سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 25
کل بازدید : 766184
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


کعبه

«واتمّوا الحجّ والعمرة للّه‏.»(1)

گرچه همه ازمنه و تمامى امکنه، زمان و مکان هجرت به سوى پروردگار است، (اینما تولّوا فثمّ وجه اللّه‏)(2) لیکن نسیم فیوضات رحمانى و عطر عنایات ربّانى، بر اساس حکمت الهى، در مقاطع مکانى و فواصل زمانى خاصى وزیدن مى‏گیرد، (فى ایّام دهرکم نفحات) و آنچه که در چنین فرصتى ارزشمند است، همانا داشتن شامه الهى است (ألا فتعرّضوا لها) تا از آن نسیم رحمت جان به عطر طهارت معطر گشته و در سایه آن، تعالى روح و شکوفایى جان به ارمغان آید.

بارقه حج، از غمام رحمت حق در زمان خاص و از مکان ویژه‏اى جهیدن مى‏گیرد و تمام حج بر اساس رعایت چنین خصوصیتى است.

عن ابى عبدالله‏ علیه السلام: «من تمام الحج أن یحرم من المواقیت»(3) ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: احرام از مکان‎هاى مخصوص که (در اصطلاح حج) مواقیت نامیده مى‏شود از عواملى است که حج بدان تمام مى‏شود و بدون آن، ناقص است.

 

اهمیت میقات و احکام آن

میقات از جمله مکان‎هایى است که شعاع فیض ربّ، مستقیما آن را تحت پوشش گرفته، همانگونه که ماه حج در عداد زمان‎هایى است که گذرگاه خاص نسیم رحمانى است.

اما اراده الهى نسبت به میقات، که در احکام آن تجلى یافته؛ عبارت از آن است که بنده ابتدا به بریدن همه تعلّقات و جدا شدن از همه آنچه که او را به مظاهر دنیایى توجه مى‏دهد، و حرام کردن هر چه غیر خداست، خود را به ربّ و مدبّر خویش نزدیک مى‏نماید، و سپس با نیّت و آهنگ حج، لباس احرام بر اندام مى‏پوشاند و با آن، بدی‎ها را از حریم وجود خود، دور مى‏دارد. آنگاه با سر دادن نداى «لبیک ...» دعوت الهى و اذان ابراهیمى را پاسخ مى‏دهد.

بررسى و تأمّل در مجموعه روایات این بابت؛ خصوصا روایت فوق، مشعر این معناست که همه اوامر شرعى و نواهى الهى، داراى سرّى تکوینى و رازى وجودى هستند و البته هر یک در عرصه وجود، به مقدار هستى خود در جهان تشریع، مؤثرند.

این سه حکم الهى که در میقات تحقق مى‏یابد و به نوبه خود از عالی‎ترین فرائض حج است، جایگاه رفیع و مکانت منیع میقات را مى‏نمایاند.

 

واژه میقات

واژه «میقات» که جلوه‏اى از کلام الهى در تجلّى بالغ حق؛ قرآن پروردگاریست، نشانگر زمانى مخصوص و بیانگر مکانى ویژه است. میقات که از ریشه لغوى «وقت» گرفته شده، در معانى و حقایق متعددى استعمال مى‏شود. این کلمه وقتى در کتب لغت مورد بررسى قرار مى‏گیرد، اینگونه بازگو مى‏گردد که میقات در اصل «مِوْقات» بوده و واو به جهت مکسور بودنِ میم، به یاء مبدل شده و میقات گشته، و معناى لغوى آن مصدر وقت است؛ یعنى وقت داشتن.

اما مراد از «وقت داشتن» آن است که به طور مسلّم «زمان» در یک عمل، نقش حتمى دارد و لزوما باید در یک مقطع زمانى خاص، فعل یا عملى صورت پذیرد؛ به عنوان مثال وقتى پروردگار عالم در قرآن مى‏فرماید: «ان الصلاة کانت على المؤمنین کتابا موقوتا»(4) به جهت آن است که نماز ضرورتا در زمان خاصى تحقق خواهد یافت.

کاربرد واژه میقات در مکان، به خاطر قرابت مفهومى آن با زمان(5) و یا به جهت کاربرد استعاره‏اى آن در مکان، به معناى لزوم امرى در مکان مشخص است. بنابراین اگر کلمه میقات در مورد مسائل حج به کار مى‏رود؛ یعنى واجب است در مکان خاص عملى مثل احرام انجام پذیرد. همانطوری که در خصوص نماز مى‏گوییم: واجب است در وقت مخصوص، نماز خوانده شود، و بدین بیان‏ معناى حدیثى که وارد شده؛ «انه وقت لاهل المدینة ذاالحلیفة»(6) روشن است؛ یعنى براى اهل مدینه در میقات ذوالحلیفه، احرام واجب است.

