مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 133
بازدید دیروز : 76
کل بازدید : 771789
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

شخصى به حضور امام على (ع ) آمد و پرسید:

«عددى را به دست من بده که قابل قسمت بر  1،2،3،4،5،6،7،8،9باشد بى آنکه باقى بیاورد.»

امام على (ع ) بى درنگ به او فرمود:

                                  «اضرب ایّام اسبوعک فى ایّام سنتک ».

(روزهاى هفته را بر روزهاى یکسال خودت ضرب کن که حاصل ضرب آن، قابل قسمت بر همه اعداد مذکور (بدون باقیمانده) خواهد بود.)

سؤال کننده هفت را در 360 (ایام سال) ضرب کرد حاصل ضرب آن 2520 شد، این عدد را بر 2،3،4،5،6،7،8،9، 1تقسیم کرد، دید بر همه این اعداد قابل قسمت است بدون آنکه باقى بیاورد.

 


  

دیدگاهها

آیةاللَّه مشکینى در موقعیت‏ها و شرایط گوناگون نظام همواره موضع مشخص و تأثیر گذارى داشته است. در دوران جنگ تحمیلى وى از جمله کسانى است که همسو با امام خمینى حرکت کرد و در سیاستگذارى و پیش برد آن؛ امام خمینى محور ایشان بوده است. آیةاللَّه مشکینى همواره مى‏گفت: دغدغه من این است که این وحدت و همبستگى که بین نیروهاى نظامى به وجود آمده است آسیب ببیند، فلذا توصیه به وحدت یکى از شعارهاى وى در این دوران بود بویژه به نیروهاى سپاه و بسیج که بدون هیچ توقع مادى جان بر کف در خدمت اسلام و در سنگرهاى دفاع از کشور بودند عشق بیشترى مى‏ورزید و همیشه یکى از حامیان این نهاد بوده و در هدایت و حمایت نیروها مى‏کوشید.

موضع و دیده گاه وى در ارتباط با قانون اساسى مشخص بود و یکى از کسانى به شمار مى‏رفت که طرفدار جایگزینى قانون به جاى سلیقه‏ها بودند. او روحانیت را باور داشت و به قدرت و اقتدار اسلام نیز آگاه بود و بدین جهت همواره به اسلامى بودن و به قرار گرفتن ولایت فقیه در رأس امور مى‏اندیشید مى‏گفت: «ولایت فقیه محور و مرز نظام در اسلام بودن آن هست. باید آن را حفظ کرد. از شکل‏گیرى نظام اسلامى تاکنون که رهبرى نظام با ولایت فقیه است این فقیه بزرگ در موضع خود پایدارى و بر محوریت ولایت فقیه پافشارى مى‏کند. وى مى‏گوید: بودن در راه ولایت فقیه نشانه درستى راه است.

توجه به نظام روحانیت

آیةاللَّه مشکینى مى‏گفت: به هر حال هر چه باشد سنگینى نظام به دوش روحانیت است فلذا باید تلاش کرد که تا روحانى امروز پاسخگو به نیازها و پرسش‏ها پرورش یابد. او چون هنگامى که در جامعه مدرسین ریاست داشت و چه در حوزه علمیه؛ همواره طرفدار سیاستهاى زمینه ساز براى رشد طلاب در ابعاد گوناگون بود مى‏توان گفت در سایه همین اندیشه‏هاست که حوزه علمیه قم در کنار دروس فقه و اصول در علوم حدیث و تفسیر علوم سیاسى، روانشناسى، اقتصاد و... نیز توسعه چشمگیرى گرفته است.

اعتماد امام و رهبرى

آیةاللَّه مشکینى با وجود این که در سنین کهولت قرار گرفته است لکن به جهت اشتیاق به نظام اسلامى همچنان از نگهبانان حریم این نهضت بزرگ اسلامى است.

وى امروز در امامت جمعه شهر قم در ریاست مجلس خبرگان و چندى پیش در مقام ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى ؛ یار رهبرى و از تلاشگران خستگى‏ناپذیر در این مسیر بوده و هست و اعتماد امام خمینى به وى و همچنین پس از رحلت امام اعتماد و ارادت مقام معظم رهبرى را به ایشان مى‏توان از احکام صادره و نامه هایى که از این بزرگواران به ایشان صادر شده است درک کرد.

چند نمونه از احکام و نامه‏ها را با هم مروى مى‏کنیم:

در نامه‏هایى از حضرت آیةاللَّه خامنه‏اى (دام عزه العالى) به ایشان «از تلاش صبورانه و دلسوزانه و همراه با دقت و احتیاط» ایشان و سایر اعضاى محترم شوراى بازنگرى قانون اساسى تشکر شده است. [13]

پاسخ به نامه حجت الاسلام حاج شیخ على مشکینى در مورد متمم قانون اساسى

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقاى حاج شیخ على مشکینى دامت افاضاته

پس از عرض سلام خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسى بیان کنم. هرگونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند، من دخالتى نمى‏کنم. فقط در مورد رهبرى، ما که نمى‏توانیم نظام اسلامى مان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردى را انتخاب که از حیثیت اسلامى مان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند.

من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت مى‏کند. اگر مردم به خبرگان ر.ى دادند تا مجتهد عادل را براى رهبرى حکومتشان تعیین کنند، وقتى آنها هم فردى را تعیین کردند تا رهبرى را بر عهده بگیرد، قهرى او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولى منتخب مردم مى‏شود و حکمش نافذ است.

در اصل قانون اساسى من این را گفتم؛ ولى دوستان در شرط مرجعیت پافشارى کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام مى‏دانستم که این در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست. توفیق آقایان را از درگاه خداوند متعال خواستارم.


  

خدمات

بر شمردن خدمات مردمى که بیش از نیم قرن عمر خود را در پاسدارى از اسلام و ارزشهاى انسانى واسلامى سپرى ساخته، مشکل است. این مرد بزرگ از جمله کسانى است که عمر ارزشمند و گرانبهاى خود را وقف اسلام و ارزش‏هاى دینى کرد.

آیةاللَّه مشکینى در خدمت مردم بود. در خانه محقر او همواره به روى هر نیازمندى باز است.

تأسیس مدرسه دینى الهادى، بیمارستان الهادى، مصلاى بزرگ قدس قم را که به همت وى اکنون در آستانه تکمیل است از جمله خدمات ماندگار و ارزشمند او مى‏توان نامید.

البته این خدمات غیر از آثار ایشان در عرصه فرهنگ و دانش است که باید آن را در مقیاس شاگردان و پرورش یافته‏گان در مکتب درسى و اخلاق او که هم اکنون در جاى جاى جهان اسلامى منشأ خیر و برکات هستند مورد مطالعه قرار داد.

در عرصه دانش و تحقیق

یکى از ویژگى‏هاى آیةاللَّه مشکینى، انس با قلم و روى آوردن به تحقیق و نوشتن است. که چندین کتاب نفیس از وى منتشر شده و بسیارى از آن‏ها تجدید و چاپ شده است. آثار وى عبارت است از:

1- اصلاحات الاصول: این کتاب 280 صفحه و به زبان عربى نوشته شده است و از جمله کتاب‏هایى است که در حوزه‏هاى علمیه توجه طلاب قرار گرفته است.

2- اصطلاحات فقه: کتابى است به سبک کتاب اصلاحات الاصول، لکن موضوعات مطرح شده در این کتاب، فقهى است. این کتاب به عنوان فقه موضوعى در مذهب شیعه، معروف است.

3- تحریر المعالم: این اثر پرداخت نوین به مباحث اصولى است و محور مباحث موضوعاتى است که در کتاب ارزشمند معالم آمده است و سالیانى بود که کتاب درسى حوزه به شمار مى‏رفت. بسیارى از مدرسان دینى این کتاب را جایگزین معالم الاصول کرده‏اند.

4- المصباح المنیر: مجموعه‏اى از دعاهاى معتبر در کتاب‏هاى روایى است که به سبک ساده به نگارش در آمده است. در کنار کتابهاى ارزشمندى چون مفاتیح الجنان، مورد توجه مؤمنین مى‏باشد و به جهت این که به موارد حاشیه‏اى کم‏تر پرداخته شده است، در سطوح متفاوت مورد استفاده قرار مى‏گیرد.

5- رساله واجب و حرام: شامل واجبات و محرمات اعتقادى و علمى در شرع مقدس اسلامى است.

6- واجبات و محرمات: شامل یک دوره از عملى در فقه اسلامى، به سبک ساده است.

7- نصایح: مجموعه‏اى از روایات و پیشوایان معصوم(س) و بندهاى خردمندانه آن بزرگواران است. کتاب حاضر به گونه‏اى مورد توجه قرار گرفته است که هم اکنون هجدهمین چاپ آن در آستانه نشر است.

8- دروس فى الخلاق: کتابى است درباره مباحث اخلاق و رفتارهاى پسندیده و ناپسند از نگاه اسلام و سیره معصومین و بزرگان. این کتاب به زبان عربى منتشر شده است.

9- ازدواج در اسلام: این کتاب درباره ازدواج، انتخاب همسر و آئین همسردارى و شوهردارى است که به عربى نوشته شده و آیةاللَّه جنتى آن را ترجمه کرده است. مباحث یاد شده از نگاه فقهى و مبانى ارزشى دین اسلام، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.

10- الفقه المأثور: الفقه المأثور مشتمل بر 46 باب از ابواب فقهى است و بیش از 2500نوع مسئله فقهى را در بردارد.

همچنین از این عالم فرزانه کتاب‏هاى دیگرى درباره امر به معروف و نهى از منکر، آداب زمین و تکامل انسان، در اندازه رقعى منتشر شده است.

