آیة الله میرزا حسنعلی مروارید(ره) آیه زهد، پارسایی و ورع، و مجسمه تواضع و خدمت و سعه صدر بود؛ و مصداق روشن این آیه که یار دیرینش آیة الله حاج میرزا جوادآقا تهرانی همواره تلاوت میکرد: «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض ولا فسادا.» در تمام عمر کسی را به خویش دعوت نکرد. با آن که برخی از شاگردان او سالهاست که مجتهدند، اعلام مرجعیت نکرد و رساله و حاشیهای ننوشت. خشتی روی هم ننهاد و منصبی نخرید، نه تنها در هیچ منظر اجتماعی خود را عرضه نداشت، بلکه از آن گریزان بود. حتی از نگاه دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری نیز میگریخت و صورت خود را میپوشاند، و تنها یکی دو مصاحبه خانوادگی به اصرار برخی منسوبین و با قول عدم پخش انجام داد.
همین روحیه باعث گردید فرزندان ایشان نیز به وادی ترویج وی پا نگذارند. به این ترتیب از این عالم عارف، تصاویر کمی در دست ماند. البته این اواخر با از دست رفتن بینایی ایشان، کار برای رسانهها و علاقمندان هموار گشت و دیگر میشد به آسانی و بدون اطلاع با ممانعت ایشان، حضور پر برکتشان را ثبت کرد. به دنیا بیاعتنا بود و بیآنکه حتی از زهد و سادگی بگوید و بیندیشد، در متن زندگی خود به معنای واقعی زاهدانه زیست. همه دیدارهای مردمی و آمد و شد شخصیتهای علمی و مسئولان بلندپایه در اتاقهای ساده منزلی محقر و قدیمی صورت میگرفت.
متواضع بود، بدون آن که تواضع نمایی کند. او که از استوانههای حوزه در امور اجتماعی بود، از سر تواضع از این که در بیانیههای جمعی علما نخستین امضا را رقم زند، سر باز میزد. در برابر پرسشهایی که پاسخ آن کمتر از یقین بود، به راحتی کلمه «نمیدانم» یا «چه عرض کنم» بر زبان میآورد. اگر پرسش کننده اصرار میکرد، با تأکید بر «شاید» و «محتمل است» و با کمال احتیاط ، نظر خویش را طرح میکرد، حتی اگر به دفاع از یقینیات خود میپرداخت، وارد جدال نمیگشت.
با مهربانی با کودکان سخن میگفت. با همه عظمت علمی و وقار شخصیتی، گاهی برای آن که نوه خردسالش در منزل ایشان تنها و بیهمبازی نماند، با او بازی میکرد.
به شدت از عیبجویی بر کنار بود. یکی از تجار متدین که سالیانی ایشان را برای نماز صبح به مسجد میبرد، روزی از شخصی گله کرده بود. حضرت آیة الله مروارید برای او خاطرهای نقل کرد که در نوجوانی از ظلمی که یکی از ارحام به او و خانوادهشان کرده بود، نزد استاد و مربی خویش حاج شیخ حسنعلی نخودکی از او گلایه کرده بود. استاد ایشان فرموده بود: «پدر شما بیست و پنج سال با من رفیق بود و در این مدت حرف احدی را از او نشنیدم، شما هم برای خدا اینها را اظهار نکن.» بدین ترتیب آیة الله مروارید با نقل این سخن استاد، که خود تا آخر عمر به بهترین صورت بدان عمل کرد، به دوست متدین خود تذکر داد.
نماز را محور سلوک، و دعا و ذکر را عمدهترین طریق تعالی معنوی میدانست. به نماز اول وقت، بسیار حساس و به جماعت، مفید بود. این مساله از خطوط مهم در تربیت فرزندان و نوادگان به شمار میرفت و از معدود مسائلی بود که کمترین سستی در آن، او را به التهاب و عتاب میآورد.
