مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 78
کل بازدید : 781766
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
وقتی دخترم،
فاطمه(س)، وارد صحرای محشر شود، لباسی از کرامت بر تن دارد که با آب حیات شستشو داده شده است و تمام مردم، حیرت‌زده به او می‌نگرند. سپس هزار حله‌ی* بهشتی برای او حاضر می‌شود که بر هر کدام از آنها به خط سبز نوشته شده:
« دختر محمد را به بهترین صورت و هیأت و با عزت تمام وارد
بهشت کنید.»
سپس او را همچون یک عروس وارد بهشت می‌کنند.

  • حله: عبارت است از جامه ای سرتاسری و ارزشمند.


 

منابع:

  • بحارالانوار، ج 43، ص 221، ح 6.

  
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«هر کس به نامحرم نگاه کند، خداوند چشم او را روز قیامت از آتش پر می‌کند؛ مگر اینکه در دنیا توبه کند.»

و نیز فرمود:«همه چشم‌ها در روز قیامت گریانند مگر چشمی که در دنیا از ترس خدا بگرید و چشمی که به نامحرمان نگاه نکند و چشمی که در راه خدا شب را تا به صبح بیدار باشد.»

و نیز فرمود:«نگاه نامحرمان تیری است مسموم از تیرهای
ابلیس. هر کس از ترس خداوند چشم خود را از نگاه حرام باز دارد، خداوند ایمانی به او عطا فرماید که شیرینی آن را در قلبش حس کند.»

و نیز فرمود:« زنا برای همه اعضای انسان وجود دارد: زنای چشم، نگاه به نامحرمان است، زنای زبان، سخن گفتن با نامحرمان به قصد لذت طلبی، زنای گوش، شنیدن سخن نامحرمان و زنای دست، لمس بدن نامحرمان است.»

و نیز فرمود:«خداوند بر زنی که شوهر دارد و به نامحرمان نگاه می‌کند خشم می‌گیرد.»

امام صادق علیه السلام فرمود:«هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.»

منابع:
بحار الانوار، ج 104، باب 91، ص 31 تا 42.

  
1) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«زنان در خانه به جایی که بر کوچه و بازار اشراف داشته باشند نروند، چرا که نگاه مردان به آنها خیره می‌شود. به آنان سوره نور را بیاموزید چون در این سوره از تحریم و عقوبت زنا و نیز از اجتناب نگاه به نامحرم سخن به میان آمده است.»

2)
امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند...»

3)
ام سلمه می گوید:
روزی من و میمونه خدمت رسول خدا بودیم که ابن مکتوم نابینا آمد. پیامبر به ما دو نفر فرمود چادر به سر کنیم و خود را بپوشانیم. ما گفتیم:«یا رسول الله، ابن مکتوم که نابیناست و ما را نمی‌بیند.»
پیامبر فرمود:«آیا شما هم کورید و او را نمی بینید؟!»

4)
امام رضا علیه السلام در نامه‌ای به یکی از یاران خود نوشت:«نگاه به موی زنان حرام است، چون موجب تحریک و فساد است.»

منابع:
بحار الانوار، ج 103، باب 61 و 62.
بحار الانوار، ج 104، باب 91.


  

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
روزی من و
فاطمه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتیم. پیامبر سخت می‌گریست. من گفتم:«پدر و مادرم فدای شما باد؛ چرا گریه می‌کنید؟!»
رسول خدا فرمود:«در شب معراج زن‌هایی از امت خود را دیدم که در عذاب شدیدی بودند. از دیدن وضع آنها بسیار اندوهگین شده‌ام.»
فاطمه علیهاسلام عرض کرد:«پدر جان، عمل آن زنان چه بود که به عذاب مبتلا شده بودند؟»
رسول خدا فرمود:«زنی را به موهایش آویخته بود و مغز سرش در آتش می‌جوشید. او در دنیا موی خود را از مردان نمی پوشانده.
زنی را به زبانش آویخته بودند و آب جوش در حلقش می‌ریختند. او در دنیا شوهرش را اذیت می‌کرده. زنی را با پا در تنوری از آتش آویخته بودند چرا که بدون اجازه شوهر از خانه‌اش بیرون می‌رفته. زنی گوشت خودش را می خورد و در زیر پایش آتش برافروخته بودند. او در دنیا خود را برای مردان زینت می داده است.
دست‌های زنی را به پاهایش بسته بودند و مارها و عقرب‌ها بر او مسلط بودند. او در دنیا طهارت را مراعات نمی‌کرده و نماز را خوار می شمرده است.

زنی کور و کر و لال در تابوتی از آتش بود و مغز سرش از بینی اش خارج می شد و بدنش از جزام و برص پاره پاره شده بود. او از زنا بچه دار شده و بچه را به شوهرش نسبت می‌داده است.
زنی گوشت تن خود را با قیچی پاره پاره می کرد. او در دنیا خود را در اختیار مردان قرار می داده است.
زنی صورت و بدنش در آتش بود و روده های خود را می خورد. او در دنیا برای زنا وساطت می کرده.
زنی سرش چون خوک و بدنش چون خر بود و هزاران هزار از انواع عذاب بر او می‌بارید. او زنی بوده سخن چین و دروغ پرداز.
زنی به صورت سگ بود و آتش از دهانش خارج می‌شد و ملائکه با گرزهای آتشین بر سرش می‌کوفتند. او در دنیا زنی بوده آوازه خوان و حسود.»
آن‌گاه رسول خدا فرمود:«وای بر آن زنی که شوهرش از او خشمگین باشد و خوشا به حال آن زنی که شوهرش از او راضی باشد.»

منابع:
بحار الانوار، ج 103، ص 245، ح 24.



  

آیت الله شاه آبادی

روح لطیفش تجلى واقعى عرفان و رفتار و خلق کریمانه‏اش نمادى از حضور عالمان آگاه در سطح جامعه بود سخن از عارف کامل آیت الله میرزا محمد على شاه آبادى است، در این نوشتار براى بهره مندى از دریاى ژرف معارف از منظر آن حکیم الهى دست‏به دامان بزرگى شده‏ایم که به تعبیر خودش شاید هیچ کس به اندازه ایشان، آیت الله شاه آبادى را نشناخته است . برخى از نکته‏هاى نابى که در پى مى‏آید، نقل قول‏هایى است که حضرت امام خمینى (ره) در کتاب هایشان از مرحوم شاه آبادى بیان نموده‏اند .

