سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 83
بازدید دیروز : 25
کل بازدید : 766241
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
شیخ حر عاملى رحمه اللّه از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود

((شبى که حضرت قائم (عج ) در آن متولد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولد نمى شود مگر اینکه مؤ من خواهد شد، و اگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام مهدى (عج ) به سوى ایمان منتقل مى سازد.))(5) در نیمه شعبان زیارت حضرت امام حسین علیه السلام و همچنین زیارت امام زمان علیه السلام مستحب است ، امام صادق علیه السلام فرمود

((شب نیمه شعبان بهترین شب بعد از شب قدر است و خواندن دو رکعت نماز در شب نیمه شعبان بعد از نماز عشاء مستحب است ، در رکعت اول بعد از حمد، سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سوره توحید خوانده شود)).(6) غسل و شب زنده دارى و عبادت در این شب بخصوص فضائل بسیار دارد، این شب در نزد خدا چنین مقامى دارد که ولایت با سعادت امام زمان علیه السلام در سحرگاه این شب واقع شده و بر عظمت و رونق آن افزوده . ضمنا روایاتى آمده که نیمه شعبان همان شب قدر و تقسیم ارزاق و عمرها است ، و در بعضى از این روایات است شب نیمه شعبان شب امامان علیهم السلام است و شب قدر شب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است . از جمله فضائل این شب اینکه ، از شبهاى مخصوص زیارت امام حسین علیه السلام است که صد هزار پیامبر (صلواة اللّه علیهم ) آن حضرت را در این شب زیارت مى کنند. از نمازهاى مستحبى که در این شب وارد شده دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد صد بار سوره توحید خوانده مى شود. نقل شده

رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود

شب نیمه شعبان در خواب دیدم جبرئیل بر من نازل شد و فرمود

اى محمد

اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم در چنین شبى خوابیده اى ؟ گفتم

این شب چه شبى است ؟ فرمود

شب نیمه شعبان است برخیز، مرا بلند کرد و به بقیع برد، و سپس ‍ فرمود

سرت را بلند کن زیرا در این شبها درهاى رحمت خدا در آسمان بروى بندگان باز است ، همچنین در رضوان ، در آمرزش ، در فضل ، در توبه ، در نعمت ، در جود و سخاوت ، در احسان باز است ، خداوند به عدد پشمها و موهاى چرندگان در این شب گنهکاران را آزاد مى کند، پایان عمرها در این شب ، تعیین مى گردد، رزق هاى یکسال در این شب تقسیم مى شود و حوادث یکسال در این شب معین مى گردد. اى محمد! کسى که این شب را با تکبیر و تسبیح و تهلیل و دعا و نماز و قرائت قرآن و اطاعت و خضوع و استغفار بسر برد، بهشت منزل و سراى او است ، و خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى آمرزد... اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم این شب را احیاءدار و به امت خود دستور بده آنها نیز این شب را احیاء بدارند، و با عمل به سوى خدا تقرب جویند، چرا که این شب شبى شریف است . از اعمال این شب ، خواندن دعاى کمیل در سجده است روایت شده که کمیل گوید دیدم على علیه السلام این دعا را در شب نیمه شعبان در سجده خواندند. در مورد زیارت امام حسین علیه السلام در این شب بخصوص در صورت امکان در کنار قبرش ، آمده هر که بشناسد امام حسین علیه السلام را و شهادت او و هدف شهادتش را که موجب نجات امت گردید و وسیله و راهگشائى براى رسیدن به فوز عظیم شد (خلاصه اینکه عبادتش در این شب از روى توجه و علاقه و معرفت خاص باشد) آنگونه خویشتن را در برابر خدا خاضع نماید که شایستگى آن را دارا مى باشد و نیز از خدا خواسته هاى شرعیش را تقاضا کند.(7)


پی نوشتها

5- توضیح المقاصد شیخ بهائى ، صفحه 532.

6- اثباة الهداة جلد 7، صفحه 162.

7- اقتباس از کتاب المراقبات ، نوشته عالم ربانى و عارف صمدانى ، مرحوم حاج میرزا جواد تبریزى صفحه 79 به بعد (دعاها و نمازهاى دیگرى نیز ذکر شده به این کتاب مراجعه شود.) 
 
  

شیخ حر عاملى رحمه اللّه از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود

((شبى که حضرت قائم (عج ) در آن متولد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولد نمى شود مگر اینکه مؤ من خواهد شد، و اگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام مهدى (عج ) به سوى ایمان منتقل مى سازد.))(5) در نیمه شعبان زیارت حضرت امام حسین علیه السلام و همچنین زیارت امام زمان علیه السلام مستحب است ، امام صادق علیه السلام فرمود

((شب نیمه شعبان بهترین شب بعد از شب قدر است و خواندن دو رکعت نماز در شب نیمه شعبان بعد از نماز عشاء مستحب است ، در رکعت اول بعد از حمد، سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سوره توحید خوانده شود)).(6) غسل و شب زنده دارى و عبادت در این شب بخصوص فضائل بسیار دارد، این شب در نزد خدا چنین مقامى دارد که ولایت با سعادت امام زمان علیه السلام در سحرگاه این شب واقع شده و بر عظمت و رونق آن افزوده . ضمنا روایاتى آمده که نیمه شعبان همان شب قدر و تقسیم ارزاق و عمرها است ، و در بعضى از این روایات است شب نیمه شعبان شب امامان علیهم السلام است و شب قدر شب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است . از جمله فضائل این شب اینکه ، از شبهاى مخصوص زیارت امام حسین علیه السلام است که صد هزار پیامبر (صلواة اللّه علیهم ) آن حضرت را در این شب زیارت مى کنند. از نمازهاى مستحبى که در این شب وارد شده دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد صد بار سوره توحید خوانده مى شود. نقل شده

رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود

شب نیمه شعبان در خواب دیدم جبرئیل بر من نازل شد و فرمود

اى محمد

اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم در چنین شبى خوابیده اى ؟ گفتم

این شب چه شبى است ؟ فرمود

شب نیمه شعبان است برخیز، مرا بلند کرد و به بقیع برد، و سپس ‍ فرمود

سرت را بلند کن زیرا در این شبها درهاى رحمت خدا در آسمان بروى بندگان باز است ، همچنین در رضوان ، در آمرزش ، در فضل ، در توبه ، در نعمت ، در جود و سخاوت ، در احسان باز است ، خداوند به عدد پشمها و موهاى چرندگان در این شب گنهکاران را آزاد مى کند، پایان عمرها در این شب ، تعیین مى گردد، رزق هاى یکسال در این شب تقسیم مى شود و حوادث یکسال در این شب معین مى گردد. اى محمد! کسى که این شب را با تکبیر و تسبیح و تهلیل و دعا و نماز و قرائت قرآن و اطاعت و خضوع و استغفار بسر برد، بهشت منزل و سراى او است ، و خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى آمرزد... اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم این شب را احیاءدار و به امت خود دستور بده آنها نیز این شب را احیاء بدارند، و با عمل به سوى خدا تقرب جویند، چرا که این شب شبى شریف است . از اعمال این شب ، خواندن دعاى کمیل در سجده است روایت شده که کمیل گوید دیدم على علیه السلام این دعا را در شب نیمه شعبان در سجده خواندند. در مورد زیارت امام حسین علیه السلام در این شب بخصوص در صورت امکان در کنار قبرش ، آمده هر که بشناسد امام حسین علیه السلام را و شهادت او و هدف شهادتش را که موجب نجات امت گردید و وسیله و راهگشائى براى رسیدن به فوز عظیم شد (خلاصه اینکه عبادتش در این شب از روى توجه و علاقه و معرفت خاص باشد) آنگونه خویشتن را در برابر خدا خاضع نماید که شایستگى آن را دارا مى باشد و نیز از خدا خواسته هاى شرعیش را تقاضا کند.(7)

امام باقر علیه السلام فرمودند:
شب نیمه‌ی شعبان بعد از لیله القدر، برترین شب‌هاست. خداوند در آن شب فضل خود را به بندگان عطا می‌فرماید و ایشان را به کرم خویش می‌آمرزد. پس در تقرب جستن به سوی خدای تعالی کوشش کنیدزیرا خداوند به ذات مقدسش قسم یاد فرموده است که هیچ سائلی را در آن شب از درگاه خود دست خالی برنگرداند مادامی که خواسته‌ی او معصیت نباشد و خداوند آن شب را به ما اختصاص داده است. پس در دعا و ثنا بر خدای تعالی در آن شب کوشش نمایید.
(مفاتیح الجنان)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
در شب نیمه‌ی شعبان روزی‌ها تقسیم می‌شود و عمر مردم معین می‌گردد و روندگان به حج نامشان نوشته می‌شود و خدای تعالی در خلق خود افراد بیشماری را می‌آمرزد.
(مفاتیح الجنان)

دعای شب نیمه‌ی شعبان
هر کس در شب نیمه‌ی شعبان 21 مرتبه این دعا را مابین نماز مغرب و عشاء، قبل از آنکه سخنی بگوید بخواند، تا شب نیمه‌ی شعبان سال بعد به فرمان خدا، هیچ مکروهی به او نرسد و اگر عمر او تمام شده باشد، خداوند عمر دوباره به او کرامت فرماید.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم انک علیم حلیم ذو اناة و لا طاقة لنا بحکمک یا الله یا الله یا الله، الامان الامان الامان من الطاعون و الوباء و موت الفجأة و سوء القضاء و شماتة الاعداء، ربنا اکشف عنّا العذاب انا موقنون برحمتک یا ارحم الراحمین.
(از کتاب عنوان الکلام مرحوم ملا محمدباقر فشارکی ص 210)

********************

قراءت قرآن در شب نیمه‌ی شعبان
هر کس در شب نیمه‌ی شعبان سه مرتبه سوره‌ی یاسین را بخواند، مرتبه‌ی اول به نیت طول عمر، مرتبه‌ی دوم به نیت توانگری و مرتبه‌ی سوم به نیت دفع بلیات، در آن سال از آفات و فقر در امان می‌ماند و عمر او طولانی می‌گردد. پس از تمام کردن سوره در هر مرتبه دعای زیر را با تضرّع بخواند:

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم یا ذَالمنِّ لا یُمَنُّ علیک یا ذالطَّولِ لا اله الا انت، انت ظهرُ اللاجین و جارُ المستجیرین و امان الخائفین اِن کُنتُ شقیّاً محروماً مُقْتِراً فی الرزق، فامحُ فی امِّ الکتاب شقاوتی و حرمانی و اقتارِ رزقی و اثبتنی عندک مرزوقاً موفِّقاً للخیراتِ، فانک قُلتَ فی کتابکَ المنزل یمحواللهُ ما یشاءُ و عندهُ امُّ الکتابِ.

********************

زیارت امام حسین علیه السلام در شب نیمه‌ی شعبان
باید دانست که زیارت سیدالشهداء علیه‌السلام در شب نیمه‌ی شعبان بسیار سفارش شده است و ساده‌ترین زیارت که می‌توان در همه وقت آن حضرت را به آن زیارت نمود آن است که سه مرتبه بگویی:

صلی الله علیک یا ابا عبدالله
و یا اینکه بگویی:
السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک و رحمة الله و برکاته
که خداوند سلام تو را به آن حضرت می‌رساند.




پی نوشتها

5- توضیح المقاصد شیخ بهائى ، صفحه 532.

6- اثباة الهداة جلد 7، صفحه 162.

7- اقتباس از کتاب المراقبات ، نوشته عالم ربانى و عارف صمدانى ، مرحوم حاج میرزا جواد تبریزى صفحه 79 به بعد (دعاها و نمازهاى دیگرى نیز ذکر شده به این کتاب مراجعه شود.) 
 


