سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 113
بازدید دیروز : 52
کل بازدید : 765510
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


از مسلمات دین و علم و تجربه است که کردار انسان خواه نیک و خواه بد داراى پى‏آمد و نتیجه، در دنیا و آخرت است و همچون بذرى است که در مزرعه‏ى جهان کاشته مى‏شود، اگر بذر گل بود، نتیجه‏اش گل است و اگر خار بود، نتیجه‏اش خار است. به قول سعدى: 

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر *** اى نور چشم من بجز از کِشته ندروى

به عبارت دیگر، هر عملى داراى عکس‏العمل و هر کنشى داراى واکنش است و باید توجه داشت که مکافات عمل هم در دنیا وجود دارد و هم در آخرت، با این فرق که مکافات در دنیا نسبت به آخرت بسیار کم‏رنگتر مى‏باشد و نیز باید توجه داشت که کیفر یا پاداش عمل به صورت‏هاى گوناگون به سراغ انسان مى‏آید. گرفتارى‏هاى گوناگونى که در دنیا دامنگیر انسان مى‏گردد، گاهى مکافات عمل است و گاهى براى امتحان است و براى بعضى مایه و پایه‏ى ترقّى و تکامل و پاداش افزون و مضاعف است؛ چنانکه در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است «وَ لَنَبلُوَنّکم بِشَى‏ء مِنَ الخَوف والجُوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ و مسلما شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کاهش محصولات می آزماییم، و صابران را نوید ده» (بقره، 155) و روایات متعدد نیز دلالت بر آن دارد. از جمله؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: «إنّ أشدّ النّاس بلاء الأنبیاء ثمّ الّذین یَلونهم ثمّ الأمثل فَالأمثل؛ سخت‏ترین مردم از نظر بلا پیامبرانند سپس کسانى که در پى آنانند، سپس کسى که از دیگرى بهتر است به ترتیب» (کافی، ج 2، ص 252).

آثار و کیفرهاى دنیوى گناه
در قرآن، ده‏ها آیه پیرامون آثار و کیفر گناه آمده: «فَاَنزلنا عَلى الّذینَ ظلموا رِجزاً مِنَ السّماءِ بِما کانوا یَفسقُون»  «بر ستمگران به خاطر نافرمانى عذابى از آسمان فرستادیم» (بقره، 59)،

«یرید اللّه اَن یُصیبَهم بِبَعض ذُنُوبهم؛ خدا مى‏خواهد آنان را به پاره‏اى از گناهانشان مجازات کند» (مائده، 49)،

«...فَاهلَکناهُم بِذُنوبِهم؛ آنها را به خاطر گناهانشان نابود ساختیم» (انعام، 6)،

«فاَخذناهُم بِما کانُوا یَکسِبون؛ آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم» (اعراف، 96)،

«فَتِلکَ بُیوتَهم خاوِیةً بِما ظَلموا؛ این خانه‏هاى آنهاست که به خاطر ظلم و ستمشان خالى مانده است» (نمل، 52)،

«ممّا خطیئاتِهم اُغرِقُوا؛ آنها به خاطر گناهانشان غرق شدند» (نوح ، 25)،

«فَدَمدَم عَلیهِم رَبّهم بِذَنبِهم فَسوّاها؛ پس خدا آنها (قوم ثمود) را به خاطر گناهانشان درهم کوبید و سرزمینشان را صاف و مسطح کرد» (شمس، 14)،

«اِنّ اللّه لایُغَیّرُ ما بقَوم حتّى یُغَیّروا ما بِاَنفُسهم؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتى را تغییر نمى‏دهد، مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند»(رعد، 11)،
«کلاّ بَلْ رانَ على قُلوبِهم ما کانوا یَکسِبون؛ چنین نیست که آنها مى‏پندارند، بلکه اعمالشان همانند زنگارى بر دل‏هایشان نشسته است» (مطففین، 14).

«و ما اَصابَکم مِن مُصیبَة فَبِما کَسبتْ اَیدیکُم و یَعفُوا عن کثیر؛ و هر گرفتارى که به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده‏اید و (خدا) بسیارى را نیز عفو مى‏کند» (شوری، 30).

