همه ما از قول پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدهایم که «برترین اعمال انتظار فرج است.» ولی آیا تا کنون از خود پرسیدهایم که چگونه میتوان یک عمل قلبی را از روی اختیار انجام داد؟ به نظر میرسد که حالت انتظار یک حالت قلبی است که در زمان دوری از چیزی یا کسی که برای ما محبوب است به طور ناخود آگاه در ما ایجاد میشود. پس چطور امکان دارد؛ پیامبر به عملی فرمان دهند که تحت اختیار انسان نیست! زیرا تنها اعمال اختیاری است که میتوانند مورد امر و نهی قرار گیرند. اینجا معلوم میشود که خود حالت انتظار نیست که ما میتوانیم آن را ایجاد کنیم، بلکه ما میتوانیم مقدمات پدید آمدن آن را در خود ایجاد کنیم. با ایجاد مقدمات حال انتظار که اختیاری است میتوان به بزرگترین و برترین عبادت خداوند دست یافت و خداوند بزرگ عالم را در این دوران تاریک غیبت از خود خشنود ساخت.
مقدمات ایجاد حالت انتظار به سه بخش تقسیم میشوند: یقین داشتن به ظهور محبوب، نزدیک دانستن زمان ظهور او و دوست داشت ظهور او و دوست داشتن خود او. جانهای ما برای ظهور پدر محبوبمان و دیدن روی دلگشای او پر میکشد. ما که هیچگاه نتوانستهایم پیامبر خود را ببینیم باید بدانیم که او شبیهترین کسان به رسول خداست.
هیچ عملی در نزد خداوند محبوبتر از این نیست که انسان در مشکلات و گرفتاریهایش، در حین تلاش برای حل آنها، منتظر باشد تا خدا مشکلش را حل کند. یعنی انسان بداند که فقط خداست که میتواند به او کمک کند و در نتیجه به هیچ کسی جر خداوند امید ندارد. البته از دیگران کمک میگیرد و برای حل مشکلات تدبیر و اندیشه میکند، ولی در دلش امیدش به خداست نه به مردم یا تلاشهای خودش. زیرا میداند که ناجی حقیقی خداست و مردم تنها وسیله هستند.
پس اگر برترین عبادت خداوند این است که در حالت رضا و تسلیم و توکل بر خدا باشیم و منتظر باشیم خداوند مشکل ما را حل کند، تصور کنید حالت کسی که منتظر است خداوند با ظهور ناجی بشریت، تمام مشکلات او را حل کند، چقدر در نزد خداوند محبوب است. و باز تصور کنید حال کسی را که منتظر است تا خداوند با ظهور امام عصر علیه السلام نه تنها مشکلات او را بلکه مشکلات تمام بشریت را حل کند و انتظارش فقط به خاطر مشکلات مردم نباشد بلکه به خاطر مشکلات تمامی انسانها باشد. یعنی در حین اینکه تلاش میکند به دیگران کمک کند و مشکلاتشان را حل کند، میداند که حل نهایی و واقعی همه مشکلات به دست با برکت مولایش است.
ولی باز هم حالت بالاتر و برتر و عظیمتری وجود دارد، و آن حال کسی است که شدیداً در قلبش منتظر است و هر لحظه این انتظار را با تمام قلبش احساس میکند که حضرت ولی عصر ظهور کند و هدایت و ایمان به سوی خداوند در جهان ظاهر شود. یعنی این فرد نه تنها به خاطر دوری خودش از خداوند و بی ایمانی خودش رنج میبرد، بلکه از بی دینی و عصیان خداوند توسط انسانای دیگر، و دوری ایشان از هدفی که به خاطر آن خلق شدهاند، نیز بسیار غمناک و ناراحت است. و در کنار تمام تلاشی که برای هدایت و کمک دینی به دیگران میکند در قلبش میداند که هدایت نهایی و ایمان حقیقی پس از ظهور امام عصر در قلب همه مردم جهان مستقر خواهد شد. پس ببینید که چگونه با تمام وجودش منتظر است تا حضرت صاحب الزمان علیه السلام ظهور کند و دست هدایت و علم و نجات بر سر تمامی بشریت از جمله خود او بکشد.
ولی این پایان مراتب بلند و ملکوتی انتظار فرج نیست. برترین اعمال انتظار فرج است و برترین انتظار فرج آن است که از این جهت منتظر نجات دهنده باشیم که او ناجی تمامی مستضعفین جهان از شر ظلمها و جنایتهای روزگار است و او را آخرین و برترین ناجی میدانیم. اما و هزار اما که مظلومترین و مستضعفترین انسانهای عالم همانا خود اهلبیت بوده و هستند. ظلمهایی که به امیرالمؤمنین علیه السلام از سوی ظالمین هم عصر ایشان بر ایشان وارد شد. واقعه سوزناک و عجیب کربلا که هنوز که هنوزه مظهر مظلومیت در تمامی عالم شناخته میشود و ... و در حال حاضر خود مولای ما در سختترین شرایط و جانکاهترین اوضاع میباشند. زیرا از طرفی ظلمها و ستمهایی که بر انسانهای گوشه و کنار عالم در این 12 قرن بر مردم جهان رفته است قلب عدالت طلب ایشان را میآزارد و از طرف دیگر جهل شیعیانِ خودشان که هر روز از دین و دینداری فاصله میگیرند و در منجلاب دنیاپرستی و بیدینی فرو میروند، قلب پرعطوفت و مهربان این پدر پر مهربانمان را آزرده میکند. چرا که او در حال حاضر تنها پدر این امت است و چه کسی از دردهای یک پدر به خاطر مشکلات فرزندانش آگاه است؟!
پس بلندترین و عظیمترین اعمال انتظار فرج و برترین انتظار فرج انتظاری است که به خاطر ظهور حضرت و حل شدن مشکلات و تشفی خاطر خود امام باشد. و چه کسی میتواند تا این مرتبه بالا رود و کدام عقاب تیز پرواز میتواند تا این قله پر شکوه پرواز کند!
نیمه شعبان در اذهان شیعیان و محبّان اهلبیت علیهمالسّلام، به عنوان روز میلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم مىیابد. روز میلاد بزرگ مردى که انسانیت، ظهور او را به انتظار نشسته و عدالت براى پاىبوس قدمش لحظهشمارى مىکند.
