1 در یکى از روزها که حضرت جوادالائمّه علیه السلام وارد شهر مدینه منوّره گردید، هنگام غذا در حضور جمعى از دوستان سفره طعام پهن کردند.
حضرت پس از آن که غذا را تناول نمود، دست هاى خود را شست و سپس دست هاى خود را پیش از آن که با حوله خشک نماید، بر سر و صورت خویش کشید و این دعا را خواند:
((اللّهُمَّ اجْعَلْنى مِمَّنْ لا یَرْهَقُ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ)).(
2 یکى از دوستان و اصحاب حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام به نام ابوالحسن ، معمّر بن خلاّد حکایت کند:
روزى در خدمت آن حضرت بودم ، به من فرمود: اى معمّر! بر اشتر خود سوار شو.
عرض کردم : کجا برویم ؟
فرمود: پیشنهادى که داده شد انجام بده و سؤ ال نکن ، پس من سوار شدم ؛ و چون مقدارى از راه را پیمودیم به بیابانى رسیدیم که کنار آن یک درّه و تپّه اى وجود داشت .
حضرت فرمود: همین جا بِایست و حرکت نکن تا من بازگردم و سپس حضرت رفت و پس از لحظاتى بازگشت .
عرض کردم : فدایت شوم ، کجا بودى ؟
امام علیه السلام فرمود: هم اینک به خراسان رفتم و پدرم ، حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام را که مسموم و شهید شده بود، دفن کردم و اکنون بازگشتم .
3 محمّد بن حمّاد مروزى حکایت کند:
روزى حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام در ضمن نامه اى به پدرم ، احمد چنین مرقوم فرمود:
ژهر موجود مخلوقى در این جهان ، یک روزى وفات خواهد یافت ولى در این باره ظلمى بر کسى نخواهد شد و ما اهل بیت رسالت در این دنیا پراکنده خواهیم شد؛ و در شهرهاى مختلف هجرت خواهیم نمود.
و سپس در ادامه فرمایش خود افزود: هرکس عاشق و دلباخته هر که باشد، چنانچه در مسیر او قدم بردارد و با او همگام باشد، همانا در روز محشر با او محشور مى گردد.
و به راستى که قیامت منزل گاه اءبدى و همیشگى تمامى افراد خواهد بود.
4 عمران بن محمّد اشعرى قمّى حکایت کند:
روزى نزد حضرت جوادالائمّه ، امام محمّد تقى علیه السلام شرفیاب شدم ؛ و پس از آن که مسائل خود را مطرح کردم و جواب گرفتم ، عرضه داشتم :
اى مولا و سرورم ! امّالحسن به شما سلام رساند و نیز درخواست یکى از پیراهن هاى تبرّک شده شما را نموده است تا به جاى کفن از آن استفاده نماید؟
امام جواد علیه السلام فرمود: او از پیراهن من ، بى نیاز شده است .
چون از نزد حضرت خارج شدم ، متحیّر بودم که معناى کلام امام علیه السلام چیست ؟
تا آن که پس از چند روزى متوجّه شدم ، امّالحسن سیزده یا چهارده روز قبل از سخن امام علیه السلام فوت کرده است .
5 یکى از اصحاب امام محمّد تقى علیه السلام گوید:
روزى در خدمت آن حضرت بودم ، که سفره غذا پهن کردند؛ و غذا خوردیم .
پس از آن که سفره را جمع کردند، یکى از افراد مشغول جمع کردن غذاهاى ریخته شده در اطراف سفره ، گردید.
امام جواد علیه السلام فرمود: چنانچه در بیابان سفره انداختید، آنچه غذا در اطراف سفره ریخته شود - به هر اندازه اى که باشد - رها کنید - تا مورد استفاده جانوران قرار گیرد -.
