مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 23
کل بازدید : 772244
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

کلید

امام صادق کسی است که خود به این گنجها دست یافته است.  پس آدرسهایش همه درست است.

با دقت، پایت را جای پای امام بگذار و برو تا تو هم برسی.

بسم الله:

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.

2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.

3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یافتم.

4- و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.

5- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.

 

برگ عیشی به گور خویش فرست        کس نیارد ز پس، تو پیش فرست

 

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.

7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.

8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.

9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.

10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.

11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.

12- و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.

13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.

14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.

15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.

16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.

17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم .

18- و طلبت الراحة، فوجدتها فی الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.

19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.

20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.

21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.

22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

 

قناعت توانگر کند مرد را          خبر کن حریص جهانگرد را

 

23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.

25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.


مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.


  

راز و نیاز

از آنجا که هیچ انسانی مانند نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد نداشت و ندارد هیچ سیره و روشی مانند سیره‌‌ آن حضرت آموزندگی نخواهد داشت. خدای سبحان بر اثر اهمیت معاد همواره با واژه‌های "یوم" و "یومئذ"، یعنی روز و آن روز به پیامبر هشدار می‌دهد که اگر از صراط مستقیم فاصله می‌گرفتی به تو جزای این جدایی و انفصال را می‌چشاندیم و عذاب تو را در حیات دنیا و در آخرت مضاعف می‌گردانیدیم: "إذاً لأذقناکَ ضِعف الحیوة و ضِعف الممات." (1) از این رو آن حضرت در سخن‌ها، استدلال‌ها و برخوردها چه در جنگ و چه در صلح، در مسجد و غیر آن، همواره معاد را مطرح می‌فرمود و مردم را به یاد معاد و قیامت متذکر می‌کرد.

رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) اسم مبارک "هو الاخر" را در کنار "هو الأول" تفسیر می‌کرد و به عنوان مظهر اسم اعظم تا آنجا که ادراک و فهم مردم به آن می‌رسید از این امر مهم سخن می‌راند.

حضرت رسول اکرم در سخن‌ها، استدلال‌ها و برخوردها چه در جنگ و چه در صلح، در مسجد و غیر آن، همواره معاد را مطرح می‌فرمود و مردم را به یاد معاد و قیامت متذکر می‌کرد.

آن حضرت می‌فرمود: شما با نظام کلّ جهان هماهنگ خواهید بود و همه‌‌ اسمای الهی در معاد ظهور دارد. برخی از آنها سبب خوف، پاره‌ای مایه‌‌ امید و بعضی باعث ارادت و برخی سبب کراهت است.

وجود انسان و حیات و ممات او از این مجموعه‌‌ انجام یافته جدا نیست و به سوی خدا در حرکت است: "ألا إلی الله تَصیر الأمور"(2) و سفره‌‌ ظاهری آسمان و زمین برچیده خواهد شد: "والأرض جمیعاً قبضتُهُ یومَ القیامة و السّموات مطوِیّات بیمینه."(3) گاهی می‌فرمود: "أفضل الإیمان أن تعلم أنّ الله معک حیث ما کنت"(4)؛ بهترین ایمان آن است که بدانی هر جا باشی خدا با توست.

در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر رخداد بزرگ یا کوچکی که به وقوع می‌پیوست و نشانه زوال و نفاد بود، پیامبر آیه‌‌ مبارکه "إنّا لله و إنّا إلیه راجعون"(5) را بر لب جاری می‌کرد و به گفته‌‌ زمخشری وقتی چراغ منزل آن حضرت خاموش می‌شد و نیز در رخدادهای کوچکتر از آن، این آیه مبارکه را تلاوت می‌فرمود.(6)

در سیره‌‌ آن حضرت هر حادثه یک آزمون الهی تلقی می‌شد. انسان کامل در حوادث، شکیبایی خود را از دست نخواهد داد؛ زیرا رخدادهای تلخ و شیرین و سبک و سنگین را مجرای اراده‌‌ الهی می‌داند و هرگز متزلزل نمی‌شود چنانکه حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند: "النّفس الکریمه لا تؤثّر فیها النّکبات" (7) توجه به خدا را در همه حالات خود حفظ می‌کند. بدیهی است سیره اخلاقی چنین انسانی بسیار آموزنده خواهد بود.

در سیره‌‌ پیامبر اکرم هر حادثه یک آزمون الهی تلقی می‌شد. انسان کامل در حوادث، شکیبایی خود را از دست نخواهد داد؛ زیرا رخدادهای تلخ و شیرین و سبک و سنگین را مجرای اراده‌‌ الهی می‌داند و هرگز متزلزل نمی‌شود.

