برانگیختگیاش از پایگاه نور و ایمان بود و رسالتش در مسیر روشنایی و برهان. در سایهسار کتابی هدایتگر در وجود گرامی پیامبر خدا(ص) که از زبان همه پاکان بر او درود و سلام باد، از همان آغاز کودکی چشمههای زیبای معنوی میجوشید و دست خداوندی بر سرش سایه میگستراند. ماجراهایی که به هنگام تولد و نیز در روزگار کودکی و نوجوانی و درازی زندگانی پر برکت حضرت خاتم الانبیا صلیالله علیه و آله به وقوع پیوست و او را به کمال رسانید، نشان میدهد که او از روحیهای معناگرا و حقجو و کمال طلب برخوردار بود.
قلبی پاک و بیآلایش و پر صفا داشت؛ نه اهل لهو بود و نه به بیهودگیها روی خوش نشان میداد، بلکه به نیکیها گرایش داشت و از هر چه بدی و آلودگی دوری میجست.
کینهتوزی و بددلی و بدزبانی را دوست نمیداشت. آشنای محبوب و مهربان همگان به شمار میرفت و تا میتوانست محبت را در جامعه ترویج مینمود و میفرمود:« خداوند اسلام را آفرید و برای آن عرصه و نور و حصار و یاوری قرار داد. عرصه آن قرآن، نورش حکمت و حصارش نیکی است و یاورانش من و اهلبیت و شیعیان آن هستیم، پس اهلبیت من و شیعیان و یاوران آنان را دوست بدارید، زیرا شبی که مرا به آسمان دنیا بالا بردند و جبرئیل مرا به اهل آسمان معرفی کرد، خداوند محبت من و اهلبیت من و شیعیان آنها را در دلهای مومنان امتم به ودیعه نهاد.» زمانی که قریش به پرستش بتها افتخار میکردند، او به ستیزه با بتپرستی میپرداخت و سیر و سلوک و پرهیزگاری و خدابندگی را سیره خویش ساخته بود و برای این کار «حرا» را برگزیده بود.
انتخاب این مکان از سوی رسول خدا نیز به این سبب بود که در این غار، امکان جدایی و بریدن کامل از همه مردم و بیگانگی با همه چیز، مگر انس با معبود وجود داشت، انتخاب این غار از سوی خداوند متعال بود تا این ریاضت و عزلت مقدمهای برای جهاد بزرگ او باشد (نفی دنیا پرستی و عبودیت مطلق) و وی در آن غار، با دو گزینه زندگی کند؛ بیم و سختی و رنج. با رنج و سختی همراه بودن برای او شیرین و گوارا بود و همان بود که او را شایسته وحی خداوند و شنیدن ندای آسمانی رسالت ساخت و به فرمان خدای یگانه به وسیله جبرئیل به مقام برترین و آخرین فرستاده حق برای راهنمایی و هدایت خلق برگزیده شد و سند جاودانگیاش در جهان انتشار یافت، همچنان که جاودانهترین کتاب را با دستهای نورانیاش به جهان و جان هدیه داد.
و بدین گونه بود که محمد صلیالله علیه و آله حامل نور برترین دین خدا شد و رسالت بزرگ این رادمرد بشریت شروع شد. آن بزرگ تاریخ این ماٌموریت شگفت و عظیم را با امر به خواندن- که میتوان آن را سرآغاز شکوفایی و دانایی قلمداد نمود- شروع کرد و بنیان نهاد. روشن است که این خواندن خواندنی جهتدار و به اسم «رب» است و بر این اساس بر همه تلاشهای هدایتگرانه باید پرتو انوار حق بتابد و با یاد و نام خداوند و در راه او صورت پذیرد.
همانطور که محمد صلیالله علیه و آله رسالتش را با نام پروردگار شروع کرد و به پایان رسانید، همان را برای مردم زمان خود نیز سفارش نمود:« اقرا القرآن فان الله تعالی لایعذب دعی القرآن»؛ بخوانید قرآن را که به درستی خدا عذاب نمیکند سینهای که در آن قرآن جا گرفته باشد.
