سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 147
بازدید دیروز : 52
کل بازدید : 765544
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


همسر ابراهیم خلیل(ع)

در داستان ابراهیم خلیل سلام الله علیه، همان‏گونه که خلیل الله با فرشته‏ها سخن مى‏گوید، و بشارت ملائکه را دریافت مى‏دارد همسر او نیز با فرشته‏ها سخن گفته و بشارت ملائکه را دریافت مى‏کند.

 

خداوند در زمان کهولت و پیرى خلیل الله، به او بشارت فرزندى آگاه داد. که این بشارت الهى، به همان شکلى که توسط ملائکه به آن حضرت ابلاغ شد، به همان صورت، به همسر او نیز اعلام گردید. هنگامى که ملائکه به حضرت ابراهیم(ع) گفتند:

فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ؛ پس ما او را به پسرى بردبار مژده دادیم . (صافات/ 101)

ابراهیم سلام الله علیه فرمود:

قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ. (حجر/ 54)

گفت: آیا به من نوید مى‏دهید در حالى که مرا پیرى فرارسیده است؟ حضرت این سخن را به عنوان «استبعاد» نفرمود. بلکه به عنوان «استعجاب‏» گفت. معناى استعجاب آن است که انسان به لحاظ شگفت‏انگیز بودن واقعه‏اى با دید تعجب بدان مى‏نگرد.

 در این جا ابراهیم خلیل(ع) عرض کرد: خدایا من نه تنها پیر شده‏ام بلکه، پیرى به سراغ من آمده است. یعنى یک وقت انسان پیر مى‏شود و دوران شیوخیت را مى‏گذراند و مى‏گوید «قد بلغت من الکبر» یعنى من، به پیرى رسیدم. ولى زمانى از پیرى نیز مى‏گذرد و به دوران فرتوتى پاى مى‏نهد که در این حال مى‏گوید «قد بلغنی الکبر»  یعنى پیرى، به سراغ من آمده است، پس چه بشارتى به من مى‏دهید؟ فرشته‏ها گفتند:

قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ .(حجر/ 55)

یعنى این تبشیر ما با حق همراه است و گزاف نیست، چون فرشتگان در صحبت ‏حق سخن مى‏گویند و در لباس حق حرف مى‏زنند. لذا حرف «باء» در «بالحق‏» خواه به معناى صاحبت ‏باشد و خواه به معناى ملابست، مفهومش این است که گفتار ما در لباس حق، یا در صحبت ‏حقیقت است و ما گزاف نخواهیم گفت و تو اى خلیل الله ناامید مباش.

  آنگاه ابراهیم خلیل(ع) فرمود:

قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ . (حجر/ 56)

حضرت در کمال صراحت فرمود: نه تنها با رسالت و نبوت سازگار نیست، بلکه با هدایت و رهبرى نیز سازش ندارد. بنابراین نه تنها هیچ پیامبرى ناامید نخواهد بود، بلکه هیچ مؤمنی نیز ناامید نمى‏شود.

این خلاصه کلام بود در مورد بشارت فرشته‏ها به خلیل حق...، معادل همین برخورد با همسران حضرت نیز مطرح شده است، قرآن کریم مى‏فرماید:

وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَ مِن وَرَاء إِسْحَقَ یَعْقُوبَ . (هود/ 71)

یعنى هنگامى که فرشته‏ها با خلیل حق سخن مى‏گفتند همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود و ضحکى داشت. ‏براى «ضحک‏» در تفاسیر دو بیان آمده است، یا به معناى سرور و خوشحالى و یا به معناى عادت ماهانه زنان است پس مژده دادیم او را به اسحاق و از پس اسحاق، یعقوب را. یعنى علاوه بر فرزند - اسحاق، بشارت نوه یعقوب هم، به تو مى‏دهیم.

  سپس همسر خلیل الرحمان عرض کرد:

قَالَتْ یَا وَیْلَتَى أَأَلِدُ وَ أَنَاْ عَجُوزٌ وَ هَـذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ قَالُواْ أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ. (هود/ 72- 73)

یعنى آیا من مادر مى‏شوم در حالى که خودم فرتوت و سالمند و کهنسالم، و همسرم نیز پیرمردى فرتوت و کهنسال است؟! فرشتگان به او گفتند: آیا از رحمت‏ خدا و امر خدا در تعجب هستى در حالى که رحمت ‏خدا، و برکات وى، بر شما خاندان نبوت، فراوان بوده و شما از این برکات عینى، بى‏شمار دیده‏اید!

عظمت زن در فرهنگ وحى از این ارزیابى روشن مى شود که در فرهنگ وحى از زن به عظمت ‏یاد شده و اختصاصى به قرآن ندارد بلکه در انجیل، تورات و صحف خلیل الله نیز مطرح بوده است. با فرشتگان تکلم نمودن و بشارت آنها را دریافت کردن، سخن خویش را با آنها در میان گذاشتن، و سخن آنان را شنیدن، اینها همه مواردى است که زن نیز همانند مرد در همه این صحنه‏ها سهیم بوده و اگر پدر پیامبرى، با ملائکه سخن مى‏گوید، مادر پیامبر نیز، با آنها گفتگو دارد.

لذا وقتى در قرآن کریم از زنان یاد مى‏کند، مادر مریم و یا خود مریم را جزو آل عمران شمرده و در زمره‎ی اصفیا قرار مى‏دهد. به عبارت دیگر در بین مردم جهان اینها هم مانند انبیا و اولیاى خاص جزو اصفیاى الهی‎اند. خدا در قرآن مى‏فرماید:

إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ، ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.

به یقین خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است، فرزندانى که بعضى از آنان از بعض دیگرند، و خداوند شنواى دانا است.

 که منظور از این عمران آن عمرانى است که پدر مریم است، نه عمرانى که پدر موسى است چون عمرانى که پدر موسى است اصلا نامش در قرآن کریم نیامده. بعد خداوند مى‏فرماید:

إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا ... .(آل عمران/ 35)

چون زن عمران گفت: پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده باشد.

خداوند این دو بانو را به عنوان صفوه مردم عالم، معرفى نموده است. 

در نهج البلاغه نیز مى‏خوانیم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها مى‏فرماید:

«قل یا رسول الله عن صفیتک صبری‏.»

امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خطاب مى‏کند: یا رسول الله، این صفیه تو یعنى این بانویى که صفوه تو، مصطفا و برگزیده توست رحلت کرده و صبر در فقدانش براى من دشوار است.

حضرت از او به عنوان صفیه یاد مى‏کند یعنى صفوة الله است، مریم هم صفوة الله است، مادر مریم اهل عمران بود، یعنى عمران که پدر مریم است ‏سر سلسله این خانواده به شمار مى‏رود، و وابستگان این خانواده را آل عمران مى‏گویند، پس هر دو بانو مصطفا و صفوه حق‎اند.

 در مقاله‎ی بعد به بررسی دو نمونه ناشایست از زنان که در قرآن به آنها اشاره شده خواهیم پرداخت .

منبع : برگرفته از کتاب "زن در آینه جلال و جمال"

  نویسنده: آیة الله جوادى آملى – با تلخیص و ساده نویسی






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