طلایه‏دار تغییر در متون حوزوى‏

تغییر متون در حوزه‏هاى علمیه و به روز کردن آن از دیر باز مورد بحث و بررسى شخصیتهاى علمى این پایگاه بزرگ شیعى بود و در این رابطه شعارهاى بسیارى داده شد و مقالات زیادى به رشته تحریر در آمد ولى به خاطر موانع و مشکلات زیادى که بر سر راه آن وجود داشت، در مرحله عمل چندان حرکت قابل ملاحظه‏اى به چشم نخورد. آیةاللَّه مشکینى در این عرصه سرنوشت ساز، جزو شخصیتهاى نادر و بارز حوزوى به شمار مى‏آیند که بدون سر و صدا، گام به این وادى پر خطر نهادند و کتابهایى از قبیل: تلخیص‏الاصول، تحریرالمعالم، الرسائل الجدیده، اصطلاحات اصول و فقه را به سبک نوینى، ابتکارى و کاربردى، تدوین وتنظیم کرده و به نگارش در آوردند. و این در مقطعى بود که کتب: رسائل مکاسب، کفایه به منزله وحى منزل در میان علما و فضلا تلقى مى‏شد و دست کارى در متون، مساوى با شرک و کفر بود و شجاعت و درایت مضاعف مى‏طلبید.

آیةاللَّه مشکینى با ژرف نگارى خاص خود، فصل بندى موجود در کتب فقهى علماى سلف به دو قسمت: عبادت و معاملات را کافى نمى‏داند و معتقدند که تدوین کتب فقهى در مرحله اول باید به چند فصل عمده: معاملات، عبادت، سیاسات، اجتماعیات و... اضافه شود، آنگاه ابوب پنجاه و دوگانه فقهى در زیر مجموعه‏هاى این موضوعات کلى قرار گرفته و تبویب شوند. چون فقه تشیع تنها عبادت و معاملات نیست بلکه تئورى زندگى بشر از گهواره تا گوراست و شامل سیاست، مسائل اجتماعى و غیر آن هم مى‏شود.


  

آیت‏اللَّه شیخ على مشکینى

آیةاللَّه مشکینى یکى از شخصیت‏هاى برجسته معاصر، فقیه و معلم اخلاق در روزگار ماست و ویژگیهاى چون مجاهدات مستمر در راه دین وپاسدارى از ارزش‏هاى اسلامى و انسانى در نیم قرن اخیر او را درحوزه‏هاى علمیّه برجسته ساخته است.

آیةاللَّه مشکینى «در سال 1300 ه ش.» در روستاى اَلّى‏ یا آلّى[1]‏ شهر مشکین دیده به جهان گشود.

مشکین جزء استان اردبیل است و با ارسباران هم مرز مى‏باشد. این سرزمین که به دیار صالحان معروف است، یکى از مناطق عالم‏خیز در آذربایجان به شمار مى‏رود. روستاى آلّنى از این جهت داراى ویژگى‏هاى خاص است.

صلابت و روحیه عشایرى، ایمان، صداقت و سادگى مردم موجب گردیده است که مؤمنین این دیار حضور در عرصه‏هاى گوناگون زندگى را تکلیف دینى خود بدانند که از جمله آنها، حضور باشکوه در جنگ تحمیلى را مى‏توان نام برد.

آیةاللَّه مشکینى دوره کودکى‏اش را در دامنه سر سبز کوه‏هاى سبلان سپرى کرده است.

پدر وى مردى مؤمن و عالم بود و در روستاى آلنى زندگى ساده‏اى داشت. او هر چند در دوران جوانى به جهت مشکلات زندگى نتوانسته بود در حوزه‏هاى علمیه شهرهاى بزرگ اقامت کند، لکن پس از بهبود یافتن وضع معیشتى خود، در 25 سالگى مدتى در شهرهاى تبریز، اردبیل و زنجان به تحصیل علوم اسلامى پرداخت و سپس راهى نجف شد.

آیةاللَّه مشکینى در این خصوص مى‏گوید:«ما در ده آلنى در یک فرسخى مشکین شهر زندگى مى‏کردیم. پدرم در بیست و پنج سالگى، خودش دنبال درس خود را گرفت و به چند شهر سفر کرد. چراغ ما از گِل بود که خود پدرم ساخته بود و به آن روغن کرچک مى‏ریختند.

پدرم چهار سال در نجف بود که نامه نوشت و ما را نیز به آنجا فرا خواند و ما به اتفاق دایى و خانواده به نجف رفتیم.[2]

حیات علمى

آیةاللَّه مشکینى ادبیات را که نزد پدرش آموخته بوده در حوزه علمیه نجف تکمیل کرد.

هنوز پیش از دو سال از اقامت خانواده آیةاللَّه مشکینى در نجف سپرى نگردیده بود که مادرش چشم از جهان فروبست. آیةاللَّه مشکینى همراه پدر به ایران بازگشت و دوباره در شهر مشکین سکنى گزید. وى پس از مدتى، پدرش را نیز از دست داد. او مى‏گوید:«پس از فوت پدرم ما یتیم بودیم و هیچ چیز نداشتیم.»[3]

وى پس از رحلت پدر، با وجود این که سختى و مرارت و فقر و ندارى بر زندگیشان سایه انداخته بود، عزم سفر کرد و راهى حوزه علمیه اردبیل شد.

آیةاللَّه مشکینى در این حوزه نیز بیش از دو سال دوام نمى‏آورد و از همان روزهاى آغاز در حوزه علمیه اردبیل به هجرت مى‏اندیشید، زیرا در اردبیل درس درستى نبود.

آیةاللَّه مشکینى درباره سال‏هاى سخت دوران یتیمى خویش مى‏گوید:

«با وجود همه سختى‏ها و نبود امکانات، چیزى که ما را امیدوار کرده بود، توکّل به خدا و ایمان به راهى بود که در آن پاى نهاده بودیم. هر چند در این غربت و تنهایى سایه پدر و مادر نبوده لکن همواره خدا بود و باور این حضور ما را از یاس و ناامیدى نجات مى‏داد.»

آیةاللَّه مشکینى نزدیک به دو سال در حوزه علمیه اردبیل به تحصیل علوم دینى پرداخت و سپس همراه دو تن از دوستانش راهى قم گردید. او در این باره مى‏گوید:

«ما وقتى تصمیم گرفتیم به قم بیاییم، مانده بودیم که چه کنیم تا خرجى راه فراهم شود. و تصمیم خود را عملى سازیم. آن وقت زندگى به گونه‏اى بود که هیچ کدام در شرایطى مناسبى نبودیم و در جوّسه نفرى که این مسئله مطرح شد و تصمیم به چاره جویى گردید. من در آن شب با همین فکر به خواب رفتم. درآن شب نیز خواب دیدم که بعداً برایم مثل معجزه تحقق پیدا کرد. خواب دیدم که در خانه هستم و باید از یک عده پذیرائى کنم. بعد دیدم که یک ظرف پر از کره آوردند که‏به همراهش نیز مبلغ 6 تومان پول که به من دادند. من بیش از آن چیزى ندیدم. صبح بیدار شدم، خوابى بیش نبود. چند وقتى نیز از این ماجرا گذشت در یکى از روزها تصمیم گرفتم که به دهات اطراف، به دیدار دوستانى که با پدرم رفت و آمد داشتند، رفته و دیدارى از آن‏ها انجام بدهم. شاید هم به این جهت بود که قصد خدا حافظى داشتم. این سفر انجام گرفت. هنگام بازگشت چون دوستان پدرم فهمیده بودند که سفر قم در پیش دارم، به اصرار پولى در اختیار من قرار دادند که دقیقاً پنج تومان بود. من به شهر آمدم و دیگر نظرم قطعى شده بود و دوستانم نیز اعلام آمادگى کردند. در هنگام رفتن به محل سوار شدن از نزدیک‏هاى محل اقامت آیةاللَّه بادکوبه‏اى که امام جماعت و عالم بزرگ این شهر بود، مى‏گذشتم. موافق ادب دیدم که به او نیز سلام کنم، سفر خود را به عرض ایشان برسانم. پس از خارج شدن از منزل ایشان، دوستم یک تومان به دست من گذاشت، گفت که از طرف همسایه آیةاللَّه بادکوبه‏اى است. من در همین لحظه بود که به درستى خواب و لطف و رحمت الهى نیز پى بردم.[4]

میهمانى کریمه

آیةاللَّه مشکینى سالیان درازى به طور مداوم و مستمر، در حوزه علمیه قم بود در آن زمان، حوزه علمیه قم در شرایط خوبى قرار گرفته بود. تلاش آیةاللَّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى در احیاى این مرکز بزرگ علمى به بار نشسته بود. او در درس حضرات آیات عظام: حجت کوه کمرى، بروجردى، محقق داماد آیةاللَّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى شرکت کرد و در فقه و اصول و حدیث به مرتبه اجتهاد نایل گشت.

وى درباره سفارش پدرش براى تحصیل علم مى‏گوید:

«پدرم درآخرین لحظات عمرش تنها سفارشى که براى من کرد، این بود که فرمود:

«پسرم! در روز قیامت به پیش من رو سیاه 0مى‏آیى اگر احکام و عقاید و تفسیر را فرا نگرفته باشى. این بود که آیةاللَّه مشکینى در کنار فقه و اصول، در عقاید و تفسیر نیز زحمات زیادى کشید و در این علوم نیز تَبَحّرِ خاصى به دست آورد. او حضور اساتید بزرک چون امام خمینى را نیز درک کرد و چندین سال نیز در محضر این مرد بزرگ، کمالات علمى یاد گرفت و حضورش را به اوج رساند. وى در همان روزها بود که با شخصیت امام خمینى آشنا گردید و به ژرفاى اندیشه و عرفان و معنویت وى پى برد و شیفته‏اش گردید.