خود آن حضرت بنا بر حدیث متواتر و معروف فرمود:« بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»؛ بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مکرمتهای اخلاقی و فضیلتهای روحی بشر عمومیت پیدا کند و به کمال برسد.(1) و تا کسی خود دارای برترین مکارم اخلاق نباشد، خداوند متعال این ماٌموریت عظیم و خطیر را به او نخواهد داد. لذا در اوایل بعثت خداوند خطاب به پیغمبر میفرماید:« انک لعلی خلق عظیم.» آری همچنان که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله خود به تمامی خیر و برکت و فضیلت و رحمت بود و... و درود بر او که تا بود گنجینه همه نیکیها بود و تا جهان هست همچنان نام و یاد و راه برجستهاش بر سر زبانها و در سویدای دلها و جانها جاری است و هر روز و همه روز پر فروغتر و جاودانهتر میشود و درودی دیگر برتنها بندهای که بند بندگی خدای یگانه را بر گردن آویخته و جانش با مهر مصطفای خدا درآمیخته و در روشنای شرف دین مبین، همه بدیها را از دل و اندیشه و عمل خویش بهدور ریخته است و سلام آخر بر آخرین پیامبر حق و راستی و بر همه پیروان راستین آن عزیز بزرگوار باد.
نگاهی به شخصیت ناگفته حضرت رسول (ص)
همواره این حقیقت تلخ در جهان سیطره داشته است که جهانیان در شب ستمبار و تو در توی ظلمت جهان گرفتارند و شوکت و عظمت نبوی با تمام استواری خود اسب سفید موی زمان را به زیر فرمان نکشیده است.مگر نه آنکه صادق آل محمد صلیالله علیه و آله در مقام دعا در دوران غیبت از خداوند میخواهد که« اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک، لم اعرف نبیک، اللهم عرفنی رسولک، فانک ان لهم تعرفنی رسولک، لم اعراف حجتک، اللهم عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.»(2)پس مگر غیر از این است که شناخت پیامبر در گرو خداشناسی است و اگر پیامبر را نشناسیم، حجت خدا را نشناختهایم و اگر حجت او را نشناسیم از دین خود گمراهیم.
امروز دغدغه دینداری از نگاه نیکورزان و خردمندان عالم با مسأله شناخت و چگونگی شناخت گره خورده است. لذا شناخت و شخصیت پیامبر صلیالله علیه و آله به عنوان آخرین حجت پیامبری خدا برای خلق از زوایای گوناگون مطرح بوده و هست. اسلام دین تمام و کمال جهانیان است و پیامبر آن، پیامبر اعظم بر پیامبران گذشته و خاتم پیامبران است.
خداوند در کتاب آسمانی قرآن میفرماید:« و ما ارسلنا الا رحمه للعالمین». ما تو را برای عربها و عجمها نفرستادیم که تو پیغمبری در کنار یهود و نصارا باشی. ما تو را فرستادیم که رحمت خداوند برای جهانیان باشی. همچنین در آیه شریفه دیگری میفرماید:« ما کان محمد ابی احد من رجالکم ولکن رسولالله و خاتمالنبیین.» پس وقتی پیامبر خاتم پیغمبران است، اعظم پیامبران نیز میباشد. و بالاخره اینکه اطاعت از پیامبر صلیالله علیه و آله نیز در قرآن بارها اشاره شده است:« یا ایها الذین امنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول و لاتبطلوا اعمالکم»(3)؛ ای اهل ایمان خدا را اطاعت کنید و رسول او را اطاعت کنید و اعمال خود را ضایع و تباه نگردانید.
مقام و مرتبت پیامبر صلیالله علیه و آله خیلی بالاتر از چند سطر نوشتن و چند مقاله است. باید برای ارجگذاری آن وجود مقدس از استعمال کلمه پیامبر اسلام نیز خودداری شود و از واژههایی دقیق همانند: خاتمالانبیا، رسول خدا، حضرت رسول، رسولالله و حضرت ختمی مرتبت، که بار معنایی این واژهها بسیار عمیقتر و دقیقتر است، استفاده کنیم.
