشت‌ها:

1 ـ با این لفظ یافت نشد. در نسخه بحارالانوار، ج 73، ص 22 و اثبات الهداه، ج 2، ص 301. « یشیب ابن آدم و یشب فیه خصلتان . اعرض و طول الامل.»

2 ـ وسایل الشیعه، ج 7، ص 130.

3 ـ اخلاق محتشمی، تالیف خواجه نصیرالدین طوسی، ص 3210.

4 ـ بحارالانوار، ج 77، ص 1720.

5 ـ مجموعه ورام، ج 1، ص 172/ المحجة، ج 2، ص 331 .

6 ـ خصال، ص 530.

7- وسایل، ج 15، ص 2310 .

8ـ اصول کافی، ج 2، ص 139 (چاپ آخوندی ) .

9 ـ غررالحکم، ج 4، ص 1640 .

10 ـ غررالحکم، ج 2، ص 1630.

11 ـ وسایل، ج11، ص 180.

12 ـ غررالحکم، ج 6، ص 36 .

13 ـ مجمع البیان، ج 1، ص 387 .

14 ـ بحارالانوار، ج 70، ص 60.

15 ـ سوره قلم، آیه 43 .

16 ـ سوره طه، آیه 108.

17 ـ غررالحکم، ج 5، ص 397 .

18 ـ غررالحکم، ج 5، ص 168.

منبع:

برگرفته از کتاب «کیش پارسایان»، درس‌هایی از آیة الله مجتبی تهرانی.


  
                                            بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم همه ی ما کمابیش با مفهومی بنام "ایمان" آشنا هستیم و به کسی که این ویژگی را دارا باشد مومن می گوییم. همه ی ما صفات آنها را شنیده ایم و در آرزوی رسیدن به این درجه هستیم.

اصولا منتهی الآمال هر مسلمانی رسیدن به درجه ایمان محس یا رسیدن به یقین است که با آن بتواند به رستگاری ابدی برسد و راه کمال را تمام کند. و حال آنکه راه رسیدن به ایمان جز شناختن صفات مومن امکان پذیرنیست. پس چه خوب است صفات مومن را از کلام کسی بشنویم که باید به او ایمان بیاوریم و جز راه ایمان به او ?  راه های دیگر همه اش پوچ است.

در اینجا گزیده از آیات سوره مومنون در صفات مومنان آمده است که با مقایسه آیات با اعمال ? رفتار و شخصیت و روزگار خود در قرن ?? می توانیم درصد ایمان خود را تخمین بزنیم که جایگاه ما نزد خدا و در روز جزا کجاست و ان شا ء الله با اصلاح عمل خود راه کمال را تمام می کنیم و رستگار شویم.

قد افلح المومنون(?) : قطعا مومنان رستگار شدند . «ایمان شرط کافی رستگاری است . اگر مومن باشی رستگاری.»

الذین هم فی صلاتهم خاشعون(?) : کسانی که در نمازهایشان فروتنند. «فروتنی در نماز یعنی همه توجه ما معطوف به خدا شود و با خضوع و بی چیزی و فقر در برابر خدای قدیر حاضر شویم.             گویند رسول الله (ص) هنگام نماز سر مبارکشان را بسوی آسمان گرفته و آسمان را نگاه می کردند و هنگامی که این آیه نازل شد سر مبارکشان را به پایین انداخته و زمین را نگاه کردند و از آن موقع این عمل سنت و مستحب شد.»

والذین هم عن اللغو معرضون(?) : و کسانی که از سخن بیهوده روی گردانند . « در کتاب مجمع البیان تعاریف زیادی از واژه ی لغو شده که بعضی ها آن را سخن بیهوده و بعضی ها آن را کلا کار بیهوده در نظر گرفتند و حقیقتا به نظر من این لغو یعنی کارهای بیهوده و بقول بچه ها گفتنی الافی که هیچ سودی ندارد بلکه همش ضرر است و چه ضرری بالاتر از اتلاف وقت که خیلی می تواند با ارزش باشد. پس کمتر حرف مفت و بیهوده بزنیم و »

والذین هم لزکاة فاعلون(?) : و کسانی که  زکات می پردازند . «همانطور که می دانید زکات بر ? چیز واجب است که رسائل توضیح المسایل به تفصیل درباره ی آن مطلب دارند اما به نظر من این آیه به همین ? چیز محدود نمی شود. احادیث زیادی داریم (مثلا در غرر) که زکات این ویژکی فلان فعل است . مثلا زکات علم? تعلیم آن است و با توجه به اینکه گفته : والذین هم لزکاة فاعلون و از فعل ?فاعلون استفاده کرده و ریشه ف ع ل به معنی انجام دادن است لذا منظور از زکات هرآنچیزی است که در احادیث از آنها بعنوان زکات نام برده شده  و صرفا مبلغ نقدی نیستند که پرداخت شوند.»

والذین هم لفروجهم لحافظون(?) : و آنهایی که شرمگاه خود را حفظ می کنند. « و اما رسیدیم به اصل مطلب. این آیه اشاره دارد که مومنان کسانی هستند که شهوت جنسی خود را کنترل می کنند و فروج بمعنی عورت و شرمگاهی هست که حفظ آن بسیار مشکل است . و پیش زمینه ی کنترل شهوت جنسی کنترل چشمان است. من معتقدم کسی که چشم و گوشش کم بجنبه . حواسش به چشماش باشه و بقول معروف آدم هیزی نباشه این مشکلات و گناهان برایش پیش نمی اید . در سنین نوجوانی انفجار و غلیان این غریزه را می بینیم که حفظ آن بسی مشکل است و متاسفانه گناهانی که بدین طریق را مرتکب می شوند می تواند به راحتی آدم را کف جهنم فر دهد . من دیگه بیشتر در این باب وارد نمی شوم چون دوستان خودشون جای استاد ما هستند

الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم انهم غیر ملومین(?) : جز بر همسرانشان و کسانی که مالک آنها شدند (کنیزان) که قطعا در این صورت ملامت نمی شوند. « پس ازدواج بهترین راه برای رهایی از بند شهوت است و گناهان جنسی انسان رو کاهش می دهد که شهوت در مورد همسر اشکال ندارد و ملامتی به همراه ندارد. والا ما که زن نداریم چی بگم . اللهم زوجنی بحور العین دوستان این دعا را آتو نگیرندا من اینو در ادیه ی امام معصوم هم دیدم و از خودم ننوشتم. »

فمن ابتدی وری ذلک فاولئک هم العادون(?) : و کسی که به غیر از این زنان حلال را به مباشرت طلبد البته ستمکار و متعدی خواهد بود (ترجمه الهی قمشه ای) 

والذین هم لامانانتهم و عهدهم راعون(?) : و کسانی که به امانت هایشان و عهد و پیمان خود وفادارند. « آره عزیز من با دوستت قرار می زاری نزار فردا صبح برو . بعد پیش خودت فکر کنی کلاس داره . یا دوست سی دی شو داده بهت باهاش فیریزبی و بشقاب پرنده بازی کنی. یا به مردم اینقدر وعده و وعید بدی بعد بزنی زیرش . مومنان وفای به عهد می کنند و امانت را مثل اولش برمی گردانند.

والذین هم علی صلواتهم یحافظون (?): و کسانی که از نماز هایشان حفاظت می کنند. « حفاظت از نماز مفهوم کلی است یعنی هم از نظر ظاهری و هم از نظر باطنی. هم نماز باید صحیح خوانده شود و هم سر و قت و هم با توجه قلبی. مومن به هیچ قیمت نمی گذارد نمازش قضا شود من به عینه افرادی را دیدم که در همه اوقات نمازشان را منظم می خوانند اما اگر میهمانی جایی بروند خجالت می کشند نماز نمی خوانند و نماز قضا می شود . نمی دونم والا خیلی دوستدارم ببینم اینها تو سرشان چه فکری می گذره . شاید فکر می کنند ریا میشه !!! دوستان یه توصیه برادرانه دارم و آن این است که هیچ وقت نه تنها واجب بلکه مستحبی را بخاطر ترس از اینکه عمل مزورانه و ریاکارانه شود ترک نکنید . همین تفکر - که مثلا الان دارم ریا می کنم -  ثابت می کند که عمل شما ریا نیست چون تزویرگر از این فکرها به ذهنش نمی رسد و همه ی فکرشان رسیدن به هدف خود و ظاهرسازی است. »  

اولئک هم الوارثون(??) : آنها وارثانند. « وارث چی؟ آیه بعد را بخون.»

الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون(??) : کسانی که وارثان بهشت هستند و در آن جاودانند. « فردوس همان پردیس است و پریس همان پارادایس غربی می باشد. و چه خوب نتیجه ای دارند والعاقبه للمتقین»

-نتیجه : اگر خواستی مومن باشی اینجوری باش. چه جوری ؟ یه نگاه به بالا بنداز

منبع:http://40hadith.blogfa.com/post-39.aspx


  

یکی از دستورالعملهای انسان ساز برای زندگی،وصیت امام صادق علیه السلام به یکى از اصحاب خاصّشان به نام عبداللّه بن جندب است که مقامات والایى در معنویات و معارف داشته است. سلسله مطالب _ ره جویان صادق _ به بیان و توضیح جملات ایشان می پردازد.

نشانه دل پر نور هم این است که توجهى به دنیا و زرق و برق آن ندارد، به لذت‌هاى مادى دل نمى‌بندد، فقط توجهش به مسایل معنوى و اخروى است.

ویژگى‌هاى دوستان اهل بیت(علیهم السلام)

  • عظمت آخرت در آنان

امام صادق علیه السلام  درباره ویژگیهای دوستان خودشان صفاتى را براى آنان برمى‌شمارند. اولین صفت آنها این است که:

« و لَقَدْ جَلّتِ الاْخرةُ فى أَعْیُنِهم حتّى مایُریدونَ بها بدلا »

آخرت در نظرشان با عظمت است تا آن جا که حاضر نیستند آن را با چیزى معاوضه کنند.

اگر در جایى امر دایر شود بین چیزى دنیایى و اخروى، آن چنان آخرت در نظرشان بزرگ است که حاضر نیستند آن را با هیچ چیز دنیا عوض کنند.

  • پرنور بودن دل آنها

« آه، آه على قلوب حُشِیَتْ نوراً » 

چقدر دل‌هاى آنان پر نور است!

باطن انسان، قلب و روح او، مانند ظرفى است، صندوقچه یا مخزنى است که چیزهاى مختلفى در آن انباشته مى‌شود. این مخزن پر از نیروهاى متراکم است. همان‌طور که در محسوسات، مى‌توان نیروهاى متراکمى را در جایى ذخیره کرد، در معنویات هم مى‌توان چنین کارى کرد. در قلب انسان، نیروهاى معنوى ذخیره مى‌شود. همان‌گونه که در عالم محسوسات، نور بزرگ ترین و شناخته شده ترین مظهر نیرو است، در عالم معنویات هم نورانیتى معنوى وجود دارد که در دل انسان جا مى‌گیرد و انباشته مى‌گردد. این نور، موهبتى خدایى است. هر انسانى مى‌تواند با کسب لیاقت هایى، قلب خود را آماده کند تا دلش پر از نور گردد. نشانه دل پر نور هم این است که توجهى به دنیا و زرق و برق آن ندارد، به لذت‌هاى مادى دل نمى‌بندد، فقط توجهش به مسایل معنوى و اخروى است. اما به عکس، کسانى که به زرق و برق دنیا چشم مى‌دوزند و دنبال هوس‌هاى مادى اند، باطنشان ظلمانى است، چشمشان حقایق را نمى‌بیند و ارزش مسایل معنوى را درک نمى‌کنند. در نتیجه، گول ظاهر فریبنده آن را مى‌خورند.

  • اجتناب از دنیاگرایى

« و إنَّما کانَت الدّنیا عندهُمْ بمَنزَلَةِ الشَّجاع الاَْرْقِم »

دنیا نزد آنان ، هم چون مارى بسیار خطرناک است که منتظر فریفتن آنها است.

برخى از مارها ـ که بسیار خطرناک هم هستند ـ گاهى در صحراها روى دم خود مى‌ایستند تا سایر جانداران را فریب دهند. هرکه از دور آنها را ببیند تصور مى‌کند شاخه خشک درختى است، اما وقتى به آنها نزدیک مى‌شود، او را مى‌بلعند. امام صادق علیه السلام مى‌فرماید: دوستان ما دنیا را به صورت مارى فریبنده مى‌بینند که در راهشان ایستاده و منتظر است تا آنها را فریب دهد. همیشه این گونه به دنیا نگاه مى‌کنند و مواظبند تا فریب آن را نخورند.

« و العدوِّ الاَْعْجَم » 

دنیا در نظر آنان همانند دشمنى بى منطق است که حرف حساب نمى‌فهمد.

هرگاه بر انسان تسلط پیدا کند، به او رحم نمى‌کند.

  • انس با خدا

« اَنسُوا باللّهِ » 

انس اینان با خدا است.

به خلاف دنیاپرستان که اصلا نمى‌توانند با خدا انس بگیرند و انسشان تنها با هوس‌هاى مادى است. دنیاپرستان اگر بخواهند مدتى در اتاقى تنها بمانند و دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانند، گویى در زندان تاریک کشنده‌اى گرفتار آمده‌اند و مى‌خواهند جانشان را بگیرند. اما اولیاى خدا چنین نیستند؛ با این چیزها انس نمى‌گیرند. آنان منتظرند تا از بیگانه‌ها کناره بگیرند و با محبوب اصلى خود ارتباط برقرار کنند. منتظر رسیدن وقت نمازند. منتظرند وقت نماز شب برسد تا در خلوت به عبادت بپردازند. آنان از چنین چیزهایى لذت مى‌برند. حضور در خلوت، و راز و نیاز با او بزرگ ترین لذت آنها است.

فرق است بین دل بستن به دنیا با عمل کردن به وظایف دنیوى. دنیا محل انجام وظایف است. انسان باید ببیند هر لحظه چه وظیفه‌اى دارد و با تمام قوّت آن را انجام دهد، اما در عین حال به دنیا فریفته نگردد.

« إِسْتَوْحَشُوا مِمّا بهِ اسْتَأْنَسَ المُترَفونَ » 

از چیزهایى که مترفان و خوش گذران‌ها با آن انس دارند، وحشت مى‌کنند.

« اولئک اولیائى حقّا » 

اینان همان دوستان واقعى من هستند.

همان‌ها که شیطان به دنبالشان است و همّش را صرف فریب دادن آنها مى‌کند.

« و بهم تُکشَفُ کُلُّ فتنَة و تُرفعُ کُلُّ بَلیَّة » 

اینها همان کسانى‌اند که خداوند به واسطه ایشان هر فتنه‌اى را رفع مى‌کند و هر بلایى را از جامعه برمى‌دارد.

منظور از «فتنه» در لسان قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) بیش تر فتنه‌هاى معنوى، اعتقادى و فکرى است. انحرافات فکرى و عقیدتى که در میان جامعه پیدا مى‌شود، به وسیله چنین کسانى رفع مى‌شود.

حاصل استفاده از این بخش از فرمایش امام صادق علیه السلام این است که راه صحیح معرفت خدا و قرب به او در پرتو ولایت اهل بیت علیهم السلام پیدا مى‌شود. اولین نشانه کسانى که داراى ولایت اهل بیت علیهم السلام هستند، بى اعتنایى به دنیا است. البته این با عمل نکردن به وظایف دنیوى تفاوت دارد. فرق است بین دل بستن به دنیا با عمل کردن به وظایف دنیوى. دنیا محل انجام وظایف است. انسان باید ببیند هر لحظه چه وظیفه‌اى دارد و با تمام قوّت آن را انجام دهد، اما در عین حال به دنیا فریفته نگردد. کسانى که داراى ولایت واقعى اهل بیت علیهم السلام باشند، از دوستان آنها به حساب مى‌آیند؛ دنیا در نظرشان کوچک و آخرت در نظرشان بزرگ است و انسشان در عبادت خدا است، به خلاف دشمنان اهل بیت علیهم السلام که انس آنها با امور دنیوى و شیطانى است.


                                                                                                                                         

منبع:

مصباح یزدی، محمدتقی، پندهاى امام صادق(علیه السلام) به ره‌جویان صادق، با اندکی تصرف.