حضور در عرصه تدریس‏

آیةاللَّه مشکینى در دوران جوانى، به تدریس فقه و اصول پرداخت. او در روزهاى آخر هفته نیز درس اخلاق مى‏داده و در آن زمان با این که هنوز در سنین جوانى بود، انسان مهذب و خود ساخته و مورد احترام طلاب بود او به تهذیب و خودسازى طلبه‏ها عنایت خاصى داشت و از جمله عالمانى است که در پایه گذارى درس اخلاق در حوزه، زحمات زیادى را تحمل گردیده است. بیان شیوا، اعتماد به نفس، ایمان و عمل به گفته‏هاى خود، او را استاد بزرگ اخلاق حوزه ساخته بود. با وجود این که بیش از 30 سال از آن دوران سپرى مى‏گردد، درس اخلاق آیةاللَّه مشکینى هم اکنون نیز روح تشنه طلاب را سیراب مى‏کند.

در عرصه سیاسى

آیةاللَّه مشکینى در جوانى، اسلحه به دست گرفت و به نبرد با اشغالگران روسى که بخشى‏هایى از آذربایجان را به تصرف در آورده بودند، پرداخت. وى در این نبرد اسیر شد و تا پاى دار نیز پیش رفت، اما عشایر غیور منطقه او را نجات دادند.

آیةاللَّه مشکینى از همان سال‏هاى آغازین شکل‏گیرى انقلاب اسلامى ایران، در کنار امام خمینى بود. او از طلاب پیشرو در صحنه‏هاى رویارویى با استبداد آن عصر به شمار مى‏رفت. او کسى بود که وقتى روس‏ها قسمتى از آذربایجان را اشغال کرده بودند و هنوز جوانى کم سال بود، در برابر عناصر متجاوز روس مدتها مقاومت کرد و سپس در آخرین لحظات که راهى پاى دار مى‏گردید با دخالت عشایر از چنگ آن‏ها نجات یافت و راه قم را پیش گرفت.[5]

وى پس از تبعید امام خمینى، از جمله افراد نادرى بود که به سرانجام این نهضت الهى امید بسته و تا سال‏هاى پیروزى همچنان مقاوم و پا برجا، در مسیر نهضت بود.

حضور در عرصه انقلاب

آیةاللَّه مشکینى را باید از جمله شخصیت‏هایى دانست که در بستر فرهنگ مبارزه رشد کرد و سرانجام از پیشگامان این راه گردید. او که در روزگار جنگ و ستیز مسلمانان علیه ایادى استعمار و استکبار در ایران هنوز طلبه جوانى بود؛ گام در مسیر مبارزه گذاشت و با پیوستن به مبارزین، این راه خونین و در عین حال پرافتخار را بر راحتى و عافیت‏طلبى که در آن سال‏ها گریبان بسیارى را گرفته بود، رها ساخت.

وى در سال 1343 هنگامى به مبارزین پیوست که حکومت طاغوت به ظاهر پیروز شده بود؛ زیرا پس از سرکوبى جریان پانزده خرداد، دستگیرى و تبعید امام خمینى، براى بسیارى از دولتمردان پیروزى بود و این که روزى این قطره‏هاى پراکنده دوباره در کنار هم قرار گیرند و مبدّل به دریاى خروشان گردند بر خاطر هیچ کس به ویژه ایادى رژیم خطور نمى‏کرد. اما در هر صورت این اتفاق افتاد و انقلاب پس از پانزده سال به بار نشست و بالاخره پیروز شد سهم آیةاللَّه مشکینى در این نهضت بزرگ دقیقاً رهبرى جریانات و تربیت انسان‏هاى شایسته براى امانتدارى در دوران پس از پیروزى بود. که نمونه‏هایى از تلاش‏هاى ایشان را در اسناد به جاى مانده از انقلاب مرور مى‏کنیم.

امام خمینى را در سال 1341 دستگیر کردند و به زندان بردند. علما و مراجع تقلید از گوشه و کنار کشور دست به اعتراض زدند و این عمل شاه را محکوم ساختند. آیةاللَّه مشکینى جزو نخستین امضاکنندگان اعلامیه‏ها و نامه‏هاى اعتراض به دولت طاغوتى بود. رژیم پهلوى در صدد محاکمه و اعدام امام خمینى بود. آیةاللَّه مشکینى نیز از جمله کسانى بود که مراجع تقلید و مجتهدان شیعه را از این جریان آگاه ساخت. تأیید مرجعیت امام خمینى از سوى مراجع تقلید و مجتهدان بیدار سبب شد تا رژیم پهلوى نتواند امام خمینى را محاکمه و اعدام نماید.

وى پس از تبعید امام خمینى، در منزل خود اقدام به تشکیل جلسات کرده و از علماى بزرگى چون ربّانى املشى و سایر اساتید دعوت به عمل مى‏آورد تا براى وادار شاختن رژیم به باز گرداندن امام خمینى از تبعید، چاره جویى کند.[6]

هر چند این جلسات به جهت دخالت سازمان امنیت وقت (ساواک) به سرانجام نمى‏رسد و چند تم از علما دستگیر مى‏شوند، لکن بازتاب آن مسلمان و حوزه‏هاى علمیه نجف را متوجه ایران و امام خمینى مى‏کند.

آیةاللَّه مشکینى در سال 1343 که مأموران رژیم پهلوى به مدرسه فیضیه یورش برند، از جمله افرادى که به محکومیت اعمال رژیم مى‏پردازد.[7]

به طور کلى مى‏توان گفت آیةاللَّه مشکینى از جمله شخصیت‏هاى است که هم در شکل‏گیرى اسلامى و هم در دوره مبارزه با رژیم و هم در آگاه سازى و هدایت و رهبرى ملت نقش اساسى را ایفاء مى‏کند.

مبارزه در تبعید

حضور حماسى آیةاللَّه مشیکنى براى رژیم ستمشاهى در حوزه قابل از تحمل نشد و او طى حکمى از سوى ساواک به مدّت سه سال به شعر ماهان کرمان تبعید گشت اما آیةاللَّه مشکینى هرگز از پاى ننشست و در آنجا به اقامه نماز جماعت با خطبه‏هاى آتشین پرداخت.

یکى از فظلاى آن روز در حوزه علمیه قم در آن ایام جهت تبلیغ و زیارت ایشان در آن مقطع بسیار با شکوه و با ازدحام جمعیت و پر شور برگزار مى‏شد و از شهرهاى اطراف جهت شرکت در آن، حضور پیدا مى‏کردند. در یکى از خطبه‏ها

که آیةاللَّه مشکینى، پیرامون برچیده شدن فساد در کشور بحث مى‏فرمود دو راه حل براى این موضوع عنوان کرد. اولى سرنگونى رژیم شاه بود که با اشاره گذشت و گفت اگر مطرح کنم به جاى بدتر از اینجا تبعیدم مى‏کنند که این کنایه در آن دوران خفقان خیلى ابلغ و کوبنده‏تر از تصریح بود، راه دوم هم فعالیتهاى مذهبى و فرهنگى بود که مختصرى هم پیرامون آن بحث کرد.[8] تا این که روشنگریهاى‏ آیةاللَّه مشکینى مردم منطقه را به مرحله انفجار مى‏رساند و رژیم احساس خطر جدى کرده و محل تبعید ایشان را تغییر مى‏دهد.

آیت‏اللَّه مشکینى خود در این زمینه مى‏گوید: «یک سال در آنجا تحت مراقبت بودم در آن محیط زمینه را مناسب دیده و نماز جمعه را اقامه کردم. رفته رفته اجتماع زیاد شد و ساواک کرمان گزارش را به مرکز رسانید. روزى نزدیک غروب بود که به پاسگاه احضار شدم و همانجا مرا سوار ماشین کرده به سوى کرمان و از آنجا نیز به شهرستان گلپایگان بردند ولى خانواده‏ام در ماهان مانده بود.»[9]

آیةاللَّه مشکینى در شهر گلپایگان همچنان به مبارزات سیاسى خود ادامه داد و باز پس از؟؟؟ سال اقامت در آنجا، ایادى رژیم را بر آن داشت، دوباره احساس خطر کنند و محل تبعید معظم له را به شهر کاشمر تغییر دهند. ایشان در این مورد مى‏گوید:« پس از یک سال، دوباره محکوم به تغییر محل شدم و به صورت ناگهانى مرا به شهر کاشمر منتقل کردند و یک سال هم در آنجا تحت مراقبت شدیدتر از پیش قرار گرفتم. این بار در هر مسجدى که چند روز شروع به نماز مى‏کردم به سراغم آمده، نمازم را تعطیل مى‏کردند و حتى در گوشه مدرسه‏اى که توقف داشتم، اجازه نماز جماعت را ندادند و گاهى در مدرس آنجا در تاریکى نماز جماعت مى‏خواندیم و چندین بار رئیس شهربانى مرا تهدید کرد که عاقبت کار تو، وخیم خواهد بود.[10]

این فقیه سترگ وقتى در شهر کاشمر از چهارسو مورد تعقیب و کنترل همه جانبه ایادى ساواک قرار مى‏گیرد و کوچک‏ترین حرکتش به آن مرکز جهنمى گزارش مى‏شود بى اعتنا به همه این تهدیدها از طلاب و فضلاى قمى که به زیارتش در تبعید مى‏شتافتند، استمداد مى‏طلبید و ار آنها مى‏خواهد در کاشمر بمانند و حوزه این شهر را رونق بخشند در این میان از جمله شهید حجت الاسلام و المسلمین محبوب شیرى به این نداى دردمندانه لبیک گفته و در شهر کاشمر سکونت اختیار مى‏کند. او ضمن استفاده از محضر علمى آیةاللَّه مشگینى در رونق و توسعه حوزه این شهر و تربیت طلاب کاشمر تلاش مى‏کند.[11]

روزگار بحران‏ها

پس از پیروزى انقلاب اسلامى، بحران‏هاى زیادى در کشور پدید آمد که هر کدام از آن‏ها مى‏توانست به براندازى نظام جمهورى اسلامى ایران منجر شود. حضور روحانیت آگاه و مردم انقلابى در این صحنه‏ها توانست به ثبات جمهورى اسلامى بیانجامد.

