تفسیر الجامع لاحکام القرآن اثر عالمانه و سودمند ابو عبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر انصاری قرطبی از دانشمندان معروف قرن هفتم (متوفای 671) و پیرو مذهب مالکی از مذاهب اهل تسنن است. وی آثار فراوانی را در کارنامه علمی خویش به ثبت رساند، اما این تفسیر مهمترین و مشهورترین اثر اوست که حکایتگر گستردگی اطلاعات و روح پژوهش محور وی است و از تفاسیر مهمی است که بیشتر مفسران بدان توجه نشان دادهاند.
هر چند این تفسیر به جهت گستردگی مباحث فقهی، جزء تفاسیر این حوزه محسوب میشود، اما با مروری بر این اثر میتوان جامعیت آن را در حوزههای لغت، ادب، فقه و کلام و ژرفای علمی آن را در عرصه استناد دقیق دیدگاهها به صاحبان آن و نقد و ارزیابی آنها نظاره کرد.
وی در کنار نقل احادیث و روایات، شیوه اجتهادی را برمیگزیند و با نگرش عقلی و تحلیلهای بیانی به تفسیری جامع میان نقل و عقل میپردازد. شیوه نگارش تفسیر اینگونه است که با خطبهای آغاز میشود و از جایگاه بلند تفسیر و یادکرد مفسران و شیوههای تفسیری به اهمیت موضوع و کتاب اشاره میکند. آنگاه مباحثی چند از علوم قرآنی مانند: تلاوت، اعراب، اعجاز، صیانت قرآن، و ... را بیان میکند و وارد تفسیر سوره میشود.
در تفسیر نیز از نام سوره و فضیلت قرائت سوره و آیه شروع میکند، آنگاه آیه یا آیاتی را میآورد و به تشریح کلمات و ذکر معانی و تبیین پیام آیه میپردازد؛ ضمن آن که به اقوال و وجوه تفسیری نیز اشاره مینماید.
تعصب ویژه در عقاید مذهبی به ویژه در مباحث اعتقادی و کلامی به شیوه سایر مفسران اهل تسنن، پرهیز از داستانها و روایات اسرائیلی از دیگر ویژگیهای این تفسیر است.
این تفسیر در 10 جلد و 20 جزء به زبان عربی و بارها به وسیله ناشران مختلف به چاپ رسیده و در 5 جلد نیز تلخیص شده است. مجموع مباحث فقهی این تفسیر نیز تحت عنوان جامع الاحکام الفقهیه در سه جلد گردآوری گزینش شده و در بیروت به چاپ رسیده است.
این مفسر در عین رویکرد متعصبانهای که به عقاید اهل تسنن دارد، در تفسیر آیه یکم سوره معارج به ذکر حکایتی زیبا میپردازد که نشانگر فضیلتی بزرگ برای مولای متقیان علی علیهالسلام است؛ حکایتی که بسیاری از اهل تسنن به آن اعتراف کردهاند و به عقیده کتاب صحیح بخاری از احادیث صحیح محسوب میشود. حکایت از این قرار است:
آنگاه که پیامبر مهر و رحمت، علی رضیاللهعنه را به خلافت منصوب کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. خبر به گوش نعمان بن حارث فِهری رسید. بر مرکبش سوار شد و از دیار خویش به نزد پیامبر (صلیالله علیه و آله) شتافت. چون به حضور آن حضرت رسید، گفت: ای محمد! فرمانمان دادی که به لا اله الا الله اعتراف کنیم و بر این که تو رسول خدایی شهادت دهیم؛ قبول کردیم.
فرمودی که در پنج نوبت نماز بگذاریم، زکات دهیم، در تمام ماه رمضان روزه بداریم، پذیرفتیم. فرمودی که حج به جای آریم، باز هم قبول کردیم؛ اما تو به این مقدار راضی نگشتی تا آن که پسر عمویت را بر ما برتری بخشیدی. آیا این از جانب خود توست یا از جانب خداوند بزرگ؟
پیامبر فرمود: والله الذی لا اله الا هو ما هو الا من الله؛ یعنی به خدایی که جز او پروردگاری نیست سوگند که این فرمان از جانب خداست.
در این حال، نعمان بن حارث برگشت در حالی که با خود چنین زمزمه میکرد: «پروردگارا ! اگر آنچه محمد میگوید حق است بر ما سنگی از آسمان ببار و یا به عذابی دردناک گرفتارمان ساز.»
راوی داستان میگوید: «به خدا سوگند به شتر خویش نرسیده بود که سنگی بر سرش کوبیده شد و او را در جا کشت و این آیه نازل شد که: «سَأَلَ سائِلٌ بعذابٍ واقع»؛ سوال کنندهایی از عذاب واقع شوندهایی پرسید. (1)
پینوشت:
1- معارج / 1.
مآخذ:
تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت؛ شناختنامه تفاسیر، محمد علی ایازی؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی.
منبع:
سروش وحی، ش 91.
از قرآن مجید فهمیده مى شود که ارواح انسانها در عالم برزخ ، به سه گروه تقسیم مى شوند:
اول : ارواحى که در نعمت و شادى هستند.
دوم : ارواحى که در عذاب و زحمت مى باشند.
سوم : ارواحى که در بى خبرى محض قرار دارند و چیزى نمى دانند بلکه فقط هنگامى که در قیامت زنده شدند، خواهند دانست که مدتهاى زیاد در برزخ بوده اند.
مرحوم شیخ مفید در "تصحیح الاعتقاد"- که شرح و نقد عقاید صدوق علیه الرحمه است- مى فرماید: آنچه از حدیث در این باب به ثبوت رسیده آن است که : ارواح بعد از موت اجساد، دو قسم هتسند؛
قسم اول : منتقل مى شوند به ثواب و عقاب ارواح منعم و معذب
قسم دوم : باطل شده و چیزى از ثواب و عقاب را درک نمى کنند.
قسم اول کسانى هستند که داراى ایمان محض و کفر خالص بوده اند...
قسم دوم آنهایى مى باشند که دراى ایمان محض و کفر محض نیستند و قرآن و حدیث از این حقیقت پرده برداشته اند.(1)
ابتدا به قسم سوم یعنى ارواح بى خبر مى پردازیم و آن را بررسى مى نماییم ، توجه بفرمایید:
" وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیرَ سَاعَةٍ کَذَلِکَ کَانُوا یؤْفَکُونَ وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یوْمُ الْبَعْثِ وَلَکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ".(2)
یعنى : "یاد کن روزى را که قیامت بر پا شود، گناهکاران قسم مى خورند که جز ساعتى و زمان اندکى در برزخ مکث نکرده اند. در دنیا نیز چنین منحرف بوده و باطل را به جاى حق مى گرفتند. در آن وقت آنهایى که داراى علم و ایمان خالص بوده و طول عالم برزخ را دانسته اند، به آنها مى گویند: شما تا روز قیامت که امروز است در علم خدا مکث کردید و لیکن از جهل، بر آن آگاه نبودید"
در این آیه شریفه کاملا روشن است که آن گروه ، بودن در برزخ و عالم مرگ را ندانسته اند. تا جایى که امین الاسلام طبرسى در مجمع البیان مى فرماید: "هر کس با این آیه استدلال کند که عذاب قبر وجود ندارد، بیهوده گفته است ؛ زیرا ما گفته ایم که مانعى ندارد آنها اول عذاب قبر را ببینند و سپس در عالم بى خبرى واقع شوند."
