مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 43
کل بازدید : 771637
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


خرداد یعنى رفتن، یعنى بر سر کوفتن، یعنى باور کردن درد، یعنى پذیرفتن اندوه. خرداد، یعنى فصل افول شادى ها، یعنى اندوه، یعنى مردن و بى رمق حیات ادامه دادن. خرداد یعنى ریزش خون، خون چکیده از جگر سوخته دلان، در عزاى خمینى کبیر. خرداد فصل مرثیه سرایى است، عاشورایى دیگر است براى رفتن حسینى دیگر؛ فصل بارش باران اشک ها از آسمان خون گرفته چشم هاست. خرداد، ماه ناباورى است، ماه محزونیت دل هاى عاشقان است؛ ماه محرومیت دلهاست از هرم زندگى. خزان شکوفه هاى یتیمى است که بهار با او بودن را خاطره ماندگار ذهنشان ساخته اند. فصل تفریق شادى ها و جمع گریه هاست.
   فصل ضرب افسردگى است خرداد. خرداد فصل همراهى دوستان است در مسیر گریستن ها. خرداد یعنى کمال مصیبت ها... آه خرداد! آن سال چگونه آمدى که آمدنت دلهایمان را سوزاند، چشمهامان اقیانوس اشک شد و سرها براى گریستن بر شانه هاى دوستان مهمان شدند.
   آه خرداد! با آمدنت بود که ناباورى ها به قلب هامان چنگ انداخت، غصه ها دلهامان را تسخیر کرد و اندوه فاتح وجودمان شد. حال باز هم مى آیى اى خرداد! آه خرداد! چگونه مى آیى که از شرم آمدنت بهمن یخ مى زند. اسفند بر آتش گداخته مى شود. دیگر برایمان نه فروردینى معنا مى شود و نه مهرى مى تابد. آه که هفدهمین خرداد هم آمده؛ هفدهمین فصل مصیبت ها هم از راه رسید. هیجدهمین محرم آغاز گشت واى، ما که هنوز باور نکرده ایم رفتن تو را اى عزیز دل ها! اى اندیشه پاک شقایق! اى عاطفه گل ها و اى صمیمیت بلبلان! اى که ترنم دلپذیر آبشار زندگیمان بودى و مهربانى بهار را در دل داشتى! اى بهار دل ها! بنگر که بعد از تو بهار از سرزمین دل ها کوچ کرده و زمستانى طولانى با سنگینى برف تنهایى ها بر همه جا سایه افکنده است. اى امام! هر سال در خرداد، در ایران نواى غمگین کوچ نابهنگامت بالا مى رود و بازهم مى گوییم اى عزیز دل ها! «هنوز هم رفتنت را باور نداریم.»
   بگو اگر نباشد مجاز گریه کردن
   حلال گشت مویه، درون ماه خرداد
   خمینى عزیزم، بدان که من جوانم
   ولى کنون شدم پیر ز ناله هاى خرداد
   تمام لحظه هاى فراق دوستان را
   کنم چه سهل باور، به جز عزاى خرداد
   ز دشمن و زقاتل که دیده است آهى
   ولى کنون شنیدم، خدا خداى خرداد
   اگر شود بهاران و یا وصال یاران
   و باز کم نگردد ز داغ هاى خرداد
   دگر نمى زنم من سخن چرا که آید
   صداى گریه ها و صداى پاى خرداد
   بیا با هم بخوانیم. بیا تا ترانه هاى غم انگیز بهارى را سر دهیم. ترانه هایى که سالهاست با گوش ما آشناست، و ما آن ها را سینه به سینه نقل مى کنیم. این ها نغمه هاى بلبلان خسته از قفس پریده اى هستند که سال ها پیش در غم دورى بهار، سروده شده اند. آن هنگام که مرگ، پاى در رکاب اسب سرکش باد نهاد تا به دیدار سرو بلند قامت باغستان مقاومت بیاید همه دیدند، آرى، تمام گل ها و درختان باغ دیدند، حتى بلبلان خسته در قفس مانده هم دیدند که فرشتگان قبل از طلوع فجر، نسیم بامدادى را همراه با سبوى شراب صبحگاهىخرداد یعنى رفتن، یعنى بر سر کوفتن، یعنى باور کردن درد، یعنى پذیرفتن اندوه. خرداد، یعنى فصل افول شادى ها، یعنى اندوه، یعنى مردن و بى رمق حیات ادامه دادن. خرداد یعنى ریزش خون، خون چکیده از جگر سوخته دلان، در عزاى خمینى کبیر. خرداد فصل مرثیه سرایى است، عاشورایى دیگر است براى رفتن حسینى دیگر؛ فصل بارش باران اشک ها از آسمان خون گرفته چشم هاست. خرداد، ماه ناباورى است، ماه محزونیت دل هاى عاشقان است؛ ماه محرومیت دلهاست از هرم زندگى. خزان شکوفه هاى یتیمى است که بهار با او بودن را خاطره ماندگار ذهنشان ساخته اند. فصل تفریق شادى ها و جمع گریه هاست.