جالب اینکه امام علی علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مى‏فرماید: «خیر آیة فى کتاب الله هذه الایة؛ بهترین آیه خدا در قرآن همین آیه است». سپس فرمود: «یا على! ما من خدش عود و لانکبة قدم الا بذنب» از امام صادق(ع) «اى على! هر خراشى که از چوبى به انسان مى‏رسد و هر لغزش قدمى بر اثر گناهى است که از او سرزده است» (مجمع البیان ذیل آیه کافی ج 2 ص 269).

گناه سبب سلب نعمت
امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: پدرم همواره مى‏فرمود:«اِنّ اللّه قَضى‏ قَضاء حَتماً الاّ یُنعِمُ على العبد بِنِعمةٍ فَیَسلُبها ایّاه حتّى یُحدِث العبد ذَنباً یَستَحقّ بذلک النّقمة؛ خداوند حکم قطعى فرموده که نعمتى را که به بنده‏اش داده، از او نگیرد، مگر زمانى که بنده گناهى انجام دهد که به خاطر آن سزاوار کیفر گردد» (کافی،ج 2، ص 273).

امیر مؤمنان على علیه السلام در خطبه 178 نهج البلاغه مى فرماید: «و ایم الله ! ما کان قوم قط فى غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها ، لان الله لیس بظلام للعبید؛ به خدا سوگند هیچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى گرفته نشد مگر به واسطه گناهانى که مرتکب شدند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد»، سپس افزود: «و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم ، و تزول عنهم النعم ، فزعوا الى ربهم بصدق من نیاتهم ، و وله من قلوبهم ، لرد علیهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد؛ هر گاه مردم موقعى که بلاها نازل مى شود، و نعمتهاى الهى از آنها سلب مى گردد، با صدق نیت رو به درگاه خدا آورند، و با قلبهائى آکنده از عشق و محبت به خدا از او درخواست حل مشکل کنند، خداوند آنچه را از دستشان رفته به آنها باز مى گرداند و هرگونه فسادى را براى آنها اصلاح مى کند» و از این بیان رابطه گناهان با سلب نعمتها به خوبى آشکار مى شود.

ممکن است این گونه فهمیده شود که آیا اگر خداوند به‏ انسان نعمتی داد و انسان گناهی مرتکب شد، آن گناه هر چه می‏خواهد باشد، خدا آن نعمت را از انسان می‏گیرد، یا میان گناهان و نعمتهایی که سلب‏ می‏شود رابطه خاصی است یعنی هر گناهی تأثیر دارد در سلب نعمت معینی، و در سلب نعمت دیگر اثر ندارد کما اینکه هر طاعتی تأثیر دارد در جلب یک نعمت معین نه همه نعمتها. مثلا ما به طور کلی می‏دانیم که هم باید رعایت حق الله را بکنیم و هم‏ رعایت حق الناس. حق الله وظایفی است بین ما و خدا مثل نماز و روزه، حق الناس وظایف مستقیمی است که ما در برابر مردم داریم از عدالت، انصاف و غیره، تکالیفی است که نسبت به مردم داریم، حقوقی است که‏ دیگران بر عهده ما دارند.

یک وقت گناه ما این است که حق الله را ادا نمی‏کنیم، و یک وقت گناه ما این است که حق الناس را ادا نمی‏کنیم. حق‏ الله هم فرق می‏کند، یک وقت نماز نمی‏خوانیم، یک وقت روزه نمی‏گیریم، یک وقت العیاذ بالله شراب می‏خوریم، یک وقت دروغ می‏گوییم، یک وقت حج‏ خانه خدا را نمی‏رویم. همین طور است حق الناس. آیا اینها دیگر فرق‏ نمی‏کند؟ همین قدر که انسان یک گناه مرتکب شد خدا هر نعمتی را که شد از او می‏گیرد یا هر گناهی با یک نعمت خاصی ارتباط دارد؟ دومی درست است‏.