بنابراین ، منظور از "المجرمون "در آیه شریفه کسانى هستند که نه داراى ایمان خالص مى باشند و نه کفر خالص . و کسانى هستند که امام صادق - صلوات الله علیه - درباره آنها فرمود: "یلهى عنهم "
آیات ذیل نیز مفید مطلب فوق مى باشند:
" یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یوْمَئِذٍ زُرْقًا یتَخَافَتُونَ بَینَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یقُولُونَ إِذْ یقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یوْمًا ".(3)
یعنى : "یاد کن روزى را که در صور دمیده مى شود و گناهکاران را در آن روز، کبود چشم (یا کور) محشور مى کنیم ، میان خویش آهسته مى گویند: فقط ده روز (در برزخ ) توقف کرده اید. ما به آنچه مى گویند، داناتریم . و آنکه داراى صوابترین راه است مى گوید: مکث نکرده اید، مگر فقط یک روز"
آنها پنهانى به همدیگر دورغ نمى گویند، بلکه آن طور مى دانند، آهسته سخن گفتن ظاهرا براى رعب و ترس است . بنابراین ، ماندن در برزخ را درک نکرده و چنان گفته اند.
در هر دو آیه شریفه کلمه "مجرمین "آمده است : در اولى "یقسم المجرمون "و در دومى "نحشر المجرمین "؛ بنابراین ، منظور از آنها کسانى هستند که داراى ایمان خالص و کفر خالص نیستند.
مرحوم طبرسى هنگام قنل اقوال درباره آیه شریفه مى فرماید: "و گویند: طولانى بودن مکث در قبور براى آنها محسوس نیست گویى خوابیده بودند و بیدار شده اند: "و قیل فى القبر یذهب عنهم طور لبثهم قى قبورهم کانهم کانوا نیاما فانتیهوا".
در تأیید آیات شریفه ، روایات معصومین - علیهم السسلام - قابل دقت است ؛ مثلا امام صادق - علیه السلام - مى فرماید:
"عن عبدالله بن سنان ابى عبدالله علیه السلام قال : انما یسئل فى قبره من محض الایمان محضا و الکفر محضا و اما ما سوى ذلک فیلهى عنهم ".
یعنى : "در قبر فقط از کسى سوال مى شود که مؤ من خالص یا کافر خالص باشد، اما غیر از این دو گروه ، رها کرده مى شوند".
این حدیث در کافى از ثقه جلیل عبدالله بن سنان از امام صادق - علیه السلام - و نیز با سند دیگرى از ابى بکر حضرمى ، از آن حضرت و با سند سومى از محمدبن مسلم از آن حضرت نقل شده است . و ایضا این حدیث از ابن بکیر از امام باقر - علیه السلام - و نیز از ابو بکر حضرمى از آن حضرت منقول است (4). مرحوم صدوق ان را در فقیه (5). به طور ارسال مسلم ، نقل کرده و مى گوید:
" قال الصادق علیه السلام : لا یسل فى القبر الا من محض الایمان ... ".
آیات و روایات در اینکه گروهی از ارواح در عالم برزخ ، در شادى و نعمت خواهند بود، صریح مى باشند که به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
1- درسوره مبارکه "یس"جریانى بدین قرار نقل شده است که : خداوند متعال دو پیامبر را به شهرى ارسال داشت اما اهل شهر آن دو را تکذیب کردند. خداوند پیامبر سومى را به کمک آنها فرستاد و هر سه با هم مردم آن دیار را به توحید دعوت کردند. پس از تبلیغ آن ها و انکار مردم ، مرد منصف و عاقلى از دورترین نقاط شهر آمد و در گفته پیامبران دقت نمود و دانست که آن ها پیامبر مى باشند، لذا به به آن ها ایمان آورد و گفت : "انى امنت بربکم فاسمعون ".
او مردم را به دعوت قبول پیامبران فرا خواند ولى ان قوم نادان او را شهید کردند.
خداوند متعال شهادت او را چنین بیان مى فرماید:
" قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یا لَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ " (6).
یعنى : "چون روح از بدنش خارج شد، به او گفته شد: به این بهشت داخل شو، "و او داخل شد"و گفت : اى کاش ! کشندگان من مى دانستند که خدایم مرا آمرزید و از محترمان گردانید"
این آیه شریفه صریح است در اینکه : بهشت برزخى و روحى وجود دارد که شهید بعد از شهادت ، روحش داخل آن مى شود. و لفظ "الجنّه "حاکى از آن است که آنجا محل نعمت ، شادى ، زندگى و سرور مى باشد.
در المیزان مى فرماید: "و المراد بالجنه ... جنه البرزخ دون الاخره "امین الاسلام طبرسى در مجمع البیان مى گوید:"و فى هذا دلاله على نعیم القبر، یعنى : در این آیه ، دلالت بر نعمت قبر وجود دارد"
2 - " الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ طَیبِینَ یقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ". (7)
یعنى : "آنانکه ملائکه آنها را در حال پاک بودن از ظلم ، تحویل مى گیرند و قبض روح مى کنند، به آنها مى گویند: سلام بر شما، داخل بهشت شوید در مقابل اعمالى که انجام مى دادید"در آیه 28 همین سوره مى فرماید: "الذین تتوفاهم الملائکه ظالمى انفسهم ... "
از مقابله این دو آیه شریفه معلوم مى شود که منظور از لفظ "طیبین "پاک بودن از ظلم است . به هر حال این آیه مانند آیه شریفه اول صریح است در بهشت برزخى و نعمت ارواح پاکان . و اینکه روح آنها به محض خروج از بدن ، در بهشت داخل خواهد شد.
امتیاز این آیه با آیه گذشته و دو آیه بعدى - که خواهد آمد - در این است که : این آیه شامل شهدا و غیر شهدا مى باشد اما سه آیه دیگر، درباره شهیدان راه حق است .
این آیه در افاده بهشت بزرخى هیچ تفاوتى با آیه اول ندارد. ولى عجیب است که مفسران ، روایات برزخ را فقط در ذیل آیه اول نقل کرده اند بجز تفسیر صافى که یک روایت از امیرالمومنین - علیه السلام - در آن نقل کرده که راجع به برزخ مى باشد.
3- " وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ. فرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ " (8).
یعنى : "کسانى را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید بلکه زنده اند و نزد پروردگار، روزى داده مى شوند. و به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده شادمانند. و درباره آنهایى که هنوز نمرده اند و خود را به آنها نرسانده اند، شاد هستند از اینکه ترس و غمى بر آنها نیست "به قولى این آیات شریفه درباره شهداى "بدر"و به قولى درباره شهداى "احد"نازل شده است . و در روایتى از حضرت باقرصلوات الله علیه - درباره هر دو مى باشد. ولى آیات به طور عموم و شامل همه شهدا در طول روزگار است . و تخصیص بردار نیست .