   فصل ضرب افسردگى است خرداد. خرداد فصل همراهى دوستان است در مسیر گریستن ها. خرداد یعنى کمال مصیبت ها... آه خرداد! آن سال چگونه آمدى که آمدنت دلهایمان را سوزاند، چشمهامان اقیانوس اشک شد و سرها براى گریستن بر شانه هاى دوستان مهمان شدند.
   آه خرداد! با آمدنت بود که ناباورى ها به قلب هامان چنگ انداخت، غصه ها دلهامان را تسخیر کرد و اندوه فاتح وجودمان شد. حال باز هم مى آیى اى خرداد! آه خرداد! چگونه مى آیى که از شرم آمدنت بهمن یخ مى زند. اسفند بر آتش گداخته مى شود. دیگر برایمان نه فروردینى معنا مى شود و نه مهرى مى تابد. آه که هفدهمین خرداد هم آمده؛ هفدهمین فصل مصیبت ها هم از راه رسید. هیجدهمین محرم آغاز گشت واى، ما که هنوز باور نکرده ایم رفتن تو را اى عزیز دل ها! اى اندیشه پاک شقایق! اى عاطفه گل ها و اى صمیمیت بلبلان! اى که ترنم دلپذیر آبشار زندگیمان بودى و مهربانى بهار را در دل داشتى! اى بهار دل ها! بنگر که بعد از تو بهار از سرزمین دل ها کوچ کرده و زمستانى طولانى با سنگینى برف تنهایى ها بر همه جا سایه افکنده است. اى امام! هر سال در خرداد، در ایران نواى غمگین کوچ نابهنگامت بالا مى رود و بازهم مى گوییم اى عزیز دل ها! «هنوز هم رفتنت را باور نداریم.»
   بگو اگر نباشد مجاز گریه کردن
   حلال گشت مویه، درون ماه خرداد
   خمینى عزیزم، بدان که من جوانم
   ولى کنون شدم پیر ز ناله هاى خرداد
   تمام لحظه هاى فراق دوستان را
   کنم چه سهل باور، به جز عزاى خرداد
   ز دشمن و زقاتل که دیده است آهى
   ولى کنون شنیدم، خدا خداى خرداد
   اگر شود بهاران و یا وصال یاران
   و باز کم نگردد ز داغ هاى خرداد
   دگر نمى زنم من سخن چرا که آید
   صداى گریه ها و صداى پاى خرداد
   بیا با هم بخوانیم. بیا تا ترانه هاى غم انگیز بهارى را سر دهیم. ترانه هایى که سالهاست با گوش ما آشناست، و ما آن ها را سینه به سینه نقل مى کنیم. این ها نغمه هاى بلبلان خسته از قفس پریده اى هستند که سال ها پیش در غم دورى بهار، سروده شده اند. آن هنگام که مرگ، پاى در رکاب اسب سرکش باد نهاد تا به دیدار سرو بلند قامت باغستان مقاومت بیاید همه دیدند، آرى، تمام گل ها و درختان باغ دیدند، حتى بلبلان خسته در قفس مانده هم دیدند که فرشتگان قبل از طلوع فجر، نسیم بامدادى را همراه با سبوى شراب صبحگاهى به ارمغان آوردند. آن ها به میهمانى باغ آمده بودند تا میهمان درخت مقاوم سرو باشند؛ آن درخت سروى که سرماى پاییز و تاریکى زمستان را تاب آورد و در خشکسالى باغ، بهار را به انحصار خود درآورد، و طراوت و گرماى لطیف این فصل نکو را نثار همگان کرد. به ارمغان آوردند. آن ها به میهمانى باغ آمده بودند تا میهمان درخت مقاوم سرو باشند؛ آن درخت سروى که سرماى پاییز و تاریکى زمستان را تاب آورد و در خشکسالى باغ، بهار را به انحصار خود درآورد، و طراوت و گرماى لطیف این فصل نکو را نثار همگان کرد.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