نیمه شعبان اگر چه شرافتش را وامدار مولود خجستهاى است که در این روز زمین را با قدوم خویش متبرّک ساخته است، اما همه عظمت آن در این خلاصه نشده و در تقویم عبادى اهل ایمان نیز از جایگاه و مرتبه والایى برخوردار است.
در روایاتى که از طریق شیعه و اهل تسنّن نقل شده فضیلتهاى بسیارى براى عبادت و راز و نیاز در شب و روز خجسته نیمه شعبان بر شمرده شده است و این خود تمثیل زیبایى است از این موضوع که براى رسیدن به صبح وصال موعود باید شب وصل با خدا را پشت سر گذاشت، و تا زمانى که منتظر، عمر خویش را در طریق کسب صلاح طى نکند نمىتواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.
با توجه به اهمیّت فراوانى که روایات به شب نیمه شعبان داده شده و حتّى آن را هم پایه شب قدر شمردهاند، در این مجال برخى از روایتهایى را که در بیان مقام و منزلت این شب روحانى وارد شدهاند مورد بررسى قرار مىدهیم. باشد تا خداوند ما را به عظمت این شب مقدس واقف گرداند و توفیق بهرهبردارى از برکات آن را عطا فرماید:
از پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله در این زمینه روایتهاى بسیارى نقل شده که یکى از آنها به این شرح است:
شب نیمه شعبان در خواب بودم که جبرییل به بالین من آمد و گفت: اى محمد! چگونه در این شب خوابیدهاى؟ پرسیدم: اى جبرییل! مگر امشب چه شبى است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز اى محمّد! پس مرا از جایم بلند کرد و به سوى بقیع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند کن! امشب درهاى آسمان گشوده مىشوند، درهاى رحمت باز مىگردند و همه درهاى خوشنودى، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزى، نیکى و بخشایش نیز گشوده مىشوند. خداوند در این شب به تعداد موها و پشمهاى چهارپایان (بندگانش را از آتش جهنم) آزاد مىکند. امشب خداوند زمانهاى مرگ را ثبت و روزیهاى یک سال را تقسیم مىکند و همه آنچه را که در طول سال واقع مىشود نازل مىسازد. اى محمد! هر کس امشب را با منزّه داشتن خداوند (تسبیح)، ذکر یگانگى او (تهلیل)، یاد بزرگى او (تکبیر)، راز و نیاز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاى مستحب (تطوع) و آمرزش خواهى (استغفار) صبح کند، بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را که پیش از این انجام داده و یا بعد از این انجام مىدهد، خواهد بخشید... .(1)
یکى از همسران پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله حالات ایشان را در شب نیمه شعبان چنین بیان مىکند:
در یکى از شبها ناگهان متوجه شدم که پیامبر خدا بستر خود را ترک کرده است، به جستجوى ایشان پرداختم، امّا به ناگاه دیدم که حضرتش مانند جامهاى که بر زمین افتاده باشد به سجده رفته و چنین راز و نیاز مىکند:
«أصبحت إلیک فقیرا خائفا مستجیرا فلا تبدّل اسمى و لا تغیِّر جسمى و لا تجهد بلائى و اغفرلى»؛
به سوى تو آمدم در حالى که تهیدست، ترسان و پناه جویم، پس نام برمگردان، جسم مرا تغییر مده، گرفتاریم را افزون مساز و از من در گذر.
آنگاه سر خود را بلند کرد و بار دیگر به سجده رفت و در آن حال شنیدم که مىفرمود:
«سجد لک سوادى و خیالى و امن بک فؤادى هذه یداى بما جنیت على نفسى یا عظیم ترجى لکلّ عظیم إغفرلى ذنبى العظیم فإنّه لایغفر العظیم إلّا العظیم»؛ سراپاى وجودم براى تو سجده کرده و قلبم به تو ایمان آورده است؛ این دو دست من با همه جنایتى که بر خود روا داشتهام، پس از بزرگى که براى هر کار بزرگى امیدها به سوى تو است؛ از گناهان بزرگ من درگذر، چرا که از گناهان بزرگ در نمىگذرد مگر پروردگار بزرگ.
بعد از اداى این کلمات سر خود را بلند کرده و براى سومین بار به سجده رفت و این جملات را بر زبان جارى ساخت:
«أعوذ برضاک من سخطک و أعوذ بمعافاتک من عقوبتک و أعوذ بک منک أنت کما اثنیت على نفسک و فوق ما یقول القائلون»؛ از خشم تو به خشنودیت پناه مىبرم، از کیفر تو به بخشش تو پناهنده مىشود و از تو به سوى خودت پناه مىجویم، تو همان گونهاى که خود توصیف کردهاى و بالاتر از آنى که گویندگان مىگویند.
لحظاتى دیگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت و در حالى که مىفرمود:
الّلهمّ إنّى أعوذ بنور وجهک الذى أشرقت له السموات و الأرض و قشّعت به الظلمات و صلح به أمر الأوّلین و الآخرین أن یحلّ علىّ غضبک أو ینزّل علىّ سخطک أعوذ بک من زوال نعمتک و فجاة نقمتک و تحویل عافیتک و جمیع سخطک، لک العتبى فى استطعت و لاحول و لاقوة إلّا بک»؛ خدایا به نور وجه تو که آسمانها و زمین از آن روشن شده، تاریکیها با آن از بین رفته و کار پیشینیان و آیندگان با آن اصلاح شده است پناه مىبرم، از این که به خشم تو گرفتار شوم و یا دشمنى تو بر من نازل شود. پناه مىبرم به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانى عذابت، دگرگونى سلامتىات و همه آنچه که خشم تو را در پى دارد. خشنودى نسبت به آنچه من در توان دارم از آن توست و هیچ حرکت و نیروى نیست مگر به سبب تو.
