یک روزصبح آقا زاده های امام (ره) دیدند که امام عجیب گریه می کند، عجیب ناله می کند عین زن جوان مرده، تعجب کردند این ناله وگریه واشک ازآن چیست؟وبه چه دلیل است؟ آمدند محضرمادرشان. عرض کردند مادرعلت گریستن پدرمان چیست؟ فرمودند که علت اینگونه گریه کردنشان این است نمازشبشان قضا شده وبخاطر همین گریه می کنند.
شبه ناک را دقت داشتند ، تومکروهش دقت داشتند. نگفتند کل مکروه جائز، و اینگونه توجه می کردند تا اون لطافت را که می بینیم پیدا کردند.
گاهی بعضی ها را می بینیم نماز صبحشان هم که قضا می شود ولی عین خیالشان نیست وککشان نمی گزد، توجه ندارند واعتنایی نمی کنند، درمجالس شرکت می کنند ولی آمدن به مجلس ملاک نیست.
خود حاج آقا الهی (آغچه) می گوید که من درکاشان منبر می رفتم خب روزاول منبربود وارد شدم دیدم یک جوانی داشت خیمه ی آقا ابی عبدالله الحسین(ع) رابرای عزا داری برپامی کرد. گفتم: جوان خسته نباشی. او هم درجواب مطلبی راعنوان داشت وبه من گفت: سه روز است من کفش خود را ازپایم درنیاورده ام. من هم سؤال کردم خب حالا این سه روزنمازت راچطور خواندی؟ یک نگاه ترشی به من کرد که جوابم را سریع داد؛ گفت این چه حرفی است که می زنی؟ گفتم مگر سؤالم اشکالی داشت؟ گفت: سه روزنمازی راکه حسین قبول نکند اصلا من آن حسین را قبول ندارم، من دارم به عشق امام حسین خیمه می زنم خب نتوانستم نمازم را بخوانم؛ امام حسین اگراین سه روز نمازرا قبول نکند، اصلا من با ابی عبدالله کاری ندارم.
وبعضی ها را می بینیم که اینگونه تصورمی کنند. خب حالا یک صبح پنج شنبه هم آمد، یک زیارت عاشورا هم خواند، اما نمازصبحش قضا شد می گوید خب! اوستا کریم خودش با ما بهترتا می کند، آقا جان این حرفها نیست، این ریشه دارد، اینها علت دارد، ببین شب گذشته چه لقمه ای خوردی، درچه مجلسی نشست وبرخواست داشتی باکی هم صحبت بودی.(1)
_______________________________
(1)- سخنرانی حاج آقا الهی (آغچه)