این تفسیر اثر ملا محسن ، محمد بن مرتضى معروف به فیض کاشانى (متوفاى 1091) است . او محدثى فقیه و فیلسوفى عارف بود. در کاشان دیده به جهان گشود و در آن شهر مدارج علمى را طى کرد و آوازه اى بسزا یافت . سه تفسیر بزرگ ، متوسط و کوچک دارد با نامهاى - بترتیب - (صافى ، اصفى و مصفى .)
تفسیر صافى آمیزه اى از روایت و درایت و نقل و عقل است . این تفسیر شامل تمامى آیات قرآن است و مولف در بیان عبارات خود به "تفسیر بیضاوى "عنایت ویژه داشته و اغلب عبارات خود را از آن برگزیده است و سپس متون روایات نقل شده از اهل بیت (علیهم السلام ) را ذکر کرده است .
در آغاز تفسیر مقدمه اى مشتمل بر دوازده فصل نگاشته و در آن از شؤ ون مختلف قرآن و فضیلت آن ، ثواب تلاوت آیات و تفسیر و تاءویل سخن گفته است .
مقدمه این کتاب از جامعترین مقدمات تفسیرى است که به رشته تحریر در آمده و مولف آن کوشیده است تا مواضع مفسران را نسبت به تفسیر ماءثور و متکى بر روایات و تفسیر عقلى متکى بر اجتهاد را بیان کند و شایستگى ها و توانایى هایى را که لازم است یک مفسر داشته باشد توضیح دهد.
این تفسیر، در کمال ایجاز و ایفاء و در عین حال به گونه اى رسا و گویا در اختیار همگان قرار گرفته است . خداوند همواره فیوضات خود را بر روان پاک فیض بریزاد که سرتاسر عمر پر برکت خود را وقف خدمت به دین و قرآن نمود.
او نام هر یک از این فصلها را مقدمه نامیده که گزارش کوتاه هر یک از فصلهاى دوازده گانه بدین شرح است :
وى در مقدمه نخست ، پس از پیشگفتار، به نقل روایات مربوط به فضیلت قرآن و سفارش به تمسک به آن پرداخته است .
مقدمه دوم ، درباره علم اهل بیت نسبت به قرآن است که در آن ، به بیان نکاتى توجه شده است ؛ از جمله اینکه امامان معصوم (علیهم السلام ) تفسیر همه آیات را مى دانند و به ظاهر و باطن قرآن کاملا آگاهند.
مقدمه سوم ، در بیان اینکه اغلب آیات قرآن مربوط به شاءن اولیاى خدا و دشمنى با دشمنان اوست .
مقدمه چهارم ، در بیان معناى تفسیر و تاءویل ؛ ظهر و بطن ؛ محکم و متشابه ؛ ناسخ و منسوخ و جز آن ؛
مقدمه پنجم ، درباره منع از تفسیر به راءى و بیان معناى آن ؛
مقدمه ششم ، در تحریف ناپذیرى قرآن ؛
مقدمه هفتم ، در بیان اینکه قرآن تبیان و روشنگر همه چیز است و اصل و اساس معارف دینى و قواعد احکام شرعى در آن آمده است ؛
مقدمه هشتم ، درباره قرائتهاى مختلف قرآن و ارزش آنها؛
مقدمه نهم ، در بیان نزول دفعى و تدریجى قرآن ؛
مقدمه دهم ، در بیان چگونگى شفاعت قرآن و ثواب تلاوت و حفظ آن .
مقدمه یازدهم ، درباره چگونگى تلاوت قرآن و آداب آن ؛
و مقدمه دوازدهم ، در توضیح پاره اى اصطلاحات تفسیرى که مؤ لف در خلال تفسیر آنها را به کار برده است .
این تفسیر - در مجموع - از جمله تفاسیر نفیس و ارزشمند و فراگیر است که نزدیک به همه روایات اهل بیت (علیهم السلام ) در ارتباط با تفسیر یا تاءویل آیات در آن گرد آمده است . گرچه در مواردى مؤ لف ، غث و سمین و سره و ناسره را به هم آمیخته است .
روش فیض کاشانى در تفسیر؛ مرحوم فیض در آغاز، به تفسیر لغوى آیات پرداخته و در پاره اى از موارد اعراب مربوط را هم بیان کرده و سپس روایات ماءثور از اهل بیت (علیهم السلام ) را در تفسیر آیات آورده است . او در نقل احادیث بر تفاسیر قمى و عیاشى و دیگر کتابهاى معروف حدیث تکیه کرده است ؛ ولى در نقل روایت تنها به نقل احادیث صحیح اکتفا نکرده ، بلکه هر حدیثى را که با موضوع آیات متناسب دیده است آورده و با ذکر منابع و مآخذ مربوط، مسؤ ولیت بررسى صحت و سقم آنها را از عهده خود برداشته است . اشکال عمده اى که بر او وارد است این است که در بسیارى از موارد، حدیث را به گونه اى نقل کرده است که خواننده را به اشتباه مى اندازد؛ چنانکه گمان مى کند روایت طرح شده ، تفسیر قطعى آیه است ؛ در حالى که در بسیارى موارد، چنین نیست .