چون این حال را از پیامبر دیدم او را رها کردم و شتابان به طرف خانه حرکت کرد. نفسنفس زنان به خانه رسیدم. وقتى پیامبر به خانه برگشتند و حال مرا دیدند گفتند: چه شده است که این چنین به نفسنفس افتادهاى؟
گفتم: اى رسول خدا من به دنبال شما آمده بودم، پس فرمود:
آیا مىدانى امشب چه شبى است؟! امشب شب نیمه سعبان است. در این شب اعمال ثبت مىگردند، روزیها قسمت مىشوند، زمانهاى مرگ نوشته مىشوند و خدواند تعالى همه را مىبخشد مگر آنکه به خدا شرک ورزیده یا به قمار نشسته است. یا قطع رحم کرده یا بر خوردن شراب مداومت ورزیده یا بر انجام گناه اصرار ورزیده است... .(2)
پرسشى که با مطالعه روایتهاى بالا به ذهن خطور مىکند این است که چرا با این که در بسیارى از روایات تصریح شده که تعیین زمان مرگ مردمان و تقسیم روزى آنها در شب قدر و در ماه مبارک رمضان صورت مىگیرد، در دو روایت یاد شده شب نیمه شعبان به عنوان زمان تقدیر امور مزبور ذکر شده است؟
مرحوم سیّد بن طاووس (م 664 ق.) در پاسخ پرسش یاد شده مىگوید:
شاید مراد روایات مزبور این باشد که تعیین زمان مرگ و تقسیمروزى به صورتى که احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نیمه شعبان صورت مىگیرد، اما تعیین حتمى زمان مرگ و یا تقسیم حتمى روزیها در شب قدر انجام مىشود. و شاید مراد آنها این باشد که در شب نیمه شعبان امور مزبور در لوح محفوظ تعیین و تقسیم مىشوند، ولى تعیین و تقسیم آنها در میان بندگان در شب قدر واقع مىشود. این احتمال هم وجود دارد که تعیین و تقسیم امور یاد شده در شب قدر و شب نیمه شعبان صورت گیرد، به این معنا که در شب نیمه شعبان وعده به تعیین و تقسیم امور مزبور در شب قدر داده مىشود. به عبارت دیگر امورى که در شب قدر تعیین و تقسیم مىگردند، در شب نیمه شعبان به آنها وعده داده مىشود. همچنان که اگر پادشاهى در شب نیمه شعبان به شخصى وعده دهد که در شب قدر مالى را به او مىبخشد، در مورد هر دو شب این تعبیر صحیح خواهد بود که بگوییم مال در آن شب از آن حضرت چنین بخشیده شده است.(3)
کمیل بن زیاد از یاران امام على علیهالسّلام چنین روایت مىکند که:
در مسجد بصره در نزد مولایم امیرالمؤمنین نشسته بودم و گروهى از یاران آن حضرت نیز حضور داشتند، در این میان یکى از ایشان پرسید: معناى این سخن خداوند که: «فیها یفرق کل أمر حکیم»(4) ؛ در آن شب هر امرى با حکمت معین و ممتاز مىگردد، چیست؟ حضرت فرمودند:
«قسم به کسى که جان على در دست اوست همه امور نیک و بدى که بر بندگان جارى مىشود، از شب نیمه شعبان تا پایان سال، در این شب تقسیم مىشود. هیچ بندهاى نیست که این شب را احیاء دارد و در آن دعاى خصر بخواند، مگر آن که دعاى او اجابت شود.» پس از آن که امام از ما جدا شد، شبانه به منزلش رفتم. امام پرسید: چه شده است اى کمیل؟ گفتم اى امیرمؤمنان آمدهام تا دعاى خصر را به من بیاموزى، فرمود:
بنشین اى کمیل! هنگامى که این دعا را حفظ کردى خدا را در هر شب جمعه، یا در هر ماه یک شب، یا یک بار در سال یا حداقل یک بار در طول عمرت، با آن بخوان، که خدا تو را یارى و کفایت مىکند و تو را روزى مىدهد، و از آمرزش او برخوردار مىشوى، اى کمیل! به خاطر زمان طولانى که تو با ما همراه بودهاى بر ما لازم است که درخواست تو را به بهترین شکل پاسخ دهیم، آنگاه دعا را چنین انشاء فرمود... (5)
شایان ذکر است که این دعا همان دعایى است که امروزه آن را با نام «دعاى کمیل» مىشناسیم.
امیرمؤمنان على علیهالسّلام، در روایتى دیگر در فضیلت شب نیمه شعبان چنین مىگوید:
در شگفتم از کسى که چهار شب از سال را به بیهودگى بگذراند: شب عید فطر، شب عید قربان، شب نیمه شعبان و اولین شب از ماه رجب... .(6)
از امام صادق علیهالسّلام روایت شده که پدر بزرگوارشان در پاسخ کسى که از فضیلت شب نیمه شعبان از ایشان پرسیده بود فرمودند:
این شب برترین شبها بعد از شب قدر است، خداوند در این شب فضلش را بر بندگان جارى مىسازد و از منّت خویش گناهان آنان را مىبخشد، پس تلاش کنید که در این شب به خدا نزدیک شوید. همانا این شب، شبى است که خداوند به وجود خود سوگند یاد کرده که در آن درخواست کنندهاى را، مادام که درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. این شب، شبى است که خداوند آن را براى ما خاندان قرار داده است، همچنان که شب قدر را براى پیامبر ما قرار داده است. پس بر دعا و ثناى بر خداوند تعالى بکوشید، که هر کس در این شب صد مرتبه خداوند را تسبیح گوید، صد مرتبه حمدش را بر زبان جارى سازد، صد مرتبه زبان به تکبیرش گشاید و صد مرتبه ذکر یگانگى (لا اله الا اللّه) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانى که بر بندگانش دارد، همه گناهانى را که او انجام داده بیامرزد و درخواستهاى دنیوى و اخروى او را برآورده سازد، چه درخواستهایى که بر خداوند اظهار کرده و چه درخواستهایى که اظهار نکرده و خداوند با علم خود بر آنها واقف است... .(7)
آنچه ذکر شد بخشى از روایات فراوانى است که در فضیلت شب و روز نیمه شعبان وارد شدهاند( 8) ، امّا باید دانست شرافت این شب خجسته، علاوه بر همه آنچه که بیان شد، به اعتبار مولود مبارکى است که در این شب قدم به عرصه خاک نهاده است. وجود مقدسى که سالها پیش از تولدش مژده میلاد او به مسلمانان داده شده بود و شاید همه عظمت این شب و تکریم و بزرگداشتى که در کلمات معصومان علیهمالسّلام از آن شده است به خاطر وجود همین مولود مبارک باشد. چنانکه بزرگانى چون سیّد بن طاووس به این موضوع اشاره کرده و بر همگان لازم دانستهاند که در این شب خداى خویش را به سبب منّت بزرگى که با میلاد امام عصر علیهالسّلام بر آنها نهاده سپاس گویند و تا آنجا که توان دارند شکر این نعمت الهى را به جاى آورند.(9)
در یکى از دعاهایى که در شب نیمه شعبان وارد شده است چنین میخوانیم:
اللّهم بحقّ لیلتنا هذه و مولودها و حجّتک و موعودها الّتى قرنتَ إلى فضلها فضلاً فتمّت کلمتک صدقا و عدلاً لامبدلّ لکلماتک... (10) ؛ بار خدایا تو را مىخوانیم به حق این شب و مولود آن، و به حق حجّتت و موعود این شب، که فضیلتى دیگر بر فضیلت آن افزودى و سخن تو از روى راستى و عدالت به حدّ کمال رسیده و هیچ کس را یاراى تبدیل و تغییر سخنان تو نیست.
