مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 396
بازدید دیروز : 398
کل بازدید : 779441
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

نخست باید دانست که از دیدگاه آیات و روایات اسلامی، زیارتگاه‏ها و محل‏های عبادت، نباید نمادی از تجملات دنیایی و زخارف مادی باشد؛ ولی زیباسازی فضا در حد ایجاد جذابیت برای زائران، دارای آثار ثمربخش و سازنده‏ای است که به بعضی از آنها اشاره می‏شود:
یکم. تعمیر و زیباسازی قبور ائمه اطهار(ع) تعظیم شعائر الهی است و قرآن مجید آن را نشانه تقوای قلوب و تسلّط پرهیزگاری بر دل‏ها می‏داند: « وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ » حج، آیة 32 مقصود از شعائر در این آیه، نشانه‏های دین الهی است. اولیای خدا ـ به ویژه آنان که در راه گسترش دین جانبازی کرده‏اند ـ از شعائر و نشانه‏های دین او هستند. یکی از راه‏های بزرگداشت آنان ـ علاوه بر حفظ آثار و مکتب آنها ـ حفظ و تعمیر قبور آنان است. معمولاً در میان تمام ملل، شخصیت‏های بزرگ سیاسی و دینی در نقاط حساس به خاک سپرده می‏شوند و از مقبرة آنان به عنوان نشانه مکتب و نماد افتخار، محافظت می‏شود. قرآن مجید به روشنی به ما دستور می‏دهد که به بستگان و خویشاوندان پیامبر گرامی(ص) مهر ورزیم: « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى » شوری، آیة 23 و مسلماً یکی از راه‏های ابراز علاقه به خاندان رسالت، حفظ و بزرگداشت مرقدهای آنان است. به دلیل همین ابراز احساسات و نشان دادن عشق و علاقه فراوان به اهل بیت(ع)، شیعیان همواره سعی کرده‏اند که زیباترین هنرهای معماری و آیینه‏کاری و منبت‏کاری را در حرم‏ها و بناهای متعلّق به آنان، به کار برند و ارزنده‏ترین و با ارزش‏ترین فلزات ـ اعم از طلا و نقره و سایر جواهرات ـ را وقف آن قبور مطهر نمایند و در تزیین گنبد و بارگاه آن بزرگان استفاده کنند. این، نشانه تعظیم شعائر و بیانگر شکوه و اجلال آن بزرگواران در نزد مردم است. همچنین دیدن این حرم‏های نورانی، یادآور عظمت معنوی و مقام والای صاحب آن بارگاه است.
دوم. بزرگداشت مقام بزرگان دین ـ از طریق آبادانی و زیباسازی قبور آنان و به وجود آوردن امکانات رفاهی برای زائران و ارائه خدمات فرهنگی و مادی و ... ـ می‏تواند نقش ارزنده‏ای در گسترش و ترویج فرهنگ و ارزش‏های اسلامی و اسوه قراردادن ائمه اطهار(ع) و تمسّک به سیرة آن بزرگواران برای عموم مردم داشته باشد. این خود، نتایج مهم و ارزشمندی در حوزه فردی و اجتماعی به دنبال دارد و در نهادینه کردن ارزش‏های الهی و انسانی مؤثر است. بسیاری از امور عام‏المنفعه (مانند خیرات، نذورات، اوقاف، مدرسه‏سازی، سرپرستی ایتام، پرداخت وجوهات شرعی، کمک به نیازمندان و...) از تأثیرات و نتایج بسیار ارزندة ساخت و ساز صحن و بارگاه امامان و امامزاده‏ها است؛ زیرا شکوه این مکان‏های مقدس، در جذب مردم برای زیارت و انجام دادن خیرات مؤثر است. به عبارت دیگر، صرف هزینه‏های مالی به وسیلة افراد نیکوکار، برای زیباسازی و تجلیل بارگاه بزرگان دین، سبب یادآوری مقام و عظمت والای آن بزرگان وتعظیم شعائر الهی است و مردم بسیار زیادی را به سوی خود جلب می‏کند و در گسترش فرهنگ و ارزش‏های الهی و سیره و منش فردی و اجتماعی آن بزرگواران مؤثر است.
سوم. اگر بین سایر بودجه‏های کلان فرهنگی کشور و نتایج حاصلة آن، با هزینه‏های صرف شده در این گونه اقدامات مقایسه ای کنیم و نتایج آن دو را بسنجیم، اهمیت این قبیل اقدامات برای ما روشن می‏شود و در بسط و گسترش آن کوشش می‏کنیم.
چهارم. البته باید از هرگونه اسراف و ریخت و پاش و انجام دادن اموری که به هیچ وجه زیبنده نظام اسلامی و مکتب اهل بیت(ع) نیست، جلوگیری کرد و برای استفاده بهینه از امکانات موجود، برنامه‏ریزی نمود و در جهت گسترش فرهنگ صحیح اسلامی و ارائه خدمات گوناگون از آن،بهره برد؛ خدماتی مانند ایجاد کتابخانه، زائرسرا، سالن اجتماعات، مراکز درمانی، امکانات آسایش، مراکز فرهنگی و تفریحی و ورزشی برای عموم افراد جامعه و... همان‏طور که شاهد انجام گرفتن این‏گونه اقدامات از سوی برخی مراکز دینی و زیارتی (مانند آستان قدس رضوی در مشهد و آستان مقدس حضرت معصومه(س) در قم و...) هستیم


  

پیامبران و امامان بدان جهت که بندگان شایسته خداوند هستند، سزاوار احترام و محبت هستند.
احترام و ابراز ارادت به آنان، بدان جهت نیست که براى آنان در مقابل خدا، مقام و ارزشى مستقل قائل باشیم؛ بلکه آنان مستقل از خدا هیچ ندارند و همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ایشان، ناشى از آن است که آنان در اوج معرفت، بندگى و عبودیت حضرت حق قرار دارند و مورد عنایت خاص پروردگار مى‏باشند.
بوسیدن ضریح امامان(ع) و اولیاى الهى، برخاسته از عشق و محبت نسبت به آنان است؛ همان گونه که عاشق، هر چیزى را که منتسب به معشوق است، مى‏بوید و مى‏بوسد و به سینه مى‏چسباند.
براى زائر امام معصوم(ع)، خود سنگ و چوب ارزشى ندارد. بوسیدن ضریح و در و دیوار حرم، از آن جهت است که منسوب به محبوبش؛ یعنى، امام معصوم است.
به تصریح قرآن کریم، حضرت یعقوب، لباس یوسف را بر چشم خود نهاد و بینایى خود را باز یافت: «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّى أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»؛ یوسف (12)، آیه 96. «پس چون مژده رسان آمد، آن پیراهن را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید. گفت: آیا به شما نگفتم که بى‏شک من از [ عنایت ]خدا چیزهایى مى‏دانم که شما نمى‏دانید؟» تبرّک و استشفا به پیراهن یوسف، نمونه‏اى از تبرّک و استشفا به چیزى است که به شکلى منسوب به اولیاى الهى است.
بر اساس روایات معتبر نزد شیعه و سنى، اصحاب پیامبر اکرم(ص) هنگام وضو گرفتن ایشان، هجوم مى‏آوردند تا هر کسى قطره‏اى از آب وضوى ایشان را به عنوان تبرّک برگیرد؛ به گونه‏اى که نمى‏گذاشتند قطره‏اى از آب وضوى پیامبر(ص) بر زمین بریزد و اگر به کسى چیزى نمى‏رسید، از رطوبت دست دیگرى استفاده مى‏کرد. صحیح بخارى، ج 1، ص 33 و ج 7، ص 50؛ مسند احمد، ج 4، ص 329 و 330. اگر تبرّک جستن به قطرات آب، شرک و حرام بود، وظیفه آن حضرت نهى و بازداشتن اصحاب از این عمل بود.
سیره اصحاب، تبرّک جستن به ظرف غذاى پیامبر(ص)، چاه‏هایى که آن حضرت از آن آب نوشیده‏اند و... - چه در زمان حیات ایشان و چه بعد از رحلت ایشان - بوده است. صحیح بخارى، ج 3، ص 35؛ کتاب المغازى؛ فضائل اصحاب النبى، باب مناقب على بن ابیطالب؛ صحیح مسلم، کتاب الجهاد السیر، ح 132؛ صحیح مسلم، کتاب الحج، ح 323 و 326؛ مسند احمد، ج 5، ص 68.
بنابراین بوسیدن و تبرّک جستن، بدون اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت (فاعلیت استقلالى) شرک نیست. بر اساس داورى وهابیان - که صرف بوسیدن و تبرّک جستن به آثار اولیاى الهى شرک و حرام است - پیامبر اکرم و اصحابشان و نیز یعقوب نبى و همه انسان‏ها - حتى خود وهابیان که فرزندان خود را مى‏بوسند - مرتکب شرک و حرام شده‏اند!!


  
خواندن سوره فاتحة الکتاب برای مردگان
پرسش:
چگونه ثواب خواندن سوره فاتحة الکتاب به ارواح گذشتگان می رسد؟

منبع پاسخ: پایگاه حوزه6445، 6445

پاسخ:

احسان به مردگان مصایق متعددی دارد، مانند خیرات، مبرات، طلب استغفار، قرائت فاتحه الکتاب و نیز برخی از اعمال که از آنها به عنوان صدقات جاریه یاد شده است مانند بناهای خیریه –مدرسه سازی، مسجد سازی...- کار هدایت وارشاد مردم، ایجاد پارک و فضای سبز جهت استفاده عموم و ...، که تمام این اعمال توسط فرشتگان الهی ثبت و به کسانی که به نیت آنها احسان می گردد داده می شود.

"و کل سیئة امرت باثباتها الکرام الکاتبین الذین وکلتهم بحفظ ما یکون منی"

"خدایا هر سیئه و گناهی را فرمان دادی تا مامورینت که بر ما موکل نموده ای ثبت و حفظ نمایند. "[1]

اینها اعمالی هستند که بعد از مرگ صاحبانشان، ثواب آن به حساب آنها واریز می گردد چنانچه در احادیث ما آمده است:

امام صادق:

لا یتبع الرجل بعد موته الا ثلاث خصال:

صدقة اجراها الله له فی حیاته فهی تجری له بعد موته.

2- و سنة هدی یعمل بها.

3- و ولد صالح یدعوا له.

بعد از مرگ سه عمل خیر است که چون چشمه جوشان دائما بنفع انسان جاری است:

 1- صدقه جاریه ای که خدا به انسان توفیق انجامش را داده تا بعد از مرگش مانند چشمه جوشان، حسنات آن به حسابش واریز گردد.

عمل و روش صحیح و درستی که بر پایه هدایت بنیان نهد و بعد از مرگش "مردم" بدان عمل کنند.

 3- فرزند شایسته ای که از او به یادگار ماند و برایش دعا کند.[2]

و نیز طبق آیات شریفه قرآن هر عملی که انسان انجام دهد[3]حتی نیت خیر نماید دارای حساب و کتاب است و در پیشگاه خداوند متعال حفاظت و نگهداری می گردد :

"تجدوه عند الله"[4]و در وقت خودش بصاحبانش و یا به کسانی که به آنها تقدیم شده باشد اعطاء و ارسال می گردد.

و یکی از بهترین اعمال قرائت قرآن است، خصوصا سوره فاتحة الکتاب که با کل قرآن برابری می کند، چنین عمل خیری را قطعا خدا نادیده نگرفته و ثواب آنرا به صاحبش عطا می فرماید:

"ان الله لا یضیح اجر المحسنین"[5]

نکته قابل ذکر:

مردگان اگر چه از جهان ما رخت بربسته اند، اما مرگ انتقال از عالمی به عالم دیگر است بنام برزخ که تا قبل از عالم قیامت، ارواح آنان در قالب مثالی به زندگی خود ادامه می دهد و احسانها و خیرات و مبراتی که برای آن ارسال می گردد توسط مامورین و کارگزاران الهی به آنها اعطاء و موجب خوشحالی آنها می گردد.