بینش و نگرشی که پیامبر به ربوبیّت پروردگار داشت به او می‌آموخت که هر مربوبی تحت تدبیر ربّ خویش است و کمال تدبیر آن است که مربوب به پروردگار و ربّ خود تقرّب پیدا کند: "قل أغیرَ الله أبغی ربّاً و هو ربّ کلّ شیء و لا تکسب کلّ نفسٍ إلّا علیها و لا تزر وازرة وزر أُخری ثمّ إلی ربّکم مرجعکم فینبّئکم بما کنتم فیه تختلفون"(8)؛ بگو ای پیامبر آیا من کسی غیر خدا را به ربوبیّت برگزینم در صورتی که خدا ربّ همه‌‌ موجودات است و هیچ کس چیزی نیندوخت مگر بر خود و هیچ نفسی بار سنگین دیگری را بر دوش نگیرد و بازگشت همه‌‌ شما به سوی خداست. او شما را به آنچه در آن خلاف کردید آگاه خواهد ساخت.

در سیره نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتنا به مبدأ و اهتمام به معاد در کنار هم قرار گرفته است: "قل أغیر اللهِ أتّخذ ولیّاً فاطر السّموات و الأرض و هو یُطعِم و لا یُطعَم قل إنّی أُمرتُ أن أکونَ أوّل من أسلم و لا تکوننّ من المشرکین. قل إنّی أخاف إن عصیتُ ربّی عذابَ یومٍ عظیمٍ"(9)؛ بگو آیا غیر خدا را به یاری و دوستی و سرپرستی برگزینم. آفریننده‌‌ آسمان و زمین خداست. او به خلق طعام و روزی می‌بخشد و خود از طعام بی‌نیاز است. بگو ای رسول، من مأمورم اول کسی باشم که تسلیم حکم خداست و نیز مرا گفته‌اند که از گروهی که به خدا شرک آورند نباشم.

پیامبر اکرم درباره‌‌ معاد گاهی دو انگشت سبّابه دو دست را کنار هم می‌گذاشت و می‌فرمود: "أنا و السّاعة کهاتیْن"؛ من و قیامت مانند این دو انگشتیم؛ یعنی من از قیامت دور نیستم و همیشه به یاد آن هستم.

خداوند طبق این آیه، فاطر، مدبّر و آفریننده مجموعه‌‌ نظام امکانی است، همه‌‌ قوای طبیعی و غریزی از او پدید آمده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق این فرمان می‌گوید: من اگر توحید الهی را به رسمیّت نشناسم به عذاب الهی در معاد مبتلا خواهم شد.

در این نگرش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محروم ماندن از توحید سبب عذاب در معاد خواهد بود. آن حضرت درباره‌‌ معاد گاهی دو انگشت سبّابه دو دست را کنار هم می‌گذاشت و می‌فرمود: "أنا و السّاعة کهاتیْن"(10)؛ من و قیامت مانند این دو انگشتیم؛ یعنی من از قیامت دور نیستم و همیشه به یاد آن هستم. گرچه معنای عمیق این همتایی، یعنی تساوی نبوت و معاد و حضور دائمی یکی برای دیگری جایگاه خاص خود را دارد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره‌‌ اسراء، آیه‌ 75.

2- سوره‌‌ شوری، آیه‌‌ 53.

3- سوره‌‌ زمر، آیه‌‌ 67.

4- کنزالعمّال، ج 1، ص 37، ح 66.

5- سوره‌‌ بقره، آیه‌‌ 156.

6- کشّاف، ج 1، ص 207.

7- میزان الحکمه، ج 10، ص 147.

8- سوره‌ انعام، آیه‌‌ 164.

9- سوره‌‌ انعام، آیات 14 ـ 15.

10- بحار الانوار، ج2، ص 309.

 

منبع:

معاد در قرآن، آیة‌الله جوادی آملی، ‌بخش یکم، ص 36.


  

دلایل دادگاه ترکیه در مخالفت با حجاب

بانوان محجبه در ترکیه

دادگاه قانون‌اساسی ترکیه با انتشار بیانیه‌ای دلایل خود درباره مخالفت با حجاب در دانشگاه‌های این کشور را اعلام کرد. خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی ای کی آی، پایگاه اطلاع‌رسانی حریت به انتشار علل مخالفت دادگاه قانون اساسی با قانون لغو ممنوعیت حجاب در دانشگاهها تهیه شده بود، اشاره کرده است. این دادگاه تصمیم خود را برای مخالفت با این قانون در ماه ژوئیه اعلام کرده بود.

براساس این گزارش تازه منتشر شده دادگاه قانون اساسی ترکیه اعلام کرد این قانون (لغو ممنوعیت حجاب) ماده 2 قانون اساسی را نقض می‌کند. براساس ماده 2 قانون اساسی مواد قانونی را نمی‌توان تغییر داد یا در معرض تغییر قرار داد.

بانوان محجبه در ترکیه

در ماه ژوئیه دادگاه قانون اساسی اظهار داشت که تصمیمی که ماه فوریه در پارلمان مبنی بر لغو ممنوعیت حجاب در دانشگاهها اتخاذ شده اصول سکولار قانون اساسی را نقض می‌کند. دولت در آن زمان گفته بود که ممنوعیت روسری در دانشگاهها به معنی محرومیت تعداد زیادی از دختران از تحصیل است.

دادگاه قانون اساسی ترکیه همچنین نقض ماهیت اصول سکولاریسم، محدودیت حق مردم، صدمه به نظم عمومی را از دیگر علل خود برای مخالفت با این قانون عنوان کرده است

دادگاه همچنین در این بیانیه اعلام کرده است که لغو ممنوعیت حجاب ویژگیهای اصلی جمهوری را نقض می‌کند.

دادگاه قانون اساسی ترکیه همچنین نقض ماهیت اصول سکولاریسم، محدودیت حق مردم، صدمه به نظم عمومی را از دیگر علل خود برای مخالفت با این قانون عنوان کرده است.

این درحالی است که اکثریت جمعیت 70 میلیونی ترکیه را مسلمانان تشکیل داده‌اند. سکولارهای این کشور از این امر واهمه دارند که لغو ممنوعیت حجاب در دانشگاهها به ریشه‌های سکولار کشور صدمه وارد کرده و سایر دانشجویان را به پوشش ترغیب کند.

بانوان محجبه در ترکیه

لغو این قانون به یک چشم انداز سیاسی در ترکیه تبدیل شده است چرا که سکولارهاا روسری را نماد اسلام سیاسی می‌دانند؛ این در حالی است که اسلام حجاب را به عنوان یک وظیفه دینی بر زن مسلمان واجب کرده است. این چالشها چندین دهه است برای دانشجویان محجبه ترکیه وجود داشته و بسیاری از دختران مسلمان را از ادامه تحصیل در مقاطع عالی محروم نموده است.


  

شناخت‌نامه قرآن 12

شوق پرواز

 سوره‌ی انفال 

سوره‌ی انفال هشتمین سوره قرآن با 75 آیه است که بعد از جنگ بدر نازل شده است. بخشی از ماجرای بدر و برخی حقایق و اسرار پنهانی آن و نیز گوشه‌ای از مسائل مربوط به جهاد، غنایم، انفال و همچنین موضوع هجرت در راه خدا، در این سوره مبارکه بیان شده است.

 

خدا در معرکه

«و ما رمیت اذ رمیت و لکن ‌الله رمی1» و توحید افعالی

 جبرئیل در روز جنگ بدر به رسول خدا -صلی ‌الله علیه و آله- بیان داشت: مشتی از خاک را بردار و به سوی کفار پرتاب کن. زمانی که دو گروه مقابل یکدیگر قرار گرفتند رسول خدا به علی -علیه‌السلام- فرمود «مشتی سنگ‌ریزه به من بده» آنگاه آن مشت خاک و سنگ‌‌ریزه را به سوی کفار پرتاب کرد. و در آن لحظه هیچ مشرکی باقی نماند مگر اینکه در چشم و دهان و گلویش سنگ‌‌ریزه و خاک داخل شد. در این فرصت مؤمنان بهر آنها حمله کرده و شکست دادند.

آیه فوق بیان می‌کند شما مشرکان را به قتل نرساندید بلکه خدا بود که آنها را به قتل رساند. و نیز به پیامبر خطاب می‌کند که تو پرتاب کننده نبودی، خدا بود که سنگ‌ریزه‌ها را پرتاب کرد.

آنچه در جنگ بدر به ظهور رسید؛ یعنی استیصال و درماندگی و شکست مشرکانِ تا دندان مسلح توسط گروهی اندک و با کمترین سلاح؛ امری عادی نبود. و این خدا بود که با فرستادن فرشتگان، محکم کردن قدمهای مومنان و ایجاد رعب در قلوب مشرکان، آنها را درهم شکست و فراری داد. مومنان و رسول خدا در حکم آستین بودند و این دست الهی بود که از این آستین بیرون آمده و مشرکان را در هم شکست.2

 

چرا باید حرف خدا را گوش کرد؟

یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم 3

این آیه شریفه بیانگر حقیقت و سرّ دعوت الهی است، و حقیقت این دعوت، فراخوانی است که با خارج کردن انسان از دنیای فانی و نابود شدنی و حرکت دادن به سوی آن که از جان و قلبش به او نزدیکتر است، وی را زنده می‌کند. همو که از او به او نزدیکتر او! «واعلموا انّ الله یحول بین المرء و قلبه».