آیةاللَّه مشکینى در این بحران‏ها در متن حوادث قرار گرفت و سختى‏هاى زیادى را به جان خرید. وقتى دولت موقت؛ موج خروشان ملت را نادیده گرفت و همچنان به قدرت‏هاى استکبار چراغ سبز نشان داد، آیةاللَّه مشکینى در پشت تریبون نماز جمعه قرار گرفت و گفت: «دولت موقت و ایادى آن باید به جهت پشت کردن به ملت محاکمه شوند.»

آیةاللَّه مشکینى در این مبارزه دو محور اساسى؛ امام و ملت را به عنوان بزرگترین تکیه گاه مبارزان عنوان کرد. و هر گونه تلاش خارج از خواسته‏هاى امام و مصالح ملت مسلمان ایران را تلاش خارجى توصیف کرد. یکى از تلاش‏هاى آیةاللَّه مشکینى رویارویى با منافقین بود. این حرکت‏هازمانى آغاز گردید که هنوز بسیارى از خام اندیشان این گروه چپ وابسته به بیگانه را عناصر مسلمان مى‏خواندند و در بر خورد با این گونه حرکت‏ها، حتى با رهبر انقلاب نیز به مقابله بر مى‏خواستند. آیةاللَّه مشکینى با ایمان و آگاهى به مصالح اسلام، اعلام کرد که: منافقین جریان استکبارى و جدا شده از انقلاب مى‏باشندو باید از صحنه اجتماع و انقلاب منزوى شوند.[12]

آیةاللَّه مشکینى در جریان حزب خلق مسلمانان نیز در منطقه آذربایجان حضور یافت. در واقع، حضور و رهبرى‏هاى دلسوزان انقلاب، از جمله ایشان بود که موجب خاموش شدن این حرکت ضد انقلابى در آذربایجان گردید.

آیةاللَّه مشکینى پس از شهادت آیةاللَّه سید اسداللَّه مدنى، چند ماه نیز امامت جمعه شهرستان تبریز را عهده دار شد. و در این مدت در سامان دهى انقلابى‏ها کوشید و سپس به جهت نیاز به حضور وى در قم، به دستور امام خمینى راه قم را پیش گرفت.

آیةاللَّه مشکینى در تقویت مجلس خبرگان رهبرى، تشکیل جامعه الزهرا(ص) قم و باز نگرى قانون اساسى، مستقیماً حضور داشت. وى در این سال‏ها علاوه بر تدریس فقه، اصول و اخلاق، اداره مدرسه دینى الهادى، قرار گرفتن در موقعیت امامت جمعه قم، دیدارهاى گوناگون با مردم جهت رسیدگى به مشکلات آن‏ها و حضور در کنار مدیران شهرستان قم و در سمت هایى نیز حضور یافت.

مسندهاى که وى از اوائل پیروزى انقلاب در آن‏ها قرار گرفته است، به شرح زیر است:

1- حاکم شرع دادگاه‏هاى خوزستان و سامان دهى اوضاع و ادارات آن استان

2- رئیس شوراى بازنگرى قانون اساسى نظام اسلامى.

3- نماینده مردم آذر بایجان در مجلس خبرگان در تدوین قانون اساسى

4- رئیس مجلس خبرگان رهبرى در چند دوره‏

5- عضویت در جامعه مدرسین و دبیرى آن

6- امام جمعه قم‏

منبع

اسوه اخلاق

سعید عباس زاده‏

از تبار صالحان

 


  

آیت‌الله‌ علی‌ اکبر فیض‌، معروف‌ به‌ مشکینی‌ در سال‌ 1300 هجری‌ شمسی‌ در روستایی‌ از توابع‌ بلوک‌ مشکین‌ و در میان‌ خانواده‌ای‌ متدین‌ و اهل‌ علم‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ از اهل‌ علم‌ بود و در کسوت‌ روحانیت‌ به‌ تحصیل‌ علم‌ و رتق‌ و فتق‌ امور مردم‌ می‌پرداخت‌.
آیت‌الله‌ مشکینی‌ هنگامی‌ که‌ همراه‌ با پدر در نجف‌ اشرف‌ مقیم‌ بود، به‌ مکتب‌خانه‌ رفت‌ و سپس‌ همراه‌ پدر به‌ وطن‌ بازگشت‌ و مقداری‌ از مقدمات‌ علوم‌ دینی‌ را نزد او فرا گرفت‌. با رحلت‌ پدر و به‌ سفارش‌ او، برای‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ به‌ شهرستان‌ اردبیل‌ سفر کرد و مقداری‌ از صرف‌ و نحو را در آنجا فرا گرفت‌. سپس‌ در معیّت‌ عالم‌ بزرگواری‌ که‌ از زخمیان‌ حادثه‌ مسجد گوهرشاد مشهد در زمان‌ رضاخان‌ بود، به‌ شهر قم‌ آمد و در آن‌ دیار عالم‌ خیز به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ پرداخت‌.
در آن‌ زمان‌ سایه‌ منحوس‌ رژیم‌ پهلوی‌ بر کشور مستولی‌ بود و تحصیل‌ در حوزه‌های‌ علمیه‌ بسیار دشوار می‌نمود. با این‌ حال‌ آیت‌الله‌ مشکینی‌ دروس‌ دوره‌ سطح‌ را به‌ خوبی‌ به‌ پایان‌ برد و در درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ استادان‌ مشهور دوره‌ خود حاضر شد. او نزدیک‌ به‌ هفت‌ ماه‌ نیز در نجف‌ اشرف‌ حضور داشت‌ و در درسهای‌ خارج‌ استادان‌ آن‌ دیار، بویژه‌ امام‌ خمینی‌(ره‌)، شرکت‌ می‌نمود اما به‌ دلیل‌ هوای‌ گرم‌ نجف‌ و ضعف‌ مزاجی‌ مجبور به‌ بازگشت‌ به‌ ایران‌ شد.
آیت‌الله‌ علی‌ اکبر مشکینی‌ در سالهای‌ تحصیل‌ خود، به‌ محضر عالمان‌ بسیاری‌ شرفیاب‌ شد. او در دروس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌(ره‌) و آیت‌الله‌ العظمی‌ محقق‌ داماد(ره‌) شرکت‌ می‌کرد. در نجف‌ نیز به‌ محضر عالمان‌ و استادان‌ آن‌ دیار شرفیاب‌ می‌شد و در درس‌ خارج‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) شرکت‌ جدی‌ داشت‌.
او در سال‌های‌ تحصیل‌ و پس‌ از آن‌ با فضلا و استادان‌ بسیار رابطه‌ دوستی‌ داشت‌ که‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ آیت‌الله‌ جوادی‌ آملی‌ و آیت‌الله‌ امینی‌ را نام‌ برد.
‌آیت‌الله‌ مشکینی‌ در سالهای‌ عمر خود فعالیتهای‌ بسیاری‌ را به‌ انجام‌ رساند‌. بسیاری‌ از استادان‌ و علمای‌ امروز از شاگردان‌ معظم‌ له‌ به‌ شمار می‌آیند که‌ در درسهای‌ وی‌ شرکت‌ جدی‌ داشته‌اند. او کتب‌ دوره‌ مقدمات‌ و سطح‌ را بارها تدریس‌ کرد‌ و سالها به‌ تدریس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ اشتغال‌ داشت‌. همچنین‌ درس‌ تفسیر او از دروس‌ مشهور حوزه‌ علمیه‌ قم‌ بود‌.
از فعالیتهای‌ مهم‌ وی‌ در این‌ عرصه‌، تأسیس‌ مؤسسه‌ الهادی‌ است‌ که‌ به‌ چاپ‌ کتب‌ مفید و اسلامی‌ برای‌ سطوح‌ گوناگون‌ جامعه‌ می‌پردازد و مردم‌ را با حقایق‌ و معارف‌ اسلامی‌ آشنا می‌سازد. معظم‌له‌ خود نیز کتابهای‌ فراوانی‌ در زمینه‌های‌ گوناگون‌ علوم‌ اسلامی‌ تألیف‌ و منتشر ساخته‌ است‌. برخی‌ از آنها به‌ شرح‌ زیر است‌:
1ـ اصطلاح‌ الاصول‌
2ـ مصطلحات‌ الفقه‌
3ـ الفقه‌ الماثور (دوره‌ فقه‌ به‌ طرزی‌ نوین‌)
4ـ دروس‌ فی‌ الاخلاق‌ (یک‌ دوره‌ اخلاق‌ عربی‌)
5ـازدواج‌ در اسلام‌
6ـ المنافع‌ العامه‌ (شرح‌ کتاب‌ احیاالموات‌ شرایع‌)
7ـ مفتاح‌ الجنان‌ (کتاب‌ دعا تکمیل‌ مصباح‌ المنیر)
8ـ المواعظ‌ العددیه‌
9ـ واجب‌ و حرام‌ احکام‌ الزامی‌ (دوره‌ فقه‌)
10ـ قصار الجمل‌ (احادیث‌ کوتاه‌ تحت‌ عناوین‌ لغوی‌ دو جلد)
11ـ ترجمه‌ قرآن‌ کریم‌ به‌ زبان‌ فارسی‌
12ـ الهدی‌ الی‌ موضوعات‌ نهج‌ البلاغه‌
13ـ المبسوط‌ (تفسیر سوره‌ آل‌ عمران‌)
14ـ واجبات‌ و محرمات‌ (استقصاء آنچه‌ در شرع‌ واجب‌ و حرام‌ اعتقادی‌ و عملی‌ است‌)
15ـ تفسیر سوره‌ (ص‌)
16ـ بحث‌ تکامل‌ از نظر قرآن‌
17ـ مسلکنا فی‌ العقائد و الاخلاق‌ و العمل‌
18ـ زمین‌ و آنچه‌ در آن‌ است‌
19ـ تقلید چیست‌؟
20ـ رساله‌ خمس‌
21ـ حاشیه‌ توضیحی‌ بر کتاب‌ مضاربه‌، عروة‌الوثقی‌
22ـ نهج‌ البلاغه‌ موضوعی‌
23ـ تحریرالمواعظ‌
24ـ تحریرالمعالم‌
25ـ الرسائل‌ الجدیده‌
26ـ تلخیص‌ المکاسب‌ (در دست‌ چاپ‌)
27ـ تفسیر روان‌ برای‌ نسل‌ جوان‌ (در دست‌ چاپ‌)
28ـ ترجمه‌ و شرح‌ فارسی‌ سه‌ کتاب‌ مضاربه‌، مزارعه‌ و شرکت‌ در عروة‌ الوثقی‌ (در دست‌ چاپ‌)
همچنین‌ از وی‌ مقالات‌ بسیاری‌ در نشریات‌ نورعلم‌، پاسدار اسلام‌ و... و نیز در روزنامه‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و... به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.

