امام سجاد علیه السلام فرمود: «من در آن شبی که پدرم فردای آن کشته شد نشسته بودم و عمهام زینب نزد من بود و از من پرستاری میکرد.»
در جای دیگر فرمود: «در سفر اسارت از کوفه تا شام مشاهده کردم عمهام زینب گاهی غذای خود را بین کودکان تقسیم مینمود و خود از شدت گرسنگی و ضعف نماز شب را نشسته میخواند.»
در بین راه شام در یکی از منازل کودکی از شتر میافتد، فریاد میکند «یا عمتاه»! چون حضرت به کمک وی میشتابد بچه را در زیر دست و پای شتر کشته میبیند.
هنر یک پرستار این نیست که بالای سر بیمار باشد بلکه باید خود را جای او قرار دهد و بگوید گرسنگی او گرسنگی من و درد او درد من و نالههای او نالههای من است. و حضرت زینب علیهاالسلام در تیمار خود چنین بود.
هنر روشهای ویژه و شیوههای پیرایش شده حرکت انسان است. در هر امری اگر انسان با روش خاص حرکت کرده و به آن نظم دهد تا به نتیجه مطلوب و نهایی برسد، این هنرمندی است.
زینب سلام الله علیها در سفر آسمانی خود با سه خطر بزرگ مواجه بوده است: یکی از بین رفتن و توجیه کردن خون سیدالشهدا از طرف دشمنان، دیگری ادامه خلافت غاصبانه و سوم حفظ امانتهایی که به او سپرده شده بود. او باید ودیعه امامت را که از جانب برادرش امام حسین علیه السلام به او واگذار شده صحیح و سالم به صاحبش تحویل دهد و دیگر این که جان کودکان، دختران و بیمار عزیزش علی بنالحسین(علیهماالسلام) را به قیمت جان خود حفظ کند.
او چه شیوهای برگزیند تا این سه خطر را دفع کند؟
با الهام از فکر بلند و ایمان قوی دو شیوه حساس و مهم را انتخاب میکند: یکی حضور در صحنه مبارزه، سیاست و اجتماع مخوف آن زمان و دیگری شیوه تبلیغ در زمان اسارت.
سیاست در نگاه او اداره جامعه بر اساس عدل است نه فریبکاری . حضور زینب کبری در صحنههای سیاسی از کوفه تا شام و از شام تا مدینه در پی از دست دادن یک برادر یا به خاطر چند عزیز نیست بلکه از دیدگاه حضرت زینب مساله اسلام و کفر، ایمان و نفاق و اصل خلافت مطرح است.
حرکت حضرت زینب مفهوم گستردهای دارد و در اعماق خود، تصمیم راسخی را نشان میدهد که بر آن است تا حکومتی بناحق غصب شده را بازستاند و امتی را که به جاهلیت گذشته خود بازگشته به راه اعتدال آورد.در کوفه مردم را متوجه اصل امامت کرده، در مجلس ابنزیاد، این جنایتکار را محکوم میکند، خشم این ظالم تحریک میشود تصمیم به قتل امام زینالعابدین(علیهالسلام) میگیرد، اما حضرت زینب خود را سپر قرار داده، میفرماید: «اگر تصمیم بر قتل او داری باید از جسد من بگذری و اول مرا بکشی.»
در شام و مدینه نیز مردم را علیه حکومت وقت میشوراند و مردم با فرستادن نفرینها و حرکتهای مبارزاتی مخفیانه متاثر میشوند و زینب کبری در هر فرصتی وضعیت خلافت را به تصویر میکشد و مفاسد را افشاگری میکند.
بنابراین حضور زینب کبری در صحنه سیاست یعنی تحکیم اسلام در جامعه که این مساله هم به دوش مرد است و هم مربوط به زن، جز آن که هر وجودی چون دارای ظرفیتی خاص است شیوه خاص نیز باید طی کند. زن از دیدگاه اسلام آنجا که لازم شود باید در جامعه حضور داشته باشد، اما با شرایط ویژه خود؛ حفظ عفت، ایمان، خود نباختن در برابر هر اجنبی، دفاع از حق، عدالت و ولایت.
حضرت زینب علیهاالسلام در زمان اسارتش تبلیغ را یک وظیفه الهی میدانست. با فصاحت و بلاغت موروثی، علم ذاتی، شجاعتی علیوار، با این که در بند است اما شمشیر برنده و گویای خود را برهنه کرده، آن را با تمام وجودش علیه تمام اقتدار یک حکومت طاغوتی فرود میآورد.
این قهرمان بزرگ تاریخ برای کاری سترگ بپا خاست بیآنکه کمترین تردیدی به خاطرش راه یابد یا از آن واقعیت خطرخیز بهراسد.