انسان حیات دیگری نیز دارد که ارزش آن با زندگی دنیا، که خداوند آن را بازیچه و خیال و بازدارنده می‌خواند، قابل مقایسه نیست. این حیات حقیقی، زندگی آخرت است و به زودی پرده از آن برچیده خواهد شد. حیاتی که حرکت به سوی آن جز با نور ایمان و عبودیت ممکن نخواهد بود.4

 

اکنون فرصت خوبی است تا نامه‌ی عاشقانه‌ی یار را باز کنی و این فصل از ترانه‌ی عروج را بخوانی. برخیز؛ آری برخیز و قرآن رابیار و سوره‌ی انفال را بخوان.

 

 خانه‌ی دلت به عطر یار آکنده

حسین رحیمی


1-  انفال:8/17

2-  المیزان ج9ص37-38

3-  انفال:8/24

4-  المیزان ج9ص42


  

دخیل امام رضا

اتاق پر از کبوتر سفید شده بود. ‌کبوترها بی‌قرار، بال‌بال می‌زدند. پنجره را باز کردم تا پرواز کنند که رضا آمد و گفت: «مادر! اینها کبوترهای حرم امام رضا(ع) هستند.‌»

--- 

توی این دنیای هستی که همش رو به فناست

من فقط یه دل دارم اونم مال امام رضاست

آهسته و آرام، ‌میان صدای غریب باد و از بین دو ردیف پرچم‌های سه رنگ مزار شهدا قدم می زد. خیره در امتداد غروب و ویترین ملکوتی شهدا همراه با غمی که هیچ‌گاه فرو ننشست، کنار مزار فرزندش رسید و نشست. شب جمعه بود و بی‌قراری دل‌هایی که همراه با شور و شعف شب میلاد امام جواد(ع) به میهمانی شهدا آمده بودند تا پای صحبت‌های مادر علیرضا شهبازی در حلقه مزار شهید محمودوند و مزار شهید مجید پازوکی بنشینند.

*فقط دو دختر داشتم. یک سفر که به مشهد رفتیم، ‌از امام رضا(ع) خواستم ‌پسری به من بدهد که اسمش را رضا بگذارم. نذر مسجد امام رضا (ع) هم کردم. بعدها رضا در همین مسجد عضو بسیج شد.

شبی که فردایش خبر شهادت رضا را دادند، خواب کبوترها را دیدم. فردا ظهر موقع اذان حال عجیبی به من دست داد. احساس کردم زانوهایم بی‌حس شده. طولی نکشید که تلفن زدند و گفتند علیرضا شهبازی شهید شد. آن وقت بود که سرّ این بیت حک شده بر مزار شهید را فهمیدیم:

دشت شقایق

توی این دنیای هستی که همش رو به فناست

من فقط یه دل دارم اونم مال امام رضاست

دنبا برایش تنگ بود. می‌گفت: «مادر، دعا کن من شهید بشم!»

با اینکه همه چیز در اختیارش بود، اما سادگی را دوست داشت. مانند برکه‌ای زلال بود و جاری. نمی‌خواست با رنگ و ریا برابر مردم ظاهر شود. ساده زندگی می‌کرد و ساده می‌پوشید.

از همان سال‌های نوجوانی با شهدا مأنوس بود. حرف می‌زد و اشک می‌ریخت. شاید باورتان نشود، اما چهل شب در همین مکانی که الان مزار اوست زیارت عاشورا می‌خواند. او خودش می‌دانست کجا دفن می‌شود؛ حتی عکسی هست که درآن رضا با دست این محل را نشان می‌دهد، دوستانش می‌گویند: رضا می‌گفته اینجا محل دفن من است.

مشتاقانه در فعالیت‌های بسیج شرکت می‌کرد و در ماه رجب و شعبان هم روزه بود.

دیگر فکر کردن به این مسئله برای‌مان راحت نبود؛ معادله پیچیده‌ای بود: یک‌سو دنیا وآن سو پل زدن به بهشت موعود؛ معادله‌ای که این شاهدان حقیقت،به سادگی آن را حل کردند. خدایا، بعد از گذشت این همه سال از پذیرش قطعنامه، کسانی هنوز مانند پرستوهای سنگرها، می‌دانند لحظة وصال به معبود چه لذتی دارد. آنها می‌دانند کی، کجا وچگونه به شهادت می‌رسند.

برای جوانی مثل من با این دنیای اینترنتی و مجازی که عادت کرده‌ام نماز صبحم را با زنگ گوشی موبایل و پنج دقیقه مانده به طلوع آفتاب بخوانم،شاید خیلی مفهوم نباشد که می‌شود این‌گونه پله‌های آسمان را با عشق به وصال طی کرد.

یاران همه سوی مرگ رفتند

بشتاب که تا ز ره نمانیم

ای خون حماسه در رگ دین

برخیز نماز خون بخوانیم

چهل شب در همین مکانی که الان مزار اوست زیارت عاشورا می‌خواند.