  

عقیل برادر بزرگتر امیرالمؤمنین علیه السلام از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود روزی حضرت امیر به او فرمود، «برای من همسری از خاندان اصیل و دلیر عرب در نظر بگیر که مرا از وی فرزندی دلیر زاده شود.» عقیل گفت: «با فاطمه که از قبیله کلاب می باشد، ازدواج کن که از پدران او در عرب هیچ کس شجاع تر نیست.» علی(ع) با فاطمه که بعدها به «ام البنین» معروف شد، ازدواج کرد و فرزندانی از او زاده شد که حضرت عباس سلام الله علیه بارزترین و برترین آنها بود.

حضرت عباس(ع) در چهارم شعبان سال 26 هجری پا به عالم هستی نهاد. چون به دنیا آمد، او را به دست پدر بزرگوارش دادند، همین که حضرت او را گرفت، نگاهی به اعضای او کرد و گریست، گویا می دید که دستانش در راه یاری امام زمانش قطع می شود و سینه­اش هدف تیر دشمن قرار می گیرد، سر مطهرش را عمود آهن خرد می کند، لبهای تشنه­­­­­­اش و ...

روزی ام البنین دید حضرت امیر، عباس را در آغوش گرفته و بر دستانش بوسه می زند و می گرید. مضطرب شد و علت را پرسید. حضرت فرمود: «دستان این فرزند در راه یاری حسین قطع خواهد شد.» با شنیدن این مطلب صدای فریاد و فغان مادر دلسوخته به آسمان بلند شد و اهل خانه همگی به ناله در آمدند؛ امّا حضرت به وی خبر داد که فرزندشان نزد خدا منزلتی عظیم دارد و در عوض دو دستش، دو بال به او مرحمت خواهد شد و ام البنین شاد گردید.

کنیه مشهور حضرت عباس، ابوالفضل و لقب معروفش «باب الحوائج» و «العبد الصالح» است. در زیارتنامه اش آمده است: «السلام علیک ایها العبد الصالح و ...» وی بسیار زیبا بود و لذا او را ماه بنی هاشم (قمر بنی هاشم) می نامیدند. قامتی بلند و رشید داشت و از کثرت عبادت و سجده، آثار سجده بر پیشانی اش نقش بسته بود.

حضرت عباس(ع) در بیست سالگی با لبابه دختر عبدالله بن عباس ازدواج کرد و عبدالله پسر عموی حضرت علی است، عباس(ع) از لبابه دارای سه پسر به نامهای فضل، محمد، و عبدالله شد (و بعضی یک پسر دیگر به نام حمزه و یک دختر هم در ردیف فرزندان او ذکر کرده اند). به هنگام عزیمت به کربلا، فضل به اتفاق مادر بزرگش «ام البنین» در مدینه باقی ماند  لبابه به همراه عبیدالله و محمد با کاروان امام حسین علیه السلام حرکت کردند. «محمد» که 12 یا 13 سال داشت، در کربلا ضمن پیکاری خونین به شهادت رسید، و «عبیدالله» جزء اسرا بود که به شام اعزام شدند و سپس به مدینه مراجعه کردند و در آنجا مستقر شدند.

همسر داغدیده باب الحوائج که هم شوهر و هم پسرش را در کربلا از دست داده بود، در مدینه به ام البنین پیوست و در کنار او شب و روز خود را با غم و اندوه گذرانید تا وفات کرد. «عبیدالله» از علمای بزرگ شد و با رقیه دختر امام مجتبی(ع) ازدواج کرد. نوشته اند که هر وقت امام سجاد(ع) او را می دید، می گریست. «فضل» نیز سخنوری گویا و دیندار و با تقوا شد و پیوسته مورد تکریم و بزرگداشت بود. و «حمزه» نیز شخصیتی بارز شد و با زینب نوه زینب کبری (سلام الله علیها) ازدواج نمود.

حضرت ابوالفضل به قدری دارای جلالت شأن و عظمت مقام بود که امام حسین(ع) به او فرمود: «بنفسی انت یا اخی: برادر، جانم به قربانت باد!» امام سجاد(ع) نیز درباره عمویشان فرمود: «در نزد خداوند برای عباس مقامی است که روز قیامت همه شهیدان بدان غبطه می خورند.» امام صادق(ع) نیز فرمود: «عموی ما عباس دارای بینشی نافذ و ایمانی قوی بود.» از حضرت صاحب(عج) نیز روایت شده که خطاب به آن حضرت فرمود: «سلام و درود بر عباس که جانش را در راه مواسات برادرش فدا کرد و دنیایش را برای تحصیل آخرت صرف نمود و جانش را برای حفظ برادرش داد.»  در روایت است که: «ان العباس بن علی زق العلم زقا: راستی که به عباس بن علی دانش خورانیده شده است.» در عین حال آن حضرت ایثارگر بود و فداکاری و ایثارگری و جانبازی را به حد اعلا رسانید و جان خود را فدای برادر و ایمان و اعتقاد خویش کرد.

جلوه ای از ایثار او این بود که در شریعه فرات آب ننوشید؛ زیرا برادر و اطفالش تشنه بودند و او روا نداشت که سیراب گردد و حسین تشنه باشد. او شجاعتی بی مانند داشت به طوری که زبانزد دیگران بود. در جنگ صفین جوانی برومند بود، براسبی خروشان سوار شد، نقابی بر چهره افکند و به میدان آمد و از صفوف معاویه مبارز طلبید. چند نفر با او در آویختند، ولی بسیار زود طعمه شمشیرش شدند وجان دادند. معاویه از این وضع ناراحت شد. ابن شعشاء که از سرداران سپاهش بود و ادعای دلیری بسیار داشت. چون ناراحتی معاویه را دید علّتش را پرسید معاویه گفت: «این یکی از جوانان معمولی لشکر علی است که این گونه افراد مرا به خاک می افکند، پس مردان دلاور او چگونه پیکار می کنند و من نگرانم که عاقبت جنگ چه خواهد شد!»

ابن شعشاء گفت: « آنها که با این جوان روبرو شدند، افرادی بزدل بودند و من الان یکی از هفت پسرم را به میدان می فرستم و مادرش را به عزایش می نشانم.» آنگاه پسرش را که خیلی قوی هیکل بود، به میدان فرستاد . جنگی خونین در گرفت و آن کس که از اسب سرنگون شد فرزند ابن شعشاء بود. ابن شعشاء از این وضع ناراحت و شرمنده شد و فوراً پسر دوم خود را فرستاد، ولی او هم کشته شد، و تا هفت فرزندش همه بدین صورت کشته شدند. ابن شعشاء مانند پلنگ تیر خورده به خود می پیچید و در این هنگام نگاهش با نگاه سرزنش آمیز معاویه تلاقی کرد، طاقت از دست داد، و به آن جوان نقابدار حمله کرد. اما دیری نگذشت که به پسرانش ملحق شد! نقابدار جوان مبارز طلبید. ولی کسی حاضر به مقابله با او نشد. در این هنگام علی علیه السلام جوان را به سوی خود خواند. او در محضر پدر نقاب از چهره برداشت در حالی که فقط پانزده بهار از عمرش گذشته بود.

در روز هفتم محرم با عده ای حرکت کرد و محاصره را شکست و مقداری آب آورد. چون عاشورا عده ای از یاران تحت محاصره افتادند، امام حسین(ع) حضرت عباس را فرستاد و او یک تنه رفت و حلقه محاصره را شکست و آنها را نجات داد. میلاد سردار رشید نهضت عاشورا بر همگان، به ویژه جانبازان عزیز مبارک باد.

 

اطلاعات 18/7/1381


  