سیره نبوی پیامبر (ص)
آیتالله شهید مرتضی مطهری در مورد سیره آن بزرگوار فرمودند:« در زندگی پیغمبر اکرم(ص) اصلاً آدم حیرت میکند. من خودم والله از کسانی هستم که در سیره پیغمبر نهایت درجه اعجاب را دارم. هیچکس در عالم بهعنوان یک شخصیت تاریخی، نه به اندازه پیغمبر، بلکه یک دهم پیغمبر هم در نظر من اعجابآور نیست.»(4)
توجه به سیره حضرت محمد صلیالله علیه و آله، پیامبر آزادی و ایمان و آگاه گشتن از سلوک فردی و اجتماعی ایشان بهعنوان اسوهای نیکو میتواند این اندیشه را در ما بیدار کند که حضرت محمد(ص) تنها تصویری مبهم و ناشناخته از انسانی قابل ستایش که معجزهاش قرآن است، نیست، همچنان که قرآن نیز این چنین نیست. نزول قرآن یعنی نزول تمامی ارزشهای متعالی و آسمانی به زمین، ارزشهایی که بودن آدمی را میسازد و همچنان که اسلام نیز تنها یک عقیده ذهنی نیست که واقعیت عینی و رسالت عملی نیز است. اینک بشریت بیش از پیش تشنه ادراک پیامبر و به عینیت درآوردن این ادراک، یعنی اقتدای به پیامبر در همه زمانها و در تمامی عرصههاست.
و چه زیباست آن دم که علی علیهالسلام با بیانی ژرف و دلنشین اقتدای خود به پیامبر را این چنین تصویر میکند:
«... از آن زمان که رسول خدا از شیر بازگرفته شد، خداوند بزرگترین ملک خود را شب و روز همنشین او ساخت تا او را به راه بزرگواریها و خصال و اخلاق نیکو برد. او هر روز یکی از صفات پسندیدهاش را بر من آشکار مینمود و مرا میفرمود که بدان اقتدا کنم. هر سال در غار حرا چند زمانی خلوت میگزید. من او را میدیدم و جز من کسی او را نمیدید. روزگاری جز خانهای که رسول خدا صلیالله علیه و آله و خدیجه و من در آن میزیستیم اسلام را دیگر خانهای نبود. نور وحی و رسالت را به چشم میدیدم و بوی نبوت را میشنیدم...» و چه شیرین است دانستن این که امام حسین علیهالسلام نیز رهبر عصر و زمان خود در راه احیای دین و گزاردن تکلیف به سیره و سلوک پیامبرش بود و مثل او رفتار میکرد.
و اینک فرازهایی از کلام مولا علی علیهالسلام در باب سلوک فردی پیامبر:
« رسول خدا(ص) خوردنش اندک و به قدر ضرورت بود. به این دنیا حتی به گوشه چشمی نمیگریست. پهلوهایش از همه مردم لاغرتر بود، شکمش از همه خالیتر. دنیا بر او عرضه شد و او از پذیرفتنش ابا کرد و میدانست که خدای سبحان چه چیز را دشمن میدارد تا او نیز دشمن دارد یا چه چیز را حقیر شمرده تا او نیز حقیرش شمرد و چه چیز را خرد و بیمقدار دانسته تا او نیز بیمقدارش داند.[ اگر چیزی که خدا و پیامبرش دشمن داشتهاند دوست انگاریم یا چیزی را که آن دو حقیر شمردهاند بزرگ پنداریم، برای سرکشی از فرمان خدا و مخالفت با اوامر او همین ما را بس.] رسول خدا بر روی زمین غذا میخورد و چون بندگان مینشست و پارگی کفشش را خود به دست خود میدوخت و جامهاش را خود به دست خود وصله میزد. بر خر بیپالان سوار میشد و بسا کسی را هم بر ترک خود مینشاند.
پردهای بر در خانهاش آویخته بود و بر آن نقش و نگاری چند. به یکی از زنانش گفت: ای زن! این پرده را از جلوی چشمم دور کن، زیرا هرگاه به آن مینگرم به یاد دنیا و زینتهایش میافتم. دنیا را پایدار نمیدانست و در آن امید درنگ نداشت، پس علاقه به دنیا را از خاطر دور ساخت و از دل براند و از نظر انداخت. در سیرت رسول خدا صلیالله علیه و آله نکتههایی است که تو را به زشتیها و بدیهای دنیا رهنمون میسازند، زیرا او با خواص و نزدیکان خود همواره گرسنه میزیست و به مقام و منزلتی که او را بود آرایشهای دنیا از چشمش به دور مانده بود...
خدای متعال محمد(ص) را نشانه قیامت قرار داده و مژده دهنده بهشت و ترساننده از عقوبت. سیر ناشده از دنیا رخت بربست و سالم از هر گناه و خطایی به عالم آخرت درآمد...»(5)
محمد صلیالله علیه و آله وظیفه پیامبری خویش را در عین امانت ادا کرد و با رستگاری جهان را وداع کرد و پرچم حق را در میان ما نهاد.