این تفسیر تعداد زیادى از اسرائیلیات و احادیث ضعیف را در بر دارد و در پاره اى از موارد، سخنانى عرفانى بر قلم رانده که ظاهرا تاءویل آیه است ولى با ظاهر نص و بلکه با دلیل عقل و فطرت سلیم ناسازگار است . به عنوان مثال هنگام ذکر قصه هاروت و ماروت ، بر اساس روایات اسرائیلى و به پیروى از بیضاوى چنین مى گوید: آن دو (هاروت و ماروت ) شراب نوشیدند و در برابر بت سجده کردند و مرتکب زنا شدند".سپس با ارائه تاءویلى دور از فهم معارف مى گوید: ((شاید مراد از دو ملک ، روح و قلب باشد؛ چون آن دو، از عالم روحانى به عالم جسمانى فرود آمدند تا حق را برپا دارند ولى فریفته زیبایى و جمال زندگانى دنیا شدند و در چنگال شهوت گرفتار آمدند. شراب غفلت نوشیدند و بندگى بت نفس گزیدند و عقل نصیحتگر خود را به سبب تغذیه نکردن آن با دانش و تقوا، کشتند و اثر پند و اندرز آن را از جانهاى خود زدودند و با سرکشى و تمرد آماده زنا با زنى به نام "زهره "شدند. ولى دنیا که مظهر فریب و نیرنگ است بر طبق عادت همیشگى اش از ایشان که خواهان دنیا بودند گریخت و آنها را تنها گذاشت . زهره نیز به آسمان رفت و ستاره زهره که نشانه طرب و نشاط نیز هست هموست . ولى تا زمانى که در آسمان باشد، درخشش دلفریب نور دنیا از مکانى بلند و دور از دسترس هوادارانش دلربایى خواهد کرد. حب دنیا در قلب آن دو موجب شد به سحر و جادو روى آورند. پس از آنکه از مستى غفلت به هوش آمدند و عقلشان بازگشت ، آسانترین عذاب را برگزیدند؛ سپس به عالم برزخ برده شدند؛ در آنجا - در حالى که سرهایشان به طرف پایین است - تا روز رستاخیز، در عذاب خواهند ماند".(1)
مقدمه این کتاب از جامعترین مقدمات تفسیرى است که به رشته تحریر در آمده و مولف آن کوشیده است تا مواضع مفسران را نسبت به تفسیر ماءثور و متکى بر روایات و تفسیر عقلى متکى بر اجتهاد را بیان کند و شایستگى ها و توانایى هایى را که لازم است یک مفسر داشته باشد توضیح دهد.
شایسته فقیه نامور و فرهیخته اى چون فیض ، آن بود که این گونه اسرائیلیات و روایات مخدوش و بى اساس را کنار نهد؛ حتى اگر این روایات دروغین به اهل بیت (علیهم السلام ) هم نسبت داده شده باشد،(2) شایسته نیست تاءویل شود بلکه باید کنار گذاشته شود.
محدث کاشانى تفسیر دیگرى به نام "الاءصفى "دارد که از تفسیر بزرگ "الصافى "برگزیده است و در آن ، تفسیر صافى را در بیست و یک هزار بیت خلاصه کرده است . الاصفى تفسیرى موجز و لطیف و مشتمل بر مهمترین مسائل تفسیرى به شیوه اهل حدیث است . لب کلام و گزیده مرام را در آن گرد آورده است ؛ که مراجعه کننده را در تبیین معانى قرآنى و شرح مقاصد عالى بى نیاز مى سازد؛ و این ، از حسن سلیقه و شیوایى قلم مرحوم فیض حکایت دارد. این تفسیر مانند "تفسیر صافى "بارها به چاپ رسیده و مورد استقبال قرار گرفته است .
سومین تفسیر فیض کاشانى که تلخیص "الاءصفى "است و این تفسیر، در کمال ایجاز و ایفاء و در عین حال به گونه اى رسا و گویا در اختیار همگان قرار گرفته است . خداوند همواره فیوضات خود را بر روان پاک فیض بریزاد که سرتاسر عمر پر برکت خود را وقف خدمت به دین و قرآن نمود.
1- تفسیر صافى ، ج 1، ص 130، ذیل آیه 102 از سوره بقره
2-در جاى خود یادآور شدیم که دروغ پردازان ، از جعل سند هم روى گردان نبودند و هر گفتار پسند خود را به هر که مى خواستند نسبت مى دادند و براى آن سند مى ساختند.
منبع:
معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، ج2