در
دعای کمیل این طور می‏خوانیم: «اللهم اغفر لی‏ الذنوب التی تنزل النقم . اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم . اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء . اللهم اغفر لی الذنوب التی‏تحبس الدعاء» گناهان را دسته دسته می‏کند: خدایا آن گناهانی را که‏ نقمت را بر بنده نازل می‏کند ببخش، آن گناهانی را که نعمت را می‏گیرد ببخش، گناهانی را که بلاها را نازل می‏کند بیامرز، گناهانی را که سبب‏ می‏شود دعاهای ما حبس بشود ببخش ( یعنی حال دعا از ما گرفته بشود که دعا نکنیم که این بدترینش است، یا دعا بکنیم و مستجاب نشود). معلوم می‏شود هر دسته‏ای از گناهان یک خاصیت مخصوص به خود دارد.

گناه سبب عدم استجابت دعا
امام باقر علیه السلام فرمودند: «همانا بنده از خدا حاجتى مى‏خواهد، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مى‏دهد خداوند به فرشته مى‏فرماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز زیرا در معرض خشم من درآمد و سزاوار محرومیت شد» (کافی، ج 2، ص271) .

گناه سبب قطع روزى
امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «إنّ الرّجُل لَیَذنب الذَّنْب فَیَدرء عنه الرّزق؛ مردى گناهى انجام مى‏دهد و در نتیجه روزى از او دور مى‏شود» (کافی، ج 2، ص271).

گناه سبب محرومیت از نماز شب
از
امام صادق علیه السلام نقل شده است: «ان الرجل یذنب الذنب فیحرم صلوة اللیل و ان العمل السیىء اسرع فى صاحبه من السکین فى اللحم؛ گاهى انسان گناه مى کند و از اعمال نیکى همچون نماز شب باز میماند ( بدانید ) کار بد در فناى انسان از کارد در گوشت سریعتر اثر مى کند» (کافی، ج 2، ص271).

گناه سبب عدم امنیت از حوادث
امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند: گنهکار نباید خود را از بلاهاى شبانه و حوادث ناگهانى ایمن بداند (کافی ج2 ، ص 269) و نیز از جمله عواقب شوم دیگر گناهان عبارتند از: قطع باران، ویرانى خانه، حبس صدساله قیامت،خشم و لعن الهى، بلاهاى بى سابقه، پشیمانى، پرده درى و رسوایى، کوتاهى عمر، زلزله، فقر عمومى، اندوه، بیمارى، تسلط اشرار.

آثار و کیفرهاى اُخروى گناه
«و مَن جاءَ بِالسَّیّئة فَکُبّت وُجوههُم فى النّارِ هَل تُجزَون الاّ ما کُنتُم تَعمَلون» (نمل ، 90) «آنانکه اعمال بدى انجام دهند، به رو در آتش افکنده مى‏شوند، آیا جزایى جز آنچه عمل مى‏کردید خواهید داشت.»«و مَن یَعصِ اللّه و رَسُوله فَاِنّ لَه نار جَهنّم خالِدینَ فِیها اَبداً» (جن ،23) «و هر کس نافرنانى خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن او است، جاودانه در آن مى‏مانند.»«یَودُّ الُمجرم لو یَفتَدى من عَذابِ یومئِذ بِبَنیه و صاحِبَته و اَخیه و فَصیلَتِه الَّتى تؤْویه و مَن فى الاَرضِ جَمیعاً ثُمّ یُنجیه کلاّ انّها لَظّى‏ نَزّاعَة لِلشَّوى» (معارج 16) «گنهکار دوست مى‏دارد که فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند و (نیز) همسر و برادرش را و قبیله‏اش را که همیشه از او حمایت مى‏کردند و تمام مردم روى زمین را تا مایه‏ى نجاتش شود. اما هرگز چنین نیست، شعله‏هاى سوزان آتش است که دست و پا و پوست سر را مى‏کند و مى‏برد.»«تَلفَحُ وُجوهَهم النّار و هم فیها کالِحُون» (مومنون ،104) «شعله‏هاى سوزان آتش همچون شمشیر به صورت آنها نواخته مى‏شود و آنها در دوزخ چهره‏اى درهم کشیده دارند.»

