مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 90
کل بازدید : 781089
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

لیله‏الرغائب

شب جمعه‏ی اول ماه رجب که به نام «لیله‏الرغائب» (شب آرزوها) معروف است، دارای عمل ویژه و منحصر به فردی است که البته ثواب آن هم فوق العاده و بی‌نظیر است. از جمله فضیلت  نماز این شب آنکه گناهان بسیار بسبب او آمرزیده شود و آنکه هر که این نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود حقّ تعالى بفرستد ثواب این نماز را بسوى او به نیکوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصیح پس با وى گوید اى حبیب من بشارت باد تو را که نجات یافتى از هر شدّت و سختى گوید تو کیستى بخدا سوگند که من روئى بهتر از روى تو ندیدم و کلامى شیرینتر از کلام تو نشنیده ام و بوئى بهتر از بوى تو نبوئیدم گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى آمدم امشب بنزد تو تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائى تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قیامت پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد هرگز وکیفیت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه میدارى چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مى گذارى هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ مى خوانى و چون فارغ شدى از نماز هفتاد مرتبه مى گوئى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ وَعَلى آلِهِ پس به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گوئى سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس سر ازسجده برمیدارى وهفتاد مرتبه مى گوئى رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِىُّ الاَعْظَمُ پس باز به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گوئى سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس حاجت خود را مى طلبى که انشاءالله برآورده خواهد شد و بدان نیز که در ماه رجب زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام مندوبست و اختصاصى دارد چنانچه عمره در این ماه فضیلت دارد و روایت شده که تالى حجّ است در فضیلت و منقول است که جناب علىّ بن الحسین علیه السلام مُعْتَمِر شده بود در ماه رجب و شبانه روز نماز در نزد کعبه مى گذاشت و پیوسته در سجده بود در شب و روز و این ذکر از آن حضرت شنیده مى شد که در سجده مى گفت : عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ.
. مطمئنم اگر  ثواب آن را بدانید هیچ وقت آن را ترک نمی‌کنید. گرچه اهل معرفت عبادت را فقط برای رضایت خدا انجام می‌دهند؛ به قول حافظ:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که خواجه خود روش بنده‌پروری داند

به هرحال این شب، شب ویژه‌ای برای اهل دل و ارباب معرفت است که جا دارد مراجعه‌ای به کتاب شریف المراقبات (اعمال سال) مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی بفرمایید.

برای حسن ختام این قسمت از بحث، بخشی از سفارش پیر اهل سلوک، میرزا جوادآقا را تبرکاً نقل می‌کنیم:

... یکی از مراقبت‌های مهم در این ماه، به یاد داشتن حدیث «فرشته‏ی دعوت‏کننده» می‌باشد که از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم روایت شده است. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم فرمود: خدای متعال در آسمان هفتم فرشته‌ای را قرار داده که به او «دعوت‏کننده» گفته می‌شود. هنگامی که ماه رجب فرا می‏رسد، این فرشته در هر شب این ماه تا صبح می‌گوید: خوشا به حال تسبیح کنندگان خدا، خوشا به حال فرمانبرداران خدا،

خدای متعال می‌فرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند، فرمانبردار کسی هستم که فرمانبردارم باشد و بخشنده‏ی کسی هستم که از من طلب بخشش کند.

ماه، ماه من، بنده، بنده‏ی من و رحمت، رحمت من است. هرکس در این ماه مرا بخواند، او را اجابت می‌کنم. هرکس از من درخواستی کند، به او عطا می‌کنم و هرکس از من هدایت بخواهد او را هدایت می‌کنم! این ماه را رشته‌ای بین خود و بندگانم قرار دادم که هرکس آن را بگیرد، به من خواهد رسید.

اگر توفیق پیدا کردید و این نماز را خواندید برای من و خواهرم هم دعا کنید.مخصوصا برای شادی روح خواهرم التماس دعا دارم.


  

1- اگه همه مردم

 

امام هادی علیه السلام فرمودند:

لو سلک الناس وادیا شعبا لسلکت وادی رجل عبد الله وحده خالصا

 

اگر همه مردم مسیری را انتخاب کنند و در آن گام نهند ، من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه می پرستد خواهم رفت

 

(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 245)

2- راه سبک شدن مصائب دنیا

 

امام هادی علیه السلام فرمودند:

من کان علی بینة من ربه هانت علیه مصائب الدنیا و لو قرض و نشر

هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، گر چه تکه تکه شود.

 

(تحف العقول ، ص 511)

3- دشمنی با روزها

از حضرت ابوالحسن امام علی بن محمد نقی علیه السلام در مورد فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرموده اند( لا تعادوا الایام فتعادیکم) یعنی با روزها دشمنی نکنید که با شما دشمنی خواهند کرد سوال شد

 

امام هادی علیه السلام فرمودند:

 

آری منظور از ایام ما هستیم به سببب ما آسمان ها و زمین برپاست پس:

 

سبت ( شنبه) نام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و احد ( یکشنبه) نام امیر المومنین علیه السلام و اثنین ( دوشنبه) حسن و حسین علیهما السلام و ثلثاء ( سه شنبه) علی بن الحسین ( سجاد) و محمد بن علی ( باقر) و جعفر بن محمد ( صادق) علیهم السلام و اربعاء ( چهارشنبه) موسی بن جعفر ( کاظم) و علی بن موسی( رضا) و محمد بن علی( جواد) و من – علی بن محمد( هادی) – علیهم السلام و خمیس ( پنج شنبه فرزندم حسن ( عسگری) علیه السلام و جمعه فرزند فرزندم می باشد و به سوی اوست که گروه حق جمع می شوند و همان است که زمین را پر از عدل و داد می کند، چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد ،

 

و این است معنی ایام و این که در دنیا با آنها دشمنی نکنید که در آخرت با شما دشمنی خواهند کرد.

 

 

کمال الدین ج 2 ص 393 به نقل از مکیال المکارم

 4- نکوهش افراد در تملق

امام هادی علیه السلام به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودند:

 

أقبل علی شأنک، فإن کثرة الملق یهجم علی الظنة، و اذا حللت من أخیک فی محل الثقة فاعدل عن الملق الی حسن النیة.

 

از این کار خودداری کن که تملق بسیار، بدگمانی به بار آورد و اگر برادر مؤمنت مورد اعتماد تو واقع شد، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده.

 

(مسند الامام الهادی، ص 302)

 

 5- خوشبین باشیم یا نه ؟

 

     امام علی نقی الهادی علیه اسلام فرمودند:

 

هرگاه زمانی باشد که عدل غلبه کرد بر جور ، پس حرام است که گمان بد بری به احدی مگر آنکه علم پیدا کنی به بدی او.

 و هرگاه زمانی باشد که جور غلبه کند بر عدل، پس نیست برای احدی که گمان خوبی برد به احدی تا آنکه ببیند آن را از او.

منتهی الامال ج 2 ص 483

 6- پیامد از خود راضی بودن

امام هادی علیه السلام فرموده اند:

 

من رضی عن نفسه کثر الساخطون

 

هر که از خود راضی باشد ، خشم گیران بر او زیاد خواهند بود. .

 منتهی الامال ج 2 ص 480

 

7- ارزش شکر گذاری

امام هادی علیه السلام فرموده اند:

 

أَلشّاکِرُ أسعَدُ بِالشُّکرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ الَّتی أوجَبَتِ الشُکرَ لَأَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ و الشُکرُ نِعَمٌ وَ عُقبی

 

 شکرگزاری از نعمت، از خود نعمت بهتر است چون نعمت متاع دنیای فانی است و لکن شکر، نعمت جاودانه آخرت است.

 

(بحارالانوار، ج75، ص 365؛ تحف العقول، ص 483)

 8- نتیجه نزاع و جدال

امام هادی علیه السلام فرموده اند:

 

ألمِراءُ یُفسِدُ الصَّداقَةَ القَدیمَةَ وَ یُحَلِّلُ العُقدَةَ الوَثیقَةَ وَ أقَلُّ مافیهِ أن تَکُونَ فیهِ المُغالَبَةُ أُسُّ أسبابِ القَطیعَةِ

 

جدال و نزاع، دوستان قدیمی را از یکدیگر جدا نموده و اعتماد و اطمینان را از بین می برد تنها چیزی که در آن است غلبه بر دیگری است و آن هم سبب جدایی است.