[1] دعای شریف کمیل

[2] تحف العقول، مترجم ص 381

[3]فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره.

[4]بقره آیه 110.

[5]توبه، آیه 120.


  

ای خاک نشینانی که سخنان مرا می خوانید یا می شنوید!! به مردم بگویید:
اگر پرده ی نادانی از برابر چشمانمان کنار رود خار و خونابه ی اندوه را در چشم و دلمان خواهیم دید..............
ای زندگان خاک نشین!! از کسانی مانند من تقوا و ترس از خدا را از یاد بردند عبرت بگیرید مبادا کاری کنید که آیندگان از شما سرنوشت تلخ عبرت بگیرند .............
ای زندگان عالم دنیا !! اگر انچه را که ما می بینیم شما می دیدید همانند زنان فرزند مرده که مشت عزا و اندوه به سینه می کوبند و اشک جدایی از دیده می بارند سراسیمه و پریشان سر به بیابان می گذاشتید و بر کردار زشت خویش اشک پشیمانی می ریختید و آن چنان آشفته پریشان احوال و سرگردان می شدید که دارایی خویش را بی نگهبان رها می کردید و سر به کوه و دشت می گذاشتید...............
شما ای انسان ها !! بدانید بالاخره از دنیا و آنچه در آن است روزی دست خواهید کشید و از آن جدا خواهید شد و به راهش روان خواهید گردید که ما آن راه را رفتیم ما با آن همه قدرت و توانایی که داشتیم روزی پیکر بی جانمان را با ناتوانی بسیار بر مرکبی چوبین سوار کرده اند و به سوی قبرستان خاموش بردند و در قبر میهمان اعمالمان کردند..................
به هوش باشید برای جسم ما از اغوش زمین گوری و از مال های دنیا کفنی و از استخوان پوسیده ی مردگان گذشته همسایه و همخانه ای بر گزیدند همسایه ای که هر چند با بانگ بلند او را فریاد زنی او نمی شنود و پاسخ نمی دهد......................
بدانید همانگونه که روزی عریان قدم به عالم خاک گذاشتیم روزی برهنه درون خاک خواهیم خفت و به دیار خاموشان می شتابیم.
اکنون ما در دیاری هستیم که اهالی ان جملگی در هول و هراسند در میان گروهی هستیم که به ظاهر آسوده خوابیده اند اما در واقع اسیر و گرفتارند انان هیچ وقت به اقامتگاهمان نمی ایند و با ما انس نمی گیرند و با همه ی نزدیکی همچون همسایگان با هم معاشرت نمی کنند ..
ای بندگان خدا ! اکنون که در ارامش هستید و قلم فرشتگان نویسنده ی کردار به کار است به کردار و رفتار پسندیده بکوشید حال که توبه ی توبه کنندگان با ایمان پذیرفته و قبول می گردد هرچه زودتر توبه ی حقیقی کنید..................
ای مردمی که کوشش شما به دست آوردن دنیاست !! این را بدانید که بهره ی هر یک از شما از این همه ثروت دنیا یک قطعه ی کفن و یک قطعه ی زمین به قدر درازی و پهنای شماست...............
ای مردم دنیا تا فرصت دارید و مرگ گریبانتان را نگرفته است باقی مانده ی عمر را غنیمت دانید و خانه ی قبر و عالم برزخ و قیامت خود را آباد و اصلاح کنید ..............
ای فرزندان دنیا !! تا چشمانتان باز و گوش هایتان شنوا و زبانتان گویا است از دفتر زندگی پر خاطره ی ما عبرت بگیرید و آنچه را که دشمنان دین و از خدا بی خبران به شما گفته اند از آن دوری نمایید و از عقوبت سرنوشتتان در بیم و هراس باشید.

 منبع :http://vb.mosalman.net


  

چگونگی اطلاع از حال اموات عالم برزخ


چگونه می توان از احوال اموات خود در عالم برزخ آگاه شد؟
"برزخ" حد فاصل و حایل و واسطه میان دو چیز (ماده و روح،...) است و "عالم مثال" را از آن جهت عالم برزخ مى‏گویند که حد فاصل میان اجسام کثیفه(مادی) و عالم ارواح مجردّه و حد فاصل میان دنیا و آخرت مى‏باشد.[1]


در نظام هستى عوالم گوناگونى هست که هر کدام داراى احکامى مى‏باشند. این احکام به لحاظ تفاوت عوالم، با یکدیگر فرق دارند، مثلاً عالم ناسوت یا طبیعت، احکام مخصوص به خود دارد و عالم برزخ احکام مختص به خود. آدمى براى ورود و درک شهودى آن عوالم، باید به صورتى تبدل یابد که بتواند چنین ظرفیتى را پیدا کند. به همین جهت است که انسان با مرگ به تحولى دست مى‏یابد تا بتواند به عالم برزخ وارد گردد؛ و تا چنین تحولی در او ایجاد نشود نمی تواند به طور کامل با برزخ و اهالی آن ارتباط برقرار کرده و از احوال آنها آگاه شود و بر مبنای همین تفاوت درجه عوالم است که برخى از انسان ‏ها بر اثر انجام یک سلسله اعمال و آداب و قدم گذاشتن در وادى سیر و سلوک، ظرفیت فهم و ادراک عوالم بالاتر را در همین دنیا و قبل از مرگ و قیام قیامت احراز کرده، بسیارى از حقایق بر آن‏ها منکشف مى‏گردد. البته علم به کنه و ماهیت آن حقایق بسیار محدود است؛ مگر براى عده کمى که با سلوک عملى در همین دنیا به آن عالم راه یافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصیلى تبدیل شده باشد و از این رو، سنخیّت و چگونگى بدن ‏هاى برزخى و... و نعمت و عذاب ‏هاى آن براى ما به صورت کامل و دقیق روشن نیست؛ در عین حال از مجموعه‏ى آیات و روایات و تحلیل ‏هاى عقلى مى‏توان دورنما و کلیاتی از نعمت ‏ها و عذاب ‏هاى برزخى و قیامت ارایه نمود.[2]


بنا بر آنچه بیان شد یک راه آگاه شدن از احوال برزخیان تهذیب نفس و بریدن از دنیای فانی است .


