تو کلهی من و دوستام همیشه این سوال وول میخورد که: چطور میشه که بعضیا کار درست میشن و چشمشون باز میشه و راه رو از چاه تشخیص میدن. جادو جنبل بلدن؟ ورد میخونن؟ چیکار میکنن؟
یه روز که پیش استاد بودیم، دیدم فرصت خوبه که ته و توی این قضیه رو دربیارم.
رفتم جلو، البته قبلش گلومو صاف کرده بودم و جملههامو ساخته بودم، پرسیدم: آدمهای عادی هم میتونند مراتبی از شهود داشته باشند؟
استاد که مثل همیشه سرش پایین بود گفت:
تهذیب نفس بهترین راه دستیابی به عرفان حقیقی است و به درس خواندههای حوزه یا دانشگاه اختصاص ندارد؛ مثالا «حارثة بن مالک» به پیامبر اکرم صلیالله علیه واله وسلم گفت: «من دیشب به مقام یقین رسیدم» [این ادعا کار هرکسی نیست]. پیامبر فرمود: «هر چیزی نشانهای دارد، نشان یقین تو چیست؟ » او گفت: «گویا عرش خدا و بهشت را میبینم، و جهنم و زوزه ساکنان آن را میشنوم». پیامبر فرمود: «هَذا عَبدٌ نَوَّرَ اللهُ قَلبَهُ بِالایمان»؛ این بندهای است که خداوند قلب او را به نور ایمان درخشان کرده است. 1
روزی در حرم مطهّر پیامبر اکرم صلیالله علیه واله وسلم جوانی نزد من آمد و گفت: میخواهم قصهای را با شما در میان بگذارم. من در فلان شهر ایران آبمیوه فروش هشتم. ما برای اینکه آبمیوه خنک شود، تکهای یخ داخل لیوان میاندازیم و سپس آبمیوه روی آن میریزیم و به قیمت معمول میفروشیم. یخ قیمتی ندارد و ما هم تعهد کردهایم که یک لیوان آبمیوه (به قیمتی خاص) به مردم بدهیم. در حالیکه آن یخ مقداری از فضای لیوان را میگیرد.
یک روز صبح ، هنگام باز کردن مغازه مشاهده کردم، قالبهای یخی که معمولا صبحها، پیش از طلوع آفتاب جلوی در مغازه میگذارند، شعلهور شده و زبانه آتش از آنها بلند است. خیلی زود متوجه مشکل شدم. غلّ و غش ما در فروش آبمیوه، آن آتش را شعلهور کرده بود، پس از آن لیوانهای بزرگتری تهیه کردم و یک لیوان کامل آبمیوه، با یخ به مشتری میدهم.
بعد این آیه را تلاوت کرد: «کَلّا لَو تَعلَمونَ عِلمَ الیَقین لَتَرَوُنَّ الجَحیم»2 چنان نیست که شما خیال میکنید؛ اگر شما علمالیقین (به آخرت) داشتید (افزون طلبی شما را از خدا غافل نمیکرد)!، قطعا شما جهنم را خواهید دید!
در سوره مبارکه نساء نیز آمده است: «اِنّ الذینَ یَا کُلونَ اَموالَ الیَتامَی ظُلماً اِنّما یَا کُلونَ فِی بُطونِهِم نَاراً»3 ؛ آنانکه داراییهای یتیمان را ستمگرانه میخورند، در حقیقت آتش بر شکم خود فرومیبرند.
1- الکافی، ج 2، ص 53
2- سوره تکاثر، آیات 5-6
3- سوره نساء، آیه 10
تبیان - حسین عسگری
جواب از آیت الله جوادی آملی - نسیم اندیشه
آدرس جلسات قرآنی در تهران
سه شنبه شب های هر هفته در حسینیه خامس آل عبا واقع در تهران، تقاطع بزرگراه نواب و خیابان امام خمینی، ده متری گلکار از ساعت 19 الی 22 و نیز چهارشنبه شب های هر هفته در تهران حسینیه حضرت ابوالفضل ( س ) واقع در خیابان شیخ هادی، روبروی بیمارستان عیوض زاده، از ساعت 19 الی 22 برگزار می گردد.
چهار شنبه شب های هر هفته، لویزان ، خیابان شهید فرشادی امامزاده، پنج تن لویزان ، شش ماهه اول سال از ساعت 17 لغایت 21 و در شش ماهه دوم سال بعد از نماز مغرب و عشاء در ضمن در شبهای ماه مبارک رمضان جلسات هر شب از ساعت 19 تا 2 بامداد برقرار است .
خیابان ستارخان، بعد از شادمان، پارک ستارخان، کوچه مکتب الصادق، پلاک 8، حسینیه عشاق الحسین، شنبه ها از ساعت 19 الی 22
1- شهر زیبا، مسجد حجت ابن الحسن ( عج )، صبح های جمعه هر هفته از ساعت 7 تا 9
2- شهر زیبا، جاده پایین کن ایستگاه آب انبار، پنج شنبه شب ها بعد از نماز مغرب و عشاء
1- سه راه آذری، خیابان شمشیری، مسجد امام جعفر صادق ( ع )، سه شنبه ها بعد از نماز مغرب عشاء 2- بلوار فردوسف خیابان شهید ابراهیم جنوبیف مسجد الزهرا( س )فچهار شنبه بعد از نماز مغرب و عشاء 3- کن محله سرآسیاب مسجد امام حسین ( ع )
6. استاد نوریان :
بلوارآیت الله کاشانی، بعد از جنت آباد، مسجد الرسول ( ص)، شنبه ها ساعت 17 تا 21
7. استاد حشمتی:
به صورت سیار در شبهای چهارشنبه از ساعت 20تا 23. آدرس هر هفته را می توانید توسط آقای پیر دهقان از طریق تلفن شماره 66524959 دریافت نمایید .
8. جلسه استاد علی فربین:
شبهای دوشنبه از ساعت 30/18 تا 30/20 در مسجد جامع الزهراء واقع در خیابان دلاوران خیابان آزادگان نبش خیابان سی متری اول .
جلسه آموزش روخوانی و روانخوانی و تجوید قرآن سرکار خانم میردامادی:
حسینیه حضرت ابوالفضل (ع) خیابان آقا شیخ هادی، روبروی بیمارستان عیوض زاده، یک شنبه ها و چهار شنبه ها از ساعت 10 تا 12 صبح
9. استاد محمد عباسی:
شبهای جهارشنبه بعد از نماز مغرب وعشاء، مسجد نظام مافی، درخیابان آیت الله کاشانی بعد از جنت آباد.
روزهای جمعه از ساعت 8 تا 30/10 صبح در مسجد نور، واقع در میدان فاطمی
11. استاد محمد رضا برقعی:
خیابان ستارخان، ایستگاه دریان نو، جنب حبیب اله، نبش سیزدهم ، کانون مذهبی وحدت، چهارشنبه ها از ساعت 30/19 تا 30/22
12. استاد برقعی:
پنج شنبه ها، واقع در ضلع شرقی میدان هاشمی، حسینیه حضرت ابوالفضل (ع)
14. جلسه حفظ قرآن جناب آقای سید مهدی فاطمیان:
هر صبح جمعه از ساعت 10 تا 12 ، خیابان انقلاب ، پیچ شمیران، خیابان عباسی، اصفهانی روبروی مدرسه راهنمایی هویزه، پلاک 22 تلفن 77508268 ( قبل از حرکت تماس گرفته شود .)