بر این اساس، در جریان حضرت موسى علیه السلام تحقق وعده نیز در یک زمان خاص صورت پذیرفته، از این رو در آغاز فرمود: «و اذ واعدنا موسى»(7) و در پایان فرمود: «تم میقات ربه»(8) که تحقق وعده الهى با کلیم الله‏، در زمان مخصوص تحقق یافت.

و همچنین اگر در قرآن آمده: «ان یوم الفصل کان میقاتا»(9) به معناى آن است که محققا زمان فصل و جدایى حق از باطل در موعد و وقت خاص خود تحقق خواهد یافت. و همچنین اگر در کلام الهى (قرآن مجید) آمده که فرمود: «یسئلونک عن الأهلة قل هى مواقیت للناس و الحج»(10)؛ یعنى نقش هلال‎ها در تشخیص اوقات است، به خصوص زمان‎هایى که به جهت ضرورت، فعلى مثل حج در آن صورت مى‏پذیرد.(11)

 

تمام حج در رعایت میقات

در مجموع، آنچه مى‏توان به عنوان محصول این بحث بیان کرد، آن است که میقات در فرهنگ حج، به مکانى گفته مى‏شود که انجام فعل، مثل احرام، در آن مکان مشخص، ضرورت دارد. یا تحقق وعده الهى، براى گام نهادن در بارگاه ربوبى، ضرورتا از آن مکان آغاز مى‏گردد. و همانطوری که قبل و بُعد زمانى در ماه حج مُخِلّ به حقیقت و عبادت حج است، همچنین قبل و بعد مکانى نیز اخلال به مناسک حج وارد مى‏سازد، و بدون توجه به آن، هرگز حج به تمام نخواهد رسید.

اراده الهى نسبت به میقات، که در احکام آن تجلى یافته؛ عبارت از آن است که بنده ابتدا به بریدن همه تعلّقات و جدا شدن از همه آنچه که او را به مظاهر دنیایى توجه مى‏دهد، و حرام کردن هر چه غیر خداست، خود را به ربّ و مدبّر خویش نزدیک مى‏نماید، و سپس با نیّت و آهنگ حج، لباس احرام بر اندام مى‏پوشاند و با آن، بدی‎ها را از حریم وجود خود، دور مى‏دارد. آنگاه با سر دادن نداى «لبیک ...» دعوت الهى و اذان ابراهیمى را پاسخ مى‏دهد.

امام صادق علیه السلام می‎فرماید: «اعلم ان من تمام الحج و العمرة ان تحرم من المواقیت التى وقتها رسول الله‏ صلی الله علیه و آله  لا تتجاوزها الا و أنت محرم»(12) ؛ آگاه باش، از امورى که حج به وسیله آن تمام مى‏شود، آن است که، از مواقیتى که رسول خدا تعیین فرمودند، مُحرم شوید، و هرگز از مواقیت نگذرید، مگر این که در حال احرام باشید.»

همچنین در بیانى از امام رضا علیه السلام وارد است، که حضرتش فرمود: «ولا یجوز الاحرام دون المیقات، کما قال الله‏ ـ عزّوجلّ ـ و اتموا الحج و العمرة لله‏»(13) ؛ «احرام بستن قبل از میقات، جایز نیست، همانطوری که خداوند عزّوجل فرمود: حج و عمره را به تمام برسانید.»

مراد حضرت از شاهد آوردن آیه شریفه، آن است که: احرام بستن از گذرگاه میقات از عوامل تمامیّت حج و عمره محسوب مى‏شود.

از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است که فرمود: «من احرم بالحج فى غیر شهر الحج فلا حج له و من احرم دون المیقات فلا احرام له»(14)؛ «کسى که در غیر ماه حج مُحرم شود، در حقیقت حجى براى او نیست، و همچنین کسى که قبل از میقات مُحرم شود اصلاً احرام نبسته است.» زیرا همانطوری که احرام از میقات، از عوامل تمامیّت حج محسوب مى‏شود، از ارکان احرام نیز خواهد بود و بدون آن اصلاً احرام تحقق نمى‏یابد.

بنابر این اگر حکم الهى و سنت نبوى در امر حج بر آنست که میقات مکانى است که احرام از آن مکان صورت پذیرد. اگر از آن تخطى گردد و احرام در مکانى قبل از میقات یا بعد از آن بسته شود، همانند آن است که مسافر در سفر، نماز را چهار رکعتى بجا آورد، که این مطلب از سخن امام صادق علیه السلام استفاده مى‏شود.