وقتی که شمر بن ذی الجوشن (لعنه الله علیه)می خواست از کوفه به طرف کربلا حرکت کند یکی از حضاری که در آنجا بود به ابن زیاد اظهار کرد که بعضی از خویشاوندان مادری ما همراه حسن بن علی هستن خواهش می کنم امان نامه ای برای آنها بنویس. ابن زیاد هم نوشت . شمر در یک فاصله دور از قبیله ای بود که قبیله ام البنین با آنها نسبت داشتند. این پیام را در عصر تاسوعا شخص او آورد. این مرد پلید آمد کنار خیمه حسین بن علی علیه السلام و فریادش را بلند کرد این بنواختنا خواهر زادگان من کجا هستند؟ ابوالفضل علیه السلام در حضور اباعبدالله نشسته بود ،برادرنش همه آنجا بودند یک کلمه جواب دادند امام فرمود: اجیبو وان کان فاسقا جوابش را بدهید هر چند آدم فاسقی است . آقا اجازه دادند. گفتند: برای ما تقول چه می گویی؟ مژده ای برای شما آورده ام بشارتی برای شماآورده ام . برای شما از امیر عبیدالله امان آورده ام شما آزادید، اگر الان بروید جان بسلامت می برید. گفتند خدا تو را لعنت کند و امیرت ابن زیاد و آن امان نامه ای که آورده ای. امام خودمان برادر خودمان را رها کنیم به موجب اینکه تأمین داریم؟
در شب عاشورا اول کسی که اعلام یاری نسبت به اباعبدالله کرد برادر رشیدش حضرت عباس بود. بگذریم ازآن مبالغات احمقانه ای که می کنند ولی آنچه که در تاریخ مسلم است این است که ابوالفضل بسیار رشید بسیار شجاع، بسیاردلیر، بلند قامت و خوشرو و زیبا بود. کان یدعی قمر بنی هاشم او را ماه بنی هاشم لقب داده بودند. اینها حقیقت است البته شجاعتش را از علی به ارث برده است داستان مادرش حقیقت است که علی به برادرش عقیل فرمود زنی برای من انتخاب کن که ولدتها الفحولة یعنی از شجاعان بدنیا آمده باشد. عقیل ام البنین را انتخاب می کند و می گوید ان همان زنی است که تو می خواهی لتلدلی فارسا شجاعا دلم میخواهد از آن زن فرزند شجاع و دلیر بدنیا بیاید. تا این مقدار حقیقت است آرزوی علی در ابوالفضل تحقق یافت.
روز عاشورا می شود بنابر یکی از دو روایت ابوالفضل جلو می آید عرض می کند برادر جان به من هم اجازه بدهید این سینه من تنگ شده است دیگر طاقت ندارم می خواهم هر چه زودتر جان خودم را فدای شما کنم. من می دانم روی چه مصلحتی امام جواب حضرت را چنین داد. خود اباعبدالله بهتر می دانست. فرمود برادرم حال که پیامی می خواهی بروی برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری . لقب سقا آب آور بلا به حضرت ابوالفضل شده بود چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبها ی پیش ابوالفضل خسته بود برود صف دشمن را بشکافد و برای اطفال اباعبدالله بیاورد. این جور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند سه شبانه روز بود که ممنوع بودند، ولی در این خلال توانستند یکی دوباره از جمله درشب عاشورا آب تهیه کنند حتی غسل کردند بدنهای خودشان را شستشو دادند. ابوالفضل فرمود: چشم ببینید که چقدر منظر? با شکوهی است چقدر عظمت است چقدر شجاعت است چقدر دلاوری است چقدر انسانیت است چقدر شرف است چقدر معرفت و فداکاری است ؟ یک تنه خودش را به جمعیت می زند. مجموع کسانی را که دور آب رفته بودند چهار هزار نفر بودند. وارد شریعه فرات شد ، دست را داخل آب برد . اول مشکی را که در دست دارد پر از آب می کند و به دوش میگیرد. تشنه است هوا گرم است اسب جنگیده است. همانطور که سوار است و آب تا زیر شکم اسب را فرا گرفته است دست زیر آب می کند ، مقداری آب با دو دستش نزدیک لبهای مقدسش می آورد. آنهائی که از دور ناظر بوده اند . گفتند اندکی بعد دیدم آب نخورده بیرون آمد ، آبها را روی آب ریخت . کسی نفهمید که چرا ابوالفضل در آنجا آب نیاشامید؟ اما وقتی که بیرون آمد رجزی خوان که در این رجز مخاطب خودش بود نه دیگران . از این رجز فهمیدند چرا آب نیاشامید:
یا نفس من بعد الحسین هونی
هذا الحسین شارب المنون فبعده لاکنت ان تکونی
و تشربین بارد المعین
والله ماهذا فعال دینی و لا فعال صادق الیقین
ای نفس ابوالفضل می خواهم بعد از حسین زنده نمانی . حسین شربت مرگ می نوشد حسین در کنار خیمه ها با لب تشنه ایستاده باشد و تو آب بیاشامی ؟ پس مردانگی کجا رفت، شرف کجا رفت، مواسات و همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست . مگر تو مأموم او نیستی؛ مگر تو تابع او نیستی؟
هذا الحسین شارب المنون و تشربین بارد المعین
هیهات هرگز دین من چنین اجازه ای به من نمی دهد هرگز وفای من چنین اجازه ای به من نمی دهد. ابوالفضل مسیر خود را در برگشتن عوض کرد . از دااخل نخلستانها آمد . قبلا از ره مستقیم آمده بود . چون می دانست همراه خودش امانت گرانبهای دارد، راه خود راعوض می کرد و تمام همتش این بود که آب را به سلامت برساند، چون امکان داشت تیری بیاید و به مشک بخورد وآبها بریزد و نتواند به هدفش برسد درهمین حال بود که دیدند که رجزابوالفضل عوض شد
و عن امام صادق الیقین
نجل النبی الطاهر الامین
بخدا قسم اگر دست راست مرا ببرید من دست از دامن حسین بر نمی دارم طولی نکشید که رجز عوض شد:
یا نفس لا تخشی من الکفار
و ابشری برحمة الجبار
مع النبی السید المختار
قد قطعموا ببغیهم یسری
در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است . نوشته اند که با آن هنر و فرو سیتی که داشت بهر زحمت بود مشک آب را چرخاند و خودش را روی آن انداخت . من نمی گویم چه حادثه ای پیش آمد، چون خیلی جانسوز است. در شب تاسوعا معمول است که ذکر مصیبت این مرد بزرگ خوانده می شود.
این را هم عرض می کنم که ام البنین مادر حضرت عباس در حادثه کربلا زنده بود ولی در کربلا نبود در مدینه بود. به او خبر داند که در حادثه کربلا هر چهار پسر تو شهید شدند. این زن بزرگوار به قبرستان بقیع می آمد و برای فرزندان خودش نوحه سرایی می کرد. نوشته اند نوحه سرایی این زن آنقدر دردناک بود که هر کس می آمد گریه می کرد، حتی مروان حکم از دشمن ترین دشمنان بود. در نوحه سرایی خود، گاهی همه فرزندانش و گاهی ارشد آنها را بالخصوص یاد می کرد. ابوالفضل هم نظر سنی و هم از نظر کمالات روحی و جسمی ارشد فرزندانش بود. من یکی از این دو مرثیه ای را که از این زن بخاطر دارم برای شما می خوانم. این مادر داغدار در آن مرثیه های جانسوز خودش به طور کلی عربها مرثیه را خیلی جانسوز می خوانند این جور می خواند:
یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد
ووره من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد
انبثت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید
ویلی علی شبانی امال براسه ضرب المعمد
لوکان سیفل فی یدیک لمادنی منه احد
ای چشم ناظر، ای چشمی که در کربلا بودی و آن مناظر را می دیدی، ای کسی که آن لحظه را تماشا کردی که شیر بچه من ابوالفضل از جلو و شیربچگان من از پشت سرش بر این جماعت پست حمله برده بودند، برای من قضیه ای نقل کرده اند، نمی دانم راست است یا دروغ؟ گفته اند در وقتی که دستهای بچه من بریده بود عمود آهنین بر فرق فرزند من وارد شد آیا راست است؟ ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد: بعد می گوید ابوالفضل! فرزند عزیزم من خودم می دانم اگر دست داشتی مردی در جهان نبود که با تو روبرو شود . اینکه آنها چنین جسارتی کردند برای این بود که دستهای تو از بدن بریده شده بود.

استاد مطهری


  

هنوز نوای دلنشین سر آمد جوانان اهل فردوس حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و الصلوه در شب عاشورا، خطاب به یاران حضرتش در گوش تاریخ طنین انداز است. آنجا که فرمود: «من یارانی بهتر و باوفاتر از یاران خویش سراغ ندام.»(1)

آنگاه که نیک می نگری از کودک شیر خواره تا پیر مرد نود ساله را در اوج قله فتح و ایثار کربلا می بینی. تو گویی عاشورا مکتب انسان سازی برای هر نسل و هر فصل است و برای همگان از کوچک و بزرگ و از هر دسته و مقام الگویی ماندگار آفریده است. اوراق زرین تاریخ سراسر رشادت و شهادت کربلا مشحون از تجلیات زیبای خدایی است که نقش حساس و وصف ناپذیر «یاران جوان» امام حسین علیه السلام بسی برجسته و مشعشع است. به گواه تاریخ از فرزندان مبارک امیر المؤمنین امام علی علیه السلام، شش جوان در کربلا به شهادت رسیدند که

یکی دیگر از سرداران رشید و شجاع سپاه حق، جوان زیبا و رعنای امام حسین علیه السلام، حضرت علی اکبر علیه السلام بود که در سن هجده سالگی در رکاب پدر در نهایت شهامت جنگید تا شهد نوشین شهادت را نوشید.

در صدر آنان سیمای دلربای آقا قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام می درخشد. آن حضرت که علمدار و سقای سپاه حق بود در حادثه عاشورا سی و چهار سال داشت. تاریخ آمده است که امام علی علیه السلام_ پس از شهادت ام الائمه حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها_از برادر بزرگوارشان عقیل_ که عالم به علم انساب عرب بود_ خواست تا همسری برای آن حضرت انتخاب کند که فرزندانی شجاع و دلاور بیاورد. عقیل، فاطمه دختر حزام را معرفی نمود وعرض کرد: در عرب شجاع تر از پدران او کسی را نمی شناسم.(2)

امیر المؤمنین با فاطمه دختر حزام ازدواج کرد که ثمره این پیوند مقدس چهار پسر به نامهای عباس، عبدالله، عثمان و جعفر بود. از آن پس فاطمه،«ام البنین» _ مادر پسران_ لقب گرفت و به وجود این چهار پسر و یادگار از امیر المؤمنین مباهات می ورزید و هر چهار پسر را در راه خدا ور در رکاب حسین علیه السلام تقدیم نمود.

«عباس» در لغت به معنای «شیر بیشه» است که دیگر شیران از او بترسند(3) و قامت استوار و رشید و چهره زیبا و شجاعت کم نظیر «ماه بنی هاشم» خود گویای این حقیقت بود که وجود آن حضرت در سپاه برادر بزرگوارش و امام زمانش خود محکم ترین پشتوانه برای سید الشهداء علیه السلام محسوب می شد. چه اینکه آنگاه که امام حسین علیه السلام بر سر پیکر پاره پاره برادر رشیدش ابوالفضل حاضر شد فریاد بر آورد که : «اکنون دیگر کمرم شکست و دشمن بر من جسور گشت.(4)

شخصیت والای حضرت عباس بن علی علیه السلام از آنچنان جایگاهی در نزد اهل بیت برخوردار است که امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «خداوند رحمت کند عمویم عباس را او خود را فدای برادرش حسین علیه السلام کرد. تا این که هر دو دست او قطع شد و خداوند به او همانند جعفر طیار دو بال عطا نمود که در بهشت با فرشتگاه پرواز کند.» برای عباس نزد خدا متعال منزلت و درجه ای است که تمام شهیدان در قیامت به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.»(5)

و امام صادق نیز فرمود: «عموی ما، عباس دارای بصیرت و شناختی نفوذ نا پذیر و ایمانی محکم و پایدار بود و در رکاب امام حسین علیه السلام جهاد نمود و نیکو مبارزه کرد تا به شهادت رسید.»(6)

حضرت اباالفضل علیه السلام نماد و اسوه اطاعت و فرمانبری و همچنین وفاداری نسبت به امام، رهبر و مقتدای خویش است.

زیبا ترین گواه بر وفاداری او ، حماسه ای است که آن حضرت در کنار نهر فرات و در میان خیل عظیم سپاهیان باطل آفرید. آنگاه که مشک خویش پر از آب ساخت، از شدت تشنگی و بی اختیار قصد نوشیدن اب نمود، اینجا بود که به یاد تشنگی مولایش امام حسین علیه السلام افتاد و آب را بر آب ریخت و در بازگشت به خیام شهد شیرین شهادت را نوشید.(7)

بنازم غیرت و عشق و وفا را که عطشان بر لب دریاست عباس هنوز از تشنه کامان شرمگین است ببین در علقمه تنهاست عباس پنج فرزند دیگر امام علی علیه السلام که در کربلا حضور داشتند و به شهادت رسیدند بدین ترتیب از: عبدالله بن علی علیهماالسلام با بیست و پنچ سال، عثمان بن علی علیهما السلام با بیست و سه سال، جعفربن علی علیهماالسلام با نوزده سال، ابوبکر بن علی علیهماالسلام با بیست و پنج سال و ابراهیم بن علی علیهماالسلام با بیست سال.(8)

از حضور امام حسن مجتبی علیه السلام نیز یادگاری جوان و رزم آواری دلاور در کربلا حاضر بود که عاشقان اهل بیت عصمت علیه السلام در سوگ شهادت او هماره عزا دارند و او حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام است در سن شانزده سالگی مرگ شیرین تر از عسل را در آغوش کشید.(9)

دیگر سرادار دلیر و شجاع سپاه حق، خورشید جوانان کربلاستت که در عنفوان جوانی و در هجده سالگی در رکاب پدر و امام زمانش در نهایت شهامت جنگید تا شهد نوشین شهادت را از دستان جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشید و او جوان زیبا و رعنای امام حسین علیه السلام، حضرت علی اکبر علیه السلام است.(10)

بی شک، آل عقیل بن ابی طالب علیهماالسلام در روز عاشورا نقش به سزایی در رسوایی جبهه شیطانی باطل ایفا نمودند که عبدالله بن عقیل با سی وسه سال، عبدالرحمن بن عقیل با سی و پنج سال، جعفر بن عقیل با سیو دو سال، ابی سعید بن عقیل با بیست و هفت سال، عبدالله بن مسلم ابن عقیل با بیست و شش سال و محمد بن مسلم بن عقیل با بیست و هفت سال از آن جمله اند.(11)

امام سجاد علیه السلام: خداوند رحمت کند عمویم عباس را، او خود را فدای حسینعلیه السلام کرد تا اینکه دستانش قطع شد و خداوند به او مانند جعفر طیار دو بال عطا فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز کند. برای عباس نزد خداوند متعال منزلت و درجه ای است که همه شهدا در قیامت به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.