او در کوفه با مشاهده مردمی فریبکار در اوج استعداد و قله توانایی و در اجرای طرح و شیوه دفاعی خود در نهایت پایداری و ثبات قدم، قرار میگیرد. پای نهادن در چنین راهی برای زن، به علت ضعف طبیعتش و فراوانی دردها و رنجهایش نه تنها آسان نیست بلکه علاوه بر همت و شجاعت، قدرت ادبی، فصاحت بیان و قوه خلاقهای میطلبید تا کلمات را به تمامی از معانی انقلابی و اعتقادی پربار سازد. و مهارت هنرآفرینی نیاز است که حقایق و درد و رنجها را تصویر و وضع موجود را نقد و ترسیم، و حسین و یزید دو چهره متضاد را معرفی کند.
در رویارویی با «ابنزیاد» و «یزید» در کوفه و شام در اطرافش زنان چندی از نزدیکان و خویشان او مانند ستارگان پراکنده بر صفوفی نامنظم گرد آمده بودند که همه آنها جوانب این مبارزه را اندیشیده، آماده پیکار بودند.
گویی زینب کبری در آن لحظه برای رویارویی با دشواریها، قلب «امام حسین» را به عاریت گرفته بود. حاضر شدن در کنار ظالمانی که کوههای سرکش را به هراس میانداخت و انسانهای زیادی را مرعوب مینمود و مردم آن روز رنگ پریده با ترس و هراس جرئت خود را از دست داده بودند کاری بس دشوار مینمود. اما حضرت زینب هر چند قلبش پردرد، خاطرش مکدر و تنش ناتوان به نظر میرسد اما در عمق وجود ژرفای اندیشه دوربینش صبح شادی و بهجت دمیده و اطمینان خاطری مییابد و این اطمینان خاطر از آن نظر است که پیروزی واقعی را در برابر چشم، مجسم میبیند.
حضرت زینب علیهاالسلام با فصاحت و بلاغتی تمام رسالت خود را ادا مینماید، به گونهای که «ابنزیاد» اقرار به فصاحت و بلاغت این بانوی سخنور میکند و پس از سخنان حضرت زینب میگوید: «این زنی است که سخن، به سجع و قافیه گوید و به جان خودم همانا پدرش سخن به سجع میگفت و شاعر بود.»
حضرت در مجلس یزید چنان فصاحت و بلاغت سر داده، جنایات یزید را بر حاضران در مجلس آشکار نمود که یزید خویشتن را حیران دید و مجلسی را که برای افتخار خود تنظیم کرده بود موجب رسوایی و افتضاح او شد. این سخنان به اطراف پایتخت سرایت کرد و بنیامیه منفور و مورد غضب مسلمین شدند و یزید را آشکارا لعن کردند و یزیدی که میخواست برای پیروزی خود جشنها بگیرد، با سخنان این بانو چنان پست شد که چارهای ندید جز این که قتل حسین را از خود دفع کند و به ابنزیاد نسبت دهد. و در مجلس به صراحت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه را، من به قتل حسین راضی نبودم. ابنزیاد عجله کرد و او را به قتل رسانید!
ولی این سخن در نفوس مردم تاثیر نکرد بلکه کار به جایی رسید که دودمان یزید به کلی نیست و نابود گردید.
یکی از دانشمندان لبنانی مینویسد: «زینب نشان داد که در میان اهلبیت با جرئتترین بانو و فصیحتر و بلیغترین آنهاست. او کارهایی مانند استدلالات عقلی، قوت نفس، شجاعت همراه با فصاحت و بلاغت، در کربلا و بعد از آن انجام داد که شهرتش همه جا پیچید و ضربالمثل گردید. مورخان و نویسندگان به این مطلب گواهی میدهند.»
حضرت زینب با استفاده از دو اصل همدوش «پیکار» و «تبلیغ»، رسالت عاشورای حسین را با همه ویژگیهایش به طرز صحیح به پایان میرساند و با قهرمانی خاص خود در بحرانهای فرساینده زندگی مسؤولیت خویش را فراموش نمیکند و بسان یک «پیامبر تبلیغی» نقشه طرحریزی شده مکتب انقلاب امام حسین علیهالسلام را شکل میبخشد.
این بانو، زینب است. نواده بزرگ پیامبر، دختر سخنور و دانشمند علی، فرزند شجاع و پارسای زهرا، یادگار قیام و پایداری محمد(صلیاللهعلیهوآله)، چهره نمونه بانوان تاریخ، پیشوای شایسته همه زنان عالم. پرچمدار نهضت خونین کربلا، سیاستمدار آگاه به عصر خود و تنها حامی ولایت، دین و مکتب و... .
والسلام، سلام بر او در روز میلاد و میعاد
منبع:
مجله ماهنامه کوثر، شماره 6 ، حسین علوی مهر .