محتواى آیه شریفه کاملا روشن و قابل دقت است : شهدا زنده اند. روزى داده مى شوند. درباره دنیامانده ها ناراحت نیستند. راجع به نعمت خود، شادمانند. پس ارواح شهدا در عالم برزخ زنده اند. شعور دارند و از نعمت خداوندى لذت مى برند.
4- "و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون " (9).
یعنى : "به آنهایى که در راه خدا کشته مى شوند، مرده نگویید بلکه آنها زنده اند لکن شما نمى فهمید"این آیه نیز صریح است در اینکه : شهدا در عالم برزخ زنده اند. و نباید به آنها "مرده "اطلاق کنیم .
امین الاسلام طبرسى مى فرماید: صحیح است که آنها تا بر پا شدن قیامت ، حقیقتا زنده اند. و نیز مى فرماید: در این آیه دلالت بر صحت مذهب مذهب ما وجود دارد که عقیده داریم به سؤ ال قبر و ثواب مؤ من و عقاب گناهکاران چنانکه اخبار در این باره فراوان است .
این آیات درباره اهل نعمت در عالم برزخ بود. اما آیاتى که راجع به اهل عذاب در برزخ است به قرار ذیل مى باشد:
اینک برخى از آیات شریفه را که درباره معذب بودن برخى از ارواح در برزخ مى باشد نقل مى نماییم :
" َلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِکَةُ بَاسِطُو أَیدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیرَ الْحَقِّ وَکُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ. وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُمْ مَا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَینَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ مَا کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ " (10)
یعنى : "اى کاش ! مى دیدى که ظالمان در بیهوشى مرگند، ملائکه شروع به عذاب آنها کرده و مى گویند: بمیرید، امروز عذاب خوارکننده خواهید بود که به خدایتان ناحق مى گفتید و از آیات او سرپیچى کرده و گردنکشى مى کردید. امروز تنها پیش ما آمده اید. چنانکه هنگام آفریدن ، شما را تنها آفریده بودیم . اموال دنیا را که به شما داده بودیم در پشت سرخود رها کرده اید. معبودیتهاى باطل را نیز در کنار شما نمى بینیم . رابطه میان شما و آنها قطع شده است . و آنچه به زعم شما شریک خدا بود، گم شده است و خبرى از آنها نیست ".این آیات شریفه صریح اند در اینکه عذاب ظالمان و اهل استکبار از هنگام قبض روح، آغاز مى شود. و ملائکه در حال عذاب کردن، با آنها با خشونت تمام رفتار مى کنند: "باسطوا ایدیهم ؛: یعنى دستشان را به عذاب آنها باز کرده و عذاب را شروع کرده اند".
"اخرجوا انفسکم "امر تکوینى است ؛ یعنى : بمیرید و روح را از بدن خود خارج کنید. سایر کلمات نیز حکایت از عذاب دارد.
2 - " حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ " (11)
یعنى : "چون یکى از آنها را مرگ فرا رسد، گوید: خدایا! مرا به دنیا برگردانید تا در آنچه نکرده ام عمل کنم . این درخواست ابدا پذیرفته نیست . و در پس آنها برزخى هست تا روزى که مبعوث مى شوند"این آیه ، آیه اى است که فاصله میان مرگ و قیامت را برزخ خوانده است .در این آیه آمده که انسانهایى پس از مرگ اظهار پشیمانى مى کنند و درخواست بازگشتن به دنیا را مى نمایند ولى از آنها پذیرفته نمى شود. این درخواست و پشیمانى در اثر معذب بودن آنهاست .
على بن ابراهیم قمى در تفسیر خویش مى گوید: این آیه در رد کسانى است که عذاب قبر و عقاب و ثواب قبل از قیامت را انکار کرده اند. و آن قول امام صادق - علیه السلام -است که مى فرماید:
"والله ما اخاف علیکم الا البرزخ فاما اذا صار الامر الینا فنحن اولى بکم ".
یعنى : "به خدا قسم ! براى شما نمى ترسم مگر از برزخ ، و چون در قیامت کار به دست ما برسد، ما براى شما سزاوارتریم "
و على بن الحسین - علیه السلام - مى فرماید:
"ان القبر اما روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران "
یعنى : "قبر یا یاغى است از باغهاى بهشت و یا گودالى است از گودالهاى جهنم ".
در المیزان مى فرماید:... آن در وقتى است که عذاب را مشاهده مى کند و بر او مشرف است ... مراد از این برزخ ، عالم قبر است و آن مثال است که انسان در آن بعد از مردن تا قیامت ، زندگى مى کند.
3 – " وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ یعْرَضُونَ عَلَیهَا غُدُوًّا وَعَشِیا وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ "
(12)
یعنى : "و احاطه کرد آل فرعون را عذاب بد. و آن آتشى است که صبح و شام به آن عرضه و نشان داده مى شود. و روز قیامت (فرمان مى رسد) که آل فرعون را به اشد عذاب داخل کنید"آیه شریفه به خوبى روشن مى کند که آنها هر صبح و شام در برزخ به کنار آتش آورده مى شوند. اما دخول به آتش ، در روز قیامت خواهد بود. و نیز معلوم مى شود که اهل برزخ ، صباح و مساء دارند و آن را درک مى کنند.
در روایت امام صادق - علیه السلام - آمده است که : شاهد معذب شدن در برزخ آن است که فرموده : " النار یعرضون علیها غدوا و عشیا " . و خبر داه که کافر بعد از مردن ، صبح و شام ، عذاب مى شود. و در قیامت در آتش مخلد مى باشد.
در المیزان مى فرماید:... نشان دادن به آتش ، قبل از روز قیامت است .
و آن عذاب برزخ است که عالمى است متوسط ما بین مرگ و قیامت . و عذاب در برزخ و آخرت ، هر دو با آتش مى باشد. نهایت که : عذاب در برزخ با نشان داده شدن و به آتش ، و در آخرت با دخول در آتش است .
آیه 97 از سوره نساء، و آیه 50 از سوره انفال ، و آیه 27 از سوره قتال نیز در این رابطه مى باشد. و اما روایات از فریقتین ، بیش از حد مى باشد.
1- تصحیح الاعتقاد، ص 38، 39 (فصل فى النفوس و الارواح ).
2- سوره روم ، آیه 55 - 56.
3- سوره طه ، آیه 102 و 103.
3- کافى ، ج 3، کتاب جنائز، ص 235و 236 و 237.
5- فقیه ، ج 1، ص 178 "باب احکام الا موات "
6- سوره یس ، آیه 26.
7- سوره نحل ، آیه 32.
8- سوره آل عمران ، آیه 169.
9- سوره بقره ، آیه 154.
10- سوره انعام ، آیه 93 و 94.
11- سوره مؤ منون ، آیه 99 و 100.
12- سوره غافر، آیه 45 - 44.