جوان حماسه دیگر عاشورا، عمروبن جناده انصاری است. او که یازده سال بیش نداشت، پس از به شهادت رسیدن پدر بزرگوارش_ جناده بن حادث انصاری خزرجی_ از سالار شهیدان اجازه میدان خواست. اما آن حضرت امتناع ورزیده، فرمودند: «پدرش در میدان نبرد کشته شده است، چه بسا مادرش از این کار ناخشنود باش.»(12) آن کودک با شنیدن این فرمایش امام، بلافاصله عرضه داشت: یا بن رسول الله! مادرم به من فرمان داده است که به میدان بروم. هنگامی که اما این سخن را شنید به او اجازه داد پس به میدان رفت و شهید شد. دشمنان سر مبارکش را از تن جدا نمودند و بسوی امام پرتاب کردند! مادرش سر را گرفت و خاک و خون را از آن پاک کرد و آن را بر سر مردی از کفار کوبید و او را هب هلاکت رساند. آنگاه به خیمه بازگشت و شمشیری برگرفت و به جبهه باطل حمله ور شد و دو حرامی را به هلاکت رسانید.(13)

آری، بدون تردید معنویت و رشادتها و شهادتهای جوانان این دیار و در خلق بزرگترین انقلاب مردمی تاریخ و در هشت سال دفاع جوانمردانه مقدس، تنها در گرو الگو پذیری و الهام از راه و مرامی بود که حضرت سید الشهداء علیه السلام پیش بشریت نهاد. جوانان امروز ایمانی نیز با تأسی به جوانان بصیر آگاه و فداکار کربلا و اقتدا به این اسوه های ماندگار، صفحات مبارک دیگری، مشحون از حماسه ایثار خواهند آفرید.

پانوشته ها

1_ الارشاد مفید 2/91 7_الارشاد مفید2/95

2_ابصار العین/56 8_ابصار العین /56

3_لغت نامه دهخدا 9-لباب الانساب1/397

4_مقتل خوارزمی2/30 10¬_مقاتل الطابین/115

5_ابصار العین/56 11_لباب الالباب1/397

6_حضال شیخ صدوق 12_ابن شهر اشوب4/104

13_بحار الانوار45/28

محمد حسین ظریفیان یگانه


  

بی تردید در بین شیعیان موضوع حادثه عاشورا بیشترین عناوین و پژوهشی را در قالب های مختلف و سطوح گوناگون به خود اختصاص داده است. مسأله عاشورا در اذهان عمومی شیعه بیشترین جایگاه را دارد. اما این، بدان معنا نیست که دیگر نقطه مبهمی در این راستا نزد اندیشه عمومی جامعه شیعه وجود ندارد، بلکه زوایای بسیاری از این واقعه و شخصیت های آن، هم چنان در هاله ابهام می باشد. از جمله این موارد: سن، نام همسر و فرزندان شخصیت های برجسته ای در این حادثه سترگ چون حضرت عباس(ع) است.

همسر و فرزندان حضرت عباس علیه السلام

حضرت ابوالفضل العباس(ع)، با لبابه دختر عبیدالله بن عباس، پسر عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ازدواج نمود.[1] لبابه، از بانوان بزرگ زمان خویش بود و در فضایی آکنده از نور و قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحی، دیده به جهان گشوده و در سایه سار «قرآن و عترت» تربیت یافته بود. مادر لبابه، ام حکیم جویری دختر خالد بس قرظ کنانی است.[2]  

تاریخ ازدواج چندان مشخص نیست اما از سن فرزندان حضرت عباس(ع) می توان حدس زد که ازدواج او بین سال های 40 تا 45 هجری صورت گرفته و اینکه سن او هنگام ازدواج بیست سال بوده است. ثمره این پیوند فرزندانی به نام های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم ویک دختر بود.[3] اما بین تاریخ نگاران د رتعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.

برخی، حضرت عباس(ع) را صاحب دو فرزند به نام های عبیدالله و فضل دانسته اند[4] و برخی دیگرعبیدالله، حسن و قاسم[5]و برخی نیز عبیدالله و محمد را فرزندان او بر شمرده اند.

پس از شهادت حضرت عباس(ع) و فرزندان او در کربلا، لبابه به عقد زید بن الحسن(ع) «فرزند امام مجتبی(ع)»در آمد و از او صاحب دختری به نام نفیسه گردید. برخی دیگر نوشته اند: او از زید، فرزند پسری به دنیا آورد و نام او را  حسن گذاشت. بنابراین،‌ «حسن» پسر حضرت عباس(ع) نبوده بلکه نوه حضرت می باشدکه از روی اشتباه در ردیف فرزندان او ذکر شده است.

شهادت فرزندان حضرت عباس علیه السلام در کربلا

برخی منابع، از شهادت فرزندان حضرت در کر بلا سخن به میان آوردند اما در نام آنها گوناگونی وجود دارد. نوشته اند: هنگامی که حضرت عباس(ع) از روی اسب خود بر زمین افتاد و در درگیری با دشمن به شهادت رسید، امام حسین(ع) خود را به او رسانید و وقتی که حالت او را مشاهده نمودند، فریاد برآورد: ((واغوثاه بِکّ یا الله، وّاقِلَه نا صِراه:فریاد [از بی کسی]، به تو پناه می برم ای خدا ! وای ازکمی یاران !)) در این لحظه، محمد و قاسم صدای امام را شنیدند، نزد ایشان رفته ودر پاسخ امام، فریاد زدند: «لّّّّبّیکّ یّا

 مّولا"نا، نّحنُ بّینّ یّدّ یّکّ . در خدمت توایم ای سرور ما». امام حسین (ع) رو به آنان کرد و فرمودند:« بِشّهادّةِ اّبیکُمّا الکِفایّة: شهادت پدرتان بس است». اما آنان امتناع ورزیدند و گفتند: «نه به خدا ای عمو!»سپس از امام اجازه گرفته وبه میدان نبرد شتافتند و پس از او قاسم به شهادت رسید. علا مه سید محسن امین- تراجم نویس مشهور- عبدالله بن عباس(ع) را نیز در شمار شهیدان کربلا ذکر می نمایند. اما بنا به گزارش برخی دیگر از تاریخ نگاران، تنها محمد در کربلا به شهادت رسیده است در این زمینه نوشته اند: د رکربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس(ع) با او حضور داشتند که د ربین آنها، حضرت عباس(ع)، محمد را از همه بیشتر دوست می داشت و او را از خود جدا نمی کرد. او نوجوانی پارسا و خدا برس بود و در میان ابروانش اثر سجده دیده می شد. وقتی حضرت عباس(ع) برادر بزرگوار خویش امام حسین(ع) را بی یاور دید،‌فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشیر به کمر او بست.سپس دست او را گرفته و نزد امام خویش رفت و خود از امام پیکار او را گرفت. محمد دست امام را بوسید و پس از خداحافظی با زنان خیمه، به میدان رفته و مبارز طلبید و پس از ساعتی نبرد، به شهادت رسید.

اعقاب و بازمانگان حضرت عباس علیه السلام

آنچه همگی تاریخ نگاران بدان تصریح کرده و اتفاق نظر دارند، این است که نسل حضرت عباس(ع) از  طریق فرزند او عبیدالله گسترش یافته است. او در هنگام حرکت امام حسین(ع) از مدینه به سوی کربلا در سنین کودکی بود ولی بعدها مردی دانشمند و فرزانه در دین و از فرهیختگان دوره خود گردید. او با سه زن از زنان پاکدامن و فهیم مدینه به نام های رقیه دختر امام مجتبی(ع)، دختر معبد عبدالله تن عباس و دختر مسور بن مخزمه زبیری ازدواج نمود و صاحب دو فرزند به نام عبدالله و حسن شد که نسل او نیز از طریق حسن، گسترش یافت.

از این رو، باید حسن بن عبیدالله بن عباس(ع) را سرشاخه اصلی نوادگان حضرت عباس(ع) برشمرد. لذا به معرفی و بررسی زندگانی نوادگان حضرت عباس(ع) از نسل حسن بن عبیدالله بن عباس(ع) می پردازیم.

فرزندان حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام

حسن بن عبیدالله 67 سال عمر نمودو صاحب پنج فرزند به نام های عباس، عبیدالله، ابراهیم، فضل و حمزه گردید. شاید این تیره از نسل حضرت عباس(ع) بلند آوازه ترین طایفه از تبار آن حضرت باشد که به شرح کوتاهی از سرگذشت آنان پرداخته می شود.

1-    عباس بن الحسن

فردی شجاع و صریح بود به گونه ای که نوشته اند کسی از بنی هاشم در جرأت و صراحت لهجه مانند او وجود نداشت. وی در ایام خلافت هارون الرشید به بغداد آمد. هارون الرشید به خاطر فضل، ادب و شجاعت او همواره او را به کنیه می خواند.

او به اندازه ای شیوا شعر می سرود که او را برترین شاعر از فرزندان امام علی(ع) می دانستند. او ده فرزند داشت، که از جمله آنان عبدالله بن العباس است. مأمون پس از درگذشت او گفت: «بعد از تو ای فرزند عباس! همه مردم مساوی شدند (تو با دیگران تفاوت داشتی).» مأمون جناره او را پیاده تشییع نمود و شیخ بن شیخ خواندش.

محمد بن حمزه از دیگر نوادگان اوست که به جوانمردی و بخشش، مشهور بود و به نزدیکان خود بسیار رسیدگی نمود.نیکی او شامل حال همه می شد و بخششی گسترده داشت، در طبریّه اردن، اموال بسیار داشته و دارای اراضی زیادی بود. طغج بن جفّ فرغانی بر او حسادت کرد و سپاهی برای چپاول اموال او فرستاد. و ید رنتیجه این درگیری در باغ خود، در سال 287 ق. به قتل رسید و شاعران د رسوگ او قصیده ها گفتند. از این رو، به فرزندان و نوادگان او بنو الشّهید گفته می شود.

2-عبیدالله بن الحسن

درباره اش گفته اند: مردی به سان او پرهیبت و شکوه دیده نشده بود. وی امارت حرمین شریفین مکه و مدینه را بر عهده داشت و امر قضاوت در این دو شهر نیز بر عهده او بود. مأمون، او را در سال 204 ق. به سرپرستی امو رحجاج بیت الله الحرام منصوب کرد و در دوران مأمون نیز از دنیا رفت. به تازماندگان و نوادگان او که در سرزمین دمیاط بودند، بنی هارون و به دسته ای از آنان که در فسای امروزی بودند،‌بنی هدهد می گفتند. گروهی از احفاد و دودمان او نیز در یمن سکنا گزیدند. عبیدالله بن الحسن دارای 11 فرزند شد.از جمله آنان قاسم بن عبیدالله بود که پست جد خویش (امارت و قضاوت در حرمین شریفین) را عهده دار گردید. او از نزدیکان امام حسن عسکری(ع) هم بود.

3-ابراهیم بن الحسن

معروف به جردقة و در شمار پارسایان و ادیبان زمان خود بود. وی صاحب نوزده فرزند گردید و در سال 264 ق. درگذشت. از فرزندان او علی بن ابراهیم جردقه، فردی سخاوتمند و والا مقام بوده است. نوه او عبدالله بن علی به بغداد آمد و سپس به مصر رفت و در آن جا به بیان حدیث پرداخت و کتابی به نام جعفریة نگاشت که حاوی مطالب عالی در فقه شیعه بود. او در رجب سال 312 ق. وفات یافت.


[1] .ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبیری، نسب قریش، دارالمعارف للطباعه و النشر، 1953 م، ج1، ص 79؛ المحبّر، ابو جعفر محمد بن حبیب البغدادی، بیروت، منشورات دار الافاق الجدیده؛ بی تا، ج 1، ص 44.

[2] .عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، نجف، مطبعة الحیدریه، بی تا، ص 195.

[3] .همان.

[4] .السید عبدالمجید الحائری، ذخیرة الدارین، نجف، مطبعة المرتضویة، 1345 ق، ج 1، ص 145؛ وسیله الدارین، ص 278.