ولى اگر در منزل ، در اطراف ظرف غذا و یا در اطراف سفره ، طعامى ریخته شود، تمام آنچه را که ریخته شده است ، به هر مقدارى که باشد، جمع نمائید - که مبادا زیر دست و پا، نسبت به آن ها بى احترامى شود
یک سوره یس بخوانید ، ثواب آنرا هدیه به آقا امام جواد(ع) کنید.هر حاجتی که دارید ان شاءالله بگیرید.
* روزه: یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است.
در روایتی روزهاش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت به سر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزهدار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است و از برای این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است.
* نماز: نمازی که در کتب شیعه قمیین روایت شده
و آن دو رکعت است در وقت چاشت(قبل از ظهر) در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .
* دعا: خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن
اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
التماس دعا
محمد بیدار
یکی از باشرافت ترین و پرفضیلت ترین روزهای سال، 25 ذیقعده است که به روز «دحوالارض» شناخته می شود. بر طبق روایات فراوانی که در کتب روایی آمده در این روز بسیار مبارک، خداوند زمین را از زیر کعبه گستراند و ابراهیم و عیسی(ع) در شب این روز متولد شدند و رحمت الهی بر روی زمین منتشر گشت. عارف بزرگ قرن، میرزا جواد آقاملکی تبریزی در کتاب گرانقدرش «المراقبات» ضمن بحث مفصلی پیرامون این روز برای توجه آدمی به نعمتهایی که خداوند در این روز به بشر ارزانی داشته می نویسد:
«از بزرگترین نعمتهای این روز این است که خداوند متعال کعبه را خانه خود قرار داد و اجازه داد که مردم، آن را زیارت نمایند و با پاداش و رضایت فراوان این عمل را از آنان می پذیرد و این نهایت لطف و مهربانی و کرم است.»
شب و روز 52 ذیقعده جزو چهار روز بسیار پرارزش در طول سال شمرده شده و اعمال بسیاری برای گرامیداشت آن از زبان معصوم (ع) نقل گردیده است تا سالکان و شیفتگان بارگاه حضرت دوست با انجام آنها، روح و جان خود را در زلال جاری، «دحوالارض» شستشو دهند و لیاقت باریابی به آستان کریمش را بدست آورند.
مهمترین شاخصه فضیلت روز «دحوالارض»، گرفتن روزه در آن است که به گفته شیخ عباس قمی، آسمان و زمین و هرچه در میان آنهاست برای روزه دار استغفار می کند.
علی(ع) فرمود: «کسی که این روز را روزه بدارد و شب آن را به عبادت بایستد، ثواب صدسال عبادت را که روزش را روزه و شبش را در عبادت کرده باشد، خواهد داشت. کسانی که در این روز برای ذکر و یاد خدا اجتماع کنند، قبل از آنکه پراکنده شوند، حوائج شان برآورده می شود، هزارهزار رحمت خدا در این روز نازل می شود که نودونه هزار تای آن برای روزه داران این روز و عبادت کنندگان این شب خواهد بود.»
از جمله اعمال سفارش شده در این روز، زیارت امام رضا (ع) است و کسی که توفیق حضور در بارگاه ملکوتی آن امام همام را نداشته باشد می تواند در هر کجا که هست، با خواندن زیارت راه دور، خود را از لطف و کرم آن امام رئوف برخوردار سازد و نامش را در ردیف زائران حضرتش قرار دهد. از دیگر اعمال این روز، انجام غسل و خواندن 2 رکعت نماز در پیش از ظهر و نیز خواندن دعای مخصوص است که جزئیات آنها را می توان در کتاب شریف مفاتیح الجنان جستجو کرد.
شب 52 ذیقعده نیز از لیالی شریفه است و رحمت خدا در آن نازل می شود و در کتب روایی و دعایی ما بر انجام عبادت و نماز و استغفار در آن تأکید بسیار شده است.