راه دیگری که ارتباط با اموات را در عالم برزخ را ممکن می کند احضار ارواح است . احضار روح و ارتباط با ارواح امری ممکن است، یعنی از نظر عقل محال نیست و می‏شود کسانی پیدا شوند که بتوانند با روح فردی ارتباط برقرار کنند .


برای وضوح بیشتر سخن به چند مسئله اشاره می‏کنیم:


1 - انسان از دو بُعد جسم و روح تشکیل شده است، جسم بعد از مرگ، جزئی از خاک شده اما روح سر از افلاک درمی‏آورد و برای همیشه باقی می‏ماند و تا قیامت در عالم برزح به سر می‏برد. و از آنجا که روح، یک امر مادّی نیست؛ محدودیت ماده را ندارد و به سان اشعه خورشید که از ورای شیشه و ابر به داخل اتاق و منزل می‏تابد و هیچ کدام از آنها نمی‏تواند مانع از حضور و حرکت حیات آفرین ذرّات آن شود، می تواند در همه جا حاضر شود. [3]


2 - طبق آیات و احادیث[4] فراوان این حقیقت به اثبات ‏رسیده است که می‏توان با ارواح ارتباط برقرار نمود و ارواح نیز می‏توانند با افراد صحبت کنند، همان طور که رسول خدا(ص) با کشته شدگان قریش (که آنها را در چاه بدر انداختند) صحبت کرد و به آنها فرمود: "شما چه بد همسایگانی برای رسول خدا بودید...".و در پاسخ به اعتراض عمر که این کار را بی فایده انگاشت فرمود: "ساکت شو ای پسر خطاب، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستی!".[5]


امیرالمؤمنین علی(ع) نیز بعد از جنگ جمل با کشته شدگان، صحبت نمود.[6]


پس اصل امکان ارتباط با ارواح غیر قابل انکار است. بالاتر این که هر یک از ما در عالم خواب بارها با ارواحی که می‏شناخته ایم (مثل اقوام فوت شده) ارتباط برقرار نموده و صحبت کرده‏ایم، و شاید از حوادث آینده خبر داده‏اند. این‏ها همه شواهدی بر امکان ارتباط با ارواح و احضار آن ها است.


در این باره، تجربه بزرگ مفسّر و قرآن شناس قرن، حضرت علامه طباطبایی «قدس» و نیز برادرش علامه سید محمد حسن الهی طباطبایی بهترین مؤید است. ایشان روح پدر و مادر خود را احضار کرده و گزارش‏های نهانی از این جهان را گرفته بودند که این قضیه را می‏توانید در کتاب مهر تابان مطالعه کنید.[7]


3 – این نکته قابل انکار نیست که در برخی مواقع اجنه یا شیاطین خود را، به جای روح شخص معینی جا زده، و ما را فریب دهند (همان طور که از برخی جلسات ارتباط با ارواح نقل شده است) پس همیشه ارتباط با ارواح درست نبوده و برخی مواقع دروغ می‏باشد، علاوه این احتمال وجود دارد که برخی از افراد شیاد نیز از طریق ارتباط با جن و تسخیر جن، و حتی با استفاده از قوه تخیل و تردستی بعضی کارها را انجام دهند و چنین وانمود کنند که روح را احضار نموده‏اند که انسان هوشیار و آگاه، باید توجه داشته باشد و فریب آنان را نخورد.


4- هرچند احضار روح، حقیقت دارد، اما در صورتی می توان به یافته ها و آگاهی ها و... اطمینان داشت که این احضار توسط انسان هایی انجام پذیرد که در این راه با مبارزه ی نفس و تهذیب آن، به این مقام نائل گشته اند نه این که با تحمل ریاضت های بسیار مشکل غیر شرعی به چنین قدرتی دست یافته باشند که در این صورت این راه ها از اعتبار برخوردار نیستند و اعتمادی هم به آن ها نیست. [8]


البته باید متذکر گردیم که برخی از فقها احضار ارواح را حرام شمرده شده اند[9].


در مجموع آنچه بیان شد و با توجه به اینکه نظام عادی خلقت بر این مبنا است که زنده ها تنها از طریق وحی می توانند به اطلاعات جامع و مطمئنی از احوال برزخ و قیامت دسترسی پیدا کنند و راهی مستقیم برای آگاهی از احوال اموات ندارند پس راههایی که اشاره کردیم، قابل تمسک و استفاده طبیعی نمی باشند و به طور دقیق و تفصیلی نمی توانند ما را به وضعیت همه اموات رهنمون باشند و تمام جزئیات نعمتهای آنها و عذاب ‏هاى آنها را تبیین نمایند؛ و این به دلیل همان تفاوت ذاتی دو عالم است . در عین حال از مجموعه‏ى آیات و روایات مى‏توان دورنما و اطلاعات محدودی از حال و هوای مردگان را با توجه به اعمال و کردارشان در این دنیا بدست آورد و یا در برخی موارد خاص از راه ارتباط با ارواح توسط افراد خاص مطمئن و درستکار می توان به آگاهی هایی دست یافت.


--------------------------------------------------------------------------------

[1] ر.ک: سید جعفر سجادى، فرهنگ علوم فلسفى و کلامى، چاپ 1357؛ نثر طوبى یا دایرة المعارف لغات قرآن.