 

(بحارالانوار، ج 75 ، ص 370؛ میزان الحکمة ج5، ص 308)

9-نتیجه تقوا و اطاعت پذیری از خدای متعال

امام هادی علیه السلام فرموده اند:

 

مَنِ اتَّقَی اللهَ یُتَّقی وَ مَن أطاعَ اللهَ یُطاعُ

 

کسی که از خدا بترسد از او می ترسند و کسی که از خدا اطاعت کند از او اطاعت خواهند کرد.

 

(بحارالانوار، ج68، ص 182)

10- لحظه جان دادن خود را یاد آر

امام هادی علیه السلام فرموده اند:

اُذکُر مَصرَعَکَ بَینَ یَدَی أهلِکَ، وَ لا طَبیبٌ یَمنَعُکَ وَ لا حَبیبٌ یَنفَعُکَ

 

هنگام جان دادن در برابر خانواده، خود را به یادآور که نه طبیبی می تواند مرگ را از تو دور بگرداند و نه دوستی می تواند تو را یاری نماید.  

(بحارالانوار، ج75، ص 370؛ میزان الحکمة، ج10، ص 579)

 

 

 

 

 

 

 


  

امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام " هادی"، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام " صریا" متولد گشت.  آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا ( عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.

پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است که دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه کراماتی است که از آن بزرگوار صادر شده است.

ابن صباغ مالکی در کتابی موسوم به فصول المهمه خطوط واضحی از سیمای تابناک فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمان شکست ناپذیر عصر متوکل عباسی را ترسیم می کند!

«فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلند پایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیکی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذکر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها که موجب حیرت است بسنده کرد. او جمیع صفات نیک و مفاخر معنوی را یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حکمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و برکنار است.»

امام هادی (ع) دارای نفس زکیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود که هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.

ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می کند که او نیک سرشت ترین و پاک ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سکوت، شکوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری که شعاع کلامش روح آدمیان را سحر می کرد.

در وجود مقدس امام هادی (ع) ویژگی های اخلاقی پسندیده می درخشید. امامت، کمال و دانش و فضیلت و سرشت و اخلاق نیک از فرازهای اخلاقی این امام همام است.

خداوند به قدرت بی منتها و دانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است که خداوند آن را دراختیار امامان شیعه که راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.

 

السلام علیک یا ولی الصالحین السلام علیک یا ابوالحسن علی النقی الهادی
 

imam hadi
 

مرقد مطهر پیشوای دهم- عراق/ سامراء

 

 imam hadi زیارت حضرت امام علی بن النقی (ع)      

امام هادی (ع) که در زمره امامان شیعه و از خاندان رسالت است، نیز از ویژگی دانشی گسترده و جامع برخوردار است، طوری که سمبل های دانش و فرهنگ وی، عقول را حیران و اندیشه ها را به اعجاب واداشته است.

امام دهم همچون پدران و اجداد بزرگوار خود در علم و دانش سرآمد روزگار بود. درخشش او در مدت حیاتش احترامی شگفت در قلوب همگان ایجاد کرده بود. نامه آن حضرت در رد پیروان معتقد به تفویض و جبریون و اثبات عدل و حد مابین جبر و تفویض، از فرازهای شگفت آور دوره امامت، امام هادی محسوب می شود و بسیار مورد تعمق و توجه می باشد.

امام هادی (ع) در این نامه، نظریه پیروان هر دو عقیده را با منطقی ترین اصول مردود اعلام کرده و اسراری از علوم و حقایق آن را پاسخ فرموده است.

با توجه به اینکه خداوند دارای عدل و انصاف و حکمت بالغه است، پس اوست که می تواند هرکس را بخواهد از میان بندگان خود برای ارسال پیامش و تبلیغ رسالتش و اتمام حجت بر بنده هایش برگزیند. گوشه ای دیگر از دریای بیکران دانش امام هادی (ع) در تاریخ خطیب بغدادی تجلی دارد. او به شهادت خود دانش امام را متذکر شده و در مقام اثبات آن می گوید:

روزی یحیی بن اکثم در مجلس واثق خلیفه عباسی که جمعی از علماء و فقها حضور داشتند، سؤال کرد که چه کسی سر حضرت آدم (ع) را هنگامی که حج به جا آورد، تراشید؟

تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند، واثق گفت: هم اکنون من کسی که جواب این سؤال را بدهد حاضر  می کنم، سپس شخصی را بدنبال حضرت هادی (ع) فرستاد و وی را به دربار خلیفه دعوت کرد. امام نیز دعوت را پذیرفت و برای اظهار و بیان حقیقت به دربار واثق رفت. خلیفه پرسید: ای ابوالحسن به ما بگو چه کسی سر حضرت آدم را هنگام حج تراشید؟ امام فرمود: ای واثق ترا به خدا سوگند می دهم که ما را از بیان و جواب آن معاف کنی، خلیفه گفت: ترا سوگند می دهم که جواب را بفرمایی!

امام فرمود: اکنون که قبول نمی کنی، پس می گویم. پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش که رسول خدا باشد، اطلاع داد که فرمود: برای تراشیدن سر آدم جبرئیل مأمور شد یاقوتی از بهشت آورد و به سر آدم کشید تا موهای سرش بریزد.

در مورد جاذبه اجتماعی و نفوذ سیاسی امام هادی (ع) فقط می توان همین را گفت که یکی از تجلیات و تشعشعات پرشکوه خداوند و تابش منبع فیاض نور حق در وجود امام هادی (ع) متجلی و منعکس شده و از وجود حضرت نیز مانند آینه ای که انوار گوناگون را در خود انعکاس می دهد، ساطع بوده است. کسی را در عصر پیشوای دهم، توان نگاهی ممتد و حتی لحظه ای کوتاه به چهره او نبود. به محض نظر به رخسار پرفروغش آثار ضعف و سستی و ترس بر قلب ها سایه می افکند. در کتاب های تاریخی آمده است که حضور امام در هر مجلسی مورد تجلیل و احترام عمیق بود و خواسته و ناخواسته اطرافیان را تحت تأثیر و نفوذ قرار می داد و همنشینان وی همواره آرزوی مجالست و مراودت او را در سر داشتند.

 با آنکه متوکل بارها در صدد بود تا به بهانه قیام مسلحانه امام دهم را از میان بردارد، ولى هیچ گاه به این بهانه دست نیافت. با این حال، نتوانست حیات شریف آن حضرت را که مانع خودکامگیهاى او به عنوان محور تفکر اسلامى بود و همچون مرکزى که شیعیان بر گرد آن پروانه ‏وار می چرخیدند، تحمل کند، لذا ایشان را بنا به روایتى، در تاریخ سوم رجب سال 245هجرى به شهادت رساند.

امام دهم در حالى که هشت سال و پنج ماه از عمر شریفشان می گذشت، به مقام امامت نایل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسیدند و در سامرا دفن شدند (صلوات الله وسلامه علیه وعلى آبائه وأبنائه الطاهرین).

 

از بیانات گهربار آن حضرت است که فرموده اند:

(الحکمة لا تنجع فی الطبائع الفاسدة): حکمت در نهاد فاسد تأثیر نمی کند.

 در خاتمه باید متذکر شویم که امام هادی (ع) اصحاب فراوانی دارند که بسیاری از آنها فخر شیعه هستند و از جمله‌ آنها حضرت عبدالعظیم حسنی است که در شهر ری مدفون است. او از اعاظم روات است و حضرت هادی به او خیلی احترام می گذاردند. او کسی است که ایمان را خدمت حضرت هادی به این صورت عرضه داشت:

»خدا یکی است و شبیه برای او فرض نمی شود، جسم نیست بلکه خالق جسم است. همه چیز را خلق نموده است و همه چیز به دست او است و او مالک آنها است. محمد صلی الله علیه و آله پیامبر است و او آخر پیامبران است که پیامبری بعد از او نخواهد آمد و دین او پایان همه ادیان است، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب وصّی پیامبر است و بعد از امیرالمؤمنین، حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و بعد از او فرزندش که غایب می شود و روزی ظاهر می شود و جهان را انبوه از عدل می کند بعد از آنکه ظلم انبوه باشد.« عبدالعظیم گفت: »اقرار دارم و می گویم دوست شما دوست خدا و دشمن شما دشمن خدا است. اطاعت شما اطاعت خدا و مخالفت شما مخالفت خدا است. به معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و میزان اعتقاد دارم و همه آنها حق است و می دانم که قیامت آمدنی است. و بر واجبات الهی که نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است اقرار دارم.« حضرت فرمودند: »ای ابوالقاسم این دین پسندیده است، خداوند را بر آن ثابت بدارد.«

عبدالعظیم رحمه الله دین اعتقادی را عرضه داشت زیرا تنها اعتقاد نمی تواند موجب نجات باشد. دینی موجب نجات است که توأم با عمل باشد. از این جهت حضرت هادی (ع) ایمان را چنین فرموده اند. ابودعامه می گوید: به عیادت حضرت هادی رفتم آن بزرگوار فرمودند: چون به عیادت من آمدی بر من حقی پیدا کرده ای، برای ادای حقت روایتی از پدرم که از پدرانش و از امیرالمؤمنین و او از رسول اکرم علیه السلام نقل کرده است می گویم:

قال رسول الله الایمان ما وقّدته القلوب وصدقته الاعمال.