با فرارسیدن روز 52 دحوالارض، دریغ مان آمد که از سلاله ائمه و پیامبر اکرم(ص) نابغه عصر و اندیشمند گمنام و کم نظیر یعنی آیت ا... شهید سیدمحمد باقر صدر(ره) یادی نکنیم که وی نیز در این روز به سال 3135 هجری قمری 4193 میلادی به دنیا آمد تا ادامه دهنده راه بزرگ پیامبران زاده شده در این روز یعنی ابراهیم و عیسی (ع) باشد.
منبع : کیهان
بحث درباره فلسفه و حکمت نماز در واقع آشنایى با اسرار و رموزى است که در این عمل عبادى نهفته است . باید توجه داشته باشیم که خداوند متعال هیچ دستورى را بدون حکمت و علت بر بندهاش واجب و یا حرام نمىسازد. در این شکی نیست که وقتی خداوند عملی را برای انسان واجب میکند قطعا برایش سود و فایده بسیار دارد و بالعکس وقتی عمل و یا چیزی را حرام میکند یقینا ضرر بسیاری برای انسان دارد و همین طور است مواردی که مکروه و مستحب اعلام شدهاند. در این زمان که علم پیشرفت کرده؛ بسیاری از علل و سود و زیانهایی برای اعمال ذکر میشود که نشانگر حکمت و فلسفه حرام و واجب شده اعمال و برخی چیزهاست.
شایان ذکر است که انسان مومن و متعهد، در مقابل پروردگار روحیه تعبد و تسلیم پذیری دارد و نیازی به دانستن علل و حکمت احکام ندارد، گرچه دانستنش هم مشکلی ندارد. ولی اصل بر تعبد در برابر خداوند است.
خداوند، خالق تمام هستی است و همه موجودات به خالقیت خدا اعتراف دارند و خدا را تسبیح میکنند:
«یسبح لله ما فى السموات و ما فى الارض الملک القدوس العزیز الحیکم؛ تسبیح مىگوید خدا را آنچه در آسمانها و در زمین است آن پادشاه پاک عزیز حکیم را.»(1)
حال وقتی که همه موجودات، خدا را تسبیح میگویند و او را عبادت میکنند ؛ آیا جا ندارد انسان که اشرف مخلوقات است در برابر خداوند اظهار بندگی و عبودیت نماید و هیچ بودن خود را به منصه ظهور برساند و در مقابل پروردگارش خاکساری نماید؟
امام رضا (علیهالسلام) در حدیثی علت اقامه نماز را اینگونه بیان میفرمایند: «علة الصلاةِ انَّها اقرارٌ بالربوبیّة لله ـ عزّوجل ـ و خلعُ الانداد و قیامٌ بین یدى الجبّار جلّ جلاله بالذّل والمسکنة والخضوع والاعتراف؛ علت نماز، اقرار به ربوبیت خدا و نفى هرگونه شریک براى او و ایستادن با خضوع و کوچکى و بیچارگى در پیشگاه خداست.»(2)
در وجود انسان دو قدرت عقل و شهوت وجود دارد که دائما در کشاکش نیز میباشند. حال چنین انسانی که نیروی شهوات و هواهای نفسانی در وجودش قوی است قطعاً دچار گناه و لغزش هم میشود، و پنج بار نماز در مقابل پروردگار، به معنای اعتراف به گناهان و طلب آمرزش و بخشش است . در روایتی نیز آمده است:
«نماز، با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پیشین و نهادن صورت بر زمین، پنج بار در شبانهروز، با عظمت خدا، همراه است.»(3)
حال که هواى نفس، هر لحظه انسان را به غفلت و سرکشى سوق مىدهد و به غرور و خودخواهى دعوت مىکند و به افزونطلبى و تمامیتخواهى فرا مىخواند باید در مقابل آن، عاملى بسیار قوى و نیرومند که مقابل این رذایل سد شود؛ وجود داشته باشد تا او را به سمت عزت و عظمت انسانى سوق دهد و آن نماز است. چون نماز تنها عنصر بازدارنده از رذائل اخلاقى و گناهان است. و خداوند در آیهای یکی از علل و خواص نماز را اینگونه معرفی میفرماید:
«أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ(4) ؛ نماز را برپا دار، که نماز از کار زشت و ناپسند باز مىدارد.»
