«... أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون؛ این زمین را، بندگان صالح، به میراث میبرند.» (انبیاء/105)
احساس انتظار، مثل احساس تشنگی است:
احساس تشنگی، آدم را، به آب میرساند، و احساس انتظار، انسان صاحب نظر آگاه دین باور حقیقت جوی را، به حجت بالغه الهی!...
اسلام، بزرگترین اصل اجتماعی و پاکترین نهاد سیاسی دین را، اعتقاد و التزام به رهبری «معصوم» میداند.
رهبر جامعه انسان، هیچ کس نمیتواند بود، مگر «پیامبر» یا «امام» که به طور مستقیم از سوی خدا و یا به امر حق و به دست پیامبر، تعیین شده باشد.
حقیقت دین، جز این نیست و بلوغ انسانیت، جز از این راه، مقدور نمیتواند شد.
شیعه، نیز ـ با التزام و پایداری بر این اصل خدایی ـ در هیچ لحظهای از تاریخ، هیچ «ظالم» و «روند ظالمانهای» را تأیید و تصدیق نکرده، و بر سر این کار، «جان» خویش را ـ در همواره همه جا ـ بلا گردان «ایمان» خویش ساخته است!...
در آن حدیث مشهور، هم، که سخن از قیام حجت، به میان میآید، تاکید، بر سر «ستم ستیزی» است:
«یملاالله به الارض قسطاً و عدلاً، کما ملئت ظلماً و جوراً. خداوند، این زمین را ـ به دست او ـ از عدل و داد، سرشار میسازد، همانطور که از ظلم و جور سرریز شده باشد!...»
تو گویی که آنچه دیو آتشخوارة «ظلم»، بر سر آدمیان خاک میآورد، با هیچ داغ و زخم دیگری، برابری نتواند کرد، اصلاً، همة دردهای بشر کجا، و این آتش جانسوز خانمان بر باد ده، کجا؟!
و دوای این همه درد: «عدالت»!
از نگاه «شیعه»، عدالت، اصل دین است:
نخستین پیشوای او، در محراب، به گناه عدالت، به قتل میرسد!!
و آخرین پیشوایش، برای این که به داد عدالت برسد قیام میکند؛
و آخرین حلقه، از مجموعة حلقات مبارزات حق و باطل را ـ که از آغاز جهان، بر پای بوده است ـ به سامان میبرد.
همة حرف «انتظار»، همین است:
سفری دور و دراز، برای رسیدن.
با چشمان «آینده»، تکلیف «حال» را، روشن کردن.
در آستانة سقوط و ابتذال،، دست انسان را گرفتن، و او را، تا درگاه نگاه خدا، بالا کشیدن و بر تحقّق آرمان والای همة انبیا و اولیا و مردان رزم آور راه حق، نظر داشتن!.
ودرآخرین رزم ـ پیروزمندانه ـ حیثّیت عادلانة خاک را از نگاهبلند «بقیةالله» به نظاره برخاستن...و این، حرف کمی نیست!.
نویسنده: ابوالقاسم حسینخانی، قطعه ادبی برگزیده دومین جشنوارة برترینهای فرهنگ مهدویت؛ ویژة مطبوعات.
این سوال را اگر از ما بپرسید خواهیم گفت: بهشت در چند قدمی شماست.
مگر نه اینکه در بهشت دروغ روا نیست؛ مگر نه اینکه در بهشت تعدّی و جور نیست؛ مگرنه اینکه در بهشت حرف اول و آخر را عشق به خدا می زند و بس؛ و مگر نه اینکه...
در همین دنیا عده ای هستند که حتی برای یک بار هم حاضر نیستند ولو به شوخی و گزاف، لب به دروغ باز کنند، یا اینکه سر سوزنی به کسی ستم ورزند؛ عده ای که جز برای رضایت خدا قدم بر نمی دارند و جز برای خدا سخن نمی گویند.
می نشینند برای رضایت خدا؛ برمی خیزند برای رضایت خدا؛ دوست می دارند برای رضایت خدا؛ دشمن می دارند برای رضایت خدا ...
مگر بهشت معهود چیزی جز رضایت محبوب و لذتی جز انس و تقرب با معشوق است.
پس چرا ما آدمها نقد را رها کردیم و دل در گرو نسیه دادیم.
آری در اینجا هم می توان بهشتی ساخت دنیایی و دنیایی ساخت بهشتی.
می توان در دار دنیا به دیدار دلدار امید داشت و دنیا را روزنه ای به سوی بهشت انگاشت.
پس در دنیا باشید ولی با دنیا نباشید؛ در دنیا زندگی کنید و لی از دنیا بگذرید تا به بهشت درآیید.
بهشت نصیبتون
شکوری-دین و اندیشه
برای انتظار حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه الشریف)، باید پیمانه مودت خویش را از نور موالات و دوستی خاندان پاکیها (معصومان علیهم السلام) سرشار کرد.
«و ان تملا ... مودتی نور الموالاة لمحمد و آله.»(1)
زیرا در سایهسار فرهنگ «موالات» پاکان و پاکیها همه مفاسد دنیوی ما در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اصلاح میگردد:
«بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا.» (2)
واژه «موالات» دارای دو مفهوم است. این دو معنا، مانند دو رکن همراه با هم، معنابخش ماده «موالات»اند. واژگان «دوستی» و «پیروی» با هم، «موالات» را در ذهنها به تفسیر تصویر میکشند.
«موالات» به حکم باب «مفاعله»، امری است متقابل، یعنی ما شیعیان، خاندان اهلبیت را دوست میداریم و از آنان اطاعت میکنیم، و آنان نیز ما را دوست داشته و توسلات و تقاضاهای ما را اجابت کرده و ما را شفاعت میکنند.
سید ابن طاووس (رحمة الله) میگوید: سحرگاهی، در سرداب مقدس حضرت در سامره، نوای آن عزیز را شنیدم که مینالید و میفرمود: «اللهم! ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا، و بقیة طینتنا؛ پروردگارا! شیعیان ما، از پرتو انوار ما خلق شدند و از زیاده گل ما سرشته گردیدند. (3)
ابو ربیع شامی میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: از عمر و بن اسحاق، حدیثی نقل شده که:دخل علی امیرالمؤمنین علیه السلام فرای صفرة فی وجهه. قال: ما هذه الصفرة؟ فذکر وجعا به . فقال له علی علیه السلام، انا لنفرح لفرحکم و نحزن لحزنکم، و نمرض لمرضکم، و ندعو لکم، فتدعون فنؤمن. قال عمرو: «قد عرفت ما قلت، و لکن کیف ندعو فتؤمن؟» فقال: «انا سواء علینا البادی و الحاضر.» فقال ابو عبدالله علیه السلام: «صدق عمرو .»(4)
فردی به حضور امیر مؤمنان رسید و حضرت، در صورت او، زردی مشاهده کرد. فرمود:
این زردی چیست؟ گفت که دردی دارد. حضرت فرمود: «ما، با شادی شما، شاد میشویم، و از غم شما اندوهناک، و از مریضی شما مریض میگردیم، و برای شما دعا میکنیم، پس شما هم دعا میکنید و ما آمین میگوییم.»
عمر و گوید: گفتم: «آنچه فرمودی، فهمیدم، اما چگونه بر دعای ما آمین میگویید؟
فرمود: «برای ما، مسافت دور و نزدیک فرقی ندارد.» امام صادق علیه السلام فرموند: «عمرو، راست گفت.»
به خوبی مشاهده میشود که موالات، دو طرفی است و از روایات استنباط میشود که آن امام عزیز، با محبت خروشان خود، به شعیان خود نظر دارد. مگر نه آن است که یوسف گمشده، «رحمت موصوله» (5) و مهر بی کران و رحمت پیوسته الهی است .
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«خداوند، رحمت کند بندهای که ما را نزد مردم محبوب کند و ما را در معرض دشمنی و کینهتوزی آنان قرار ندهد. همانا، به خدا سوگند، اگر سخنان زیبای ما را برای مردم روایت میکردند، به سبب آن، عزیزتر میشدند و هیچ کس نمیتوانست بر آنان وصلهای بچسباند، ولی یکی از آنان کلمهای را میشنود، پس ده کلمه از پیش خود بر آن میافزاید.» (6)
آری پیمانه مودت و دوستی را باید از نور موالات محمد و آل محمد، سرشار و سرریز کرده که اجر زحمات رسول و پاداش رسالت آن سترگ است همچنان که در آیه چنین آمده است: «لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی»(7)؛ برای رسالتم هیچ اجر و مزدی از شما نمیخواهم مگر دوستی اهل بیتم و در آیه دیگر چنین آمده که: «و ما اسالکم من اجر فهو لکم»(8)؛ سود و ثمره این محبت و علاقه، به خود ما باز میگردد و ما را به پاکان و پاکیها وصل میکند و به اوج و رفعت میکشاند و اینگونه است که «فائز» میشویم: «فاز الفائزون» بولایتکم (9) در سایه ولایت پاکان است که رستگاران، به رستگاری دست یافتهاند و از «ذلت خوض و فرو رفتن» به «عزت فوز و سر بر کشیدن» نائل گشتهاند . در آیهای دیگر میخوانیم:
«ما اسالکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» (10)؛ فقط، از کسانی که بخواهند راه را بیابند و حرکت کنند، رسول، مزد رسالت را میخواهد. در دعای ندبه نیز آمده است:
«فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الی رضوانک» (11)؛ همانا تنها، این خاندان راه به سوی خدا هستند و طریقه کسب رضوان اویند.
در سه آیه یاد شده سخن از آن است که اجر و پاداش رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
الف) مودت امت
ب) آن اجر، برای خودتان است
ج) آن اجر، فقط از آن کسی است که خواسته باشد راه یابد.
این عاطفه سرشار است که میتواند به گامهای ما، توان دهد و آن را در «سبیل» و راه خدا همراه با ثبات و استواری، به حرکت و جریان بیندازد، و با این محبت به حجت خدا است که با تمام وجود، نجوا میکنیم:
«السلام علیک یا سبیل الله الذی من سلک غیره هلک» (12)؛ تو ای حجت خدا! - تنها راه هستی و من، سرشار از عشق تو هستم و با تو آغاز میکنم و با تو ادامه میدهم و تنها، تو، شفیع و همراه من، در آغاز و در ادامه هستی. (13)
راستی، کبوتر دل من، در کدامین آسمان باید پرواز کند و در کدامین آستان باید آشیانه گزیند؟ جز آسمان پاکیها که راه نجات و سعادت و رشد مرا به همراه دارد و آستان پاکان، که پناهی مهربان و دل سوز، راهی هست؟
تو، آگاه به تمامی راه هستی و آزاد از تمامی جاذبهها؛ تو، خلق را برای خدا میخواهی و در جهت او به حرکت میداری و آنان را به قلههای «قرب» و «رضوان» رهنمون میسازی. (14)
پینوشتها:
1- فرازی از دعای زیارت آل یس .
2- فرازی از زیارت جامعه کبیره .
3- الصحیفة المبارکة المهدیه، ص 291 (نقل از مهر بیکران)
4- بصائر الدرجات، جزء 5، ب 16، (نقل از مهر بیکران)
5- فرازی از زیارت جامعه کبیره .
6- الروضة من الکافی، ص 229، ح 293 (نقل از مکیال، ج 2، ص 221 .)
7- شوری، 23 .
8- سبا، 47 .
9- فرازی از زیارت جامعه کبیره .
10- فرقان: 57 .
11- فرازی از دعای ندبه .
12- فرازی از دعای صاحب الامر .
13- فمعکم معکم لامع غیرکم (فرازی از زیارت جامعه کبیره)
14- اریدکم لله (نهج البلاغه، خ 136) .
برگرفته از مجله انتظار، ش 5 (با دخل و تصرف)
امام صادق کسی است که خود به این گنجها دست یافته است. پس آدرسهایش همه درست است.
با دقت، پایت را جای پای امام بگذار و برو تا تو هم برسی.
بسم الله:
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.
2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشهگیری (مثبت و سازنده) یافتم.
3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) یافتم.
4- و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.
5- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.
برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس، تو پیش فرست
6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.
7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.
8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.
10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.
12- و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.
13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.
14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.
15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.
16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.
17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم .
18- و طلبت الراحة، فوجدتها فی الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.
19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.
20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.
21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.
22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.
قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهانگرد را
23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.
25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.
مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.
از آنجا که هیچ انسانی مانند نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد نداشت و ندارد هیچ سیره و روشی مانند سیره آن حضرت آموزندگی نخواهد داشت. خدای سبحان بر اثر اهمیت معاد همواره با واژههای "یوم" و "یومئذ"، یعنی روز و آن روز به پیامبر هشدار میدهد که اگر از صراط مستقیم فاصله میگرفتی به تو جزای این جدایی و انفصال را میچشاندیم و عذاب تو را در حیات دنیا و در آخرت مضاعف میگردانیدیم: "إذاً لأذقناکَ ضِعف الحیوة و ضِعف الممات." (1) از این رو آن حضرت در سخنها، استدلالها و برخوردها چه در جنگ و چه در صلح، در مسجد و غیر آن، همواره معاد را مطرح میفرمود و مردم را به یاد معاد و قیامت متذکر میکرد.
رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) اسم مبارک "هو الاخر" را در کنار "هو الأول" تفسیر میکرد و به عنوان مظهر اسم اعظم تا آنجا که ادراک و فهم مردم به آن میرسید از این امر مهم سخن میراند.
حضرت رسول اکرم در سخنها، استدلالها و برخوردها چه در جنگ و چه در صلح، در مسجد و غیر آن، همواره معاد را مطرح میفرمود و مردم را به یاد معاد و قیامت متذکر میکرد.
آن حضرت میفرمود: شما با نظام کلّ جهان هماهنگ خواهید بود و همه اسمای الهی در معاد ظهور دارد. برخی از آنها سبب خوف، پارهای مایه امید و بعضی باعث ارادت و برخی سبب کراهت است.
