مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 70
بازدید دیروز : 76
کل بازدید : 771726
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

از امام سجاد (ع) دعایی است به نام مقاتل بن سلیمان.روایت است هر کس این دعا را 100 مرتبه با خلوص نیت بخواند هر حاجتی که داشته باشد ان شاءالله روا خواهد شد.

(

إلهی , کیف أدعوک أنا أنا وکیف أقطع رجائی منک وأنتَ أنت

إلهی إذا لم أسئلک فتعطینی , فمن ذا الذی أسئله فیعطینی

الهی اذا  لم أدعوک فستجیب لی , فمن ذا الذی أدعوه فستجیب لی

الهی اذا  لم أتضرّعُ إلیک فترحمنی , فمن ذا الذی أتضرّعُ إلیه فیرحمنی

إلهی فکما فَلَقتَ ألبحر لموسى علیه السلام و فنجّیتة اسئلک ان تصلی على محمد وآله

وتنجّنی ممّا أنا فیة و تفرج عنی فرجآعاجلآ غیر آجل ,بفضلک و رحمتک یا أرحم الراحمین )

 


  

من و خواهر دوقلوی من که سه ماهه قبل براثر تصادف فوت کرد.خیلی به هم وابسته بودیم.او یک مهندس کامپیوتر بسیار عالی بود.او خیلی پشتکار قوی داشت.با آن همه تلاش و فعالیتی که داشت هیچ کس فکر نمی کرد بهار عمرش اینقدر زود خزان شود.وقتی ما مجلس ختمی می رفتیم یا  مجلس ختم مادربزرگمون بود یا مادربزرگ یا پدربزرگ آشنایانمان.تا حالا طعم مرگ را برای جوانی زیبا و فعال نچشیده بودیم.دست بر قضا چه کنیم که قرعه به نام خود خواهر جوانم افتاد .من غیر از او دیگه خواهر و برادری ندارم.دوست دارم براتون از خاطرات خودم و او بگویم.من و خواهرم هر دو در از یک دانشگاه در رشته مهندسی کامپیوتر  فارغ التحصیل شدیم.البته او خیلی بهتر از من بود.او در درس و کارش خیلی موفق بود.یک برنامه نویس حرفه ای و یک طراح سایت حرفه ای بود.بهترین دوران من و او در دانشگاه بود.من و خواهرم در سالهای اول دانشگاه کمی بی حجاب بودیم ولی نمازمان را می خواندیم و کارهای واجب دین را انجام می دادیم.ولی نسبت به حجاب و طرز لباس پوشیدمان بی اهمیت بودیم.تا اینکه روزی من و خواهرم و یکی از دوستانمون داشتیم در راهروی دانشگاه قدم می زدیم که روی برد دفتر نهاد مقام معظم رهبری مطلبی را تحت عنوان (چرا چادر) را دیدیم.کنجکاو شدیم و وارد دفتر شدیم تا با مسئول مربوطه در مورد این موضوع بحث کنیم و حتی مخالفت کنیم!خانمی که بسیار مهربان بود با دلایل بسیار منطقی برای ما شرح داد که حجاب یعنی چی ؟برای چه باید حجاب داشته باشیم و حتی چرا بهتر است چادر بپوشیم.من و خواهرم و دوستم به هم نگاهی کردیم و حتی من یادم است که به هم اشاره کردیم و مقنعه مان را جلو کشیدیم و حتی آروم آرایشمون رو هم کمرنگ کردیم.او گفت که حجاب یعنی مصونیت نه محدودیت.چرا ما دختران باید خودمان را آرایش کنیم تا جلب توجه کنیم.تا بعضی از آقایونی که چشمان ناپاک دارند ما را نگاه کنند.چرا باید کلی از وقت با ارزش خودمان را که می شود صرف کارهای دیگر کرد به زینت کردن خود اختصاص دهیم.مگر ما دختران کمبود شخصیت داریم که می خواهیم با آرایش یا بدحجابی جلب توجه کنیم.مطمئن باشید حتی برای ازدواج آقایون خانمهایی را می پسندند که آفتاب مهتاب ندیده باشند.چرا ما از ارزشهایمان فاصله گرفتیم.چرا ما الگوهای عزیزمان را چون خانم حضرت فاطمه(س) و حضرت زینب (س) را فراموش کردیم.ما چگونه می خواهیم جوابگو باشیم.چرا از یاد شهدا غافل شدیم.چرا هدف آنها را که حفظ حرمت و حیای ناموس بود فراموش کردیم.چرا با بدحجابی فساد را در جامعه رواج می دهیم .چگونه ما مسئول اینهمه گناه باشیم؟و ....

ما گفتیم:خوب آقایون نگاه نکنند چرا ما خودمان را بپوشایم ؟چرا آنها چشمانشان را درویش نکنند ؟خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد.ما به خاطر کسی آرایش نمی کنیم ما به خاطر دل خودمان آرایش می کنیم.مگر بد است که آدم زیبا بشه؟حجاب باعث می شود جلوی دست و پای ما را بگیرد.تازه اگر ما بخواهیم دیگران مسخره می کنند .حتی در آشنایان و فامیل ما کسی خیلی با حجاب نیست.البته چرا پیرزن ها! مگر رقص چه اشکالی دارد.مگر گوش کردن موسیقی شاد چه اشکالی دارد؟چرا همیشه باید غمگین باشیم؟

آن استاد نازنین با آرامش پاسخ داد:درست است خدا زیبایی را دوست دارد ولی بهتر نیست انسان زیبایی های خودش را در مقابل محارمش عرضه کند.من نمی گویم آرایش نکنید چرا بهترین لباسها بهترین و مدترین آرایش ها را در جلوی محارم مخصوصا همسر آینده تان بپوشید.مطمئن باشید لذت آن بیشتر است تنا اینکه برای مردهای غریبه خود را زینت کنید.آیا می دانی اگر مردی شما را ببیند و لذت ببردو لی خانمش اینگونه نباشد.این مرد در منزل به بهانه های مختلف خانمش را اذیت می کند و بهانه تراشی می کند .چرا که می بیند خانمش اینگونه آرایش نمی کند و شاید هم همیشه بوی پیاز داغ بدهد.درست است خانمها باید در خانه به شوهرانشان برسند و همیشه مرتب و آرایش کرده باشندولی شاید خانمی بیچاره مریض باشد یا شاید وقت نداشته باشد یا شاید بلد نباشد اینگونه لباس بپوشد و آرایش کند.می دانید آن مرد که  بیرون از منزل خانمهای مختلف با لباسهای مختلف و آرایشهای متفاوت و دیدنی را مشاهده کرده و بوی عطرها گران قیمت و شهوت انگیز را استشمام کرده و قتی وارد خانه می شود و می بیند خانمش اینگونه نیشت و اگر به صورت غیر مستقیم  بهانه جویی کرد و خانمش را اذیت کندبه ازای هر ناله آن خانم یک آتش بر ما فرود می آید. مطمئن باشید خیلی زندگی ها به دلیل این مسائل از هم پاشیده است.قبول کنید بعضی ها بی ظرفیت هستند.همه که یکجور نیستند .آیا شما روز قیامت می توانید پاسخگو باشید یا خیر.

درست است انسان باید شاد باشد ولی چگونه؟موسیقی های غنا و مطربی غیر از یک شادی با استرس و شادی بیخود و لحظه ای سودی ندارد.بگذارید یک فرمول کلی به شما بگویم.هر کاری که شما را از خدا دور کرد گناه است .از این به بعد در کارهایتان بیندیشید اگر برای غیر خدا بود انجام ندهید.

با این سخنان همه ما به فکر فرو رفتیم شاید باز هم صددرصد قبول نکردیم تا اینکه روزها همچنان می گذشت و ما هر روز چند ساعتی مزاحم این استاد عزیز می شدیم و پرسش مطرح می کردیم و ایشان جواب می داد.حتی مسائل شرعی و مسائل سیاسی مسائل اعتقادی و ...

یک سال طول کشید.بعد از یک سال و چند ماه آروم آروم تغییرات حتی ظاهری در من و خواهرم و دوستم ایجاد شد.تا اینکه بعد از چند ماه دیگه ما آ آدمهای سابق نبودیم.از دوستان قبلیمان کمی فاصله گرفته بودیم ولی باز با آنها در ارتباط بودیم و حتی آنها را هم تشویق می کردیم که اعتقادشان را محکم کنند.من و خواهرم شدیم عضو فعال دفتر نهاد مقام معظم رهبری.در یک سال چهار مرتبه به زیارت امام رضا(ع) مشرف شدیم.چه معجزاتی که در این سفرها ندیدیم .باور کنید اینقدر نشانه دیدیم که دیگه برای تغییر کردن و با ایمان شدنمان کافی بود.به سفر سوریه رفتیم.یادم هست که در حرم مطهر و زیبای خانم حضرت رقیه(س) در حالی که من و خواهرم دستمان به ضریح خانم بود مداحی روضه مصیبت آن خانم را می خواند و چقدر ما گریه کردیم.یادم هست در اون لحظه خواهرم گفت:واقعا چه سعادتی داریم که درحالی که دستمان را در ضریح گره کردیم داریم برا ی مصیبت خانم  حضرت رقیه(س)گریه می کنیم.چیزی بالاتر از این دیگه نمی خواهیم.اون موقع حس می کردیم به اوج رسیدیم و دیگه هیچی از خدا نمی خواهیم.یادم هست وقتی که از طرف دانشگاه به اردوی جنوب رفتیم و قتی با بچه ها قرار گذاشتیم هر کس یک نشانه پیدا کرد به بقیه بگوید.من و خواهرم در حالی که در شلمچه از روی پلی می گذشتیم در مرداب زیر پایمان بوی بسیار مطبوعی را استشمام کردیم که حتی مسئول آن قسمت خودش از این بو متعجب شده بود.دیگه من و خواهرم شده بودیم مسئول هیات خادم الحسین(ع) دانشگاه.من و خواهرم اکثر شبهای جمعه در دعاهای کمیل شرکت می کردیم و در ایام محرم و شهادت ائمه حتما در مراسم روضه و عزادای شرکت می کدیم.یه رنوی سفید کهنه داشتیم که همیشه همه مراسمها با اون می رفتیم و تا دیر وقت در مراسم بودیم و وقتی برمی گشتیم مامانم اول بعد از یه کمی غرغر که چرا دیر آمدید شاممون را می آورد و بعد می خوابیدیم و واقعا هر چه کسب کردیم از دعای مادرم بود.یادمه یاد گرفته بودیم هر روز صبح دعای عهد و زیارت عاشورا را بخونیم و همیشه بعد از نمازمون سلام بعد از نماز را بدهیم و منتظر جواب ائمه باشیم.یادمه اردوی جمکران را که از شب تا صبح با خواهرم در حیاط مسجد قدم زدیم و از گذشته و حال گفتیم .یادمه خواهرم همیشه در مسابقات زیارت عاشورا اول می شد و من مثل همیشه دوم و...

تا اینکه درسمون تموم شد و من ازدواج کردم و کمی از خواهرم دور شدم.در مدت این دو سال که فارغ التحصیل شده بودیم خواهرم به خاطر پشتکار و علاقه شدیدش به درس و کار بسیار مشغله داشت.او سایتهای بسیار عالی طراحی می کرد در دانشگاه تدریس می کرد برنامه نویس خوبی بود زبانش در حد عالی بود و ... قرار شد در ماه خرداد برای ادامه تحصیل به مالزی رود.با دانشگاه صحبت کرده بود گفتند بعد از اتمام درست عضو هیات علمی دانشگاه خواهی شد.من خیلی بی تابی می کردم.می گفتم تورو خدا نرو خیلی دلم برات تنگ می شه.خواهرم می گفت:قول می دهم یک سال ونیمه درسم را بخونم و زود برگردم .حتی هر سه ماه سه ماه به دیدنتون می آم.تا اینکه در یک روز غمگین و نفرت انگیز اسفند ماه سال 1385 درست یک هفته قبل از عید در حالی که می خواست به سر کارش برود تصادف کرد و منو تنها گذاشت.

از اون روز حدودآ 5ماه می گذره.دیگه نه خواهری هست نه همدلی نه همراهی

خیلی دلم براش تنگ شده .اکثر مواقع خوابشو می بینم.مطمئنم که جایش تو بهشته ولی ...

من خیلی تنها شدم.موقعی که خواهر عزیزم را داخل قبر می گذاشتم اصلا باور نمی شد فکر می کردم خواب می بینمد.فقط در اون لحظه یه چیزی یادم افتاد.گفتم خدایا به حرمت اشکهایی که خواهرم در هنگام روضه و غزاداریهای حسینت ریخت امشب کمکش کن.گفتم یا امام رضا به حرمت اون زیارتهای با صفایی که نصیبش کردی به دادش برس.گفتم یا خانم حضرت رقیه (س) یا خانم حضرت زینب(س) بازدید خواهرم را پس بده.گفتم یا امام زمان به حق دعای عهد و زیارت آل یاسینت خواهرم را کمک کن.گفتم یا حضرت فاطمه تورا به پهلوی شکسته ات به پهلوی شکسته و دست و پای شکسته خواهرم رحم کن و امشب کمکش کن. گفتم یا امام خمینی یادته در سالروز ارتحالت به مرقدت آمدیم و با اینکه هواخیلی گرم بود به خاطر ولایت و رهبری ساعتها سرپا ایستادیم و افتخار می کردیم که ولایتی هستیم.گفتم یا شهداسلامی که خواهرم هنگام خداحافظی به شما داد پاسخ گویید.گفتم خدایا به حرمت نوکرای حسینت این نوکر را هم کمک کن.دستمال سبز رنگی که در تمام مکانهای مقدس که با خواهرم رفته بودیم متبرک کرده بودیم در روی کفنش گذاشتم . قرآن سبز رنگی که هدیه دفتر نهاد مقام معظم رهبری بود و در همه جا مخصوصا حرم امام رضا(ع) متبرک شده بود را روی کفنش گذاشتم.زیارت عاشورا و دعای معراج را هم در کنار قرآن گذاشتم و مقعی که خاک می ریختند به جسم زیبای خواهرم که بی حرکت افتاده بود نگاه کردم و گفتم اوف بر این دنیای بی وفا.دیگه دنیا برام ارزشی نداره.آروم آروم بعذ از تلقین سنگ لحد را گذاشتن و خاک ریختند و دیگر تمام.دیگر از آن دختر زیبا و دلسوز و مهربان اثری نبود.فقط مداح بعد از نوحه گفت که حلالش کنید که ناگهان همه دوستانمان دانشجویانش همکارانش همه افراد فامیل و آشنایان همسایه ها  استادانمان و ... فریاد زدند و ناله کردند و گریه کردند و آه کشیدن.حالا دیگه غیر از یک نام نیک که سالومه دختری بود مومن پاک خانم زیبا فعال باهوش دیگه چیزی باقی نمانده.حالا دیگه کارم شده روزهای پنج شنبه می رم پیشش و باهاش دردو دل می کنم.براش از بی وفایی زمون میگم .از دلتنگی ها از غصه ها از گر یه های مامان و بابا از دلتنگی همسرم که مثل برادرش بود.از اینکه بعد از اون دیگه هیچی نمی خوام فقط می خوام منو هم زودتر ببره پیش خودش.

دوستان عزیزم تا یکی از نزدیکان عزیز رو از دست ندیم نمی فهیم مرگ یعنی چی؟گناه یعنی چی؟روز قیامت یعنی چی؟ثواب و کار خیر یعنی چی؟نمی فهمیم تنها چیزی که به دردمون می خوره اعمال نیک و خیره.تو رو خدا بیایید دیگه گناه نکنیم زندگی ارزش نداره بیایید حجابمون را رعایت کنیم.بیایید دیگه دروغ نگییم.تهمت نزنیم.مسخره نکنیم.چرا که حق الناس هزار بار مهمتر از حق الله است.بیایید در جمع کردن کار خیر و ثواب حرص بزنیم.نه اینکه هر روز بر گناهانمان افزوده شود.چرا که من همیشه فکر می کنم اگر سه چهار سال پیش خواهرم فوت کرده بود بارش سنگین بود ولی بعد از اینکه توبه کرد و مومن واقعی شد فوت کرد.خدا را شکر.اون الان توی بهشت داره واسه خودش حال می کنه و به ما می خنده می گه بابا اگر در دنیا سختی بکشی (سختی رعایت حجاب و دروغ نگفتن و حق مردم را پس دادن و البته سختی که با لذت همراه است)در دنیای آخرت آسوده هست و اینجا واسه خودت حال می کنی.عزیزان بیایید همگی کمی فکر کنیم.شاید فردا نوبت ما باشد که برویم.شاید وقتی برای جبران گناهانمان نداشته باشیم.بیایید عبرت بگیریم و دیگه خودمون را توجیه نکنیم که آدم باید دلش پاک باشه و ظاهر مهم نیست.خیلی وقت داریم وقتی پیر شدیم مومن می شیم و...