[2] محمد رضا کاشفى، خدا شناسى و فرجام ‏شناسى، ص 100، اقتباس از سوال 939.

[3] مکارم شیرازی، ناصر، عود ارواح، ص 63 و 130

[4] مثلا؛ صالح با ارواح قوم خویش سخن گفت، اعراف آیه 77 – 79، یا شعیب با ارواح گذشتگان سخن می گوید، اعراف آیه 85 – 93، همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با ارواح انبیا سخن گفته است، زخرف آیه 45 . یا در بقیع با ارواح مردگان به سخن پرداخت. نک: طبقات ابن سعد ج 2 – ص 204 – سیره ابن هشام ج 1 ص 453. امیرالمومنین زمانی که از صفین برمی گشت در کنار قبرستان کوفه ایستاد و فرمود ای ساکنان خانه های وحشت زا و نقاط فقر و گورهای تاریک ای هم آغوشان با خاک و دور ماندگان از وطن ای مظاهر وحشت و ترس شما بر ما سبقت گرفتید و ما به شما می پیوندیم من شما را آگاه می سازم خانه های شما تصاحب شد همسرانتان ازدواج کردند ثروتهایتان تقسیم شد، چه خبری پیش شماست و آنگاه رو کرد به یاران و فرمود اگر به آنان اجازه داده می شد که سخن بگویند جواب می دادند که بهترین توشه تقوا است. نهج البلاغه خطبه 179. نک: سبحانی، جعفر، اصالت روح.

[5] بحارالانوار، ج 6، ص 254، چ آخوندی.

[6] حسینی طهرانی، معادشناسی، ج‏2، ص 242.

[7] حسینی تهرانی محمد حسین ،مهر تابان، (درباره زندگی علامه طباطبایی).

[8] نمایه ی: ارتباط با موجودات عوالم دیگر، سوال 293. اقتباس از سوال 1121.

[9] « و یلحق بذالک [السحر] استخدام الملائکة و احضار الجن و تسخیرهم و احضار الارواح و تسخیرها و امثال ذالک ...» تحریر الوسیلة، ج 1؛ المکاسب المحرمه، مسئله ی، 16.

تهیه و تنظیم : گروه اینترنتی نیک صالحی

www.niksalehi.com


  

نقش محاسبه در یاد معاد

طوفان

انسان در یک نگرش، دارای سه بُعد است: بُعد اعتقادات و باورها، بعد اوصاف و اخلاق، و بُعد اعمال و کردار، مطلبی را معتقد می‌شود، به خُلْقی متخلق می‌گردد و عملی را انجام می‌دهد. بنابراین، اگر انسان معتقد باشد هر آنچه از او صادر می‌گردد زنده و همراه اوست و او در برابرش مسؤول است، و اگر بر این باور باشد که روزی به همه‌ اعمال، اخلاق و عقاید او رسیدگی می‌شود، قهراً چنین انسانی خود را هر آن در برابر محکمه عدل الهی حاضر می‌بیند و آگاه است که خداوند مراقب اوست و از او حسابرسی خواهد کرد.

مراقبْ، کسی است که رقبه و گردن می‌کشد و ناظر بر کار دیگری است؛ چنانکه در جلسه آزمون مراقبان گردن می‌کشند و تمام رخدادهای آزمون‌شونده را زیر نظر می‌گیرند.

به انسان دستور داده‌اند مراقب شؤون ظاهر و باطن خود باشد؛ یعنی نفس خود را زیر نظر بگیرید و از آن حسابر‌سی داشته باشد. در این صورت اگر خلاف‌ها بیش از صواب‌ها باشد باید نقصان را جبران کرد و اگر صواب‌ها بیشتر باشد باید شکرگزاری کرد.

مهم‌ترین عامل بازدارنده‌ی‌ بشر از معاصی خدا همان ایمان به مسؤولیت در قیامت است؛ یعنی ایمان به محکمه عدل و داد و یاد آن صحنه‌‌ هولناک کیفر الهی. وقتی یاد قیامت از جان انسان رخت بربست وی گرفتار هلاکت می‌شود و در عذاب دردناک گرفتار خواهد آمد: "لهم عذاب شدید بما نسوا یومَ الحساب"؛ چون روز حساب را فراموش کردند به عذا ب سخت معذب خواهند شد.

ضرورت مراقبت برای آن است که انسان موجودی است که هر آن احتمال سقوط دارد و از یاد قیامت فاصله می‌گیرد. خدای سبحان به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش اکید دارد: "فلا یصدّنّک عنها مَن لا یؤمِن بها و اتّبع هواهُ فترْدی"(1)؛ زنهار مردمی که به قیامت ایمان ندارند و پیرو هوای نفس‌اند تو را از آن روز هولناک باز ندارند و غافل نکنند وگرنه هلاک خواهی شد. هوای نفس، انسان را هم از توجه به مبدأ باز می‌دارد و هم از عنایت به معاد.

اعتقاد به معاد گرچه از نظر قرآن ضروری است و برای فرزانگان ضرورت خضوع در برابر آن را به همراه دارد، لیکن بیشتر مردم گرفتار بیم و امیدند و تا ضرورت پاداش و کیفر مطرح نباشد تن به ایمان و عمل صالح نمی‌دهند. از این رو بت پرستان حجاز که به وجود خداوند و خالقیّت او اعتقاد داشتند، ولی به معاد ایمان نداشتند، به راهزنی و آدم کشی فخر می‌کردند. مهم‌ترین عامل بازدارنده‌ی‌ بشر از معاصی خدا همان ایمان به مسؤولیت در قیامت است؛ یعنی ایمان به محکمه عدل و داد و یاد آن صحنه‌‌ هولناک کیفر الهی.

وقتی یاد قیامت از جان انسان رخت بربست وی گرفتار هلاکت می‌شود و در عذاب دردناک گرفتار خواهد آمد: "لهم عذاب شدید بما نسوا یومَ الحساب"(2)؛ چون روز حساب را فراموش کردند به عذا ب سخت معذب خواهند شد.