و در روایتی از معصوم (علیه السلام) آمده است که: «نماز موجب یاد خدا و دورى از غفلت و سرکشى و باعث خشوع، فروتنى و خواهان طلب افزایش معنوى و مادى است.»(5)
از آنجایی که انسان موجودی فراموشکار است، بیم میرود که خداوند را فراموش کند و نیز از یاد ببرد که موقعیتش به عنوان انسان در هستی چیست؟ و عمر خود را در حیوانیت و نفسانیت سپری نماید. لذا اینجاست که:
«نماز او را به مداومت بر ذکر خدا در شب و روز بر مىانگیزاند تا بنده، مولى و مدبر و آفریدگار خود را فراموش نکند چرا که فراموشکارى، باعث طغیان و سرکشى خواهد بود.»(6)
پس فلسفه نماز، حضور در پیشگاه خداوند و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به یکتایی پروردگار و جاودانگى او است که نتیجهاش اصلاح و سعادت انسان و به کمال رسیدنش میباشد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهىها و تاریکىها او را مانع مىشود.»(7)
پینوشتها:
1ـ سوره مبارکه جمعه، آیه 1.
2 ـ میزان الحکمة، ج5، ص376.
3ـ میزان الحکمه، ج5، ص376.
4- سوره : العنکبوت - آیه : 45 -
5 ـ میزان الحکمه، ج5، ص376.
6 ـ همان.
7ـ میزان الحکمه، ج5، ص376.
سایت تبیان
مهری هدهدی
یکى از موارد تشخیص تفاوتها، طرز رفتار با مردم است. بعضیها ارزش دوستى و مهربانى را نمی دانند و به همین دلیل با دیگران دوستى نمى کنند و محبت کسى را نیز در دل خود جاى نمى دهند.
اما گروهی دیگر چون به نیروى عقل خود، قدر و قیمت دوستى و محبت را درک مى کنند؛ با دوستانشان و دیگر انسانها و حتی حیوانات، همیشه با مهر و محبت رفتار مى کنند.
یکى از راههایى تشخیص انسان عاقل و انسان نادان همین است که ببینیم آیا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت می کند یا با هیچکس از در مهر و محبت و دوستى وارد نمی شود.
قال علی علیه السلام: «اَلتَّوَدُّدُ نِصْفُ العَقْل»
دوستی ورزیدن با مردمان، نیمی از عقل است.
از آنجا که دوستى و محبت با مردم، یکى از مهمترین نشانه هاى عقل و شعور است، امام علی علیه السلام براى دوستى ارزش فراوانى قایل شده است تا جایى که فرموده است:
(همین که شخصى با مردم دوستى و محبت کند، نشانه آن است که دست کم، نیمى از عقل طبیعى یک انسان در او وجود دارد)
با نگاهی الهی، دوستی و محبّت در روابط اجتماعی می تواند به عنوان یک «عبادت» تلقی شود، زیرا در این دیدگاه همه مردمان مخلوق خدا هستند و رفتار دوستانه با مخلوقات الهی از این جهت که آفریده او هستند، معنایی الهی و معنوی خواهد داشت و یک انسان عارف، دوستدار و عاشق خدا، آفریده های محبوب خود را نیز دوست دارد و آنان را ـ چون مخلوق محبوب اند ـ گرامی می دارد.
نتیجه آن که دوستی ورزیدن با مردم اولین گام خردمندی و عقلانیت است و موجب رخت بربستن غصه هاست و نیمی از عقل آدمی است.