ایمان چیزی است که در دل جایگزین شده است و اعمال، گفتار و کردار آن را تصدیق می کند.

از این جهت در قرآن شریف و روایات اهل بیت فراوان دیده می شود که از افرادی که مرد عمل نیستند سلب ایمان شده است.

 


  

سامرا

متوکل کاتب و نویسنده‌ای نصرانی داشت که به او بسیار احترام می‌گذاشت و به خاطر علاقه‌ای که به او داشت او را با کنیه (ابو نوح) صدا می‌زد. عده‌ای از کاتبان و نویسندگان کاخ این عمل را نادرست خوانده و گفتند: "جایز نیست کافر را با کنیه صدا بزنیم." متوکل از فقها استفتاء کرد و نتیجه منجر به دو نظر شد: گروهی آن را جایز دانستند و گروهی منع کردند.

متوکل ناچار از امام هادی علیه السلام استفتاء نمود و ماجرا را نوشت.

امام در پاسخ نوشتند: "بسم الله الرحمن الرحیم. تَبّت یَدا اَبی لَهَبٍ و تَب"؛ نابود باد ابولهب و دو دستش بریده باد. (سوره مسد/1)

این پاسخ بدیع از بی‌نظیر‌ترین پاسخ‌های عالم فتوا بشمار می‌رود و امام هادی(علیه السلام) با استفاده از این آیه نه تنها جواز کنیه‌گذاری کافر را ثابت می‌کند بلکه وقوع آن را نیز در قرآن یعنی معتبرترین مدرک فتوا نشان می‌دهد. متوکل نیز از پاسخ امام هادی (علیه السلام) قانع شد و به آن عمل کرد.(1)

 

میزان کثیر چقدر است؟

متوکل بیمار شد و نذر کرد اگر بهبود یافت پول بسیاری را صدقه بدهد. پس از آن که سلامتی را به دست آورد خواست نذر خود را ادا نماید. فقها را جمع نمود تا مقدار دقیق بسیار(کثیره) را تعیین کنند و آنان درباره تعیین واحد خاصی برای (بسیار) به جایی نرسیدند. ناچار متوکل از امام هادی علیه السلام سوال نمود و امام هادی(علیه السلام) پاسخ داد: "باید 83 دینار  صدقه دهی."

‌فقها از این جواب تعجب کردند و به متوکل گفتند:

بپرس مبنا و مدرک این فتوا چیست؟

متوکل بر این اساس از حضرت دلیل فتوا را خواست .

حضرت جواب فرمودند: خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة(توبه/ 25)؛  خداوند شما را در مواطن و جاهای بسیاری یاری کرد."

و همه خاندان ما روایت کرده‌اند که مواطن و مواقفی که در جنگ¬ها و غزوات، خداوند، پیامبرش را در آنها یاری کرد 83 موطن بوده است. (2) در نتیجه عدد کثیر از دیگاه قرآن 83 می‌باشد .

 

حکم عمل خلاف مرد نصرانی

مرد نصرانی را که با زنی مسلمان، مرتکب عمل خلاف شده بود نزد متوکل آوردند همین که خلیفه خواست بر او حد شرعی جاری کند آن مرد مسلمان گشت .

یحیی بن اکثم گفت: "اسلام این مرد، شرک و عمل گذشته او را از بین برد (و دیگر حدّ او نباید اجرا گردد).

یکی دیگر از فقها گفت: باید او را سه حد بزنند . و هر یک فتوایی دادند تا آن که متوکل تصمیم گرفت از امام هادی علیه السلام استفتا کند. لذا طی نامه‌ای موضوع را بیان کرد و از امام هادی علیه السلام نظر خواست.

امام در جواب نوشت: "باید آنقدر او را بزنند تا بمیرد."

این فتوا به مذاق یحیی و دیگر فقها خوش نیامد، و نپذیرفتند و گفتند: "نه کتاب خدا گواه این مدعاست و نه سنّت پیامبر، آن را تایید می‌کند."

متوکل به امام هادی (علیه‌السلام) نامه‌ای نوشت و در آن یادآور شد که فقهای مسلمین فتوای ایشان را نپذیرفته‌اند و آن را خلاف کتاب و سنت می‌دانند و افزود: "پس برای ما منبع فتوا را بیان کن."

امام در جواب نوشت: "بسم الله الرحمن الرحیم خداوند متعال در باره کافران می‌فرماید: فلما رأ وا بأسنا قالوا آمنّا بالله وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین، فلم یک ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا" (مؤمن/84 و 85) ؛ پس آنگاه که شدت قهر و عقاب ما را به چشم دیدند در آن حال گفتند ما به خدای یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایی که شریک خدا می‌دانستیم کفر ورزیدیم، اما ایمانشان پس از دیدن مرگ و مشاهده عذاب به آنها هیچ سودی نبخشید .

متوکل این فتوا (و استنباط از آیه) را پذیرفت و دستور داد تا حکم آن مرد را اجرا کنند.(3)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- تاریخ بغداد، ج12، ص57 .

2- تاریخ اسلام ذهبی و تذکرة الخواص، ص360.

3- تحلیلی از زندگانی امام هادی علیه السلام، باقر شریف قرشی.

برگرفته از کتاب تحلیلی از زندگانی امام هادی علیه السلام، باقر شریف قرشی.

 


  

اگر کسی نتواند  در ماه مبارک رمضان روزه بگیرد این ذکر را 100 مرتبه بخواند تا ثواب روزه را دریابد.

سُبْحانَ الاِْلهِ الْجَلیلِ سُبْحانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسْبیحُ اِلاّ

* * * * * * * منزه است خدای بزرگ منزه است آنکه تنزیه و تسبیح جز برای او شایسته نیست

لَهُ سُبْحانَ الاْعَزِّ الاْکْرَمِ سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَهُوَ لَهُ اَهْلٌ

منزه است خدای برتر و کریمتر منزه است آنکه لباس عزت در بردارد و شایسته آن است


  

از حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَاله روایت شده که هر که در ماه رجب صد مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ وختم کند آنرا به صدقه ختم فرماید حقّ تعالی برای او برحمت و مغفرت و کسیکه چهارصد مرتبه بگوید بنویسد برای او اجر صد شهید
 نیز از آن حضرت مروی است که کسیکه بگوید در ماه رجب هزار مرتبه لا اِلهَ اِلا اللّهُ بنویسد خداوند عَزَّ وَجَلَّ برای او صدهزار حسنه و بنا فرماید برای او صد شهر در بهشت
 روایت است کسی که در رجب در وقت صبح هفتاد مرتبه و در وقت پسین نیز هفتاد مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ و چون تمام کرد دستها را بلند کند و بگوید اَللّهُمَّ اغْفِرْ لی وَتُبْ عَلَیَّ پس ‍ اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضی باشد و آتش او را مسّ نکند به برکت رجب
 در جمیع این ماه هزار مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُ اللّهَ ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ مِنْ جَمیعِ الذُّنُوبِ وَالا ثامِ تا خداوند رحمان او را بیامرزد
سیّد در اقبال فضیلت بسیار از حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله نقل کرده برای خواندن قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در ماه رجب و نیز روایت کرده که هر که در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ بخواند برای او نوری باشد در قیامت که او را به بهشت بکشاند
 سیّد روایت کرده که هر که در ماه رجب یک روز روزه بدارد و چهار رکعت نماز گذارد بخواند در رکعت اوّل صد مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوّم دویست مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ نمیرد تا جای خود را در بهشت ببیند یا دیده شود برای او
 نیز سیّد روایت کرده از حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَاله که هر که در روز جمعه ماه رجب چهار رکعت نماز کند مابین ظهر و عصر بخواند در هر رکعتی حمد یک مرتبه و آیة الکرسی هفت مرتبه و قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ پنج مرتبه پس ده مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وَاَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ بنویسد حقّ تعالی برای او از روزیکه این نماز را گذارده تا روزی که بمیرد هرروزی هزارحسنه وعطا فرماید او را به هر آیه ای که خوانده شهری در بهشت از یاقوت سرخ وبه هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفید و تزویج فرماید او را حور العین و راضی شود از او بغیر سخط و نوشته شود از عابدین و ختم فرماید برای او به سعادت و مغفرت ((الخبر)).
 سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بدارد زیرا که روایت شده هر که در یکی از ماه های حرام این سه روز را روزه بدارد حقّ تعالی برای او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد
شصت رکعت نماز در تمام رجب
 در تمام ماه رجب شصت رکعت نماز کند به این طریق که در هر شب آن دو رکعت بجا آورد بخواند در هر رکعت حمد یک مرتبه و قُلْ یا ایُّهَا الکافِرُونَ سه مرتبه و قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ یک مرتبه و چون سلام دهد دستها را بلند کند و بگوید:

لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَری کَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ

* * * * * * * * * * * * * * معبودی نیست جز خدای یگانه ای که شریک ندارد خاص او است فرمانروایی و مخصوص

الْحَمْدُ یُحْیی وَیُمیتُ وَهُوَ حَیُّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلی

او است ستایش می میراند و زنده کند و او است زنده ای که نمیرد هر چه خیر است بدست او است و او بر

کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ وَاِلَیْهِ الْمَصیرُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ

هر چیز توانا است و بسوی او است بازگشت و جنبش و نیرویی نیست مگر بوسیله خدای برتر و بزرگ

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الاُْمِّیِّ وَ آلِهِ و بکشد دستها را بصورت خود از

خدایا درود فرست بر محمد پیامبر امی (درس نخوانده ) و بر آلش * * * * * * * * * * * * * * *

حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله مرویست که کسی که این عمل را بجا آورد حقّ تعالی دعای او را مستجاب گرداند و ثواب شصت حجّ و شصت عمره به او عطا فرماید
 از حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَاله مروی است کسی که در یک شب از ماه رجب بخواند صد مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ در دو رکعت نماز پس گویا صد سال روزه گرفته در راه خدا و حقّ تعالی در بهشت صد قصر به او مرحمت فرماید هر قصری در جوار پیغمبری از پیغمبران عَلیهمُ السلام
 نیز از آن حضرت مرویست که هر که در یک شب از شبهای رجب ده رکعت نماز کند بخواند در هر رکعتی حمد و قُل یا اءیّهَا الْکافِرُونَ یکمرتبه و توحید سه مرتبه بیامرزد حقّ تعالی هر گناهی که کرده ((الخبر)).
 علاّمه مجلسی در زاد المعاد فرموده که از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است که حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَاله فرمود که هر که در هر شب و هر روز ماه رجب و شعبان و رمضان سه مرتبه هر یک از حمد و آیة الکرسی و قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرُونَ و قُلْ هُوَ اللّهُ اءحَدٌ وقُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ وقُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ بخواند و سه مرتبه بگوید سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ و سه مرتبه بگوید اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و سه مرتبه بگوید اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤ مِنینَ وَالْمُؤ مِناتِ و چهارصد مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ خداوند تعالی گناهانش را بیامرزد اگر چه بعدد قطره های باران و برگ درختان و کف دریاها باشد ((الخبر)) ونیز علاّمه مجلسی فرموده که در هر شب از شبهای این ماه هزار مرتبه لا اِلهَ اِلا اللّهُ وارد شده است

التماس دعا


  

هشتم سیّد بن طاوس روایت کرده از محمد بن ذکوان که معروف به سجّاد است
برای آنکه آنقدر سجده کرد و گریست در سجود که نابینا شد گفت عرض کردم به حضرت صادق علیه السلام فدای تو شوم این ماه رجب است تعلیم بنما مرا دعائی در آن که حقّ تعالی مرابه آن

نفع بخشد حضرت فرمود بنویس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بگو در هر روز از رجب در

* * * * * * * * * * * * * * * * * * به نام خدای بخشاینده مهربان * * * * * * * * * * * * * *

صبح و شام و در عقب نمازهای روز و شب یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَآمَنُ سَخَطَهُ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ای که برای هر خیری به او امید دارم و از خشمش

عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ یا

در هر شری ایمنی جویم ای که می دهد (عطای ) بسیار در برابر (طاعت ) اندک ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد ای

مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنی

که عطا کنی به کسی که از تو نخواهد و نه تو را بشناسد از روی نعمت بخشی و مهرورزی عطا کن به من

بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَةِ وَاصْرِفْ عَنّی

به خاطر درخواستی که از تو کردم همه خوبی دنیا و همه خوبی و خیر آخرت را و بگردان از من

بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَةِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما

به خاطر همان درخواستی که از تو کردم همه شر دنیا و شر آخرت را زیرا آنچه تو دهی چیزی کم ندارد (یا کم نیاید) و

اَعْطَیْتَ وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ راوی گفت پس گرفت حضرت محاسن

بیفزا بر من از فضلت ای بزرگوار * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شریف خود را در پنجه چپ خود و خواند این دعا را به حال التجا و تضرّع به حرکت دادن انگشت سبّابه دست

راست پس گفت بعد از این یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَاالنَّعْماَّءِ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ای صاحب جلالت و بزرگواری ای صاحب نعمت

وَالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النّارِ

و جود ای صاحب بخشش و عطا حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ


  

هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده ‏گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست ‏برخوردار می ‏باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم‏» یعنی برخوردار از حرمت ‏یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می ‏باشد.

رسول اکرم (ص) فرموده ‏اند: «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت‏ به پایه آن نمی ‏رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور می‏گردد .»

امام هفتم (ع) فرموده ‏اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرین‏تر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.

از امام صادق (ع) نقل شده که حضرت محمد (ص) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را «اصب‏» می‏گویند زیرا که رحمت ‏خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‏شود پس بسیار بگوئید استغفر الله و اسئله التوبة.

در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می ‏شود و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.

پیامبر(ص) فرمودند: رجب برای امّت من ماه استغفار است پس در این ماه به محضر پروردگار از گناهان خویش پوزش طلبید که خداوند بخشنده‏ ای مهربان است.

 امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است.

نام‏های رجب

ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نام‏های دیگری نیز دارد؛ نام‏هایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماه‏های حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلت‏های بسیار. 

مناسبت‏های رجب

ماه رجب، از ماه‏های بزرگی است که طلوع سه امام معصوم، امام علی علیه ‏السلام ، امام محمد باقر علیه ‏السلام و امام جواد علیه ‏السلام را در آن شاهدیم و شروع بزرگ ترین جنبش تاریخ بشری، یعنی برانگیخته شدن پیام آور مهر و محبت، محمد مصطفی صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏ آله برای هدایت و سعادت انسان‏ها، در آن اتفاق افتاده است. یاد و نام پیشوایان شهید این ماه، حضرت امام موسی کاظم علیه ‏السلام و امام هادی علیه‏ السلام و نیز پیام‏ آور کربلا، زینب کبری علیه السلام گرما‏ بخش دل‏های مؤمنان است و نیمه رجب هم، پذیرای معتکفان کوی دوست خواهد بود و شاهدِ خلوتِ مشتاقان

فلسفه ماه‏های حرام

ماه رجب، یکی از چهار ماه حرام است که در آن از جنگ و خون‏ریزی نهی شده است. تحریم جنگ در این چهار ماه، یکی از راه‏های پایان دادن به جنگ‏های طولانی و وسیله‏ ای برای دعوت به صلح و آرامش بود؛ زیرا هنگامی که جنگ‏جویان چهار ماه از سال اسلحه را بر زمین گذاشته و صدای چکاچک شمشیرها خاموش گردد و مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود آید، احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است. اسلام در هر سال برای پیروان خود یک آتش ‏بس چهارماهه اعلام می‏دارد که این خود نشانه روح صلح‏ طلبی اسلام است. البته اگر دشمن بخواهد از این قانون اسلامی سوء استفاده کند و حریم ماه‏های حرام را بشکند، اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.