امام خمینی(ره):« خدای تبارک و تعالی که انبیا را فرستاده است برای تعمیر دنیا فقط فرستاده است؟ یا مقصد بیشتر از اینهاست، بالاتر از اینهاست؟»(6)،« انبیا برای راهنمایی یک مقام بالاتر، یک مقام انسانی بالاتر آمدهاند.»(7)،« تمام زحمتی که انبیا کشیدهاند و تمام رنجهایی که اولیای خدا از بدو خلقت تاکنون کشیدهاند و بعدها هم تا آخر خواهند کشید، مقدمه این بوده است که این موجودی که در خارج میگویند انسان، انسان بشود.»(8)،« امروز ظرفیت عالم برای فهم پیام نبوی از گذشته بسیار بیشتر است. امروز ما آثار تشنگی بشریت را به پیام اسلام که پیام توحید است، پیام معنویت است، پیام عدالت است، پیام کرامت انسان است، احساس میکنیم، انسانها مشتاقند.»(9)،« از اولین لحظات بعثت و وحی بر نبی اکرم صلیالله علیه و آله همه وسایل برای صلاح و اصلاح جامعه بشری در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفت، به طور مثال در سوره مبارکه علق، بعد از نام خدای متعال و امر به پیامبر اسلام برای قرائت اشاره میکند که« خلق الانسان من علق»(10) در این آیه به بشر تذکر داده میشود که منشأ تو علق است. آنکه تو را خلقت هستی و کمال و تکریم پوشانید خداست. در اوایل بعثت خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم میفرماید:« و انک لعلی خلق عظیم.»( 11)
ساخته و پرداخته شدن پیامبر صلیالله علیه و آله به اینکه تا ظرفی بشود که خدای متعال آن ظرف را مناسب وحی خود بداند مربوط به قبل از بعثت است. لذا وارد شده است که حضرت رسول در جوانی به تجارت اشتغال داشتند و درآمدهای هنگفتی که از طریق تجارت به دست آورده بودند را در راه خدا صدقه دادند و بین مستمندان تقسیم کردند، در این دوران که دوران اواخر تکامل پیامبر و قبل از نزول وحی است، دورانی که هنوز ایشان پیامبر هم نشده بود، پیغمبر از کوه حرا بالا میرفت و به آیات الهی نگاه میکرد؛ به آسمان، به ستارگان، به زمین و با احساسات مختلف و با روشهای گوناگون زندگی میکردند.
حضرت محمد(ص) در همه اینها آیات الهی را میدید و روز به روز خضوع او در مقابل حق، خشوع دل او در مقابل امر و نهی الهی و اراده الهی بیشتر میشد و جوانههای اخلاق نیک در او روز به روز بیشتر رشد میکرد. در روایت است که « کان اعقل الناس و اکرمهم». (12) پیامبر قبل از بعثت با مشاهده آیات الهی روز به روز پربارتر میشد تا به چهل سالگی رسید.« فلما استکمل اربعین سنه و نظرالله عزوجل الیه و الی قلبه فوجده افضل القلوب و اجلها و اطوعها و اخشعها و اخضعها.» (13)
« دل او در چهل سالگی نورانیترین دلها برای دریافت پیام الهی بود.»( 14)
وقتی رسول اکرم به این مرحله از معنویت و روحانیت و نورانیت و اوج کمال رسید، آنگاه خدای تبارک و تعالی درهای آسمان و درهای عوالم غیب را بر او گشود و چشم او را به عوامل معنوی باز نمود. او فرشتگان را میدید، با آنها سخن میگفت و آنها نیز کلام آنها را میشنید.(15) تا اینکه جبرئیل امین بر او نازل شد و گفت: «اقراٌ»؛ سرآغاز بعثت.( 16)
و سرانجام اسلام با تمام دشواریها در مکه بهدست توانای رسول اکرم بنا شد. در فضایی که همه ارزشها، ارزشهای جاهلی بود، تعصبها، زنده بهگور کردن دختران، بتپرستی، شراب، قمار و... اسلام محمد صلیالله علیه و آله بناشد.