  

تاتو

التهاب یا حساسیت پوستی به رنگ های مورد استفاده یکی از اولین علائم واکنش بدن به جسم خارجی یعنی رنگ مورد استفاده در تاتوست. حساسیت یا آلرژی، اگر چه واکنش طبیعی سیستم ایمنی بدن به ماده ای خارجی بوده و تا چند روز پس از تاتو عادی است، اما اگر خود به خود رفع نشود، مشکلات جدی به دنبال خواهد داشت. حساسیت، ابتدا با تورم خفیف آغاز و سپس شدید شده و با خارش، جوش های ریز در محل(عفونی یا غیرعفونی) و بروز تب در محل تاتو همراه می شود و به کهیر منتهی می شود. اگر درمان تا این مرحله پاسخگو نبوده و علائم ذکر شده مخصوصاً کهیر درمان نشود، منجر به " آنافیلاکسی" یا همان "حساسیت شدید بدن" با علائمی چون تنگی نفس، رنگ پریدگی و کولاپس (روی هم خوابیدن و جمع شدن عروق) می شود.

نکته مهم جدی گرفتن بروز حساسیت پوستی است، چرا که این علامت مقدمه ای برای بروز مشکلات دیگر است.

از دیگر مشکلات و بیماری های ایجاد شده در بدن به دلیل تاتوی آلوده و نامناسب می توان به عفونت و آب کشیدگی محل تاتو در صورت عدم رعایت نکات بهداشتی پس از تاتو، زخم (Scar)، ابتلا به بیماری هایی چون هپاتیت B ، هپاتیت C ، سل، کزاز و ایدز (AIDS) اشاره کرد.

مهم ترین نکته در ارتباط با تاتو

رعایت نکات بهداشتی در حین کار و پس از آن مهم ترین مساله می باشد. واکنش های آلرژیک یا حساسیتی نسبت به رنگ مورد استفاده یا سوزن، نه تنها در روزهای ابتدایی، بلکه گاهی تا مدت ها پس از تاتو کردن همراه شخص خواهد بود. مخصوصاً اگر از رنگ قرمز استفاده شود، این حساسیت شدیدتر و جدی تر است. عفونت های مختلف ممکن است تنها به صورت درد و تورم و یا عفونت های چرکی بروز کرده و ترشحاتی از محل تاتو خارج شود.

زخم (Scar) یکی از مشکلات شایع، مخصوصاً در صورت بروز عفونت در محل یا استفاده از اشیای نوک تیز غیر از سوزن الکتریکی است. گذشته از این موارد، هپاتیت نوع  B،C  و  D، سیفلیس، ایدز، زگیل و تبخال از خطرناک ترین بیماری ها در اثر انجام تاتوی غیر بهداشتی است.

سوزن الکتریکی، ضدعفونی نکردن پوست بدن قبل از شروع تاتو، دست های آلوده شخص تاتوکننده و... همگی عوامل مهمی در جهت انتقال بیماری های واگیردار از فردی به فرد دیگر است. اما در این بین "سوزن الکتریکی" مهم ترین عامل در انتقال بیماری است.

از آنجا که نظارت دقیقی بر نحوه عملکرد مراکز انجام تاتو وجود ندارد، مسایل بهداشتی نیز به راحتی نادیده گرفته می شوند، به ویژه عدم تعویض سوزن یکی از مهم ترین دلایل انتقال بیماری از فردی به فرد دیگر است.

علاوه بر تاتوی دایمی که در آن از رنگ های شیمیایی استفاده می شود، امروزه نوع دیگری از تاتو به نام "تاتوی هنا یا مهندی" رایج شده که در آن تنها از رنگ های گیاهی به جای رنگ های شیمیایی استفاده می شود. اما به دلیل عدم اطمینان از گیاهی بودن رنگ ها، این نوع تاتو توسط FDA  یا "سازمان بین المللی غذا و دارو" ممنوع اعلام شده است.

به عقیده بسیاری از پزشکان و روانشناسان افرادی که فقط برای تزیین و زیبایی دست به تاتو زده و به اصطلاح تاتوی دکوراتیو(تزئینی) انجام می دهند، افرادی تنوع طلب بوده و از این رو دایماً در حال تغییر رنگ یا مدل تاتوی خود و یا از بین بردن نقوش قبلی و تاتوی جدید هستند.