تهیه شده توسط مهدی ملکی کارشناس بخش دین و اندیشه سایت تبیان
موارد تبدیل گناه صغیره به کبیره
از آیات و روایات استفاده مىشود که در چند مورد، گناه صغیره، تبدیل به کبیره مىشود و حکم گناهان کبیره را پیدا مىکند از جمله:
اصرار بر صغیره
تکرار گناه صغیره، آن را تبدیل به گناه کبیره مىکند، و اگر انسان حتى یک گناه کند، ولى استغفار نکند، و در فکر توبه هم نباشد، اصرار به حساب مىآید.
صغیره همچون نخ نازک و باریکى است که اگر تکرار شود، طناب و ریسمان ضخیم و کلفتى مىگردد که پاره کردنش مشکل است.
قرآن دربارهى پرهیزکاران مىفرماید:
«ولم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون»
«آنان آگاهانه بر گناهانشان، اصرار نورزند.»
امام باقر علیه السلام در شرح این آیه فرمود:
«اصرار، عبارت از این است که کسى گناهى کند و از خدا آمرزش نخواهد و در فکر توبه نباشد.
امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
«ایاک و الاصرار فانه من اکبر الکبائر و اعظم الجرائم»
«از اصرار بر گناه بپرهیز، چرا که از بزرگترین جرایم است.»
از گناهان کوچک غافل نشویم
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله علیه وآله همراه یاران (در سفرى) در سرزمین بى آب و علفى فرود آمد، به یارانش فرمود: «ائتوابحطب»، «هیزم بیاورید» که از آن آتش روشن کنیم تا غذا بپزیم.
یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچگونه هیزم در آن نیست!.
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «بروید هر کدام هر مقدار مىتوانید جمع کنید» آنها رفتند و هر یک مختصرى هیزم یا چوب خشکیدهاى با خود آورد و همه را در پیش روى پیامبر صلى الله علیه وآله روى هم ریختند، پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود:
«هکذا تجتمع الذنوب» «اینگونه گناهان، روى هم انباشته مىشوند»، سپس فرمود:
«ایّاکم و الُمحقّرات من الذّنوب...»
«از گناهان کوچک بپرهیزید که همه آنها جمع و ثبت مىگردد.»
امام صادق علیه السلام فرمود:
«لا صَغیرة مع الاِصرار»
«در صورت اصرار، گناه صغیرهاى نباشد.»
عواقب گناهان جنسی |
گناهان جنسی جسم فرد را آلوده کرده و توانایی آن برای انجام مقاصد الهی را از بین می برد. |
اسرار و معارف حج
هر یک از عبادات، راز و رمزى دارد که دستیابى به ثمرات شیرین و ارزشمند آنها، جز با فهم و درک صحیح آن رموز میسّر نیست. حج خانه خدا نیز از زمره همین عبادات است. حاجیان از فرسنگها راه با دشواریها و سختىهاى فراوان و هزینههاى سنگین، به سرزمین وحى آمده، با حضور در میقات، لباس و پوشش معمولى خود را از تن بدر مىکنند و با پوشیدن دو جامه احرام و گفتن لبیک، محرم شده، به مکه مىآیند و گرداگرد خانه کعبه به طواف مىپردازند. نماز طواف مىخوانند. از صفا به مروه مىروند و بازمىگردند و در این مسیر گاهى عادى و گاهى تند مىروند.
پس از آن، قدرى از مو و یا ناخن را کوتاه کرده، سپس در مراسم حج تمتّع، به عرفات مىآیند. نیم روزى را آنجا مىمانند، آنگاه حرکت کرده به مشعرالحرام مىرسند، چند ساعتى را در آنجا بیتوته مىکنند و با طلوع خورشید راهى منا مىشوند. روز اوّل هفت سنگریزه به جمره عقبه و در روزهاى بعد به هر یک از جمرات سهگانه، هفت سنگ مىزنند. قربانى مىکنند. تقصیر نموده، یا سر مىتراشند و باز هم گرد کعبه آمده، طواف مىکنند و سعى صفا و مروه و طواف نساء، و آنگاه حج پایان مىیابد و حاجى به شهر و دیار خویش بازمىگردد.