 


  

یکی از راهکارهای سازنده و دقیق در گسترش هر فرهنگ الگوسازی و معرفی و بهره برداری های شخصیتی از اسوه ها و قهرمانان آن فرهنگ است؛ زیرا آدمی به طور ذاتی می کوشد.از شخصیت های برجسته مکتب خویش تأثیر پذیرد و رفتار خود را با شیوه رفتاری آنان سازگار کند. در فرهنگ عاشورا، میراثی گرانبها وجود دارد که مجموعه ای از بهترین اسوه ها را در خود گرد آورده است. حضرت عباس(ع) نیز بهترین سرمشق برای نسل جوان به شمار می رود. معرفی این چهره برجسته و فداکار، گامی بزرگ در توسعه فرهنگی جامعه در سطح کلان و تلاشی سودمند برای فرهنگ سازی جوانان خواهد بود.
الگوی جانبازی
چهره یک سرباز فداکارو جان بر کف وقتی به خوبی آشکار می شود که برای دفاع از ارزش های خود، بدون هیچ گونه چشم داشتی تلاش می کند. این چهره هنگامی سرمشق جانبازی است که در روزگار تنهایی، پایبندی او به ارزش ها و اعتقادات، مانع از زمین گذاشتن سلاحش می شود.او در چنین شرایطی می کوشد بر خلاف بی وفایی دیگران و کوشش دشمن برای از هم گسیختن صفوف مبارزان به وسیله تهدید، تطمیع و تبلبغات سوء، برا مرام خود پافشاری کند و پرچم وفاداری را بر زمین نگذارد. سرباز فداکار اگر چه مرگ را پیش چمشان خود می بیند، نمی ترسد و همچنان با روحیه عالی به مبارزه خویش ادامه می دهد، خون چنین سربازی، بزرگ ترین تضمین برای بقای ارزش ها و معتقدات او است، زیرا بیداری چشم آلوده و فطرت های غبار گرفته می شود.
حرکت و حضور حضرت علی(ع) در این نهضت و شهادت او در راه رسیدن به هدف عالی خود، گویای بزرگی حماسه و عرفان اوست. او که در آغاز حرکت، بی وفایی یاران را دیده بود، از حرکت و پویایی باز نایستاده چرا که از کودکی برای جانبازی در راه حق، آموزش دیده بود. هم او بود که باران تیر و سیل شمشیرها در آخرین لحظات، سبب ایستایی او نگردید و از مبازره، آن هم با دستانی که جدا شده بود، بازنشست و هم چنان مشک را به سینه می فشرد؛ هم اوبود که رمز بقای خود و آیین خود را در فنای خویش جست و جو می کرد و سرانجام نیز بدان دست یافت.
اسطورة وفاداری
پیروزی و سربلندی هر نهضت و حرکتی مرهون وفاداری یارانی است که در آن حضور یافته اند تا نهضت با اتا به وفای آنان به اهداف شکوهمندانه خود دست یابد. در زیارتنامه حضرت عباس(ع) می خوانیم:
«اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحة لخلف النبی؛
گواهی می دهم که از جانشین پیامبر(ص) [پیشوای خود] پیروی کامل داشتی و نسبت به او راست کردار و وفادار و خیرخواه بودی.»
او قهرمانانه در راه وفاداری به آیین خود، برادران و فرزندان خویش را به میدان جنگ فرستاد و برای اینکه پایبندی خویش را به این پیمان بیشتر به اثبات رساند، با شهادت آنان خم به ابرو نیاورد و خود نیز جان بر سر این پیمان نهاد.
نوشته اند هنگامی که کاروان اسیران کربلا را در شام، به کاخ یزید بردند، در میان وسایل غارت شده شهیدان، پرچمی بود که از ضربات دشمن بسیار آسیب دیده بود. یززید با حیرت به آن نگاه کرد و پرسید: «این پرچم در دست چه کسی بوده است؟» گفتند: «عباس بن علی» آن گاه سرگردان بین حیرت و احترام، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: « به این پرچم خوب نگاه کنید. ببینید که بر اثر ضربات شما هیچ جای سالمی ندارد، ولی انتهای آن که در دست علمدار بوده، سالم است.» این سخن کنایه از این بود که پرچمدار، ضربات تیغ های برهنه و برّانی را که به دستش می خورده، تاب آورده، ولی پرچم را رها نکرده است. آن گاه رو به حاضران، با صدای بلند گفت: « نفرین از نام تودر دور باد ای عباس! به راستی که این معنای کامل بر امواج بستر دل انگیز آب روان نگاه می کند، لبان خشکیده محبوب خود را در نظر می آورد و داغ تشنگی را از یاد می برد و وفاداری او برگ دیگری بر برگ های زرین عاشورا می افزاید.
اسوة ولایت پذیری
ولایت پذیری در اصل، به معنای ایجاد توان در پذیرش سرپرستی و دوستی پیشوایان دینی و بیزاری از دشمان آنهاست.
حضرت عباس(ع) که باور و اعتقادش، تمام تلاش ها و موضع گیری های او را در مسیر ولایت قرار داده است، بهترین اسوه ولایت پذیری است؛ چون خط سیاسی او پیوسته بر اطاعت از امام مخالفت رفتاری و گفتاری با دشمنان امام استوار بود. او، این ویژگی را تا لحظه شهادت زنده نگه داشت که بهترین گواه بر این سخن، تقاضای دشمن برای جدا شدن او از صف هواداران ولایت و رد کردن آن از سوی حضرت عباس(ع) بود. د رعصر تاسوعا، دشمن کوشید با استفاده از روابط قومی و قبیله ای، عباس(ع) را از لشگر حسینیان جدا سازد. به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن که نسبت خانوادگی با ام البنین(ع) داشت، به خیمه عباس(ع) نزدیک شد و فریاد زد: «خواهرزاده های ما کجایند؟ » شمر از فبیله بنی کلاب بود و در عرب رسم بود که دختران قبیله خود را خواهر می گفتند. شمر پا را فراتر نهاد و برای رسیدن به مقصود خود به عباس(ع) امان نامه تسلیم کرد. دشمن که برق شمشیر و توفان دستان عباس(ع) در دفاع از ولایت را در جنگ های پیشین دیده بود، می خواست با این حربه پوسیده، شکست را بر سپاه امام تحمیل کند. رفتار عباس(ع) در این مورد گویای دفاع راستین او از حریم ولایت و برائت از دشمنان است. او بدون کوچک ترین توجه به مناسبات قبیله ای و قوم گرایی ها، فریاد کشید و گفت: «دست هایت بریده باد! خداوند تو و امانت را لعنت کند آیا به ما امان می دهی، در حالی که پسر رسول خدا(ص)، حسین(ع)، امان ندارد؟ به ما امر می کنی که به اطاعت این نفرینشدگان الاهی و فرزندان ملعون و پلید آنان در آییم؟» او این گونه بر چکاد افتخار ایستاد و بلندترین چکامه را در ولایت پذیری سرود.
الگوی رشادت و شجاع
آن گونه که از منابع تاریخی بر می¬آید حضرت عباس(ع) دارای ورزیدگی اندام وتناسب اعضایی بوده است که تا اندازه¬ای از ویژگی های ارثی او بوده است که تا اندازه¬ای از ویژگی های ارثی او بوده است چرا که هم پدر او از ابرپهلوانان عرب به شمار می¬رفته وهم خاندان مادری او گرد میدان بوده¬اند. مادر او ام البنین، از خانواده ای شجاع ودلاور بود.
از دیگر دلایل این قدرت جسمی، افزودن بر فرایند ارثی،‌ این بوده که او از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت. ورزش و کار در مزرعه وآموزش های نظامی دست به دست هم داد واز عباس(ع)، جوانی نیرومند وشجاع ساخت.
آورده¬اند روزی امیرالمومنان علی(ع) در مسجد نشسته بود ومردم را پند می¬داد. مردی اعرابی وارد مسجد شد. سلام کرد وصندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت وبه حضرت گفت: «ای پیشوایان من! پیش کشتی برای شما آورده¬ام.» آن گاه صندوقچه را گشود وشمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد. در همین هنگام حضرت عباس(ع) که نوجوانی رشید بود، وارد شد وپس از سلام،‌ با ادب در گوشه¬ای ایستاد. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. حضرت علی (ع) متوجه علاقه و شگفت زدگی عباس(ع) شد واز او پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای توباشد؟ » عباس، با شادی پاسخ داد: «آری، پدر!» حضرت، برخواست وبا دست خود، شمشیر را بر بلندای قامت استوار او حمایل کرد. سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید وتناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسن سیفیدش جتری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیرالمومنین! چرا گریه می¬کنید؟ » حضرت فرمود: « روزی را می¬بینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس می¬کند و بی امان برآنان می تازد وسرانجام به شهادت می¬رسد.»
درخشش او در جنگهای گوناگون به ویژه کربلا، یاد آور نبرد های پیروزمندانه علی (ع) بود. او با سه تن ار شجاعان دشمن، قهرمانانه میجنگد وهر سه را به هلاکت میرساند. نخستین آنان که دو زره نفوذ ناپذیر پوشیده، کلاهخودی بزرگ بر سر نهاد ونیزه¬ای بلند در دست گرفته بود وقتی به میدان آمد، نسزهاش را به حمایل سینه حضرت فروکرد. عباس سر نیزه او را گرفت وپیچانید واز دستش بیرون آورد واو را با نیزه خودش هلاک کرد.
الگوی چیرگی سخن در بیان
سخن دانی و سخن وری نیز میراث گرانسنگی بود که حضرت عباس(ع) از پیوند امیر بیان علی (ع) و بانوی ادب، ام البنین(ع) به دست آورده بود. پدرش کسی بود که در جنگها، فی البداهه رجز می سرود ومادرش نیز بانویی ادب دوست و شاعری توانا و از خاندانی ادب دوست و شاعر پرور بود.
میراث سخن که توشهای پر بار از پرورش عباس(ع) در دامان پدر ومادری این چنین است در صفحه های روشنی از تاریخ زندگانی عباس(ع) هویدا است. او شب عاشورا، وقتی غربت وتنهایی امام خویش را دید، هنگامی که امام حسین(ع) بیعت خود را از همه همراهان برداشت و فرمود:« هر کس که می¬خواهد برود، می¬تواند.» عباس(ع) به نمایندگی از عاشوراییان برخاست و گفت:« کجا برویم؟ آیا تو را در میان دشمنان دین تنها بگذاریم و به فکر خود باشیم؟ آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز نخواهد که شاهد چنین چیزی باشیم.» پس از اتمام خطبه، امام درپشتیبانی از ایشان به بنی هاشم گفت: « بار سنگین را باید اهلش بردارند. فردا صبح، شما [بنی هاشم] نخستین گروهی باشید که به میدان می¬روید. ما پیش از آن به استقبال مرگ می¬شتابیم تا مردم نگویند یاران پیش فرستادند و بعد خودشان شمشیر کشیدند.»
یزید با حیرت به آن نگاه کرد وپرسید« این پرچم در دست چه کسی بوده است؟» گفتند: «
عباس بن علی» آن گاه سرگردان بین حیرت و احترام، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: « به این پرچم خوب نگاه کنید. ببینید که بر اثر ضربات شما هیچ جای سالمی ندارد، ولی انتهای آن که در دست علمدار بوده، سالم است.»
حضرت زینب (س) می فرماید: « نیمه های شب عاشورا دیدم عباس در جمع برادران وپسر عموها وبرادر زادگانش دو زانو نشسته است وچون شیری هژبر برای آنان سخن می¬راند وآنان را برای یاری امام خویش بر می¬شوراند. آنان نیز سخن وی را تایید می کردند.»
رجز خوانی از شیوهای حماسی در نبرد رویارو با دشمن است که افزون بر تقویت روحیه لشکر خودی، تضعیف روحیه دشمن پیش از رویارویی، گرده خویش رابر باد رفته توفان شمشیرش می¬دید. حضرت عباس (ع) در جریان مبارزه کوتاه خود، رجزهای فراوانی سرود که از ایمان سرشار، شجاعت لبریز و غیرت بی¬کران او حکایت می¬کند که پیشانی تاریخ، مثنوی خانه آن است


  

ولادت حضرت ابوالفضل علیه‏السلام

شماره صفحه در مجله: 79

پدیدآورنده:عبداللطیف نظری و خانم مولائی،

 

 

کلمات کلیدی:

 

ولادت

چهارم شعبان، سال‏روز ولادت پرچم‏دار بزرگ کربلا، حضرت عباس‏بن علی علیه‏السلام است. عباس‏بن علی علیه‏السلام در سال 26 هجری قمری، در مدینه، دیده به جهان گشود. وی در دامان امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام و مادر گرامی‏اش به گونه‏ای پرورش یافت که به مظهر غیرت، ایثار و شجاعت، بدل گشت. عباس‏بن علی علیه‏السلام در طول حیات خویش از محضر پدر و برادرانش، بیشترین بهره را برد و جامع فضایل نیکو گردید. آن بزرگوار آن چه را از محضر آن سه امام معصوم آموخته بود، در کربلا آشکار ساخت و حماسه ساز نام‏آور عاشورای حسینی شد.