زندگی‌ آیت‌الله‌ مشکینی‌ سرشار از مبارزات‌ و تلاشهای‌ سیاسی‌ برای‌ احقاق‌ حکومت‌ اسلامی‌ است‌. او از نخستین‌ افرادی‌ بود که‌ به‌ نهضت‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) پیوست‌. او در جلسات‌ مخفی‌ مبارزان‌ شرکت‌ می‌کرد. از این‌ رو حدود چهار ماه‌ در تهران‌ متواری‌ شده‌ بود و سپس‌ ایران‌ را به‌ مقصد عراق‌ ترک‌ کرد. با بازگشت‌ به‌ قم‌ در همان‌ روز اول‌ دستگیر شد و ساواک‌ از او خواسته‌ بود تا 48 ساعت‌ بعد از قم‌ خارج‌ شود. از این‌ رو به‌ مشهد رفت‌ و 15 ماه‌ در آنجا مشغول‌ تدریس‌ شد و بار دیگر به‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ آمد و مبارزات‌ را پی‌ گرفت‌؛ اما پس‌ از مدتی‌ به‌ همراه‌ 27 نفر از استادان‌ و فضلای‌ حوزه‌ تبعید شد. از این‌ رو به‌ زادگاه‌ خود رفت‌ ولی‌ پس‌ از سه‌ ماه‌ ساواک‌ او را دستگیر و به‌ ماهان‌ کرمان‌ و گلپایگان‌ تبعید کرد. او پس‌ از دو سال‌ نیز به‌ کاشمر تبعید شد. او در طول‌ دوره‌ تبعید نیز دست‌ از مبارزه‌ برنمی‌داشت‌؛ این‌ گونه‌ بود که‌ ساواک‌ او را به‌ مکان‌ دیگری‌ منتقل‌ می‌کرد. او از اعضای‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ بوده و زیر بسیاری‌ از اعلامیه‌های‌ آن‌ را امضاء کرده‌ است‌. با پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌، آیت‌الله‌ مشکینی‌ در مسؤولیتهای‌ گوناگونی‌ به‌ ایفای‌ نقش‌ پرداخت‌ که‌ برخی‌ از آنها به‌ شرح‌ زیر است‌:
ـ عضویت‌ در خبرگان‌ تدوین‌ قانون‌ اساسی
ـ مسئول‌ گزینش‌ و اعزام‌ قضات‌ با حکم‌ امام‌ (ره‌)
ـ ریاست‌ مجلس‌ خبرگان‌ رهبری
ـ امامت‌ جمعه‌ قم‌ با حکم‌ امام‌(ره‌) و رهبر انقلاب
ـ عضویت‌ در جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم
ـ ریاست‌ شورای‌ بازنگری‌ قانون‌ اساسی‌.


  

نگاهی به زندگی آیت الله حق شناس

با عرض تسلیت  به مناسبت رحلت این دانشمند بزرگ علم و ایمان، گوشه‌ای از زندگی‌نامه‌ی آن بزرگوار را برایتان می‌آورم.

گلشن تاریخ پر افتخار ایران اسلامی همواره حضور صاحب‌دلان آگاه و دانشوران پاک نهاد را به خود دیده و از گستره آسمان علم و عرفان آنان استفاده کرده است.

آیت الله عبدالکریم حق‌شناس از زمره‌ی این فرهیختگان است که در سالیان دور در تهران چشم به جهان گشود و زندگی پرفراز و نشیبی را در راه درک و تبلیغ آموزه‌های دینی آغاز کرد.

وی با هوش سرشار و استعداد فراوان خود در حوزه علمیه تهران با بهره‌مندی از محضر اساتید بزرگی همچون آیت‌الله میر سید علی حایری، میرزا طاهر تنکابنی و آیت‌الله محمد حسین زاهد در اندک زمانی پله‌های رشد را پشت سر گذاشت و با شوق فراوان از زلال معارف عرفانی آیت‌الله شاه‌آبادی بهره برد.

پس از چندی این عالم فرزانه به شهر علم و ایمان، قم رهسپار شد و در راه رسیدن به درجه اجتهاد از دروس پربار آیت‌‌الله سید محمد حجت، حضرت آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری و درس فلسفه امام خمینی (ره) بهره‌های فراوان گرفت و موفق به دریافت اجازه اجتهاد از اساتید گران‌قدری مانند حضرات‌ آیات‌ سید ابوالقاسم موسوی خوئی، سید محمد حجت کوه کمره‌ای، محمد علی شاه‌آبادی، سید احمد زنجانی، شیخ ابوالقاسم اصفهانی، شیخ عبدالنبی عراقی، سید محمد حسین بروجردی، سید محمد تقی خوانساری شد.

آیت الله حق شناس

آیت‌الله حق شناس پس از دریافت اجازه اجتهاد به پیشنهاد حضرت آیت‌الله بروجردی به تهران هجرت کرد تا جوانان تشنه علم و معرفت این دیار را از چشمه‌سار زلال معارف الاهی سیراب کند.

وی در تهران تدریس علوم مختلف نقلی و عقلی را سرمشق خود قرار داد و سال‌ها در مدرسه سپهسالار قدیم، وظیفه عمل به وقفنامه آن را به عهده گرفت.

طلاب مدرسه فیلسوف الدوله و نمازگزاران مسجد امین الدوله تهران سال‌ها از درس اخلاق عملی این عالم فرزانه بهره‌مند شدند.

مدرسه علمیه این عالم فرزانه هم‌اکنون پذیرای جوانان پاک و جویندگان راستین معرفت است.

برگرفته از : خبرگزاری رسا



 

 

 

  

روز نیمه رجب روز مبارکى است و در آن چند عمل است

اول غسل

دوم زیارت حضرت امام حسین علیه السلام

از ابن ابى نصر منقول است که گفت: سؤال کردم از حضرت امام رضا علیه السلام که در چه ماه زیارت کنیم امام حسین علیه السلام را فرمود در نیمه رجب و نیمه شعبان

سوم نماز سلمان

به نحوى که در روز اول گذشت

چهارم چهار رکعت نماز بخواند

و بعد از سلام دست خود را پهن کند و بگوید 9 اللَّهُمَّ یَا مُذِلَّ کُلِّ جَبَّارٍ وَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ کَهْفِى حِینَ تُعْیِینِى الْمَذَاهِبُ وَ أَنْتَ بَارِئُ خَلْقِى رَحْمَةً بِى وَ قَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقِى غَنِیّا وَ لَوْ لا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهَالِکِینَ وَ أَنْتَ مُؤَیِّدِى بِالنَّصْرِ عَلَى أَعْدَائِى وَ لَوْ لا نَصْرُکَ إِیَّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِینَ یَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا وَ مُنْشِئَ الْبَرَکَةِ مِنْ مَوَاضِعِهَا یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالشُّمُوخِ وَ الرِّفْعَةِ فَأَوْلِیَاؤُهُ بِعِزِّهِ یَتَعَزَّزُونَ وَ یَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ أَسْأَلُکَ بِکَیْنُونِیَّتِکَ الَّتِى اشْتَقَقْتَهَا مِنْ کِبْرِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِکِبْرِیَائِکَ الَّتِى اشْتَقَقْتَهَا مِنْ عِزَّتِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى اسْتَوَیْتَ بِهَا عَلَى عَرْشِکَ فَخَلَقْتَ بِهَا جَمِیعَ خَلْقِکَ فَهُمْ لَکَ مُذْعِنُونَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ روایت است که هر صاحب غمى این دعا را بخواند حق تعالى او را از اندوه و غم آسایش بخشد)

پنجم عمل ام داود

که عمده اعمال این روز است و براى برآمدن حاجات و کشف کربات و دفع ظلم ظالمان مؤثر است و کیفیت آن بنا بر آنچه در مصباح شیخ است آن است که چون خواهد این عمل را بجا آورد روزه بگیرد روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را پس در روز پانزدهم نزد زوال غسل کند و چون وقت زوال داخل شود نماز ظهر و عصر را بجا آورد در حالتى که رکوع و سجودشان را نیکو کند و در موضع خلوتى باشد که چیزى او را مشغول نسازد و انسانى با او تکلم ننماید پس چون از نماز فارغ شود رو به قبله کند و بخواند حمد را صد مرتبه و سوره اخلاص را صد مرتبه و آیة الکرسى را ده مرتبه و بعد از اینها بخواند سوره انعام و بنى إسرائیل و کهف و لقمان و یس و صافات و حم سجدة و حمعسق و حم دخان و فتح و واقعه و ملک و ن و إذا السماء انشقت و ما بعدش را تا آخر قرآن و چون از اینها فارغ شود بگوید در حالتى که رو به قبله باشد 9صَدَقَ اللَّهُ الْعَظِیمُ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ الَّذِى لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ الْبَصِیرُ الْخَبِیرُ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِما بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْکِرَامُ وَ أَنَا عَلَى ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الْمَجْدُ وَ لَکَ الْعِزُّ وَ لَکَ الْفَخْرُ وَ لَکَ الْقَهْرُ وَ لَکَ النِّعْمَةُ وَ لَکَ الْعَظَمَةُ وَ لَکَ الرَّحْمَةُ وَ لَکَ الْمَهَابَةُ وَ لَکَ السُّلْطَانُ وَ لَکَ الْبَهَاءُ وَ لَکَ الامْتِنَانُ وَ لَکَ التَّسْبِیحُ وَ لَکَ التَّقْدِیسُ وَ لَکَ التَّهْلِیلُ وَ لَکَ التَّکْبِیرُ وَ لَکَ مَا یُرَى وَ لَکَ مَا لا یُرَى وَ لَکَ مَا فَوْقَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ لَکَ مَا تَحْتَ الثَّرَى وَ لَکَ الْأَرَضُونَ السُّفْلَى وَ لَکَ الْآخِرَةُ وَ الْأُولَى وَ لَکَ مَا تَرْضَى بِهِ مِنَ الثَّنَاءِ وَ الْحَمْدِ وَ الشُّکْرِ وَ النَّعْمَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَبْرَئِیلَ أَمِینِکَ عَلَى وَحْیِکَ وَ الْقَوِىِّ عَلَى أَمْرِکَ وَ الْمُطَاعِ فِى سَمَاوَاتِکَ وَ مَحَالِّ کَرَامَاتِکَ الْمُتَحَمِّلِ لِکَلِمَاتِکَ النَّاصِرِ لِأَنْبِیَائِکَ الْمُدَمِّرِ لِأَعْدَائِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مِیکَائِیلَ مَلَکِ رَحْمَتِکَ وَ الْمَخْلُوقِ لِرَأْفَتِکَ وَ الْمُسْتَغْفِرِ الْمُعِینِ لِأَهْلِ طَاعَتِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى إِسْرَافِیلَ حَامِلِ عَرْشِکَ وَ صَاحِبِ الصُّورِ الْمُنْتَظِرِ لِأَمْرِکَ الْوَجِلِ الْمُشْفِقِ مِنْ خِیفَتِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى حَمَلَةِ الْعَرْشِ الطَّاهِرِینَ وَ عَلَى السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ الطَّیِّبِینَ وَ عَلَى مَلائِکَتِکَ الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ وَ عَلَى مَلائِکَةِ الْجِنَانِ وَ خَزَنَةِ النِّیرَانِ وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ الْأَعْوَانِ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَبِینَا آدَمَ بَدِیعِ فِطْرَتِکَ الَّذِى کَرَّمْتَهُ بِسُجُودِ مَلائِکَتِکَ وَ أَبَحْتَهُ جَنَّتَکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أُمِّنَا حَوَّاءَ الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ الْمُصَفَّاةِ مِنَ الدَّنَسِ الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الْإِنْسِ الْمُتَرَدِّدَةِ بَیْنَ مَحَالِّ الْقُدْسِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى هَابِیلَ وَ شَیْثٍ وَ إِدْرِیسَ وَ نُوحٍ وَ هُودٍ وَ صَالِحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ یُوسُفَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ لُوطٍ وَ شُعَیْبٍ وَ أَیُّوبَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ یُوشَعَ وَ مِیشَا وَ الْخِضْرِ وَ ذِى الْقَرْنَیْنِ وَ یُونُسَ وَ إِلْیَاسَ وَ الْیَسَعِ وَ ذِى الْکِفْلِ وَ طَالُوتَ وَ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ وَ زَکَرِیَّا وَ شَعْیَا وَ یَحْیَى وَ تُورَخَ وَ مَتَّى وَ إِرْمِیَا وَ حَیْقُوقَ وَ دَانِیَالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عِیسَى وَ شَمْعُونَ وَ جِرْجِیسَ وَ الْحَوَارِیِّینَ وَ الْأَتْبَاعِ وَ خَالِدٍ وَ حَنْظَلَةَ وَ لُقْمَانَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ رَحِمْتَ [وَ تَرَحَّمْتَ‏] وَ بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَوْصِیَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیَّاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلِصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجِدِّ وَ الاجْتِهَادِ وَ اخْصُصْ مُحَمَّدا وَ أَهْلَ بَیْتِهِ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ أَجْزَلِ کَرَامَاتِکَ وَ بَلِّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ مِنِّى تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ زِدْهُ فَضْلا وَ شَرَفا وَ کَرَما حَتَّى تُبَلِّغَهُ أَعْلَى دَرَجَاتِ أَهْلِ الشَّرَفِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَفَاضِلِ الْمُقَرَّبِینَ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مَنْ سَمَّیْتُ وَ مَنْ لَمْ أُسَمِّ مِنْ مَلائِکَتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ أَوْصِلْ صَلَوَاتِى إِلَیْهِمْ وَ إِلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ اجْعَلْهُمْ إِخْوَانِى فِیکَ وَ أَعْوَانِى عَلَى دُعَائِکَ اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَیْکَ وَ بِکَرَمِکَ إِلَى کَرَمِکَ وَ بِجُودِکَ إِلَى جُودِکَ وَ بِرَحْمَتِکَ إِلَى رَحْمَتِکَ وَ بِأَهْلِ طَاعَتِکَ إِلَیْکَ وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِکُلِّ مَا سَأَلَکَ بِهِ أَحَدٌ مِنْهُمْ مِنْ مَسْأَلَةٍ شَرِیفَةٍ غَیْرِ مَرْدُودَةٍ وَ بِمَا دَعَوْکَ بِهِ مِنْ دَعْوَةٍ مُجَابَةٍ غَیْرِ مُخَیَّبَةٍ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا حَلِیمُ یَا کَرِیمُ یَا عَظِیمُ یَا جَلِیلُ یَا مُنِیلُ یَا جَمِیلُ یَا کَفِیلُ یَا وَکِیلُ یَا مُقِیلُ یَا مُجِیرُ یَا خَبِیرُ یَا مُنِیرُ یَا مُبِیرُ یَا مَنِیعُ یَا مُدِیلُ یَا مُحِیلُ یَا کَبِیرُ یَا قَدِیرُ یَا بَصِیرُ یَا شَکُورُ یَا بَرُّ یَا طُهْرُ یَا طَاهِرُ یَا قَاهِرُ یَا ظَاهِرُ یَا بَاطِنُ یَا سَاتِرُ یَا مُحِیطُ یَا مُقْتَدِرُ یَا حَفِیظُ یَا مُتَجَبِّرُ یَا قَرِیبُ یَا وَدُودُ یَا حَمِیدُ یَا مَجِیدُ یَا مُبْدِئُ یَا مُعِیدُ یَا شَهِیدُ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا قَابِضُ یَا بَاسِطُ یَا هَادِى یَا مُرْسِلُ یَا مُرْشِدُ یَا مُسَدِّدُ یَا مُعْطِى یَا مَانِعُ یَا دَافِعُ یَا رَافِعُ یَا بَاقِى یَا وَاقِى یَا خَلاقُ یَا وَهَّابُ یَا تَوَّابُ یَا فَتَّاحُ یَا نَفَّاحُ یَا مُرْتَاحُ یَا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتَاحٍ یَا نَفَّاعُ یَا رَءُوفُ یَا عَطُوفُ یَا کَافِى یَا شَافِى یَا مُعَافِى یَا مُکَافِى یَا وَفِىُّ یَا مُهَیْمِنُ یَا عَزِیزُ یَا جَبَّارُ یَا مُتَکَبِّرُ یَا سَلامُ یَا مُؤْمِنُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا نُورُ یَا مُدَبِّرُ یَا فَرْدُ یَا وِتْرُ یَا قُدُّوسُ یَا نَاصِرُ یَا مُونِسُ یَا بَاعِثُ یَا وَارِثُ یَا عَالِمُ یَا حَاکِمُ یَا بَادِى یَا مُتَعَالِى یَا مُصَوِّرُ یَا مُسَلِّمُ یَا مُتَحَبِّبُ یَا قَائِمُ یَا دَائِمُ یَا عَلِیمُ یَا حَکِیمُ یَا جَوَادُ یَا بَارِئُ یَا بَارُّ یَا سَارُّ یَا عَدْلُ یَا فَاصِلُ یَا دَیَّانُ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا سَمِیعُ یَا بَدِیعُ یَا خَفِیرُ یَا مُعِینُ [مُغَیِّرُ] یَا نَاشِرُ یَا غَافِرُ یَا قَدِیمُ یَا مُسَهِّلُ یَا مُیَسِّرُ یَا مُمِیتُ یَا مُحْیِى یَا نَافِعُ یَا رَازِقُ یَا مُقْتَدِرُ [مُقَدِّرُ] یَا مُسَبِّبُ یَا مُغِیثُ یَا مُغْنِى یَا مُقْنِى یَا خَالِقُ یَا رَاصِدُ یَا وَاحِدُ یَا حَاضِرُ یَا جَابِرُ یَا حَافِظُ یَا شَدِیدُ یَا غِیَاثُ یَا عَائِدُ یَا قَابِضُ یَا مَنْ عَلا فَاسْتَعْلَى فَکَانَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى یَا مَنْ قَرُبَ فَدَنَا وَ بَعُدَفَنَأَى وَ عَلِمَ السِّرَّ وَ أَخْفَى یَا مَنْ إِلَیْهِ التَّدْبِیرُ وَ لَهُ الْمَقَادِیرُ وَ یَا مَنِ الْعَسِیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسِیرٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَى مَا یَشَاءُ قَدِیرٌ یَا مُرْسِلَ الرِّیَاحِ یَا فَالِقَ الْإِصْبَاحِ یَا بَاعِثَ الْأَرْوَاحِ یَا ذَا الْجُودِ وَ السَّمَاحِ یَا رَادَّ مَا قَدْ فَاتَ یَا نَاشِرَ الْأَمْوَاتِ یَا جَامِعَ الشَّتَاتِ یَا رَازِقَ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ یَا فَاعِلَ مَا یَشَاءُ کَیْفَ یَشَاءُ وَ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا حَىُّ یَا قَیُّومُ یَا حَیّا حِینَ لا حَىَّ یَا حَىُّ یَا مُحْیِىَ الْمَوْتَى یَا حَىُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا إِلَهِى وَ سَیِّدِى صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ رَحِمْتَ [تَرَحَّمْتَ‏] عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ ارْحَمْ ذُلِّى وَ فَاقَتِى وَ فَقْرِى وَ انْفِرَادِى وَ وَحْدَتِى وَ خُضُوعِى بَیْنَ یَدَیْکَ وَ اعْتِمَادِى عَلَیْکَ وَ تَضَرُّعِى إِلَیْکَ أَدْعُوکَ دُعَاءَ الْخَاضِعِ الذَّلِیلِ الْخَاشِعِ الْخَائِفِ الْمُشْفِقِ الْبَائِسِ الْمَهِینِ الْحَقِیرِ الْجَائِعِ الْفَقِیرِ الْعَائِذِ الْمُسْتَجِیرِ الْمُقِرِّ بِذَنْبِهِ الْمُسْتَغْفِرِ مِنْهُ الْمُسْتَکِینِ لِرَبِّهِ دُعَاءَ مَنْ أَسْلَمَتْهُ ثِقَتُهُ [نَفْسُهُ‏] وَ رَفَضَتْهُ أَحِبَّتُهُ وَ عَظُمَتْ فَجِیعَتُهُ دُعَاءَ حَرِقٍ حَزِینٍ ضَعِیفٍ مَهِینٍ بَائِسٍ مُسْتَکِینٍ بِکَ مُسْتَجِیرٍ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ مَلِیکٌ وَ أَنَّکَ مَا تَشَاءُ مِنْ أَمْرٍ یَکُونُ وَ أَنَّکَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِیرٌ وَ أَسْأَلُکَ بِحُرْمَةِ هَذَا الشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ الْمَشَاعِرِ الْعِظَامِ وَ بِحَقِّ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ یَا مَنْ وَهَبَ لِآدَمَ شَیْثا وَ لِإِبْرَاهِیمَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَا مَنْ رَدَّ یُوسُفَ عَلَى یَعْقُوبَ وَ یَا مَنْ کَشَفَ بَعْدَ الْبَلاءِ ضُرَّ أَیُّوبَ یَا رَادَّ مُوسَى عَلَى أُمِّهِ وَ زَائِدَ الْخِضْرِ فِى عِلْمِهِ وَ یَا مَنْ وَهَبَ لِدَاوُدَ سُلَیْمَانَ وَ لِزَکَرِیَّا یَحْیَى وَ لِمَرْیَمَ عِیسَى یَا حَافِظَ بِنْتِ شُعَیْبٍ وَ یَا کَافِلَ وَلَدِ أُمِّ مُوسَى [عَنْ وَالِدَتِهِ‏] أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِى ذُنُوبِى کُلَّهَا وَ تُجِیرَنِى مِنْ عَذَابِکَ وَ تُوجِبَ لِى رِضْوَانَکَ وَ أَمَانَکَ وَ إِحْسَانَکَ وَ غُفْرَانَکَ وَ جِنَانَکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَفُکَّ عَنِّى کُلَّ حَلْقَةٍ بَیْنِى وَ بَیْنَ مَنْ یُؤْذِینِى وَ تَفْتَحَ لِى کُلَّ بَابٍ وَ تُلَیِّنَ لِى کُلَّ صَعْبٍ وَ تُسَهِّلَ لِى کُلَّ عَسِیرٍ وَ تُخْرِسَ عَنِّى کُلَّ نَاطِقٍ بِشَرٍّ وَ تَکُفَّ عَنِّى کُلَّ بَاغٍ وَ تَکْبِتَ [عَنِّى‏] کُلَّ عَدُوٍّ لِى وَ حَاسِدٍ وَ تَمْنَعَ مِنِّى کُلَّ ظَالِمٍ وَ تَکْفِیَنِى کُلَّ عَائِقٍ یَحُولُ بَیْنِى وَ بَیْنَ حَاجَتِى وَ یُحَاوِلُ أَنْ یُفَرِّقَ بَیْنِى وَ بَیْنَ طَاعَتِکَ وَ یُثَبِّطَنِى عَنْ عِبَادَتِکَ یَا مَنْ أَلْجَمَ الْجِنَّ الْمُتَمَرِّدِینَ وَ قَهَرَ عُتَاةَ الشَّیَاطِینِ وَ أَذَلَّ رِقَابَ الْمُتَجَبِّرِینَ وَ رَدَّ کَیْدَ الْمُتَسَلِّطِینَ عَنِ الْمُسْتَضْعَفِینَ أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ عَلَى مَا تَشَاءُ وَ تَسْهِیلِکَ لِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاءُ أَنْ تَجْعَلَ قَضَاءَ حَاجَتِى فِیمَا تَشَاءُ پس سجده کن بر زمین و بر خاک بگذار دو طرف روى خود را و بگو 9اللَّهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ فَارْحَمْ ذُلِّى وَ فَاقَتِى وَ اجْتِهَادِى وَ تَضَرُّعِى وَ مَسْکَنَتِى وَ فَقْرِى إِلَیْکَ یَا رَبِّ و کوشش کن که اشک بریزد چشمهاى تو اگر چه بقدر سر مگسى [سوزنى‏] باشد بدرستى که این علامت استجابت است