  

حضرت باقر (ع) در سال 57 هجرى در شهر ?مدینه? چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زین العابدین (ع) که در سال 94 رخ داد، سى و نه سال داشت. نام او ?محمد? و کنیه‏اش ?ابوجعفر? است و ?باقر? و ?باقر العلوم? لقب او مى‏باشد.

مادر حضرت ?ام عبدالله? دختر امام حسن مجتبى (ع) و از این جهت نخستین کسى بود که هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمى و علوى بوده است.

امام باقر در سال 114 هجرى در شهر مدینه درگذشت و در قبرستان معروف بقیع، کنار قبر پدر و جدش، به خاک سپده شد. دوران امامت آن حضرت هیجده سال بود.

خلفاى معاصر حضرت‏

پیشواى پنجم در دوران امامت دوران خود با زمامداران و خلفاى یاد شده در زیر معاصر بود:

1- ولید بن عبدالملک (86-96)

2- سلیمان بن عبدالملک (96-99)

3- عمر بن عبدالعزیز (99-101)

4- یزید بن عبدالملک (101-105)

5- هشام بن عبدالملک (105-125)

این خلفا، به استثناى عمر بن عبدالعزیز- که شخصى نسبتا دادگر و نسبت به خاندان پیامبر (ص) علاقه‏مند بود- همگى در ستمگرى و استبداد و خودکامگى دست کمى از نیاکان خود نداشتند و مخصوصاً نسبت به پیشواى پنجم همواره سختگیرى می‏کردند.

پایه گذار نهضت بزرگ علمى

پیشواى پنجم طى مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهى پرداخت و مشکلات علمى را تشریح نمود و جنبش علمى دامنه دارى به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک ?دانشگاه بزرگ اسلامى? را که در دوران امامت فرزند گرامیش ?امام صادق ع? به اوج عظمت رسید، پى ریزى کرد.

امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود و مقام بزرگ علمى و اخلاقى او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدرى روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامى، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از ان حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین (ع) به جا نمانده بود.(1)

رجال و شخصیتهاى بزرگ علمى آن روز، و نیز عده‏اى از یاران پیامبر (ص) که هنوز درحال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مى‏کردند.

?جابر بن یزید جعفى? و ?کیسان سجستانى? (از تابعین) و فقهائى مانند: ?ابن مبارک?، ?زهرى?، ?اوزاعى?، ?ابوحنیفه?، ?مالک?، ?شافعى?، ?زیاد بن منذرنهدى? از آثار علمى او بهره‏مند شده سخنان آن حضرت را، بى واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند.

کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلاذرى، سلامى، خطیب بغدادى، ابونعیم اصفهانى، و کتبى مانند: موطا مالک، سنن ابى داود، مسند ابى حنیفه، مسند مروزى، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشرى، و دهها نظیر اینها، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشواى پنجم است و همه جا جمله: ?قال محمد بن على? و یا ?قال محمد الباقر? به چشم مى‏خورد. (2)

کتب شیعه نیز در زمینه‏هاى مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر (ع) است و هر کس کوچکترین آشنایى با این کتابها داشته باشد، این معنا را تصدیق مى‏کند.

امام باقر (ع) از نظر دانشمندان

آوازه علوم و دانشهاى امام باقر ع چنان اقطار اسلامى را پر کرده بود که لقب ?باقر العلوم? (گشاینده دریچه‏هاى دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.

?ابن حجر هیتمى? مى‏نویسد:

محمد باقر به اندازه‏اى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست که وى را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده‏اند. (3)

?عبدالله بن عطأ? که یکى از شخصیتهاى برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مى‏گوید:

?من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن على (ع) از نظر علمى حقیر و کوچک ندیدم. من ?حکم بن عتیبه? را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر مانند کودکى در برابر استاد عالیمقام، زانوى ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده بود.(4)

امام باقر ع در سخنان خود،اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از کلام خدا شاهد مى‏آورد و مى‏فرمود: ?هر مطلبى گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفى کنم?.(5)

شاگرادان مکتب امام باقر (ع)

حضرت باقر ع شاگردان برجسته‏اى در زمینه‏هاى فقه وحدیث و تفسیر و دیگر علوم اسلامى تربیت کرد که هر کدام وزنه علمى بزرگى به شمار مى‏رفت. شخصیتهاى بزرگى همچون: محمد بن مسلم، زراره‏بن اعین، ابو بصیر، برید بن معاویه عجلى، جابربن یزید، حمران بن اعین، و هشام بن سالم از تربیت یافتگان مکتب آن حضرتند.

پیشواى ششم مى‏فرمود: ?مکتب ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند، این چهار نفر عبارتند از: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلى. اگر اینها نبودند کسى از تعالیم دین و مکتب پیامبر بهره‏اى نمى‏یافت. این چند نفر حافظان دین بودند. آنان، از میان شیعیان زمان ما، نخستین کسانى بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش از دیگران به ما خواهند پیوست.?(6)

شاگردان مکتب امام باقر (ع) سرآمد فقها و محدثان زمان بودند و در میدان رقابت علمى بر فقها و قضات غیر شیعى برترى داشتند.

شکافنده علوم و گشاینده درهاى دانش

آثار درخشان علمى پیشواى پنجم و شاگردان برجسته‏اى که مکتب بزرگ وى تحویل جامعه اسلامى داد، پیشگویى پیامبر اسلام (ص) را عینیت بخشد. راوى این پیشگویى ?جابر بن عبدالله انصارى? شخصیت معروف صدر اسلام است.

جابر که یکى از یاران بزرگ پیامبر اسلام (ص) و از علاقه‏مندان خاص خاندان نبوت است، مى‏گوید:

روزى پیامبر اسلام (ص) به من فرمود: ?بعد از من شخصى از خاندان مرا خواهى دید که اسمش اسم من و قیافه‏اش شبیه قیافه من خواهد بود. او درهاى دانش را به روى مردم خواهد گشود?.

پیامبر اسلام (ص) هنگامى که پیشگویى را فرمود که هنوز حضرت باقر (ع) چشم به جهان نگشوده بود.

سالها از این جریان گذشت، زمان پیشواى چهارم رسید. روزى جابر از کوچه‏هاى مدینه عبور مى‏کرد، چشمش به حضرت باقر افتاد. وقتى دقت کرد، دید نشانه هایى که پیامبر (ص) فرموده بود، عینا در او هست.

پرسید اسم تو چیست ؟

گفت: اسم من محمد بن على بن الحسین است.

جابر بوسه بر پیشانى او زد و گفت: جدت پیامبر به وسیله من به تو سلام رساند!

جابر از آن تاریخ، به پاس احترام پیامبر (ص) و به نشانه عظمت امام باقر (ع) هر روز دوبار به دیدار آن حضرت مى‏رفت، او در مسجد پیامبر میان انبوه جمعیت می ‏نشست (و در پاسخ بعضى از مغرضین که از کار وى خرده‏گیرى مى‏کردند) پیشگویى پیامبراسلام را نقل می‏کرد.