مطابق روایتهاى بسیارى که شیعه و اهل تسنن آنها را نقل کردهاند میلاد خجسته امام عصر علیهالسّلام، در شب نیمه شعبان سال 255 ق. واقع شده و باعث مزید فضیلت این شب مبارک گشته است.(11)
امیدواریم که خداوند به برکت مولود با عظمت شب نیمه شعبان به همه ما توفیق درک فضیلتهاى این شب خجسته را عطا فرماید و همه ما را از زمره یاوران و خدمتگزاران مولود این شب قرار دهد.
پىنوشتها:
1 . ابن طاووس، على بن موسى، أقبال الأعمال، ص 212/ المجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج98، ص413.2 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، صص217-216.
3 . همان، ص214.
4 . سوره دخان (44) آیه 4. لازم به توضیح است که غالب مفسران آیه یاد شده را ناظر به شب قدر دانستهاند. ر.ک: الطباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج18، ص130.
5 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص220.
6 . المجلسى، محمدباقر، همان، ج94 ص87، ح12.
7 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص209/ المجلسى، محمد باقر، همان، ج94، ص85، ح5؛ الصدوق، محمد بن على بن الحسین، همان ج2، ص424، ح1.
8 .براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: ابن طاووس، على بن موسى، همان، صص237-207؛ المجلسى، محمد باقر، همان.
9 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص218.
10.همان، ص219.
11.ر.ک: الکلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، ج1، ص514/ الصدوق، محمد بن على بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص432/ شبراوى، عبدالله بن محمد، الأتّحاف بحبّ الأشراف، ص179/ ابن صبّاغ المالکى، نورالدین على بن محمد، الفصول المهمّة فى معرفة الأئمّة، ص310.
منبع:
مجله موعود، شماره 47امام زین العابدین علیه السلام فرمودند:
«فی القائم مِنّا سُننٌ من الأنبیاء، سُنّةٌ من ابراهیم، و سُنّةٌ، من موسی، و سُنّةٌ من ایّوب، و سُنّةٌ من محمّد صلوات الله علیهم. فامّا من نوح فطُولُ العُمر، و امّا من ابراهیم فَخِفاء الولادة و اِعتزالُ النّاس، و امّا مِن موسی فالخَوف والغَیبةُ، و امّا من عیسی فاختلافُ النّاس فیه، و امّا من ایّوب فالفرجُ بعد البَلوی، و امّا من محمّدٍ صلیّ الله علیه و آله فالخروج بالسّیف.»
«در قائم ما شش نشانه از شش پیامبر هست، نشانی از حضرت نوح، نشانی از حضرت ابراهیم، نشانی از حضرت موسی، نشانی از حضرت عیسی، نشانی از حضرت ایّوب و نشانی از حضرت محمّد که درود خداوند بر آنها باد.
- نشانه او از حضرت نوح، عمر طولانی اوست.
- نشانه او از حضرت ابراهیم، تولّد پنهانی و کنارهگیری او از میان مردم است.
- نشانه او از حضرت موسی، ترس و وحشت و غیبت اوست.
- نشانه او از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست.
- نشانه او از حضرت ایوب، فرج بعد از شدت غم اوست.
- و اما نشانه او از حضرت محمد صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر اوست.» (یعنی این که همانطور که وقتی پیامبر اکرم پس از به کارگیری ملایمات بسیار در مورد مردم و هدایت آنان، در مقابل آنان که دست به شمشیر برده و جنگ راه انداختند و در مقابل آنان که دست از ظلم و ستم برنداشتند قیام نمود؛ حضرت ولی عصر (عج) نیز همین کار را میکند.
منبع:
المحجة البیضاء، ج 4، ص 338.در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد که به شهادت روایات مستند و معتبر، درباره حضرت مهدى(علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است.
در کتاب شریف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(علیه السلام)» که توسط محدث بزرگوار، مرحوم سید هاشم بحرانى و با بهره گیرى از دهها جلد کتب تفسیر و حدیث، تألیف گردیده، مجموعاً (132) آیه از آیات کریمه قرآن ذکر شده که در ذیل هر کدام یک یا چند روایت در تبیین کیفیت ارتباط آیه با آن حضرت(علیه السلام)، نقل شده است.