شوخ طبع بود و در عین حال با ادب. از هر غذایی نمی‌خورد و می‌گفت: «نمی‌دانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده». اهل تضرع بود و عبادت خالصانه. گاهی شب‌ها که می‌رفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می‌دیدم عبا انداخته و دارد قرآن می‌خواند و گریه می‌کند.

الآن به پدرش می‌گویم: دیگر چند سال است صدای رضا در خانه نمی‌آید؟ مؤسس هیئت «محبان‌المجتبی(ع)» بود و عاشق مجلس عزاداری امام حسین(ع). از زمانی که وارد تفحص شهدا شد، حالش تغییر کرده بود. آن‌قدر خوشحال بود که راضی شده بودیم به دوری‌اش. هر موقع هم شهید پازوکی و شهید محمودوند به خانه ماتلفن می‌زدند، می‌گفتم: نگرانم. خیلی مواظب رضای من باشید. آنها می‌گفتند: «نگران نباشید، ما هر کجا برویم رضا را با خودمان می‌بریم.»

وقتی روی مین رفت و زخمی شد، نمی‌گذاشت کسی نزدیکش شود و می‌گفته: «خیلی زحمت کشیدم تا با بدن خونین، آقا امام حسین(ع) را ببینم.»

فکه

سرانجام، فکه میزبان شقایق‌های خونین شد. علیرضا شهبازی و محمد زمانی به معراج ابدی سرزمین شهادت رفتند؛ بیدلانی که در عصر جهالت دوبارة بشر و از میان جاذبه‌های رنگ و نیرنگ با سفر به مجنون، مجنون وجه الله شدند و با نام فکه، تکبیر عشق گفتند و به سجدة رمل‌های خونین افتادند.

... ما که نتوانستیم شهدا را بشناسیم، حتی من که مادر رضا بودم.

برای جوانی مثل من با این دنیای اینترنتی و مجازی که عادت کرده‌ام نماز صبحم را با زنگ گوشی موبایل و پنج دقیقه مانده به طلوع آفتاب بخوانم،شاید خیلی مفهوم نباشد که می‌شود این‌گونه پله‌های آسمان را با عشق به وصال طی کرد.

در دنیا جا نمی‌شد و این مرغ بهشتی من، سال‌ها پس از جنگ در جایی زندگی کرد که درهای بهشت به رویش باز است و خدا زودتر دعای ساکنانش را اجابت می‌کند. بالاخره به آنچه می‌خواست، رسید. امام رضا(ع) مانند فرزندش جوادالائمه(ع) رضای من را در بیست وپنج سالگی میهمان خودش کرد.

 

منبع:امتداد


  

توصیه‏هایی از آیة الله احمدی میانجی

استغفار

میرزا علی احمدی میانجی، در چهارم محرم 1345 ق . در روستای «پورسخلو» از توابع شهرستان میانه دیده به جهان گشود. او در سال 1363 ق . پس از آموختن مقدمات علوم اسلامی و سطح، در میانه و تبریز به شهر قم هجرت کرد، در یکی از حجره‏های مدرسه دارالشفاء مسکن گزید و دروس سطوح عالی را از محضر استادان آن حوزه آموخت .

مکاتیب الرسول - مجموعه مکاتبات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) - مهم‏ترین آثار قلمی آن بزرگوار است .

جلسات اخلاقی استاد احمدی در قم محفل انس جوانان دانشجو و طلبه بود. چند توصیه اخلاقی آن پارسای زنده یاد را از نظر می‏گذارنیم .

 

آثار وضعی گناه

گناه آثار وضعی دارد حتی بعد از توبه نیز آن آثار در روح انسان باقی می‏ماند و برای همین نیز در آیات قرآن بعد از کلمه «تابوا» (توبه کنید)؛ کلمه «اصلحوا» (اصلاح کنید) آمده است؛ یعنی صِرف توبه کافی نیست. بعد از آن باید با جدیت ‏به اصلاح روح پرداخت تا آثار وضعی گناه از جان و دل زدوده شود.

 

مناجات با خداوند

از خدا حاجت‏ خواستن، خودش توفیق است. در دعا هست که، «اما الراحل الیک قریب المسافة» منظور از راحل این است که خدایا، کسی که می‏خواهد به سوی تو بیاید، قریب المسافة است . من به ذهنم آمده که شاید قریب المسافة این باشد که عبد هر قدر هم دور باشد، اگر بخواهد برگردد، فاصله نزدیک است؛ فقط یک دفعه بگوید: نفهمیدم، خدایا، نفهمیدم؛ غلط کردم .

 

آزمون الاهی

امتحان در «خوشی‏» خیلی مشکل است. من خیال می‏کنم از هزار، یک نفر از عهده امتحانش بیرون می‏آید. خدا پول بدهد، مقام بدهد، صحت‏ بدن بدهد، وسایل و امکانات بدهد، آدم خودش را گم نکند؟! چند نفر می‏توانند از عهده امتحان بیرون بیایند؟!

 

آداب دعا

یکی از آداب دعا این است که به خدا راه نشان ندهیم .

ما باید از فضل خدا بخواهیم، دیگر بقیه کارها به دست ‏خدا است. بگوییم خدایا می‏دانی که من احتیاج دارم به فلان عطیه شما .

مرحوم علامه طباطبایی می‏فرماید: آداب دعا این است که از فضل خدا بخواهی و در راه و خصوصیات آن دخالت نکنی .

 

آشنایی با شرح حال بزرگان

وقتی آدم شرح حال بزرگان و وارستگان را می‏خواند، فایده‏اش این است که احساس کمبود می‏کند . مقامات آنها را می‏بیند و آن وقت می‏فهمد چقدر از نظر معنوی کمبود دارد. آیة الله بهاءالدینی می‏فرمودند: اگر کسی «وصل‏» را درک نکند، نمی‏فهمد معنای «فصل‏» چیست و چرا علی (علیه‌السلام) در دعای کمیل می‏فرماید: توان فراق تو را ندارم .

 

منبع:

مجله پرسمان، پیش شماره 8 ، عبدالرحیم اباذری .


  

قبرستان

آیا انسان پس از مرگ یکباره وارد عالم قیامت مى‏شود و کارش یکسره‏ مى‏گردد، و یا انسان در فاصله مرگ و قیامت ‏یک عالم خاصى را طى مى‏کند و هنگامى که قیامت کبرى بپا شد وارد عالم قیامت مى‏گردد؟(و البته این را هم مى‏دانیم که تنها خدا مى‏داند که قیامت کبرى کى‏ بپا مى‏شود. حتى پیامبران نیز از این مطلب اظهار بى اطلاعى کرده‏اند.)

مطابق آنچه از نصوص قرآن کریم و اخبار و روایات ‏متواتر و غیر قابل انکارى که از رسول اکرم و ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است استفاده مى‏شود، هیچ کس بلافاصله پس از مرگ وارد عالم قیامت کبرى نمى‏شود، زیرا قیامت کبرى مقارن است با یک سلسله انقلاب‌ها و دگرگونی‌هاى کلى در همه موجودات زمینى ‏و آسمانى که ما سراغ داریم یعنى کوه‌ها، دریاها، ماه، خورشید، ستارگان، کهکشان‌ها.

هنگام قیامت کبرى هیچ چیزى ‏در وضع موجود باقى نمى‏ماند. به علاوه در قیامت کبرى اولین و آخرین جمع مى‏شوند، و ما مى‏بینیم که هنوز نظام جهان برقرار است و شاید میلیون‌ها و بلکه میلیاردها سال دیگر نیز برقرار باشد و میلیاردها میلیارد انسان دیگر بعد از این بیایند.

همچنین از نظر قرآن کریم هیچ کس در فاصله مرگ و قیامت کبرى در خاموشى و بى حسى فرو نمى‏رود، یعنى چنین نیست که انسان پس از مردن در حالى شبیه بیهوشى فرو رود و هیچ چیز را احساس نکند، نه لذتى داشته باشد نه المى(درد)، نه سرورى داشته باشد و نه اندوهى. بلکه انسان بلافاصله پس از مرگ وارد مرحله‏اى دیگر از حیات مى‏گردد که همه چیز را حس مى‏کند، از چیزهایى لذت مى‏برد و از چیزهاى دیگر رنج، البته لذت و رنجش بستگى دارد به افکار و اخلاق ‏و اعمالش در دنیا.

این مرحله ادامه دارد تا آنگاه که قیامت کبرى بپا شود. در آن هنگام در اثر یک سلسله انقلاب‌ها و دگرگونی‌هاى بى نظیر که در آن واحد جهان را فرا مى‏گیرد و از دورترین ستارگان گرفته تا زمین ما همه مشمول آن دگرگونى مى‏شوند، این مرحله یا این عالم که براى هر کسى یک فاصله و حد وسط میان دنیا و قیامت مى‏شود، پایان مى‏پذیرد.

پس، از نظر قرآن کریم عالم پس از مرگ در دو مرحله صورت مى‏گیرد، و به تعبیر صحیح‏تر، انسان پس از مرگ دو عالم را طى مى‏کند: عالمى که مانند عالم دنیا پایان مى‏پذیرد و «عالم برزخ‏» نامیده مى‏شود، دیگر عالم قیامت کبرى که به هیچ وجه پایان ‏نمى‏پذیرد.

 

منبع:

مجموعه آثار، ج 2، ص 513، استاد شهید مرتضى مطهرى، ‌با تصرف .


  

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!

چقدر خنده داره که 100 هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد یا کلیسا طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!

چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن یا کتاب مقدس سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین ردیف یک مکان مذهبی مثل کلیسا یا مسجد تمایل داریم!

چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان کتب مقس و قرآن رو به سختی باور می کنیم!

چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!

چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!
خنده داره . اینطور نیست؟!

دارید می خندید؟

دارید فکر می کنید؟

این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای اعلی و دوست داشتنی است.

آیا این خنده دار نیست که وقتی که می خواید این حرفارو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست خودتون پاک می کنید بخاطر اینکه مطمئنید که اونها به هیچ چی اعتقاد ندارند؟!!!

خنده داره؟ ...... تاسف آوره

منبع: نی نی سایت




  

حجاب و صدا و سیما 

حجاب

«عفاف» و «حجاب» به عنوان دو مقوله ای که در سال‌های اخیر تا حدودی مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند، همواره دغدغه خاطر اندیشمندان دینی بوده و بزرگانی مانند شهید مطهری (ره) درباره آن مطالب مهمی ارایه کرده‌اند. در زمینه احیای فرهنگ حجاب، نهادهای مختلفی موظف به ایفای نقش هستند که از جمله آنها صدا و سیما است. این نهاد در جایگاه یکی از اصل‌ترین رسانه‌های جمهوری‌اسلامی ایران، وظیفه نهادینه کردن ملزومات اسلامی و در زمره آنها حجاب را بر عهده دارد؛ نوشتار پیش‌رو برآن است تا به تبیین نقش رسانه‌های دیداری و به ویژه تلویزیون در ترویج فرهنگ حجاب بپردازد.

دنیای غرب، با تکیه بر رسانه‌های جمعی و به ویژه شبکه‌های تلویزیونی، سال‌هاست پروژه دنباله‌داری را برای ضربه زدن به هویت ملت‌های گوناگون و نیز ترویج مقاصد شوم خود طرح‌‌ریزی و اجرا کرده است. یکی از مسائلی که از سوی این مجامع مورد توجه قرار گرفته، ضربه زدن به عفاف و حجاب زنان مسلمان می‌باشد. افزایش تولیدات مستهجن رسانه‌ای، ترویج بی‌بند و باری و فرهنگ برهنگی، بزرگنمایی اقدامات دولت‌ها علیه حجاب، اخراج گوینده‌های محجبه و نیز تمسخر نمادهای حجاب اسلامی (مقنعه، پوشیه، چادر و...) از جمله اقداماتی است که در راستای رسیدن به اهداف مذکور از سوی رسانه‌های تصویری غرب شدت گرفته است. با توجه به اینکه براساس تحقیقات انجام شده در شهر تهران، پس از کودکان زیر 15سال، زنان خانه‌دار بیشترین درصد تماشگران تلویزیون را تشکیل می‌دهند، این رسانه‌ وظیفه گسترده‌ای را در جهت مبارزه با فرهنگ برهنگی و نیز نهادینه کردن فرهنگ حجاب بر عهده دارد.

افزایش تولیدات مستهجن رسانه‌ای، ترویج بی‌بند و باری و فرهنگ برهنگی، بزرگنمایی اقدامات دولت‌ها علیه حجاب، اخراج گوینده‌های محجبه و نیز تمسخر نمادهای حجاب اسلامی  از جمله اقداماتی است که در راستای رسیدن به اهداف مذکور از سوی رسانه‌های تصویری غرب شدت گرفته است.

در برنامه‌ها و تولیدات رسانه‌های تصویری، ضعف‌هایی وجود دارد که مستقیم یا غیر مستقیم به فراگیر شدن فرهنگ بدحجابی در جامعه‌ دامن می‌زند. برای روشن شدن این ادعا، مواردی را با ذکر مصداق بیان می‌کنیم.

آسیب‌رسانی رسانه‌های دیداری به فرهنگ حجاب و عفاف

حجاب

بی‌توجهی به حجاب

پوشاندن تمام بدن به استثنای صورت و دو دست برای زنان مسلمان واجب است و در این زمینه هیچ‌گونه اختلافی میان علما وجود ندارد؛ ولی این مساله از سوی برخی فیلم‌سازان مورد غفلت قرار گرفته و بیرون بودن قسمتی از موی جلوی سر بازیگران زن، داشتن مانتوهای آستین کوتاه و نپوشیدن جوراب برای زنان، امری رایج در فیلم‌ها به شمار می‌رود این بی‌توجهی به حجاب، موجب نوعی عادی سازی در ذهن مخاطب و گرایش به آن می‌شود. بی‌گمان، هیچ‌کدام از مراجع بر بی‌اشکال بودن این نوع پوشش صحه نمی‌گذارند و سازندگان این گونه فیلم‌‌ها آرای شخصی و تفسیرهای به رای خود از احکام دینی مربوط به حجاب را به مخاطبان القا می‌کنند.