15. استاد سید ناصر میردامادی:
حسینیه حضرت ابوالفضل (س)، خیابان آقا شیخ هادی، روبروی بیمارستان عیوض زاده، دوشنبه ها یک ساعت بعد از اذان مغرب
16. جلسه آموزش روخوانی و روانخوانی و تجوید قرآن سرکار خانم میردامادی:
در حسینیه حضرت ابوالفضل (س) خیابان آقا شیخ هادی، روبروی بیمارستان عیوض زاده، یک شنبه ها و چهار شنبه ها از ساعت 10 تا 12 صبح
17. استاد مهدی حمزه پور:
دوشنبه ها بعداز نماز مغرب و عشاء، واقع در خیابان آزادی، بلوار استاد معین، مسجد فاطمه الزهرا ( س )
18.استاد ابراهیم پور فرزیب( مولایی )، صبح های جمعه ساعت 6 الی 10، واقع در خیابان سهروردی شمالی، مسجد حجت ابن الحسن، ( عج ) صبح های جمعه 6 تا 10
18.استاد احد اصل محمدی:
یک شنبه ها، از ساعت 19 الی 30/22، در دارالقرآن شهدای آتش نشانی، واقع در میدان حسن آباد، ایستگاه آتش نشانی
19. استاد آقای مهدی ابدی:
بهارستان –نرسیده به چهار راه سر چشمه –مسجد حاجی نایب ، شبهای چهار شنبه بعد از نماز مغرب و عشاء " . و " میدان امام خمینی – ایستگاه ملت مترو مسجد اکباتان ، شبهای دوشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء .
20. استاد آقای قصری زاده :
خیابان پیروزی چهار صد دستگاه، مسجد حضرت محمد (ص)، شبهای دوشنبه ، بعد از نماز مغرب و عشاء ". و " اتوبان آهنگ، نرسیده به خیابان عارف ،مسجد شهداء ، شب جمعه بعد از نماز مغرب و عشاء " .
21.استاد اخوان مقدم:
بین میدان رسالت و چهار راه سرسبز، مسجد حجتیه ، روزهای شنبه از ساعت 18 الی 20:30 " و " خبایان پیروزی، خیابان شکوفه، انتهای خیابان جابری، مسجد جابری ، روزهای دوشنبه از ساعت 18 الی 20:30 " .
22. استاد هوشنگ باد پا:
صبح های جمعه از ساعت 7 الی 10 ( رو خوانی و روانخوانی و تجوید ) واقع در " مسجد امام عصر ( عج ) ،خیابان جیحون بین خیابانهای کمیل و مرتضوی ".
23. استاد ابوالقاسمی:
جمعه شبها بعد از نماز مغرب و عشاء ، در مسجد امام جعفر صادق ع واقع در خیابان قزوین ،خیابان رضوان 8 متری شهید مسعود بهبودی .
24. استاد مهدی قره شیخ لو:
دوشنبه ها بعد از نماز مغرب و عشاء ، در مسجد امام علی "ع" واقع در فلکه پونک جنب فروشگاه شهروند.
25. استاد دزفولی:
آدرس : خیابان شهید لواسانی ( فرمانیه ) خیابان شهید مهدیزاده خیابان شهید عظیمی پلاک 10 روزهای سه شنبه ساعت 5/7 بعد از ظهر. و همچنین به نشانی مینی سیتی فاز دوم مخابرات شهرک شهید محلاتی مسجد ولی عصر ( عج ) چهار شنبه ها بعد از مغرب و عشاء
26. جلسه قرآن جناب آقای فولادی :
آدرس : خیابان هاشمی نرسیده به میدان هاشمی ، مسجد حضرت علی اکبر ( ع ) روزهای چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء .
27. استاد بنیادی :
آدرس : میدان صادقیه ،بلوار فردوس خیابان مخابرات ، مسجد حضرت امام حسن عسگری ( ع ) روزهای چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء .
28. استاد محسن موسوی بلده :
آدرس : میدان امام حسین ( ع ) ، خیابان هفده شهریور ابتدای خیابان صفای شرقی ، حسینیه حضرت علی اکبر ( ع ) روزهای جمعه صبح از ساعت 8 تا 11:30.
29. استاد آقای زین العابدینی :
آدرس : سه راه افسریه 35متری قصر فیروزه ، بالاتر از آتش نشانی ، مسجد امام جعفر صادق ( ع ) ساعت 8:30 الی 11:30 بعد از ظهر روزهای پنجشنبه .
30. استاد آقای شامی :
آدرس : خیابان آذربایجان ، میدان رشدیه حسینیه شانجانی ها روزهای پنجشنبه از ساعت 18 الی 21 .
31. استاد احمد مرادی :
آدرس : خبابان پیروزی بعد از سه راه سلیمانیه خیابان شهید دریا بادی ، کوچه اردیبهشت پلاک 4، دار القرآن .شبهای چهار شنبه بعد از نماز مغرب و عشاء .
32. استاد آقای کاکاوند :
آدرس : خیابان قزوین نرسیده به میدان شمشیری ( آذری ) ، خیابان شهید سبحانی ( 16 متری امیری ) خیابان شهید حاجیان حسینیه ی فارسجینیهای مقیم مرکز . روزهای چهار شنبه ( شبهای پنج شنبه ) بعد از نماز مغرب و عشاء .
33. استاد آقای یادگاری:
آدرس : میدان رسالت ، مسجد الرسول"ص"، دارتلاوه القرآن الکریم- درنیمه اول سال قبل از نماز مغرب و در نیمه دوم سال بعد از نماز مغرب می باشد.
34. استاد آقای علی گرجی :
آدرس : خیابان مولوی نرسیده به میدان محمدیه روبروی مسجد قنات آباد ،حسینیه علی بن موسی الرضا علیه السلام روزهای سه شنبه از ساعت 20 به بعد
35. استاد مسعود گرجی :
آدرس : خیابان ولی عصر"عج" بین خیابانهای امام خمینی وجامی جنب عکاسی پارس طبقه 2 پلاک 19 روزهای پنجشنبه از ساعت 30/20 تا 23
جلسه قرآن استاد حنیفی:
سه شنبه شب های هر هفته در حسینیه خامس آل عبا واقع در تهران، تقاطع بزرگراه نواب و خیابان امام خمینی، ده متری گلکار از ساعت 19 الی 22 و نیز چهارشنبه شب های هر هفته در تهران حسینیه حضرت ابوالفضل ( س ) واقع در خیابان شیخ هادی، روبروی بیمارستان عیوض زاده، از ساعت 19 الی 22 برگزار می گردد.
36. استاد امین پویا :
آدرس : خیابان ولی عصر "عج" بین خیابانهای امام خمینی و جامی جنب عکاسی پارس پلاک 19 طبقه 2 روزهای چهارشنبه از ساعت 30/20 تا23 .
37. استاد نصرالله فولادیان پور:
آدرس : خیابان هاشمی ( غرب تهران ) نرسیده به میدان هاشمی، مسجد حضرت علی اکبر علیه السلام چهارشنبه ها بعد ازنماز مغرب و عشاء.
38. استاد محمد زاهدی:
روزهای جمعه دو ساعت قبل از نماز مغرب و عشاء به آدرس : خیابان شریعتی، پائین تر از میدان قدس، کوچه شهید برادران واعظی ( اسدی سابق )، مسجد علوی .
39. استاد جلال سلمان پور :
روزهای چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء به آدرس : میدان تجریش جنب امامزاده صالح (ع) ، مسجد همت .
