خداوند سبحان در قرآن شریف میفرماید:
... فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک به من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین(1)؛ (ای پیامبر!) هر که پس از این دانشی که به سوی تو فرود آمد، باز هم در مورد «عیسی» با تو چون و چرا نمود، بگو: بیائید تا ما پسران و بانوان و خودمان را فراخوانیم و شما نیز پسران و زنان خودتان را فرا خوانید. آنگاه نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
آیه شریفه از رخداد بزرگی که از هنگامه رخ دادن آن تاکنون در میان مسلمانان از شهرت بسیاری برخوردار است، سخن دارد. ما در اینجا نیازی به ترسیم منابع و مدارک این حادثه بزرگ و معروف نداریم و به همین نکته بسنده میکنیم که خاطرنشان سازیم؛ تمام مفسّران و محدّثان جز شماری چند، بر این عقیدهاند که این آیه مبارکه هنگامی بر پیامبر فرود آمد که میان آن حضرت و مسیحیان منطقه «نجران» گفتگوهایی درباره مسیح علیهالسلام به میان آمده بود. اینک این رخداد بزرگ را به طور فشرده از امیرمومنان علیه السلام میآوریم.
همه محدّثان و مفسّران بر این باورند که پیامبر گرامی در جریان مباهله، از همه مردان مسلمان تنها یک نفر به همراه داشت و آن هم امیرمومنان بود، و از همه بانوان مسلمان نیز تنها یک نفر، که آن هم دخترش «فاطمه» بود و از تمامی کودکان مسلمان نیز دو کودک به همراه برد که حسن و حسین بودند و دیگر هیچکس، حتّی یکی از همسران خویش را نیز نبرد.
گروهی از مسیحیان نجران به سرپرستی سه چهره سرشناس آنان؛ «عاقب»، «محسن»، و «اسقف» به همراه دو چهره مشهور یهودیان به مدینه وارد شدند و به محضر پیامبر گرامی رفتند تا در مورد رسالت و تعالیم آسمانی او، تحقیق و بررسی نموده و درباره چگونگی برخورد با آن پدیده جدید و پر جاذبه، تصمیمی بگیرند.
پس از تشرّف آنان به محضر پیامبر، سرشناسترین چهره گروه که اسقف نام داشت، خطاب به پیامبر گرامی گفت:
عالی جناب! پدر «موسی» که بود؟
پیامبر فرمود: «عمران»
او پرسید: پدر «یوسف» که بود؟
پیامبر پاسخ داد: « یعقوب»
اسقف پرسید: پدر و مادرم فدایت باد! پدر شما چه نام دارد؟
پیامبر فرمود: «عبدالله»
پرسید: پدر «مسیح» کیست؟
پیامبر ساکت شد. در این هنگام بود که جبرئیل با این پیام فرود آمد که: عیسی روح خدا و کلمه اوست. «هو روح الله و کلمته»
اسقف پرسید: آیا سخن شما بدین معناست که روح بدون جسد میباشد؟
پیامبر باز هم ساکت شد که خداوند به او وحی فرمود که: انّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون؛ بیتردید مَثَل عیسی نزد خدا همانند مَثل آدم است. وی را از خاک آفرید و به او گفت: «موجود باش!» پس وجود یافت.
اسقف با شنیدن آیه شریفه، ناگهان از جای خود پرید و گفت: ای محمّد! ما این مطلب را نه در تورات یافتهایم و نه انجیل و نه زیور ... تنها از شما این مطلب را میشنویم.
اینجا بود که این آیه شریفه فرود آمد: فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم ...
گروه اعزامی مسیحیان «نجران» گفتند: عالی جناب! این سخن شما بر ما گران است که «مسیح» از خاک آفریده شده است امّا دعوت به مباهله برای روشن شدن حقانیّت و درستی دیدگان یکی از دو طرف از سوی شما به راستی کاری منصفانه و منطقی و آزادمنشانه است. از این رو هنگامه مباهله را مقرّر فرمایید.
پیامبر فرمود: به خواست خدا فردا پس از نماز صبح، مباهله انجام خواهد شد.
پیامبر نماز صبح را به بارگاه خدا بجا آورد و دست امیرمنان و دخت سرافراز خویش فاطمه را گرفت و یکی را در کنار خویش و دیگری را پشت سر خود قرار داد و دو نور دیدهاش، حسن و حسین را نیز در سمت راست و چپ خویش فراخواند و به سوی میعادگاه روان شدند.