در اینجا به ذکر چند روایت در این مورد، بسنده مى کنیم:
1 ـ امام صادق (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدّین کلّه و لو کره المشرکون»(1) فرمود:
«به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده است و تا زمان قیام قائم (علیه السلام) نیز نازل نخواهد شد. پس زمانى که قائم (علیه السلام)به پا خیزد، هیچ کافر و مشرکى نمى ماند مگر آنکه خروج او را ناخوشایند مى شمارد.»(2)
2 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره آیه شریفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقاً» (3) فرمود:
«زمانى که قائم(علیه السلام) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت.»(4)
3 ـ امام صادق (علیه السلام) در بیان معناى آیه کریمه «و لقد کتبنا فى الزبور من بعدالذکر أن الأرض یرثها عبادى الصّالحون»(5) فرمود:
«تمام کتب آسمانى، ذکر خداست، و بندگان شایسته خدا که وارثان زمین هستند، حضرت قائم(علیه السلام) و یاران او مى باشند.» (6)
4 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «الذین إن مکّنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزکاة...»(7) فرمود:
«این آیه درحق آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدى(علیه السلام)و یاران او که خداوند شرق و غرب زمین را تحت سلطه آنان قرار مى دهد و به وسیله آنان دین را پیروز گردانده و بدعتها و باطلها را مى میراند.»(8)
5 ـ امام سجاد(علیه السلام) زمانى که این آیه شریفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنَّهم فى الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکّننّ لهم دینهم الّذى ارتضى لهم و لیبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننى و لایشرکون بى شیئاً» (9) فرمود:
«به خدا سوگند! آنان شیعیان ما اهلبیت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمین و اقتدار بخشیدن به دین را ـ به وسیله آنان و به دست مردى از ما، که مهدى این امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در باره اش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانى خواهد کرد که مردى از خاندان من که همنام من است فرا برسد و زمین را آنچنان که از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آکنده سازد.»(10)
6 ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء و یجعلکم خلفاء الأرض»(11) درباره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اى است که چون در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت کند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.»(12)
پی نوشت:
ـ سوره توبه، آیه 33 اوست خدایى که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرو فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند اگرچه ناخوشایند کافران باشد.
2ـ کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق ، ج 2 ،ص 670.
3 ـ سوره اسراء، آیه 81 ، بگو حق آمد و باطل از بین رفت، همانا باطل نابود شدنى است.
4 ـ الروضة ، ص 287.
5ـ سوره انبیاء ، آیه 105،به راستى بعد از ذکر، در زبور نوشتیم که بندگان صالح من وارثان زمین خواهند بود.
6ـ تفسیر على بن ابراهیم، ج 2، ص 77.
-7سوره حج، آیه 41، کسانى که اگر آنان را در زمین قدرت بخشیم نماز به پا مى دارند و زکات مى دهند.
8ـ تأویل الآیات الظاهرة ، کتاب خطى.
9 ـ سوره نور، آیه 55 ،خدا به مؤمنان و شایستگان شما وعده داده که آنان را در زمین همچون پیشینیان خلافت بخشد و دین مورد رضایت خود را براى آنان تمکین و اقتدار دهد و ترس آنان را به امنیّت تبدیل کند تا مرا بپرستند و شرک نورزند.
10 ـ تفسیر عیاشى، ج 3، ص 136.
11 ـ سوره نمل، آیه 62 ، جز خدا کیست که دعاى درمانده واقعى را اجابت کند و بلاء را رفع نماید و شما را خلفاى زمین قرار دهد؟
12 ـ تفسیر قمى ـ ج 2 ص 129.
دوستان عزیزم عید نیمه شعبان نزدیکه.ما مسلمونا برای اعیادمون از چند روز قبل آذین بندی می کنیم.بر در خانه ها و مغازه ها پرچم سبز و قرمز و زرد نصب ی کنیم.خیابانها رو چراغونی می کنیم و ...و بالاخره در روز عید مخصوصا اعیاد شعبانیه و عید بزرگ نیمه شعبان با پخش شیرینی و شربت شادی خودمون رو ابراز می کنیم.همه اینها خیلی خوبه ولی آیا کافیه؟می گن با انجام عمل خیری قلب نازنین امام زمان (عج)از ما شاد می شود و با انجام عمل گناهی قلب ایشان از اعمال ما به درد می آید و حتی برای ما برای غفلت و بی خبری ما اشک میریزند.ما هر روز از صبح تاشب اگر به اعمالمون نگاه کنیم.اگه آخر شب موقع خوابیدن با خودمون فکر کنیم که امروز چقدر گناه کردیم و چقدر ثواب کردیم.اونوقت است که در محاسبه کم می آریم و می فهمیم که چقدر بدهکار هستیم.چون در طول روز گناهانمون بیشتر از ثوابهامونه.پس شادی در اعیاد خوبه و حتی عزاداری در ایام رحلت ائمه بسیار عالیست.ولی چیزی که از همه مهمتره و دل ائمه گرامیمان مخصوصا امام زمان(عج) رو شاد می کنه اعمال و کردار ما مسلموناست.خانمی که بی حجاب با صورت آرایش کرده در خیابون ظاهر می شه.خانمی که در صحبت با نامحرم هیچ مرز و حدی را رعایت نمی کنه.خانمی که در فکرش حجاب محدودیت است نه مصونیت.آقایی که فرم موهایش شبی شیطان پرستهاست .آقایی که چشم ناپاک داره و لحظه ای فکر نمی کنه که شاید یکی از همین نگاههای ناپاک دامنگیر خواهر خودش بشه.آقایی که صدای موسیقی پاپش و صدای خواننده نامحرم از ضبط ماشینش شنیده می شه.آیا همه این خانمها و آقایون واقعا عاشق ائمه هستند.آیا واقعا عاشق امام زمان (عج) هستند.نه حرفم رو پس می گیرم.مطمئنم همه مسلمونا حتی اونایی که به نظر ما بدترینند عاشق ائمه عزیز مخصوصا امام زمان (عج) هستند.در رگهای ما عشق و ارادت به ائمه وجود دارد.اگر اینگونه نبود پس چرا در اعیاد در نیمه شعبان همه جا آذین بندی شده و بوی اسپند همه فضای کشور رو پر می کنه.ولی پس چرا بعضی از ما با اینکه اینقدر ارادت داریم ولی با اعمالمون باعث می شیم قلب ائمه عزیزمون رو بشکنیم ؟چرا با رفتارمون چرا با غیبت کردمون چرا با تهمت زدنمون چرا با بد اخلاقی هامون چرا با اعمال گناه و زشتمون باعث می شیم همه محبت و ارادت ما کمرنگ بشه و ائمه مخصوصا آقایمان امام زمان(عج) از ما ناراضی باشند؟پس بیاییم همه با هم علاوه بر اینکه در اعیاد خیابونها و خونه هایمون رو از زشتی پاک می کنیم و در و دیوار را آذین بندی میکنیم خانه دلمون را هم از گناه پاک کنیم و با کار خیر و نیت خیر و با محبت اهل بیت مخصوصا امام زمان(عج) دلمون را صفا دهیم.
ان شاءالله
التماس دعا
از جمله مسائلى که ثابت مى کند موضوع مهدویت و ظهور یک مصلح غیبى از مسائل مسلمى بوده که مسلمانان بدان اعتراف داشته اند، ادعاى عده اى است که در طول تاریخ خود را به عنوان مهدى موعود معرَفى کرده اند .