منبع:
نگاهى به قرآن، قرشى، على اکبر
کیفیت نماز یکشنبه در ماه ذى القعده
(تو رو خدا برای من و خواهرم هم دعا کنید)
بدانکه این ماه اوّل ماههاى حرام است که حق تعالى در قرآن مجید ذکر فرموده و سیّد بن طاوس روایتى نقل کرده که ذى القعده محلّ اجابت دعا است در وقت شدّت و در روز یکشنبه این ماه نمازى با فضیلت بسیار از رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله روایت کرده که مجملش آن است که هر که آن را بجا آورد توبه اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و خصماء او در روز قیامت از او راضى شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانى گردد و والدینش ازاو راضى گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریّه او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک الموت با او دروقت مردن مداراکند وبه آسانى جان او بیرون شود و کیفیّت آن چنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گذارد در هر رکعت حمد یک مرتبه و قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ سه مرتبه و مُعَوَّذَتَیْن یک مرتبه پس استغفار کند هفتاد مرتبه و ختم کند استغفار
فقیر گوید ظاهر آن است که این استغفار مذکور و دعاى بعد را بعد از نماز باید بجا آورد و بدانکه روایت شده که هر که در یکى از ماههاى حرام سه روز متوالى که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بدارد ثواب نهصد سال عبادت براى او نوشته شود و شیخ اَجَلّ علىّ بن ابراهیم قمّى فرموده که در ماههاى حرام گناهان مضاعف مى شودو همچنین حسنات روز یازدهم سنه صدوچهل وهشت روز ولادت با سعادت حضرت امام رضاعلیه السلام است شب پانزدهم شب مبارکى است خداوند نظر رحمت مى فرماید بر بندگان مؤ منین خود و کسى که در این شب به طاعت حق تعالى مشغول باشد از براى او باشد اجر صد نفر سائح یعنى روزه دار ملازم مسجد که معصیت نکرده باشد خدا را طرفة العینى چنانکه در روایت نبوى صَلَّى اللَّهِعَلِیهِوَاله است پس این شب را مغتنم شمار و مشغول کن خود را به طاعت و عبادت و نماز و طلب حاجات از خدا همانا روایت شده که هر که سؤ ال کند در این شب حاجتى از خداوند تعالى به او عطا خواهد شد روز بیست و سوّم سنه دویست و سه به قولى شهادت حضرت امام رضاعلیه السلام واقع شده و زیارت آن حضرت از نزدیک و دور سُنَّت است :
زن فلجی را از کاشان به منظور شفا گرفتن از حضرت معصومه (علیهاالسلام) به حرم خانم آورده بودند. نیمههای شب بود که خادمان با صدای فریاد زن به سویش آمدند، دیدن که زن روی پاهایش ایستاده و راه میرود و میگوید بیبی شفایم داد.
- دخترک بعد از این که فهمید باید چشمش عمل شود خیلی بیتابی میکرد، چون خیلی ترسیده بود. به پدرش گفت مرا به حرم حضرت معصومه ببرید شفایم را از خانم میگیرم. پدر او را به حرم برد. دخترک به طرف ضریح مقدس دوید با گریه و ناله، چشمانش را به ضریح میمالید و به خانم میگفت که از عمل میترسد، نکند چشمانم کور شود. و همین طور ناله میکرد و از خانم شفایش را درخواست میکرد. با اصرار پدر از حرم خارج شده و به صحن آمد ناگهان پدر نگاهش به چشم دخترک افتاد. وای خدای من از لکه سفید در چشم خبری نیست. بله دخترک شفا گرفته بود.
- عنایات حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) منحصر به جنبه مادی و اقتصادی و ظواهر زندگی نبوده و در این محدوده خلاصه نمیشود بلکه آنان که تشنه مقامات معنوی و طالب علماند و به دنبال حمل مشکلات علمی، گام برمیدارند؛ با استمداد از انفاس قدسیه ایشان و در پرتو توسل به ذیل عنایت آن مکرمه، حجابهای علمی را کنار زده و حاجاتشان روا شده است.
ملاصدرا یکی از آنان است که هرگاه دچار مشکل علمی میشد رهسپار حرم یار شده و از وجود مقدس خانم مدد جسته و با جواب باز میگشت.
- سیدی از شدت فقر و بالا رفتن بدهکاریش به مغازهدار محله دیگر روی این را نداشت به درون محل برود. روزی از شدت ناراحتی با خود گفت به حرم عمهام حضرت معصومه (علیهاالسلام) میروم و درد دلم را به ایشان میگویم که چه باید بکنم.
مرد میگوید: با عصانیت وارد صحن شدم ناگهان خانمی با پوشش کامل به سمت من آمد و پاکت نامهای به دستم داد و گفت آقا سید این مال شماست. من که عجله رفتن به سمت ضریح مطهر را داشتم به پاکت توجهای نکردم کمی جلوتر توجهام به پاکت جلب شد. در آن را گشودم دو هزار تومان پول در آن بود. دنبال زن گشتم نیافتمش. دریافتم که هدیهای از جانب حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) دریافت کرده و سخت از نحوه سخن گفتنم با خانم شرمسار شدم.
از اینگونه عنایات و کرامات از سوی حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) کم نیست و چه بسیارند کسانی که در هنگام غم و درد و اندوه به حرم مطهر خانم پناهنده شده و دست توسل را به بارگاه ملکوتی ایشان بلند کرده و طلب استشفاء و رفع درد و نیاز خود میکنند.
چه بسیارند افرادی که با دلی سرشار از امید و توکل به خداوند در حریمش عرض حاجت میکنند و امید اجابت دارند. چرا که حضرت را کریمه اهل بیت میخوانند.
و چه بسیارند کسانی که حاجت خود را از کریمه اهل بیت گرفتهاند و جایی نقل نکردهاند.در این فضا امکانی فراهم شده است، تا شما دوستان که دلتان به پنجرههای ضریح مطهر حضرت معصومه (علیهاالسلام) گره خورده و عاشق وجود مطهر ایشان هستید دیدههای خود و یا نزدیکانتان را از کرامات کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) را به رشته تحریر در آورده و در قسمت نظرات مطلب، ثبت نمایید تا دیگران نیز از کرامات حضرت مطلع شده و بدین وسیله از معرفت حضرتش بهرهی بیشتری ببرند.
مشتاقانه منتظر نقل دیدههای شما هستیم
بخش دین و اندیشه
منبع:
کرامات نقل شده برگرفته از کتاب حضرت معصومه (سلامالله علیها) چشمه جوشان کوثر، با تلخیص .
شاید با دیدن تیتر مطلب کمی جاخورده باشید.حق دارید اما این عین واقعیت است. واقعیتی که سرنوشت محتوم ماست و به هیچ روی گریزی از آن نیست.
آری بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد!
اگر باور ندارید همین الان قرآن را باز کنید، آیه 71 سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید!
چیزی دستگیرتان شد؟!
مطمئنا بهت شما بیشتر خواهد شد وقتی بدانید حتی انبیاء و اولیای الهی نیز مشمول این آیه می شوند. حال چرا و چگونه؟ اصل ماجرا را از زبان علامه ذو الفنون حسن زاده آملی بشنوید:
"رسول خدا صلى اله علیه و آله با اصحاب خویش در مسجد نشسته بود، و صداى سقوط هولناکى شنیدند، پس از آن در هراس شدند. آن حضرت فرمود: آیا مى دانید این صدا از چیست ؟
گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند. فرمود: سنگى هفتاد سال از بالاى جهنم افکنده شده اکنون به قعر آن رسیده است و از سقوط آن این صدا پدید آمد، هنوز کلمات آن حضرت به پایان نرسیده بود که فغان و فریاد بر مردن منافقى از منافقان مدینه بر آمد و عمر وى هفتاد سال بود. رسول خدا صلى اله علیه و آله فرمود: الله اکبر، صحابه فهمیدند که این سنگ همان منافق بود، و او از زمانى که خدایش خلق کرد به جهنم فرو مى رفت ، پس هنگام مردن در قعر جهنم قرار گرفت خداى تعالى فرمود: منافقان در درجه پایین دوزخند .