اگر انسان معتقد باشد هر آنچه از او صادر می‌گردد زنده و همراه اوست و او در برابرش مسؤول است، و اگر بر این باور باشد که روزی به همه‌ اعمال، اخلاق و عقاید او رسیدگی می‌شود، قهراً چنین انسانی خود را هر آن در برابر محکمه عدل الهی حاضر می‌بیند و آگاه است که خداوند مراقب اوست و از او حسابرسی خواهد کرد.

مولی الموحدین علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: "ذهَب المُتذکِّرون و بقى النّاسون أو المُتناسون"(3)؛ از اصحاب خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان که به یاد معاد بودند رخت بربستند و گروهی مانده‌اند که یا قیامت از یادشان رفته، یا قیامت را از یاد خود برده‌اند.

گروهی که معرفتشان اندک است می‌پندارند تحقق وعده‌‌ قیامت بسیار دور است، اما آنان که مظهر صفات خدایند و از غیب آگاهند آن را نزدیک می‌بینند: "إنّهم یرونهُ بعیداً . و نراه قریباً."(4) اولیای الهی هم‌اکنون از عذاب جهنم هراس دارند و هراس کنونی سبب می‌شود که در قیامت شعله آتش را نبینند و صدای زفیر و شهیق جهنم را نشنوند: "لا یسمعون حسیسها و هم فی ما اشتهتْ أنفسهم خالدون. لایحزنهم الفزَعُ الأکبر و تتلقّیهم الملائکة هذا یومکم الّذی کنتم توعَدون"(5)؛ آنان هرگز صدای جهنّم را نشنوند و هیچگاه فزع اکبر و هنگامه بزرگ قیامت محزونشان نخواهد ساخت. امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) در این زمینه می‌فرماید: "اکرمَ أسماعَهم أن تسمع حسیس نارٍ أبداً"(6)؛ خدای سبحان گوش آنان را گرامی داشت که صدای جهنم را بشنوند. از این‌رو هرگز صدای دوزخ هر چند مرحله ضعیف آن را هم نمی‌شنوند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره‌‌ طه، آیه‌‌ 16.

2- سوره‌‌ ص، آیه‌‌ 26.

3- نهج البلاغه، خطبه 176.

4- سوره‌‌ معارج، آیات 6 ـ 7.

5- سوره‌‌ انبیاء، آیات 102 ـ 103.

6- نهج البلاغه، خطبه‌‌ 183.

 

منبع:

معاد در قرآن، آیة‌الله جوادی آملی،‌بخش یکم، ص 34 .


  

پندهای نهج البلاغه  

امیر مومنان، علی علیه السلام می‌گوید:

لَو کـانَ لِـرَبّـکَ شَریـکٌ لَأتَـتـکَ رُسُـلُـهُ  نامه31

اگر پروردگارت شریکی داشت، فرستادگان آن شریک (یعنی پیامبران آن خدای دیگر نیز) نزد تو می آمدند

 

خداوند توانایی که ما را، و این دنیای پهناور و پر از زیبایی را، آفریده است، خدایی یگانه و بی همتاست.

تمام پیغمبرانی که برای راهنمایی افراد بشر، به میان مردم آمده‌اند، با آن که دینهای گوناگون آورده‌اند، سخنهایشان درباره خدا، یکسان و همانند بوده است. همه آنها، به پیروان خود گفته‌اند که: خدا یکی است و شبیه و شریک ندارد.

دوست من، این را بدان که اگر غیر از پروردگار یگانه و بی‌شریک، خدای دیگری هم وجود داشت، او نیز از سوی خود، پیغمبرانی می فرستاد تا هم وجود او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوی او دعوت کنند.

ولی در طول میلیونها سالی که از زندگی بشر می گذرد، و از میان 124 هزار پیغمبری که برای هدایت مردم آمده‌اند، هرگز پیغمبری نگفته است: «من، از سوی خدایی دیگر، غیر از خدای یگانه، به سوی شما فرستاده شده‌ام».

همین موضوع، دلیل آشکاری است برای آن که بدانی: خدای تو، و آفریدگار همه‌ی افراد بشر، و خالق این جهان بزرگ، همان خداوند یگانه و بی مانندی است که تمام پیغمبران، از او سخن گفته‌اند و همه افراد بشر را، به سوی او دعوت کرده‌اند.

با من همراه شو و کلام امام را در این نامه نوش کن

منبع:سایت تبیان


  

مبین

نکات ناب

خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید:

«ادعونى استجب لکم؛ مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم» (غافر/60)

خداوند صادق است و در سخن او گمان خلاف نمى رود، لیکن یکى از بهترین شواهد بر صدق گفتار حق تعالى مواردى است که در قرآن کریم آمده است که انبیاء، اولیاء و بندگان صالح حق تعالى در شرایط خاص خدا را خواندند و خدا هم دعاى آنان را اجابت کرد و آنها را از غم و اندوه رهانید.

وقتى که خداوند داستان حضرت یونس و زندانى شدن او در شکم ماهى در قعر دریا و قبول توبه و استغفار او را بیان مى کند در پایان اشاره مى کند به دعا و مناجات یونس در قعر دریا و مستجاب شدن دعا و نجات یافتن او از چنان زندان وحشتناک در آخر سخن مى فرماید:

«و کذلک ننجى المؤ منین؛ ما اینچنین مؤ منان را نجات مى دهیم» (انبیاء/88) 

و این معنا را با لفظی که دلالت بر دوام و استمرار دارد یعنی فعل مستقبل بیان مى کند.

گویا خداوند مى خواهد بفرماید: مبادا گمان کنید این گونه برخورد و یارى و کمک ما اختصاص به یونس و یا گذشتگان و یا پیامبران دارد؛ بلکه نجات و یارى و کمک و هدایت ما شامل حال همه مؤ منان است ؛ آنهایى که از سوز دل و از عمق جان در گرفتارى ها خدا را بخوانند.

