آیا ارتباط با آن حضرت، امکان دارد، یا خیر؟
آیا شیعیان و پیروان حضرت، می توانند از محضر آن بزرگوار، بهرهمند گردند، یا خیر؟
سخن در این مقوله، از امکان عقلی نیست، بلکه سخن در این است که آیا برابر موازین و روایاتی که داریم، چنین امری می شود تحقق یابد، یا خیر. در این باره، دو دیدگاه وجود دارد:
1. دیدگاهی که امکان ارتباط را تأیید نمیکند و لزومی برای آن نمیبیند.
2. دیدگاهی که بر امکان ارتباط و وقوع آن اصرار میورزد.
آنچه ما در این مقاله، به بحث خواهیم گذارد، ادله و مستندات هر یک از این دو دیدگاه است. این نکته در خور دقت است: نه آنان که ارتباط را نمی پذیرند از اسلام و تشیع به دورند و نه کسانی که به آن عقیده دارند، از ایمان بیشتری برخوردار؛ چرا که هر یک ادلهای بر ادعای خود ارائه میدهند و به روایاتی تمسک میجویند.
گرچه امروز، این از باورهای دینی عمومی فرض شده است، به گونهای که منکر آن، نزد برخی، متهم خواهد شد. ولی بزرگانی مانند: شیخ مفید، فیض کاشانی، شیخ جعفر کاشف الغِطاء و نعمانی؛ ارتباط با امام زمان(عجل الله فرجه) را برای شیعیان در غیبت کبری، ممکن نمیدانند.
بنابراین، موضوع، آن گونه که تصور میشود، روشن و بدیهی نیست و بحثی درخور میطلبد. آنچه ما را بر این بحث واداشته، چند نکته است.
1. دربارهی ارتباط با امام زمان، کتابهایی نوشتهشده و در این اواخر، رواج فوقالعادهای یافته که مشحون از حکایتها داستانها و مطالبی است که برخی از آنها، به یقین، نادرست و برخاسته از تصورات و خیالبافیهای نویسندگانِ! آنهاست و در برخی، شمّهای از حقیقت وجود دارد.
2. نقل این داستانها و حکایتها، باعث میشود که یک عقیده درست و صحیح، به ناصوابهایی آمیخته گردد و عقائد خرافی و ناصحیح و غیرمستَدَل و مستند، در میان مردم رواج یابد. وقتی که آقا و خانمی به راحتی اهل مکاشفه شود و آن را در کتاب خود بنویسد؛ چرا دیگران به چنین مقامی نرسند. زمانی که مدعی مکاشفه، پا را فراتر نهد و در بیداری حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و برخی از معصومین(علیه السلام) را ببیند چرا که دیگران از این نعمت محروم باشند.
رواج این گونه کتابها و حکایتها، باعث شده که در برخی از مناطق کشور، شاهد حوادث و اتفاقات نابخردانه و عوام فریبانه و خرافی باشیم:
سخن در این است که آیا برابر موازین و روایاتی که داریم، چنین امری می شود تحقق یابد، یا خیر. در این باره، دو دیدگاه وجود دارد:
1. دیدگاهی که امکان ارتباط را تأیید نمیکند و لزومی برای آن نمیبیند.
2. دیدگاهی که بر امکان ارتباط و وقوع آن اصرار میورزد.
کسی در منطقهای مدعی می شود که قطرهای از خون سر امام حسین(علیه السلام) ریخته و یا سر مبارک حضرت را دیده، یا چوبانی مدعی می شود که غلام شاه چراغ است و از وی دستورهایی دریافت کرده است و خانمی که از دست شوهر فرار کرده به مسجد روستایی می رود و مدعی می شود که مسجد نظر کرده است و مریضهایی که به مسجد بیایند شفا مییابند، آن دیگر، امام زاده جدیدی کشف میکند و مردم یک منطقه، برای زیارت امامزاده بسیج می شوند و در مورد دیگر، دختر، یا زنی نظر کرده میشود و حاجت مردم را برآورده میکنند و... اینها برخاسته از حکایتها و رؤیاها و کتابهایی است که بدون هیچ ضابطه و قاعدهای رواج مییابد و جوّی ناسالم و به دور از حقیقت و عوام پسند، به وجود میآید و مردمان معتقد را از سرچشمهی زلال اسلام ناب و راستین به دور میکنند و در باتلاق خرافات فرو میبرند.
3. پیامد ناگوار این کتابها و عقاید برگرفته از حکایت و خواب، جوی را به وجود می آورد که اهل تعقل و اندیشه را به عقائد شیعه بدبین میکند و زمینهی انحرافهای فکری را فراهم میآورد و در نتیجه، مخالفان تشیع، امکان رشد و گسترش مییابند و عقاید ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشیع ثبت و به دیگران انتقال مییابد و یک عقیدهای که در اصل آن، تمام فرق اسلامی توافق دارند، به گونهای مطرح میشود که فرسنگها با اسلام فاصله دارد و میدان دفاع را بر اندیشه وران اسلامی و درست اندیشان و مصلحان، تنگ میکند.
آیا ارتباط با آن حضرت، امکان دارد، یا خیر؟
آیا شیعیان و پیروان حضرت، می توانند از محضر آن بزرگوار، بهرهمند گردند، یا خیر؟
اینها همه باعث شد که ما این موضوع را از نظر ادله و روایات بررسی کنیم و بدون توجه به داستانها و افسانهها، در اینباره به قضاوت بنشینیم؛ زیرا بیشتر داستانها، مربوط به مردم عادی و عوام است که معمولاً، عدهای از آنان ادعایی نداشتهاند. اما متأسفانه، امروزه گروهی در لباس اهل علم و به ظاهر غیرعوام، عوامانه میاندیشند و برخلاف علمای گذشته که شهرت به فیض دیدار یافتهاند و خود به هیچ وجه چنین ادعایی نکردهاند، اینان داستانها از ملاقات و مکاشفات خود نقل کردهاند که برابر توقیع شریف، باید آنان را «کذاب مُفتِر» دانست.