ابن فضّال که از روات مى‏باشد از امام صادق علیه السلام اینگونه روایت مى‏کند:

«دخلت الى ابى‏ عبدالله‏ علیه السلام و انا متغیر اللون، فقال: من أین احرمت؟ قلت: من موضع کذا و کذا لیس من المواقیت المعروفة قال: رب طالب خیر تذل قدمه ثم قال: أیسرّک انک صلّیت الظهر فى السفر اربعا؟ قلت: لا، قال: فهو ذلک.»(15)

کعبه

ابن فضّال مى‏گوید: «خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در حالى که رنگ چهره‏ام تغییر کرده بود، حضرت از من سؤال فرمودند: از کجا مُحرم شدید؟ گفتم: از فلان جا (محلى که از مواقیت معروف نبود) حضرت فرمود: طالبان خیر فراوانى هستند که لغزشگاه‎هایى براى آن‏ها وجود دارد. سپس فرمود: آیا ممکن و صحیح است که تو در مسافرت نماز ظهر را چهار رکعتى بجا آورى؟ گفتم: نه، هرگز. فرمود: احرام بستن در غیر مواقیت، مثل نماز چهار رکعتى در سفر است که هر دو موجب بطلان یا نقص مى‏گردد.»

تا کنون دو مسأله به طور اجمال مطرح شد:

1 ـ موقعیّت میقات و عظمت آن

2 ـ احکام ثلاثه (نیت، احرام و تلبیه) که براى معتمر یا انسان حج گزار، در مکان میقات واجب است.

این که احکام نورانى؛ همچون نیت، احرام و تلبیه، در امکنه‏اى که از آن به مواقیت یاد مى‏شود واجب شده، بیانگر راز عمیق و سرانیق حقیقت میقات است.

 

نقش تلبیه

به عنوان نمونه توجه به این نکته که تلبیة الاحرام حج، نقش همگون با تکبیرة الاحرام نماز دارد، و همانطورى که مصلّى، زمانى مى‏تواند با پروردگارش مناجات کند (المصلى یناجى ربّه) که از آستانه تکبیرة الاحرام بگذرد، در حج نیز زمانى انسان به لقاى حق بار مى‏یابد که از درگاه تلبیةُ الاحرام بگذرد. و این معنا جز در میقات (غیر از موارد استثنائى) امکان پذیر نیست. این مسأله خود نشانگر بخشى از عظمت و موقعیت والاى میقات است.

 

سرّ میقات از لسان امام سجاد علیه السلام

تحقیقا اهل ذکر و رازدانان جهان هستى، سرّ این حقیقت را به خوبى آگاهند، بلکه خود سرّ این حقائقند. آن چنان که امام سجاد علیه السلام فرمود: «انا ابن زمزم و صفا، انا ابن مکة و منى.»(16) از اینرو با بهره‏گیرى از بیان معصوم اشارتى براى راهیابى به سرّ مسأله میقات مناسب مى‏نمایاند. و آن این که بطور کلى حقیقت قرآن یک مرتبه عالى و عظیم دارد، (انّه فى ام الکتاب لدینا لعلىٌ حکیمٌ)(17) قرآن در جایگاه اصلى، در نزد ما داراى رفعت مکانت و حکمت است. و همین حقیقت عالى و حکمت، با تمامى جامعیّتش تنزّل کرده، که از آن جمله حج با تمام شؤونش مى‏باشد، و میقات نیز یکى از جلوه‏هاى بارز حج است که بدون شک داراى سرّ، بلکه اسرارى است؛ زیرا اقتضاى تنزّل و تجلّى، همانا وجود یک حقیقت برتر به عنوان باطن و سر، و یک امر نازل شده که ظاهر و آشکار است، مى‏باشد.

 

میقات و معراج رسول اکرم

در اینجا به نکته‏اى که از امام صادق علیه السلام راجع به باطن میقات ایراد گردیده، اشاره خواهیم نمود. راوى از حضرت سؤال مى‏کند:

«قلت لأبى‏ عبدالله‏ علیه السلام: لأىّ علّة احرم رسول الله‏ من الشجرة و لم یحرم من موضع دونه؟ قال: لأنّه لما أُسرى به الى السّماء و صار بحذاء الشجرة و کانت الملائکة تأتى الى البیت المعمور بحذاء المواضع التى هى مواقیت سوى الشجرة، فلما کانت الموضع الذى بحذاء الشجرة نودى یا محمد! قال: لبّیک، قال: ألم اجدک یتیما فآویت و وجدتک ضالاًّ فهدیت؟ قال النبى: انّ الحمد و النعمة لک و الملک، لا شریک لک لبیک، فلذلک احرم من الشجرة، دون المواضع کلها.»(18)

