مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 260
بازدید دیروز : 417
کل بازدید : 779722
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


امام صادق(علیه السلام) و زیارت عتبات
بیشترزیارت هاى ائمه(علیهم السلام)به ویژه زیارت امیرالمومنین وسیدالشهداء(علیهما السلام) وروایات بسیار درفضیلت زیارت آن ها ازامام صادق(علیه السلام) نقل شده است.
امام صادق(علیه السلام) بارها همراه برخى ازاصحاب خاص خود به زیارت مرقد مطهرامیرالمومنین(علیه السلام) مشرف شد. کافى، ج 6، ص 347. "));">
محدث بزرگوار شیخ عباس قمى در مفاتیح الجنان مى نویسد: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
چون زیارت کنى جانب نجف را، زیارت کنى عظام آدم و بدن نوح (علیهما السلام) وپیکرعلى بن ابى طالب(علیه السلام) را.
زیرا با این کار زیارت کرده اى پدران گذشته و محمد (صلّی الله علیه وآله) خاتم پیغمبران و على(علیه السلام) و بهترین اوصیا را. مفاتیح الجنان، باب زیارات مخصوصه امیرالمومنین. "));">
در مفاتیح الجنان آمده است:
سید بن طاووس مى گوید : صفوان جمال روایت کرده است! چون با حضرت صادق (علیه السلام) وارد کوفه شدیم آنگاه که آن حضرت نزد منصور دوانیقى مى رفتند, فرمود :
اى صفوان شتر را بخوابان که این نزدیک قبر جدم امیرالمومنین (علیه السلام) است. پس فرود آمدند وغسل کردند و جامه را تغییر دادند و پاها را برهنه کردند و فرمودند: تو نیز چنین کن.
پس به جانب نجف روانه شدند و فرمودند :
گامها را کوتاه بردار و سر را به زیر انداز که حق تعالى براى تو به عدد هر گامى که بر مى دارى صدهزار حسنه مى نویسد و صد هزار گناه محو مى کند و...
پس آن حضرت مى رفتند ومن مى رفتم همراه آن حضرت، باآرامش دل وبدن وتسبیح وتنزیه وتهلیل خدا، تارسیدیم به تلها( تپه هاى مورد نظر) پس ایشان به جانب راست و چپ نظر کردند و با چوبى که در دست داشتند خطى کشیدند.
پس فرمودند: جستجو نما.
پس طلب کردم اثر قبرى یافتم . پس آب دیده بر روى مبارکش جارى شد وگفت: انا لله وانا الیه راجعون و گفت: السلام علیک ایها الوصى... سپس خود را به قبر چسبانیده و گفتند: بابى انت و امى یا امیرالمومنین و...
سپس برخاست و بالاى سر آن حضرت چند رکعت نماز خواند و فرمود:....
صفوان مى گوید: به آن حضرت گفتم: اجازه مى دهید اصحاب خود را خبر دهم از اهل کوفه و نشان دهم به آنها این قبر را.
فرمودند: بلى و درهمى چند هم دادند که من قبررا مرمت و اصلاح کردم.
همچنین سیف بن عمیره مى گوید: پس ازخروج امام صادق(علیه السلام)از حیره به جانب مدینه ،همراه صفوان بن مهران وجمعى دیگر از شیعیان به سوى نجف رفتیم . پس از اینکه از زیارت امیرالمومنین(علیه السلام) فارغ شدیم ، صفوان صورت خود را به کربلا بر گرداند و گفت: از کنار سر مقدس امیر المومنین زیارت کنید حسین(علیه السلام) را که اینگونه با ایما و اشاره امام صادق زیارت کرد او را.
پس صفوان همان زیارت عاشورا را که علقمه از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده بود ، با نمازش خواند و سپس با امیرالمومنین (علیه السلام) وداع کرد و سپس به جانب قبر حسین(علیه السلام) اشاره کرد و ایشان را هم وداع کرد به دعای بعد از زیارت عاشورا.
پس از ختم دعا به صفوان گفتیم: اما علقمه دیگر این را روایت نکرده بود.
صفوان گفت: هرچه انجام دادم وخواندم چیزى است که امام صادق(علیه السلام)انجام داده بود ومرابه آن سفارش کرده بود. همان، زیارت سوم مطلقه امیرالمومنین و ذیل زیارت عاشورا. "));">