سیزده سال در مکه و ده سال هم بنای جامعه اسلامی، جامعه مدنی و نبوی، بر روی آنها پایهگذاری شد. ده سال امتسازی به طول انجامید. البته این امتسازی فقط سیاست نبود؛ یک بخشی از آن سیاست بود، بخش عمده دیگر آن تربیت یکایک افراد بود:
«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه.» (17)«یزکیهم» یکیک دلها در زیر تربیت پیغمبر قرار میگرفت. ایشان به یکایک ذهنها و خردها دانش و علم را تلقین میکرد.
بایدها و نبایدها در نگاه نبوی (کلام گهربار)
«یسروا ولا تعسروا.»؛ آسان بگیرید و سختگیر نباشید.(18)
نگاهی به سیره پیامبر (ص)
رسول خدا فرمود:« خداوند عقل را آفرید و به او گفت: عقب برو، عقب رفت. سپس فرمود پیش بیا، پیش آمد. آنگاه فرمود: مخلوقی را نیافریدم که نزد من محبوبتر از تو باشد. پس نودونه جزء آن را به من محمد بخشید و یک جز را میان شما بندگان قسمت نمود.»
پیامبر هرگاه آب مینوشید اول بسم الله میگفت و آب را میمکید و آن را به یک نفس نمینوشید و میفرمود: درد کبد از آب را به یک نفس خوردن حاصل میشود.
هشام بن حکم میگوید:« به امام کاظم علیهالسلام عرض کردم: به چه علت در رکوع «سبحان ربیالعظیم و بحمده» و در سجده «سبحان ربی الاعلی و بحمده» گفته میشود؟ فرمود: ای هشام هنگامی که رسول خدا را به معراج میبردند و در آنجا نماز گزارد و متذکر عظمت و بزرگی حق تعالی که در آن شب دیده بود شد، بدنش به لرزه افتاد و بیاختیار به طاعت رکوع درآمد و در آن حال گفت: سبحان ربی العظیم و بحمده و چون از رکوع برخاست به سوی حق تعالی در مقام و جایگاهی والاتر و بالاتر از حالت قبلی متوجه شد از ترس و عظمت حق به سجده افتاد و گفت: سبحان ربی الاعلی و بحمده. چون این ذکر را هفت بار تکرار کرد حالت خوف و ترس از او زایل شد، به این جهت سنت قرار گرفت.» (19)
حسن ختام
تاریخ در انتظار است؛ در انتظار انسانهایی که با همه وجود برای پاسداری از ارزشهایی که حضرت رسول(ص) در میان امت خویش به ودیعه نهاد قیام کنند و شاید بهتر آن است که بگوییم برای احیای مجدد ارزشهای اسلامی.
آری! امروز پس از گذشت 14 قرن از آن حادثه شکوهمند تاریخ، یعنی بعثت پیامبر صلیالله علیه و آله و ظهور اسلام، تاریخ در انتظار انسانهایی است که اسلام را آن چنان که هست معرفی کند و عرضه دارند.
در پایان این نوشتار سخن را با بیانات خاتمالانبیا به پایان میرسانم. باشد تا از پیروان راستین و بحق آن عزیز باشیم.
ای انسان غنیمت شمار 5 چیز را قبل از 5 چیز:
- جوانیات را قبل از پیری
- سلامت بدن را پیش از بیماریات
- بینیازی را قبل از تهیدستی
- فارغ بودنت را قبل از مشغولیت
- و زندگی را قبل از مردن
پینوشت:
1- فرازی از بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت روز مبعث پیامبر اعظم، 31 مرداد 1385
2- غیبت نعمانی،166
3- المحمد،33
4- جمهوری اسلامی ، 20/2/85
5- نامه امین، پنجشنبه 20 مهرماه 85 (ویژه جام جم)
6- صحیفه نور، ج7، ص15
7- همان، ص 16
8- صحیفه نور، ج13، ص52
9- جمهوری اسلامی، 1379
10- العلق(96) آیات 6 و7
11- القلم(68) آیه 4
12- من لایحضره الفقیه، ج4، ص180
13- همان
14- بحارالانوار، علامه مجلسی
15- همان، ج 18، ص 206
16- قرآن کریم.
17- الجمعه(62) آیه 2
18- گوهرهایی از گنجینه احادیث معصومین، گردآوری، ع اجداد، ص17
19- زائر، ماهنامه بینالمللی، فرهنگی، اجتماعی، سال سیزدهم، تیرماه 85، شماره 139، ص6
اعظم ترکی