40. استاد خدایاری:
شبهای یکشنبه ازساعت 20 تا 30/20 به آدرس : میدان توحید، خیابان ستارخان، خیابان پاتریس لومومبا ، حسینیه دریانیها. همچنین جمعه صبح 8 تا 10:30 موسسه الحدیث 17 شهریور اول صفای شرقی حسینیه حضرت علی اکبر ( ع )
43. استاد براتعلی امیری:
شبهای جمعه بعد از نماز مغرب و عشاء به آدرس : بزرگراه شهید محلاتی خیابان دهم فروردین میدان امام حسن مجتبی علیه السلام مسجد امام حسن مجتبی (ع ) .
یه سوال مهم؟
چه جوری مطمئن بشم که جزو دسته بنده های خوب خدا هستم؟ جزو انسانهای با ایمانی که خدا خیلی دوستشون داره؟ نشونه های بنده های خوب خدا چیه؟
جواب:
یکی از راههای رسیدن به پاسخ اینجور سوالها مراجعه به قرآن هست. ببینیم خود خدا برای انسان مومن چه نشانه هایی بیان کرده و ببینم آیا این نشانه ها در وجود من هست یا نه.
وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
و آنان که از بیهوده رویگردانند. (مومنون/3)
# نکته:
لغو هر گفتار و عملى است که فایده قابل ملاحظه اى نداشته باشد البته لغو تنها شامل سخنان و افعال بیهوده نمى شود بلکه افکار بیهوده و بى پایه اى که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است به خود مشغول مى دارد همه در مفهوم لغو جمع است. در واقع مؤمنان آنچنان ساخته شده اند که نه تنها به اندیشه هاى باطل و سخنان بى اساس و کارهاى بیهوده دست نمى زنند، بلکه به تعبیر قرآن از آن «معرض» و رویگردانند.
البته دورى از لغو فقط مخصوص مسلمانها نیست و قرآن کریم درباره خوبان اهل کتاب نیز مىفرماید:
«و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه؛ اهل کتاب با ایمان، از لغو گریزانند» (قصص/55)
انسان مومن بخاطر ایمانش جز به اموری که خداوند آن را عظیم و مهم بداند، مشغول نمی شود. اگر به زندگی بزرگان علم و انسانهای موفق نگاه کنیم معنی این حرف خیلی بهتر مشخص می شود. شاید یکی از نتیجه های پرهیز از لغو؛ استفاده صحیح از زمان و وقت باشد که ارزش همین یک نتیجه برای موفقیت انسان بسیار مهم است.
تهیه شده توسط مهدی ملکی، کارشناس بخش دین و اندیشه
نمیدانم چقدر از «مدینه» میدانی. اما امام رضا(ع) «مدینه» را خوب میشناسد. همان جا به دنیا آمده، تقویمها، روز، ماه و سال ولادتش را درست به یاد نمیآورند یا شاید خوب میدانند و اذعان نمیکنند ـ تاریخ هیچ وقت امانتدار خوبی نبوده ـ ولادتش را در سالهای 148، 151 و 153 و در روزهای جمعه نوزدهم رمضان، نیمه ماه رمضان، جمعه دهم رجب و یازدهم ذی القعده عنوان کردهاند. اما قطعیت بیشتر در همان سال 148، یعنی سال وفات امام جعفر صادق(ع) است. همانطور که اشخاصی همچون مفید، کلینی، کفعمی، شهید ثانی طبرسی، صدوق، ابن زهره، مسعودی، ابوالفداء، ابن اثیر، ابن حجر، ابن جوزی و کسانی دیگر، سال 148 را سال ولادت امام رضا(ع) دانستهاند.
اما لقبها و کنیههایش، همچون واژگانی درخشان در هزارتوی ذهن تاریخ باقی ماندهاند. کنیههایش ابوالحسن (در بین خواص) است و لقبهایش، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المومنین، کلیدة الملحدین، کفو الملک، کافی الخلق، رب السریر و رئاب التدبیر.
و رضا(ع)؛
مشهورترین لقبی است که از گذر این همه سال، ما هنوز امام را با آن نام میشناسیم. شاید خواسته باشی دلیل این لقب را بدانی:
«او از آن روی رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران و خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده: از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند و بالاخره چنین آمده است: از آن روی او را رضا خواندهاند که مأمون به او خشنود شد.»
وقتی القاب، نامها و کنیههای مادرش را میخوانی، حس میکنی چیزی در آنهاست، شبیه آنچه در القاب خود امام است: ام البنین، نجمه، سکن، تکتم، خیزران، طاهره، و شقراء
اگرچه به روایتی نام پنج پسر و یک دختر را برای امام رضا(ع) ذکر کردهاند، اما همانطور که علامه مجلسی گفته است: «از جواد به عنوان تنها فرزند او یاد کردهاند.» ـ نامی آشنا برای ما ـ دیگر... میماند سال وفات امام که باز هم ذهن تاریخ ما را بخوبی یاری نمیدهد و احتمال سالهای 202، 203 و 206 ق، در این میان است. اما اکثر علماء همان سال 203 را سال وفات دانستهاند. با این حساب عمر حضرت رضا(ع) 55 سال میشود. 25 سالش را در کنار پدرش گذرانده و بیست سال دیگر امامت شیعیان را به عهده داشته است.
آغاز امامت آن حضرت، مصادف میشود با دوره پایانی خلافت هارون عباسی به مدت ده سال.
پنج سال بعد از آن با خلافت امین همزمان است و سرانجام هم دورهای از خلافت مأمون در مدت پنج سال و تسلط یافتن او بر قلمرو اسلامی آن روزگاران.
مأمون...همان کسی که با دسیسه و به وسیله زهر امام را شهید کرده دوستداران امام، پیکر پاکش را درطوس در قبله قبه هارونی سرای حمیدبن قحطبه طایی به خاک سپردند و امروزه غبار مرقد او توتیای چشمهای شیفتگان است
در مدینه
دوران امامت امام رضا(ع) در مدینه از سال 183 هجری قمری آغاز شده بود. حکومت سیاسی در آن زمان به دست هارون الرشید بود که در بغداد اداره میشده است. تز هارون هم مثل همه زورگویان تاریخ، شکنجه و زندان و کشتار بوده است. مردم را برای گرفتن مالیات شکنجه دادن و فرزندان و شیعیان فاطمی را آزار رساندن...
همانطور که حضرت موسی بن جعفر(ع)، پدر امام رضا(ع) را در زندانهای بصره و بغداد حبس میکند و آخرش هم با زهر، ایشان را به شهادت میرساند. یعنی دورانی که مصیبت شهادت پدر، برای امام رضا(ع) اتفاق میافتد و مصیبتهای اسف بار دیگر برای علویان.
در زمان امام رضا(ع)، هارون الرشید آنقدر از تأثیر اهل بیت(ع) بر مردم نگران بوده که علاوه بر همه اینها، اندیشهها و افکار بیگانگان را هم وارد علوم مسلمانان میکرده است. به این منظور که توجه مردم را به علوم بیگانه جلب کند.