در آنجا از آن بندگان محبوب و برگزیده خدا خواست تا دستها را به آسمان گیرند و هنگامی که پیامبر دعا کرد آنان آمین بگویند. پس به حالت نیایش با خدا زانوها را بر زمین نهادند و آماده مباهله شدند.
هیئت مسیحیان «نجران» هنگامی که با چهرههای نورانی و سیمای معنوی و آمادگی روحی پیامبر و خاندانش روبرو شدند از تصمیم خویش پشیمان شده و فرصت برای تبادل نظر دیگری خواستند و پس از گفتگو در میان اعضای هیئت خویش، به این نتیجه رسیدند که او پیامبر خداست و سراپا راستی و پاکی است و اگر او دست به دعا بردارد و خاندان پاک و محبوب او آمین بگویند، بیهیچ تردیدی خواسته آنان به هدف اجابت میرسد و همه اعضای هیئت نابود خواهند شد.
اینجا بود که گفتند: تنها راه نجات این است که از مباهله بازگردند و از آن حضرت بخواهند که از آنان درگذرد.
«فخر رازی» در تفسیر خویش مینویسد:
این تنها بردن فاطمه علیهاالسلام با وجود آیه شریفه که میفرماید: «و نسائنا و نسائکم» نشانگر این حقیقت است که تنها بانوی بانوان فاطمه علیهاالسلام سراپا شایسته حضور در آن مباهله و همایش بزرگ بود و نه هیچکس دیگر. و این امتیاز ویژه اوست که پیامبر تنها او را برگزید.
اسقف بزرگ «نجران» گفت: هان ای پیروان مسیح! آگاه باشید که چهرههایی را به همراه پیامبر اسلام مینگرم که اگر از خدای بزرگ بخواهند کوهی را از جای خویش برکند، آن را خواهد کند. از این رو توصیه من این است که با آنان روبرو نشوید و دست به مباهله نزنید که نابود خواهید شد و یک نفر از پیروان مسیح بر روی کره زمین باقی نخواهد ماند.
بر این باور بود که هیئت عالیرتبه «نجران» با تواضع بسیار در برابر پیشوای بزرگ توحید نشستند و تقاضا نمودند که آن حضرت از مباهله بگذرد.
پیامبر با بزرگمنشی بسیار تقاضای آنان را پذیرفت امّا فرمود: آگاه باشید! به پروردگاری که مرا به حق به رسالت برگزید، اگر مباهله انجام میشد خداوند تمامی مسیحیان را نابود میساخت ...
ما در اینجا تنها به یک نکته مهمّ اشاره میکنیم و آن این است که:
همه محدّثان و مفسّران بر این باورند که پیامبر گرامی در جریان مباهله، از همه مردان مسلمان تنها یک نفر به همراه داشت و آن هم امیرمومنان بود، و از همه بانوان مسلمان نیز تنها یک نفر، که آن هم دخترش «فاطمه» بود و از تمامی کودکان مسلمان نیز دو کودک به همراه برد که حسن و حسین بودند و دیگر هیچکس، حتّی یکی از همسران خویش را نیز نبرد.
و با این که همه همسرانش در خانههای خویش بودند و عمّههایش همچون «صفیّه»، آن بانوی بزرگ و «امّهانی» دختر «ابوطالب» و زنان «هاشمی» و مهاجر و انصار، همه و همه در مدینه بودند، پیامبر تنها یک بانوی پرشکوه و پرمعنویّت و بینظیر را به همراه خویش به مباهله فرا خواند، آری تنها یک بانو و آن هم دخت گرانمایهاش «فاطمه» بود و بس. و این تنها بردن فاطمه علیهاالسلام با وجود آیه شریفه که میفرماید: «و نسائنا و نسائکم» نشانگر این حقیقت است که تنها بانوی بانوان فاطمه علیهاالسلام سراپا شایسته حضور در آن مباهله و همایش بزرگ بود و نه هیچکس دیگر. و این امتیاز ویژه اوست که پیامبر تنها او را برگزید.
«قندوزی حنفی» از پیامبر روایت آورده است که اگر خدا میدانست که در روی زمین بندگانی گرانمایهتر از علی و فاطمه و حسن و حسین بودند، به من دستور میداد که با آنان به مباهله بروم امّا چون از اینان پرشکوهتر نبود دستور آمد که به همراه اینان بروم و همین سند برتری آنان بر تمامی انسانهاست.(2)
پینوشتها:
1- سوره آل عمران، آیه 60.
2- ینابیع المودّه، ص 244.
منبع:
کتاب فاطمة الزهرا؛ از ولادت تا شهادت، آیة الله فقید سید محمدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی.