ای خاک نشینانی که سخنان مرا می خوانید یا می شنوید!! به مردم بگویید:
اگر پرده ی نادانی از برابر چشمانمان کنار رود خار و خونابه ی اندوه را در چشم و دلمان خواهیم دید..............
ای زندگان خاک نشین!! از کسانی مانند من تقوا و ترس از خدا را از یاد بردند عبرت بگیرید مبادا کاری کنید که آیندگان از شما سرنوشت تلخ عبرت بگیرند .............
ای زندگان عالم دنیا !! اگر انچه را که ما می بینیم شما می دیدید همانند زنان فرزند مرده که مشت عزا و اندوه به سینه می کوبند و اشک جدایی از دیده می بارند سراسیمه و پریشان سر به بیابان می گذاشتید و بر کردار زشت خویش اشک پشیمانی می ریختید و آن چنان آشفته پریشان احوال و سرگردان می شدید که دارایی خویش را بی نگهبان رها می کردید و سر به کوه و دشت می گذاشتید...............
شما ای انسان ها !! بدانید بالاخره از دنیا و آنچه در آن است روزی دست خواهید کشید و از آن جدا خواهید شد و به راهش روان خواهید گردید که ما آن راه را رفتیم ما با آن همه قدرت و توانایی که داشتیم روزی پیکر بی جانمان را با ناتوانی بسیار بر مرکبی چوبین سوار کرده اند و به سوی قبرستان خاموش بردند و در قبر میهمان اعمالمان کردند..................
به هوش باشید برای جسم ما از اغوش زمین گوری و از مال های دنیا کفنی و از استخوان پوسیده ی مردگان گذشته همسایه و همخانه ای بر گزیدند همسایه ای که هر چند با بانگ بلند او را فریاد زنی او نمی شنود و پاسخ نمی دهد......................
بدانید همانگونه که روزی عریان قدم به عالم خاک گذاشتیم روزی برهنه درون خاک خواهیم خفت و به دیار خاموشان می شتابیم.
اکنون ما در دیاری هستیم که اهالی ان جملگی در هول و هراسند در میان گروهی هستیم که به ظاهر آسوده خوابیده اند اما در واقع اسیر و گرفتارند انان هیچ وقت به اقامتگاهمان نمی ایند و با ما انس نمی گیرند و با همه ی نزدیکی همچون همسایگان با هم معاشرت نمی کنند ..
ای بندگان خدا ! اکنون که در ارامش هستید و قلم فرشتگان نویسنده ی کردار به کار است به کردار و رفتار پسندیده بکوشید حال که توبه ی توبه کنندگان با ایمان پذیرفته و قبول می گردد هرچه زودتر توبه ی حقیقی کنید..................
ای مردمی که کوشش شما به دست آوردن دنیاست !! این را بدانید که بهره ی هر یک از شما از این همه ثروت دنیا یک قطعه ی کفن و یک قطعه ی زمین به قدر درازی و پهنای شماست...............
ای مردم دنیا تا فرصت دارید و مرگ گریبانتان را نگرفته است باقی مانده ی عمر را غنیمت دانید و خانه ی قبر و عالم برزخ و قیامت خود را آباد و اصلاح کنید ..............
ای فرزندان دنیا !! تا چشمانتان باز و گوش هایتان شنوا و زبانتان گویا است از دفتر زندگی پر خاطره ی ما عبرت بگیرید و آنچه را که دشمنان دین و از خدا بی خبران به شما گفته اند از آن دوری نمایید و از عقوبت سرنوشتتان در بیم و هراس باشید.
منبع :http://vb.mosalman.net
چگونه می توان از احوال اموات خود در عالم برزخ آگاه شد؟
[1] ر.ک: سید جعفر سجادى، فرهنگ علوم فلسفى و کلامى، چاپ 1357؛ نثر طوبى یا دایرة المعارف لغات قرآن. [2] محمد رضا کاشفى، خدا شناسى و فرجام شناسى، ص 100، اقتباس از سوال 939. [3] مکارم شیرازی، ناصر، عود ارواح، ص 63 و 130 [4] مثلا؛ صالح با ارواح قوم خویش سخن گفت، اعراف آیه 77 – 79، یا شعیب با ارواح گذشتگان سخن می گوید، اعراف آیه 85 – 93، همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با ارواح انبیا سخن گفته است، زخرف آیه 45 . یا در بقیع با ارواح مردگان به سخن پرداخت. نک: طبقات ابن سعد ج 2 – ص 204 – سیره ابن هشام ج 1 ص 453. امیرالمومنین زمانی که از صفین برمی گشت در کنار قبرستان کوفه ایستاد و فرمود ای ساکنان خانه های وحشت زا و نقاط فقر و گورهای تاریک ای هم آغوشان با خاک و دور ماندگان از وطن ای مظاهر وحشت و ترس شما بر ما سبقت گرفتید و ما به شما می پیوندیم من شما را آگاه می سازم خانه های شما تصاحب شد همسرانتان ازدواج کردند ثروتهایتان تقسیم شد، چه خبری پیش شماست و آنگاه رو کرد به یاران و فرمود اگر به آنان اجازه داده می شد که سخن بگویند جواب می دادند که بهترین توشه تقوا است. نهج البلاغه خطبه 179. نک: سبحانی، جعفر، اصالت روح. [5] بحارالانوار، ج 6، ص 254، چ آخوندی. [6] حسینی طهرانی، معادشناسی، ج2، ص 242. [7] حسینی تهرانی محمد حسین ،مهر تابان، (درباره زندگی علامه طباطبایی). [8] نمایه ی: ارتباط با موجودات عوالم دیگر، سوال 293. اقتباس از سوال 1121. [9] « و یلحق بذالک [السحر] استخدام الملائکة و احضار الجن و تسخیرهم و احضار الارواح و تسخیرها و امثال ذالک ...» تحریر الوسیلة، ج 1؛ المکاسب المحرمه، مسئله ی، 16. تهیه و تنظیم : گروه اینترنتی نیک صالحی |
انسان در یک نگرش، دارای سه بُعد است: بُعد اعتقادات و باورها، بعد اوصاف و اخلاق، و بُعد اعمال و کردار، مطلبی را معتقد میشود، به خُلْقی متخلق میگردد و عملی را انجام میدهد. بنابراین، اگر انسان معتقد باشد هر آنچه از او صادر میگردد زنده و همراه اوست و او در برابرش مسؤول است، و اگر بر این باور باشد که روزی به همه اعمال، اخلاق و عقاید او رسیدگی میشود، قهراً چنین انسانی خود را هر آن در برابر محکمه عدل الهی حاضر میبیند و آگاه است که خداوند مراقب اوست و از او حسابرسی خواهد کرد.