اسامى برخى مدعَیان مهدویت در طول تاریخ از این قرار است: ابو اسحاق ابو عبیده ثقفى، کیخسرو، ابوالحسن زید بن على، ابوالعباس سفاح، ابو مسلم امین آل محمد، معروف به ابو مسلم خراسانى، ابن مقفع، ابو محمد عبدالله مهدى، حاکم بامر الله، ابو عبدالله مغربى، مهدى سودانى، عباس الرَیفى، اَلرجل الجَبَلى، توزرى، الرجل الطرابلسى، السیَد محمد الجونپورى الهندى، سید محمد مشهدى، موسى کردى، ابوالکرم دارانى، شیخ علایى، عبدالله عجفى، بنگالى، محمد بن احمد سودانى، شیخ سعید یمانى، السید محمد بن على بن احمد الادریسى، الشیخ شمس الدین محمد الفریانى بن احمد المغربى، الشیخ المغربى، الرجل المصرى، محمد بن عبدالله، محمد قرمانى، غلام احمد قادیانى، میرزا طاهر مشهور به حکاک، شیخ مهدى قزوینى، سید محمدگجراتى هندى، سید محمد همدانى، سید ولى الله اصفهانى، میرزا حسن همدانى، غلامرضا شاه معروف به مرکب ساز، سید على شاه هندى، هاشم شاه نوربخش، شیخ عبدالقدیر بخارایى، میرزا بلخى، ملا عرشى کاشانى، سید على موسوى، میرزا مشتاق على شیرازى، بایزید ترکمانى، سید على محمد باب، میرزا یحیى ازل، حسین على عبد البهاء و یوسف خواجه کاشغرى. (1)
کسانى که در تاریخ به مدعیان مهدویت شهرت یافته اند به اعتبارى بر سه گروه قابل تقسیم اند:
1. کسانى که دیگران روى انگیزه هاى خاصى،آنان را مهدى موعود خواندند . مانند: محمد حنفیه، زید، محمد بن عبداله محض
2. کسانى که به انگیزه جاه طلبى و قدرت خواهى، چنین ادعاى دروغین نمودند مانند: مهدى عباسى
3. کسانى لَه طبق نقشه استعمار و به اشاره بیداد گران، به چنین دجال گرى و فریب، دست یازیدند و خود را مهدى موعود معرفى کردند مانند: على محمد باب (2)
مدعیان نیابت
در عصر غیبت صغرى افرادى پیدا شدند که به دروغ، مدعى سفارت و نیابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بى مورد نموده و در مسائل فقهى و اعتقادى، سخنان گمراه کننده بر زبان مى راندند. از این رو نواب خاص با رهنمود امام به مقابله با آنان بر مى خواستند وگاه در طرد و لعن آنان از ناحیه حضرت، توقیع صادر مى شد. شروع تفکر ادعاى
دروغین نیابت، به دوران نایب دوم- محمد بن عثمان- برمى گردد. کسانى که در این دوران به دروغ ادعاى نیابت امام را داشتند، عبارتند از: ابو محمد حسن شَریعى، محمد بن نصَیر نمَیرى، احمد بن هلال عبرتایى، ابو طاهر محمد بن على بن بلال، ابوبکر محمد بن احمد بن عثمان معروف به ابوبکر بغدادى، اسحاق احمر، باقطانى، حسین بن منصور حلاج. البته شلمغانى در زمان نایب سوم و ابودلف کاتب، پس از وفات نایب چهارم نیز ادعاى نیابت نموده اند. (3) از دیگرکسانى که ادعاى نیابت خاصه کرده اند: محمد بن سعد، شاعرکوفى متوفى مال 540، احمد بن حسین رازى متوفى سال 670 ، حسین بن على اصفهانى متوفى سال 853 , على بن محمد سجستانى متوفى سال 860، سید محمد هندى متوفى سال 987، شیخ محمد مشهدى متوفى سال 1090، سید على مشهدى، شیخ محمد فاسى مغربى متوفى سال 1095و میرزا محمد هروى. (4)
با تعمق در روایات و حوادث دوران، علت انحراف مدعیان نیابت را مى توان چنین برشمرد:
1. حرص و آز در تامین منافع نامشروع شخصى، 2. طمع به اموال و امکاناتى که انبوه دوستداران امام عصر به آن ها داده بودند تا به وسیله آنان به آن حضرت برسد، 3. جاه طلبى و دوستى ریاست و عشق به شهرت و قدرت، تا از وراى آن ها به جامعه، فرماندهى و ریاست کنند. 4. و بالاخره پیروى از هواى نفس که انسان را از حق و فضیلت باز مى دارد . سرانجام کارشان به جایى رسید که نفرین و لعنت حضرت مهدى شامل آنان گردید و نگون بخت شدند.
1. ادیان ومهدویت، محمد بهشتى، ص 54
2. امام مهدى ازولادت تا ظهور، سید محمدکاظم قزرینى ص 6 53.
3. زندگانى نواب خاص امام زمان عج، غفار زاده ص 179.
4. اد یان و مهدویت , محمد بهشتى، ص 64.