از بین بردن تاتو

پزشکان با استفاده از سه روش لیزر، جراحی و لایه برداری پوست (dermabrasion) اقدام به از بین بردن تاتو می کنند. اگرچه این روش ها برای از بین بردن تاتوهای درمانی، در صورت بروز اشکال نیز استفاده می شوند، اما اغلب در از بین بردن تاتوهای دکوراتیو(تزئینی) کاربرد دارند.

لیزر، جدیدترین روش درمانی برای از بین بردن نقوش تاتو شده در سطح بدن است. جراحی، برای انواع کوچک تاتو استفاده شده و برای انواع بزرگ و بسیار رنگی کاربرد ندارد.

لایه برداری از پوست (dermabrasion) نیز برای تاتوهای سطحی کاربرد داشته و راهی برای از بین بردن این نوع تاتوهاست.

علاوه برآن می توان از روش هایی چون کوتریزاسیون و پیوند پوست برای از بین بردن تاتو استفاده کرد.

بسیاری از روش های مورد استفاده در از بین بردن تاتو که در جوامع غربی رایج است، در ایران نیز کاربرد داشته و پزشکان ایرانی نیز به این روش ها آگاه هستند.

"لیزر" بهترین روش برای از بین بردن تاتو، با حداقل عوارض جانبی است. این روش به خصوص در تاتوهای وسیع و رنگی بسیار مناسب است. اما نکته مهم، توجه به "نوع لیزر" انتخابی برای از بین بردن رنگ های مختلف تاتو است. در واقع هر نوع لیزر مخصوص از بین بردن یک، دو یا چند رنگ خاص بوده و بر رنگ های دیگر بی اثر است. نکته دیگر، توجه به رنگ است. رنگ قرمز، زرد و سبز به سختی و دیرتر از رنگ های دیگر و رنگ های مشکی و آبی سریع تر و بهتر از بقیه رنگ ها به درمان پاسخ داده و محو می شوند و در نهایت این که عمق تاتو نیز بسیار مهم است. به طوری که هر چه عمق تاتو بیشتر باشد، نیاز به اشعه برای درمان بیشتر است. با این همه درمان و محو کامل تاتو امکان پذیر نبوده و برای از بین بردن آن به جلسات متعدد لیزر درمانی نیاز است که بی شک هزینه فراوانی را نیز در برخواهد داشت.

خود درمانی ها و عوارض ناشی از آن ها

متأسفانه برخی برای از بین بردن تاتو به جای مراجعه به پزشک، از روش های کاملاً غیر بهداشتی و یا شاید غیرانسانی مثل استفاده از سیگار داغ یا جسم داغ استفاده می کنند! که این روش ها نه تنها تاتو را از بین نمی برند، بلکه عاملی برای ایجاد زخم، سوختگی دایمی در محل، عفونت و... به شمار می روند.

خود درمانی های اینچنینی فقط بر مشکلات شخص افزوده و او را با وضعی نامساعد روانه بیمارستان می کند. در 90 درصد موارد درمانی برای این بیماران وجود نداشته و اثر زخم ناشی از تماس جسم داغ یا سیگار با محل تاتو، تا پایان عمر باقی می ماند که شاید این، کمترین عارضه این خود درمانی ها باشد.

شاید اگر تاتو کردن در ایران نیز مانند جوامع غربی به عنوان راهی برای درمان نقایص افراد نیازمند مطرح شده و به آن از منظری دیگر نگریسته شود، پیشرفت های چشمگیری نیز از طریق علمی در این روش درمانی ایجاد گردد.

پزشکان آمریکایی اخیراً برای درمان نقایص ابرو، روش جدیدی ارایه کرده اند که در آن ابتدا محل مورد نظر(ابرو) با تاتو مشخص شده و به اصطلاح "خط ابرو" برای فرد ایجاد می شود و چهار هفته پس از این مرحله در محل خط ابرو، جوانه مو کاشته و با رشد جوانه های مو و ایجاد مو در خط ابرو، ابرو کاملاً ترمیم می شود.

مهتاب صفرزاده خسروشاهی

  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