مراقبْ، کسی است که رقبه و گردن میکشد و ناظر بر کار دیگری است؛ چنانکه در جلسه آزمون مراقبان گردن میکشند و تمام رخدادهای آزمونشونده را زیر نظر میگیرند.
به انسان دستور دادهاند مراقب شؤون ظاهر و باطن خود باشد؛ یعنی نفس خود را زیر نظر بگیرید و از آن حسابرسی داشته باشد. در این صورت اگر خلافها بیش از صوابها باشد باید نقصان را جبران کرد و اگر صوابها بیشتر باشد باید شکرگزاری کرد.مهمترین عامل بازدارندهی بشر از معاصی خدا همان ایمان به مسؤولیت در قیامت است؛ یعنی ایمان به محکمه عدل و داد و یاد آن صحنه هولناک کیفر الهی. وقتی یاد قیامت از جان انسان رخت بربست وی گرفتار هلاکت میشود و در عذاب دردناک گرفتار خواهد آمد: "لهم عذاب شدید بما نسوا یومَ الحساب"؛ چون روز حساب را فراموش کردند به عذا ب سخت معذب خواهند شد.
ضرورت مراقبت برای آن است که انسان موجودی است که هر آن احتمال سقوط دارد و از یاد قیامت فاصله میگیرد. خدای سبحان به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش اکید دارد: "فلا یصدّنّک عنها مَن لا یؤمِن بها و اتّبع هواهُ فترْدی"(1)؛ زنهار مردمی که به قیامت ایمان ندارند و پیرو هوای نفساند تو را از آن روز هولناک باز ندارند و غافل نکنند وگرنه هلاک خواهی شد. هوای نفس، انسان را هم از توجه به مبدأ باز میدارد و هم از عنایت به معاد.
اعتقاد به معاد گرچه از نظر قرآن ضروری است و برای فرزانگان ضرورت خضوع در برابر آن را به همراه دارد، لیکن بیشتر مردم گرفتار بیم و امیدند و تا ضرورت پاداش و کیفر مطرح نباشد تن به ایمان و عمل صالح نمیدهند. از این رو بت پرستان حجاز که به وجود خداوند و خالقیّت او اعتقاد داشتند، ولی به معاد ایمان نداشتند، به راهزنی و آدم کشی فخر میکردند. مهمترین عامل بازدارندهی بشر از معاصی خدا همان ایمان به مسؤولیت در قیامت است؛ یعنی ایمان به محکمه عدل و داد و یاد آن صحنه هولناک کیفر الهی.
وقتی یاد قیامت از جان انسان رخت بربست وی گرفتار هلاکت میشود و در عذاب دردناک گرفتار خواهد آمد: "لهم عذاب شدید بما نسوا یومَ الحساب"(2)؛ چون روز حساب را فراموش کردند به عذا ب سخت معذب خواهند شد.
مولی الموحدین علی (علیهالسلام) میفرماید: "ذهَب المُتذکِّرون و بقى النّاسون أو المُتناسون"(3)؛ از اصحاب خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان که به یاد معاد بودند رخت بربستند و گروهی ماندهاند که یا قیامت از یادشان رفته، یا قیامت را از یاد خود بردهاند.
گروهی که معرفتشان اندک است میپندارند تحقق وعده قیامت بسیار دور است، اما آنان که مظهر صفات خدایند و از غیب آگاهند آن را نزدیک میبینند: "إنّهم یرونهُ بعیداً . و نراه قریباً."(4) اولیای الهی هماکنون از عذاب جهنم هراس دارند و هراس کنونی سبب میشود که در قیامت شعله آتش را نبینند و صدای زفیر و شهیق جهنم را نشنوند: "لا یسمعون حسیسها و هم فی ما اشتهتْ أنفسهم خالدون. لایحزنهم الفزَعُ الأکبر و تتلقّیهم الملائکة هذا یومکم الّذی کنتم توعَدون"(5)؛ آنان هرگز صدای جهنّم را نشنوند و هیچگاه فزع اکبر و هنگامه بزرگ قیامت محزونشان نخواهد ساخت. امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) در این زمینه میفرماید: "اکرمَ أسماعَهم أن تسمع حسیس نارٍ أبداً"(6)؛ خدای سبحان گوش آنان را گرامی داشت که صدای جهنم را بشنوند. از اینرو هرگز صدای دوزخ هر چند مرحله ضعیف آن را هم نمیشنوند.
پینوشتها:
1- سوره طه، آیه 16.
2- سوره ص، آیه 26.
3- نهج البلاغه، خطبه 176.
4- سوره معارج، آیات 6 ـ 7.
5- سوره انبیاء، آیات 102 ـ 103.
6- نهج البلاغه، خطبه 183.
منبع:
معاد در قرآن، آیةالله جوادی آملی،بخش یکم، ص 34 .
امیر مومنان، علی علیه السلام میگوید:
لَو کـانَ لِـرَبّـکَ شَریـکٌ لَأتَـتـکَ رُسُـلُـهُ نامه31
اگر پروردگارت شریکی داشت، فرستادگان آن شریک (یعنی پیامبران آن خدای دیگر نیز) نزد تو می آمدند
خداوند توانایی که ما را، و این دنیای پهناور و پر از زیبایی را، آفریده است، خدایی یگانه و بی همتاست.
تمام پیغمبرانی که برای راهنمایی افراد بشر، به میان مردم آمدهاند، با آن که دینهای گوناگون آوردهاند، سخنهایشان درباره خدا، یکسان و همانند بوده است. همه آنها، به پیروان خود گفتهاند که: خدا یکی است و شبیه و شریک ندارد.
دوست من، این را بدان که اگر غیر از پروردگار یگانه و بیشریک، خدای دیگری هم وجود داشت، او نیز از سوی خود، پیغمبرانی می فرستاد تا هم وجود او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوی او دعوت کنند.
ولی در طول میلیونها سالی که از زندگی بشر می گذرد، و از میان 124 هزار پیغمبری که برای هدایت مردم آمدهاند، هرگز پیغمبری نگفته است: «من، از سوی خدایی دیگر، غیر از خدای یگانه، به سوی شما فرستاده شدهام».
همین موضوع، دلیل آشکاری است برای آن که بدانی: خدای تو، و آفریدگار همهی افراد بشر، و خالق این جهان بزرگ، همان خداوند یگانه و بی مانندی است که تمام پیغمبران، از او سخن گفتهاند و همه افراد بشر را، به سوی او دعوت کردهاند.
با من همراه شو و کلام امام را در این نامه نوش کن
منبع:سایت تبیان
خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید:
«ادعونى استجب لکم؛ مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم» (غافر/60)
خداوند صادق است و در سخن او گمان خلاف نمى رود، لیکن یکى از بهترین شواهد بر صدق گفتار حق تعالى مواردى است که در قرآن کریم آمده است که انبیاء، اولیاء و بندگان صالح حق تعالى در شرایط خاص خدا را خواندند و خدا هم دعاى آنان را اجابت کرد و آنها را از غم و اندوه رهانید.
وقتى که خداوند داستان حضرت یونس و زندانى شدن او در شکم ماهى در قعر دریا و قبول توبه و استغفار او را بیان مى کند در پایان اشاره مى کند به دعا و مناجات یونس در قعر دریا و مستجاب شدن دعا و نجات یافتن او از چنان زندان وحشتناک در آخر سخن مى فرماید:
«و کذلک ننجى المؤ منین؛ ما اینچنین مؤ منان را نجات مى دهیم» (انبیاء/88)
و این معنا را با لفظی که دلالت بر دوام و استمرار دارد یعنی فعل مستقبل بیان مى کند.
در حقیقت خداوند با ذکر داستان حضرت یونس به مردم با ایمان راه ارتباط بندگان با خدایشان را نشان می دهد که در مشکلات و سختى ها به خداوند امیدوار باشند و به درگاه او روى آورند و هیچ گاه از رحمت الهى مایوس نباشند چرا که فریادرس همه در همه جا خداوند است .
واثقی، حسین، کتاب دعاهای قرآنی، بااندکی تصرف
در سلسله مباحث نکات ناب درصددیم تا از دریای پر از گوهر و معارف قرآن کریم هر بار نکته و گوهری ناب استخراج کنیم تا جانهای تشنه معرفتمان از آن بهره مند گردند.
لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ
از گامهاى شیطان پیروى نکنید، و هر کس پیروى گامهاى شیطان کند، [بداند که] او قطعا به فحشا و منکر امر مىکند. (نور/21)
این آیه هشدارى است به همه که نفوذ افکار و اعمال شیطانى گاه به صورت تدریجى و کم رنگ است و اگر در همان گامهاى نخست کنترل نشود وقتى انسان متوجه مى گردد که کار از کار گذشته است ، بنابراین هنگامى که نخستین وسوسه هاى گناه آشکار مى شود، باید همانجا در مقابل آن ایستاد تا آلودگى گسترش پیدا نکند.
اگر «شیطان» را به معنى وسیع کلمه ، یعنى «هر موجود تبهکار و ویرانگر» تفسیر کنیم گستردگى این هشدار در تمام ابعاد زندگى روشن مى شود. هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان را نمى شود یک مرتبه در آغوش فساد پرتاب کرد، بلکه گام به گام این راه را مى سپرد:
گام اول معاشرت و دوستى با آلودگان است .
گام دوم شرکت در مجلس آنها.
گام سوم فکر گناه .
گام چهارم ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات .
گام پنجم انجام گناهان صغیره .
و بالاخره در گامهاى بعد گرفتار بدترین گناهان مى شود، درست به کسى مى ماند که وجود خویش را به دست جنایتکارى سپرده؛ او را گام به گام به سوى پرتگاه مى برد تا سقوط کند و نابود گردد، آرى این است «خطوات شیطان».
«خُطوات» جمع «خُطوه» به معناى گام است و شیطان گام به گام انسان را به بعضى گناهان وادار مىکند.
برگرفته از تفسیر نمونه و تفسیر نور، با اندکی تصرف
این تفسیر اثر عالمانه و ارزشمند علامه سیدمحمدحسین فضلالله (متولد 1354 قمری) از اندیشمندان و روشنفکران معاصر شیعه است که هم اکنون نیز کرسی تدریس وی در سطوح عالیه حوزه علمیه لبنان برقرار است.
«من وحی القرآن» تفسیری اجتماعی ـ تربیتی است که مفسر در آغاز، مباحث آن را به منظور ایجاد هوشیاری در جمع طلاب و جوانان ارائه کرد. و آنگاه به صورت تفسیری عرضه داشته است.(1) از این رو، بر مجموعه این تفسیر رویکرد حرکتزایی، لزوم بازگشت به قرآن، پاسخگویی به نیازهای انسان معاصر و رفع شبهات اعتقادی حاکم است.
علامه فضلالله در نگارش این تفسیر در عین حال که به بُعد اجتماعی - تربیتی و نیازمندی عام جامعه نظر داشته، از جنبه علمی و استدلالی، توجه به نکات عمیق و دقیق، و ادبیات استوار و شیوا غافل نبوده و بر آن تأکید ورزیده است.
وی در تفسیر آیات ابتدا معنای لغوی را ذکر میکند و سپس به بیان کلیاتی از پیام آیات، ارائه تحلیل درباره موضوع، طرح پرسشهایی متناسب با آیه و پاسخ به آنها و شرح ابعاد مختلف آیه میپردازد.(2)
این تفسیر در چاپ جدید در 24 جلد و به زبان عربی منتشر شده و امید است مترجمان عزیز کشورمان به ترجمه فارسی این اثر نیز همت بگمارند تا فارسی زبانان نیز بتوانند از این اثر ارجمند بهره گیرند.
اکنون به حکایتی علمی از این تفسیر که در بیان مصادیق گناه کبیره نقل شده، اشاره میکنیم.
از امام کاظم علیهالسلام روایت شده است که:
عمروبن عبید بصری بر (پدرم) امام صادق علیهالسلام در آمد. همین که سلام کرد و نشست، این آیه را تلاوت کرد: «وَالَّذینَ یجْتَنِبُونَ کَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ» و آنگاه از خواندن بقیه آیه خودداری کرد. امام صادق علیهالسلام پرسید: چرا سکوت کردی؟ گفت: دوست دارم اول گناهان کبیره را از نظر قرآن کریم بشناسم. حضرت فرمود: عیبی ندارد. ای عمرو! بزرگترین کبایر عبارتند از:
1. شرک به خدای تعالی، به دلیل این کلام خدای عزوجل که میفرماید: «إِنَّ اللهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَکَ بِهِ»، و این آیه که میفرماید: «إِنَّهُ مَنْ یشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ» (مائده/72) ؛ و کسی که به خدا شرک بورزد، خدا بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش است.
2. ناامیدی از رحمت خداوند؛ چون در این باره فرموده: «إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» (یوسف/87)؛ و از رحمت خدا مایوس نمیشوند، مگر مردم کافر.
3. ایمنی از مکر خدای تعالی؛ چون خدای تعالی او را خاسر و زیانکار خوانده و فرموده «فَلا یأْمَنُ مَکْرَ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ.» (اعراف/99)
4. عقوق والدین؛ یکی دیگر از گناهان کبیرهای که در قرآن آمده، عاق والدین است و خداوند عاق والدین را جبار و شقی نامیده و از قول حضرت عیسی علیهالسلام نقل کرده که فرمود:«وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعَلْنی جَبّارًا شَقِیا» (مریم/32)؛ خدا مرا در برابر مادرم نیکوکار کرده، و مرا جبار و شقی قرار نداد.
5. قتل نفس؛ (یعنی کشتن انسانی که خدای تعالی ریختن خون او را جایز ندانسته و در نتیجه بدون حق نباید کشته شود) و درباره این گناه فرموده: «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها» (نساء/93)؛ و کسی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند، کیفرش جهنم است؛ در حالی که همیشه در آن خواهد بود .
6. نسبت زنا به زنان بیگناه دادن؛ که خدای تعالی درباره این گناه فرموده: «إِنَّ الَّذینَ یرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ» (نور/23)؛ کسانی که زنان مؤمن پاکدامن و از همه جا بی خبر را تهمت زنا میزنند، در دنیا و آخرت لعنت شدهاند و عذابی عظیم دارند.
7. خوردن مال یتیم؛ چون قرآن کریم دربارهاش میفرماید:«إِنَّ الَّذینَ یأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیتامى ظُلْمًا» (نساء/10)؛ کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند، جز این نیست که آتش در شکم خود میکنند.
8. فرار از جنگ؛ خدای تعالی درباره آن میفرماید: «وَ مَنْ یوَلِّهِمْ یوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیزًا إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ» (انفال/16)؛ و کسی که پشت به دشمن کند، بدون این که بخواهد حیله جنگی به کار برد، و یا به جمعیتی بپیوندد تا او را کمک کنند، با خشم خدا روبهرو شود، و چنین کسی جای در دوزخ دارد که چه بد سرانجامی است.
9. ربا خواری؛ خدای تعالی درباره آن فرموده:«الَّذینَ یأْکُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلاّ کَما یقُومُ الَّذی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطانُ مِنَ الْمَسِّ» (بقره/275)؛ (آنها که ربا میخورند از جای بر نمیخیزند، مگر مثل کسی که شیطان با تماس خود مُخْبِطش(بیمار، تباه، فاسد) کرده است. و نیز درباره رباخواران فرموده:«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ» (بقره/279)؛ حال اگر باز هم از این عمل دست بردار نیستید، اعلام جنگ با خدا و رسولش دهید.
10. جادوگری (سحر)؛ خدای تعالی درباره آن فرموده:«وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» (بقره/102)؛ ساحران به خوبی میدانند کسی که سحر را بر کتاب خدا ترجیح دهد، در آخرت نصیبی ندارد.
11. زنا؛ زیرا خدای تعالی میفرماید:«وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِکَ یلْقَ أَثامًا، یضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ یخْلُدْ فیه مُهانًا» (فرقان/68ـ 69)؛ و کسی که این گناه را مرتکب شود، با عقوبتی روبهرو خواهد شد و روز قیامت عذاب برای او مضاعف گشته، با ذلت در آن جاودانه خواهد زیست.
12. سوگند دروغ؛ چون خدای تعالی درباره آن میفرماید:«إِنَّ الَّذینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ ایمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ» (آلعمران/77)؛ مسلماً کسانی که با عهد خدا و سوگندهاشان بهایی اندک را به دست میآوردند، اینان در آخرت هیچ بهرهای ندارند.
13. غلول؛ (یعنی دزدیدن از غنیمت)؛ که خدای تعالی درباره آن فرمود: «وَ مَنْ یغْلُلْ یأْتِ بِما غَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ» (آلعمران/161)؛ و کسی که از غنیمت بدزدد و در آن خیانت کند، روز قیامت با همان خیانتش میآید.
14. ندادن زکات واجب؛ خدای سبحان درباره آن میفرماید: «یوْمَ یحْمى عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ» (توبه/35)؛ روزی که بر آن گنجینهها در آتش جهنم میدمند تا سرخ شود، آنگاه با همان پولها پیشانی و پشت و پهلویشان را داغ میزنند.
15. شهادت دروغ و کتمان شهادت؛ خدای متعال فرموده: «وَ مَنْ یکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» (بقره/283)؛ و کسیکه شهادت را کتمان کند، قلبش گنهکار است.
16. شرب خمر و میگساری؛ زیرا خدای تعالی آن را معادل بتپرستی قرار داده است.
17. ترک نماز به طور عمدی.
18. ترک واجبات خدا؛ به دلیل این که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: کسی که نماز را عمداً ترک کند، ذمه خدا و ذمه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم از او بری و بیزار است.
19. قطع رحم؛ زیرا خدای تعالی فرموده: «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ» (رعد/25)؛ اینان مشمول لعنت خدایند، و منزل بد که (همان دوزخ) است از آنِ ایشان است.
عمروبن عبید از نزد امام صادق علیهالسلام بیرون میشد، در حالی که صدایش به گریه بلند بود، و میگفت: هلاک شد هر کس که به رای خود فتوا داد، و با شما ـ اهل بیت (رسول صلی الله علیه و آله) در فضیلت و علم معارضه کرد.
پینوشتها:
1. من وحی القرآن، جلد1 ص 8؛ تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت، ج2، ص 501 ـ 502.
2. شناختنامه تفاسیر، محمد علی ایازی، ص 263، 274؛ تفسیر مفسران، ج2،ص 501 ـ 502 .
3. من وحی القرآن، ج7 ،ص 209ـ210؛ مجمع البیان، ج 3 ،ص 62؛ اصول کافی، ج 2 ،ص 285، حدیث 24؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص 226، 229.
منبع:
سروش وحی، ش 20 .
تفسیر الجامع لاحکام القرآن اثر عالمانه و سودمند ابو عبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر انصاری قرطبی از دانشمندان معروف قرن هفتم (متوفای 671) و پیرو مذهب مالکی از مذاهب اهل تسنن است. وی آثار فراوانی را در کارنامه علمی خویش به ثبت رساند، اما این تفسیر مهمترین و مشهورترین اثر اوست که حکایتگر گستردگی اطلاعات و روح پژوهش محور وی است و از تفاسیر مهمی است که بیشتر مفسران بدان توجه نشان دادهاند.
هر چند این تفسیر به جهت گستردگی مباحث فقهی، جزء تفاسیر این حوزه محسوب میشود، اما با مروری بر این اثر میتوان جامعیت آن را در حوزههای لغت، ادب، فقه و کلام و ژرفای علمی آن را در عرصه استناد دقیق دیدگاهها به صاحبان آن و نقد و ارزیابی آنها نظاره کرد.
وی در کنار نقل احادیث و روایات، شیوه اجتهادی را برمیگزیند و با نگرش عقلی و تحلیلهای بیانی به تفسیری جامع میان نقل و عقل میپردازد. شیوه نگارش تفسیر اینگونه است که با خطبهای آغاز میشود و از جایگاه بلند تفسیر و یادکرد مفسران و شیوههای تفسیری به اهمیت موضوع و کتاب اشاره میکند. آنگاه مباحثی چند از علوم قرآنی مانند: تلاوت، اعراب، اعجاز، صیانت قرآن، و ... را بیان میکند و وارد تفسیر سوره میشود.
در تفسیر نیز از نام سوره و فضیلت قرائت سوره و آیه شروع میکند، آنگاه آیه یا آیاتی را میآورد و به تشریح کلمات و ذکر معانی و تبیین پیام آیه میپردازد؛ ضمن آن که به اقوال و وجوه تفسیری نیز اشاره مینماید.
تعصب ویژه در عقاید مذهبی به ویژه در مباحث اعتقادی و کلامی به شیوه سایر مفسران اهل تسنن، پرهیز از داستانها و روایات اسرائیلی از دیگر ویژگیهای این تفسیر است.
این تفسیر در 10 جلد و 20 جزء به زبان عربی و بارها به وسیله ناشران مختلف به چاپ رسیده و در 5 جلد نیز تلخیص شده است. مجموع مباحث فقهی این تفسیر نیز تحت عنوان جامع الاحکام الفقهیه در سه جلد گردآوری گزینش شده و در بیروت به چاپ رسیده است.
این مفسر در عین رویکرد متعصبانهای که به عقاید اهل تسنن دارد، در تفسیر آیه یکم سوره معارج به ذکر حکایتی زیبا میپردازد که نشانگر فضیلتی بزرگ برای مولای متقیان علی علیهالسلام است؛ حکایتی که بسیاری از اهل تسنن به آن اعتراف کردهاند و به عقیده کتاب صحیح بخاری از احادیث صحیح محسوب میشود. حکایت از این قرار است:
آنگاه که پیامبر مهر و رحمت، علی رضیاللهعنه را به خلافت منصوب کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. خبر به گوش نعمان بن حارث فِهری رسید. بر مرکبش سوار شد و از دیار خویش به نزد پیامبر (صلیالله علیه و آله) شتافت. چون به حضور آن حضرت رسید، گفت: ای محمد! فرمانمان دادی که به لا اله الا الله اعتراف کنیم و بر این که تو رسول خدایی شهادت دهیم؛ قبول کردیم.
فرمودی که در پنج نوبت نماز بگذاریم، زکات دهیم، در تمام ماه رمضان روزه بداریم، پذیرفتیم. فرمودی که حج به جای آریم، باز هم قبول کردیم؛ اما تو به این مقدار راضی نگشتی تا آن که پسر عمویت را بر ما برتری بخشیدی. آیا این از جانب خود توست یا از جانب خداوند بزرگ؟
پیامبر فرمود: والله الذی لا اله الا هو ما هو الا من الله؛ یعنی به خدایی که جز او پروردگاری نیست سوگند که این فرمان از جانب خداست.
در این حال، نعمان بن حارث برگشت در حالی که با خود چنین زمزمه میکرد: «پروردگارا ! اگر آنچه محمد میگوید حق است بر ما سنگی از آسمان ببار و یا به عذابی دردناک گرفتارمان ساز.»
راوی داستان میگوید: «به خدا سوگند به شتر خویش نرسیده بود که سنگی بر سرش کوبیده شد و او را در جا کشت و این آیه نازل شد که: «سَأَلَ سائِلٌ بعذابٍ واقع»؛ سوال کنندهایی از عذاب واقع شوندهایی پرسید. (1)
پینوشت:
1- معارج / 1.
مآخذ:
تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت؛ شناختنامه تفاسیر، محمد علی ایازی؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی.
منبع:
سروش وحی، ش 91.
از قرآن مجید فهمیده مى شود که ارواح انسانها در عالم برزخ ، به سه گروه تقسیم مى شوند:
اول : ارواحى که در نعمت و شادى هستند.