احباط و پوچ شدن اعمال نیک

یکى از پى‏آمدهاى گناه این است که موجب پوچى و بى‏خاصیت شدن کارهاى نیک مى‏شود، یعنى گنهکار اگر کار خیرى انجام دهد، بى‏نتیجه و بى‏پاداش مى‏گردد.در قرآن 16 بار سخن از «حبط عمل» به میان آمده است که از مجموع آنها چنین نتیجه مى‏گیریم گناهان بزرگى همچون: کفر، شرک، تکذیب آیات الهى و انکار معاد، ارتداد، مخالفت با پیامبران موجب حبط است.در دنیا نیز اگر کسى سنگى را از وسط جاده‏اى کنار ببرد تا رهگذرى از آن، آسیب نبیند، این کار او را نیک مى‏شمرند، ولى اگر همین شخص در چند قدمى آن سنگ، جاده‏اى را خراب کرده و مانع عبور و مرور شود، در این صورت - ارتکاب گناه بزرگ و خراب کردن جاده - انجام کار نیک - سنگ برداشتن از جاده - را خنثى مى‏نماید.بنابراین گناهان بزرگ موجب بى‏اثر شدن اعمال نیک و پوچ شدن آنها مى‏شوند، چنانکه تکبر و سرکشى ابلیس از فرمان خدا در مورد سجده کردن آدم موجب پوچى شش هزار سال عبادت او گردید. (نهج البلاغه ، خطبه 192) روى این اساس باید توجه داشت که آدم گنهکار نمى‏تواند به کارهاى نیکش دل ببندد زیرا چه بسا گناهان او ثواب کارهاى نیک او را از بین ببرند.

پیامبر صلى الله علیه وآله مى‏فرماید:هرکس در امر نماز سستى کند و آن را سبک شمرد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار مى‏کند: کوتاهى عمر، کمى روزى، زدودن سیماى صالحان از چهره‏اش. ، عدم پاداش براى اعمالش، عدم استجابت دعا، عدم بهره‏مندى او از دعاى صالحان، مرگ ذلیلانه. ،مرگ در حال گرسنگى و تشنگى، ماموریت فرشته‏اى از طرف خدا که او را در قبرش شکنجه دهد، قبر را بر او تنگ نماید، قبرش تاریک است، ماموریت فرشته‏اى براى کشاندن او بر زمین از ناحیه صورت در منظر مردم، حسابرسى شدید قیامت، سلب نظر و توجه خدا به او، ابتلا به عذاب سخت (سفینة البحار ،ج2 ،ص 44) .

همچنین پیامبراکرم صلى الله علیه وآله می فرماید:زنا کردن داراى شش اثر است که سه اثرش در دنیا است و سه اثرش در آخرت مى‏باشد،اثر دنیوى آن عبارتست از: رسوایى، کوتاهى عمر و قطع روزى.و اما اثر اخروى آن عبارتست از: سختى حساب، خشم خدا و جاودانگى در آتش دوزخ و همچنین اعمال نیک او بدون پاداش است و دعایش به استجابت نمى‏رسد و بهره‏اى از دعاى صالحان نمى‏برد. (عقاب الاعمال صدوق) .

با توجه به آیات قرآن مشخص می شود که در حقیقت دعوت پیامبران براى دو هدف بوده ، یکى آمرزش گناهان و به تعبیر دیگر پاکسازى روح و جسم و محیط زندگى بشر ، و دیگر ادامه حیات تا زمان مقرر که این دو در واقع علت و معلول یکدیگرند ، چه اینکه جامعه اى مى تواند به حیات خود ادامه دهد که از گناه و ظلم پاک باشد . در طول تاریخ جوامع بسیارى بوده اند که بر اثر ظلم و ستم و هوسبازى و انواع گناهان به اصطلاح جوانمرگ شدند ، و به تعبیر قرآن به اجل مسمى نرسیدند .در حدیث جامع و جالبى نیز از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم «من یموت بالذنوب اکثر مما یموت بالاجال ، و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمال» آنها که با گناه میمیرند بیش از آنها هستند که با اجل طبیعى از دنیا مى روند و آنها که با نیکى زنده میمانند ( و طول عمر مى یابند ) بیش از آنها هستند که به عمر معمولى باقى میمانند ..






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