ابوبکر خوارزمی (383 ه) در نامهای به اهل نیشابور درباره نحوه رفتار حکومت عباسیان به خصوص «هارون» مینویسد: هارون در حالی مرد که درخت نبوت را درو کرده و نهال امامت را از ریشه برافکنده بود... چون یکی از پیشوایان هدایت و سروری از سروران خاندان مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در میگذشت، کسی جنازهاش را تشییع نمیکرد و مرقدش را با گچ نمیآراست، اما وقتی دلقک یا بازیگر یا مطرب و یا قاتلی از خودشان میمرد، دادگران و قاضیان بر جنازهاش حاضر میشدند و رهبران و حکمرانان در مجالس سوگواریش مینشستند. مادی و سوفسطایی در کشورشان امنیت داشت و متعرض کسانی که کتابهای فلسفی را تدریس میکردند، نمیشدند، ولی هر شیعهای سرانجام به قتل میرسید و هرکس که نام فرزندش را «علی» مینهاد، خونش را به زمین میریختند.
با توجه به این موارد و جوی که حاکم شده بود، امام رضا(ع) ترجیح میداد امامت خودش را علنی نکند و فقط با عده معدودی از یارانش ارتباط داشته باشد. ولی وقتی بعد از چند سال، حکومت هارون الرشید به خاطر شورشهای مختلف ضعیف میشود، امام رضا(ع) امامت خودش را آشکار میکند و به رفع مشکلات مردم در زمینههای اعتقادی و اجتماعی میپردازد.
خود امام فرموده است: «در روضه جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله مینشستم، در حالی که دانشمندان مدینه بسیار بودند. هرگاه یکی از آنان در مسألهای در میماند، همگی متوجه من میشدند و سؤالات را نزد من میفرستادند و من پاسخ آنها را میدادم». بالاخره عمر هارون هم یک جایی به سر میرسد. وقتی که در سال 193 برای آرام کردن اوضاع شورش به منطقه خراسان میرود، در همان جا دار فانی را وداع گفته و در سناباد طوس، در یکی از اطاقهای تحتانی کاخ فرماندار طوس، «حمیدبن قحطبه طائی» دفن میشود.
پسران هارون ـ امین و مأمون ـ بر سر حکومت، به دعوا و کشمکش با یکدیگر میپردازند. امین در بغداد قدرت را در دست میگیرد و مأمون در مرو بر تخت پادشاهی مینشیند. اختلاف بین این دو، پنج سال طول میکشد تا سرانجام سپاه مأمون به بغداد حمله میکند؛ امین را در سال 198 ه کشته و مأمون سرتاسر حکومت را به دست میگیرد.
ولی علویان و سادات مأمون را آرام نمیگذارند. آنها دیگر به تنگ آمده بودند. اولش ظلم و ستمهای هارون، بعد نارضایتی از پسرانش و حالا هم مأمون...
این گونه میشود که در نواحی عراق، حجاز و یمن شورش میکنند. آنان فقط یک چیز را میخواستند. حکومت به دست خاندان آل محمد(ص) اداره شود. مأمون با زرنگی تمام، امام رضا(ع) را به خراسان دعوت میکند. همیشه اولین سؤال موقع مرور این حادثه تاریخی این است: چرا؟ هدف مأمون چه بود؟
به خاطر اینکه با قرار دادن امام در کنار خود، یک جور مهر تأیید به اعمال و سیاستهای خودش بزند. امام رضا(ع) به دعوتنامههای مأمون پاسخ منفی میدهد تا اینکه او دست به تهدیدی جدی میزند.
اسناد تاریخی، گویای اولین زمینههای سفر امام نیست و جزئیات بسیاری از مقدمات هجرت رضوی، ناگفته مانده و در پرده ابهام قرار دارد. ولی با مطالعه اسناد موجود، این حقیقت مسلم است که از پیش مکاتباتی میان مرو و مدینه، صورت میگرفته و بر سفر امام به سوی مرو، اصرار بوده است.
مأمون علاوه بر دعوتنامهها، دو نفر از مأموران خود به نامهای رجاء بن ابی ضحاک و یاسر خادم را به مدینه میفرستد. آنها بعد از ورود به مدینه، مأموریت خودشان را برای امام(ع) اینطور عنوان میکنند:
«ان المأمون امرنا باشخاصک الی خراسان»
مأمون، ما را فرمان داده و مأمور ساخته است تا تو را به خراسان ببریم.
امام رضا(ع) شخصی بود که نیرنگهای مأمون را میفهمید و شیوهها و دسیسههای او را میشناخت. زندانهای طولانی پدر را با همه تلخیها و رنجهایش بخاطر داشت و میدانست که مأمون کسی است که برادر خودش را میکشد و حالا هم از نگرانی حضور امام در بین مردم، نمیتواند آرام بگیرد.
بدین ترتیب امام رضا(ع) سفر آغاز کرد. سفری بدون رضایت خاطر، بدون دل خوش، باید با مدینه وداع میکرد، با مدفن پاک رسول خدا، با مردمی که او را بسیار دوست داشتند. برای اهل مدینه پدری مهربان بود. او نیازی به سفر جغرافیایی نداشت. او در جغرافیای دلها سفر کرده بود.
امام سفر را آغاز کرد. در حالیکه از آن اکراه داشت و وقتی میرفت خوب میدانست که مأمون با او چه خواهد کرد و خوب میدانست که در دلها جاودانه خواهد شد.
از مدینه تا مرو
دل کندن امام(ع) از مدینه خیلی سخت بود. حتی اگر یک بار در طول زندگیت مسافر سرزمین غریب شده باشی، باید این حس را بفهمی؛ مثل یوسف که از مدینه تا مرو مصر غریبه بود و با آن همه ثروت و جلال و شوکت، دلش میخواست به کنعان برگردد.
امام رضا(ع) در حالی با مسجد پیامبر خداحافظی میکرد که میدانست بازگشتی ندارد. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا(ع) به سند خود از محول بجستانی نقل کرده است که امام رضا(ع) با پیامبر(ص) خداحافظی کرد، اما هر بار به سمت قبر بر میگشت و صدایش با گریه بلند میشد. به امام نزدیک شدم و به او تبریک گفتم. امام فرمود: من را رها کن! من از جوار جدم محمد صلی الله علیه و آله و سلم بیرون میشوم و در «غربت» میمیرم.
آنچه امروز برای همه ما روشن است. ابتدا و انتهای سفر امام رضا(ع) است، اما اینکه امام در حد فاصل این دو نقطه، دقیقاً از چه مسیرهایی عبور کرده، کاملاً مشخص نیست و در آن اختلاف وجود دارد. تعیین خط سیر دقیق امام رضا(ع) به واسطه گزارشهای متعدد و گاه متناقض منابع، دشوار است.
منبع:وب سایت امام رضا(ع)
سپس نخ ترازى کشیده مى شود ـ که خوبان را از بدان جدا مى کند ـ پس زائران قبور ما با ما قرار مى گیرند ، از نظر برترین درجه ، و نزدیک ترینشان به عطا و بخشش ، زائران قبر فرزندم على بن موسى الرضا { هستند }(1) .
1 ـ کامل الزیارات : 307 ، باب الحادى والمائة ، حدیث 13 .