حضرت صادق علیه السلام در مقام پاسخ به این سؤال که چرا رسول اکرم صلی الله علیه و آله از شجره احرام بست، و مکان دیگرى براى این امر انتخاب نفرمود، اینگونه توضیح داد: علّت این امر و راز چنین حقیقتى عبارت از این است که رسول اکرم در حرکت سماوى و سیر الهى معراج خود، به جایى رسیدند که محاذى آن شجره است، و از طرف دیگر هم فرشته‏هاى آسمان تا بیت المعمور (به استقبال رسول اکرم) آمده بودند، و به محاذات با مواقیت متعددى غیر از شجره، قرار گرفته بودند. وقتى رسول اکرم در محاذات شجره قرار گرفتند، هاتف غیبى ندایى آسمانى سر داد و حضرتش را مخاطب ساخت:

امام صادق علیه السلام فرمود: احرام از مکان‎هاى مخصوص که (در اصطلاح حج) مواقیت نامیده مى‏شود از عواملى است که حج بدان تمام مى‏شود و بدون آن، ناقص است.

«آیا اینگونه نبوده است که قبلاً یتیم بودى و پروردگارت به تو پناه داد؟ و آیا اینگونه نبود که گمراه (گمشده) بودى و با هدایت الهى مستقیم گشتى؟ اینجا بود که در همان مکانِ شجره، رسول اکرم تلبیه معروف را در پیشگاه ربوبى ایراد نمود و اینگونه عرضه داشت: «انّ الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک لبیک.»

این امر مبناى حرکت از بیت المعمور بوده است، که اسوه حرکت از شجره میقات گشته و بر این اساس است که رسول اکرم احرام را فقط از آن مقطع آغاز کرد.

بررسى و تأمّل در مجموعه روایات این بابت؛ خصوصا روایت فوق، مشعر این معناست که همه اوامر شرعى و نواهى الهى، داراى سرّى تکوینى و رازى وجودى هستند و البته هر یک در عرصه وجود، به مقدار هستى خود در جهان تشریع، مؤثرند.

همانطورى که آب در نظام هستى، درخت در عالم وجود و جماد در نشأه خارج، داراى بخشى از واقعیّت هستند و هر یک در عین حال که ضرورى‏اند، اما عهده‏دار امرى مستقل هستند که به اندازه اثر وجودى و نقش شایسته آنها تأثیر دارند. در نظام تشریع نیز مسأله به همین گونه است، با این تفاوت که یکى در آسایش تن و دیگرى در فزایش جان، مؤثّر است. یکى راه را براى رسیدن به حیات فانى و دیگرى طریق را براى نیل به زندگى باقى آبادان مى‏سازند.

بر این مبنا تمامى شؤوناتى که در شریعت مقرّر شده، هر یک به منظور تکمیل سعادت و تتمیم هدایت تنظیم شده، و لذا، امرش، نهی‎اش، حرکتش، وقوفش، آغازش، انجامش، همه و همه بر مبناى همان هدایت کامله الهى صورت مى‏پذیرد.

و لذا اگر در جریان میقات، اینگونه آمده که حاجى لزوما باید از مکان‎هاى خاص، به نام «مواقیت» سفر الى الله‏ خود را آغاز کند. گویاى سرّى لاهوتى و رازى الهى است.

و تا انسان، سالک کوى دوست نباشد و سیر عاشقانه خود را به سوى معراج الهى آغاز نکند، هرگز نه استقبال ملائک را و نه محل توقف آنها که محاذات با مواقیت حج است مشاهده نخواهد کرد.

و همانطورى که در معراج نبوى هر قدمى که حضرت مى‏زد مرحله‏اى از کمال در مقابل دیدگان رسول خاتم روشن مى‏شد، در سفر حج نیز تنها زمانى که از میقات به قصد حج احرام بسته شود، ابواب کمال مفتوح و فیض حق مکشوف مى‏گردد. از اینجا به آن قانون حاکم در نظام هستى که هر ظاهرى را باطنى و شریعت را حقیقت است مى‏رسیم، که البته نردبان وصول و سکوى عروج همانا عمل به شریعت است تا نیل به حقیقت دست دهد.