دوم : ارواحى که در عذاب و زحمت مى باشند.
سوم : ارواحى که در بى خبرى محض قرار دارند و چیزى نمى دانند بلکه فقط هنگامى که در قیامت زنده شدند، خواهند دانست که مدتهاى زیاد در برزخ بوده اند.
مرحوم شیخ مفید در "تصحیح الاعتقاد"- که شرح و نقد عقاید صدوق علیه الرحمه است- مى فرماید: آنچه از حدیث در این باب به ثبوت رسیده آن است که : ارواح بعد از موت اجساد، دو قسم هتسند؛
قسم اول : منتقل مى شوند به ثواب و عقاب ارواح منعم و معذب
قسم دوم : باطل شده و چیزى از ثواب و عقاب را درک نمى کنند.
قسم اول کسانى هستند که داراى ایمان محض و کفر خالص بوده اند...
قسم دوم آنهایى مى باشند که دراى ایمان محض و کفر محض نیستند و قرآن و حدیث از این حقیقت پرده برداشته اند.(1)
ابتدا به قسم سوم یعنى ارواح بى خبر مى پردازیم و آن را بررسى مى نماییم ، توجه بفرمایید:
" وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیرَ سَاعَةٍ کَذَلِکَ کَانُوا یؤْفَکُونَ وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یوْمُ الْبَعْثِ وَلَکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ".(2)
یعنى : "یاد کن روزى را که قیامت بر پا شود، گناهکاران قسم مى خورند که جز ساعتى و زمان اندکى در برزخ مکث نکرده اند. در دنیا نیز چنین منحرف بوده و باطل را به جاى حق مى گرفتند. در آن وقت آنهایى که داراى علم و ایمان خالص بوده و طول عالم برزخ را دانسته اند، به آنها مى گویند: شما تا روز قیامت که امروز است در علم خدا مکث کردید و لیکن از جهل، بر آن آگاه نبودید"
در این آیه شریفه کاملا روشن است که آن گروه ، بودن در برزخ و عالم مرگ را ندانسته اند. تا جایى که امین الاسلام طبرسى در مجمع البیان مى فرماید: "هر کس با این آیه استدلال کند که عذاب قبر وجود ندارد، بیهوده گفته است ؛ زیرا ما گفته ایم که مانعى ندارد آنها اول عذاب قبر را ببینند و سپس در عالم بى خبرى واقع شوند."
بنابراین ، منظور از "المجرمون "در آیه شریفه کسانى هستند که نه داراى ایمان خالص مى باشند و نه کفر خالص . و کسانى هستند که امام صادق - صلوات الله علیه - درباره آنها فرمود: "یلهى عنهم "
آیات ذیل نیز مفید مطلب فوق مى باشند:
" یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یوْمَئِذٍ زُرْقًا یتَخَافَتُونَ بَینَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یقُولُونَ إِذْ یقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یوْمًا ".(3)
یعنى : "یاد کن روزى را که در صور دمیده مى شود و گناهکاران را در آن روز، کبود چشم (یا کور) محشور مى کنیم ، میان خویش آهسته مى گویند: فقط ده روز (در برزخ ) توقف کرده اید. ما به آنچه مى گویند، داناتریم . و آنکه داراى صوابترین راه است مى گوید: مکث نکرده اید، مگر فقط یک روز"
آنها پنهانى به همدیگر دورغ نمى گویند، بلکه آن طور مى دانند، آهسته سخن گفتن ظاهرا براى رعب و ترس است . بنابراین ، ماندن در برزخ را درک نکرده و چنان گفته اند.
در هر دو آیه شریفه کلمه "مجرمین "آمده است : در اولى "یقسم المجرمون "و در دومى "نحشر المجرمین "؛ بنابراین ، منظور از آنها کسانى هستند که داراى ایمان خالص و کفر خالص نیستند.
مرحوم طبرسى هنگام قنل اقوال درباره آیه شریفه مى فرماید: "و گویند: طولانى بودن مکث در قبور براى آنها محسوس نیست گویى خوابیده بودند و بیدار شده اند: "و قیل فى القبر یذهب عنهم طور لبثهم قى قبورهم کانهم کانوا نیاما فانتیهوا".
در تأیید آیات شریفه ، روایات معصومین - علیهم السسلام - قابل دقت است ؛ مثلا امام صادق - علیه السلام - مى فرماید:
"عن عبدالله بن سنان ابى عبدالله علیه السلام قال : انما یسئل فى قبره من محض الایمان محضا و الکفر محضا و اما ما سوى ذلک فیلهى عنهم ".
یعنى : "در قبر فقط از کسى سوال مى شود که مؤ من خالص یا کافر خالص باشد، اما غیر از این دو گروه ، رها کرده مى شوند".
این حدیث در کافى از ثقه جلیل عبدالله بن سنان از امام صادق - علیه السلام - و نیز با سند دیگرى از ابى بکر حضرمى ، از آن حضرت و با سند سومى از محمدبن مسلم از آن حضرت نقل شده است . و ایضا این حدیث از ابن بکیر از امام باقر - علیه السلام - و نیز از ابو بکر حضرمى از آن حضرت منقول است (4). مرحوم صدوق ان را در فقیه (5). به طور ارسال مسلم ، نقل کرده و مى گوید:
" قال الصادق علیه السلام : لا یسل فى القبر الا من محض الایمان ... ".
آیات و روایات در اینکه گروهی از ارواح در عالم برزخ ، در شادى و نعمت خواهند بود، صریح مى باشند که به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
1- درسوره مبارکه "یس"جریانى بدین قرار نقل شده است که : خداوند متعال دو پیامبر را به شهرى ارسال داشت اما اهل شهر آن دو را تکذیب کردند. خداوند پیامبر سومى را به کمک آنها فرستاد و هر سه با هم مردم آن دیار را به توحید دعوت کردند. پس از تبلیغ آن ها و انکار مردم ، مرد منصف و عاقلى از دورترین نقاط شهر آمد و در گفته پیامبران دقت نمود و دانست که آن ها پیامبر مى باشند، لذا به به آن ها ایمان آورد و گفت : "انى امنت بربکم فاسمعون ".