وجود انسان و حیات و ممات او از این مجموعه انجام یافته جدا نیست و به سوی خدا در حرکت است: "ألا إلی الله تَصیر الأمور"(2) و سفره ظاهری آسمان و زمین برچیده خواهد شد: "والأرض جمیعاً قبضتُهُ یومَ القیامة و السّموات مطوِیّات بیمینه."(3) گاهی میفرمود: "أفضل الإیمان أن تعلم أنّ الله معک حیث ما کنت"(4)؛ بهترین ایمان آن است که بدانی هر جا باشی خدا با توست.
در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر رخداد بزرگ یا کوچکی که به وقوع میپیوست و نشانه زوال و نفاد بود، پیامبر آیه مبارکه "إنّا لله و إنّا إلیه راجعون"(5) را بر لب جاری میکرد و به گفته زمخشری وقتی چراغ منزل آن حضرت خاموش میشد و نیز در رخدادهای کوچکتر از آن، این آیه مبارکه را تلاوت میفرمود.(6)
در سیره آن حضرت هر حادثه یک آزمون الهی تلقی میشد. انسان کامل در حوادث، شکیبایی خود را از دست نخواهد داد؛ زیرا رخدادهای تلخ و شیرین و سبک و سنگین را مجرای اراده الهی میداند و هرگز متزلزل نمیشود چنانکه حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند: "النّفس الکریمه لا تؤثّر فیها النّکبات" (7) توجه به خدا را در همه حالات خود حفظ میکند. بدیهی است سیره اخلاقی چنین انسانی بسیار آموزنده خواهد بود.
در سیره پیامبر اکرم هر حادثه یک آزمون الهی تلقی میشد. انسان کامل در حوادث، شکیبایی خود را از دست نخواهد داد؛ زیرا رخدادهای تلخ و شیرین و سبک و سنگین را مجرای اراده الهی میداند و هرگز متزلزل نمیشود.
بینش و نگرشی که پیامبر به ربوبیّت پروردگار داشت به او میآموخت که هر مربوبی تحت تدبیر ربّ خویش است و کمال تدبیر آن است که مربوب به پروردگار و ربّ خود تقرّب پیدا کند: "قل أغیرَ الله أبغی ربّاً و هو ربّ کلّ شیء و لا تکسب کلّ نفسٍ إلّا علیها و لا تزر وازرة وزر أُخری ثمّ إلی ربّکم مرجعکم فینبّئکم بما کنتم فیه تختلفون"(8)؛ بگو ای پیامبر آیا من کسی غیر خدا را به ربوبیّت برگزینم در صورتی که خدا ربّ همه موجودات است و هیچ کس چیزی نیندوخت مگر بر خود و هیچ نفسی بار سنگین دیگری را بر دوش نگیرد و بازگشت همه شما به سوی خداست. او شما را به آنچه در آن خلاف کردید آگاه خواهد ساخت.
در سیره نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتنا به مبدأ و اهتمام به معاد در کنار هم قرار گرفته است: "قل أغیر اللهِ أتّخذ ولیّاً فاطر السّموات و الأرض و هو یُطعِم و لا یُطعَم قل إنّی أُمرتُ أن أکونَ أوّل من أسلم و لا تکوننّ من المشرکین. قل إنّی أخاف إن عصیتُ ربّی عذابَ یومٍ عظیمٍ"(9)؛ بگو آیا غیر خدا را به یاری و دوستی و سرپرستی برگزینم. آفریننده آسمان و زمین خداست. او به خلق طعام و روزی میبخشد و خود از طعام بینیاز است. بگو ای رسول، من مأمورم اول کسی باشم که تسلیم حکم خداست و نیز مرا گفتهاند که از گروهی که به خدا شرک آورند نباشم.
پیامبر اکرم درباره معاد گاهی دو انگشت سبّابه دو دست را کنار هم میگذاشت و میفرمود: "أنا و السّاعة کهاتیْن"؛ من و قیامت مانند این دو انگشتیم؛ یعنی من از قیامت دور نیستم و همیشه به یاد آن هستم.
خداوند طبق این آیه، فاطر، مدبّر و آفریننده مجموعه نظام امکانی است، همه قوای طبیعی و غریزی از او پدید آمده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق این فرمان میگوید: من اگر توحید الهی را به رسمیّت نشناسم به عذاب الهی در معاد مبتلا خواهم شد.