 


  

بسم الله الرحمن الرحیم
ولادت
امام ابو جعفر،باقر العلوم،پنجمین پیشواى ما،جمعه‏ى نخستین روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجرى در شهر مدینه چشم به جهان گشود. او را«محمد»نامیدند و«ابو جعفر»کنیه و«باقر العلوم‏»یعنى‏«شکافنده‏ى دانشها»لقب آن گرامى است.
به هنگام تولد هاله‏یى از شکوه و عظمت نوزاد اهل بیت را فرا گرفته بود،و همچون دیگر امامان پاک و پاکیزه به دنیا آمد.
امام باقر (ع) از دو سو-پدر و مادر-نسبت‏به پیامبر و حضرت على و زهرا علیهم السلام مى‏رساند،زیرا پدر او امام زین العابدین فرزند امام حسین،و مادر او بانوى گرامى‏«ام عبد الله‏» دختر امام مجتبى علیهم السلام است.
عظمت امام باقر (ع) زبانزد خاص و عام بود،هر جا سخن‏از والایى هاشمیان و علویان و فاطمیان به میان مى‏آمد او را یگانه وارث آنهمه قداست و شجاعت و بزرگوارى مى‏شناختند و هاشمى و علوى و فاطمیش مى‏خواندند.
راستگوترین لهجه‏ها و جذاب‏ترین چهره‏ها و بخشنده‏ترین انسانها برخى از ویژگیهاى امام باقر علیه السلام است.
گوشه‏یى از شرافت و بزرگوارى آن گرامى را در گزارش زیر مى‏خوانیم:
پیامبر (ص) به یکى از یاران پارساى خود«جابر بن عبد الله انصارى‏»فرمود.اى جابر!تو زنده مى‏مانى و فرزندم‏«محمد بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب‏»را که نامش در تورات‏«باقر»است در مى‏یابى،بدانهنگام سلام مرا بدو برسان.
پیامبر در گذشت و جابر عمرى دراز یافت-و بعدها روزى به خانه‏ى امام زین العابدین آمد و امام باقر را که کودکى خرد سال بود دید،به او گفت:پیش بیا...امام باقر (ع) آمد.
گفت:برو...
امام باز گشت.جابر اندام و راه رفتن او را تماشا کرد و گفت:به خداى کعبه سوگند آیینه‏ى تمام نماى پیامبر است.آنگاه از امام سجاد پرسید این کودک کیست؟
فرمود:امام پس از من فرزندم‏«محمد باقر»است.
جابر برخاست و بر پاى امام باقر بوسه زد و گفت:فدایت‏شوم اى فرزند پیامبر (ص) ،سلام و درود پدرت پیامبر خدا (ص) رابپذیر چه او ترا سلام رسانده است.
دیدگان امام باقر پر از اشگ شد و فرمود:سلام و درود بر پدرم پیامبر خدا باد تا بدان هنگام که آسمانها و زمین پایدارند و بر تو اى جابر که سلام او را به من رساندى.
علم امام
دانش امام باقر علیه السلام نیز همانند دیگر امامان از سر چشمه‏ى وحى بود،آنان آموزگارى نداشتند و در مکتب بشرى درس نخوانده بودند،«جابر بن عبد الله‏»نزد امام باقر (ع) مى‏آمد و از آنحضرت دانش فرا مى‏گرفت و به آن گرامى مکرر عرض مى‏کرد:اى شکافنده‏ى علوم! گواهى مى‏دهم تو در کودکى از دانشى خدا داد برخوردارى .
«عبد الله بن عطاء مکى‏»مى‏گفت:هرگز دانشمندان را نزد کسى چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام،«حکم بن عتیبه‏»که در چشم مردمان جایگاه علمى والایى داشت در پیشگاه امام باقر چونان کودکى در برابر آموزگار بود .
شخصیت آسمانى و شکوه علمى امام باقر (ع) چنان خیره کننده بود که‏«جابر بن یزید جعفى‏»به هنگام روایت از آن گرامى مى‏گفت:«وصى اوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین مرا چنین روایت کرد...»
مردى از«عبد الله عمر»مساله‏یى پرسید و او در پاسخ درماند،به سئوال کننده امام باقر را نشان داد و گفت از این کودک بپرس و مرا نیز از پاسخ او آگاه ساز.آن مرد از امام پرسید و پاسخى قانع کننده شنید و براى‏«عبد الله عمر»بازگو کرد،عبد الله گفت:اینان خاندانى هستند که دانششان خداداد است .
«ابو بصیر»مى‏گوید:با امام باقر علیه السلام به مسجد مدینه وارد شدیم،مردم در رفت و آمد بودند.امام به من فرمود:از مردم بپرس آیا مرا مى‏بینند؟از هر که پرسیدم آیا ابو جعفر را دیده‏اى پاسخ منفى شنیدم،در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.در این هنگام یکى از دوستان حقیقى آن حضرت‏«ابو هارون‏»که نابینا بود به مسجد در آمد.امام فرمود:از او نیز بپرس.
از ابو هارون پرسیدم:آیا ابو جعفر را دیدى؟
فورا پاسخ داد:مگر کنار تو نایستاده است؟
گفتم:از کجا دریافتى؟
گفت:چگونه ندانم در حالیکه او نور رخشنده‏یى است .
و نیز«ابو بصیر»مى‏گوید:امام باقر (ع) از یکى ازافریقائیان حال یکى از شیعیان خود به نام‏«راشد»را جویا شد.پاسخ داد خوب بود و سلام مى‏رساند.
امام فرمود خدا رحمتش کند.
با تعجب گفت:مگر او مرده است؟
فرمود:آرى.
گفت:چه وقت در گذشت؟
فرمود:دو روز پس از خارج شدن تو.
گفت:به خدا سوگند او بیمار نبود...
فرمود:مگر هر کس مى‏میرد به جهت‏بیمارى است؟
آنگاه ابو بصیر از امام در مورد آن در گذشته سئوال کرد.
امام فرمود:او از دوستان و شیعیان ما بود،گمان مى‏کنید که چشمهاى بینا و گوشهاى شنوایى براى ما همراه شما نیست وه چه پندار نادرستى است!به خدا سوگند هیچ چیز از کردارتان بر ما پوشیده نیست پس ما را نزد خودتان حاضر بدانید و خود را به کار نیک عادت دهید و از اهل خیر باشید تا به همین نشانه و علامت‏شناخته شوید.من فرزندان و شیعیانم را به این برنامه فرمان مى‏دهم .
یکى از راویان مى‏گوید در کوفه به زنى قرآن مى‏آموختم،روزى با او شوخى کردم،بعد به دیدار امام باقر شتافتم،فرمود:
آنکه (حتى) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجهى ندارد،به آن زن چه گفتى؟ از شرمسارى چهره‏ام را پوشاندم و توبه کردم،امام فرمود:تکرار نکن .
اخلاق امام
مردى از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه‏ى امام بسیار مى‏آمد و به آن گرامى مى‏گفت: «...در روى زمین بغض و کینه‏ى کسى را بیش از تو در دل ندارم و با هیچکس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم!و عقیده‏ام آنست که اطاعت‏خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنى با توست،اگر مى‏بینى به خانه‏ى تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردى سخنور و ادیب و خوش بیان هستى!»در عین حال امام علیه السلام با او مدارا مى‏فرمود و به نرمى سخن مى‏گفت.چندى بر نیامد که شامى بیمار شد و مرگ را رویا روى خویش دید و از زندگى نومید شد،پس وصیت کرد که چون در گذرد ابو جعفر«امام باقر»بر او نماز گزارد.
شب به نیمه رسید و بستگانش او را تمام شده یافتند،بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیب نشسته است،و آن گرامى همواره چنین بود که پس از نماز به ذکر و تعقیب مى‏پرداخت.
عرض کرد:آن مرد شامى به دیگر سراى شتافته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید.
فرمود:او نمرده است...شتاب مکنید تا من بیایم.
پس برخاست و وضو و طهارت را تجدید فرمود و دو رکعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت،سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب،در سجده ماند،آنگاه به خانه‏ى شامى آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد،امام او را بر نشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتى طلبید و به کام او ریخت و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت.
دیرى بر نیامد که شامى شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد:
«گواهى مى‏دهم که تو حجت‏خدا بر مردمانى ...»
«محمد بن منکدر»-از صوفیان آن روزگار-مى‏گوید:
در روز بسیار گرمى از مدینه بیرون رفتم،ابو جعفر محمد بن على بن الحسین را دیدم-همراه با دو تن از غلامانشان-یا دو تن از دوستانش-از سرکشى به مزرعه‏ى خویش باز مى‏گردد با خود گفتم:مردى از بزرگان قریش در چنین وقتى در پى دنیاست!باید او را پند دهم.
نزدیک آمدم و سلام کردم،امام در حالى که عرق از سر و رویش مى‏ریخت‏با تندى پاسخم داد. گفتم:خدا ترا به سلامت‏بدارد آیا شخصیتى چون شما در این هنگام و با این‏حال در پى دنیا مى‏رود!اگر در این حالت مرگ در رسد چه مى‏کنى؟
مناظرات امام
«عبد الله بن نافع‏»از دشمنان امیر مؤمنان حضرت على علیه السلام بود و مى‏گفت:اگر در روى زمین کسى بتواند مرا قانع سازد که در کشتن‏«خوارج نهروان‏»حق با على بوده است من بدو روى خواهم آورد.اگر چه در مشرق یا مغرب بوده باشد.
به عبد الله گفتند:آیا مى‏پندارى فرزندان على (ع) نیز نمى‏توانند به تو ثابت کنند؟گفت مگر در میان فرزندان او دانشمندى هست؟
گفتند:این خود سند نادانى توست!مگر ممکن است در دودمان حضرت على (ع) دانشمندى نباشد؟!پرسید:در این زمان دانشمندشان کیست،امام باقر علیه السلام را به او معرفى کردند و او با یاران خویش به مدینه آمد و از امام تقاضاى ملاقات کرد...امام به یکى از غلامان خویش فرمان داد بار و بنه‏ى او را فرود آورد و به او بگوید فردا نزد امام حاضر شود.
بامداد دیگر عبد الله با یاران خویش به مجلس امام آمد و آن گرامى نیز فرزندان و بازماندگان مهاجران و انصار را فرا خواند و چون همه گرد آمدند امام در حالیکه جامه‏اى سرخ فام بر تن داشت و دیدارش چون ماه فریبنده و زیبا بود فرمود:
سپاس ویژه خدایى است که آفریننده‏ى زمان و مکان و چگونگى‏هاست‏حمد خدایى را که نه چرت دارد و نه خواب آنچه در آسمانها و زمین است ملک اوست...گواهم که جز«الله‏»خدایى نیست و«محمد»بنده‏ى برگزیده و پیامبر اوست،سپاس خدایى را که به نبوتش ما را گرامى داشت و به ولایتش ما را مخصوص گردانید.
اى گروه فرزندان مهاجر و انصار!هر کدامتان فضیلتى از على بن ابیطالب به خاطر دارید بگویید.
حاضران هر یک فضیلتى بیان کردند تا سخن به‏«حدیث‏خیبر»رسید،گفتند:پیامبر در نبرد با یهودان خیبر،فرمود.
«لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله،کرارا غیر فرار لا یرجع حتى یفتح الله على یدیه‏»«فردا پرچم را به مردى مى‏سپارم که دوستدار خدا و پیامبر است و خدا و پیامبر نیز او را دوست مى‏دارند،رزم آورى است که هرگز فرار نمى‏کند و از نبرد فردا باز نمى‏گردد تا خداوند به دست او حصار یهودان را فتح فرماید».
-و دیگر روز پرچم را به امیر مؤمنان سپرد و آن گرامى بانبردى شگفتى آفرین یهودان را منهزم ساخت و قلعه‏ى عظیم آنان را گشود.
امام باقر (ع) به عبد الله بن نافع فرمود:در باره‏ى این حدیث چه مى‏گویى؟
گفت:حدیث درستى است اما على بعدها کافر شد و خوارج را به ناحق کشت!
فرمود:مادرت در سوگ تو بنشیند،آیا خدا آنگاه که على را دوست مى‏داشت مى‏دانست که او«خوارج‏»را مى‏کشد یا نمى‏دانست؟اگر بگویى خدا نمى‏دانست کافر خواهى بود.
گفت:مى‏دانست.
فرمود:خدا او را بدان جهت که فرمانبردار اوست دوست مى‏داشت‏یا به جهت نافرمانى و گناه.
گفت:چون فرمانبردار خدا بود خداوند او را دوست مى‏داشت (یعنى اگر در آینده نیز گناهکار مى‏بود خداوند مى‏دانست و هرگز دوستدار او نمى‏بود پس معلوم مى‏شود کشتن خوارج طاعت‏خدا بوده است)فرمود:برخیز که محکوم شدى و جوابى ندارى.
عبد الله برخاست و این آیه را تلاوت کرد: «حتى یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر» -اشاره به آنکه حقیقت چون سپیده صبح آشکار شد-و گفت‏«خدا بهتر مى‏داند رسالت‏خویش را در چه خاندانى قراردهد» و
فرمود به خدا سوگند اگر مرگ در رسد در حال اطاعت‏خداوند خواهم بود زیرا من بدینوسیله خود را از تو و دیگر مردمان بى نیاز مى‏سازم،از مرگ در آنحالت‏بیمناکم که سرگرم گناهى باشم.
گفتم:رحمت‏خدا بر تو باد،مى‏پنداشتم که شما را پند مى‏دهم اما تو مرا پند دادى و آگاه ساختى
ضرب سکه‏ى اسلامى به دستور امام باقر علیه السلام
در سده‏ى اول هجرى صنعت کاغذ در انحصار رومیان بود و مسیحیان مصر نیز که کاغذ مى‏ساختند به روش رومیان و بنا بر مسیحیت نشان‏«اب و ابن و روح‏»بر آن مى‏زدند،«عبد الملک اموى‏»مرد زیرکى بود،کاغذى از این گونه را دید و در مارک آن دقیق شد و فرمان داد آن را براى او به عربى ترجمه کنند،و چون معناى آن را دریافت‏خشمگین شد که چرا در مصر که کشورى اسلامى است‏باید مصنوعات چنین نشانى داشته باشد،بى درنگ به فرماندار مصر نوشت که از آن پس بر کاغذها شعار توحید-شهد الله انه لا اله الا هو-بنویسند و نیز به فرمانداران سایر ایالات اسلامى نیز فرمان داد کاغذهایى را که نشان مشرکانه‏ى مسیحیت دارد از بین ببرند و از کاغذهاى جدید استفاده کنند.
کاغذهاى جدید با نشان توحید اسلامى رواج یافت و به شهرهاى روم نیز رسید و خبر به قیصر بردند و او در نامه‏یى به‏«عبد الملک‏»نوشت:
صنعت کاغذ هماره با نشان رومى مى‏بود و اگر کار تو درمنع آن درست است پس خلفاى گذشته‏ى اسلام خطا کار بوده‏اند و اگر آنان به راه درست رفته‏اند پس تو در خطا هستى ، من همراه این نامه براى تو هدیه‏اى لایق فرستادم و دوست دارم که اجناس نشان دار را به حال سابق واگذارى و پاسخ مثبت تو موجب سپاسگزارى ما خواهد بود.عبد الملک هدیه را نپذیرفت و به قاصد قیصر گفت:این نامه پاسخى ندارد.
قیصر دیگر بار هدیه‏اى دو چندان دفعه‏ى پیش براى او گسیل داشت و نوشت:
گمان مى‏کنم چون هدیه را ناچیز دانستى نپذیرفتى،اینک دو برابر فرستادم و مایلم هدیه را همراه با خواسته‏ى قبلى من بپذیرى.عبد الملک باز هدیه را رد کرد و نامه را نیز بى جواب گذاشت.
قیصر این بار به عبد الملک نوشت:دو بار هدیه‏ى مرا رد کردى و خواسته مرا بر نیاوردى براى سوم بار هدیه را دو چندان سابق فرستادم و سوگند به مسیح اگر اجناس نشان دار را به حال پیش برنگردانى فرمان مى‏دهم تا زر و سیم را با دشنام به پیامبر اسلام سکه بزنند و تو مى‏دانى که ضرب سکه ویژه‏ى ما رومیان است،آنگاه چون سکه‏ها را با دشنام به پیامبرتان ببینى عرق شرم بر پیشانیت مى‏نشیند،پس همان بهتر که هدیه را بپذیرى و خواسته‏ى ما را بر آورى تا روابط دوستانه‏مان چون‏گذشته پا بر جا بماند.
عبد الملک در پاسخ بیچاره ماند و گفت فکر مى‏کنم که ننگین‏ترین مولودى که در اسلام زاده شده من باشم که سبب این کار شدم که به رسول خدا (ص) دشنام دهند و با مسلمانان به مشورت پرداخت ولى هیچکس نتوانست چاره‏اى بیندیشد،یکى از حاضران گفت:تو خود راه چاره را مى‏دانى اما به عمد آن را وا مى‏گذارى!
بد الملک گفت:واى بر تو،چاره‏اى که من مى‏دانم کدامست؟
گفت:باید از«باقر»اهل بیت چاره‏ى این مشکل را بجویى.
عبد الملک گفتار او را تصدیق کرد و به فرماندار مدینه نوشت‏«امام باقر» (ع) را با احترام به شام بفرستد،و خود فرستاده‏ى قیصر را در شام نگهداشت تا امام علیه السلام بشام آمد و داستان را به او عرض کردند،فرمود:
تهدید قیصر در مورد پیامبر (ص) عملى نخواهد شد و خداوند این کار را بر او ممکن نخواهد ساخت و راه چاره نیز آسان است،هم اکنون صنعتگران را گرد آور تا به ضرب سکه بپردازند و بر یک رو سوره‏ى توحید و بر روى دیگر نام پیامبر (ص) را نقش کنند و بدین ترتیب از مسکوکات رومى بى نیاز مى‏شویم.و توضیحاتى نیز در مورد وزن سکه‏ها فرمود تا وزن هر ده درهم از سه نوع سکه هفت مثقال باشد و نیزفرمود نام شهرى که در آن سکه مى‏زنند و تاریخ سال ضرب را هم بر سکه‏ها درج کنند.
عبد الملک دستور امام را عملى ساخت و به همه‏ى شهرهاى اسلامى نوشت که معاملات باید با سکه‏هاى جدید انجام شود و هر کس از سابق سکه‏اى دارد تحویل دهد و سکه‏ى اسلامى دریافت دارد،آنگاه فرستاده‏ى قیصر را از آنچه انجام شده بود آگاه ساخت و باز گرداند.
قیصر را از ماجرا خبر دادند و درباریان از او خواستند تا تهدید خود را عملى سازد،قیصر گفت: من خواستم عبد الملک را به خشم آورم و اینک این کار بیهوده است چون در بلاد اسلام دیگر با پول رومى معامله نمى‏کنند .
یاران و اصحاب امام
در مکتب امام ابو جعفر باقر العلوم-که درود فرشتگان بر او-شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که اینک به نام برخى از آنان اشاره مى‏شود:
1-«ابان بن تغلب‏»:محضر سه امام را دریافته بود-امام زین العابدین و امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام-ابان از شخصیتهاى علمى عصر خود بود و در تفسیر،حدیث،فقه، قرائت و لغت تسلط بسیارى داشت.والایى دانش ابان چنان بود که امام باقر (ع) بدو فرمود در مسجد مدینه بنشین و براى مردمان فتوى بده زیرا دوست دارم مردم چون تویى را در میان شیعیان ما ببینند.
ابان هر وقت‏به مدینه مى‏آمد حلقه‏هاى درس مى‏شکست و در مسجد جایگاه خطابه‏ى پیامبر را براى تدریس او خالى مى‏کردند.
چون خبر درگذشت ابان را به امام صادق (ع) عرض کردند فرمود:به خدا سوگند مرگ ابان قلبم را به درد آورد.
2-«زراره‏»:دانشمندان شیعه میان پروردگان امام باقر و امام صادق علیهما السلام شش تن را برتر مى‏شمرند و زراره یکى از آنهاست.امام صادق (ع) خود مى‏فرمود:اگر«برید بن معویه‏»و«ابو بصیر»و«محمد بن مسلم‏»و«زراره‏»نمى‏بودند آثار پیامبرى (معارف شیعه) از میان مى‏رفت،آنان بر حلال و حرام خدا امینند.و باز مى‏فرمود:«برید»و«زراره‏»و«محمد بن مسلم‏»و«احول‏»در زندگى و مرگ نزد من محبوبترین مردمانند.
زراره در دوستى امام چنان استوار بود که امام صادق علیه السلام ناگزیر شد براى حفظ جان او به عیبجویى و بدگویى او تظاهر کند و در پنهان بدو پیام داد اگر از تو بدگویى مى‏کنم براى ایمن داشتن توست زیرا دشمنان،ما را به هر کس علاقمند ببینند به آزار او مى‏کوشند...و تو به دوستى ما شهرت دارى و من ناچارم چنین تظاهر کنم...زراره از قرائت و فقه و کلام و شعر و ادب عرب بهره‏اى گسترده داشت و نشانه‏هاى فضیلت و دیندارى در او آشکار بود.
3-«کمیت اسدى‏»:شاعرى سر آمد بود و زبان گویایش در قالب نغز شعر در دفاع از اهل یت‏سخنان پر مغز مى‏سرود،شعرش چنان کوبنده و رسواگر بود که پیوسته از طرف خلفاى اموى تهدید به مرگ مى‏شد.
باز گو کردن حقایق و به ویژه دفاع از اهل بیت پیامبر در آن زمان چنان خطرناک بود که جز مردان مرد جرات اقدام بدان نداشتند،و کمیت از قویترین چهره‏هایى است که در دوران حکومت اموى از مرگ نهراسید و تا آنجا که یارایش بود حق گفت و سیماى امویان را بر مردم آشکار ساخت.
کمیت در برخى از اشعار خویش امامان راستین را در برابر بنى امیه چنین معرفى مى‏کند:
«آن راهبران دادگر همچون بنى امیه نیستند که انسانها وحیوانها را یکى بدانند،آنان همچون عبد الملک و ولید و سلیمان و هشام اموى نیستند که چون بر منبر نشینند سخنانى بگویند که خود هرگز عمل نمى‏کنند،امویان سخنان پیامبر را مى‏گویند اما خود کارهاى زمان جاهلیت را انجام مى‏دهند»
کمیت‏شیفته‏ى امام باقر (ع) بود و در راه این مهر خویشتن را فراموش مى‏کرد،روزى در برابر امام و در مدح او اشعار شیوایى را که سروده بود مى‏خواند،امام به کعبه رو کرد و سه بار فرمود: خدایا کمیت را رحمت کن آنگاه به کمیت فرمود صد هزار درهم از خاندانم براى تو جمع آورى کرده‏ام.
کمیت گفت:به خدا سوگند هرگز سیم و زر نمى‏خواهم،فقط یکى از پیراهنهاى خود را به من عطا فرمایید.و امام پیراهن خود را به او داد.
روزى دیگر در خدمت امام باقر نشسته بود،امام به دلتنگى از زمانه این شعر بر خواند:
ذهب الذین یعاش فى اکنافهم لم یبق الا شاتم او حاسد
«رادمردانى که مردم در پناهشان زندگى مى‏کردند رفتند و جز حسودان یا بدگویان کسى باقى نمانده است‏»
کمیت فورا پاسخ داد:
و بقى على ظهر البسیطة واحد فهو المراد و انت ذاک الواحد
«اما بر روى زمین یکتن از آن بزرگمردان باقى است که هم او مراد جهانیان است و تو آن یکتن هستى.»
4-«محمد بن مسلم‏»:فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود،چنانکه گفتیم امام صادق (ع) او را یکى از آن چهار تن به شمار آورده که آثار پیامبرى بوجودشان پا بر جا و باقى است.
محمد کوفى بود و براى بهره‏گرفتن از دانش بیکران امام باقر (ع) به مدینه آمد و چهار سال در مدینه ماند.
«عبد الله بن ابى یعفور»مى‏گوید به امام صادق (ع) عرض کردم گاه از من سئوالاتى مى‏شود که پاسخ آن را نمى‏دانم و به شما نیز دسترسى ندارم،چه کنم؟
امام‏«محمد بن مسلم‏»را به من معرفى کرد و فرمود:چرا از او نمى‏پرسى ..
در کوفه زنى شب هنگام به خانه‏ى محمد بن مسلم آمد و گفت:همسر پسرم مرده است و فرزندى زنده در شکم دارد،تکلیف ما چیست؟
«محمد بن مسلم‏»گفت:بنابر آنچه امام باقر العلوم (ع) فرموده است‏باید شکم او را بشکافند و بچه را بیرون آورند،سپس مرده را دفن کنند.
آنگاه از زن پرسید مرا از کجا یافتى؟
زن گفت:این مساله را به نزد«ابو حنیفه‏»بردم و او گفت‏در این باره چیزى نمى‏دانم ولى به نزد محمد بن مسلم برو و اگر فتوایى داد مرا آگاه ساز...
دیگر روز محمد بن مسلم در مسجد کوفه‏«ابو حنیفه‏»را دید که در جمع اصحاب خویش همان مساله را طرح کرده مى‏خواهد پاسخ را به نام خود به آنان بگوید!
«محمد»به طعنه سرفه‏یى کرد و ابو حنیفه دریافت و گفت‏«خدایت‏بیامرزد بگذار زندگى کنیم »


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