یادمان باشد در عزاداریها و دعاهایمان اموات را فراموش نکنیم .به یاد شهدا امام شهدا اموات و گذشتگانمان هم باشیم.برای شادی آنها صلوات

التماس دعا


  

مادر، ام البنین، چهار پسر داشته است، یکی از یکی زیباتر، رشیدتر، باصلابت تر و با شکوه تر.

سالهای سال پای این سروها نشسته است. هر چهار را به خون جگر آب داده است، پرورده است…

از میان این چهار، عباس، سر آنهاست؛ گل آنهاست و ماه آسمان آنهاست.

و اما عباس، تنها ماه آسمان خانه ام البنین نیست، ماه آسمان بنی هاشم است؛ بنی هاشمی که همه، به زیبایی شهره اند و به رشادت مشهور.

ابروانشان پیوسته است، چشمانشان درشت، مشکی، سرشار از صلابت و جذبه و محبت، با سایه بانی بلند از مژگان سیاه.

راستی فرزندان حسین(ع)؛ سکینه و رقیه هم، او را عمو خطاب می کنند و او بال در می آورد از شنیدن این لفظ، آنقدر که از فراز دشمنان تا فرات پرواز می کند... ولی او حسین(ع) را برادر خطاب نمی کند

بدنها همه متناسب و تنومند، قدها همه رشید، دستها همه استوار و اجزای اندام همه موزون و بی عیب و نقص، و در میان این همه، برتری یافتن، ممتاز شدن و چون ماه نو مشارالیه همگان قرار گرفتن، کاری سخت است و چیزی افزون می طلبد.

و عباس دارنده این فزونی است؛ آنقدر که به هنگام عبور او از کوچه و بازار مدینه، همگان واله و شیدا و خیره می مانند و بعضی بی اختیار، «و ان یکاد» می خوانند.

«ماه بودن» بی همانند عباس، دوست و دشمن را هماره به تواضع واداشته است. دوست را از سر محبت و دشمن را از سر صلابت، خویش را از سر جمال و بیگانه را از سر جلال.

مادرش افتخار زنان بنی هاشم، ام البنین، و پدرش برترین پدر عالم، علی است(ع).

بنابراین عباس، برادر حسین(ع) است و هر دو فرزند علی مرتضایند(ع) و طبیعی است که یکدیگر را برادر خطاب کنند و حسین(ع) همیشه او را برادر می خواند و حسن(ع) نیز و زینب و ام کلثوم هم –علیهماالسلام.

اما عباس، هیچگاه حسین(ع) را برادر خطاب نمی کند و نه آن سه دیگر را، برادر و خواهر.

در مقابل حسین(ع) بال می گسترد و هر بار او را با الفاظی چنین می خواند:

- سید من! آقای من! مولای من ! امام من! فرزند رسول من!

و در مقابل زینب:

- بانوی من! سرور من! پیامبرزاده من!

و این یکی از ظرائف و شگفتی های «ادب» عباس است در مقابل حسین برادر، حسین رهبر و اهل بیت پیامبر علیهم السلام.

و همیشه در توجیه این ادب ظریف، پاسخی مودبانه تر و ظریف تر در آستین دارد:

حسین(ع)- جانم به فدایش- فرزند فاطمه(س) است، دختر پیامبر، و من فرزند فاطمه(س) نیستم. اگر چه مفتخرم به فرزندی علی(ع)، اما مادر او برترین زن عالم امکان است، فاطمه (س) است، من چگونه او را برادر بخوانم؟

یا باید او را تا خودم پایین بیاورم، یا خود را تا او بلند بشمرم و برادر خطاب کنم، حاشا که این هر دو خلاف ادب است و جسارت به ساحت مقدس حسین(ع).

راستی فرزندان حسین(ع)؛ سکینه و رقیه هم، او را عمو خطاب می کنند و او بال در می آورد از شنیدن این لفظ، آنقدر که از فراز دشمنان تا فرات پرواز می کند... ولی او حسین(ع) را برادر خطاب نمی کند.

اما در تمام طول عاشورا و در همه ارض کربلا فقط یک جا هست، یک لحظه هست که ناگاه لفظ برادر بر زبان عباس جاری می شود:

- اخی! ادرک اخاک!

برادر! برادرت را دریاب!

اینجا کجاست؟ این لحظه چه لحظه ای است؟

و عباس دارنده این فزونی است؛ آنقدر که به هنگام عبور او از کوچه و بازار مدینه، همگان واله و شیدا و خیره می مانند و بعضی بی اختیار، «و ان یکاد» می خوانند

این درست است که عباس، در این لحظه در نهایت استیصال است. دشمن او را محاصره کرده و فهیمده است که او قصد جنگیدن ندارد؛ فقط می خواهد مشک آب را، بار امید را، به مقصد خیمه ها برساند و این به دشمن جسارت بخشیده است؛ آنقدر که هر دو دست او را بریده اند، عمودی آهنین بر فرقش فرود آورده اند، مشک امیدش را متلاشی کرده اند، سر و رو و چشم و اندام او را، غرق تیر و نیزه ساخته اند و او را از اسب به زیر افکنده اند.

اینها همه درست، ولی هیچکدام سبب نمی شوند که عباس از آن ادب معهود خود عدول کند و حسین (ع) را برادر بخواند.

تنها یک چیز می تواند در آن لحظه غریب، عباس را مجاز یا وادار به اداری لفظ برادر کرده باشد و آن اینکه:

فاطمه- سلام الله علیها- در آن لحظه غریب، در آن محاق مظلومیت با سر و موی آشفته حضور یافته باشد، سرعباس را پیش از آنکه به زمین بیفتد، بر دامن گرفته باشد و گفته باشد:

فرزندم! پسرم! عباسم!

مادری فاطمه، فرزندی عباس ... جواز ادای لفظ برادر...

برادر! برادرت را دریاب!

منبع :شجاعی، سید مهدی، ادب در  کربلا، صص7-10


  

مصلح بزرگ، حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) - قائم آل محمد (ص) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین مى‏گوید:

«سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر که جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنکه فدایى برادر بود و از او حفاظت کرد و براى رساندن آب به او کوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیکم بن طفیل طایى» را لعنت کند...» (1)

امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - صفات والاى ریشه دار در عمویش، قمر بنى‏هاشم و مایه افتخار عدنان را چنین بر مى‏شمارد و مى‏ستاید:

1- همدردى و همگامى با برادرش سید الشهداء (ع) در سخت‏ترین و دشوارترین شرایط تا آنجا که این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ گشت.

2- فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور.

3- فدا کردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام حسین (ع).

4- حفاظت از برادر مظلومش با خون خود.

5- کوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى که نیروهاى ستمگر و ظالم مانع از رسیدن قطره‏اى آب به خاندان پیامبر (ص) شده ‏بود

گزیده اى ازکتاب زندگانى حضرت ابوالفضل العباس (ع)، باقر شریف قریشى، مترجم، سید حسن اسلامى


  

 

ساقی کربلا

مرد صالحى در کربلا سکونت داشت، پسرش که او نیز فرد پاکى بود بیمار سخت شد، پدر او را شب به کنار حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) آورد و متوسّل به آن حضرت گردید و مخلصانه از او خواست شفاى فرزندش را از درگاه خدا بخواهد. هنگامى که صبح شد، یکى از دوستان آن مرد صالح، نزد او آمد و گفت : من امشب خواب عجیبى دیده ام که مى خواهم بازگو کنم و آن اینکه:

در خواب دیدم حضرت عباس (علیه السلام) شفاى پسرت را از درگاه خدا، مسئلت مى کند، در این هنگام، فرشته اى از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد عباس (علیه السلام) آمد و گفت : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

" اى ابوالفضل، در مورد شفاى این جوان، شفاعت نکن زیرا اجل حتمى او فرا رسیده است، و عمر تقدیر شده او به پایان رسیده و ایام زندگیش به سر آمده است"

حضرت عباس(علیه السلام) به آن فرشته فرمود: سلام مرا به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برسان و بگو به واسطه وجود تو به درگاه خدا دست نیاز آورده ام و شفاعت کن و از خدا شفاى این جوان را بخواه.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) لبخندى زد و به عباس (علیه السلام) فرمود: باز گرد خداوند چشمت را روشن خواهد کرد، تو باب الحوائج هستى، و از هر که بخواهى شفاعت کن و خداوند به برکت وجود تو، این جوان بیمار را شفا داد، آنگاه از خواب بیدار شدم

فرشته بازگشت و سلام عباس (علیه السلام) را به رسول خدا (صلی اله علیه و آله) رسانید و پیام او را به آن حضرت ابلاغ کرد.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: برو به عبّاس بگو، اجل آن پسر به پایان رسیده است، او پیام پیامبر را به عباس رسانید، عباس (علیه السلام) باز همان پاسخ اول را داد، و این موضوع سه بار تکرار شد.