او مردم را به دعوت قبول پیامبران فرا خواند ولى ان قوم نادان او را شهید کردند.
خداوند متعال شهادت او را چنین بیان مى فرماید:
" قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یا لَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ " (6).
یعنى : "چون روح از بدنش خارج شد، به او گفته شد: به این بهشت داخل شو، "و او داخل شد"و گفت : اى کاش ! کشندگان من مى دانستند که خدایم مرا آمرزید و از محترمان گردانید"
این آیه شریفه صریح است در اینکه : بهشت برزخى و روحى وجود دارد که شهید بعد از شهادت ، روحش داخل آن مى شود. و لفظ "الجنّه "حاکى از آن است که آنجا محل نعمت ، شادى ، زندگى و سرور مى باشد.
در المیزان مى فرماید: "و المراد بالجنه ... جنه البرزخ دون الاخره "امین الاسلام طبرسى در مجمع البیان مى گوید:"و فى هذا دلاله على نعیم القبر، یعنى : در این آیه ، دلالت بر نعمت قبر وجود دارد"
2 - " الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ طَیبِینَ یقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ". (7)
یعنى : "آنانکه ملائکه آنها را در حال پاک بودن از ظلم ، تحویل مى گیرند و قبض روح مى کنند، به آنها مى گویند: سلام بر شما، داخل بهشت شوید در مقابل اعمالى که انجام مى دادید"در آیه 28 همین سوره مى فرماید: "الذین تتوفاهم الملائکه ظالمى انفسهم ... "
از مقابله این دو آیه شریفه معلوم مى شود که منظور از لفظ "طیبین "پاک بودن از ظلم است . به هر حال این آیه مانند آیه شریفه اول صریح است در بهشت برزخى و نعمت ارواح پاکان . و اینکه روح آنها به محض خروج از بدن ، در بهشت داخل خواهد شد.
امتیاز این آیه با آیه گذشته و دو آیه بعدى - که خواهد آمد - در این است که : این آیه شامل شهدا و غیر شهدا مى باشد اما سه آیه دیگر، درباره شهیدان راه حق است .
این آیه در افاده بهشت بزرخى هیچ تفاوتى با آیه اول ندارد. ولى عجیب است که مفسران ، روایات برزخ را فقط در ذیل آیه اول نقل کرده اند بجز تفسیر صافى که یک روایت از امیرالمومنین - علیه السلام - در آن نقل کرده که راجع به برزخ مى باشد.
3- " وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ. فرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ " (8).
یعنى : "کسانى را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید بلکه زنده اند و نزد پروردگار، روزى داده مى شوند. و به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده شادمانند. و درباره آنهایى که هنوز نمرده اند و خود را به آنها نرسانده اند، شاد هستند از اینکه ترس و غمى بر آنها نیست "به قولى این آیات شریفه درباره شهداى "بدر"و به قولى درباره شهداى "احد"نازل شده است . و در روایتى از حضرت باقرصلوات الله علیه - درباره هر دو مى باشد. ولى آیات به طور عموم و شامل همه شهدا در طول روزگار است . و تخصیص بردار نیست .
محتواى آیه شریفه کاملا روشن و قابل دقت است : شهدا زنده اند. روزى داده مى شوند. درباره دنیامانده ها ناراحت نیستند. راجع به نعمت خود، شادمانند. پس ارواح شهدا در عالم برزخ زنده اند. شعور دارند و از نعمت خداوندى لذت مى برند.
4- "و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون " (9).
یعنى : "به آنهایى که در راه خدا کشته مى شوند، مرده نگویید بلکه آنها زنده اند لکن شما نمى فهمید"این آیه نیز صریح است در اینکه : شهدا در عالم برزخ زنده اند. و نباید به آنها "مرده "اطلاق کنیم .
امین الاسلام طبرسى مى فرماید: صحیح است که آنها تا بر پا شدن قیامت ، حقیقتا زنده اند. و نیز مى فرماید: در این آیه دلالت بر صحت مذهب مذهب ما وجود دارد که عقیده داریم به سؤ ال قبر و ثواب مؤ من و عقاب گناهکاران چنانکه اخبار در این باره فراوان است .
این آیات درباره اهل نعمت در عالم برزخ بود. اما آیاتى که راجع به اهل عذاب در برزخ است به قرار ذیل مى باشد:
اینک برخى از آیات شریفه را که درباره معذب بودن برخى از ارواح در برزخ مى باشد نقل مى نماییم :
" َلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِکَةُ بَاسِطُو أَیدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیرَ الْحَقِّ وَکُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ. وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُمْ مَا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَینَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ مَا کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ " (10)
یعنى : "اى کاش ! مى دیدى که ظالمان در بیهوشى مرگند، ملائکه شروع به عذاب آنها کرده و مى گویند: بمیرید، امروز عذاب خوارکننده خواهید بود که به خدایتان ناحق مى گفتید و از آیات او سرپیچى کرده و گردنکشى مى کردید. امروز تنها پیش ما آمده اید. چنانکه هنگام آفریدن ، شما را تنها آفریده بودیم . اموال دنیا را که به شما داده بودیم در پشت سرخود رها کرده اید. معبودیتهاى باطل را نیز در کنار شما نمى بینیم . رابطه میان شما و آنها قطع شده است . و آنچه به زعم شما شریک خدا بود، گم شده است و خبرى از آنها نیست ".این آیات شریفه صریح اند در اینکه عذاب ظالمان و اهل استکبار از هنگام قبض روح، آغاز مى شود. و ملائکه در حال عذاب کردن، با آنها با خشونت تمام رفتار مى کنند: "باسطوا ایدیهم ؛: یعنى دستشان را به عذاب آنها باز کرده و عذاب را شروع کرده اند".
"اخرجوا انفسکم "امر تکوینى است ؛ یعنى : بمیرید و روح را از بدن خود خارج کنید. سایر کلمات نیز حکایت از عذاب دارد.