در سلوک معنوی به ریاضتهای خاص اساسا معتقد نبوده و به شدت از آنها پرهیز میداد. او آیینهای از سلوک جاری در زندگی، و مراقبت و محاسبه به جای ریاضت کشی بود، اساس روش ایشان در سیر الیالله توجه به عظمت خدای متعال و تفکر در نعمات او، سپس محوریت نماز و دعا و ذکر بود.
به نوافل تاکید بسیار میورزید، چندان که در سالهای پایانی حیات نورانی خویش نیمه شب بارها از مقدار فاصله تا اذان صبح میپرسید، تا مبادا وقت فضیلت مناجات و نماز شب از دست برود.
نماز جماعت ایشان به ترتیب در مدرسه میرزا جعفر، مسجد حاج ملا هاشم و مسجد ملاحیدر، برگزار میشد. این جماعت، به ویژه در نماز صبح، از دیر باز مورد استقبال مجاوران و زائران و محل اجتماع فضلا و علما بوده است.رابطه خاص ایشان به حضرت امام رضا علیهالسلام خود حدیث مفصلی است. او با علاقه و سعی وافر، هر روز صبح به حرم ولی نعمت خود مشرف میگردید و پس از زیارت، در پایین پای ضریح مطهر به نجوا و گریه مینشست. وی تا آخر عمر پر برکتش با وجود کهولت سن و ضعف بنیه، این عادت را ترک نگفت.
در کتمان کمالات روحی و کرامات نفسی مهارتی تام داشت، چندان که پنهان کردن آن حالات نیز جز برای معدودی از فرزندان و ملازمان خاص، بر کسی معلوم نمیشد. هر چند این اواخر، برخی از مشاهدات و مکاشفاتشان پرده برمیداشت. در یک جریان مکاشفه چند ساعته که به سبب تغییر حالت چشم و خطوط چهره، برخی از اطرافیان متوجه شده بودند، به سادگی و با لبخند فرمود: «اینها چیز فوقالعاده یا تازهای نیست، خداوند برای خیلی از بندگان خود چنین لطفهایی دارد، اتفاق خاصی نیست.»
حالت رضا و تسلیم در حرکات و سکنات آن عالم وارسته مشهود بود. به ایشان در این اواخر عرض شده بود: شما که هر روز به خدمت حضرت رضا علیهالسلام مشرف میشوید و رابطه خاص با حضرت دارید، یک روز هم شفای چشمتان را درخواست کنید! در پاسخ فرموده بود: خود حضرت وضع مرا میدانند و هر طور صلاح بدانند عمل میکنند.
در هیچ یک از بیماریهای خود اظهار درد نمیفرمود، و اطرافیان از درهم رفتن چهره یا احیاناً ناله بیاختیار ایشان از شدت درد، ناراحتی جسمیشان را در مییافتند.
از دعا و مناجات لذت میبرد. زیارت عاشورای هر روز ایشان زیانزد عام و خاص است، و چشمان اشک آلودش خاطره همیشه کسانی است که در این اواخر به دلیل نابینایی آن عزیز، این زیارت را برایشان میخواندند. به ادعیه و اذکار، چه روزانه و چه مربوط به زمانهای خاص، تأکید بسیار داشت. دائم الذکر بود و گاهی برای کتمان این حالت، خیلی عادی با دست، دهان ذاکر خود را میپوشاند.
تلاش سلوکی ایشان این بود که با مداومت بر نماز اول وقت و اذکار، نورانیتی در قلب ایجاد شود و زمینهساز توفیقات گردد. از این رو در مجالس نصیحت، اذکار و دعاهای کوچک را با شرح کاملی از معنا و تفسیر آن تعلیم میدادند. بر قرائت دعا و ذکر به همان صورت مأثور و دانستن معنای آن تذکر میدادند.
منبع:
کتاب مروارید علم و عمل، زندگینامه میرزا حسنعلی مروارید