سرانجام عباس (علیه السلام) در حالى که رنگش تغییر کرده بود برخاست و به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد: و عرض کرد: اى رسول خدا! آیا خداوند مرا "باب الحوائج " (وسیله برآوردن حوائج) نام ننهاده است؟

مردم مرا با این نام مى شناسند و مرا شفیع قرار داده و به من متوسل مى گردند، اگر چنین نیست، این لقب مرا از من بگیرید.

پیامبر (صلیه اله علیه و آله) لبخندى زد و به عباس (علیه السلام) فرمود: باز گرد خداوند چشمت را روشن خواهد کرد، تو باب الحوائج هستى، و از هر که بخواهى شفاعت کن و خداوند به برکت وجود تو، این جوان بیمار را شفا داد، آنگاه از خواب بیدار شدم.


 

منبع:

محمدی اشتهاردی، داستان دوستان، ج 5


  

«شعبان» هم، ماه دعا و ذکر و یاد و توجه و عبادت و استغفار است. بنده خاضع هر شبانه روز پنج نوبت، چراغ دل قامت به نورى مى‏افرازد، تا فارغ از حجابها، جلوه ‏هاى آشکار یار را در وسعت آفرینش به تماشا برخیزد و سفر معنویت و عرفان را، ره توشه ‏اى بایسته فراهم آورد. از روشنایى تا روشنایى، پنج نوبت بلور نازک دل در خود مى‏شکند تا در سایه عطوفت بى ‏مرز محبوب، پیوند گیرد و آینه تجلى نور خدا شود.
مناجات شعبانیه، سهمى از این ره توشه دارد که امامان معصوم علیهم السلام بر خواندن آن استمرار داشته ‏اند. خوان رحمت الهى در ماه شعبان گسترده‏ تر است، و «مناجات»، وسیله حضور در کنار این مائده معنوى است. نمازگزاران و متهجدان و نیایشگران، در محرابى مى ‏ایستند که همه عارفان و سالکان و پیامبران و امامان، مقیم و معتکف آن بوده ‏اند. اهل دعا، پیمانه از بحر بیکران رحمت خدا مى ‏کشند و مستانِ سر خوشِ باده ‏هاى سحرگاهى و شبهاى پر ستاره و روشن از تهجد و سجودند.
آنکه به «نماز» مى‏ایستد و به «دعا» مى‏نشیند، بر سفره رزق روح نشسته است و روزى رحمت و استجابت در محراب عبودیت او نازل مى‏شود.

«مناجات شعبانیه»، درخواست «روشنایى دل» از خدایى است که هم «نور» است، هم فروغ آفرین. شعبانیه، گامى در زدودن «حجاب» از چهره «جان» است، تا جلوه ربوبى، در این آینه بهتر انعکاس یابد و نجواى او در ضمیرهاى روشن به گوش دل رسد. در مناجات شعبانیه، با امامان معصوم همنوا مى‏شویم تا همه ایام عمر را در سایه نیایش مبارک گردانیم.

«برکت»، خیر و نیکى ماندگار و پایدار در یک چیز است. «مبارک» بودن یک روز یا یک ماه یا یک مکان و ساعت و لحظه، به سرشارى آن از اینگونه نیکى‏هاى جاودانه است و شعبان و رمضان از همین رو «مبارک» است. آنان که در این ماه‏ها، دست نیکى به سوى دیگران دراز مى ‏کنند و گام یارى به سوى منزل محرومان بر مى ‏دارند و زبان خیرخواهى به نفع مستمندان مى‏گشایند، در همین دنیا بار سفر آخرت خویش را مى‏بندند و براى آن «روز نیاز»، ذخیره سازى مى‏کنند.

به قول صائب تبریزى:

          اى رهروى که خیر به مردم رسانده‏ اى

                                     آسوده رو، که بار تو بر دوش مردم است

بارى، ایام ما با عبادت و عمل صالح ما «مبارک» مى‏شود و اگر به غفلت و سستى بگذرد، «بى‏برکت» خواهد شد. شب ‏زنده دارى ‏هاى عابدان، اشکهاى شب بیداران، استغفارهاى متهجدان، «یا رب، یا رب» سحر خیزان، نجواى خالصانه دعا خوانان، همه و همه جلوه هایى از «برکت» است که در ساعات و لحظات این ماه «مبارک» نهفته است.

 

اعیاد خجسته شعبانیه

سوم شعبان – میلاد مبارک سومین امام معصوم، حسین بن علی حضرت اباعبدالله (ع)، سرور آزادگان جهان، دومین ثمره پیوند فرخنده على (ع) و حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام (ص) در خانه وحى و ولایت؛ روز پاسدار.

چهارم شعبان- میلاد با سعادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)، سمبل مقاومت و وفاداری در راه آرمان مقدس جهاد فی سبیل الله و پرچم گذشت و فداکارى و جانبازى در صحراى کربلا؛ روز جانباز.

پنجم شعبان - میلاد مسعود زینت عبادت کنندگان و سرور نیایشگران، معصوم چهارم حضرت امام على بن الحسین زین العابدین صلوات الله و سلامه علیه.

نیمه شعبان - فرخنده‌ میلاد دوازدهمین پیشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام عصر و زمان - عجل الله تعالى فرجه - گلشن‌‏گل‏فروز‏مهر گیتی‏آل ‌محمد (ص)، مصلح الهى و طلایه دار رهایى بشر.

در فضیلت و اعمال ماه شعبان است بدانیم که شعبان ماه بسیار شریفى است و منسوب است به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللَّه عَلیه وَ اله و آن حضرت این ماه را روزه مى داشت و وصل مى کرد به ماه رمضان و مى فرمود شعبان ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود.

از حضرت صادق (ع) روایت است که چون ماه شعبان داخل مى شد حضرت امام زین العابدین (ع) اصحاب خود را جمع مى نمود و مى فرمود:

اى گروه اصحاب من مى دانید این چه ماهى است این ماه شعبان است و حضرت رسول (ص) مى فرمود شعبان ماه من است، پس روزه بدارید در این ماه براى محبّت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود بحقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى کنم که از پدرم حسین بن على (ع) شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤ منین (ع) که هر که روزه دارد شعبان را براى محبّت پیغمبر خدا و تقرّب بسوى خدا دوست دارد خدا او را و نزدیک گرداند او را به کرامت خود در روز قیامت و بهشت را براى او واجب گرداند.

بدرستى  که رسول خدا (ص) هرگاه مى دید هلال شعبان را امر مى فرمود مُنادى را که ندا مى کرد در مدینه:

اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله بسوى شما.

مى فرماید آگاه باشید بدرستى که شعبان ماه من است پس خدا رحمت کند کسى را که یارى کند مرا بر ماه من یعنى روزه بدارد آن را. پس گفت: حضرت صادق (ع) که امیرالمؤ منین (ع) مى فرمود که فوت نشد از من روزه شعبان از زمانى که شنیدم منادى رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله ندا کرد در شعبان و فوت نخواهد شد از من تا مدتى که حیات دارم ان شاء الله تعالى. پس مى فرمود که روزه دو ماه که شعبان و رمضان باشد توبه و مغفرت است از خدا.

از حضرت صادق (ع) منقول است که از آن جناب سؤ ال کردند از فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان راوى عرض کرد: یابن رَسول الله چه ثواب دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بدارد؟ فرمود: به خدا قسم بهشت ثواب اوست. عرض کرد: یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست فرمود تصدّق و استغفار هر که تصدّق کند در ماه شعبان حق تعالى آن را تربیت کند.

کاش کاهش چشمگیر خطاها و تخلفات و شکایت ها و نزاعها که در این ماه‏ها جلوه ‏گر است، تا ماههاى دیگر هم دامن بگستراند و همه ایام، در «طهارت» و «آرامش»، مانند شعبان و رمضان گردد.