از حدیث شریف معلوم مى شود که جهنم باطن دنیاست ، و مراد از ورود بر آتش در قول حق تعالى "وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا" * و مراد ورود بر دنیاست ، و لذا وقتى از آن حضرت در شمول آیه نسبت به ایشان صلى اله علیه و آله مى پرسند، فرمود: جزناها و هى خامدة ما از آن در حال خاموشى عبور کردیم .
یعنى چنگال هاى دنیا در ما فرو نرفت و در دامش نیفتادیم ، و وابستگى هاى آن به دامن ما نچسبید، و افتادن آن منافق در جهنم به این معناست که حالات وى ملکات رذیله شده ، و رسیدن به قعر جهنم صورت تمکن آنهاست . و علم صحابه به آن واقعه هولناک شگفت آور به تصرف رسول خدا صلى اله علیه و آله در گوش هاى آن ها بوده به گونه اى که تمثل ملکات آن منافق را به صورت آن صداى هولناک شنیدند.
و این امیدوار به رحمت پروردگارش را بارها شبیه این تمثل روى آورد، از جمله این که مردى را به صورت کفتار دید، معلوم گردید که وى رباخور است ، علاوه بر این که بسیارى از سلاک الى الله را دیده که نظیر این کشف از احوال و ملکات اشخاص به صور خوش و یا زشت بر طبق آن ملکات به ایشان روى آورد، و برخى از این سلاک ، اساتیدم و برخى از آنها از شاگردانم بودند، ذلکت فضل الله یوتیه من یشاء."
--------------------------
*سوره مریم، آیه 71(و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مىشوید؛ این امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت!)
منبع:
حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل نفس و شرح آن ، ج 2، ص 500.
"سجین و علیین " یک حقیقت عجیب در قرآن مجید مى باشند. ما در ابتدا آیات آن دو را نقل و سپس بررسى مى کنیم :
"کلا ان کتاب الفجار لفى سجین و ما ادراک ما سجین کتاب مرقوم ویل یومئذ للمکذبین ... کلا ان کتاب الابرار لفى علیین و ما ادراک ما علیون کتاب مرقوم یشهده المقربون " *
یعنى : "حقا که کتاب بدکاران در یک نوع زندان سخت و سجین است . و چه مى دانى سجین چیست ؟ آن کتابى است نوشته شده . در آن روز واى بر تکذیب کنندگان ... حقا که کتاب نیکوکاران در علیین است ، و چه مى دانى علیین چیست ؟ کتابى است که نوشته شده ، و مقربان درگاه حق به مشاهده آن مقام ، نائل شوند"
توجیه این آیات فقط با تجسم عمل است. باید چنین گفت که اعمال بد به صورت آجرهایى درمى آید و از آن آجرها، زندانى تشکیل مى شود سخت و تنگ. "سجین " کتابى است نوشته شده ولى این کتاب از حروف و کلمات ، به وجود نیامده است. بلکه حروف و کلمات آن ، اعمال مجسم شده اند که به مانند مصالح ساختمانى درآمده و "سجین "را به وجود آورده اند. با این توجیه ، مطلب کاملا روشن مى شود. نظیر آنکه بگوییم : آجرها در ساختمان است و ساختمان از آجرها به وجود آمده است . "کتاب فجار"یعنى : اعمال مجسم شده آنها در سجین است . و سجین کتابى است نوشته شده و به وجود آمده از اعمال.
المیزان "کتاب " را مجازات حتمى معنا کرده و "سجین "را محل عذاب دانسته است ؛ یعنى : مجازات حتمى فجار در سجین خواهد بود. ولى آن بعید به نظر مى رسد؛ زیرا کتاب مرقوم بودن ، توجیه نمى شود.
مطلب در "علیین " نیز همان است که اعمال نیک مبدل به مصالح ساختمانى مى شود. و مقام والایى را تشکیل مى دهد. بنابراین "کتاب "یعنى اعمال نیکوکاران در علیین است . و "علیون "همان مقام و کتاب مجسم است که از اعمال خوب نوشته شده. و بندگان مقرب در آن حاضر مى شوند. مسأله تجسم اعمال یک مسأله حتمى و ضرورى در قرآن مجید است .
*سوره مطففین ، آیه 7 - 10 و 18 - 21.
منبع:
نگاهى به قرآن، قرشى ، سید على اکبر
دربارهی پادش زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السلام روایات متعدد نقل شده که هر یک دلیل روشنی بر مقام ارجمند آن ریحانهی آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم و کوثر معرفت است در اینجا به ذکر چند روایت میپردازیم:
1-سعدبن سعد اشعری میگوید: از حضرت رضا علیه السلام دربارهی ثواب زیارت فاطمهی معصومه علیها السلام سوال کردم، فرمود:
«من زارَها الجَنَّهُ؛
کسی که او را زیارت کند، پاداش او بهشت است.»
2- امام جواد علیه السلام فرمودند:
«مَن زارَ قَبرَ عَمَّتِی بِقُم فَلَهُ الجَنَّهُ؛
کسی که قبر عمهام را در قم زیارت کند، پاداش او بهشت است.»
3-امام صادق علیه السلام قبل از آنکه امام کاظم علیه السلام به دنیا بیاید، در ضمن گفتاری به اهل ری فرمود:
«سَتُدفَنُ فِیها اِمرئَهُ مِن اَولادِی تُسَمّی فاطِمَهُ فَمَن زارَها وَ جَبَت لَهُ الجَنَّهَ؛
به زودی بانویی از فرزندان من که نامش فاطمه است در قم به خاک سپرده میشود، کسی که مرقد او را زیارت کند، بهشت بر او واجب است.»
4-حضرت رضا علیه السلام فرمود:
«مَن زارَ المَعصُومَهَ بِقُم کَمَن زارَنِی
کسی که (مرقد) معصومه را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است.»