در حقیقت خداوند با ذکر داستان حضرت یونس به مردم با ایمان راه ارتباط بندگان با خدایشان را نشان می دهد که در مشکلات و سختى ها به خداوند امیدوار باشند و به درگاه او روى آورند و هیچ گاه از رحمت الهى مایوس نباشند چرا که فریادرس همه در همه جا خداوند است .


واثقی، حسین، کتاب دعاهای قرآنی، بااندکی تصرف


  
سقوط

نکات ناب

در سلسله مباحث نکات ناب درصددیم تا از دریای پر از گوهر و معارف قرآن کریم هر بار نکته و گوهری ناب استخراج کنیم تا جانهای تشنه معرفتمان از آن بهره مند گردند.

لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ

از گام‏هاى شیطان پیروى نکنید، و هر کس پیروى گام‏هاى شیطان کند، [بداند که‏] او قطعا به فحشا و منکر امر مى‏کند. (نور/21)

این آیه هشدارى است به همه که نفوذ افکار و اعمال شیطانى گاه به صورت تدریجى و کم رنگ است و اگر در همان گامهاى نخست کنترل نشود وقتى انسان متوجه مى گردد که کار از کار گذشته است ، بنابراین هنگامى که نخستین وسوسه هاى گناه آشکار مى شود، باید همانجا در مقابل آن ایستاد تا آلودگى گسترش پیدا نکند.

اگر «شیطان» را به معنى وسیع کلمه ، یعنى «هر موجود تبهکار و ویرانگر» تفسیر کنیم گستردگى این هشدار در تمام ابعاد زندگى روشن مى شود. هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان را نمى شود یک مرتبه در آغوش فساد پرتاب کرد، بلکه گام به گام این راه را مى سپرد:

گام اول معاشرت و دوستى با آلودگان است .

گام دوم شرکت در مجلس آنها.

گام سوم فکر گناه .

گام چهارم ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات .

گام پنجم انجام گناهان صغیره .

و بالاخره در گامهاى بعد گرفتار بدترین گناهان مى شود، درست به کسى مى ماند که وجود خویش را به دست جنایتکارى سپرده؛ او را گام به گام به سوى پرتگاه مى برد تا سقوط کند و نابود گردد، آرى این است «خطوات شیطان».

«خُطوات» جمع «خُطوه» به معناى‏ گام است و شیطان گام به گام انسان را به بعضى‏ گناهان وادار مى‏کند.


برگرفته از تفسیر نمونه و تفسیر نور، با اندکی تصرف


  

تفسیر «من وحی القرآن»

گناهان کبیره

این تفسیر اثر عالمانه و ارزشمند علامه سیدمحمدحسین فضل‌الله (متولد 1354 قمری) از اندیشمندان و روشنفکران معاصر شیعه است که هم اکنون نیز کرسی تدریس وی در سطوح عالیه حوزه علمیه لبنان برقرار است.

«من وحی القرآن» تفسیری اجتماعی ـ تربیتی است که مفسر در آغاز، مباحث آن را به منظور ایجاد هوشیاری در جمع طلاب و جوانان ارائه کرد. و آنگاه به صورت تفسیری عرضه داشته است.(1) از این رو، بر مجموعه این تفسیر رویکرد حرکت‌زایی، لزوم بازگشت به قرآن، پاسخگویی به نیازهای انسان معاصر و رفع شبهات اعتقادی حاکم است.

علامه فضل‌الله در نگارش این تفسیر در عین حال که به بُعد اجتماعی - تربیتی و نیازمندی عام جامعه نظر داشته، از جنبه علمی و استدلالی، توجه به نکات عمیق و دقیق، و ادبیات استوار و شیوا غافل نبوده و بر آن تأکید ورزیده است.

وی در تفسیر آیات ابتدا معنای لغوی را ذکر می‌کند و سپس به بیان کلیاتی از پیام آیات، ارائه تحلیل درباره موضوع، طرح پرسش‌هایی متناسب با آیه و پاسخ به آنها و شرح ابعاد مختلف آیه می‌پردازد.(2)

این تفسیر در چاپ جدید در 24 جلد و به زبان عربی منتشر شده و امید است مترجمان عزیز کشورمان به ترجمه فارسی این اثر نیز همت بگمارند تا فارسی زبانان نیز بتوانند از این اثر ارجمند بهره گیرند.

 

شناخت گناهان کبیره

اکنون به حکایتی علمی از این تفسیر که در بیان مصادیق گناه کبیره نقل شده، اشاره می‌کنیم.

از امام کاظم علیه‌السلام روایت شده است که:

عمروبن عبید بصری بر (پدرم) امام صادق علیه‌السلام در آمد. همین که سلام کرد و نشست، این آیه را تلاوت کرد: «وَالَّذینَ یجْتَنِبُونَ کَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ» و آنگ‌اه از خواندن بقیه آیه خودداری کرد. امام صادق علیه‌السلام پرسید: چرا سکوت کردی؟ گفت: دوست دارم اول گناهان کبیره را از نظر قرآن کریم بشناسم. حضرت فرمود: عیبی ندارد. ای عمرو! بزرگ‌ترین کبایر عبارتند از:

1. شرک به خدای تعالی، به دلیل این کلام خدای عزوجل که می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَکَ بِهِ»، و این آیه که می‌فرماید: «إِنَّهُ مَنْ یشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ» (مائده/72) ؛ و کسی که به خدا شرک بورزد، خدا بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش است.

2. ناامیدی از رحمت خداوند؛ چون در این باره فرموده: «إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» (یوسف/87)؛ و از رحمت خدا مایوس نمی‌شوند، مگر مردم کافر.