زیانکار، کسى است که رمضان بگذرد و او در «کوره روزه» نگدازد و پاک نشود. خسران زده کسى است که ماه مغفرت بر او بگذرد و غفران الهى شامل حالش نشود و حالش تحول نیابد. مگر ما چه قدر فرصت «تجدید دیدار» با «فطرت» داریم؟ مگر در طول سال، چند «شب قدر» داریم؟ ماهىِ جان در دریاى «یاد خدا» ست که حیات مى‏یابد. و گرنه دلهاى جدا از خدا، مشتى گوشت است، سخت‏ تر از سنگ!...

کاش چراغ «ذکر» و شمع «یاد» در شبستان همه دلها روشن شود و ظلمت گناه و غفلت، از زاویه همه قلوب، زدوده گردد. ان شاء ا...

 


  

 

توبه یعنی ایمان به خدا

توبه و استغفار ملازم یکدیگرند.

تأکید بر حقیقت‌ استغفار و همراهى‌ آن‌ با توبه‌ و عمل‌ صالح‌ در واقع‌ برگرفته‌ از تعالیم‌ قرآن‌ و احادیث‌ است‌. قرآن‌ کریم‌ کسانى‌ را که‌ تنها به‌ زبان‌ آمرزش‌ مى‌طلبند، نکوهیده‌ است‌ ( فتح‌/48/11). در برخى‌ از روایات‌، عمل‌ کسى‌ که‌ از گناهى‌ استغفار مى‌کند و همان‌ را از نو مرتکب‌ مى‌شود، همانند به‌ ریشخند گرفتن‌ پروردگار خود دانسته‌ شده‌ است‌ (کلینى‌، همانجا؛ نیز نک:مجلسى‌، 90/281، 282).
در بارة استغفار، متناسب‌ با سیاق‌ آیات‌ در تفاسیر، تعابیر دیگری‌ نیز آمده‌ که‌ از باب‌ تعیین‌ مصداق‌ است‌. برای‌ مثال‌ استغفار در آیة «...اِسْتَغْفِروا رَبَّکُم‌ ثُم‌َّ توبوا اِلَیْه‌ِ...» (هود/ 11/ 52) به‌ ایمان‌ (طبری‌، 12/35؛ زمخشری‌، 2/402)، در آیة « فَسَبَّح‌ْ بِحَمْدِ رَبَّک‌َ وَ اسْتَغْفِرْه‌ُ...» (نصر/110/3) به‌ خضوع‌ در برابر خداوند (همو، 4/812) و نیز در آیة «... وَ ما کان‌َ اللّه‌ُ مُعَذَّبَهُم‌ْ وَ هُم‌ْ یَسْتَغْفِرون‌َ» (انفال‌/8/33) به‌ اسلام‌ تفسیر شده‌ است‌ (نک: قرطبى‌، 7/399). واژة استغفار 42 بار در قرآن‌ کریم‌ به‌ شکلهای‌ گوناگون‌ آمده‌ است‌ که‌ در بیشتر موارد، به‌ صیغة امر و از سوی‌خداوند خطاب‌به‌ بندگان‌ است‌(مثلاً بقره‌/2/199،نساء/4/106، هود/11/3).

 
 

توبه، بازگشت از گناه و استغفار و جبران گناه است. انسان به دلیل آزادی و اختیار و نیز نفس اماره، شیطان، غفلت و... دائم در معرض خطا و گناه قرار دارد.

اما مؤمنان و عاقلان چنانچه به هر دلیل (سهواً یا غفلتاً) آلوده به گناه شوند، سریعاً به خود می آیند و با توبه و انابه و جبران خطاهای گذشته، وجود خویش را از آثار گناه مبرا و پاک می سازند.

این مقاله نگاهی اجمالی به: توبه و استغفار و آثار توبه دارد. مطلب را با هم ازنظر می گذرانیم.

ضرورت و اهمیت بحث

هرچند خداوند کریم در جای جای قرآن دستوراتی درباره «خودسازی»، «تقوا»، «مراقبه و محاسبه» «یاد خدا و دوری از شیطان»... برای رشد، کمال و رسیدن به سعادت ابدی و حیات جاودانه به مؤمنان داده است، اما از سوی دیگر بخاطر زندگی انسان در دنیای ماده و مادیات و وجود دشمنان سرسختی چون شیاطین، نفس اماره، جهالت، شهوات،... گاه پرده بر روی اندیشه انسان افکنده شده و در پی تبعیت از آنها و ارتکاب گناه و معاصی زمینه سقوط و بدبختی او فراهم می شود.

اینجاست که خداوند حکیم برای نجات انسان از ورطه تباهی، «باب توبه و استغفار» را به روی بندگان خویش گشوده و آنها را به پشیمانی و طلب بخشش دعوت می کند تا راه برای بازگشت انسان فریب خورده باز باشد و با امیدواری به لطف و رحمت بیکران الهی باردیگر برای تعالی روح خویش تلاش کند، و براین اساس در آیات و روایات فراوانی انسان را به توبه و استغفار فرامی خواند:

«یا ایهاالذین امنوا توبوا الی الله توبه نصوحا عسی ربکم أن یکفر عنکم سیئاتکم» (1)ای کسانی که ایمان آورده اید! به سوی خدا توبه کنید! توبه ای خالص، امید است پروردگارتان گناهان شما را بپوشاند...

مفهوم توبه

«توبه»: ترک گناه به زیباترین وجه و رساترین عذرخواهی می باشد؛ و در اصطلاح شرع یعنی ترک گناه به سبب قبیح بودن آن و پشیمانی نسبت به آنچه از دستش رفته و جبران اعمالی که ازدست داده است.(2)

آیه شریفه ای که پیش تر به آن اشاره شد مؤمنان را به توبه نصوح دعوت نموده است: اما در اینکه توبه نصوح چیست؟ تفسیرهای زیادی شده است که ما به ذکر یک روایت از پیامبر اکرم(ص) در این زمینه اکتفا می کنیم:

هنگامی که معاذبن جبل درباره «توبه نصوح» از پیامبر سؤال کرد، در پاسخ فرمود: «ان یتوب التائب ثم لا یرجع فی الذنب کما لایعود اللبن فی الضرع: آن است که شخص توبه کننده به هیچوجه بازگشت به گناه نکند آنچنانکه شیر به پستان هرگز باز نمی گردد.

آنچه در مجموع می توان با توجه به معنای لغوی و تفاسیر استفاده کرد این است که مراد از توبه نصوح؛ توبه ای کامل و واقعی است و چنان است که راهی برای بازگشت به گناه در انسان باقی نمی گذارد.(3)

عمومیت دعوت الهی

وجوب توبه نسبت به همه اشخاص در تمام حالات عمومیت دارد، به طوری که این موضوع در آیات و روایات به وضوح قابل استفاده است.

قرآن کریم در یک خطاب عمومی می فرماید: «... و توبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون»؛ (4)ای مؤمنان؛ همه به سوی درگاه الهی توبه کنید باشد که رستگار شوید.

از آن جا که انسان همواره در معرض گناهان و وسوسه های شیطانی قرار دارد و گاه در اثر غفلت ممکن است دچار لغزش و خطا شود؛ توجه به خدا و توبه به درگاه الهی نقش مهمی در جبران آلودگی ها دارد. البته باید توجه داشت گناهان انبیاء و اوصیاء مثل گناهان ما نیست، گناهان ما ترک واجب و انجام محرمات است، ولی گناه آنها غفلت های آنی ازیاد خدا و اشتغال به مباحات است و لذا در حدیث آمده است: «ان حسنات الابرار سیئات المقربین»؛ همانا نیکی های نیکوکاران، گناهان مقربین است و از اینجا روشن می شود که اعتراف انبیاء و ائمه(ع) به گناه، گریه و زاری ایشان به خاطر انجام محرمات الهی نیست بلکه استغفار و توبه آنها از غفلت ها و اشتغال به مباحات می باشد و لذا جریمه آنها با جریمه ما فرق دارد؛ جریمه ما آتش جهنم و محرومیت از نعم الهی است و جریمه آنها محرومیت از اجر و پاداش زیاد می باشد. (5)

فوریت توبه

بدون شک توبه امری است که باید فوری انجام شود تا گناهی از انسان صادر شد، قبل از آنکه آثار آن در قلبش ماندگار و محو آن غیرممکن گردد، پشیمانی و توبه ضرورت دارد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:

«انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب»...(6)

خداوند توبه کسانی را می پذیرد که از روی نادانی عمل زشتی مرتکب شده و فوری توبه کنند...