بهت فرشتگان

«سه آیه آخر سوره مبارکه حشر را تلاوت کنید تا ملکه شما شود و اولین اثرى که از آن مترتب مى‏شود، پس از مرگ و شب اول قبر است . وقتى که ملکین از طرف پروردگار براى سؤال و جواب مى‏آیند، در جواب «من ربک؟» (1) بگوئى: «هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم × هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون × هو الله الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنى یسبح له ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم‏» (2)

وقتى این طور پاسخ بگویى ملائکه الهى مبهوت و متحیر مى‏شوند، چون این معرفى حق است‏به زبان حق، نه معرفى حق به زبان خلق .» (3)

گوش کردن به تغنیات (4)

اى عزیز، بکوش تا صاحب عزم و داراى اراده شوى، (5) که خداى نخواسته اگر بى‏عزم از این دنیا هجرت کنى، انسان صورى بى‏مغزى هستى که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى . زیرا که آن عالم، محل کشف باطن و ظهور سریره است و جرات بر معاصى، کم کم انسان را بى‏عزم مى‏کند و این جوهر شریف (6) رااز انسان مى‏رباید . استاد معظم ما مى‏فرمودند:

«بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنیات، سلب اراده و عزم از انسان مى‏کند .» (7)

سگ درگاه خدا

به قول شیخ بزرگوار ما: «شیطان، سگ درگاه خداست . اگر کسى با خدا آشنا باشد، به او عوعو نکند و او را اذیت نکند .»

سگ در خانه، آشنایان صاحب خانه را دنبال نکند . شیطان نمى‏گذارد کسى که آشنایى با صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود . پس اگر انسانى با صاحب خانه در ارتباط است، مى‏تواند از او بخواهد که شر سگ خانه‏اش را از او کم کند و از صاحب خانه بخواهد که صداى آن سگ را بخواباند . (8)

راهى براى اصلاح نفس

جناب عارف بزرگوار مى‏فرمودند که:

«مواظبت‏به آیات شریفه آخر سوره حشر، از آیه شریفه: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد (9) تا آخر سوره مبارکه، با تدبر در معنى آن‏ها در تعقیب نمازها، خصوصا در اواخر شب که قلب فارغ البال است، خیلى مؤثر است در اصلاح نفس .» (10)

محبت دنیا، در وقت مردن

بدان که «نفس‏» در هر حظى که از این عالم مى‏برد، در «قلب‏» اثرى از آن واقع مى‏شود . . . و سبب تعلق آن است‏به دنیا، و التذاذات هر چه بیشتر باشد، قلب از آن بیشتر تاثیر پیدا مى‏کند و تعلق و حبش بیشتر مى‏گردد تا آن که تمام وجهه‏ى قلب، به دنیا و زخارف آن گردد، و این منشا مفاسد بسیارى است . تمام خطاهاى انسان و گرفتارى به معاصى و سیئات، براى همین محبت و علاقه است، و از مفاسد بزرگ آن ، چنان چه حضرت شیخ عارف ما، روحى فداه مى‏فرمودند آن است که:

«اگر محبت دنیا، صورت قلب انسان گردد و انس به او شدید شود، در وقت مردن که براى او کشف شود که حق تعالى او را از محبوبش جدا مى‏کند و ما بین او و مطلوباتش افتراق مى‏اندازد، با سخطناکى و بغض به او از دنیا برود .»

و این فرمایش کمر شکن، باید انسان را خیلى بیدار کند که قلب خود را خیلى نگاه دارد . (11)

حضور قلب

همه ارباب صنایع و حرف (12) و اهل لذات و معاملات و عادات، اعمال خود را به حضور قلب انجام مى‏دهند، به جهت آن که قلب داراى محبوب است و لذا متوجه به محبوب خواهد بود; فقط اهل عبادت، محروم از قلب‏اند! با آن که اس اساس پرستش و ستایش بر حضور است و حقیقتا تمام عاملین، اخطار مى‏کنند به اهل عبادت که ما عملى نکرده‏ایم مگر به حضور قلب، آیا شما در تمام عمر عبادت کرده‏اید به حضور قلب یا نه؟ (13)

 

پى‏نوشت‏ها:

1 . یعنى: خداى تو کیست؟

2 . سوره حشر، آیه 24- 22 .

3 . آیت الله نصرالله شاه‏آبادى، برنامه رادیویى سیماى فرزانگان، سال 1365 .

4 . آوازها و موسیقى‏هاى مطرب .

5 . امام خمینى (ره) در کتاب آداب نماز مى‏فرمایند که شیخ بزرگوار، شاه آبادى روحى فداه، از عزم و اراده به «مغز انسانیت‏» تعبیر مى‏کردند .

6 . عزم و اراده .

7 . چهل حدیث، امام خمینى (ره)، حدیث 1، ص 8 .

8 . چهل حدیث، امام خمینى (ره)، ص 52 .

9 . سوره حشر، آیه 18 .

10 . چهل حدیث، امام خمینى، ص 207 و 208 .

11 . چهل حدیث، امام خمینى (ره)، ص 123 و 124 .

12 . حرفه‏ها .

13 . شذرات المعارف، شذره چهارم، معرفه 146 .

 

منبع:

به کوشش حسن قدوسى زاده، مجله پرسمان، پیش شماره 7


  

آداب و آثار صله رحم در گفتار امامان

 روزی حضرت علی علیه السلام خطبه می‌خواند، در ضمن آن فرمود: اعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء. بخه خدا پناه می‌برم از گناهانی که مرگ را به پیش میندازد.

شخصی پرسید: آیا چنین گناهی هم وجود دارد؟

و حضرت فرمود: بلی،قطع رحم.کافی / 2 / 260

 

 آثار صله رحم

1-  طول عمر؛ 2- از بین رفتن فقر

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلة الرحم تزید فی العمر و تنفی الفقر. بحار / 71 / 88

ارتباط  با خویشاوندان عمر را طولانی کرد و فقر را می‌راند.

 

3- پاک شدن اعمال؛ 4- توسعه ی رزق؛ 5- دفع بلا؛ 6- آسانی حساب

قال الباقر علیه السلام: صلة الرحم تزکی الاعمال و تنمی الاموال و تدفع البلوی و تیسّر الحساب و تنسیء فی الاجل. بحار / 71 / 111

ارتباط با خویشاوندان موجب پاک شدن اعمال انسان ، و رشد کرد مال و ثروت شده و بلاها را دور می‌کند و حساب روز قیامت را آسان نموده و اجل را به تأخیر می‌اندازد

 

قال الحسین علیه السلام: من سرّه ان یبسط له فی رزقه و ینسأ له فی اجله فلیصل رحمه.بحار / 71 / 89

هرکه دوست دارد در روزیش گشایش یابد و اجلش به تأخیر افتد باید که به خویشاوندان خود بپیوندد و به دیدار آنان برود

 

7- رفتار نیک؛ 8- پاکی روح

قال الباقر علیه السلام: صلة الرحم تحسّن الخلق و تسمّح الکف و تطیّب النفس و تزید فی الرزق و تنسی ء فی الاجل. بحار / 71 / 114

ارتباط با خویشاوندان خُلق را خوب و نیکو؛ دست را بخشنده و وجود آدمی را پاک می‌کند و اجل را به تأخیر می‌اندازد.

 

9- آباد شدن سرزمین ها

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلة الرحم تعمر الدیار و تزید فی الاعمار.... بحار / 71 / 94

ارتباط با خویشاوندان و دیدار آنان باعث آبادانی شهر و دیار شده و عمرها را زیاد می‌کند

 

 

آثار قطع رحم

1- تسلط اشرار بر ثروت ها

قال علی علیه السلام: اذا قطعوا الارحام جعلت الاموال فی ایدی الاشرار. کافی / 2 / 373

قطع رابطه با خویشاوندان باعث می‌شود ثروتها به دست اشرار بیفتد.

 

2- محرومیت از بهشت

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: ثلاثة لا یدخلون الجنة مدمن خمر و مدمن سحر و قاطع رحم. خصال / 179

سه گروه وارد بهشت نمی‌شوند: کسی که همیشه شراب می‌خورد،‌ کسی که همشه جادوگری می‌کند، و کسی که رابطه‌ی خویشاوندی را قطع کرده است.

 

3- قطع رحمت الهی

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: انّ الرحمة لا تنزل علی قوم فیها قاطع رحم. کنز العمال / 6978

رحمت خداوند به گروهی که در میانشان کسی باشد که رابطه‌ی خویشاوندی را قطع کرده باشد نازل نمی‌شود.

 

کمترین میزان ارتباط نهایت آن

 

  • 1- قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلوا ارحامکم فی الدنیا ولو بالسلام. بحار / 71 / 104

در این دنیا هرچند شده با یک سلام با خویشان خود ارتباط برقرار کنید.

 

  • 2- قال الصادق علیه السلام: صل رحمک ولو بشربة من ماء. بحار / 71 / 117

به دیدار خویشان خود بروید هرچند به قرد نوشیدن یک جرعه آب باشد.

 

  • 3- قال علی علیه السلام: صلوا ارحامکم و لو قطعوکم. امالی طوسی /2 08

به دیدار  اقوام خود بروید و صله رحم کنید حتی آنان که قطع رابطه کرده‌اند.


  

بوعلی سینا به عارف وارسته، ابوسعید ابی‏الخیر نامه‏ای نوشت و از او پرسید: چرا باید مردم به صورت جمعی خدا را عبادت کنند؟

ابوسعید پرسش بوعلی را ضمن مثالی چنین پاسخ داد:

"اگر چند چراغ در اتاقی روشن باشد با خاموش شدن یکی از آنها، اتاق هم‏چنان روشن خواهد بود. ولی اگر یک چراغ روشن باشد خاموشی چراغ همان و تاریک شدن اتاق همان.

انسان‏ها نیز همین گونه‏اند. گناه‏کاران همان چراغ‏های خاموشند که اگر تنها باشند شاید موفق به کسب موهبت‏های الهی نشوند، ولی اگر در میان جمع باشند چه بسا خداوند به برکت دیگران برکات خود را به آنها عطا کند."

 


داستان‏ها و پندها، ج 9، ص 55


  

پول

به طور کلی می‏توان گفت: پرداخت خمسِ اموال، دو نقش اساسی در زندگی مسلمان‏ها به ویژه شیعیان ایفا می‏کند:

1 - مادی (توزیع ثروت بر اساس عدالت اجتماعی)

2 - معنوی ( تهذیب نفس)

 

عدالت اقتصادی در پرتو بعثت پیامبران

قرآن کریم یکی از مهم‏ترین دلایل اجتماعی بعثت پیامبران را زمینه‏سازی برای اقامه قسط و گسترش مطلق عدالت توسط خود مردم می‏داند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛(1) ما پیامبران را با دلایل روشن و معجزات آشکار فرستادیم و کتاب و میزان حق و باطل را با آنان همراه ساختیم تا مردم (در پرتو تربیت دینی) به عدل و قسط قیام کنند». پس از آن بلافاصله می‏فرماید: «و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس؛(2) و آهن را فرود آوردیم که در آن نیرویی شدید و سودهایی برای مردم است.»

گرچه در آهن منافع فراوانی نهفته است، منتها یادآوری آن در کنار بعثت رسولان و کتاب و میزان، بدان دلیل است که این فلز را می‏تواند به صورت شمشیر و تیر و نیزه در آورده و متمرّدان از خط عدالت و بر هم زنندگان نظم اجتماعی را تنبیه کند.