امام و تحول در رفتار خلیفه

ربیع خادم و مأمور منصور مى گوید: روزى منصورمرا مأمور آوردن جعفر بن محمد(علیه السلام) کرد.
من نزد آن حضرت رفته، گفتم : اگر وصیتى یا عهدى دارى انجام بده. منصور تو را براى قتل طلبیده است.
ایشان را به مجلس منصور بردم . جعفر بن محمد قبل از مواجهه با منصور مشغول ذکرگفتن بود.
تا منصور ایشان را دید, بلند شد و احترام عجیبى کرد. آن حضرت را کنار خود نشاند خود نشاند و پس از اندکى صحبت، با احترام ایشان را مرخص نمود.
در بازگشت ازجعفربن محمد سر این تحول را پرسیدم.
او فرمود: دعایى خواندم. ازایشان خواستم که آن دعا را به من هم بیاموزد.آن حضرت هم یاد داد. الخرأج، ج 2، ص 763. "));">
آن حضرت در هر مرتبه احضار، ابتدا به درگاه خداوند متوسل مى شد و آن گاه نزد منصور مى رفت.
این توسل یا در خانه، قبل از حرکت به سوى دربار بود و یا در مسیر راه و یا در راهرو قصر.

امام عابدان

مالک بن انس پیشوای اهل سنت درباره ى زهد و عبادت و عرفان امام صادق(علیه السلام) بیان داشت:
به همراه امام صادق (علیه السلام) به قصد مکه و براى انجام مناسک حج از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است، رسیدیم .
لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه گویى یعنى گفتن: ( لبیک اللهم لبیک ) لازم است.
دیگران طبق معمول این ذکر را بر زبان جارى مى کردند.
مالک مى گوید: من متوجه امام صادق(علیه السلام) شدم ، دیدم حال حضرت منقلب است .
امام صادق (علیه السلام) مى خواهد لبیک بگوید ولى رنگ رخساره اش متغیر مى شود.
هیجانى به امام دست مى دهد وصدا در گلویش مى شکند، وچنان کنترل اعصاب خویش را از دست مى دهد که مى خواهد بى اختیار از مرکب به زمین بیفتد.
مالک مى گوید: من جلو آمدم وگفتم: اى فرزند پیامبر! چاره اى نیست این ذکر را باید گفت. هر طورى که شده باید این ذکر را بر زبان جارى ساخت. حضرت فرمود:
( یابن ابى عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشى ان یقول عزوجل ل ا لبیک و لا سعدیک.)
اى پسر ابى عامر! چگونه جسارت بورزم وبه خود جرإت واجازه بدهم که لبیک بگویم؟ (لبیک) گفتن به معناى این است که خداوندا، تو مرا به آن چه مى خوانى با سرعت تمام اجابت مى کنم وهمواره آماده ى انجام آن هستم.
با چه اطمینانى با خداى خود این طور گستاخى کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفى کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: (لالبیک و لاسعدیک) آن وقت چه کنم؟ شیخ صدوق، امالى، ص 143، ح 3. "));">

مبارزه با نفس شیطانی

ابن ابى یعفور به دردى مبتلا بود که درمان آن برایش سخت تر از خود درد بود، زیرا پزشکان معالج براى تسکین مرض وى شراب تجویز کرده بودند.
وى براى حل این مشکل از کوفه به مدینه شتافت و از محضر مولاى خویش کسب تکلیف کرد.
حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: از آن مایع ننوش!
عبدالله وقتى به کوفه برگشت, درد به سراغش آمد. بستگانش با اصرار و اجباراندکى شراب به او نوشاندند. درد آرام شد .
او از این حادثه تلخ و ناگوار خیلى ناراحت شد. دوباره به مدینه منوره مسافرت کرد و موضوع واقعه را با امام(علیه السلام) در میان نهاد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
اى فرزند ابى یعفور! از آن ننوش! حرام است! این ناراحتى از شیطان است که برتو مسلط شده است . اگراواز تو ناامید شود، تو را رها خواهد کرد و دیگر به سراغت نخواهد آمد.
عبدالله به کوفه برگشت. درد شدید شد. بیش از همیشه او را آزار مى داد.
بستگانش وقتى ناراحتى او را دیدند، به او گفتند: توبراى تسکین ، ناچارى مقدار کمى از شراب بنوشى!
عبدالله گفت: به خدا قسم! هرگز یک قطره هم نخواهم نوشید. (هرچند بمیرم.)
ناراحتى وى مدتى ادامه داشت، تا این که خداوند او را شفا داد و تا زنده بود آن ناراحتى را احساس نکرد.
این چنین بود که پیش بینى امام صادق(علیه السلام) تحقق یافت. اختیارمعرفه الرجال، ص 247. "));">