در این نگرش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محروم ماندن از توحید سبب عذاب در معاد خواهد بود. آن حضرت درباره معاد گاهی دو انگشت سبّابه دو دست را کنار هم میگذاشت و میفرمود: "أنا و السّاعة کهاتیْن"(10)؛ من و قیامت مانند این دو انگشتیم؛ یعنی من از قیامت دور نیستم و همیشه به یاد آن هستم. گرچه معنای عمیق این همتایی، یعنی تساوی نبوت و معاد و حضور دائمی یکی برای دیگری جایگاه خاص خود را دارد.
پینوشتها:
1- سوره اسراء، آیه 75.
2- سوره شوری، آیه 53.
3- سوره زمر، آیه 67.
4- کنزالعمّال، ج 1، ص 37، ح 66.
5- سوره بقره، آیه 156.
6- کشّاف، ج 1، ص 207.
7- میزان الحکمه، ج 10، ص 147.
8- سوره انعام، آیه 164.
9- سوره انعام، آیات 14 ـ 15.
10- بحار الانوار، ج2، ص 309.
منبع:
معاد در قرآن، آیةالله جوادی آملی، بخش یکم، ص 36.
دادگاه قانوناساسی ترکیه با انتشار بیانیهای دلایل خود درباره مخالفت با حجاب در دانشگاههای این کشور را اعلام کرد. خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اطلاعرسانی ای کی آی، پایگاه اطلاعرسانی حریت به انتشار علل مخالفت دادگاه قانون اساسی با قانون لغو ممنوعیت حجاب در دانشگاهها تهیه شده بود، اشاره کرده است. این دادگاه تصمیم خود را برای مخالفت با این قانون در ماه ژوئیه اعلام کرده بود.
براساس این گزارش تازه منتشر شده دادگاه قانون اساسی ترکیه اعلام کرد این قانون (لغو ممنوعیت حجاب) ماده 2 قانون اساسی را نقض میکند. براساس ماده 2 قانون اساسی مواد قانونی را نمیتوان تغییر داد یا در معرض تغییر قرار داد.
در ماه ژوئیه دادگاه قانون اساسی اظهار داشت که تصمیمی که ماه فوریه در پارلمان مبنی بر لغو ممنوعیت حجاب در دانشگاهها اتخاذ شده اصول سکولار قانون اساسی را نقض میکند. دولت در آن زمان گفته بود که ممنوعیت روسری در دانشگاهها به معنی محرومیت تعداد زیادی از دختران از تحصیل است.
دادگاه قانون اساسی ترکیه همچنین نقض ماهیت اصول سکولاریسم، محدودیت حق مردم، صدمه به نظم عمومی را از دیگر علل خود برای مخالفت با این قانون عنوان کرده است
دادگاه همچنین در این بیانیه اعلام کرده است که لغو ممنوعیت حجاب ویژگیهای اصلی جمهوری را نقض میکند.
دادگاه قانون اساسی ترکیه همچنین نقض ماهیت اصول سکولاریسم، محدودیت حق مردم، صدمه به نظم عمومی را از دیگر علل خود برای مخالفت با این قانون عنوان کرده است.
این درحالی است که اکثریت جمعیت 70 میلیونی ترکیه را مسلمانان تشکیل دادهاند. سکولارهای این کشور از این امر واهمه دارند که لغو ممنوعیت حجاب در دانشگاهها به ریشههای سکولار کشور صدمه وارد کرده و سایر دانشجویان را به پوشش ترغیب کند.
لغو این قانون به یک چشم انداز سیاسی در ترکیه تبدیل شده است چرا که سکولارهاا روسری را نماد اسلام سیاسی میدانند؛ این در حالی است که اسلام حجاب را به عنوان یک وظیفه دینی بر زن مسلمان واجب کرده است. این چالشها چندین دهه است برای دانشجویان محجبه ترکیه وجود داشته و بسیاری از دختران مسلمان را از ادامه تحصیل در مقاطع عالی محروم نموده است.
سورهی انفال هشتمین سوره قرآن با 75 آیه است که بعد از جنگ بدر نازل شده است. بخشی از ماجرای بدر و برخی حقایق و اسرار پنهانی آن و نیز گوشهای از مسائل مربوط به جهاد، غنایم، انفال و همچنین موضوع هجرت در راه خدا، در این سوره مبارکه بیان شده است.
«و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی1» و توحید افعالی
جبرئیل در روز جنگ بدر به رسول خدا -صلی الله علیه و آله- بیان داشت: مشتی از خاک را بردار و به سوی کفار پرتاب کن. زمانی که دو گروه مقابل یکدیگر قرار گرفتند رسول خدا به علی -علیهالسلام- فرمود «مشتی سنگریزه به من بده» آنگاه آن مشت خاک و سنگریزه را به سوی کفار پرتاب کرد. و در آن لحظه هیچ مشرکی باقی نماند مگر اینکه در چشم و دهان و گلویش سنگریزه و خاک داخل شد. در این فرصت مؤمنان بهر آنها حمله کرده و شکست دادند.