منبع : زیبایهای اخلاق / حسین انصاریان
1ـ مِنْ اَخْل?اقِ الاَنْبِیاءِ التَّنَظُّفُ
(نظافت از اخلاق پیغمبران است)
نظافت موجب پاکیِّ جسم است نظافت مایه آرام جان است
امام هشتمین فرمود با خلق: نظافت شیوه پیغمبران است
2ـ صاحِبُ النِّعْمَةِ یَجِبُ اَن یُوَسِّعَ علی? عی?الِهِ
(توانگر را واجب است که در معاش خانوادهاش توسعه بخشد)
توانگر را بود واجب که میبخشد زن و فرزند را از مال دنیا
دهد وسعت به امر زندگانی به شکر نعمت حیِّ توانا
3ـ مَنْ لَمْ یَشْکُرِ المُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقینَ لَمْ یَشْکُرالله عَزَّوَجَلَّ
(کسی که شکر انعام مردمان نگذرد، شکر خدای تعالی نکرده باشد)
شنیده ام که علی بن موسی کاظم خدیو طوس، بفرمود نکته ای زیبا:
کسی که نیکویی خلق را نداشت سپاس نکرده است سپاس خدای بیهمتا
4ـ اَلْایم?انُ اَداءُ الفَرائِضِ وَاجتِن?ابُ الْمحارِمِ
(ایمان، انجام فرایض است، و پرهیز از محرمات)
فرمود رضا امام هشتم: انجام فرایض است ایمان
دوری ز محرّمات و زشتی پرهیز ز ناصواب و عصیان
5ـ لَمْ یَخْنکَ الْاَمینُ، وَل?کِنْ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ
(امین به تو خیانت نکرده، ولی تو خائن را امین شمردهای)
کسی که بیم ندارد زکردگار علیم ورا به خدمت خلق خدا مکن تعیین امین نکرده خیانت، تو از ره غفلت امین شمرده خیانت شعارِ بدآیین
6ـ اَلصَّمْتُ بابٌ مِنْ اَبوابِ الْحِکْمَةِ
(سکوت، دری از درهای حکمت است)
زبان تو گر تحت فرمان نباشد خموشی گزین، تا نیفتی به ذلّت!
علی بن موسی الرضا راست پندی: سکوت است بابی زابوابِ حکمت
7ـ اَلْاَخُ الْاَکْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الاَبْ
(برادر بزرگتر به منزله پدر است)
برادر چو دانا شد و آزموده ورا با پدر میشمارش برابر
بگفتا امامِ بحق، نورِ مطلق به جای پدر هست: مِهمتر برادر
8ـ صَدیقُ کلِّ امْرِءٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ
(دوست هر کس عقل اوست، و دشمنش نادانی وی)
به نزدیک نادان بود تارگیتی زدانش بکن گیتیِ تار، روشن
بفرمود فرزند موسی بن جعفر: ترا عقل: یار است و جهل است: دشمن
9ـ التَّودُّدُ اِلَی الن?اسِ نِصْفُ الْعَقْلِ
(اظهار دوستی به مردم، نیمی از خرد است)
همیشه در پی تیمار بینوایان باش کمک به خلف، زکردار خالق احداست
امام راست دراین رهگذر، کلامی نغز: که در محبت با خلق، نیمی از خرد است
10ـ اَلتَّوکُّلُ اَنْ لَاتَخ?افَ اَحَداً الّا الله
(توکل آن است که جز از خدا نترسی)
بزن بر لطف حق دست توکل که لطف ایزدی باشد ترا بس
توکل آن بود کاندر دو عالم: به غیر از حق نترسی از دگر کس
11ـ اَفْضَلُ م?ا تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الاَذَی? عَنْه?ا
(بهترین صله رحم، خودداری از آزار آنان است)
فرمود رضا، ولی مطلق گنجینه علم و فضل و احسان
بهتر صله رَحِم به گیتی ست خودداری، از گزند ایشان
12ـ اَحْسَنُ النّاسِ مَع?اشاً مَنْ حَسُنَ مَع?اشُ غَیْرِهِ فی مَع?اشِهِ
(بهترین مردم در زندگی آن کس است که دیگران در پرتو زندگیش بخوبی زیند)
بهترین رهرو به راه زندگی ست آن که همچون شمع، روشنگر بود
مردمان در پرتوش راحت زیند زندگی در خدمتش بهتر بود
13ـ اَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ الله، وَالاَدَبُ کُلْفَةٌ
(خرد بخشش الهی است، ولی ادب با کوشش شخص، به دست می آید)
رضا، سبط پاک رسول امین که نتوان سر از خدمتیش تافتن
بگفتا: خرد بخشش ایزدی ست ادب را به کوشش توان یافتن
14ـ لَیْسَ لِبَخیلٍ راحةٌ، ولالِحَسُودٍ لَدَّةٌ
(بخیا را راحت و حسود را لذت، نیست)
بُخل رنج است و حسادت محنت است از ولیّ آموز درس عبرتی:
راحتی در بخل نتوان یافتن در حَسَد هرگز نیابی لذّتی
15ـ م?ا الْتَقَتْ فِئت?انِ قَطُّ الّا نُصِرَ اَعْظَمُه?ا عَفْواً
(از دو گروه متخاصم خدا آن را که عفوش بیشتر است، نصرت می دهد)
عفو آیین بزرگان باشد بخشش آیینه دور اندیش است
دو گروهی که به جنگند و ستیز نصرت آن راست که عفوش بیش است
16ـ عَوْنُکَ لِلضَّعیفِ اَفْضَلُ مَنِ الصَّدَقَةِ
(کمک کاری به ضعیف، افضل از صدقه است)
سخنی دارم از امام همام که مفید است بهر هر طبقه
دستگیری زناتوان و ضعیف بیقین بهتر است از صدقه
17ـ اَلمُؤمِنُ اِذَا اَحسَنَ اِسْتَبْشَرَ وَ اِذا اَس?اءَ اِسْتَغْفَرَ
(مؤمن چنان است که اگر نیکی کند خرسند گردد، و اگر بد کند بخشایش طلبد)
گرز بخت بد به کس بد کرده ای هان! مشو نومید از درگاه ربّ!
مؤمن ار نیکی کند شادان شود ورکند بد، میکند بخشش طلب
18ـ اَلْمُسْلِمُ، اَلَّذی سَلِمَ المُسِلمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَ یَدِهِ
(مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش به سلامت باشند)
شنو پند فرزند موسی بن جعفر امام بحق، ماه برج امامت
کسی هست مسلم که باشند مردم زدست و زبانش به امن و سلامت
19ـ لَیْسَ مِنّ?ا مَنْ لَمْ یأمَنْ ج?ارُهُ بوائِقَهُ
(کسی که همسایه از شر وی ایمن نباشد، از ما نیست)
به همسابه نیکی کن ای نیکمرد که همسایه را بر تو حقها بود
از آن کس که همسایه ایمن نبود بفرمود مولا: نه از ما بود
20ـ اَلتَّو?اضُعُ اَنْ تُعْطِیَ الن?اسَ مِن نَفسِکَ م?ا تُحِبُّ اَنْ یُعطوکَ مِثلَهُ
(فروتنی آن بود که به مردمان کنی که خواهی با تو آن کنند)
چنان سرکن ای دوست با نیک و بد: که باشد ز تو نیک و بد در امان
تواضع چنان کن به خلق خدای که خواهی کند خلق با تو چنان
21ـ مِنْ عَل?اماتِ الْفَقیهِ، اَلْحُکْمُ، وَالْعِلمُ وَالصَّمتُ
(از نشانه های فقیه، قضاوت بحق و علم و سکوت است)
بصیر باش به احکام دینِ حق که خدای از آن فقیه که، دانا به حکم اوست، رضاست
نشانه های فقاهت به نزد پیر خرد: قضاوت بحق و دانش و سکوت بجاست
22ـ اَلصَّفْحُ الجَمیلُ، اَلْعَفْوُ مِنْ غیرِ عِتابٍ
(نیکو در گذشتن، آن باشد که کس را بدون عتاب ببخشایی)
عفو چون کرده ای، خطاب مکن! کار بی جا و ناثواب مکن!