گنجینه علم خدا

مرحـوم شیخ کلینى در اصـول کافـى بخشـى را به مسائل حجت و دلیل شیعیان اختصاص داده و در یکى از اخبار آن بخـش چنیـن نقل کرده: منصـوربـن حازم گـوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: خداوند بالاتر از آن است که به وسیله مخلـوقـاتـش شنـاخته شـود بلکه ایـن مخلـوقاتنـد که به وسیله خـدا شناخته مـى گـردنـد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: راست گفتى.
گفتـم: کسى که دانست براى او پروردگارى است, پـس سزاوار است که بـدانـد براى آن پروردگار رضا و سخطـى است که جز از راه وحـى ورسـول شناخته نمى گردند، پـس اگربه کسى وحـى نشد سزاواراست که دست به دامان رسولان خدا شود، پـس اگرآنها را ملاقات کرد ، خواهد دیـد که آنها حجت هستنـد و پیـروى ازایشان واجب.
آنگاه به امام صادق(علیه السلام) مى گـوید که ازمردم درمـورد حجت بعد ازرسـول خد(صلّی الله علیه وآله) پرسیدم.
آنها گفتند: قرآن، ولـى مـن به آنها تذکر دادم که قرآن بدون سرپرست وقیـم کفایت نمى کند، چرا که گروههاى مختلف از جمله مرجئه ، قدریه و حتى زنادقه که به قرآن ایمان هـم ندارند براى سخـن خویش به قرآن استدلال مى کنند و روى همیـن جهات است که گفتـم قرآن نیاز به سرپـرستـى دارد که هرچه در مـورد آن بفرماید حق باشد و در ایـن میان کسانى چـون ابـن مسعود و عمر و حذیفه به عنـوان سرپرست معرفـى شدند.
اما مـن سـوال کردم که آیا تمـام قـرآن را مـى دانستنـد؟
در جـواب گفتنـد: خیر, تنها علـى بود که آگاه به تمام قرآن بـود.
مـن گفتـم : پـس شهادت مى دهـم که علـى(علیه السلام) قیـم و سرپرست قرآن است و پیروى از او واجب و پـس از رسـول خـد(صلّی الله علیه وآله) حجت بـر مردم است و آنچه در مـورد قرآن ابراز عقیده کند حق است.
امام صادق(علیه السلام) پـس ازشنیدن سخنان اوواستـدلال زیبا ومحکـم وى او را با گفتـن ((رحمک الله)) ستود و دعایش کرد. اصول کافى، ج 1، ص 168، حدیث. "));">
سخنان جناب منصـور را ضمیمه کنیـد به فـرمـایـش حضـرت امیـرالمـومنین ) علیه السلام ( که مى فرماید: ایـن قرآن جز خطوطى که میان دو جلد نگاشته شده , چیزى نیست ،به زبان سخـن نمـى گـوید، ناچار باید ترجمانـى داشته باشد. نهج البلاغه خطبه 125. "));">
در همیـن زمینه یکـى از اصحاب امام صادق(علیه السلام) مى گـوید:
شنیـدم که امام صادق(علیه السلام) مـى فرمـود: ((نحـن ولاه امر الله و خزنه علـم الله و عیبه وحـى الله.))
(ما ولـى امـر ((امامت و خلافت)) خدا و گنجینه علـم خدا و صندوق وحـى خدائیـم). اصول کافی ج 1 ص 192 حدیث 1 "));">
پدر گرامی آن حضرت ، امام باقر (علیه السلام) نیز می فرماید : نحن تراجمه وحی الله . ( ما مترجمان وحی خدائیم.) همان حدیث3. "));">






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