آیه فوق بیان میکند شما مشرکان را به قتل نرساندید بلکه خدا بود که آنها را به قتل رساند. و نیز به پیامبر خطاب میکند که تو پرتاب کننده نبودی، خدا بود که سنگریزهها را پرتاب کرد.
آنچه در جنگ بدر به ظهور رسید؛ یعنی استیصال و درماندگی و شکست مشرکانِ تا دندان مسلح توسط گروهی اندک و با کمترین سلاح؛ امری عادی نبود. و این خدا بود که با فرستادن فرشتگان، محکم کردن قدمهای مومنان و ایجاد رعب در قلوب مشرکان، آنها را درهم شکست و فراری داد. مومنان و رسول خدا در حکم آستین بودند و این دست الهی بود که از این آستین بیرون آمده و مشرکان را در هم شکست.2
یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم 3
این آیه شریفه بیانگر حقیقت و سرّ دعوت الهی است، و حقیقت این دعوت، فراخوانی است که با خارج کردن انسان از دنیای فانی و نابود شدنی و حرکت دادن به سوی آن که از جان و قلبش به او نزدیکتر است، وی را زنده میکند. همو که از او به او نزدیکتر او! «واعلموا انّ الله یحول بین المرء و قلبه».
انسان حیات دیگری نیز دارد که ارزش آن با زندگی دنیا، که خداوند آن را بازیچه و خیال و بازدارنده میخواند، قابل مقایسه نیست. این حیات حقیقی، زندگی آخرت است و به زودی پرده از آن برچیده خواهد شد. حیاتی که حرکت به سوی آن جز با نور ایمان و عبودیت ممکن نخواهد بود.4
اکنون فرصت خوبی است تا نامهی عاشقانهی یار را باز کنی و این فصل از ترانهی عروج را بخوانی. برخیز؛ آری برخیز و قرآن رابیار و سورهی انفال را بخوان.
خانهی دلت به عطر یار آکنده
حسین رحیمی
1- انفال:8/17
2- المیزان ج9ص37-38
3- انفال:8/24
4- المیزان ج9ص42
اتاق پر از کبوتر سفید شده بود. کبوترها بیقرار، بالبال میزدند. پنجره را باز کردم تا پرواز کنند که رضا آمد و گفت: «مادر! اینها کبوترهای حرم امام رضا(ع) هستند.»
---
توی این دنیای هستی که همش رو به فناست
من فقط یه دل دارم اونم مال امام رضاست
آهسته و آرام، میان صدای غریب باد و از بین دو ردیف پرچمهای سه رنگ مزار شهدا قدم می زد. خیره در امتداد غروب و ویترین ملکوتی شهدا همراه با غمی که هیچگاه فرو ننشست، کنار مزار فرزندش رسید و نشست. شب جمعه بود و بیقراری دلهایی که همراه با شور و شعف شب میلاد امام جواد(ع) به میهمانی شهدا آمده بودند تا پای صحبتهای مادر علیرضا شهبازی در حلقه مزار شهید محمودوند و مزار شهید مجید پازوکی بنشینند.
*فقط دو دختر داشتم. یک سفر که به مشهد رفتیم، از امام رضا(ع) خواستم پسری به من بدهد که اسمش را رضا بگذارم. نذر مسجد امام رضا (ع) هم کردم. بعدها رضا در همین مسجد عضو بسیج شد.
شبی که فردایش خبر شهادت رضا را دادند، خواب کبوترها را دیدم. فردا ظهر موقع اذان حال عجیبی به من دست داد. احساس کردم زانوهایم بیحس شده. طولی نکشید که تلفن زدند و گفتند علیرضا شهبازی شهید شد. آن وقت بود که سرّ این بیت حک شده بر مزار شهید را فهمیدیم:
توی این دنیای هستی که همش رو به فناست
من فقط یه دل دارم اونم مال امام رضاست
دنبا برایش تنگ بود. میگفت: «مادر، دعا کن من شهید بشم!»
با اینکه همه چیز در اختیارش بود، اما سادگی را دوست داشت. مانند برکهای زلال بود و جاری. نمیخواست با رنگ و ریا برابر مردم ظاهر شود. ساده زندگی میکرد و ساده میپوشید.
از همان سالهای نوجوانی با شهدا مأنوس بود. حرف میزد و اشک میریخت. شاید باورتان نشود، اما چهل شب در همین مکانی که الان مزار اوست زیارت عاشورا میخواند. او خودش میدانست کجا دفن میشود؛ حتی عکسی هست که درآن رضا با دست این محل را نشان میدهد، دوستانش میگویند: رضا میگفته اینجا محل دفن من است.