بر اساس بشارات فراوانى که درکتاب انجیل آمده است، حضرت مسیح (ع)به دنبال قیام حضرت قائم(ع) در فلسطین آشکار خواهد شد وبه یارى آن حضرت خواهد شتافت وپشت سر حضرتش نماز خواهدگزارد، تا یهودیان و مسیحیان وپیروان وى تکلیف خویش را بدانند و به اسلام بگروند وحامى حضرت مهدى(ع) گردند. از این رو، در آخرین روزهاى زندگى- و شاید در طول دوران حیات- به یاران و شاگردان خود، توصیه ها و سفارش هاى بسیارى درباره بازگشت خود به زمین نموده و آنان را در انتظارگذارده وامر به بیدارى و آمادگى فرموده است . ما براى نمونه متن برخى از آن بشارات راکه درانجیل آمده است مى آوریم:
انجیل متی: ....عیسى در جواب ایشان گفت: زنهارکسى شما راگمراه نکند. ز آن روکه بسا به نام من آمده خواهندگفت که من مسیح هستم و بسیارى راگمراه خواهندکرد. و جنگ ها واخبار جنگها را خواهید شنید . زنهار مضطرب مشوید، زیراکه وقوع این همه لازم است لیکن انتها هنوز نیست، زیرا قومى با قومى ومملکتى با مملکتى تفاوت خواهند نمود وقحطى ها ووباها و زلزله ها در جاى ها پدید آید. و فوراً پس از مصیبت آن امام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد وستارگان از آسمان فرو ریزند، وقوَت هاى افلاک متزلزل گردد. آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد، ودر آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنى کنند وپسر انسان را ببینندکه بر ابرهای آسمان با قوت وجلال عظیم آید...(1)
انجیل مرقس:...از آن روز وساعت، غیر از پدر، هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم، پس برحذر و بیدارشده دعا کنید، زیرا نمى دانیدکه آن وقت کى مى شود. مثل کسى که عازم سفر شده خانه خود را واگذارد وخادمان خود را قدرت داده، هر یکى را به شغلى خاص مقرر نماید ودربان را امر فرمایدکه بیدار بماند . پس بیدار باشید زیرا نمى دانید که در چه وقت صاحب خانه مى آید. در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد . اما آن چه به شما می گویم به همه می گویم، بیدار باشید. (2)
انجیل لوقا: کمرهاى خود را بسته، چراغ هاى خود را افروخته بدارید. وشما مانند کسانى باشید که انتظار آقاى خود را می کشند، که چه وقت از عروسى مراجعت کند، تا هر وقت آید ودر را بکوبد، بى درنگ براى او بازکنند. پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتى که گمان نمى برید پسر انسان مى آید (3)
انجیل یو حنا :وبدر قدرت بخشیده است که داورى هم بکند، زیراکه پسر انسان است وازاین تعجب مکنید، زیرا ساعتى مى آید که در آن جمیع کسانى که در قبور مى باشند آواز او را خواهند شنید وبیرون خواهند آمد، هرکه اعمال نیکوکرد براى قیامت حیات، وهرکه اعمال بد کرد به جهت قیامت داورى. (4)
مکاشفه یو حنا : و علامتى عظیم در آسمان ظاهر شد . زنى که آفتاب را در بر دارد وماه زیر پاى هایش وبر سرش تاجى از دوازده ستاره است .و آبستن بوده، از درد زه و عذاب زاییدن فریاد برمى آورد. وعلامتى دیگر در آسمان پدید آمد که اینک اژدهاى بزرگ آتش گون که او را هفت سر وده شاخ بود وبر سرهایش هفت افسر، ودمش ثلث ستارگان آسمان راکشیده آن ها را بر زمین ریخت واژدها پیش آن زن-که مى زایید- بایستاد تا چون بزاید فرزندا و را ببلعد. پس پسر نرینه را زاییدکه همه امت هاى زمین را به عصاى آهنین حکم رانى خواهدکرد وفرزندش به نزد خدا وتخت او ربوده شد.(5)
با اندکى تأمل اَمد درآیات مذکور این نتیجه به دست مى آیدکه شخص مورد بشارت در مکاشفه یاد شده، بزرگترین مولود جهان انسانیت، حضرت مهدى(ع) است که در زمان نامعلومى از پشت پرده غیبت با شمشیر ظاهر شده وبا عصاى آهنین بر بشریت حکومت می کند (6)
رساله پولس به رومیان : پولس، رساله هاى متعددى داشته است، که در رساله اش به رومیان مى نویسد: زیرا یقین مى دانم که دردهاى زمان حاضر نسبت به آن جلالى که در ما ظاهر خواهد شد، هیچ است..و آن که براى حکمرانى امت ها مبعوث شود، امید امت ما بر وى خواهد بود. (7)
کتاب اعمال رسولان: و چون دین راگفت، وقتى که ایشان همى نگریستند بالا برده شد وابرى او را از چشمان ایشان در ربود. وچون به سوى آسمان چشم دوخته مى بودند، هنگامى که ا و مى رفت ناگاه دو مرد سفید پوش نزد ایشان ایستاده، گفتند: اى مردان جلیل چرا ایستاده به سوى آسمان نگرانید؟ همین عیسى که از نزد شما به آسمان بالا برده شد باز خواهد آمد، به همین طورى که او را به سوى آسمان روانه دیدید. (8)
1- کتاب مقدس انجیل متى ص 41 باب 24.
2- کتاب مقدس انجیل مرقس ص77 باب 13.
3- کتاب مقدس انجیل لوقا ص 116 باب 12.
4- کتاب مقدس انجیل یوحنا ص 152 باب 5.
5- کتاب مقدس مکاشفه یوحنا ص 408 باب 12.
6- بشارت عهدین 265-267
7- رساله پولس رسول به رومیان، ص 252 ر 261باب 8 و 15
8- کتاب مقدس اعمال رسولان ص187 باب 1
درکتاب هاى مذهبى مقدسى که در میان هندیان به عنوان کتاب هاى آسمانی شناخته شده و آورندگان این کتاب ها به عنوان پیامبر شناخته مى شوند، تصریحات بسیارى به وجود مقدس مهدى موعود(ع) و ظهور مبارک آن حضرت شده است که قسمتى از آن ها را مى آوریم: درکتاب اوپانیشاد که یکى ازکتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مى رود، بشارت ظهور مهدى موعود(ع) چنین آمده است: این مظهر ویشنو مظهر دهم در انقضاى کلى یا عصرآهن، سوار بر اسب سفیدى، در حالى که شمشیر برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد، ظاهر مى شود و شریران را هلاک مى سازد .
درکتاب باسک که ازکتب مقدسه آسمانی هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(ع) چنین آمده است: دور دنیا تمام مى شود . پادشاه عادلى در آخرالزمان، که پیشواى ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حق و راستى با او باشد و آن چه در دریا و زمین ها وکوه ها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمان ها و زمین و آن چه باشد خبر مى دهد و از او بزرگ تر کسى به دنیا نیاید.