و در روایات نیز این مسئله بیان شده است:

پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: بنده به حسنات و کارهای نیک توجه دارد آن را انجام می دهد، پس اگر انجام نداد، خداوند به خاطر حسن نیت او برایش حسنه می نویسد و اگر عمل نیک را انجام دهد، خداوند برای او ده حسنه می نویسد، و بنده توجه به گناه دارد که آن را انجام دهد، پس اگر گناه نکرد برای او چیزی نوشته نمی شود و اگر عمل گناه را انجام داد، 7 ساعت به او مهلت داده می شود و صاحب حسنات به صاحب سیئات می گوید: عجله نکن؛ امید است حسنه و کار نیکی بیاورد تا با آن گناه محو شود زیرا خداوند فرموده است: «همانا حسنات سیئات را پاک می کند» یا استغفار و طلب آمرزش کند.

پس اگر استغفار کند، چیزی بر او نوشته نمی شود، و اگر 7 ساعت بر او بگذرد و عمل نیکی بدنبال آن نیاورد یا استغفار نکند، صاحب حسنات به صاحب سیئات می گوید: «بنویس برای این بدبخت محروم از رحمت خدا» (7)

در این جا سؤالی مطرح می شود که امر به فوریت توبه برای چیست؟ با توجه به اینکه خداوند «غافر الذنب و قابل التوب» است و همیشه توبه بندگان را می پذیرد: «و هو الذی یقبل التوبه عن عباده»(8) پس چرا به فوریت توبه امر شده است؟

پاسخ: هرچند در روایات آمده است که هرکس قبل از رسیدن مرگ و پیش از دیدن مرگ توبه کند توبه اش مقبول می باشد، ولی طبق بیان صریح قرآن کریم توبه هنگام مرگ قابل قبول نمی باشد. «ولیست التوبه للذین یعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الان»؛(9) توبه برای کسانی نیست که تمام عمر بدی می کنند تا زمانی مرگ یکی از آنها فرارسد در آنحال می گوید: الآن توبه کردم.

مرحوم علامه می فرماید: علت عدم قبول این گونه توبه آن است که یأس از زندگی و ترس قیامت او را به توبه و ندامت مجبور کرده و وقتی که نه حیات دنیوی هست و نه عمل خیری، توبه و رجوع واقعیت نخواهد داشت یعنی در آن موقع توبه و برگشت حقیقی نیست.

و از سوی دیگر زمان مرگ برای هیچ انسانی مشخص نیست، چه بسا ناگهان مرگ انسان فرارسد و توبه نکرده باشد؛ لذا انسان همواره باید به فکر توبه و استغفار و بازگشت از گناهان خویش باشد، مبادا که مرگ به او فرصت محو گناه را ندهد.

علاوه برآن، تأخیر توبه و انباشته شدن گناهان، مانند چرکی است که در طول زمان انباشته شده، به آسانی قابل زوال نمی باشد. بنابراین به تأخیر انداختن توبه علاوه بر آن که روح انسان را آلوده می کند، و زمینه برای تکرار گناه و ارتکاب گناهان دیگری فراهم می سازد؛ ممکن است هیچ گاه توفیق توبه به دست نیاید.

رابطه توبه و استغفار

در آیات فراوانی از قرآن کریم امر به «استغفار» و «توبه» شده است؛ توبه حقیقتی است قلبی که همان پشیمانی از گناه و عزم ترک آن می باشد و ظهور این توبه به طلب غفران و آمرزش می باشد.

حضرت علی(ع) می فرماید: توبه پشیمانی قلب و استغفار با زبان است.

به بیان دیگر؛ استغفار و طلب بخشش از درگاه الهی یکی از مراحل توبه واقعی است که انسان همراه با حالت پشیمانی از گناهان از خداوند درخواست عفو و بخشش می کند.

در سوره هود، «استغفار» و «توبه» همراه یکدیگر آمده است: «وأن استغفروا ربکم ثم توبوا الیه...» (هود/3)؛ از گناهان خویش استغفار کنید و به سوی او باز گردید. توجه به این مطلب هم لازم است که برای تحقق توبه و بازگشت بسوی پروردگار طلب بخشش گناهان و استغفار ضروری است و در حقیقت با بررسی دقیق آیه به همین معنا می رسیم که یکی از مراحل توبه واقعی، درخواست عفو و بخشش گناهان از درگاه حضرت دوست می باشد و خلاصه اینکه استغفار ترجمان روح توبه است.

آثار توبه و استغفار

آثار و برکات توبه و استغفار هم از جهت معنوی و هم از جنبه مادی قابل بررسی است که در اینجا به برخی از آثار معنوی آن اشاره می شود:

1- رحمت و مغفرت:«و من یعمل سوءا او یظلم نفسه ثم یستغفر الله یجدالله غفورا رحیما» ؛ هر کس گناهی کرده باشد یا به خودش ظلم کند پس استغفار کند خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.

در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود:«التائب من الذنب کمن لاذنب له» تائب چون کسی است که گناه نکرده است.

2- گستردگی رحمت و مغفرت الهی

با وجود این که خداوند، در مقابل استغفار و توبه، وعده قبول و آمرزش گناهان را داده است، اما باز جای یک سوال باقی می ماند که خداوند تا چه حد گناهان را می بخشد؟ چه بسا سنگینی بار گناهان تا آنجا باشد که انسان امید عفو و بخشش الهی را در خود نبیند!

با دقت در آیات قرآن کریم این پاسخ بدست می آید که در هیچ زمان و در هیچ حالی، جای ناامیدی و مایوس شدن از درگاه الهی نمی باشد و رحمت واسعه الهی همواره شامل حال بندگان و به خصوص مومنان می باشد. قرآن کریم در این باره می فرماید: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا»؛ بگو؛ ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند ناامید نشوید که خداوند همه گناهان را می آمرزد.

این آیه یکی از امیدبخش ترین آیات قرآن نسبت به گناهکاران است، شمول و گستردگی آن به حدی است که طبق روایتی امیر مومنان علی(ع) فرمود: در تمام قرآن آیه ای وسیعتر از این آیه نیست. از «ثوبان» غلام رسول خدا(ع) نیز نقل شده که حضرت فرمود: دوست ندارم دنیا و آنچه را در اوست به جای این آیه برای من باشد.

از آیه شریفه استفاده می شود گنهکاران در هر مرحله ای و با هر نوع گناهی از دریای بیکران رحمت الهی نومید نباشند؛ چرا او بخشنده و آمرزنده و رحیم است.

این نکته قابل ذکر است که هر چند در این آیات و روایات، به انسان نوید بخشایش و عفو گناهان داده شده است، اما انسان مومن باید همواره با بکار بستن تعالیم روحبخش قرآن، راه رشد، تعالی را برای خود فراهم سازد؛ چرا که ایمان واقعی به انسان جرات عصیان پروردگار را نمی دهد.

گناه به هر حال اثرات خود را می گذارد و حتی در صورت محو آثار نیز، انسان از آن کمالاتی که با تقوا و انجام اعمال صالح می توانسته انجام دهد محروم می ماند و این با هیچ چیز قابل جبران نمی باشد.

3- تنویر و صفای دل: توبه و استغفار نقش به سزایی در شستشوی روح و صفای دل دارد. پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) می فرماید:«قلوب آدمیان همانند فلزات به زنگار ویژه خود مبتلا می شود پس آنها را بوسیله استغفار و تلاوت قرآن صیقل دهید».

4- امنیت و حفاظت از وسوسه های شیطان: شیطان به عنوان دشمن دیرینه و قسم خورده انسان لحظه ای از وسوسه و برنامه ریزی در جهت گمراهی انسان باز نمی ماند. بنابراین مسلح شدن به سلاح مبارزه و فراگرفتن راه های درامان ماندن از شر او، باید همواره مورد توجه انسان باشد. رسول گرامی اسلام(ص) می فرماید:«ثلاثه معصوم من ابلیس و جنوده: الذاکرون لله و الباکون من خشیه الله و المستغفرون بالاسحار». (01)

سه گروه از شر ابلیس و لشکریان او درامانند، کسانی که به یاد خداوند هستند، کسانی که از ترس خدا گریه می کنند و کسانی که در سحرگاهان استغفار می کنند.

5- توفیق دریافت علم نافع:«علوم و معارف نافع از ارزاق معنوی الهی است که در اثر گناه انسان از فیض آن محروم می گردد، ولی در پرتو طلب مغفرت و تمسک به توبه و استغفار، زمینه برای بهره مندی ازآن علوم و معارف فراهم می شود. از امام صادق (ع) نقل شده است: هر کس به مدت 2 ماه بطور متوالی ذکر استغفار نماید گنجی از علم یا ثروت، رزق و روزی او خواهد شد.

پانوشت ها:

1-سوره تحریم، آیه .8

2- مفردات راغب به نقل از مفردات قرآن، حمید محمید، ص 72 .

3- تفسیر مجمع البیان، ج 10-9، ص .477

4- سوره نور آیه/ .31

5- ر.ک، ترجمه محمد رضا جباران، اخلاق شبر، ص 336، ص .337

6- سوره نساء، آیه /.17

7- مرحوم کلینی، کافی، ج 2، ص .429

8 - اوست که توبه بندگانش را می پذیرد. شوری/.25

9- غافرآیه.3

10- بحارالانوار، ج39،ص482

 
نویسنده: نفیسه - فقیهی مقدس

 

منبع: روزنامه - کیهان


  

امام سجاد علیه‌الصلاة والسلام، «صحیفه‌ى سجادیه» را به صورت دعا تنظیم فرموده و اصلا دعا خوانده است؛ اما این کتاب، پر از معارف الهى و اسلامى است. توحید خالص در صحیفه‌ى سجادیه است. نبوت و عشق به مقام تقدس نبى اسلام علیه و على آله الصلاة والسلام در صحیفه‌ى سجادیه است. مثل بقیه‌ى دعاهاى مأثور، معارف آفرینش در این کتاب است. همین «دعاى ابوحمزه‌ى ثمالى» که مخصوص سحرهاست - سعى کنید آن را بخوانید و در معنایش توجه و تدبر داشته باشید - و همین «دعاى کمیل» که شبهاى جمعه خوانده مى‌شود، از جمله دعاهایى است که سرشار از معارف اسلامى است و در آنها حقایقى به زبان دعا بیان شده است. نه این‌که آن بزرگوار - امام سجاد علیه‌الصلاة والسلام - نمى‌خواسته دعا کند و دعا را پوشش قرار داده است؛ نه. دعا مى‌کرده، مناجات مى‌کرده و با خدا حرف مى‌زده است. منتها انسانى که قلبش با خدا و با معارف الهى آشناست، حرف زدنش هم این گونه است. حکمت از او سرریز مى‌شود و دعاى او هم عین حکمت است. ...

گزیده ای از بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/11/1373

 

*عبادت امام سجاد(ع) شبیه‌ترین عبادات به عبادت امیرالمؤمنین(ع)

 امام صادق مى‌گوید: در تمام اهل بیتمان - اهل بیت و اولاد پیامبر - از لحاظ این رفتارها و این زهد و عبادت، هیچ کس به اندازه‌ى على بن الحسین به امیرالمؤمنین شبیه‌تر نبود؛ امام سجاد، از همه شبیه‌تر بود. امام صادق فصلى در باب عبادت امام سجاد ذکر مى‌کند؛ از جمله مى‌فرماید: «و لقد دخل ابوجعفر ابنه علیهما السلام علیه»؛ پدرم حضرت ابى جعفر باقر یک روز پیش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد. «فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد»؛ نگاه کرد، دید پدرش از عبادت حالى پیدا کرده که هیچ کس به این حال نرسیده است. شرح مى‌دهد: رنگش از بى‌خوابى زرد شده، چشمهایش از گریه درهم شده، پاهایش ورم کرده و... امام باقر اینها را در پدر بزرگوارش مشاهده کرد و دلش سوخت: «فلم املک حین رأیته بتلک الحال البکاء»؛ مى‌گوید وقتى وارد اتاق پدرم شدم و او را به این حال دیدم، نتوانستم خوددارى کنم؛ بنا کردم زار زار گریه کردن: «فبکیت رحمة له». امام سجاد در حال فکر بود - تفکر هم عبادتى است - به فراست دانست که پسرش امام باقر چرا گریه مى‌کند؛ خواست یک درس عملى به او بدهد؛ سرش را بلند کرد: «قال یا بنى اعطنى بعض تلک الصحف التى فیها عبادة على‌بن‌ابى‌طالب علیه‌السلام»؛ در میان کاغذهاى ما بگرد و آن دفترى که عبادت على‌بن‌ابى‌طالب را شرح داده، بیاور. ظاهرا از دوران امام على‌بن‌ابى‌طالب علیه‌السلام نوشته‌ها و کتابهایى در باب قضاوتهاى آن حضرت، در باب زندگى آن حضرت، در باب احادیث آن حضرت، در اختیار ائمه بود. از مجموع روایات دیگر، آدم این‌طور مى‌فهمد که در موارد گوناگونى از آن استفاده مى‌کردند. این‌جا هم حضرت به پسرش امام باقر فرمود آن نوشته‌اى را که مربوط به عبادت على‌بن‌ابى‌طالب است، بردار بیاور. امام باقر مى‌فرماید: «فاعطیته»؛ رفتم آوردم و به پدرم دادم. «فقرأ فیها شیئا یسیرا ثم ترکها من یده تضجرا»؛ مقدارى به این نوشته نگاه کرد - امام سجاد، هم به امام باقر درس مى‌دهد، هم به امام صادق درس مى‌دهد، هم به من و شما درس مى‌دهد - با حال ملامت آن را بر زمین گذاشت؛ «و قال من یقوى على عبادة على على‌بن‌ابى‌طالب علیه‌السلام»؛ فرمود چه کسى مى‌تواند مثل على‌بن‌ابى‌طالب عبادت کند؟ امام سجادى که آن قدر عبادت مى‌کند که امام باقر دلش به حال او مى‌سوزد - نه مثل من و شما؛ ما که کمتر از اینها هم به چشممان بزرگ مى‌آید - امام باقرى که خودش هم امام است و داراى آن مقامات عالى است، از عبادت على‌بن‌الحسین دلتنگ مى‌شود و دلش مى‌سوزد و نمى‌تواند خودش را نگه دارد و بى‌اختیار زار زار گریه مى‌کند، آن وقت على‌بن‌الحسین با این‌طور عبادات مى‌گوید: «من یقوى على عبادت على‌بن‌ابى‌طالب»؛ چه کسى مى‌تواند مثل على عبادت کند؟ یعنى بین خودش و على فاصله‌اى طولانى مى‌بیند.


 *خوف و رجا

... در دعاى صحیفه‌ى سجادیه یک جا حضرت سجاد (علیه‌السّلام) از طرف خودش به خداوند متعال عرض مى‌کند که: «تفعل ذلک یا الهى بمن خوفه اکثر من رجائه لا ان یکون خوفه قنوطاً»؛ من خوفم از رجایم بیشتر است، نه این‌که مأیوس باشم. این، یک اعلان رسمى و دستورالعمل است. خوف را همراه رجاء حتماً به دل‌ها بدمید؛ و خوف را بیشتر. این‌که ما آیات رحمت الهى را بخوانیم - که بعضى از این آیات و مبشرات، مخصوص یک دسته‌ى خاصى از مؤمنین است و به ما ربطى ندارد - و یک عده‌اى را غافل کنیم و نتیجه‌اش این بشود که خیال کنند - با یک توهّم معنویت - غرق در معنویتند و از واجبات و ضروریات دین در عمل غافل بمانند، درست نیست. در قرآن، بشارت مخصوص مؤمنین است؛ اما انذار براى همه است؛ مؤمن و کافر مورد انذارند. پیغمبر خدا گریه مى‌کند، شخصى عرض مى‌کند: یا رسول‌اللَّه! خداوند فرمود: «لیغفر لک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخر». این گریه براى چیست؟ عرض مى‌کند: «أولا اکون عبدا شاکرا»؛ یعنى اگر شکر آن مغفرت را نکنم، پایه‌ى آن مغفرت سُست خواهد شد.