وه چه نیکوست، عفو بی منت عفو کردی اگر، عتاب مکن!
23ـ لاَیَأبیَ الْکَرامَةَ اِلّا الحِمارُ
(هدیه را که در آن منت نباشد جز احمق، رد نمی کند)
بشنو کلام نغز فرزند پیمبر گفتار او روشنگر دلهای تار است:
جز مردم احمق نتابد رخ زاحسان هرکس کند احسان مردم رد، حمار است
24ـ اَلسَّخِیُّ یَأکُلُ مِنْ طَع?امِ النّاسِ لِیَأکُلُوا مِنْ طَع?امِهِ
(سخاوتمند از طعام مردم می خورد تا از طعامش بخورند)
سخی می خورد نان زخوان کسان که مردم برغبت زخوانش خورند
بخیل از سر بخل نان کسی نیارد خورد تا که نانش خورند
25ـ اَلسَّخِیُّ قریبٌ مِنَ الله، قَریبٌ مِنَ الْجَنَّةِ، قَریبٌ مِنَ النّاسِ
(سخی به خدا و بهشت و مردمان نزدیک است)
سخاوتمند هرگز نیست تنها که تنهایی، نصیب دیگران است
سخی باشد قریب رحمت حق به نزدیک بهشت و مردمان است
26ـ صَدیقُ الْج?اهِلِ فِی التَّعَبِ
(دوست مردم نادان در رنج باشد)
به نادان مکن دوستی، چون ترا گدازد زکردار خود روز و شب
بگفتا علی بن موسی الرّضا: رفاقت به نادان غم است و تعب
27ـ اَفْضَلُ الْعَقْلِ مَعرِفَةُ الْاِنْسَانِ بِرَبِّهِ
(والاترین خرد معرفت آدمی به پروردگار است)
زخاطر مبر شکر یزدان پاک که شکر نِعَم، نعمت افزون کند
بهین دانش، ای دوست! آن دانشی است کهات رهبری سوی بیچون کند
28ـ مَنْ رَضِیَ بِالْیَسیِر مِنَ الْحَل?الِ خَفَّتْ مَئُونَتُهُ
(کسی که به حلال اندک خشنود باشد زندگیس آسان گذرد)
رضا باش برداده کردگار که خشنودی از حق بود بندگی
اگر شاد گردی به اندک حلال سبک بگذری از پُل زندگی
29ـ مَنْ رَضِیَ بِالْقَلِیلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الیَسیِرُ مِنَ الْعَمَلِ
(کسی که به روزی اندکی که خدایش داده راضی باشد خداوند عمل اندکش را قبول فرماید)
کلامی شنو از شهنشاه طوس ولیّ خداوند و سبط رسول
چو بر رزق اندک رضایی خدای کند طاعت اندکت را قبول
30ـ اَلصَّمْتُ یَکسِبُ الْمَحَبَّةَ وَ هُوَ دَلیلٌ عَلی کُلِّ خَیْرٍ
(خاموشی دوستی ببار آرد و هم دلیلی است بر نیکی)
زحسن خموشی و اوصاف آن چنین گفت شاه خراسان، رضا
خموشی به بار آورد دوستی شود رهگشای همه خوبها
31ـ مَنْ ح?اسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْه?ا خَسِرَ
(کسی که به حساب خویش رسد، سود برد و کسی که از خود غافل شود زیان بیند)
تو ای که دیده فروبستهای ز کرده خویش همیشه زشتی احوال دیگران بینی
حساب نفس بداندیش کُن، که سود بری شوی چو غافل از اعمال خود زیان بینی
32ـ مَنِ اعْتَبَرَ اَبْصَرَ، وَ مَنْ اَبْصَرَ فَهِمَ، وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ
(کسی که عبرت گیرد بینا شود و آن که بینا شود بفهمد و آن کس که فهم کند، دانا گردد)
امام راست کلامی که مرد باتدبیر هزار نکته از آن یک کلام می خواند
کسی که عبرت گیرد بسی شود بینا کسی که بینا گردد بفهمد و داند
33ـ اَفْضَلُ الم?الِ م?ا وُقِیَ بِهِ الْعِرْضُ
(بهترین مال آن بود که آبرو نگهدارد)
توانگر را بگو امروز کن ایثار سیم و زر که فردا سیم و زر در اختیار دیگران باشد
بهین مال آن بود که کان موجب حفظ شرف گردد اگر در راه دیگر صرف شد، حاصل زیان باشد
34ـ اَلْمُؤمِنُ اذا غَضِبَ لَمْ یُخْرِجْهُ غَضَبُهُ مِنْ حَقٍّ
(مؤمن را خشمش از طریق حق خارج نمیسازد)
سخنی بشنو از امام غریب تا شود علم و دانشت افزون:
مرد مؤمن اگر به خشم شود نرود از طریق حق بیرون
35ـ اَلْمُؤمِنُ اِذا قَدَرَلَمْ یَأخُذْ اَکْثَرَ مِنْ حَقِّهِ
(مؤمن چنان است که اگر قدرت یابد بیش از حق خود نگیرد)
نکتهای بشنو ز فرزند رسول آن که مردم را امام و پیشواست:
گر که قدرت دست مؤمن اوفتاد بیشتر از حقِّ خود هرگز نخواست
36ـ اَلنَّظَرُ إلیَ ذُرِّبَّةِ مُحَمَّدٍ عِب?ادَةٌ
(نظر به ذرّیه پیامبر، عبادت است)
بکن عادت به کردار بزرگان که نتوان کرد آسان ترک عادت
نظر کردن به فرزند پیمبر بود در پیش مرد حق، عبادت
37ـ اِنَّمَا الْحِمْیَةُ مِنَ الشّیءِ، اَلْاِ قْلالُ مِنْهُ
(پرهیز از خوردنیها، کم خوردن از آن است)
شنو از علی بن موسی الرضا کلامی که افزایدت عقل و هوش:
چو پرهیز خواهی کنی از خوراک به کم خوردن خوردنیها بکوش!
38ـ ل?ا یَعْدَمُ الْعُقُوبَةَ مَنْ اَدْرَعَ بِالْبَغْیِ
(آن کس که ظلم بزیادت کند، نباید عقوبت را نادیده گیرد و نبوده شمارد)
گوید آن کس که ظلم کردن فزون که عقوبت نبوده، نشمارد
گر بخواهد زید به آرامش کیفر روزگار نگذارد
39ـ ل?ا تَطْلُبُوا الْهُدی? فی غَیْرِ الْقُرآنِ فَتَضِلّوا
(هدایت را در غیر قرآن مجویید که گمراه می شوید)
بگفتا رضا ماه برج ولایت هدایت مجویید از غیر قرآن!
بجز راه قرآن مپویید راهی! که گمراهی آخر بود حاصل آن
40ـ مِنْ عَل?امَةِ إیم?انِ الْمُؤمِنِ، کِتم?انُ السِّرِ وَ الصَّبرُ فِی البَأس?اءِ وَ الضَّرَاءِ وَ مُداراةُ النّاسِ.
