کسی که خواستهاش و نیازش را احساس کرده و با احساس و با تمام وجودش دعا کند، نمیتواند امکانات خود را راکد گذاشته باشد.
من که احساس میکنم باید به خانه بیایم و کلید هم دارم، پشت در نمینشینم که دعا کنم. باید از تمام امکانات خودم استفاده کنم و آن دم که کلید شکست و هیچ راهی برایم نبود و یا مکان و فرصتی نداشتم، در این هنگامهی عجز، به دعا رو بیاورم و حتی در عجز و در یأس نیز ناامید نشوم.
آنگاه که کلید دارم باید دعا کنم که خدایا کلیدم را از شکستن نگه دار نه اینکه خدایا در را برایم بگشا!
آنها که از امکانات خود بهره نمیگیرند و با دست و پای خود راه نمیروند، هنوز نیاز خود را باور نکردهاند و احساسی ندارند.
و این است که در روایات آمده است: آنان که از تواناییهای خود بهره برداری نکردهاند دعاهایشان مستجاب نیست، چون اینها در واقع خواستهای ندارند تا برآورده شود. (1)
منی که یک لحظه در عمرم با دوست نبوده ام و یک لحظه با او در راه او نبودهام، چه توقع دارم که او یک عمر به حرف من باشد و گوش به فرمان من، گویا من خدای جهان هستم که باید خدا را هم به بیگاری بکشم.
منی که خود را با قدرت و نیرو میشناسم و سرود انا ربکم الا علی را زمزمه میکنم، چگونه میتوانم به دعا رو بیاورم و چگونه با دعا به فقر و ضعف و عجز خودم و به غنا و قدرت و قرب و اجابت او اقرار کنم.
آن جدایی و این غرور نمیگذارد که زبان من به خواستههایم باز شود، مگر آنجا که از حق، عظمتی را شناخته باشم، که در کنار او غروری نمیشکند و از او لطفی را سراغ داشته باشم، که با من به من نمیدهد.
و این است که در دعای ابوحمزه میخوانیم: خدایا من در لحظهای به تو رو آوردهام که سزاوار حتی شنیدن تو نیستم: من غیر استحقاق لاستماعک منی و لا استجاب لعفوک عنی. من سزاوار این که از من بشنوی و یا از من بگذری نیستم.
خدا من کسی هستم که اگر کودکی از وضعم و گناهم مطلع میشد کنار میکشیدم: الهی لو اطلع الیوم علی ذنبی غیرک ما فعلته. اما این نه به این جهت بود که تو را کوچک کنم و تو در نظر من خوار باشی و پست باشی و برایم ارزشی نداشته باشی. لا لأنک اهوان الناظرین الی و اخف المطلعین علی، بل لأنک یا رب خیر الساترین و ارحم الراحمین. بلکه به این خاطر که تو مرا میپوشانی و مرا مفتضح نمیکنی تا شاید با این کرامت و لطف تو ادب شوم و به راه بیایم.
1- کافی ج 2، من لا تستجاب دعوته، صص 510 و 511.
با تصرف از کتاب: بشنو از نى؛ على صفایى حائری