طلوع ماه در مدینه

عباس علیه‏السلام فرزند امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در چهارمین روز از شعبان سال 26 هجری قمری، دیده به جهان گشود. میلاد عباس، نوری دیگر به این هستی بخشید و دل‏های شیفتگان امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام از شور و عشق، لبریز گشت. چهره‏ی علاقه‏مندان اهل‏بیت علیهم‏السلام را شبنم شادی فراگرفته بود و هریک برای دیدار نورسیده‏ی مولای خویش بر یکدیگر، پیشی می‏گرفتند. هنگامی که نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید این طفل نیک‏بخت فرو نشست، امام علی علیه‏السلام با واژه‏ای مهرآفرین، نام فرزند خود را عباس نهاد. عباس یعنی شیر بیشه‏ی شجاعت و قهرمان میدان نبرد.

دوران کودکی

باید در لحظه لحظه‏ی دوران کودکی عباس علیه‏السلام ، به دقت اندیشید؛ زیرا در همه‏ی این دوران شیرین و حساس زیر نظر و عنایت کانون عصمت و طهارت بوده است. او در دوران کودکی از دانش و زهد و تقوا و ایثار و عبادت و شجاعت پدر ـ که آیت بی‏همتای همه‏ی کمال بشری است ـ الهام می‏گیرد و می‏کوشد خود را آن‏گونه بپروراند که ایده‏آل و مطلوب پدری بزرگوار چون علی است.

فضایل

پرچم‏دار کربلا و پاسدار حرم اهل بیت مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ؛ حضرت عباس علیه‏السلام ویژگی‏ها و فضایل فراوانی دارد که القاب و کنیه‏های آن حضرت، نشان‏گر برخی از آن‏هاست. ماه بنی‏هاشم، از جمال او حکایت دارد. سقای کربلا، از فداکاری عباس علیه‏السلام در رساندن آب به اهل‏بیت علیهم‏السلام حکایت می‏کند. قهرمان علقمه و پرچم‏دار کربلا، شجاعتش را بازگو می‏کند. پاسدار حرم، گواه جانبازی او در راه اهل بیت علیهم‏السلام است. باب‏الحوایج، شکوه او را نزد خداوند، نشان می‏دهد و سرانجام، عبد صالح، از عظمت معنوی عباس بن علی علیه‏السلام حکایت دارد.

عباس علیه‏السلام در کلام امام سجاد علیه‏السلام

بزرگی و عظمت مقام عباس‏بن علی علیه‏السلام به گونه‏ای است که امامان معصوم علیهم‏السلام در موارد متعدد بر فداکاری‏ها، جانبازی‏ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده‏اند. امام سجاد علیه‏السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری‏های عمویش بود، درباره‏ی حضرت عباس علیه‏السلام می‏فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست‏هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن‏ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان‏گونه که برای جعفربن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه‏ی شهدا به آن غبطه می‏خورند».

عباس علیه‏السلام در کلام امام صادق علیه‏السلام

امام صادق علیه‏السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام را به عنوان کسی معرفی می‏کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می‏فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه‏السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم‏چنین درباره‏ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه‏السلام می‏فرماید: «شهادت می‏دهم و خدا را شاهد می‏گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می‏دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».

مظهر شهادت

سلام بر ابوالفضل، فرزند امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام ؛ که با جانش با حسین علیه‏السلام مواسات ورزید، از دنیایش برای آخرت بهره برد و خود را فدای برادر کرد. روزهای آغازین ماه شعبان، ولادت این دو برادر را در خود دارد؛ دو برادر بزرگواری که نام‏شان در ذهن هر مؤمن شیفته‏ای، تداعی‏گر قلّه‏های بلند حماسه و سرافرازی است. حسین و ابوالفضل علیهماالسلام ، نام‏های قدسی هستند که چشم‏اندازی از اخلاص، عبودیت، دلیری و ایثار را پیش دیدگان آدمی می‏گشایند و در درون او، تواضع و حیرتی وصف ناشدنی را برمی‏انگیزانند. حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ، پرچم‏دار لشکر اخلاص و شهادت، مظهر دلدادگی به معبود، و نمود مجسمی از یک انسان کامل است. او بزرگ‏مردی حماسه آفرین است که در قیامت، شهیدان بر مقام او رشک می‏برند. او پرچم‏داری است که یادمان دلاوری و آزادگی وی، پیوسته در تاریخ جاری است. سلام همه‏ی صالحان و پاکان، بر روان پاک آن دریا دل باد؛ سلامی تا سپیده‏دمان ظهور.

طلیعه‏ی آگاهی

حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ، پرچم‏داری است که ولادتش، طلیعه‏ی آگاهی، ایمان، دلاوری و آزادگی است. او بیرق‏دار فریادگری است که در دشت نینوا بر شب تاخت و هیمنه‏ی دروغین تیرگی‏ها را درهم ریخت. آن والا مرد، برزگر عشق، در دشت خون و رهایی شد. عزیزی که فداکاری‏ها و ایثارگری‏هایش، اندیشه‏های سبز ایثارگران ما را به نور و روشنایی هدایت کرد و باغستان تفکر جانبازان رشید ما را، سرسبزی و طراوتی جاودانه بخشید. ولادت با سعادت قمر بنی‏هاشم؛ حضرت عباس علیه‏السلام و روز جانباز را به محضر سید و مولای جانبازان، حضرت آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای(مدظله‏العالی) تبریک می‏گوییم و برای همه‏ی جانبازان، آرزوی توفیق و سربلندی داریم.

رزم آوری

حضرت ابوالفضل علیه‏السلام سواری خوش سیما و تنومندی است که در زیبارویی، «ماه بنی‏هاشم» خوانده می‏شد و در تنومندی به گونه‏ای بود که چون بر قوی هیکل‏ترین اسبان می‏نشست، پاهایش بر زمین کشیده می‏شد. در قدرت و رزم‏آوری چونان شیر خشمگین بر لشکر کفر و الحاد می‏تاخت؛ به قدری تار و مارشان کرده بود که دیدن او، دل دشمن را به لرزه می‏انداخت. گروه گروه افراد با چهره‏هایی وحشت‏زده از پیش او می‏گریختند و دلاوران لشکر آن گروه نامسلمان، به تیغ شمشیرش، رو به جانب دوزخ می‏نهادند.

سلام بر ابوالفضل علیه‏السلام ؛ بزرگ‏مردی که به یُمن نام بلندش، پرواز را می‏آموزیم و یادش هماره در مینای عشق می‏درخشد. سلام بر ابوالفضل علیه‏السلام ، که سرو بلند آزادگی را بر بام تاریخ ما می‏کارد، آینه‏های طور و تجلی را در برابر جوانان ما می‏افرازد و پرچم صلابت و سادگی، صبر و ایستادگی، شهادت و مردانگی را بر ایوان آیین زندگی جانبازان عزیز ما به اهتزاز در می‏آورد. سلامی ویژه، از هر سپیده‏دمان، تا هر شام‏گاهان، هزاران بار!

پاسدار نام‏آور

حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ، پاسدار نام‏آور حماسه‏ی کربلاست. او فروزان اختر شجاعت و فرزانگی است که پرچم خونین انقلاب حسینی را برای همیشه بر فراز قلل مرتفع تاریخ، به اهتزاز درآورد. و اینک، همه‏ی کوهنوردان آزادی را به صعود برچکاد مبارزه فرا می‏خواند و در کلاس عقیده و جهاد، بدانان شور و شعور می‏آموزد.

ترنّم شگفتن نوگلی معطر

اینک، گلخنده‏های آسمان و زمین، و زمزمه‏های شورانگیز بلبلان شیدا، در سال‏روز میلاد حضرت عباس علیه‏السلام به گوش می‏رسد. دریچه‏ای از شادی بر دل‏ها گشوده شده و رنگین کمان شوق، فضای زندگی را آراسته است. صدای هلهله‏ی شادمانه‏ی عرشیان به گوش می‏رسد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر در باغستان توحید، دل‏ها را مفتون و مجذوب خویش ساخته است. عباس می‏آید و صفا و زیبایی و پاکی را به ارمغان می‏آورد. عباس می‏آید و کرامت و فضیلت و شهادت را با خود به همراه می‏آورد. مردی می‏آید که ابر رحمتِ اندیشه‏اش، همه‏ی تشنگان فضیلت راسیراب می‏کند. آری، اینک هوا عطر آلود و عنبرآمیز است و آبشاری از نور، از خنده‏های شادمانه‏ی خورشید، به مهمانی زمین آمده است. عباس‏بن علی علیه‏السلام به دنیای خاکی، گام نهاده است؛ هم او که آیه‏ی روشن کتاب استقامت است؛ بزرگ وارث ایثار و خون، پاسدار ایمان، یگانه‏ی دوران، وسعت همه‏ی نیکی‏ها، فرزند خورشید و مرزبان حماسه‏ی جاوید.

یاران! اینک به احترام قدم‏های پرصلابت عباس دلاور، عرشیان در گوش خاکیان، حدیث تهنیت می‏خوانند. این ولادت پرمیمنت بر شما نیز مبارک باد!

دانش ابوالفضل علیه‏السلام

حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ، زورق نشین دریای بی‏کرانه‏ی معرفت بود. به سان ماه تابان از خورشید وجود پدر، نور می‏گرفت و با فراستی چشم‏گیر و دقتی فراوان، خوشه‏چین خرمن حقایق ولایت بود. علی علیه‏السلام درباره‏ی دانش‏اندوزی فرزند خود چنین می‏فرماید: «همانا فرزندم عباس، در کودکی علم آموخت و به سان فرزند کبوتر که از مادرش، آب و غذا می‏گیرد، معارف را از من فرا گرفت».

کرامت‏های ابوالفضل علیه‏السلام

عباس علیه‏السلام به برکت ایثار و فداکاری بی‏مانندش، قبله‏ی دل‏هاست. حرم ملکوتی‏اش، آرام‏بخش دل عاشقان است. مردم درمانده‏ای که از همه جا ناامید شده‏اند، به بارگاه او که تجلی‏گاه رحمت الهی است، روی می‏آورند و شاد و خوشحال بازمی گردند. آن خانه‏ای که هرگز به روی حاجت‏مندان بسته نمی‏شود، خانه‏ی عباس، بنده‏ی وارسته‏ی خداست.

شمایل

حضرت عباس علیه‏السلام ، آیتی از جمال و زیبایی بود. رخساره‏اش زیبا، اندامش متناسب و نیرومند بود و آثار دلیری و شجاعت را به خوبی نمایان می‏ساخت. راویان، او را خوب‏رو و زیبا وصف کرده و گفته‏اند که رشیدی اندام و قامت ایشان به حدی بود که بر اسب نیرومند و بزرگی می‏نشست، ولی در همان حال، پاهایش بر زمین، خط می‏انداخت.

وفای عباس علیه‏السلام نسبت به برادر

حضرت ابوالفضل علیه‏السلام به پیمانی که با خداوند برای حفظ بیعت خود با برادر، راهبر و امامش بسته بود، وفادار ماند. مردمان در طول تاریخ مانند این وفاداری را ندیده‏اند و زیباتر از این وفاداری در کارنامه‏ی وفای انسانی به ثبت نرسیده است. وفاداری که هرآزاده‏ی شریفی را به خود جذب می‏کند.

شعری از سیدراضی قزوینی درباره‏ی علم‏دار کربل

«ای ابوالفضل! ای بنیان‏گذار فضیلت و ایستادگی و خویشتن‏داری! فضیلت، جز تو را به پدری نپذیرفت. کوشیدی و به اوج عظمت و بزرگی دست یافتی، اما هر کوشنده‏ای به خواسته‏اش دست پیدا نمی‏کند. با عزت و سرافرازی و همت بلند از پذیرش ستم، سر باز زدی و پیکان نیزه‏ها را مرکب خود کردی».

تسلیم در برابر حق

عباس علیه‏السلام ، اسلام خود را در تسلیم خلاصه کرده بود؛ تسلیم در برابر خدا، و در برابر ولیّ امر مسلمانان. او با صدق و خلوص و آگاهی در راه تسلیم، گام نهاد و هرچه درتوان داشت در طَبَق اخلاص، تقدیم راه امام خود کرد و سرافرازانه جان باخت. آری، نتیجه‏ی آگاهی کامل و ایمان خالص، همین است.

خویشتن داری عباس علیه‏السلام

ابوالفضل علیه‏السلام در روز عاشورا، عزت نفس و خویشتن داری را با تمام ابعاد و آفاقش مجسم ساخت. امویان به شرط کناره‏گیری از اردوی برادرش، وعده‏ی فرماندهی کل قوا به او دادند. ولی وی بر این وعده‏ی آنان تمسخر زد و با شوق و اخلاص به سوی لشکرگاه حسین علیه‏السلام شتافت و در راه دفاع از دین و آزادگی، جان خود را فدا کرد.

جهاد با نفس

به راستی که حضرت عباس علیه‏السلام در ستیز با دشمن، سنگ تمام گذاشت. بدنش مجروح گشت، دست‏هایش قطع شد، عمود آهنین بر فرقش زدند و تیر به چشم و مشک آب او رسید. کشت و کشته شد. ولی جهاد با نفس او ارزش‏مندتر است؛ زیرا با لب تشنه، آب را تا نزدیک دهان آورد. آن‏گاه از لب تشنه‏ی برادر و کودکان تشنه‏اش یاد کرد و آب را بر روی شریعه ریخت. و همین نشان دهنده‏ی جهاد عباس علیه‏السلام با نفس خویش است.

زیارت ابوالفضل العباس علیه‏السلام

زیارت ابوالفضل علیه‏السلام هم‏چون قدم‏گاه معرفت است و در این زیارت، گلواژه‏های عرشی، رایحه‏ی قدسی به وجود انسان می‏بخشند. یکایک واژه‏های آن، عطری از گلزار فضایل علوی در بردارد و مجموعه‏ی عبارت‏های زیارت، ویژگی‏های انسان کامل، عبدی صالح و رادمردی ملکوتی را نشان می‏دهد. زیارت او، سنخیتی روحی بین انسان و آن شخصیت ملکوتی پدید می‏آورد.


  

به مناسبت سوم شعبان سالروز ولا‌دت امام حسین (ع)
سرخ ترین تولد تاریخ

گروه فرهنگی- پس از گذشت مدتی از ولا‌دت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلا‌م علا‌ئم و نشانه‌ها، نشانگر این بود که دومین فرزند گرانمایه‌ <فاطمه> در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه که پیامبر پیش از آن مژده‌ آمدنش را داده بود، دیده به جهان گشود. ‌
در مورد ولا‌دت حسین علیه‌السلا‌م از امام صادق آورده‌اند که: روزی همسایگان بانوی باایمان <ام‌ایمن> نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا! شب گذشته <ام‌ایمن> تا سپیده‌دم بیدار بود و می‌گریست و همه ما را نیز ناراحت ساخته است. ‌
پیامبر کسی را به خانه‌ او گسیل داشت و او به محضر پیامبر شرفیاب شد. آن حضرت به او فرمود: <ام‌ایمن!> خدای چشمانت را نگریاند! همسایگانت به من گزارش کرده‌اند که تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گریان بوده‌ای، چرا؟ ‌
پاسخ داد: ای پیامبر خدا! خوابی سخت و سهمگین دیدم و بخاطر آن تا سپیده‌دم گریه کردم. پیامبر فرمود: خوابت را برایم بازنمی‌گویی؟ بگو که خدا و پیامبرش به پیام آن داناترند. <ام‌ایمن> گفت: ای پیامبر خدا! بیان آن برایم گران است. ‌
پیامبر فرمود: آنگونه که تو فکر می‌کنی نیست، رویای خویش را بازگو.‌
آن بانوی باایمان گفت: <دیشب در عالم رویا دیدم که برخی از اعضاء پیکر مقدس شما در خانه‌ من افتاده است...> ‌
پیامبر فرمود: خواب خوشی رفته‌ای و خواب نیکویی دیده‌ای. پیام خواب تو این است که دخت گرانمایه‌ام <فاطمه>، <حسین> را به دنیا خواهد آورد و تو هستی که او را پرستاری و نگهداری خواهی کرد و <حسین> همان پاره‌ای از وجود من است که در خانه شما قرار می‌گیرد. ‌
این جریان گذشت و پس از مدتی حسین علیه‌السلا‌م از افق‌سرای امامت و رسالت طلوع کرد. <ام‌ایمن> او را در آغوش گرفت و نزد نیای گرانقدرش پیامبر آورد. آن حضرت حسین علیه‌السلا‌م را از او گرفت و فرمود: ‌
<آفرین خدا بر این کودک نورسیده و بر او که او را در آغوش فشرده و بسوی من آورده است.> ‌
آنگاه فرمود: ام‌ایمن این پیام آن روِیای توست. ‌
علا‌وه بر خواب <ام‌ایمن> همسر <عباس>، عموی پیامبر نیز خوابی نظیر این خواب دیده بود و پیامبر گرامی نیز پیشگویی فرموده بود. ‌
لحظات ولا‌دت حسین علیه‌السلا‌م گروهی از بانوان مسلمان، از جمله صفیه، دختر عبدالمطلب و عمه‌ پیامبر و نیز <اسماء بنت عمیس> و <ام‌سلمه...> حضور داشتند. پس از طلوع خورشید جهان افروز وجود حسین علیه‌السلا‌م پیامبر فرمود: عمه! فرزندم را بیاور! ‌
صفیه عرض کرد: ای پیامبر خدا! تازه به دنیا آمده است و هنوز آماده نشده است... ‌
پیامبر فرمود: خداوند او را پاک و پاکیزه ساخته است، بیاور... ‌
آنگاه فرشته‌ وحی فرود آمد و به آن حضرت پیام خدای را تقدیم داشت و خواست که نام پسر دوم <هارون> را- که به زبان عبری <شبیر> و به زبان عرب <حسین> گفته می‌شد برای نوزاد مبارک برگزیند. ‌
و از پی آن انبوهی از فرشتگان فرود آمدند و طلوع خورشید وجود حسین علیه‌السلا‌م را به نیای گرانقدرش تبریک گفتند و در همان ساعت، شهادت پرافتخارش را نیز به پیامبر خدا تسلیت عرض کردند. ‌
پیامبر گرامی فرزند دلبند خویش را گرفت، زبان مبارک را در کام او نهاد و او زبان وحی و رسالت را مکید، به گونه‌ای گوشت بدنش از آن رویش کرد و استخوانهایش استواری و استحکام یافت. و آورده‌اند که حسین علیه‌السلا‌م نه از مادر شیر نوشید و نه از هیچکس دیگر. علا‌مه <بحرالعلوم> در این مورد اینگونه سروده است: ‌
لله مرتضع لم یرتضع ابدا ‌
من ثدی انثی و من <طه> مراضعهِ ‌
یعطیه ابهامه آنا فاونهِ... ‌
خدای را! خدای را! کودک شیرخواری که هرگز از پستان بانویی شیر ننوشید و شیردهنده‌ او به خواست خدا پیامبر خدا بود. ‌
او گاهی انگشت شست و زمانی، زبان خویش را در کام آن کودک پرشکوه می‌نهاد و از این راه بود که سازمان وجود او به اوج کمال رسید. ‌
درست هفتمین روز طلوع دومین اختر تابناک از افق سرای <فاطمه> بود که پیامبر دستور داد، سر کودک را تراشیدند و به وزن موهای سرش نقره در راه خدا انفاق گردید و برای سلا‌متی او و سپاس به بارگاه خدا، قربانی شد.


  

هدف در تعلیم و تربیت به معنای وضع نهایی و مطلوبی است که به طور آگاهانه، سودمند تشخیص داده شده است و برای تحقق آن، فعالیت های مناسب تربیتی انجام می گیرد. اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، با ملاک و معیار قراردادن خود انسان به اهداف غایی و واسطه ای و اهداف واسطه ای را به سه دسته کلی دیگر و هر یک از آن دسته ها به تقسیمات جزیی تر، تقسیم می شود. آنگاه با استفاده از فرازهای صحیفه سجادیه به بررسی و تحقیق در مورد هر یک از اهداف تربیتی فوق می پردازیم.


هدف نهایی

امام سجاد(ع) در سراسر صحیفه سجادیه، هدف نهایی تربیت را خدای متعال، معرفی می کند و در تمام دعاها، مخاطب را با زبان دعا و مناجات به آن حقیقت یکتا راهنمایی می کند. امام(ع) با محور قراردادن خدا در دعاهای مختلف، به ما می فهماند که محور زندگی انسان در تمام شؤون آن، باید خدا باشد و منظور از این محور و هدف بودن خدا، همانا حضور خداوند در متن زندگی است. اساسا نقش هدف نهایی در مسیر زندگی، چیزی جز استمرار حضور و احساس آن نیست. همچنین حضرت(ع) راه های ارتباط انسان با خدا را قرب،عبادت، حیات و... بیان نموده است.

در این میان، یک سری اهداف واسطه ای نیز وجود دارد که حلقه های میانگین برای دستیازی به هدف نهایی است که مطلوبیت و ارزش خود را از هدف نهایی کسب می نماید و در طول آن قرار دارد. اهداف واسطه ای به سه دسته کلی خلاصه می شوند:

الف. اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباط انسان با خداپیوند انسان با خدا در صحیفه سجادیه از معرفت و شناخت خدا آغاز می شود و با گرایش های عملی در قالب عبادت، توکل و شکرگزاری گسترش می یابد. محورهای کلی اهداف تربیتی در رابطه با خداوند در معرفت خدا، ایمان به او، تقوای الهی، عبودیت و شکرگزاری خلاصه می شود. در این مقاله، به مهم ترین هدف، که محور تمام اهداف تربیتی در رابطه با خداوند است، اشاره می کنیم.