 

تعریف عدالت‏

عدالت به مفهوم اتمّ آن عبارت است از: اعطای حق هر صاحب حقی که شامل حق الله نیز می‏شود. امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود: «حق الله الاکبر علیک ان تعبده و لا تشرک به شیئاً؛(3) بزرگ‏ترین حق خدا این است که او را پرستش کرده و احدی را شریک او قرار ندهی.»

گاهی عدالت به معنای قرار دادن هر چیزی در جای‏گاه و پایگاه مناسب خویش است؛ از انفاق و پرداخت حقوق مالی گرفته تا سخن گفتن به موقع و هر کسی را در مقام مناسب گذاشتن، و نیز توزیع و تولید ثروت به صورت مناسب و عادلانه.

 

مقبولیت عدالت‏

اصل عدالت و ضرورت آن، مقبول تمام مکتب‏ها و انسان‏هاست و همواره از بزرگ‏ترین آرمان‏های بشری و چالش‏های پیش روی جوامع بوده و هست. هر انسانی پیرو هر مکتب و مرامی که باشد، در صورتی که وجدان و فطرت عقلانی خود را از دست نداده باشد، اجرای عدالت را برای اداره جامعه ضروری می‏داند، چرا که افراد بشر به دلیل غریزه استخدام یا طبیعت اجتماعی زیستن و یا کثرت حوایج، نمی‏توانند انفرادی زندگی کنند، بلکه نیاز به قانون عادلانه و اجرای آن دارند. متأسفانه گسترش جوامع بشری و فقدان عدالت اجتماعی باعث گردیده که ظلم و تجاوز، گسترده شود و در هر عصری ثروت‏های کلان در دست گروهی معدود قرار گیرد و اکثریت جامعه در فقر و محرومیت به سر ببرند.

ایمان و عقیده است که پشتوانه و ضامن اجرای خمس است، زیرا اگر کسی به دروغ بگوید: خمس ندارم یا پرداخته‏ام، حکومت اسلامی در شرایط عادی حق تجسّس و تفحص ندارد، چرا که پرداخت خمس به ایمان و اعتقاد مردم بستگی دارد. به همین دلیل خطاب در این‏گونه احکام با مؤمنان و متقین است و کسانی که ایمان ندارند مخاطبان خمس نمی‏باشند.

سیستم اقتصادی در اسلام‏

باید توجه داشت که سیستم اقتصادی توزیع و تولید ثروت‏ها و پرداخت خمس و زکات و سایر مسائل مالی مانند کفارات، دیات و غیره نیز، رعایت عدل اجتماعی را در بعد اقتصادی روشن می‏سازد، زیرا بدون یک سیستم اقتصادی، قشر عظیمی گرفتار فقر و محرومیت می‏شوند. به همین دلیل مقصود ما از اقتصاد اسلامی، آن سیستمی است که به وسیله آن راه و رسمی که اسلام در تنظیم حیات اقتصادی دارد تجسّم و عینیّت پیدا می‏کند.

به عقیده دانشمندان بزرگ اسلامی همچون: علامه مطهری و شهید آیة الله صدر و بسیاری از عالمان روشن‏بین اهل سنّت، اسلام دارای یک نظام مالی و اقتصادی محکم بر پایه توحید است. استاد مطهری می‏نویسد: وقتی می‏گوییم اقتصاد اسلامی، منظورمان علم اقتصادی به شکل اقتصاد برنامه‏ای و دستوری است، نه اقتصاد علمی که مانند سایر علوم می‏باشد، چون در این صورت اقتصاد اسلامی یا مسیحی و یا مارکسیستی معنا ندارد؛ چنان‏که فیزیک یا شیمی اسلامی یا مسیحی نداریم.

 

مبانی فلسفی نظام اقتصادی (با رویکرد خمس)

پیش از آن‏که به مبانی فلسفی نظام اقتصادی اسلام بپردازیم نخست باید واژه فلسفه را بررسی کنیم، چرا که این واژه در علوم و معارف بشری، دو معنای کلی دارد: گاهی فلسفه به معنای دانش مخصوص و معروفی است که موضوع آن، وجود و هستی است؛ فلسفه در این معنا به مفهوم هستی‏شناسی است که به دو شاخه امور عامه و الهیات به معنی الاخص تقسیم می‏گردد.(4) و گاهی فلسفه عبارت است از تبیین علمی و عقلانی هر پدیده که در این معنا به فلسفه کاربردی اطلاق می‏شود. مراد نگارنده از فلسفه اقتصاد اسلامی و حکمت تشریع خمس، بدین مفهوم می‏باشد؛ یعنی پرسش‏ها و پاسخ‏های عقلانی درباره مسائل مالی که یکی از آنها مسئله خمس است.

 

پرداختن به موضوع خمس و فلسفه وجوب آن از دو جهت اهمیت دارد:

یکی این‏که، دین مبین اسلام به دلیل اهمیتی که برای معرفت و عقلانیت در تمام شئون زندگی قائل است باید دید حکمت وجوب پرداخت خمس اموال را چه می‏داند و یا چه می‏توان درباره آن گفت، چرا که اسلام برخی از احکام را با ذکر دلایل تشریع آن مطرح ساخته و درباره برخی از احکام به بیان حکمت آنها نپرداخته، بلکه پیروان خود را به کسب علم و معرفت بیشتر درباره فلسفه احکام دعوت کرده است.

جهت دوم این است که با گذشت زمان، فریضه خمس تحت تأثیر بعضی از عوامل اجتماعی و شبهات انحرافی قرار گرفته و کم‏رنگ شده است. باید علل کم‏رنگ شدن و راه‏های احیای این فریضه مالی را روشن سازیم تا بیشتر مورد توجه قرار گیرد، به ویژه در عصر ما که تعبّد را در سایه تعقّل می‏پذیرند و اذهان عمومی در برابر انواع شبهات، تخریب‏ها و تفسیرهای مختلف قرار دارد و انتخاب هر یک از آنها نیازمند دلیل معقول و مشروع می‏باشد.