5-امام رضا علیه السلام به سعد اشعری قمی در ملاقاتی فرمود: از ما قبری در میان شما هست، سعد عرض کرد: فدایت شوم قبر فاطمه دختر حضرت معصومه موسی بن جعفر علیه السلام را میفرمایی؟
فرمود: «آری هرکس قبر او را با معرفت به حقش، زیارت کند، پاداش او به بهشت است ، وقتی که کنار قبرش رفتی، در جانب سر، رو به قبله بایست و 34 بار الله اکبر و 33 بار سبحان الله و 33 بار الحمدلله بگو آنگاه بخوان: اَلسَّلام عَلی صِفوة الله ... تا آخر زیارت»
و در کتاب انوار المشعشعین ذکر شده: « شخصی به زیارت حضرت رضا علیه السلام رفته بود، پس از بازگشت و عبور از راه همدان، به قصد کربلا حرکت میکرد، در عالم خواب، حضرت رضا علیه السلام را دید که به او فرمود :«چه میشد اگر از قم عبور میکردی و قبر خواهرم را زیارت مینمودی؟»
از آنجا که فاطمه معصومه علیهاالسلام از خاندانی است که در زیارت جامعه خطاب به ایشان آمده است: "عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم"(1) کرامات و عنایات آستان مقدسش بسیار فراوان و شامل حال خاص و عام بوده است: از بزرگانی همچون ملاصدرا و آیت الله بروجردی گرفته تا آن مسلمان عاشقی که از دور افتادهترین کشور اسلامی به عشق زیارت و به امید عنایت به حریم قدس او راه یافته، همگی را مورد لطف و عنایت کریمانه خود قرار داده است؛ ولی با کمال تاسف این کرامات تاکنون ثبت و ضبط نشده است، ما هم نمونههایی برگزیده از کرامات آن حضرت را در اینجا میآوریم؛ به امید آن که مجموع کرامات آن حضرت در کتاب مستقل گردآوری شود.
ایشان درباره خودشان فرمودند: دستم باد میکرد و پوست آن ترک برمیداشت به طوری که نمیتوانستم وضو بگیرم و ناچار بودم برای نماز تیمم کنم و معالجات هم بی اثر بود تا این که به حضرت معصومه علیهاالسلام متوسل شدم و به من الهام شد که دستکش به دست کنم، همین کار را کردم، دستم خوب شد.
ایشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام که هر دو از منبریهای قم بودند) از شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی (که مرد با اخلاصی بود) نقل میکرد که من شبی در خواب دیدم به حرم، مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است برای این که حضرت فاطمه زهرا و حضرت معصومه علیهماالسلام در سر ضریح خلوت کردهاند و کسی را راه نمیدهند. من گفتم: مادرم سیده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند، رفتم دیدم که بله این دو بزرگوار نشستهاند و در بالای ضریح با هم صحبت میکنند از جمله صحبتها این بود که حضرت معصومه به حضرت زهرا سلام الله علیهما عرض کرد: حاج سید جعفر احتشام برای من مدحی گفته است و ظاهرا آن مدح را برای حضرت میخواند.
آیة الله مرعشی میفرمودند: پدرم مرا سفارش میکرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام و ثامن الائمه علیهالسلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة الله حائری در قم ماندگار شدم.
آیة الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است که هر روز من اول زائـــر حضرتم.
شیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دورهای اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل میکند؛ حاج احتشام میگوید: از آن شعرها چیزی یادت هست؟
گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسی بن جعفر) تا این را گفت، حاج احتشام شروع کرد به گریه کردن و گفت: بله توی اشعار من این کلمه است.
«حاج سید جعفر احتشام منبری با حالی بود و موقع روضه خواندن خودش هم گریه میکرد و اهل بکاء بود و بسیار گریه میکرد.»
آقا حسن احتشام فرزند ایشان میگوید به ایشان گفتیم شما در آخر شعرتان یک تخلصی داشته باشید مانند سایر شعرا، قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:
ای فاطمه بجان عزیز برادرت بر احتشام نما قصر اخضری
ایشان گفت: قصر اخضر را لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همـــانجــا کــه آقای مرعشی(ره) سجاده میانداختند، آنجا را گچ کاری کردند و سنگ مرمر سبز رنگ، و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است (این بود قصر اخضری که به ایشان عطا شد).
آقای حاج شیخ حسن علی تهرانی(ره) (جد مادری آقای مروارید) که از علماء بزرگ و شاگردان فاضل میرزای شیرازی محسوب میشوند و حدود 50 سال در نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، ایشان برادری داشت به نام حاج حسین علی شال فروش که از تجار بازار بوده در تمام مدتی که حاج شیخ مشغول تحصیل بودند ایشان ماهی 50 تومان به او شهریه میداد تا این که برادر تاجر فوت میکند و جنازه او را به قم حمل میکنند و در آنجا دفن مینمایند.
حاج شیخ علی (که در اواخر عمر در مشهد ساکن بودند) تلگرافی از فوت برادر مطلع میشود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض میکنند: من خدمت برادرم را یکبار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان حضرت معصومه سلام الله علیها سفارش ایشان را بفرمایید: تا به برادرم کمک کاری باشد.
همان شب یکی از تجار که از قضیه اطلاع نداشت خواب میبیند که به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده و آنجا میگویند: که حضرت رضا علیه السلام هم به قم تشریف آوردند: یکی جهت زیارت خواهرشان، و یکی جهت سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی به حضرت معصومه علیهاالسلام.
او معنای خواب را نمیفهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلی در میان میگذارد و ایشان میفرمایند: همان شب که شما خواب دیدی من (در رابطه با برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.
مرحوم آقا سید محمدتقی خوانساری پس از شنیدن این خواب فرمود: از این خواب استفاده میشود که قم در حریم حضرت معصومه علیهاالسلام است؛ باید حضرت امام رضا علیه السلام به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به حضرت بفرمایند و الّا خود حضرت امام رضا علیه السلام مستقیما در کار مداخله نمیکند چون این در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در این محیط نمیشود.
آقای شیخ عبدالله موسیانی (ایشان از شاگردان آیة الله مرعشی(ره) بودند)نقل فرمودند به این که حضرت آیة الله مرعشی نجفی به طلاب میفرمود: علت آمدن من به قم این بود که پدرم سیدمحمود مرعشی نجفی (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر علیه السلام بیتوته نمود که آن حضرت را ببنید، شبی در (حال مکاشفه) حضرت را دیده بود که به ایشان میفرماید: سید محمود چه میخواهی؟ عرض میکند: میخواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیهاالسلام کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.
حضرت فرموده بود: من که نمیتوانم «بر خلاف وصیت آن حضرت»، قبر او را آشکار کنم. عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیهاالسلام را به فاطمه علیهاالسلام عنایت فرموده است، هر کس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام برود.
آیة الله مرعشی میفرمودند: پدرم مرا سفارش میکرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام و ثامن الائمه علیهالسلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة الله حائری در قم ماندگار شدم.
آیة الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است که هر روز من اول زائـــر حضرتم.
آقای شیخ عبدالله موسیانی نقل کردند از حضرت آیة الله مرعشی نجفی: که شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد «که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمیکنم» به من فرمود: سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عدهای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک میشوند، آنها را نجات بده.
ایشان میفرماید: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت در شمالی حرم (طرف میدان آستانه)عدهای زوار اهل پاکستان یا هندوستان(با آن لباسهای مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود میلرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جزء خدام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجد وضو ساختم.
آقای شیخ عبدالله موسیانی نقل میکند: که ما عازم مشهد مقدس بودیم در حالی که در آنجا به جهت جمعیت زیاد زوار، منزل به سختی پیدا میشد. من با اطلاع از این جهت به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شدم و خیلی خودمانی گفتم: بیبی جان ما عازم زیارت برادر شماییم، خودتان عنایتی بفرمایید. ما عازم مشهد شدیم، دیدیم منزل بسیار کمیاب است نزدیک حرم از تاکسی پیاده شدیم، ناگهان دیدم جوانی از داخل کوچه به طرف من آمد و به من گفت: منزل میخواهید؟ گفتم: بله، گفت دنبال من بیا با او رفتم مرا داخل خانهاش برد، اطاف بزرگ و خوبی را به ما داد، ما وقتی در آنجا مشغول جابجایی وسایل بودیم، خانم ایشان ما را برای ناهار دعوت کرد، بعد از تشرف به حرم و زیارت و نماز، ناهار را با آنها خوردیم.