معرفت خدا

یکی از اهداف واسطه ای تربیت در صحیفه سجادیه" معرفت خدا" است. این هدف، کلید رسیدن به هدف نهائی است. شناخت هر چه بیش تر خدا، نقش مهمی در قرب به او دارد. بدون شناخت خداوند تقرب به او امکان پذیر نیست.(1) تخلق به اخلاق الهی، کسب ایمان و تقوی، توکل به او و غیره همه در گرو شناخت هر چه کامل تر اوست. شناخت سطحی، تمسک و ارتباط ضعیف را اقتضا می کند و برعکس، هر چه شناخت وسیع تر و عمیق تر گردد، زمینه ارتباط مستحکم تر می شود.

از این رو، یکی از مهم ترین اهداف تربیتی حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه تقویت هر چه بیش تر شناخت خداوند است. بدین منظور امام(ع) در دعاهای بسیاری به مسأله " خداشناسی" پرداخته است و با اشاره به موضوعاتی چون توحید و مراتب آن، ذات خدا و صفات خدا همچون خالق، قادر، غلام، رحیم، غنی، قوی، منعم، عزیز، حکیم و... به تقویت و تعمیق شناخت ما کمک می کند. حضرت امام سجاد(ع) در نخستین دعا، ضمن حمد و سپاس خداوند به شناساندن خدا می پردازد و می فرماید:

"خدایی که دیده های بینندگان از دیدنش ناتوانند و اندیشه های وصف کنندگان از عهده وصفش برنیایند. به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد."(2)

در این دعا امام(ع) با اشاره به ذات خداوند و این که قابل رؤیت نیست و همچنین با اشاره به صفت خالقیت خداوند، ما را به معرفت و شناخت خداوند هدایت می کند.

همچنین در فرازهای نخستین دعای عرفه(3) امام(ع) به" خداشناسی" می پردازد و بدین وسیله بر شناخت و معرفت ما می افزاید. امام(ع) در فرازهایی از دعای عرفه می فرماید:

"تویی آن که در آفریدنت شریکی یاریت نکرده و در کارت(آفریدن هرچیز) وزیر و معاونی تو را یاری ننموده، و بیننده و مانندی برای تو نبوده است."(4)

البته، ناگفته نماند که شناخت خدا، عنایتی است از سوی خدا به بندگان تا بتوانند ولی نعمت خود را بشناسند و وظایف خود را از قبیل شکرگزاری و ایمان به او، ایفا کنند. امام سجاد(ع) در این زمینه در نخستین دعا می فرماید:

"سپاس خدایی را که خویشتن را (علم، قدرت و حکمتش را) به ما شناساند و شکر و سپاس خود را به ما الهام نمود و درهای علم به ربوبیت و پروردگاریش را بر ما گشود. و بر اخلاص در توحید و یگانگیش راهنمایی مان فرمود."(5)

بنابراین، با توجه به این فرازها و دعاهای فراوان دیگر که در صحیفه سجادیه آمده است و تأکیدی که امام(ع) در این زمینه دارند، روشن می شود که یکی از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه هدایت پیروان به شناخت خدا و تصحیح نظام اعتقادی آنها است.

ب: اهداف تربیت صحیفه در خصوص ارتباط انسان با خودهدف واسطه ای دیگر از سلسله اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، در محدوده ارتباط انسان با خود مطرح می گردد. انسان همان طور که با خدای خود ارتباط برقرار می کند و از مراحل تربیتی حاکم بر این ارتباط، اهدافی خاص برداشت می شود، همچنین دارای کنشها و واکنش هایی با خود است که بر مراحل تربیتی آن نیز اهداف خاصی حاکم است.

اهدافی که در این باب در صحیفه سجادیه مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت، اهداف گرایشی است که از دو بعد گرایش های مختص انسان از قبیل: خداجویی و فضیلت خواهی و گرایش های مشترک بین انسان و حیوان از قبیل: خوردن و آشامیدن و غرایز جنسی، تشکیل شده است.

در اینجا به یکی از اهداف گرایشی برای نمونه اشاره می شود.


پرورش حس خداجویی

یکی از اهداف گرایشی تربیت در صحیفه سجادیه " پرورش حس خداجویِی" است. گرایش به خدا به عنوان خالق انسان و رفع کننده نیازها و مشکلات او در همه وجود دارد. این گرایش در فطرت همه وجود دارد و تغییر و تبدیل نیز در آن ممکن نیست.(6) امام سجاد(ع) در دعایی با اشاره به فطرت خداجوی انسان می گوید:

" به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد، سپس آنان را در راه اراده و خواست خویشتن روان گردانید، و در راه محبت و دوستی به خود برانگیخت."(7)

برای پرورش این گرایش ابتدا باید به تقویت آن و برطرف کردن موانعی همچون گرایشهای پست غرایز حیوانی و اشتغالات روزمره، که انسان را از شناخت خدای متعال باز می دارد، بپردازیم. حضرت امام سجاد(ع) درباره این دسته از موانع عرض می کند:

" بار خدایا من داخل در صبح و داخل در شب می شوم در حالی که ، عمل و کردارم را اندک می بینم، کردارم مرا هلاک ساخته و هوای نفس و خواهشم تباهم گردانیده و شهوات و پذیرفتن خواهش های نفسم مرا بی بهره نموده است."(8)

همان طور که ملاحظه می شود، امام(ع) در این فرازها، هوای نفس و شهوات و رفتارهایی که از این دو ناشی می شود را به عنوان عوامل اصلی بازدارنده انسان از فطرت خداجویش و مسیر هدایت و سعادت، معرفی می کند.

در مرحله بعد، باید گرایش فوق، هدایت و راهنمایی شود تا به پرستش معبودهای دیگری از قبیل بت، ماه، ستاره و حتی دلبستگی مفرط به مقام، ثروت و غیره منجر نشود. به همین دلیل خدای متعال فطرت خداجویی در نهاد انسان قرار داده است تا انسان خودش را به یک حقیقتی وابسته و پیوسته بداند و خود را به آن حقیقت نزدیک و او را تسبیح و تقدیس کند.(9) همچنین عامل ضعف و ناتوانی ذاتی انسان در اداره امورش، مهم ترین عامل در راهیابی انسان به خالق خود است. این ضعف و فقر ذاتی، گویی در عمق جان انسان، احساس نیاز به موجود بی نیاز را به وجود آورده است. این احساس باطنی که غالباً ناخودآگاه و پنهان است، گرایش و میل و کشش به سوی غنی بالذات را پدید می آورد. بنابراین، با تقویت این احساس و تشدید آن، میل و گرایش مذکور نیز نیرومندتر و اثر آن در زندگی بیش تر خواهد شد. از این رو، امام سجاد(ع) در دعاهای بسیاری با تأکید فراوان بر فقر و نیازمندی انسان به خدا، تأکید می نماید:

"بارخدایا، من نیازمندترین نیازمندان به توام."(10)

"و بر فقر و نیازمندیم به درگاهت بیافزا."(11)

انحراف انسان، از اشتباه او در یافتن مصداق بی نیاز نشأت می گیرد. وقتی او در تشخیص بی نیاز مطلق از نیازمند دچار اشتباه گردید، آنچه را که مانند خود فقیر و نیازمند است به جای مبدا اصلی انتخاب کرده و به سوی آن میل می کند. امام سجاد(ع) می فرماید: "و خوارترین آنها نزد تو کسی است که تو او را روزی می دهی و او جز تو را می پرستد."(12)

بنابراین، پرورش خداجویی به عنوان یک هدف واسطه ای، احیا و تقویت این تمایل و هدایت آن به سوی متعلق واقعی آن یعنی خداوند است، به نحوی که نه تنها در شرایط دشوار بلکه در شرایط عادی نیز با قوت بروز پیدا کند و این در صورتی میسر می شود که انسان دایماً نقصان و فقر وجودی خود و غنا و بی نیازی خداوند را متذکر شود و در تشخیص مصداق بی نیاز مطلق به بیراهه کشانده نشود.


ج. اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباط انسان با دیگران

فعالیت های انسان علاوه بر رفتارهای فردی، شامل سلسله ارتباطات او با دیگر انسان ها نیز می شود که با توجه به تنوع ارتباطات، دیدگاه های خاص تربیتی را می طلبد. این امر گاهی رنگ اجتماعی پیدا می کند و گاهی از دیدگاه سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد و گاهی هم با رویکرد اقتصادی به آن نظر می شود. با مطالعه دعاهای صحیفه سجادیه، که در زمینه ارتباط انسان با دیگران است، می یابیم که نظام تربیتی آن درصدد هدفمند کردن رفتارهای انسان در حیطه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. در این بخش به ذکر نمونه ای از اهداف تربیتی فوق بسنده می کنیم:

یکی از اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباطات اجتماعی، نحوه ارتباط انسان با والدین است. از مهم ترین اهداف امام سجاد(ع) این است که هر چه بیشتر فرزندان را نسبت به وظایفشان از قبیل اطاعت، احترام، گذشت از والدین و احسان در حق ایشان، آشنا سازد و آنان را نسبت به آن وظایف تشویق نمایند. امام سجاد(ع) برای این منظور در دعای بیست و چهارم که دعا برای والدین است، به مقام و شخصیت والای پدر و مادر و وظایف فرزندان در قبال آنان اشاره نموده، می فرمایند:"بارخدایا! صدایم را در برابر ایشان آهسته و سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما، و دلم را بر آنها مهربان کن، و مرا به ایشان سازگار و بر آنان رحیم گردان."(13)

یکی دیگر از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه در خصوص ارتباط با والدین، " حق شناسی و سپاسگزاری" از زحمات و تلاش آنان برای پرورش و رشد فرزندان است. همان طور که کفران نعمت و اجتناب از توجه به حق منعم، عقوبت ابدی را به دنبال دارد، روی گردانی از والدین و کوتاهی در حق آنان موجب دوری از مسیر قرب الهی می گردد. یکی از تعالیم تربیتی صحیفه که از بارزترین مصادیق حق شناسی درباره والدین است، طلب خیر و برکت برای آنها در قالب دعاست، حضرت امام سجاد علیه السلام می فرماید:

 "بارخدایا! آنان را به پرورش من جزا ده و در گرامی داشتنم پاداش ده، آنچه در کودکی از من محافظت نموده اند برای آنها نگاه دار."(14)

همچنین امام علیه السلام در فرازهای دهم و یازدهم دعا نیز زحمات و تلاش هایی که والدین در پرورش و تربیت فرزندان متحمل شده اند، اشاره می کند، سپس در حقشان طلب پاداش و غفران می کند و می فرماید:

" پدر و مادر مرا به بهترین چیزی (پاداش) که اختصاص داده ای به آن پدران و مادران بندگان با ایمانت،امتیاز ده.(15)

" مرا به وسیله دعا برای ایشان و ایشان را به سبب مهربانی شان به من بیامرز. آمرزش پابرجا، و به شفاعت و میانجیگری من برای ایشان از آنها راضی و خوشنود شو، خوشنودی یکسره و آنها را با گرامی داشتن به جاهای آسایش برسان."(16)


پی نوشت ها:

1. عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج اول، نشر اسراء، 1377، ص341.

2. دعای 1/ بند 2 و 3.

3. دعای عرفه از نخستین بند تا بند سی ام.

4. دعای 47/ بند14.

5. دعای 1/ بند10.

6. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی دانند.(روم/30)

7. دعای1/ بند3 و4.

8. دعای 52/ بند7.

9. محمود رجبی، انسان شناسی، چاپ سوم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1378، ص71.

10. دعای10/ بند3.

11. دعای 47/ بند118.

12. دعای 52/ بند2.

13. دعای 24/ بند6.

14. دعای 24/ بند 7.

15. دعای 24/ بند 12.

16. دعای 24/ بند14.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