درکتاب پاتیکل نیزکه ازکتب مقدسه هندویان است، بشارت ظهور حضرت چنین آمد ه است: چون مدت روز تمام شود، دنیاى کهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملک تازه پیدا شود؟ از فرزندان دو پیشواى بزرگ جهان که یکى ناموس آخرالزمان و دیگرى صدیق اکبر یعنى وصی بزرگتر وى که پشن نام دارد و نام آن صاحب ملک تازه راهنما است. به حق پادشاه شود و خلیفه رام باشد و حکم براند و او را معجزه بسیار باشد... در این بشارت، مقصود از ناموس آخرالزمان پیامبر اسلا(ص) است. پشن نام هندى حضرت على (ع) است صاحب ملک تازه ، حضرت ولى عصر(ع) است و راهنما نام مبارک حضرت مهدى (ع) است وکله رام به لغت سانسکریتى، نام اقدس حضرت احدیت است .
درکتاب وشن جوک نیز بشارت به ظهور حضرت آمد ه است: آخر دنیا به کسى برمى گردد که خدا را دوست مى دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او خجسته و فرخنده باشد. درکتاب دید که ازکتب مقدسه هندیان است آمده که: پس از خرابى دنیا، پادشاهى در آخرالزمان پیدا شود که پیشواى خلایق باشد و نام منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد... درکتاب دادتگ نیزآمده است: بعد از آن که مسلمانى به هم رسد، در آخرالزمان، و اسلام در میان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و .... برطرف شود و دنیا مملو از ظلم و ستم شود... دست حق به در آید و جانشین آخر ممتاطا(1) ظهورکند و شرق و مغرب عالم را بگیرد .
و درکتاب ریگ و دا آمده است که: ویشنو در میان مردم ظاهر مى گردد... او از همه کس قوى تر است... در یک دست ویشنو نجات دهنده شمشیرى به مانند ستاره دنباله دار و در دست دیگرش انگشترى درخشنده دارد، هنگام ظهور وى، خورشید و ماه تاریک مى شوند و زمین خواهد لرزید.
درکتاب شاکمونى نیزکه ازکتب مقدسه هندیان است آمده: پادشاهى و دولت دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان گشن بزرگوار تمام شود، و اوکسى باشدکه برکوه هاى مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند، و بر ابرها سوار شود و فرشتگان، کارکنان او باشند. دین خدا یک دین شود و زنده گردد و نام او ایستاده باشد و خداشناس باشد. گشن در لغت هندى نام پیامبر(ص) است و حضرت مهدى (ع) به نام ایستاده و خداشناس مى خوانند(2)
|
در منابع زرتشتیان تصریحات بسیارى به ظهور حضرت مهدى (ع) شده است که قسمتى از آن ها را در این جا مى آوریم: درکتاب زند که ازکتب مقدسه زرتشتیان است، درباره انقراض اشرار ووراثت صلحا مى گوید: لشکر اهریمنان با ایزدان، دایم در روى خاکدان محاربه وکشمکش دارند وغالباً پیروزى با اهریمنان باشد، امَا نه به طورى که بتوانند ایزدان را محو ومنقرض سازند، چه در هنگام تنگى از جانب اورمزد که خداى آسمان است به ایزدان که فرزندان اویند یارى مى رسد و محاربه ایشان نه هزار سال طول مى کشد. آنگاه پیروزى بزرگ از طرف ایزدان مى شود و اهریمنان را منقرض مى سازند، وتمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند، و بعد ازپیروزى ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلى خود رسیده، بنى آدم بر تخت نیکبختى خواهند نشست (1)
در بخش گات ها که یکى از بخش هاى چهارگانه اوستاست، نویدهایى درباره ظهور حضرت مهدى (ع) وسیطره جهانى آن حضرت آمده است:... وهنگامى که سزاى این گناهکاران فرا رسد، پس آنگاه اى مزدا کشورت را بهمن در پایان برپا کند، از براى کسانى که دروغ را به دست هاى راستى سپرند، وخواستاریم از آنانى باشیم که زندگى تازه کنند ... کى اى مزدا بامداد روز فراز آید، جهان دین راستین فرا گیرد، با آموزش هاى فزایش بخش پر خرد رهانندگان، کیانند آنانى که بهمن به یارى شان خواهد آمد، از براى آگاه ساختن، من تو را برگزیدم اى اهورا بهمن را نماینده توانایى و منش نیک وراستى وپارسایى دادار اهور مزدا، تفسیر کرده اند(2)
جاماسب درکتاب معروف خود جاماسب نامه مى گوید: پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد که در میان کوه هاى مکه پیدا شود، وشتر سوار شود وقوم او شتر سواران خواهند بود، وبا بندگان خود چیز خورد، وبه روش بندگان نشیند، واو را سایه نباشد وازپشت سر، مثل پیش رو ببیند. دین او اشرف ادیان باشد وکتاب او باطل گرداند همه کتاب ها را ... واز فرزندان دختر آن پیغمبرکه خورشید جهان وشاه زنان نام دارد، کسى پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان، که جانشین آخر آن پیغمبر باشد در میان دنیاکه مکه باشد ودولت اوتا به قیامت متصل باشد وبعد از پادشاهى او، دنیا تمام شود... همه جهان را یک دین کند ودین گبرى وزرتشتى نماند، وپیغمبران خدا وحکیمان وپرى زادان ودیوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفیدرویان در خدمت او باشند... (3)
در زند و هومن یسن از ظهور شخصیت فوق العاده اى بنام سوشیانس نجات دهنده بزرگ- خبر داده و درباره نشانه هاى ظهور وى چنین مى گوید. نشانه هاى شگفت انگیزى در آسمان پدید آید که به ظهور منجى جهان دلالت مى کند وفرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند، وبه همه دنیا پیام مى فرستند .سوشیانس دین را به جهان رواج دهد، فقر وتنگدستى را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و همگفتار و همکردارگرداند.(4)
لازم به یاد آورى است که اعتقاد یه ظهور سوسیانس در میان ملت ایران باستان به اندازه اى رایج بوده است که حتى در موقع شکست هاى جنگى وفراز ونشیب هاى زندگى با یادآورى ظهور چنین نجات دهنده مقتدرى، خود را از یأس ونا امیدى نجات مى دادند. (5)
1- بشارت عهدین ص237
2- بشارات عهدین استدراکات، پس از مقدمه چاپ دوم ص 10 و 11.
3- لمعات النور ج 1 ص 23- 25.
4- او خواهد آمد على اکبر مهدى پور ص 08 1 و 121 و 122.
5- ظهور حضرت مهدى (ع) از دیدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان، هاشمى شهیدى ص 355.