  

شب نیمه ماه رجب شب شریفى است و در آن چند عمل است

اول غسل

دوم احیاء آن به عبادت

چنانکه علامه مجلسى فرموده

سوم زیارت امام حسین علیه السلام

چهارم شش رکعت نماز که در شب سیزدهم ذکر شد

پنجم سى رکعت نماز

در هر رکعت حمد و ده مرتبه توحید و این نماز را سید از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده با فضیلت بسیار

ششم دوازده رکعت نماز

هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت هر یک از سوره حمد و توحید و فلق و ناس و آیة الکرسى و قدر را چهار مرتبه بخواند و بعد از سلام چهار مرتبه بگوید 9اللَّهُ اللَّهُ رَبِّى لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا وَ لا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّا و هر چه مى‏خواهد بخواند و این نماز را بدین طریق سید از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده و لکن شیخ در مصباح فرموده روایت کرده داود بن سرحان از حضرت صادق علیه السلام که فرمود: بجا مى‏آورى در شب نیمه رجب دوازده رکعت نماز مى‏خوانى در هر رکعت حمد و سوره و چون فارغ شدى از نماز مى‏خوانى بعد از آن حمد و معوذتین و سوره اخلاص و آیة الکرسى را چهار مرتبه و مى‏گویى بعد از آن 9سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ چهار مرتبه پس مى‏گویى 9اللَّهُ اللَّهُ رَبِّى لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا وَ مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ و بجا مى‏آورى در شب بیست و هفتم نیز مثل این را


  

زیارت دیگر امام محمد تقى علیه السلام
زیارت دیگر براى حضرت امام محمد تقى علیه السلام سید بن طاوس در مزار فرموده چون زیارت کردى حضرت امام موسى کاظم علیه السلام را مى ایستى نزد قبر حضرت

جوادعلیه السلام و مى بوسى آنرا ومى گوئى : اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی

* * * * * * * * * * * * * * سلام بر تو اى ابا جعفر محمد بن على

الْبَرَّ التَّقِىَّ الاِْمامَ الْوَفِىَّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ

که (امام ) نیکوکار و پرهیزکار و پیشوائى وفادار بودى سلام بر تو اى آقاى پسندیده و پاکیزه سلام

عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَجِىَّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَفیرَ

بر تو اى ولى خدا سلام بر تو اى همراز خدا سلام بر تو اى نماینده

اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سِرَّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ضِیآءَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ

خدا سلام بر تو اى رازدار خدا سلام بر تو اى پرتو (نور) خدا سلام بر تو

یا سَنآءَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا کَلِمَةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَحْمَةَ اللَّهِ

اى روشنى (جمال ) خدا سلام بر تو اى کلمه (نشانه تام و تمام ) خدا سلام بر تو اى رحمت خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النُّورُ السّاطِعُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَدْرُ الطّالِعُ

سلام بر تو اى نور درخشان سلام بر تو اى ماه تابان

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطَّیِّبُ مِنَ الطَّیِّبینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ

سلام بر تو اى پاک (متولد شده ) از پاکان سلام بر تو اى پاکیزه

مِنَ الْمُطَهَّرینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الاْیَةُ الْعُظْمى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا

از نژاد پاکیزگان سلام بر تو اى نشانه بزرگ (حق ) سلام بر تو اى

الْحُجَّةُ الْکُبْرى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلاّتِ اَلسَّلامُ

حجت کبرا (ى الهى ) سلام بر تو اى پاک از لغزشها سلام

عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلاتِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعَلِىُّ عَنْ