مشتاقانه در فعالیتهای بسیج شرکت میکرد و در ماه رجب و شعبان هم روزه بود.
دیگر فکر کردن به این مسئله برایمان راحت نبود؛ معادله پیچیدهای بود: یکسو دنیا وآن سو پل زدن به بهشت موعود؛ معادلهای که این شاهدان حقیقت،به سادگی آن را حل کردند. خدایا، بعد از گذشت این همه سال از پذیرش قطعنامه، کسانی هنوز مانند پرستوهای سنگرها، میدانند لحظة وصال به معبود چه لذتی دارد. آنها میدانند کی، کجا وچگونه به شهادت میرسند.
برای جوانی مثل من با این دنیای اینترنتی و مجازی که عادت کردهام نماز صبحم را با زنگ گوشی موبایل و پنج دقیقه مانده به طلوع آفتاب بخوانم،شاید خیلی مفهوم نباشد که میشود اینگونه پلههای آسمان را با عشق به وصال طی کرد.
یاران همه سوی مرگ رفتند
بشتاب که تا ز ره نمانیم
ای خون حماسه در رگ دین
برخیز نماز خون بخوانیم
چهل شب در همین مکانی که الان مزار اوست زیارت عاشورا میخواند.
شوخ طبع بود و در عین حال با ادب. از هر غذایی نمیخورد و میگفت: «نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده». اهل تضرع بود و عبادت خالصانه. گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، میدیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میکند.
الآن به پدرش میگویم: دیگر چند سال است صدای رضا در خانه نمیآید؟ مؤسس هیئت «محبانالمجتبی(ع)» بود و عاشق مجلس عزاداری امام حسین(ع). از زمانی که وارد تفحص شهدا شد، حالش تغییر کرده بود. آنقدر خوشحال بود که راضی شده بودیم به دوریاش. هر موقع هم شهید پازوکی و شهید محمودوند به خانه ماتلفن میزدند، میگفتم: نگرانم. خیلی مواظب رضای من باشید. آنها میگفتند: «نگران نباشید، ما هر کجا برویم رضا را با خودمان میبریم.»
وقتی روی مین رفت و زخمی شد، نمیگذاشت کسی نزدیکش شود و میگفته: «خیلی زحمت کشیدم تا با بدن خونین، آقا امام حسین(ع) را ببینم.»
سرانجام، فکه میزبان شقایقهای خونین شد. علیرضا شهبازی و محمد زمانی به معراج ابدی سرزمین شهادت رفتند؛ بیدلانی که در عصر جهالت دوبارة بشر و از میان جاذبههای رنگ و نیرنگ با سفر به مجنون، مجنون وجه الله شدند و با نام فکه، تکبیر عشق گفتند و به سجدة رملهای خونین افتادند.
... ما که نتوانستیم شهدا را بشناسیم، حتی من که مادر رضا بودم.
در دنیا جا نمیشد و این مرغ بهشتی من، سالها پس از جنگ در جایی زندگی کرد که درهای بهشت به رویش باز است و خدا زودتر دعای ساکنانش را اجابت میکند. بالاخره به آنچه میخواست، رسید. امام رضا(ع) مانند فرزندش جوادالائمه(ع) رضای من را در بیست وپنج سالگی میهمان خودش کرد.
منبع:امتداد
میرزا علی احمدی میانجی، در چهارم محرم 1345 ق . در روستای «پورسخلو» از توابع شهرستان میانه دیده به جهان گشود. او در سال 1363 ق . پس از آموختن مقدمات علوم اسلامی و سطح، در میانه و تبریز به شهر قم هجرت کرد، در یکی از حجرههای مدرسه دارالشفاء مسکن گزید و دروس سطوح عالی را از محضر استادان آن حوزه آموخت .
مکاتیب الرسول - مجموعه مکاتبات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) - مهمترین آثار قلمی آن بزرگوار است .
جلسات اخلاقی استاد احمدی در قم محفل انس جوانان دانشجو و طلبه بود. چند توصیه اخلاقی آن پارسای زنده یاد را از نظر میگذارنیم .
گناه آثار وضعی دارد حتی بعد از توبه نیز آن آثار در روح انسان باقی میماند و برای همین نیز در آیات قرآن بعد از کلمه «تابوا» (توبه کنید)؛ کلمه «اصلحوا» (اصلاح کنید) آمده است؛ یعنی صِرف توبه کافی نیست. بعد از آن باید با جدیت به اصلاح روح پرداخت تا آثار وضعی گناه از جان و دل زدوده شود.