نکته‏اى که قابل دقّت است این که، گرچه روایت فوق، سرّ احرام از مسجد شجره را بیان کرده، لیکن مسجد شجره به عنوان یکى از مواقیت مورد نظر است نه تنها به عنوان یک مکان مقدس. و لذا به لحاظ سرّ و باطن داشتن همه مواقیت دیگر نیز در حکم مسجد شجره مى‏باشند. و فرشتگان به استقبال بندگانى که قاصد بیت الهى هستند، تا محل مواقیت پیش آمدند؛ یعنى از آن نقطه‏اى که حرکت و سیر الهى آغاز مى‏شود، و با اولین قدمى که حاجى در کوى دوست مى‏نهد و لحظه‏اى که لباس احرام بر تن مى‏کند، حضور ملائک و همراهى فرشتگان آسمان با خود را احساس مى‏کند.

با این بینش، نه تنها مواقیت، امکنه‏اى مقدس و مورد نظر الهى هستند بلکه مصاحبت و همراهى ملائک براى انسانى که رهسپار کوى ولا و پویاى سوى صفا است، از آن مکان خواهد بود.

البته روشن است استقبال ملائک جهت صورى و تشریفاتى نخواهد داشت، بلکه ضمن تجلیل از قاصد بیت عتیق و سالک طریق حبیب، همراهى، راهنمایى و مساعدت در این سیر الهى ضرورى مى‏نماید. و تنها انسانى مى‏تواند وظایف و مناسک حج را آنگونه که شایسته حق است انجام دهد، که اعوان و یارانى آسمانى، او را همراهى کنند.

صاحب وسائل در جلد پنجم کتاب شریف خود در باب اوّل مواقیت، سیزده روایت ذکر کرده که بیانگر امکنه‏اى است که لزوما نوع حجاج سراسر گیتى از آن مى‏گذرند و از آن نقطه محرم مى‏گردند و البته حکم ظاهرى و باطنى همه آنها واحد است. فقط به اقتضاى عالم طبیعت تعدّد و کثرت پذیرفته است؛ به عنوان نمونه، به یکى از آن روایات پرداخته و تذکر بدان را در این مقاله سودمند مى‏دانیم.

قال ابوعبدالله‏ علیه السلام: «ان رسول الله‏ صلی الله علیه و آله وقّتَ لأهل المدینة ذاالحلیفة و وقت لاهل المغرب الجحفة و هى عندنا مکتوبة مهیعة و وقت لأهل الیمن یلملم و وقت لاهل الطائف قرن المنازل و وقت لأهل النجد العقیق.»(19)

امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل مى‏کند که: «حضرت براى اهل مدینه مکانى به نام ذاالحلیفه را به عنوان میقات، و براى اهل مغرب جحفه را ـ که اکنون در نزد ما به عنوان مهیعه شناخته شده ـ و براى اهل یمن یلملم را و براى اهل طائف قرن المنازل را و براى اهل نجد، عقیق را معرّفى فرموده است.»

امید است توفیق ولىّ توفیق، رفیق و صحبت مصاحبان کریم و فرشتگان رحیم براى همه حجاج فراهم گردد و ضمن عمل به ظواهر و انجام مناسک بهره وافى را از باطن و اسرار حج برده و راه را براى تعالى هموار سازیم.

 

پى‎نوشت‎ها:

1ـ بقره: 196

2ـ بقره: 115

3 ـ جامع احادیث شیعه، ج10، ص492

4 ـ نساء: 103

5 ـ لسان العرب، ج2، ص107

6 ـ جامع احادیث شیعه، ج10، ص492

7 ـ بقره: 51

8 ـ اعراف: 142

9 ـ نبأ: 17

10 ـ بقره: 189

11 ـ نکته‏اى که علامه شعرانى ـ ره ـ در کتاب شریف نثر طوبى در مقام تفسیر آیه مى‏فرمایند: این است که شناخت کارهاى دینى و دنیوى از طریق ماه‎هاى قمرى، به جهت وجود «اهله»، به مراتب آسان‎تر از شناخت اوقات از طریق ماه‎هاى شمسى است. نثر طوبى؛ ج2، ص 518

12 ـ بحارالانوار، ج99، ص 128، ح 13

13 ـ جامع احادیث شیعه، ج10، ص 515

14 ـ جامع احادیث شیعه، ج10، ص513

15 ـ بحارالانوار، ج99، ص130، ح18

16 ـ خطبه حضرت سجاد علیه السلام در شام.

17 ـ زخرف: 4

18 ـ بحارالانوار، ج99، ص 128، ح12

19 ـ وسائل الشیعه، ج 5، ابواب مواقیت، باب 1، ح 1 .

 

منبع:

مجله میقات حج، شماره 11 ، مرتضى جوادى آملى

 

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