(از نشانه های ایمان مؤمن، پنهان داشتن اسرار، و شکیبایی در شدت و دشواری و مدارای با مردم است)
از علامات مرد حق باشد: راز داری و صبر بر سختی
با مدارا به مردمان پوید راه آزادگی و خوشبختی
نخست باید دانست که از دیدگاه آیات و روایات اسلامی، زیارتگاهها و محلهای عبادت، نباید نمادی از تجملات دنیایی و زخارف مادی باشد؛ ولی زیباسازی فضا در حد ایجاد جذابیت برای زائران، دارای آثار ثمربخش و سازندهای است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
یکم. تعمیر و زیباسازی قبور ائمه اطهار(ع) تعظیم شعائر الهی است و قرآن مجید آن را نشانه تقوای قلوب و تسلّط پرهیزگاری بر دلها میداند: « وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ » حج، آیة 32 مقصود از شعائر در این آیه، نشانههای دین الهی است. اولیای خدا ـ به ویژه آنان که در راه گسترش دین جانبازی کردهاند ـ از شعائر و نشانههای دین او هستند. یکی از راههای بزرگداشت آنان ـ علاوه بر حفظ آثار و مکتب آنها ـ حفظ و تعمیر قبور آنان است. معمولاً در میان تمام ملل، شخصیتهای بزرگ سیاسی و دینی در نقاط حساس به خاک سپرده میشوند و از مقبرة آنان به عنوان نشانه مکتب و نماد افتخار، محافظت میشود. قرآن مجید به روشنی به ما دستور میدهد که به بستگان و خویشاوندان پیامبر گرامی(ص) مهر ورزیم: « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى » شوری، آیة 23 و مسلماً یکی از راههای ابراز علاقه به خاندان رسالت، حفظ و بزرگداشت مرقدهای آنان است. به دلیل همین ابراز احساسات و نشان دادن عشق و علاقه فراوان به اهل بیت(ع)، شیعیان همواره سعی کردهاند که زیباترین هنرهای معماری و آیینهکاری و منبتکاری را در حرمها و بناهای متعلّق به آنان، به کار برند و ارزندهترین و با ارزشترین فلزات ـ اعم از طلا و نقره و سایر جواهرات ـ را وقف آن قبور مطهر نمایند و در تزیین گنبد و بارگاه آن بزرگان استفاده کنند. این، نشانه تعظیم شعائر و بیانگر شکوه و اجلال آن بزرگواران در نزد مردم است. همچنین دیدن این حرمهای نورانی، یادآور عظمت معنوی و مقام والای صاحب آن بارگاه است.
دوم. بزرگداشت مقام بزرگان دین ـ از طریق آبادانی و زیباسازی قبور آنان و به وجود آوردن امکانات رفاهی برای زائران و ارائه خدمات فرهنگی و مادی و ... ـ میتواند نقش ارزندهای در گسترش و ترویج فرهنگ و ارزشهای اسلامی و اسوه قراردادن ائمه اطهار(ع) و تمسّک به سیرة آن بزرگواران برای عموم مردم داشته باشد. این خود، نتایج مهم و ارزشمندی در حوزه فردی و اجتماعی به دنبال دارد و در نهادینه کردن ارزشهای الهی و انسانی مؤثر است. بسیاری از امور عامالمنفعه (مانند خیرات، نذورات، اوقاف، مدرسهسازی، سرپرستی ایتام، پرداخت وجوهات شرعی، کمک به نیازمندان و...) از تأثیرات و نتایج بسیار ارزندة ساخت و ساز صحن و بارگاه امامان و امامزادهها است؛ زیرا شکوه این مکانهای مقدس، در جذب مردم برای زیارت و انجام دادن خیرات مؤثر است. به عبارت دیگر، صرف هزینههای مالی به وسیلة افراد نیکوکار، برای زیباسازی و تجلیل بارگاه بزرگان دین، سبب یادآوری مقام و عظمت والای آن بزرگان وتعظیم شعائر الهی است و مردم بسیار زیادی را به سوی خود جلب میکند و در گسترش فرهنگ و ارزشهای الهی و سیره و منش فردی و اجتماعی آن بزرگواران مؤثر است.
سوم. اگر بین سایر بودجههای کلان فرهنگی کشور و نتایج حاصلة آن، با هزینههای صرف شده در این گونه اقدامات مقایسه ای کنیم و نتایج آن دو را بسنجیم، اهمیت این قبیل اقدامات برای ما روشن میشود و در بسط و گسترش آن کوشش میکنیم.
چهارم. البته باید از هرگونه اسراف و ریخت و پاش و انجام دادن اموری که به هیچ وجه زیبنده نظام اسلامی و مکتب اهل بیت(ع) نیست، جلوگیری کرد و برای استفاده بهینه از امکانات موجود، برنامهریزی نمود و در جهت گسترش فرهنگ صحیح اسلامی و ارائه خدمات گوناگون از آن،بهره برد؛ خدماتی مانند ایجاد کتابخانه، زائرسرا، سالن اجتماعات، مراکز درمانی، امکانات آسایش، مراکز فرهنگی و تفریحی و ورزشی برای عموم افراد جامعه و... همانطور که شاهد انجام گرفتن اینگونه اقدامات از سوی برخی مراکز دینی و زیارتی (مانند آستان قدس رضوی در مشهد و آستان مقدس حضرت معصومه(س) در قم و...) هستیم
پیامبران و امامان بدان جهت که بندگان شایسته خداوند هستند، سزاوار احترام و محبت هستند.
احترام و ابراز ارادت به آنان، بدان جهت نیست که براى آنان در مقابل خدا، مقام و ارزشى مستقل قائل باشیم؛ بلکه آنان مستقل از خدا هیچ ندارند و همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ایشان، ناشى از آن است که آنان در اوج معرفت، بندگى و عبودیت حضرت حق قرار دارند و مورد عنایت خاص پروردگار مىباشند.
بوسیدن ضریح امامان(ع) و اولیاى الهى، برخاسته از عشق و محبت نسبت به آنان است؛ همان گونه که عاشق، هر چیزى را که منتسب به معشوق است، مىبوید و مىبوسد و به سینه مىچسباند.
براى زائر امام معصوم(ع)، خود سنگ و چوب ارزشى ندارد. بوسیدن ضریح و در و دیوار حرم، از آن جهت است که منسوب به محبوبش؛ یعنى، امام معصوم است.
به تصریح قرآن کریم، حضرت یعقوب، لباس یوسف را بر چشم خود نهاد و بینایى خود را باز یافت: «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّى أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»؛ یوسف (12)، آیه 96. «پس چون مژده رسان آمد، آن پیراهن را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید. گفت: آیا به شما نگفتم که بىشک من از [ عنایت ]خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید؟» تبرّک و استشفا به پیراهن یوسف، نمونهاى از تبرّک و استشفا به چیزى است که به شکلى منسوب به اولیاى الهى است.
بر اساس روایات معتبر نزد شیعه و سنى، اصحاب پیامبر اکرم(ص) هنگام وضو گرفتن ایشان، هجوم مىآوردند تا هر کسى قطرهاى از آب وضوى ایشان را به عنوان تبرّک برگیرد؛ به گونهاى که نمىگذاشتند قطرهاى از آب وضوى پیامبر(ص) بر زمین بریزد و اگر به کسى چیزى نمىرسید، از رطوبت دست دیگرى استفاده مىکرد. صحیح بخارى، ج 1، ص 33 و ج 7، ص 50؛ مسند احمد، ج 4، ص 329 و 330. اگر تبرّک جستن به قطرات آب، شرک و حرام بود، وظیفه آن حضرت نهى و بازداشتن اصحاب از این عمل بود.