صبح روز بعد، خانم از ما سوال کرد: شما چند روز در اینجا هستید؟ گفتم ده روز. گفت ما به تهران میرویم، این کلید خانه، هر وقت که خواستید بروید، کلید را بدهید به همسایه ما آقای رضوی (یا رضوانی).
گفتم کرایه منزل چه میشود؟ گفت ما صحبت آن را کردهایم.
ما خیال کردیم مقصود ایشان صحبت درباره کرایه است با آقایی که بنا شد کلید را به او بدهیم. چند روزی گذشت کسی آمد در خانه و گفت: من رضوی (یا رضوانی) هستم، شما هر وقت که خواستید به قم بروید، کلید را پشت آینه داخل اطاق بگذارید و در منزل را ببندید و بروید.
گفتیم: کرایه چه میشود؟ گفت درباره کرایه با من صحبتی نکردند. ده روز ما تمام شد، خواستیم برگردیم، دیدیم بلیط ماشین را باید چند روز پیش تهیه میکردیم و الان تهیه بلیط امکان ندارد، خیلی ناراحت بودیم که من از صاحب ماشینی(که در نزدیک منزل ما، ماشین خودش را پارک میکرد و در مسیر "تهران- مشهد" مسافر جا به جا میکرد) خواستم ما را هم با خودش تا تهران ببرد. او گفت: من فردا حرکت نمیکنم ولی فردا شما را به قم میفرستم؛ فردا ما را تا گاراژ ماشین برد و رفت به مسوول دفتر گفت: اینها از ما هستند و می خواهند به قم بروند، او هم موافقت کرد و در بهترین جای ماشین به ما تعداد صندلی مورد نیازمان را داد و ناباورانه "حضرت معصومه" وسیله برگشتمان را هم مانند "منزل در مشهد" فراهم کرد. (2)
حضرت آیت الله مکارم شیرازی (دام ظله) میفرماید: بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوریهای مسلماننشین (و از آن جمله جمهوری نخجوان) مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند، که عدهای از جوانان خود را به حوزه علیمه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند. مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین (سیصد نفر داوطلب) پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامعترین آنها بودند برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی - که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود - با اصرار فراوان پدر ایشان، مسوول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد، ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این کاروان علمی، مسوول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجستهای از آن را به نمایش گذاشت. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته میشود.
وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت میشود، و در همان حال خوابش میبرد. در خـــــواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری میبیند چشمش سالم و بی عیب است.
او بعد از شفا یافتن به مدرسه برمیگردد، دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده و ساعتها مشغول دعا و توسل میشوند. وقتی این خبر به نخجوان میرسد آنها مصرانه خواهان این میشوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آنجا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد.(3)
پینوشتها :
1- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 132.
2- کرامات نقل شده از شفای طلبه جوان نخجوانی آقای شیخ عبدالله موسیانی توسط واحد سمعی، بصری حرم ضبط صوتی، تصویری شده است.
3- ضبط صوتی، تصویری این کرامت، به نقل حضرت آیت الله مکارم (دام ظله) در واحد فرهنگی آستانه موجود است.
زندگی حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به دو دوره مهم تقسیم میشود. 1. تولد و کودکی در مدینه 2. حضرت در راه ایران و قم. حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ یکی از بانوان با فضیلت و با شخصیت خاندان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ میباشد. پدر بزرگوار او حضرت «موسی بن جعفر» امام هفتم شیعیان میباشد. مادر گرامی حضرت معصومه «نجمه» مادر بزرگوار امام رضا ـ علیه السّلام ـ میباشد. نجمه از بانوان با فضیلت و از اسوههای تقوا و شرافت و از مخدرات کم نظیر تاریخ بشریت است.[1] درباره زمان تولد و وفات فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ آن چه مسلم است این است که زمان تولد آن حضرت پیش از سال یکصد و هفتاد و نه هجری بوده است زیرا بنابر نقل شیخ کلینی در شوال 179 هارون الرشید امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ پدر حضرت معصومه ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به بغداد برد و در آن جا در ماه رجب 183 از دنیا رحلت فرمود.[2] و بنابر مدت عمر حضرت معصومه که از 23 سال کمتر است، نمیتواند بعد از سال 179 باشد چون در آن سالها پدرش در زندان بود. پس تاریخ ولادت آن حضرت به طور دقیق مشخص نیست ولی طبق اسناد به دست آمده ولادت آن حضرت را در مدینه در سال 173 نقل میکنند.[3] درباره تعداد فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ و این که چند تن از آنها فاطمه نام داشتهاند اختلاف است. شیخ مفید تعداد آنان را سی و هفت تن ذکر کرده است؛ نوزده پسر و هجده دختر که دو تن از دختران، فاطمه نام داشتند. فاطمهالکبری و فاطمه الصغری.[4] حضرت فاطمه معصومه بعد از امام رضا ـ علیه السّلام ـ از دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ فاضلتر و دارای مقامی شامختر میباشد. با گذشت ایام، حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ هم دوران خردسالی را پشت سر گذاشت. و در این سالها محل رشد آن حضرت خاندانی بود که او را با دریایی از علم و معرفت رو به رو ساخت. ولی بیش از ده بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا ـ علیه السّلام ـ بود که ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نموده. حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ دوری یک ساله فراق برادر را تحمل کرد. 2. حضرت معصومه در راه ایران و قم یک سال بعد از رفتن حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ به سرزمین خراسان یعنی در سال 201 هـ حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ خواهر حضرت رضا، برای زیارت برادر از مدینه به مقصد خراسان حرکت کرد یا به موجب نقلی که چندان اعتبار ندارد طبق دعوت برادر رهسپار خراسان شد. چون آن حضرت با همراهانش وارد ساوه شد، بیمار و رنجور بود[5] و میدانست در آن نزدیکی شهری است به نام قم که مردم آن از دوستداران اهل بیت اطهار هستند. از این امر چنین استنباط میشود که آوازه تشیع مردم قم و علاقه شدید ایشان به اهل بیت به مدینه هم رسیده بود. در هر حال، حضرت پرسید میان ما و قم چند فرسخ فاصله است. گفتند: ده فرسخ و حضرت دستور حرکت به سوی قم را صادر کردند. در اینجا معلوم نیست که آیا مردم قم از آمدن حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ به ساوه اطلاع یافته و به استقبال آن حضرت رفتهاند و با تجلیل و احترام به قم آوردهاند، یا خود او به طرف قم حرکت کرده است. طبق نقل کتاب قم، روایت صحیح و درست این است که چون خبر به آل سعد رسید با هم اتفاق کردند که از او درخواست کنند به قم بیاید. از میان ایشان، موسی بن خزرج بن سعد اشعری بیرون آمد، و چون به شرف ملازمت حضرت فاطمه رسید زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بکشید و به در سرای خود فرود آورد.[6] از این نقل معلوم میشود که حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ به طرف قم حرکت کرده بود و موسی بن خزرج در اثنای راه به وی رسیده بوده است. محل سرای موسی بن خزرج و حجرهای که حضرت معصومه در آن به عبادت میپرداخته اکنون معین و زیارتگاه است. گویا در این سخن اختلافی نباشد که حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ مدت هفده روز در آن محل توقف داشته و پس از آن رحلت فرموده است. بنابر نوشته کتاب قم، بعد از غسل دادن و کفن کردن و نمازگزاردن برجسد مطهر او، موسی بن خزرج آن حضرت را در زمینی در بابلان (همین محل فعلی) نیمه دوّم قرن چهارم که به او تعلق داشت دفن کرد و بر سر تربت او سایهبانی درست کرد. نویسنده کتاب قم مینویسد: روایت کرد مرا حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابوبه از محمد بن حسن بن احمد بن الولید و او از راویان دیگر، که چون حضرت فاطمه وفات یافت بعد از غسل و تکفین او را به مقبره بابلان بردند و در کنار سردابی گذاشتند. آل سعد (اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند در این باب که چه کسی سزاوار است در سرداب رود و فاطمه را بر زمین بگذارد و به خاک سپارد که در این هنگام از جانب ریگستان دو سوار که جلو دهان خود را بسته بودند بدان جا آمدند چون به جنازه فاطمه رسیدند، از اسب پیاده شدند و بر او نماز گذارده و در سرداب رفتند و جسد مطهر او را دفن کردند و برهیچ کس معلوم نشد که آن دو سوار که بودند.[7] بدون هیچ اختلافی سال وفات آن حضرت را یقیناً 201 هـ نقل کردهاند ولی در این که در چه روز و ماهی از این سال بوده اختلاف میباشد که بعضی دهم ربیع الثانی را قوی میدانند.[8] ن: 1326 م مختار اصلانی [1] . صدوق، عیون الاخبار، ج 1، ص 14؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 302؛ طبری، امامی، دلائل الامامت، ص 309؛ اثباه الهداه، ج 3، ص 233؛ مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 396. [2] . اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، انتشارات ولی عصر، تهران، 1375، ج 2، کتاب الحجه. [3] . مستدرک سفینه، شیخ علی نمازی، ج 8، ص 257. [4] . الاِرشاد، محمد بن نعمان (مفید)، انتشارات، ج 2، ص 242. [5] . کتاب قم، چاپخانه مجلس، تهران، ص 213. [6] . همان، ص 213. [7] . کتاب قم، ص 312. [8] . تاریخ قم، حسن قمی، چ قم، ص 213؛ بحار الانوار، ج 48، ص 290؛ اعیان الشیعه، چ بیروت، ج 8، ص 391؛ انوار المشعشعین، ج 1، ص 208. |
این سؤال مطرح است که آیا پرستش به مفهوم عبودیت هست یا خیر؟ اگر پرستش مرحله نهایی عشق است، عبادتی را که بندگان فقط به قصد انجام وظیفه انجام می دهند چه می توان نامید؟ اینکه جواب روشنی دارد و آن اینکه ، جزء اصول مسلم معارف اسلامی است که در عبادت، اخلاص شرط است («و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین؛ در کتب آسمانی امر نشدند مگر بر اینکه خدا را به اخلاص کامل پرستش کنند» بینه / 5 ) و یکی از اخلاصها، بلکه بالاترین اخلاصها این است که انسان معبودش هوای نفس خودش نباشد. حال هر جا که هوای نفس باشد قهرا نوعی شرک در آنجا وجود دارد، در این بحثی نیست ولی یک وقت هست که شرک انسان، به معنای متعارف شرک است و در واقع توحید است، یعنی توحید در غیر خداپرستی است که اکثر مردم موحدند در خداناپرستی.
چنانکه گفته اند مرحوم شیخ جعفر شوشتری، آن سالهایی که آن منبرهای معروف را در تهران می رفت یک روز رفت بالای منبر و گفت: ایها الناس! همه پیغمبران آمده اند شما را به توحید دعوت کرده اند، من آمده ام شما را به شرک دعوت می کنم. خیلی نظرها را به خود جلب کرد که این چه می گوید؟ بعد گفت که همه پیغمبران آمده اند گفته اند فقط خدا را بپرستید، فقط برای خدا کار کنید، من می گویم یک کمی هم برای خدا کار کنید، یعنی همه کارهایتان خالصانه برای غیر خدا نباشد. کاری که خالصانه برای غیر خداست یعنی کاری که آدمی فقط برای دنیا انجام می دهد که هیچ به خدا ارتباط پیدا نمی کند، ولی انسان در برخی از کارها خدا را وسیله قرار می دهد برای خواسته های نفسانی خودش. این گونه کارها ولو در آن " خدا " وسیله است و هدف نیست اما باز یک نوع رفتن به در خانه خداست. من می دانم خداست که سررشته کارهای دنیا در درستش است، خداست که می تواند مشکلات دنیایی مرا حل کند، اگر به خاطر مشکلات دنیا نبود به طرف خانه خدا نمی رفتم ولی حالا می روم به در خانه خدا اما برای مشکلات دنیا. شک ندارد که این خودش نوعی شرک است، یعنی پرستشی است که خدا از هدف بودن خارج، و وسیله شده است برای خواسته نفسانی. ولی خداوند متعال این نوع شرکها را که شرکهای خفی است به نوعی از انسان می پذیرد، یعنی همان چیزی را که انسان می خواهد به او می دهد.
در آخرت هم همین طور است. اگر انسان عبادت را انجام بدهد برای خواسته های اخروی، خدای متعال همان خواسته های اخروی را به او می دهد، اما این، عبادت به معنای واقعی عبادت و پرستش خدا که خدا پرستش شده باشد نیست، خدا آنوقت پرستش شده است که خدا برای خود خدا پرستش شده باشد، یعنی پرستش حقیقی و اخلاص حقیقی فقط و فقط آن است، باقی دیگر اینها مراتب و درجاتی از شرک است ولی شرکهای خفی است که این شرکهای خفی، عقوبت در عالم آخرت ندارد، اما شک ندارد که اینها شرک است، یعنی توحید یک درجه و یک مرتبه نیست، حتی حدیثی هست که: «ان دبیب الشرک فی القلب اخفی من دبیب النمله السوداء علی الصخره الصماء فی اللیله الظلماء». ( این نشان می دهد که توحید، عجیب دقیق است ) یعنی پیدایش مخفیانه شرک در قلب انسان آنقدر مخفی می ماند از خود انسان که مانند حرکت کردن مورچه سیاه است در شب تاریک روی سنگ سیاه. مورچه سیاه باشد، شب هم تاریک باشد، سنگ هم سیاه باشد، آیا چشم او را می بیند؟ بنابراین عبادت حقیقی همان است که: «ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک ؛ ترا به خاطر ترس از آتشت و طمع در بهشتت نپرستیدم بلکه چون ترا شایسته ی پرستش دیدم پرستیدم».
منبع:
مطهری، مرتضی، فطرت، صص 195-193