از خدا حاجت خواستن، خودش توفیق است. در دعا هست که، «اما الراحل الیک قریب المسافة» منظور از راحل این است که خدایا، کسی که میخواهد به سوی تو بیاید، قریب المسافة است . من به ذهنم آمده که شاید قریب المسافة این باشد که عبد هر قدر هم دور باشد، اگر بخواهد برگردد، فاصله نزدیک است؛ فقط یک دفعه بگوید: نفهمیدم، خدایا، نفهمیدم؛ غلط کردم .
امتحان در «خوشی» خیلی مشکل است. من خیال میکنم از هزار، یک نفر از عهده امتحانش بیرون میآید. خدا پول بدهد، مقام بدهد، صحت بدن بدهد، وسایل و امکانات بدهد، آدم خودش را گم نکند؟! چند نفر میتوانند از عهده امتحان بیرون بیایند؟!
یکی از آداب دعا این است که به خدا راه نشان ندهیم .
ما باید از فضل خدا بخواهیم، دیگر بقیه کارها به دست خدا است. بگوییم خدایا میدانی که من احتیاج دارم به فلان عطیه شما .
مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: آداب دعا این است که از فضل خدا بخواهی و در راه و خصوصیات آن دخالت نکنی .
وقتی آدم شرح حال بزرگان و وارستگان را میخواند، فایدهاش این است که احساس کمبود میکند . مقامات آنها را میبیند و آن وقت میفهمد چقدر از نظر معنوی کمبود دارد. آیة الله بهاءالدینی میفرمودند: اگر کسی «وصل» را درک نکند، نمیفهمد معنای «فصل» چیست و چرا علی (علیهالسلام) در دعای کمیل میفرماید: توان فراق تو را ندارم .
منبع:
مجله پرسمان، پیش شماره 8 ، عبدالرحیم اباذری .
آیا انسان پس از مرگ یکباره وارد عالم قیامت مىشود و کارش یکسره مىگردد، و یا انسان در فاصله مرگ و قیامت یک عالم خاصى را طى مىکند و هنگامى که قیامت کبرى بپا شد وارد عالم قیامت مىگردد؟(و البته این را هم مىدانیم که تنها خدا مىداند که قیامت کبرى کى بپا مىشود. حتى پیامبران نیز از این مطلب اظهار بى اطلاعى کردهاند.)
مطابق آنچه از نصوص قرآن کریم و اخبار و روایات متواتر و غیر قابل انکارى که از رسول اکرم و ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است استفاده مىشود، هیچ کس بلافاصله پس از مرگ وارد عالم قیامت کبرى نمىشود، زیرا قیامت کبرى مقارن است با یک سلسله انقلابها و دگرگونیهاى کلى در همه موجودات زمینى و آسمانى که ما سراغ داریم یعنى کوهها، دریاها، ماه، خورشید، ستارگان، کهکشانها.
هنگام قیامت کبرى هیچ چیزى در وضع موجود باقى نمىماند. به علاوه در قیامت کبرى اولین و آخرین جمع مىشوند، و ما مىبینیم که هنوز نظام جهان برقرار است و شاید میلیونها و بلکه میلیاردها سال دیگر نیز برقرار باشد و میلیاردها میلیارد انسان دیگر بعد از این بیایند.
همچنین از نظر قرآن کریم هیچ کس در فاصله مرگ و قیامت کبرى در خاموشى و بى حسى فرو نمىرود، یعنى چنین نیست که انسان پس از مردن در حالى شبیه بیهوشى فرو رود و هیچ چیز را احساس نکند، نه لذتى داشته باشد نه المى(درد)، نه سرورى داشته باشد و نه اندوهى. بلکه انسان بلافاصله پس از مرگ وارد مرحلهاى دیگر از حیات مىگردد که همه چیز را حس مىکند، از چیزهایى لذت مىبرد و از چیزهاى دیگر رنج، البته لذت و رنجش بستگى دارد به افکار و اخلاق و اعمالش در دنیا.
این مرحله ادامه دارد تا آنگاه که قیامت کبرى بپا شود. در آن هنگام در اثر یک سلسله انقلابها و دگرگونیهاى بى نظیر که در آن واحد جهان را فرا مىگیرد و از دورترین ستارگان گرفته تا زمین ما همه مشمول آن دگرگونى مىشوند، این مرحله یا این عالم که براى هر کسى یک فاصله و حد وسط میان دنیا و قیامت مىشود، پایان مىپذیرد.
پس، از نظر قرآن کریم عالم پس از مرگ در دو مرحله صورت مىگیرد، و به تعبیر صحیحتر، انسان پس از مرگ دو عالم را طى مىکند: عالمى که مانند عالم دنیا پایان مىپذیرد و «عالم برزخ» نامیده مىشود، دیگر عالم قیامت کبرى که به هیچ وجه پایان نمىپذیرد.
منبع:
مجموعه آثار، ج 2، ص 513، استاد شهید مرتضى مطهرى، با تصرف .