قرآن کریم یکی از مهم‏ترین دلایل اجتماعی بعثت پیامبران را زمینه‏سازی برای اقامه قسط و گسترش مطلق عدالت توسط خود مردم می‏داند

علل تهاجم به خمس آل رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)

فریضه خمس به دلایل مختلف مورد تهاجم قرار گرفته و عملاً کم‏رنگ شده است. این فریضه واجب الهی نه تنها از ناحیه دشمنان، تخریب می‏شود، بلکه گاهی از ناحیه مقدس‏نماها و برخی از مرشد نمایان و شِبه روشن‏فکران دینی نیز در معرض حمله و هجمه قرار گرفته و می‏گیرد.

پس از انقلاب اسلامی برخی می‏گفتند که با پرداخت مالیات، دیگر خمس واجب نمی‏شود، در حالی که مالیات ربطی به خمس ندارد. برخی دیگر از کج‏اندیشان نیز معتقد بودند که خمس فقط باید به دست امام زمان (عج) برسد، از این‏رو پول‏ها را در زمین دفن می‏کردند تا امام عصر (عج) پس از ظهورش آنها را بردارد و مصرف کند. بالاخره، این فریضه واجب الهی در کشاکش ظن و گمان‏های هوس آلود برای برخی به صورت امر مبهم در آمده و حقیقت آن را در نیافته‏اند.

اما فقهای شیعه با استناد به کتاب و سنّت، دیدگاه روشنی در این باره دارند که در کتاب‏های مستقل به صورت مستدل و نیز در رساله‏های عملیه برای عموم آورده‏اند.

 

رعایت در مصرف خمس‏

مراجع و علمای بزرگوار در مصرف خمس بسیار دقت می‏کردند. نگارنده خود ناظر بودم که یکی از بازاری‏های تهران خمس کلانی برای امام راحل (قدّس سرّه) آورد. پس از پرداخت آن، عرض کرد: یک تومان از این پول را برای تبرّک برگردانید. امام فرمودند: این پول نه مال من است نه مال تو، من نمی‏توانم برگردانم. یکی از طلبه‏ها که نزدیک حضرت امام نشسته بود، یک تومان از جیبش در آورد و به امام داد. امام آن را گرفت و به بازاری داد.

هنگامی که امام (ره) در نجف تبعید بودند روزی شنیدند که یکی از بازاری‏ها می‏خواهد برای حاج احمد آقا جشن عروسی بگیرد، حضرت امام نامه‏ای نوشتند که مبادا از وجوهات مصرف کنید.

مرحوم آیة الله مدنی از هدایای مردم ارتزاق می‏کردند و حاضر نبودند وجوهات را در زندگی شخصی مصرف کنند.

به هر روی، بسیاری از مراجع عظام در حد بسیار اندک از سهم امام استفاده می‏کردند و دیگران را به احتیاط کامل دعوت می‏نمودند. در این‏باره، نمونه‏های فراوانی از پرهیز و احتیاط علما در مصرف خمس وجود دارد، ولی همین نمونه‏ها نشان می‏دهد که عالمان اسلامی به هیچ وجه خمس را برای خود نان‏دانی نکرده‏اند.

 

پیوستگی سیستم اقتصادی و اصول اعتقادی‏

مبانی فلسفی نظام اقتصادی در اسلام با جهان‏بینی و اصول اعتقادی، به هم مرتبط و پیوسته است. به همین دلیل شناخت سیستم اقتصادی مستلزم شناخت مبانی فکری و فلسفی است؛ به عبارت دیگر سیستم اقتصادی از عقاید، اخلاق و احکام اسلامی تفکیک‏ناپذیر می‏باشد، چون فروع دین از اصول دین نشأت پیدا کرده است و همین انسجام فروع و اصول و اخلاق و ایمان است که ضمانت اجرایی خمس و زکات را تأمین می‏کند؛ مثلاً قرآن در باب وجوب خمس اموال و لزوم پرداخت آن به صاحبان سهام (سهم امام و سهم سادات) می‏فرماید: «ان کنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان؛(5) اگر به خدا و آن‏چه بر بنده‏اش (حضرت محمد) در روز جدایی (حق و باطل) نازل کرده ایمان و اعتقاد دارید، خمس مالتان را بپردازید.»

همان‏گونه که می‏بینید در این‏جا ایمان و عقیده را پشتوانه و ضامن اجرای خمس قلمداد نموده است، زیرا اگر کسی به دروغ بگوید: خمس ندارم یا پرداخته‏ام، حکومت اسلامی در شرایط عادی حق تجسّس و تفحص ندارد، چرا که پرداخت خمس به ایمان و اعتقاد مردم بستگی دارد. به همین دلیل خطاب در این‏گونه احکام با مؤمنان و متقین است و کسانی که ایمان ندارند مخاطبان خمس نمی‏باشند.

فریضه خمس به دلایل مختلف مورد تهاجم قرار گرفته و عملاً کم‏رنگ شده است. این فریضه واجب الهی نه تنها از ناحیه دشمنان، تخریب می‏شود، بلکه گاهی از ناحیه مقدس‏نماها و برخی از مرشد نمایان و شِبه روشن‏فکران دینی نیز در معرض حمله و هجمه قرار گرفته و می‏گیرد.

پرداخت خمس و زکات در رشد اخلاقی و تربیتی پرداخت کننده نقشی اساسی ایفا می‏کند. قرآن می‏فرماید: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکیهم؛(6) از اموال آنها صدقات را بگیر که در پاک کردن و تزکیه و رشد معنوی آنها دخیل است، چرا که هر عبادتی ظاهری دارد و باطنی. اراده و نیت و انگیزه شخصی، باطن عبادت و فرایض مالی را ترسیم می‏کند.

پرداخت خمس اموال به قصد قربت، آثار تربیتی و برکات اقتصادی در پی دارد، اما از نظر تربیتی، انفاقِ خمس اموال به مثابه دل کندن و رهایی از وابستگی آدمی به جذاب‏ترین مظاهر دنیوی است. قرآن می‏فرماید: «و انّه لحب الخیر لشدید؛(7) انسان علاقه بسیاری به مال دارد». از این‏رو مشکل‏ترین دستورات اسلامی، احکام مالی است.