آیا حج که عبادت عمر است و گاهى در طول زندگى انسان، تنها یکبار توفیق تشرف حاصل مىگردد و قبل از آن نیز بارها با خواندن این دعا: «اللهم ارزقنیحج بیتک الحرام فیعامیهذا و فى کلّ عام» به خدا التماس مىکند تا حج نصیب او شود براى همین اعمال ظاهرى است؟! آیا خداوند چنین اراده کرده است تا مسلمانان گرداگرد سنگهایى بگردند و بدون هیچگونه تغییرى به موطن خود بازگردند؟ نه، هرگز چنین نیست، تمامى این رفتارها و اعمال، جنبه سمبلیک داشته، راز و رمزهاى فراوانى را در خود نهفته دارد. پیشوایان معصوم براى پیشگیرى از اینگونه تصوّرها و اندیشههاى ناصحیح، مطالب مهم و ارزشمندى بیان داشته، معارف و اسرار دریاوار هر یک را بر شمردهاند. هر کس بدون توجه به اسرار و معارف این عبادت بزرگ، به اعمال و رفتار حاجیان بنگرد شاید ابتدا چنین تصوّرى در ذهنش جلوه کند که: این همه زحمت و رنج و تلاش و صرف هزینه براى چه؟ و این کارها و رفتارها چه معنا و مفهومى دارد؟
ابن ابىالعوجاء که از مشرکان سرسخت و گستاخ دوران زندگى امام صادق (ع )است با قیافهاى روشنفکرانه به آن حضرت مىگوید: «تا به کى این خرمن را مىکوبید و به این سنگ پناه مىآورید، واین خانه از سنگ و گِل برافراشته شده را مىپرستید، و چونان شتران رم کرده، گرداگرد آن هروله مىکنید، هر کس در این [رفتارها ]اندیشه کرده، تأمّل کند مىداند که اینها، کار انسان حکیم و صاحب نظر نیست!» سپس خطاب به امام صادق (ع) مىگوید: «شما که در صدر و نوک پیکان این امر قرار دارید و پدرت نیز پایهگذار و شکل دهنده آن بوده است، پاسخ این سخن را بازگوى.» امام (ع) لب به سخن گشوده، به گوشهاى از اسرار اشارتى مىکند و مىفرماید: «این خانهاى است که خدا بوسیله آن، بندگانش را به پرستش واداشت تا با آمدن به این مکان، میزان پیروى و اطاعت آنان را بیازماید. از این رو بندگان خود را به بزرگداشت و زیارتِ این خانه برانگیخت و آن را قبله نمازگزاران ساخت، پس کعبه مرکزى براى کسب خشنودى خداوند و راهى به سوى آمرزش اوست. خداوند آن را دو هزار سال پیش از گستراندن زمین آفرید. پس سزاوارترین کسى که باید اوامرش را گردن نهاد، و از نواهى او دورى گزید، خدایى است که چهرهها و جانها را آفرید.»
نگرشى عمیق و همه جانبه به آیات و روایات، بخوبى این معنا را ثابت مىکند که حج را ظاهرى است و باطنى، آنچه را مردم در ظاهر مىبینند با حقیقت حج فاصله بسیار دارد و حال آن که خداوند طالب آن حقیقت است: حجى را مىخواهد که مبرور باشد و حاجى با بازگشت به موطن خویش تحوّلى اساسى در روحش پدید آید. حجى را مىخواهد که مناسک آن، مناسک زندگى صحیح اسلامى باشد. حجى را مىطلبد که حاجى پس از برگشت، به غیر خدا لبیک نگوید و گرد غیر خدا نگردد. حجى را مىخواهد که حاجى در آن با شیطان بستیزد و هر آنچه از دنیا نزدش عزیز است در راه خدا قربانى کند و جز خدا چیزى را نبیند و چیزى نخواهد و ...
منبع:http://azmoonebandegi.anzaliblog.com/15825/index.html