3. ایمنی از مکر خدای تعالی؛ چون خدای تعالی او را خاسر و زیانکار خوانده و فرموده «فَلا یأْمَنُ مَکْرَ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ.» (اعراف/99)

4. عقوق والدین؛ یکی دیگر از گناهان کبیره‌ای که در قرآن آمده، عاق والدین است و خداوند عاق والدین را جبار و شقی نامیده و از قول حضرت عیسی علیه‌السلام نقل کرده که فرمود:«وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعَلْنی جَبّارًا شَقِیا» (مریم/32)؛ خدا مرا در برابر مادرم نیکوکار کرده، و مرا جبار و شقی قرار نداد.

5. قتل نفس؛ (یعنی کشتن انسانی که خدای تعالی ریختن خون او را جایز ندانسته و در نتیجه بدون حق نباید کشته شود) و درباره این گناه فرموده: «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها» (نساء/93)؛ و کسی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند، کیفرش جهنم است؛ در حالی ‌که همیشه در آن خواهد بود .

6. نسبت زنا به زنان بی‌گناه دادن؛ که خدای تعالی درباره این گناه فرموده: «إِنَّ الَّذینَ یرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ» (نور/23)؛ کسانی که زنان مؤمن پاکدامن و از همه جا بی خبر را تهمت زنا می‌زنند، در دنیا و آخرت لعنت شده‌اند و عذابی عظیم دارند.

7. خوردن مال یتیم؛ چون قرآن کریم درباره‌اش می‌فرماید:«إِنَّ الَّذینَ یأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیتامى ظُلْمًا» (نساء/10)؛ کسانی که اموال یتیمان را به ظلم می‌خورند، جز این نیست که آتش در شکم خود می‌کنند.

8. فرار از جنگ؛ خدای تعالی درباره آن می‌فرماید: «وَ مَنْ یوَلِّهِمْ یوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیزًا إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ» (انفال/16)؛ و کسی که پشت به دشمن کند، بدون این که بخواهد حیله جنگی به کار برد، و یا به جمعیتی بپیوندد تا او را کمک کنند، با خشم خدا روبه‌رو شود، و چنین کسی جای در دوزخ دارد که چه بد سرانجامی است.

9. ربا خواری؛ خدای تعالی درباره آن فرموده:«الَّذینَ یأْکُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلاّ کَما یقُومُ الَّذی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطانُ مِنَ الْمَسِّ» (بقره/275)؛ (آنها که ربا می‌خورند از جای بر نمی‌خیزند، مگر مثل کسی که شیطان با تماس خود مُخْبِطش(بیمار، تباه، فاسد) کرده است. و نیز درباره رباخواران فرموده:«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ» (بقره/279)؛ حال اگر باز هم از این عمل دست بردار نیستید، اعلام جنگ با خدا و رسولش دهید.

10. جادوگری (سحر)؛ خدای تعالی درباره آن فرموده:«وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» (بقره/102)؛ ساحران به خوبی می‌دانند کسی که سحر را بر کتاب خدا ترجیح دهد، در آخرت نصیبی ندارد.

11. زنا؛ زیرا خدای تعالی می‌فرماید:«وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِکَ یلْقَ أَثامًا، یضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ یخْلُدْ فیه مُهانًا» (فرقان/68ـ 69)؛ و کسی که این گناه را مرتکب شود، با عقوبتی روبه‌رو خواهد شد و روز قیامت عذاب برای او مضاعف گشته، با ذلت در آن جاودانه خواهد زیست.

12. سوگند دروغ؛ چون خدای تعالی درباره آن می‌فرماید:«إِنَّ الَّذینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ ایمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ» (آل‏عمران/77)؛ مسلماً کسانی که با عهد خدا و سوگندهاشان بهایی اندک را به دست می‌آوردند، اینان در آخرت هیچ بهره‌ای ندارند.

13. غلول؛ (یعنی دزدیدن از غنیمت)؛ که خدای تعالی درباره آن فرمود: «وَ مَنْ یغْلُلْ یأْتِ بِما غَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ» (آل‏عمران/161)؛ و کسی که از غنیمت بدزدد و در آن خیانت کند، روز قیامت با همان خیانتش می‌آید.

14. ندادن زکات واجب؛ خدای سبحان درباره آن می‌فرماید: «یوْمَ یحْمى عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ» (توبه/35)؛ روزی که بر آن گنجینه‌ها در آتش جهنم می‌دمند تا سرخ شود، آنگاه با همان پولها پیشانی و پشت و پهلویشان را داغ می‌زنند.

15. شهادت دروغ و کتمان شهادت؛ خدای متعال فرموده: «وَ مَنْ یکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» (بقره/283)؛ و کسی‌که شهادت را کتمان کند، قلبش گنهکار است.

16. شرب خمر و می‌گساری؛ زیرا خدای تعالی آن‌ را معادل بت‌پرستی قرار داده است.

17. ترک نماز به طور عمدی.

18. ترک واجبات خدا؛ به دلیل این که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: کسی که نماز را عمداً ترک کند، ذمه خدا و ذمه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از او بری و بیزار است.

19. قطع رحم؛ زیرا خدای تعالی فرموده: «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ» (رعد/25)؛ اینان مشمول لعنت خدایند، و منزل بد که (همان دوزخ) است از آنِ ایشان است.

عمروبن ‌عبید از نزد امام صادق علیه‌السلام بیرون می‌شد، در حالی که صدایش به گریه بلند بود، و می‌گفت: هلاک شد هر کس که به رای خود فتوا داد، و با شما ـ اهل بیت (رسول صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله)  در فضیلت و علم معارضه کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. من وحی القرآن، جلد1 ص 8؛ تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت، ج2، ص 501 ـ 502.

2. شناخت‌نامه تفاسیر، محمد علی ایازی، ص 263، 274؛ تفسیر مفسران، ج2،ص 501 ـ 502 .

3. من وحی القرآن، ج7 ،ص 209ـ210؛ مجمع البیان، ج 3 ،ص 62؛ اصول کافی، ج 2 ،ص 285، حدیث 24؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص 226، 229.

 

منبع:

سروش وحی، ش 20 .


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