سیره اصحاب، تبرّک جستن به ظرف غذاى پیامبر(ص)، چاههایى که آن حضرت از آن آب نوشیدهاند و... - چه در زمان حیات ایشان و چه بعد از رحلت ایشان - بوده است. صحیح بخارى، ج 3، ص 35؛ کتاب المغازى؛ فضائل اصحاب النبى، باب مناقب على بن ابیطالب؛ صحیح مسلم، کتاب الجهاد السیر، ح 132؛ صحیح مسلم، کتاب الحج، ح 323 و 326؛ مسند احمد، ج 5، ص 68.
بنابراین بوسیدن و تبرّک جستن، بدون اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت (فاعلیت استقلالى) شرک نیست. بر اساس داورى وهابیان - که صرف بوسیدن و تبرّک جستن به آثار اولیاى الهى شرک و حرام است - پیامبر اکرم و اصحابشان و نیز یعقوب نبى و همه انسانها - حتى خود وهابیان که فرزندان خود را مىبوسند - مرتکب شرک و حرام شدهاند!!
| |||||
احسان به مردگان مصایق متعددی دارد، مانند خیرات، مبرات، طلب استغفار، قرائت فاتحه الکتاب و نیز برخی از اعمال که از آنها به عنوان صدقات جاریه یاد شده است مانند بناهای خیریه –مدرسه سازی، مسجد سازی...- کار هدایت وارشاد مردم، ایجاد پارک و فضای سبز جهت استفاده عموم و ...، که تمام این اعمال توسط فرشتگان الهی ثبت و به کسانی که به نیت آنها احسان می گردد داده می شود. "و کل سیئة امرت باثباتها الکرام الکاتبین الذین وکلتهم بحفظ ما یکون منی" "خدایا هر سیئه و گناهی را فرمان دادی تا مامورینت که بر ما موکل نموده ای ثبت و حفظ نمایند. "[1] اینها اعمالی هستند که بعد از مرگ صاحبانشان، ثواب آن به حساب آنها واریز می گردد چنانچه در احادیث ما آمده است: امام صادق: لا یتبع الرجل بعد موته الا ثلاث خصال: صدقة اجراها الله له فی حیاته فهی تجری له بعد موته. 2- و سنة هدی یعمل بها. 3- و ولد صالح یدعوا له. بعد از مرگ سه عمل خیر است که چون چشمه جوشان دائما بنفع انسان جاری است: 1- صدقه جاریه ای که خدا به انسان توفیق انجامش را داده تا بعد از مرگش مانند چشمه جوشان، حسنات آن به حسابش واریز گردد. عمل و روش صحیح و درستی که بر پایه هدایت بنیان نهد و بعد از مرگش "مردم" بدان عمل کنند. 3- فرزند شایسته ای که از او به یادگار ماند و برایش دعا کند.[2] و نیز طبق آیات شریفه قرآن هر عملی که انسان انجام دهد[3]حتی نیت خیر نماید دارای حساب و کتاب است و در پیشگاه خداوند متعال حفاظت و نگهداری می گردد : "تجدوه عند الله"[4]و در وقت خودش بصاحبانش و یا به کسانی که به آنها تقدیم شده باشد اعطاء و ارسال می گردد. و یکی از بهترین اعمال قرائت قرآن است، خصوصا سوره فاتحة الکتاب که با کل قرآن برابری می کند، چنین عمل خیری را قطعا خدا نادیده نگرفته و ثواب آنرا به صاحبش عطا می فرماید: "ان الله لا یضیح اجر المحسنین"[5] نکته قابل ذکر: مردگان اگر چه از جهان ما رخت بربسته اند، اما مرگ انتقال از عالمی به عالم دیگر است بنام برزخ که تا قبل از عالم قیامت، ارواح آنان در قالب مثالی به زندگی خود ادامه می دهد و احسانها و خیرات و مبراتی که برای آن ارسال می گردد توسط مامورین و کارگزاران الهی به آنها اعطاء و موجب خوشحالی آنها می گردد. [1] دعای شریف کمیل [2] تحف العقول، مترجم ص 381 [3]فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره. [4]بقره آیه 110. [5]توبه، آیه 120. |
ای خاک نشینانی که سخنان مرا می خوانید یا می شنوید!! به مردم بگویید:
اگر پرده ی نادانی از برابر چشمانمان کنار رود خار و خونابه ی اندوه را در چشم و دلمان خواهیم دید..............
ای زندگان خاک نشین!! از کسانی مانند من تقوا و ترس از خدا را از یاد بردند عبرت بگیرید مبادا کاری کنید که آیندگان از شما سرنوشت تلخ عبرت بگیرند .............
ای زندگان عالم دنیا !! اگر انچه را که ما می بینیم شما می دیدید همانند زنان فرزند مرده که مشت عزا و اندوه به سینه می کوبند و اشک جدایی از دیده می بارند سراسیمه و پریشان سر به بیابان می گذاشتید و بر کردار زشت خویش اشک پشیمانی می ریختید و آن چنان آشفته پریشان احوال و سرگردان می شدید که دارایی خویش را بی نگهبان رها می کردید و سر به کوه و دشت می گذاشتید...............
شما ای انسان ها !! بدانید بالاخره از دنیا و آنچه در آن است روزی دست خواهید کشید و از آن جدا خواهید شد و به راهش روان خواهید گردید که ما آن راه را رفتیم ما با آن همه قدرت و توانایی که داشتیم روزی پیکر بی جانمان را با ناتوانی بسیار بر مرکبی چوبین سوار کرده اند و به سوی قبرستان خاموش بردند و در قبر میهمان اعمالمان کردند..................
به هوش باشید برای جسم ما از اغوش زمین گوری و از مال های دنیا کفنی و از استخوان پوسیده ی مردگان گذشته همسایه و همخانه ای بر گزیدند همسایه ای که هر چند با بانگ بلند او را فریاد زنی او نمی شنود و پاسخ نمی دهد......................
بدانید همانگونه که روزی عریان قدم به عالم خاک گذاشتیم روزی برهنه درون خاک خواهیم خفت و به دیار خاموشان می شتابیم.
اکنون ما در دیاری هستیم که اهالی ان جملگی در هول و هراسند در میان گروهی هستیم که به ظاهر آسوده خوابیده اند اما در واقع اسیر و گرفتارند انان هیچ وقت به اقامتگاهمان نمی ایند و با ما انس نمی گیرند و با همه ی نزدیکی همچون همسایگان با هم معاشرت نمی کنند ..
ای بندگان خدا ! اکنون که در ارامش هستید و قلم فرشتگان نویسنده ی کردار به کار است به کردار و رفتار پسندیده بکوشید حال که توبه ی توبه کنندگان با ایمان پذیرفته و قبول می گردد هرچه زودتر توبه ی حقیقی کنید..................
ای مردمی که کوشش شما به دست آوردن دنیاست !! این را بدانید که بهره ی هر یک از شما از این همه ثروت دنیا یک قطعه ی کفن و یک قطعه ی زمین به قدر درازی و پهنای شماست...............
ای مردم دنیا تا فرصت دارید و مرگ گریبانتان را نگرفته است باقی مانده ی عمر را غنیمت دانید و خانه ی قبر و عالم برزخ و قیامت خود را آباد و اصلاح کنید ..............
ای فرزندان دنیا !! تا چشمانتان باز و گوش هایتان شنوا و زبانتان گویا است از دفتر زندگی پر خاطره ی ما عبرت بگیرید و آنچه را که دشمنان دین و از خدا بی خبران به شما گفته اند از آن دوری نمایید و از عقوبت سرنوشتتان در بیم و هراس باشید.
منبع :http://vb.mosalman.net