بر تو اى منزه از خشونت و سخت گیرى ها سلام بر تو اى برتر از

نَقْصِ الاَْوْصافِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الرَّضِىُّ عِنْدَ الاَْشْرافِ اَلسَّلامُ

نقص در اوصاف سلام بر تو اى پسندیده در نزد مردمان شرافتمند سلام

عَلَیْکَ یا عَمُودَ الدّینِ اَشْهَدُ اَ نَّکَ وَلِىُّ اللَّهِ وَحُجَّتُهُ فى اَرْضِهِ وَاَ نَّکَ

بر تو اى استوانه دین (خدا) گواهى دهم که توئى ولى خدا و حجت او در روى زمین و تو

جَنْبُ اللَّهِ وَخِیَرَةُ اللَّهِ وَمُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَعِلْمِ الاَْنْبِیآءِ وَرُکْنُ

در جوار و مقام قرب خدا هستى و توئى برگزیده خدا و کسى که علم خدا و علم پیمبران به تو سپرده شده و رکن

الاْیمانِ وَتَرْجُمانُ الْقُرْآنِ وَاَشْهَدُ اَنَّ مَنِ اتَّبَعَکَ عَلَى الْحَقِّ وَالْهُدى

ایمان و مفسر قرآن هستى و گواهى دهم که هر که از تو پیروى کرد بر حق و بر هدایت است

وَاَنَّ مَنْ اَنْکَرَکَ وَنَصَبَ لَکَ الْعَداوَةَ عَلَى الضَّلالَةِ وَالرَّدى اَبْرَءُ اِلَى

و هر که منکر تو شد و بدشمنى تو برخاست در گمراهى و هلاکت است بیزارى جویم بدرگاه

اللَّهِ وَاِلَیْکَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَالسَّلامُ عَلَیْکَ ما بَقیتُ وَبَقِىَ

خدا و پیشگاه تو از آنها در دنیا و آخرت و سلام بر تو تا زنده ام و برپا است

اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
صلوات بر حضرت جواد علیه السلام
و بگو در صلوات بر آن حضرت : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ

شب و روز * * * * * * * * * * * * خدایا درود فرست بر محمد

وَاَهْلِ بَیْتِهِ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ الزَّکِىِّ التَّقِىِّ وَالْبَرِّ الْوَفِىِّ

و خاندانش و درود فرست بر محمد بن على آن امام پاکیزه و با تقوى و نیکوکار با وفا

وَالْمُهَذَّبِ النَّقِىِّ هادِى الاُْمَّةِ وَوارِثِ الاَْئِمَّةِ وَخازِنِ الرَّحْمَةِ

و مبراى بى عیب و راهنماى امت و وارث امامان و خزینه دار رحمت (حق )

وَیَنْبوُعِ الْحِکْمَةِ وَقآئِدِ الْبَرَکَةِ وَعَدیلِ الْقُرْآنِ فِى الطّاعَةِ وَواحِدِ

و سرچشمه حکمت و پیشواى خیر و برکت و همطراز قرآن در وجوب اطاعت و یکى از

الاَْوْصِیآءِ فِى الاِْخْلاصِ وَالْعِبادَةِ وَحُجَّتِکَ الْعُلْیا وَمَثَلِکَ الاَْعْلى

اوصیاء در جهت اخلاص و عبادت و حجت والاى تو و نمونه برتر

وَکَلِمَتِکَ الْحُسْنى الدّاعى اِلَیْکَ وَالدّآلِّ عَلَیْکَ الَّذى نَصَبْتَهُ عَلَماً

و نشانه نیکوى تو که (مردم را) به تو دعوت کرد و بر تو راهنمائى فرمود آنکس که او را منصوب کردى (چون ) پرچمى

لِعِبادِکَ وَمُتَرْجِماً لِکِتابِکَ وَصادِعاً بِاَمْرِکَ وَناصِراً لِدینِکَ وَحُجَّةً

براى (هدایت ) بندگانت و مترجمى براى کتاب (قرآن ) و با صداى بلند فرمان تو را برساند و دینت را یارى کرد و حجتى

عَلى خَلْقِکَ وَنوُراً تَخْرُقُ بِهِ الظُّلَمَ وَقُدْوَةً تُدْرَکُ بِهَا الْهِدایَةُ

است بر خلق و نورى است که تاریکیها بدو شکافته شود و پیشوائى است که هدایت بوسیله او بدست آید

وَشَفیعاً تُنالُ بِهِ الْجَنَّةُ اَللّهُمَّ وَکَما اَخَذَ فى خُشوُعِهِ لَکَ حَظَّهُ

و شفیعى است که به شفاعتش به بهشت توان رسید خدایا چنانچه او از فروتنى در برابرت بهره خود را گرفت

وَاسْتَوْفى مِنْ خَشْیَتِکَ نَصیبَهُ فَصَلِّ عَلَیْهِ اَضْعافَ ما صَلَّیْتَ عَلى

و ازمقام خشیت وترسى که از تو داشت نصیبش را دریافت داشت پس درود فرست بر او چندین برابر آنچه درود فرستى بر

وَلِی ارْتَضَیْتَ طاعَتَهُ وَقَبِلْتَ خِدْمَتَهُ وَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّةً وَسَلاماً

یکى از دوستانت که اطاعتش را پسندیدى و خدمتش را پذیرفتى و برسان به او از جانب ما تحیت و سلامى

وَآتِنا فى مُوالاتِهِ مِنْ لَدُنْکَ فَضْلاً وَاِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً اِنَّکَ

و بده به ما بواسطه دوستى او فضل و احسان و آمرزش و خوشنودى خود را که براستى تو

ذوُ الْمَنِّ الْقَدیمِ وَالصَّفْحِ الْجَمیلِ پس نماز زیارت بجا آور و بعد از سلام بگو

داراى بخششى دیرینه و چشم پوشى نیکوئى هستى * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اَللّهُمَّ اَنْتَ الرَّبُّ وَاَنَا الْمَرْبُوبُ
زیارت دیگر
الدّعاء زیارت دیگر مختصّ به آن حضرت شیخ صدوق درفقیه روایت کرده که چون خواهى زیارت کنى آن حضرت را پس غسل کن و خود را پاکیزه نما

و دوجامه پاک بپوش وبگو در زیارت آن جناب : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی

* * * * * * * * * * * * * * * * * خدایا درود فرست بر محمد بن على

الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ الرِّضِىِّ الْمَرْضِىِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ

آن امام با تقواى پاک و خوشنود و پسندیده و حجت تو بر هر که روى

الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى صَلوةً کَثیرَةً نامِیَةً زاکِیَةً مُبارَکَةً

زمین و هر که زیر زمین (در سایر کُرات ) است درودى بسیار و با برکت و پاکیزه و مبارک

مُتَواصِلَةً مُتَرادِفَةً مُتَواتِرَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ

و پیوسته و دنبال هم و پیاپى همانند بهترین درودى که فرستى بر یکى از

اَوْلِیآئِکَ وَاَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نوُرَ اللَّهِ اَلسَّلامُ

دوستانت و سلام بر تو اى ولى (و نماینده ) خدا سلام بر تو اى نور خدا سلام

عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اِمامَ الْمُؤْمِنینَ وَوارِثَ عِلْمِ

بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى پیشواى مؤ منان و وارث علم

النَّبِیّینَ وَسُلالَةَ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نوُرَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ

پیمبران و نژاد پاک اوصیاء سلام بر تو اى نور خدا در تاریکیهاى

الاَْرْضِ اَتَیْتُکَ زائِراً عارِفاً بِحَقِّکَ مُعادِیاً لاَِعْدآئِکَ مُوالِیاً

زمین آمده ام بدرگاهت براى زیارت و به حق تو شناسا و عارفم و دشمنم با دشمانت و دوستدار

لاَِوْلِیآئِکَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ رَبِّکَ آنگاه حاجت خود را سؤ ال کن بعد از آن نماز کن

دوستانت هستم پس شفاعت کن براى من در نزد پروردگارت


  

دو رکعت است در هر رکعت حمد یکمرتبه و توحید هفتاد مرتبه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

[دُعاء آن حضرت ] اَللّهُمَّ رَبَّ الاَرْواحِ الْفانِیَةِ وَ الاَجْسادِ الْبالِیَةِ

* * * * * * * * * اى خدا اى پروردگار ارواحى که از این جهان فانى رفته و اى پروردگار اجساد پوسیده

اَسْئَلُکَ بِطاعَةِ الاَرْواحِ الرّاجِعَةِ اِلى اَجْسادِها وَ بِطاعَةِ الاَجْسادِ

از تو مى خواهم به حق فرمانبرى آن ارواح که بسوى اجساد خود بازگردند و به حق فرمانبرى اجسادى که

الْمُلْتَئِمَةِ بِعُرُوقِها وَ بِکَلِمَتِکَ النّافِذَةِ بَیْنَهُمْ وَ اَخْذِکَ الْحَقَّ مِنْهُمْ وَ

با رگهاى خود پیوند شوند و به حق فرمان نافذت در میان آنها و گرفتن حقت از ایشان و در آن حال که

الْخَلاَّئقُ بَیْنَ یَدَیْکَ یَنْتَظِرُونَ فَصْلَ قَض اَّئِکَ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَکَ وَ

خلائق در برابرت به انتظار صدور حکم و امیدوار برحمتت و


یَخافُونَ عِقابِکَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فى بَصَرى

خائف از عقاب تواءند درود فرست بر محمد و آل محمد و بنه نور و روشنى در دیده ام


وَالْیَقینَ فى قَلْبى وَ ذِکْرَکَ باِللَّیْلِ وَالنَّهارِ على لِسانى وَ عَمَلا صالِحاً

و یقین در دلم و ذکرت را شب و روز بر زبانم و عمل صالح روزى

فَارْزُقْنى

من گردان . * *


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