امام سجاد (سلام‌اللَّه‌علیه) در دعاى ابوحمزه - که دعاى خیلى با حال و خوبى است - ترس از قیامت را تشریح مى‌کنند: «ابکى لخروجى عن قبرى عریانا ذلیلا حاملا ثقلى على ظهرى»؛ امروز مى‌گریم براى وقتى که عریان و ذلیل و بار سنگین عمل بر دوشم از قبر بیرون مى‌آیم. «انظر مرّة عن یمینى و اخرى عن شمالى اذ الخلائق فى شأن غیر شأنى لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة»؛ یک عده چهره‌هاشان خندان است و خوشنود و خوشحال و سربلندند. اینها چه کسانى هستند؟ کسانى هستند که در دنیا از پل صراطى که حقیقت و باطن‌اش در آن‌جاست و مثال آن در این‌جاست، توانسته‌اند رد شوند. این پل صراط، پل عبودیت، پل تقوا و پل پرهیزگارى است؛ «و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»؛ صراط این دنیا، همان صراط روى جهنم است. «انّک على صراط مستقیم»ى که به پیغمبر مى‌فرماید، یا «ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»، همان صراط روى جهنم است. اگر این‌جا ما توانستیم از این صراط، درست، با دقت و بدون لغزش عبور کنیم، گذر از آن صراط آسان‌ترین کار است؛ مثل مؤمنین که مانند برق عبور مى‌کنند. «انّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنى اولئک عنها مبعدون لا یسمعون حسیسها»؛ اصلاً اینها همهمه‌ى جهنم را هم نمى‌شنوند؛ «و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الاکبر». فزع اکبر، یعنى دشوارترین ترسى که ممکن است براى انسان پیش بیاید. مؤمنین با همین ابعاد جسمانى و روحانى و نفسانى، فزع عظیمى که در آن‌جاست، «لا یحزنهم الفزع الاکبر»؛ اینها را محزون و اندوهگین نمى‌کند؛ اینها از این صراط عبور کرده‌اند.

گزیده ای از بیانات در دیدار مسؤولان نظام 06/08/1383

 

داروئی شفابخش برای بیماریهای اخلاقی

توصیه بعدى من به شما عزیزان این است که باید اخلاق اسلامى را، هم بشناسیم - همه‌مان؛ این دیگر پیر و جوان ندارد؛ اما جوانها بیشتر و بهترند - و هم تحلى به حلیه‌ى اخلاق پیدا کنیم. امروز خوشبختانه درسهاى اخلاق در حوزه هست؛ اما عزیزان من! درس اخلاق، همه‌ى وظیفه‌ى ما در باب تخلق به اخلاق حسنه را ایفا نمى‌کند. هر کسى خودش باید با دل خود، با رفتار خود، به طور دائم مشغول تهذیب و مشغول کشتى گرفتن با بدیها و زشتیهاى وجود خودش باشد. دعاى شریف مکارم الاخلاق را - که دعاى بیستم صحیفه‌ى سجادیه است - زیاد بخوانید تا ببینید آن چیزهایى که امام سجاد علیه‌السلام در این دعا از خدا خواسته است، چیست. بسیارى از این چیزها یا بسیارى از دعاهاى دیگر را ما به عنوان اخلاق نیکو نمى‌شناسیم. مفاهیم و مضامینى که در همین دعاى پنجم صحیفه‌ى سجادیه هست: «یا من لاتنقضى عجائب عظمته» - که شروعش این‌طورى است - براى ما درس است؛ «اللهم اغننا عن هبة الوهابین بهبتک و اکفنا وحشة القاطعین بصلتک».با کلمات ائمه، با دعاهاى صحیفه‌ى سجادیه، با این داروهاى شفابخشى که مى‌تواند بیماریهاى اخلاقى ما را شفا بخشد و زخمهاى وجود ما را درمان کند، خودمان را آشنا کنیم. قدر بدانید این دعا و توسل و تضرع و توجه و نورانیتى که از این راه حاصل مى‌شود. این همه چیز است.

گزیده ای از سخنرانى در اجتماع بزرگ اساتید، فضلا و طلاب حوزه‌ى علمیه‌ى قم، در مدرسه‌ى فیضیه 14/07/1379


 *استغاثه امام سجاد(ع)

شما ملاحظه فرمایید که امام سجاد علیه الصلاة والسلام، آن مرکز نورانیت، آن معدن معنویت و کمال، زین همه‌ى عابدین عالم، در دعاهاى صحیفه‌ى سجادیه، با خود چگونه مواجه مى‌شود و خود را چطور در مقابل پروردگار عالم قرار مى‌دهد و استغاثه مى‌کند! در نیمه‌ى شب و بعد از نماز شب؛ آن هم نه نماز شب آدم معمولى و عادى، بلکه نماز شب سید سجاد، آن امام همام به پروردگار عالم رو مى‌کند و مى‌گوید: «و هذا مقام من استحیا لنفسه منک و سخط علیها و رضى عنک». یعنى «پروردگارا! من به خاطر نفس خودم، به خاطر ضعفها و نقصهاى خودم از تو شرمنده‌ام. بر نفس خود خشمگینم و از تو راضى‌ام.» این جمله را امام سجاد علیه‌الصلاة والسلام، به پروردگار عالم مى‌گوید: «فتلقاک بنفس خاشعة و رقبة خاضعة.»
بازنگرى در خود این است، که انسان، آسمان کمال را مرحله پس از مرحله طى مى‌کند و کامل مى‌شود. اگر انسانهاى والا پدید مى‌آیند و اگر معنویات و زیباییها خود را ظاهر مى‌کنند و نشان مى‌دهند، همه بر اثر بازنگرى در خود و دیدن نقایص و عیبهاى خود است. برخلاف انسانى که چشم را بر روى همه‌ى این ضعفها ببندد؛ خود را فارغ بداند؛ مغرور به خود و مغرور به خدا شود؛ مغرور به اندک شعله‌ى نورانیتى شود که در وجود او و بالاخره در وجود هر انسانى هست و خود را نشان داده است و نهایتا به همین قانع شود. بعضى افراد هستند که به کمترین خیرى از خیرات در وجود خودشان قانعند. فردى که چنین است، دیگر کمال را نمى‌تواند طى کند.

گزیده ای از بیانات در دیدار پرسنل و فرماندهان ارتش 28/01/1375


 


  

 در ایام ولادت حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم که این ولادت با سعادت را به تمامی شما عزیزان تبریک میگویم به همین خاطر ختمی برای برآورده شدن حاجات  برایتان مینویسم بهر حال التماس دعا هم دارم

* نماز توسل به حضرت نرجس خاتون (س) 

دو رکعت نماز حاجت بخوانید بعد سیصد و سیزده مرتبه صلوات بفرستید  و یک بار سوره مبارکه انا فتحنا را قرائت کنید و ثواب انرا به حضرت نرجس خاتون مادر گرامی حضرت امام زمان (عج) هدیه کنید انشا الله حاجتتان روا میشود


  

بســم الله الرحمـن الرحیــم

 

میـلاد با سعــادت حضـرت علـی بـن ا لحسیــن زیـن ا لعابدیــن (سلام الله علیـه) را به پیــشگاه

 

قدسـی حضرت بقیـه الله العظـم (ارواحنا ا لفداه) و همه دوستـان عزیـز تبـریک عرض می نمایـم

 

**************

 

حضــرت امــام سجــاد (علیـه ا لسلام) می فـرمایـنـــد :

 

*****

 

قائــم که از ماست ولادت او بر مردم مخفى مى ماند به گونه اى که مردم مى گویند: او هنوز بدنیا نیامده است تا بدینگونه ظهور کند و به هنگامه ى ظهور، بیعت هیچ کس را بر عهده نداشته باشد.

 

*****

 

و سپاس خدای را که نیکوییهای آفرینش را برای ما برگزید... و با تسلط و توانایی ما را بر همه آفریدگان برتری داد ، و از این رو به قدرت و توانایی او همه مخلوقاتش فرمانبر ما بوده و به نیرو و زورش به اطاعت ما درمی آید... بار خدایا درود فرست بر محمــد(صلوات الله علیه و آله) که بر وحی و پیغام تو درستکار بود.

 

*****

 

بار خدایا هر که داخل در صبح شود در حالی که اعتماد یا امید او به جز تو باشد پس من ( مانند او نیستم ، بلکه ) داخل در صبح شدم در حالی که اعتماد و امیدم در همه کارها تویی .

 

*****

 

[خدایا]  من را از خواب بی خبران ( آنان که از راه حق دوری گزیده اند ) و از خواب آلودگی دوری کنندگان از حد اعتدال در کارهاشان ، بیدار نما .

 

*****

 

[خدایا] از امید به خود نومیدم مگردان که نومیدی از رحمتت بر من غالب شود .

 

*****

 

بار خدایا بر محمــد و آل او درود فرست ، و من را به قضا و قدر خود دلخوش گردان ، و سینه ام را در چیزهایی که مقدر نموده ای فراخ کن ( من را از آنها شاد و خشنود فرما ) و اعتماد و تکیه گاهی به من ببخش تا با آن اقرار کنم که قضا و قدر تو جز به نیکی روان نگشته .

 

*****

 

شریف و بزرگوار کسی است که اطاعت و پیروی خدا او را شریف گردانیده ، عزیز و گرامی کسی است که عبادت و بندگی خدا او را عزیز نموده است .

 

**************

 

التماس دعا


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