انفاق مال از اهدای جان کمتر نیست. بسا افرادی در راه حفظ مال و منال از جان گذشته‏اند. حرّیت و آزاد منشی از آن کسی است که از مال بگذرد و اصولاً اطاعت از خدا در انفاق مال، اثرات معنوی بسیار بزرگی دارد. قرآن با توجه به این حقیقت می‏فرماید: «لن تنال البرّ حتّی تنفقوا مما تحبّون؛(8) هرگز به مقام نیکوکاری نمی‏رسید، مگر این‏که از آن‏چه دوست دارید انفاق کنید.»

بی‏دلیل نیست که برخی از مفسّران جمله اول آیه «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزکیّهم»(9) را به نجات از شرّ حبّ مال و بخل و حسادت، تفسیر کرده‏اند و کلمه «تزکّیهم» را رشد و ترقی معنوی و مادی دانسته‏اند؛ یعنی انسان با پرداخت خمس و یا زکات، از پلیدی‏های روحی و روانی پاک می‏شود و زمینه نزول برکات مادی و معنوی را فراهم می‏آورد.

بسیاری از مردم از ترس کمبود مال و فقر و ناداری، زکات و خمس نمی‏دهند، ولی اگر ایمان و توکل به خدا در کار باشد نباید از فقر و ناداری ترس و واهمه‏ای داشته باشند. از همه بالاتر این‏که آن‏چه موجب اهمیت و عنایت خداوند به این فریضه می‏شود همان تقوا، اخلاص، خوش‏حالی مستمندان و بندگان خدا و بستگان پیامبر است. خدا در قرآن می‏فرماید: «من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له؛(10) کیست که به خدا قرض نیکو بدهد تا خدا آن را به صورت افزون برگرداند.»

ذات اقدس الهی نیازی به استقراض از بندگانش ندارد، می‏خواهد بفرماید: کسی که به بنده‏ای قرض بدهد مثل این است که این احسان و هدیه را به خدا داده است؛ در صورتی که آن‏چه مورد توجه خدا واقع می‏شود اخلاص و تقوایی است که باعث این عمل گردیده است. قرآن درباره قربانی کردن می‏فرماید: «لن ینال الله لُحُومها و لا دماؤها و لکن یناله التقوی منکم؛(11) هرگز گوشت و خون قربانی شما به خدا نمی‏رسد، و لکن تقوای شما که باعث این عمل گردیده است به خدا می‏رسد.»

فقیر

در خمس هم همان قصد قربت و اخلاص است که مورد توجه ذات اقدس الهی قرار می‏گیرد، چون این نوع انفاق که با انگیزه پاک و نیت خالص و به قصد قربت انجام می‏شود به خدا می‏رسد، چرا که اگر ایمان و اخلاص و امید به ثواب و علاقه به قرب پروردگار نبود هرگز کسی محصول زحمات خود را پرداخت نمی‏کرد. جوان مسلمانی در جنگ با ایران صندوقچه جواهراتی پیدا کرده بود و مقرّر شد آن را به فرمانده تحویل دهد. وقتی فرمانده صندوقچه را باز کرد چشم حاضران خیره ماند. فرمانده گفت: این جوان شاید صندوقچه دیگری هم پیدا کرده باشد. جوان با ایمان رگ‏های گردنش متورّم شد و گفت: «لو لا تقوای لما جئت بک؛(12) اگر تقوا نبود همین صندوقچه را هم پیش تو نمی‏آوردم.»

آری، انسان با اهرم تقوا و اخلاص از تمام مواضع عبور می‏کند تا به خدا می‏رسد.

 

... آثار اجتماعی خمس‏

 


1) حدید (57) آیه 25.

2) همان.

3) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 618.

4) برای کسب اطلاعات بیشتر به کتاب علوم اسلامی (منطق و فلسفه) شهید مطهری مراجعه شود.

5) انفال (8) آیه 41.

6) توبه (9) آیه 103.

7) عادیات (100) آیه 8.

8) آل عمران (3) آیه 92.

9) توبه (9) آیه 103.

10) بقره (2) آیه 245 و حدید (57) آیه 11.

11) حج (22) آیه 37.

12) تاریخ طبری.

محمدباقر شریعتی سبزواری


  

امام علی

ما ادعا می کنیم که شیعه امام علی علیه السلام هستیم، شیعه علی که با اسم نمی شود برادر! آن کسی که وضوی علی را شرح داده است می گوید : علی بن ابیطالب آمد وضو بگیرد. تا دست به آب برد (آن استحباب اولی که انسان دستش را می شوید) گفت:

«بسم الله و بالله، اللهم اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین»

 بنام تو و به واسطه تو، خدایا مرا از توبه کاران قرار بده، مرا از پاکیزگان قرار بده.

توبه یعنی پاکیزه کردن خود. علی (ع) وقتی سراغ آب می رود، چون آب رمز طهارت است به یاد توبه می افتد. دستش را که تمیز می کند به یاد پاکیزه کردن روح خودش می افتد. به ما می گوید وقتی با این آب، با این طهور، با این ماده ای که خدا آنرا وسیله پاکیزگی قرار داده است  مواجه می شوی. وقتی سراغ این ماده می روی، چشمت به آن می افتد و دستت را با آن می شوئی و پاکیزه می کنی، بفهم که یک پاکیزگی دیگری هم هست و یک آب دیگری هم هست که آن پاکیزگی، پاکیزگی روح است و آن آب، آب توبه است.

می گوید علی (ع) دستهایش را که شست، روی صورتش آب ریخت و گفت :

«اللهم بیض وجهی یوم تسود فیه الوجوه و لا تسود وجهی یوم تبیض فیه الوجوه»

صورت را دارد می شوید وبر حسب ظاهر نورانی می کند. خوب! وقتی که صورتش را با آب می شوید براق می شود ولی علی که به این قناعت نمی کند، اسلام هم به این قناعت نمی کند. این خوب است و باید هم باشد اما باید توأم با یک پاکیزگی دیگر، با یک نورانیت دیگر، با یک سفیدی چهره دیگر باشد.

فرمود: خدایا چهره مرا سفید گردان آنجا که چهره ها تیره وسیاه می شود (قیامت). خدایا! آنجا که چهره هائی سفید می شود چهره مرا سیاه مکن، مرا رو سفیدگردان. آنجا که افراد رو سیاه و یا ر و سفید می شوند، مرا رو سیاه مکن.

بعد روی دست راستش آب ریخت و گفت:

«اللهم اعطنی کتاب بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری و حاسبنی حسابا یسرا»

پروردگارا! در قیامت نامه عمل مرا بدست راستم بده (چون نامه عمل سعادتمندها بدست راستشان داده می شود). خدایا! در آنجا از من آسان حساب بکش (به یاد حساب آخرت می افتد).

بعد روی دست چپش آب ریخت و گفت:

«اللهم لا تعطنی کتابی بشمالی و لا من وراء ظهری و لا تجعلها مغلولة الی عنقی و اعوذ بک من مقطعات النیران».

پروردگارا نامه عمل مرا بدست چپم مده و نیز آن را از پشت سر به من مده (نامه عمل عده ای را از پشت سر به آنها می‌دهند نه از پیش رو که آن هم رمزی دارد). خدایا! این دست مرا مغلول و غل شده در گردنم قرار مده. خدایا! از قطعات آتش جهنم به تو پناه می برم. می گوید، بعد دیدم مسح سر کشید و گفت:

«اللهم غشنی برحمتک و برکاتک»

خدایا! مرا به رحمت و برکات خودت غرق کن.

مسح پا را کشید و گفت:

«اللهم ثبت قدمی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام».

 خدایا! این دو پای مرا بر صراط ثابت بدار و ملغزان، آنروزی که قدمهامی لغزند.

«واجعل سعیی فیما یرضیک عنی».

خدایا عمل وسعی مرا، روش و حرکت مرا در راهی قرار بده که رضای تو در آن است.

وضوئی که اینقدر با خواست و خواهش و توجه توأم باشد، یکجور قبول می شود و وضوئی که ما می گیریم جور دیگر.

منبع:

مطهری، مرتضی، ‌آزادی معنوی، صفحه 133-132


  

مدینه

آیا پیام پیامبر صلی الله علیه و آله ویژه‌ی مردان است؟

و آیا زنان هم مخاطب پیام پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می گیرند؟

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همچون همه انبیاء با دو هدف، هدایت مردم را آغاز و دنبال کرد:

1. آشنا ساختن مردم با معارف الهی.

2. کامل کردن عقاید و اخلاق جامعه.

یعنی تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر؛ آن گونه که قرآن می فرماید: یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم.

 از این رو، می توان رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را اینگونه بیان داشت که:

او برای تعلیم و تربیت و تزکیه آمد تا در بخش نظری جامعه را به علوم الهی و صحیح رهنمون سازد و در بخش عملی، مردم را به طهارت روح برساند. مخاطب چنین حرکت هدایت بخش، جان انسان خواهد بود نه بدن او. از این رو، زن و مرد هر دو همسان هم، مخاطب «پیام پیامبر» خواهند بود.

محور تعلیم و تعلّم جان آدمی است نه بدن و نه مجموع جان و بدن. آنکه عالم می شود، روح است و روح، نه مذکّر و نه مونّث است. پس، آنچه که به کمال آدمی باز می‌گردد؛ همچون: مسائل علمی، اعتقادی و اخلاقی، در آن میان مرد و زن تفاوتی نیست. امَا چون از مسائل اجرائی و تقسیم کار سخن به میان می آید، به دلیل خصوصیات طبیعی و بدنی هر یک، وظایف مشترک و مختص وجود دارد؛ لیکن تفاوت وظایف، نقشی در میزان تکامل آن دو نخواهد داشت.

زن همچون مرد، تکامل پذیر است و قرآن هر گاه از ارزشهای والای انسانی سخن می گوید، از «زنان» همسان مردان یاد می کند بدان حد که هر دو می توانند به مقامات انسانی و معنوی دست یابند. و مقاماتی همچون: اسلام، ایمان، طاعت، راستگویی، شکیبایی، خداترسی، روزه داری، خویشتن داری و یاد خدا، برای هر زنی قابل دست یابی است. طبیعی است که عمل صالح او نیز همچون مرد، پیامد و ره آوردی این دنیوی و اخروی خواهد داشت:

من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاة طیبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون؛[1] هر مرد و زن که کاری نیکو انجام دهند، اگر ایمان آورده باشند، زندگی خوش و پاکیزه ای به او خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان.

با این مقدمه به طرح «پیام پیامبر به دختران مسلمان»، در چند محور ذیل می‌پردازیم:

بر دختر بودن خود ببالید.

وقتی باور غالب جامعه، «زن» را مایة عار می دانست و از «دختر» نفرت داشت و حتی آن را زنده به گور می ساخت؛ در چنین محیطی، «اسلام» جایگاه انسانی زن را احیاء کرده و او را ریحانه؛ یعنی شاخه گلی ظریف می نامد. یکی از ارمغان های زیبای پیامبر، شخصیت دادن به دختر و زن می باشد. بدان حد که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود :

ـ دختران، خجسته اند و دوست داشتنی.

ـ بهترین فرزندان شما، دخترانتان می‌باشند.

ـ از خوش قدمی زن، این است که نخستین فرزندش دختر باشد.

ـ دختر خوب، فرزندی است مهربان، مددکار، مونس، با برکت و دور کننده‌ی حسرت.

ـ کسی که دختر دارد، مشمول نصرت و مدد و برکت و آمرزش خدا خواهد بود.

چون به نبی خاتم بشارت دختر می دادند، می‌فرمود:

گلی است که خدا، روزیش می‌دهد و تامین او با خداست.

بر خود ببالید و از آن دسته دخترانی باشید که پیامبر دربارة ایشان فرمود:

چه خوب فرزندانی اند دختران محجوب!

از فرصت ها سود جویید.

فرصت جوانی، یک غنیمت زودگذر است. پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست. مصطفی فرمود: دنیا ساعتیست.

زندگی کوتاه‌تر از آن است که دست کم گرفته شود. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرمود :

در قیامت برای هر روز از ایام عمر بندگان، 24 پرونده به تعداد ساعت های شبانه روز، گشوده می شود؛

(بنده) پرونده‌ای را پر از روشنی و سرور می‌یابد و از دیدنش چنان شادی و فرح به وی دست می دهد که اگر بر دوزخیان تقسیم شود، احساس کردن رنج آتش را از آنان باز می دارد، و این ساعتی است که پروردگارش را در آن اطاعت کرده است.

سپس پرونده‌ای دیگر گشوده می‌شود و (بنده) آن را تاریک، بدبو و ترس آور می بیند و از مشاهده اش چنان بی تابی و ترس به وی دست می دهد که اگر بر بهشتیان تقسیم گردد، خوشی را از آنان باز ستاند، و این لحظه‌ای است که پروردگارش را در آن نافرمانی کرده است.

سپس پرونده‌ای دیگر برایش گشوده می‌شود و آن را تهی می‌بیند، نه چیزی در آن است که او را شادمان کند و نه چیزی که ناراحتش سازد، و این ساعتی است که خوابیده و یا به کارهای مباح دنیایی سرگرم بوده است؛ آنگاه به جهت از دست دادن این لحظه ها، احساس حسرت و تأسف به وی دست می دهد؛ چرا که می‌توانست آن را از نیکی‌های بی‌شمار پر سازد. و این سخن خداوند « آن(روز)، روز حسرت خوردن است.» بدین نکته اشاره دارد.

لحظات زندگی را جدّی بگیرید و فرصت جوانی را دریابید؛ «جوانی» یک نسیم رحمت است.آن گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود :

«انّ لربّکم فی‌ایام دهرکم نفحات ألا فتعرضوا لها؛ در ایام زندگیتان نسیم‌های رحمتی می‌‌ورزد مراقب باشید خود را در معرض آن قرار دهید.»

حیا را پاس دارید.

«حیا» سرچشمة همة زیبایی هاست و در فقدان حیا، هیچ کار زیبایی انجام نمی شود و هیچ کار زشتی ترک نمی شود. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمود:

«الاسلام عریان فلباسه الحیاء؛ اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.»

حیا همان دگرگونی حال و انکسار و دوری گزینی از کار زشت است؛ به خصوص آنکه انسان احساس کند که ناظری او را می‌بیند. و آگاهی و نظارت خداوند، عامل برانگیختن حیا است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

«فاستحیوا الیوم أن یطَّلع الله علی شیء من أمرکم؛ شرم کنید امروز از اینکه خداوند از تمام امور شما، مطلع است.»

بزرگترین سرمایة دختر و زن مسلمان «حیا» است که ثمره ی آن، مهار شهوت و تضمین عفّت او خواهد بود.

درنگ در نوع برخورد موسی علیه السلام  با دختر شعیب علیه السلام و شیوه راه رفتن این دختر که با حیا آمیخته بود، نیز برای شما الهام بخش است.

پوشش مناسب را انتخاب کنید.

پیامبر اسلام بر پوشش زن در مقابل نامحرم و دوری از جلوه گری و خود نمایی اصرار می ورزید و قرآن، همپای توصیه به مردان در دوری از چشم چرانی و رعایت پوشش بدن از نامحرم، به زنان نیز توصیه می کند که دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه کنند. به دو آیة ذیل دقت کنید:

1. «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش های بلند (جلباب) خود را بر خویش فرو افکنند».

2. «به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه ساخته، دامن خود ر از بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز برای شوهران و سایر محارم، آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است، و روسری‌های (خُمُر) خویش را به گریبان ها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوش‌ها پوشیده باشد، و پاهایشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان می‌کنند، معلوم شود».

دربارة این دو آیه، به چند نکته توجه کنید:

الف) جلباب، پوششی چادر مانند، گشاد و پارچه‌ای است و با روسری کوچک و خمار متفاوت است. جلباب همچون مقنعه ها و روسری های بزرگ، سر و همه بدن را می‌پوشانیده است.

و خداوند در آیة نخست با بیان «جلباب»، به پوشاندن سر و گردن و بدن زنان اشاره دارد.

ب) خُمُر، جمع خِمار و به معنای روسری و سر پوش است و خداوند در آیة دوم از دختران و زنان مؤمن خواسته است که به وسیله خمار، سینه و گریبان (جَیب) خود را بپوشانند. مرحوم طبرسی دربارة این آیه می‌نویسد : زنان مدینه،اطراف روسری‌های خود را به پشت سر می‌انداختند و سینه، گردن و گوش‌های آنان آشکار می‌شد. بر اساس این آیة، موظف شدند اطراف روسری خود را به گریبان‌ها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد.

ابن عباس نیز دربارة تفسیر این آیه می‌گوید : یعنی زن، مو، سینه، دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.

ج) قرآن در پاسخ به ضرورت پوشش نیز چنین می فرماید که:

ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذَین؛ بدین وسیله شناخته می شوند (که دارای اصالت خانوادگی اند) پس با آزار و تعقیب (هوسرانان) رو به رو نمی‌شوند.

د) پیامبر به اسماء فرمود :« اسماء! وقتی زن بالغ شد، شایسته نیست که (در برابر نامحرم) جز صورت و دست‌هایش دیده شوند».

ه) پوشش اسلامی به معنای زندانی کردن و قرار دادن شما پشت پرده و در نتیجه، عدم مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی نیست بلکه «پوشش» بدان معناست که شما به عنوان دختر و زنان مومن در معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشانید و به جلوه گری و خودنمایی نپردازید و مشارکتتان در فعالیت ها، بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد.

و. بسیاری از جامعه شناسان، حجاب زن را مقتضای طبیعی جامعة بشری معرفی کرده‌اند. مونتسکیو می نویسد:

«قوانین طبیعت حکم می کند زن خوددار باشد؛ زیرا مرد، با تهوّر آفریده شده است و زن، نیروی خودداری بیشتری دارد. بنابراین، تضادّ بین آنها را می توان با «حجاب» از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».

 

پی نوشت:

نحل/16

منبع:

مجله کوثر، زمستان 1385، شماره 68


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