گرچه مساله دیه و سایر مسائل فقهى یک فصل جدایى را مىطلبد و همان گونهکه در آغاز فصل اشاره شد همیشه و همه جا دیه مرد بیشتر از زن نیست و در آمد مرد نیز از آن زن است.
لیکن یک سلسله از ارزیابیها در قرآن کریم به بدن بر مىگردد، و هر بدنى که منشا اقتصادى بیشتر و قوىتر باشد، مساله دیه هم با تناسب او تنظیم مىشود، چه این که مسائل ارثى هم اینچنین است.
در حدیثى که ابو هاشم جعفرى نقل کرده است مىگوید: شخصى از حضرت امام عسکرى... پرسید:
«ما بال المراة المسکینة الضعیفة تاخذ سهما واحدا ویاخذ الرجل القوی سهمین؟ قال...: لان المراة لیس علیها جهاد ولانفقة ولا علیها معقلة انما ذلک على الرجال»
چرا زن بیچاره ضعیف باید یک سهم داشته باشد ومرد توانا دو برابر بگیرد؟ حضرت در پاسخ فرمود: چون هزینه سنگینى حضور در جبهههاى جهاد و نفقههاى خانواده وتاوان مالى اقوام - مثل پرداخت دیه مقتولى که توسط یکى از اقوام به قتل رسیده فقط.
اما آنچه که به تعلیم و تربیت مربوط است زن و مرد در آن مقام مورد خطاب مشترک، قرار گرفتهاند. قرآن در امور حکومتى همانند امور معرفتى زن و مرد را یکسان مورد خطاب قرار داده و مىفرماید:
«ما کان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضى الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم» (2)
وهیچ مرد و زن مؤمنى را نیامده است که چون خدا و پیامبرش، حکمى کرد و از طرف خداى سبحان دستورى را ابلاغ کرد، هیچ مرد با ایمان، و هیچ زن با ایمان، حق تصمیمگیرى مخالف در برابر قضا و داورى خدا و پیامبر را ندارد. نه تنها در مسائل تشریعى ، بلکه در مسائل حکومتى نیز آنجا که سخن از قضا و حکم است، خواه قضاى باب قضاوت، خواه قضاى حکومت، مرد مؤمن و زن مؤمنه حق اعتراض ندارند.
در مسائل اخلاقى نیز در قرآن کریم آمده است:
«یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسى ان یکونوا خیرا منهم ولا نساء من نساء عسى ان یکن خیرا منهن» (3)
در روایت آمده است که چند چیز در میان چند چیز مستور است: یکى شب قدر است که در بین شبها مستور است، و دیگرى اولیاى خدا هستند که در بین افراد عادى گمنام و مستور هستند، و چه بسا کسى که مورد تحقیر قرار گرفته از اولیاى الهى باشد.
تحقیر کردن به چهار صورت محتمل است: گاهى ممکن است مردى، مردى را تحقیر کند، و یا مردى زنى را تحقیر کند. چنانکه گاهى ممکن است زنى، زن دیگرى را تحقیر کند، یا زنى، مردى را مورد تحقیر قرار دهد. این چهار صورت مفروض است ولى دو صورت آن را قرآن با صراحتبیان مىفرماید واصل کلى را یادآور مىشود که، چه بسا کسى که مورد تحقیر قرار مىگیرد بهتر از تحقیر کننده باشد.
بنابراین چون مردها در مسائل اقتصادى معمولا بیشتر از زنها بازدهى اقتصادى دارند وبیشترین هزینه زندگى هم بر دوش آنها است دیه آنها نیز بیشتر است و این بدان معنا نیست که در اسلام مرد ارزشمندتر از زن باشد زیرا اصل دیه مربوط به ارزیابى روح نیست ونباید در مسائل انسان شناسى و عظمت زن و مرد این عنوان مورد نقد و نقض قرار گیرد.
مهمترین علت نقد ناقدان بدان جهت است که انسان را در حد یک گیاه مىشناسد، و واقعیاتى نظیر این که انسان به جایى برسد که تنگاتنگ با ملائکه سخن بگوید، و فرشتگان به استقبالش درآیند، براى آنان بىمفهوم است. و وقتى این سلسله از مسائل مطرح بشود تازه آنها به خود مىآیند که عجب! ماوراى طبیعتى هم هست، موجودى به نام فرشته نیز وجود دارد! وما براى ابد، زندهایم و عمر این تن زودگذر ما حداکثر یک قرن است اما جان ما جاودان وابدى است، نه سخن از یک میلیارد سال که اصلا سخن از سال و ماه نیست، و ما به جایى مىرسیم که فرشتهها به استقبال ما مىآیند و تهنیت مىگویند و تحیت مىفرستند:
«سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین» (4)
درود بر شما خوش باشید و درون آیید جاودانه.
پىنوشتها:
1- حجرات، 13.
2- احزاب،36.
3- حجرات، 11.
4- زمر،73.