هر زمان مرحوم حائرى نیاز به نجّارى و اصلاح درب و پنجره و تخت چوبى داشت، پدرم را براى نجارى دعوت مى کرد؛ زیرا پدرم از محترمین و مقدّسین و متدیّنین بود، و سحرهاى هر شب به تهجّد و عبادت بر می خاست، و آن مرجع بزرگ علاقه داشت کارهاى نجّارى خانه اش با آن دست پاک صورت بگیرد.
(آرى، هر دستى نباید براى انسان کار انجام دهد، هر دستى نباید براى مؤمن نان بپزد، خانه بسازد، خیاطى کند، زراعت نماید، دست موسوى و دم عیسوى لازم است که از هر دو براى زندگى انسان نور ببارد! قصاب محل از امیرالمؤمنین (علیه السلام) درخواست نمود تا براى خانه حضرتش گوشت ببرد، امام نپذیرفت؛( یعنى سراغ هر گوشتى، هر مرغى، هر نانى، هر عسلى، هر مقامى، هر شخصى، هر مردى، هر زنى، هر صندلى و تختى و هر دسته و گروهى نروید.)
او گفت: مرحوم حائرى دنبال پدرم فرستاد که چون شبهاى بسیار گرم تابستان قم، در حیاط منزل روى تخت چوبى استراحت مى کنم و اکنون تخت نیاز به اصلاح دارد، بیا و تخت را اصلاح کن. پدرم آمد و پس از بررسى تخت به آن عالم ربانى گفت: من با شاگردم بارها این تخت را اصلاح کرده ایم و اکنون قابل اصلاح نیست.
آن عالم ربّانى، محاسنش را نشان داد و گفت: جناب نجار! موى صورتم نشان مى دهد که مرگم نزدیک است، دو تختى که مى خواهى براى من بیاورى و به من هدیه کنى عمر هر دو تخت از عمر من بیشتر است، ممکن است سالیان درازى در خانه ى من بماند، من توان و طاقت پاسخ گویى به حق را در قیامت در مورد آن دو تخت سالم و نو ندارم،
آن مرحوم گفت: در هر صورت تدبیرى براى اصلاح آن به کار بگیر. پدرم گفت: تنها راه اصلاحش به این است که آن را به نانواى محل جهت سوختن در تنور ببخشید! سپس گفت: آقا! شما مى دانید که من همه ساله خمس مالم را مى پردازم، و آنچه دارم از هر جهت شرعى و حلال است؛ اگر خود نمى خواهید از مال خود تختى بسازید به من اجازه دهید با پول خودم دو تخت سالم و نو براى شما بیاورم.
آن عالم ربّانى، محاسنش را نشان داد و گفت: جناب نجار! موى صورتم نشان مى دهد که مرگم نزدیک است، دو تختى که مى خواهى براى من بیاورى و به من هدیه کنى عمر هر دو تخت از عمر من بیشتر است، ممکن است سالیان درازى در خانه ى من بماند، من توان و طاقت پاسخ گویى به حق را در قیامت در مورد آن دو تخت سالم و نو ندارم، براى اصلاح تخت کهنه ى خودم چه پیشنهادى دارى؟ پدرم گفت: راهى ندارد مگر آن که چهار پایه اش را با آجر و گِل به هم ببندم. آن بزرگ مرد قانع گفت: همین کار را انجام بده، تا به اندازه ى کمى که از عمرم باقى است از آن استفاده کنم و نیاز به نو کردن تخت نداشته باشم.
زیبائیهای اخلاق، حسین انصاریان، با اندکی تصرف و تلخیص.