2 - " حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ " (11)
یعنى : "چون یکى از آنها را مرگ فرا رسد، گوید: خدایا! مرا به دنیا برگردانید تا در آنچه نکرده ام عمل کنم . این درخواست ابدا پذیرفته نیست . و در پس آنها برزخى هست تا روزى که مبعوث مى شوند"این آیه ، آیه اى است که فاصله میان مرگ و قیامت را برزخ خوانده است .در این آیه آمده که انسانهایى پس از مرگ اظهار پشیمانى مى کنند و درخواست بازگشتن به دنیا را مى نمایند ولى از آنها پذیرفته نمى شود. این درخواست و پشیمانى در اثر معذب بودن آنهاست .
على بن ابراهیم قمى در تفسیر خویش مى گوید: این آیه در رد کسانى است که عذاب قبر و عقاب و ثواب قبل از قیامت را انکار کرده اند. و آن قول امام صادق - علیه السلام -است که مى فرماید:
"والله ما اخاف علیکم الا البرزخ فاما اذا صار الامر الینا فنحن اولى بکم ".
یعنى : "به خدا قسم ! براى شما نمى ترسم مگر از برزخ ، و چون در قیامت کار به دست ما برسد، ما براى شما سزاوارتریم "
و على بن الحسین - علیه السلام - مى فرماید:
"ان القبر اما روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران "
یعنى : "قبر یا یاغى است از باغهاى بهشت و یا گودالى است از گودالهاى جهنم ".
در المیزان مى فرماید:... آن در وقتى است که عذاب را مشاهده مى کند و بر او مشرف است ... مراد از این برزخ ، عالم قبر است و آن مثال است که انسان در آن بعد از مردن تا قیامت ، زندگى مى کند.
3 – " وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ یعْرَضُونَ عَلَیهَا غُدُوًّا وَعَشِیا وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ "
(12)
یعنى : "و احاطه کرد آل فرعون را عذاب بد. و آن آتشى است که صبح و شام به آن عرضه و نشان داده مى شود. و روز قیامت (فرمان مى رسد) که آل فرعون را به اشد عذاب داخل کنید"آیه شریفه به خوبى روشن مى کند که آنها هر صبح و شام در برزخ به کنار آتش آورده مى شوند. اما دخول به آتش ، در روز قیامت خواهد بود. و نیز معلوم مى شود که اهل برزخ ، صباح و مساء دارند و آن را درک مى کنند.
در روایت امام صادق - علیه السلام - آمده است که : شاهد معذب شدن در برزخ آن است که فرموده : " النار یعرضون علیها غدوا و عشیا " . و خبر داه که کافر بعد از مردن ، صبح و شام ، عذاب مى شود. و در قیامت در آتش مخلد مى باشد.
در المیزان مى فرماید:... نشان دادن به آتش ، قبل از روز قیامت است .
و آن عذاب برزخ است که عالمى است متوسط ما بین مرگ و قیامت . و عذاب در برزخ و آخرت ، هر دو با آتش مى باشد. نهایت که : عذاب در برزخ با نشان داده شدن و به آتش ، و در آخرت با دخول در آتش است .
آیه 97 از سوره نساء، و آیه 50 از سوره انفال ، و آیه 27 از سوره قتال نیز در این رابطه مى باشد. و اما روایات از فریقتین ، بیش از حد مى باشد.
1- تصحیح الاعتقاد، ص 38، 39 (فصل فى النفوس و الارواح ).
2- سوره روم ، آیه 55 - 56.
3- سوره طه ، آیه 102 و 103.
3- کافى ، ج 3، کتاب جنائز، ص 235و 236 و 237.
5- فقیه ، ج 1، ص 178 "باب احکام الا موات "
6- سوره یس ، آیه 26.
7- سوره نحل ، آیه 32.
8- سوره آل عمران ، آیه 169.
9- سوره بقره ، آیه 154.
10- سوره انعام ، آیه 93 و 94.
11- سوره مؤ منون ، آیه 99 و 100.
12- سوره غافر، آیه 45 - 44.
منبع:
نگاهى به قرآن، قرشى، على اکبر
کیفیت نماز یکشنبه در ماه ذى القعده
(تو رو خدا برای من و خواهرم هم دعا کنید)
بدانکه این ماه اوّل ماههاى حرام است که حق تعالى در قرآن مجید ذکر فرموده و سیّد بن طاوس روایتى نقل کرده که ذى القعده محلّ اجابت دعا است در وقت شدّت و در روز یکشنبه این ماه نمازى با فضیلت بسیار از رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله روایت کرده که مجملش آن است که هر که آن را بجا آورد توبه اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و خصماء او در روز قیامت از او راضى شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانى گردد و والدینش ازاو راضى گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریّه او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک الموت با او دروقت مردن مداراکند وبه آسانى جان او بیرون شود و کیفیّت آن چنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گذارد در هر رکعت حمد یک مرتبه و قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ سه مرتبه و مُعَوَّذَتَیْن یک مرتبه پس استغفار کند هفتاد مرتبه و ختم کند استغفار
فقیر گوید ظاهر آن است که این استغفار مذکور و دعاى بعد را بعد از نماز باید بجا آورد و بدانکه روایت شده که هر که در یکى از ماههاى حرام سه روز متوالى که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بدارد ثواب نهصد سال عبادت براى او نوشته شود و شیخ اَجَلّ علىّ بن ابراهیم قمّى فرموده که در ماههاى حرام گناهان مضاعف مى شودو همچنین حسنات روز یازدهم سنه صدوچهل وهشت روز ولادت با سعادت حضرت امام رضاعلیه السلام است شب پانزدهم شب مبارکى است خداوند نظر رحمت مى فرماید بر بندگان مؤ منین خود و کسى که در این شب به طاعت حق تعالى مشغول باشد از براى او باشد اجر صد نفر سائح یعنى روزه دار ملازم مسجد که معصیت نکرده باشد خدا را طرفة العینى چنانکه در روایت نبوى صَلَّى اللَّهِعَلِیهِوَاله است پس این شب را مغتنم شمار و مشغول کن خود را به طاعت و عبادت و نماز و طلب حاجات از خدا همانا روایت شده که هر که سؤ ال کند در این شب حاجتى از خداوند تعالى به او عطا خواهد شد روز بیست و سوّم سنه دویست و سه به قولى شهادت حضرت امام رضاعلیه السلام واقع شده و زیارت آن حضرت از نزدیک و دور سُنَّت است :