استفاده از آرایش‌های غلیظ

واجب نبودن پوشش صورت و دستان در دین مبین اسلام، مشروط به آراسته نبودن آنها است؛ اما  رسانه‌های تصویری برای جذاب‌تر کردن تصاویر، آرایش‌هایی بسیار غلیظ با استفاده از گریم‌های حرفه‌ای را برای هنرپیشه‌های زن به کار می‌برند که حتی در فیلم‌های ‌خارجی هم دیده نمی‌شود. این مساله‌ درباره اغلب به اصطلاح ستاره‌های سینمای ایران و اکثر فیلم‌های سینمایی صادق است.

اگر این شیوه از تکنیک‌های دنیای فیلم‌سازی به شمار می‌آید، چرا فیلم‌سازان خارجی، نیازی به نشان دادن زنی با حجاب کامل اسلامی در فیلم‌هایشان ندارند و فقط فیلم‌سازان ما نیازمند بهره‌مندی از بازیگری هنرپیشه‌های بدون حجاب در فیلم‌هایشان هستند؟!

استفاده از بازیگران خارجی در فیلم‌های ایرانی

حضور بازیگران خارجی در فیلم‌های ایرانی سابقه‌ای طولانی دارد و به سینمای پیش از انقلاب برمی‌گردد؛ ولی باید توجه داشت که این سینما با سینمای پس از انقلاب، تفاوت اساسی دارد و هر یک دارای مولفه‌هایی به‌طور کامل متمایز از دیگری است. با وجود این، در فیلم‌ها و حتی سریال‌های محصول مشترک، شاهد زنانی بی‌حجاب هستیم که به آسانی در کنار هنرپیشه‌های ایرانی قرار می‌گیرند و ایفای نقش می‌کنند. توجیه فیلم‌سازان و برخی نقادان سینمایی در این زمینه، غیرمسلمان بودن این زنان و جواز نگاه به آنها و تصویر‌شان است؛ اما به راستی حضور بازیگران خارجی در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی چه نیازی از مخاطب مسلمان ایرانی را پاسخ می‌دهد؟! اگر این شیوه از تکنیک‌های دنیای فیلم‌سازی به شمار می‌آید، چرا فیلم‌سازان خارجی، نیازی به نشان دادن زنی با حجاب کامل اسلامی در فیلم‌هایشان ندارند و فقط فیلم‌سازان ما نیازمند بهره‌مندی از بازیگری هنرپیشه‌های بدون حجاب در فیلم‌هایشان هستند؟! بی‌گمان این موضوع نه به عنوان تکنیک حرفه‌ای و نه به منظور پاسخ‌گویی به نیازهای حقیقی مخاطب، بلکه تنها به منظورجذابیت بخشیدن ایجاد تنوع در پوشش بانوان حاضر در فیلم و نیز گیشه پسند بودن محصول تولیدی، انجام می‌شود این روند، ممکن است در آینده به صرف هزینه‌های میلیاردی برای دعوت از ستاره‌های بالیوود و هالیوود و چهره‌های برجسته سینمای جهان برای حضور در فیلم‌های ایرانی بینجامد که در آن  صورت نمی‌توان به باقی ماندن هویت ایرانی و حجاب اسلامی امید داشت.

ادامه دارد...

منیع : نشریه فرهنگ پویا ، محبوبه ابراهیمی

  

طبق برخی از آیات قرآن جهنم و آتش آخرت، دارای شعور و حیات می باشد و جهنم اشخاص را مى شناسد و آنان را مى خواند. و با دیدن گناهکاران به غضب در مى آید و به خداوند مى گوید: اهل مرا زیاد گردان .

 ما ابتدا برخى از آیات را نقل مى کنیم و سپس آنها را بررسى مى نماییم  و سرانجام نظر مان را اظهار خواهیم کرد:

"بل کذّبوُا بِالسِاعةِ و اَعتَدنا لِمَن کذّب بالساعةِ سَعیِرا إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیظًا وَزَفِیرًا"(1).

یعنى : "کافران قیامت را تکذیب کردند، براى آنانکه قیامت را تکذیب کنند آتش افروخته آماده کرده ایم چون آتش ، آنها را از دور ببیند، غلیظ شدید و صداى صفیر آن را مى شنوند".

راغب در مفردات مى گوید: "غیظ"به معناى خشم شدید و "تغیظ" اظهار غیظ است . "زفیر"به معناى صداى جهنم و صفیر آن است . فاعل "راءتهم "، "سعیر"است به اعتبار جهنم . ظاهر این آیه شریفه این است که آتش جهنم ، گناهکاران را مى بیند. و با دیدن آنها به خشم درمى آید و فریاد مى کشد.

در مجمع البیان از امام صادق - علیه السلام - نقل شده است که "من مکان بعید"مسیر یک سال است (مسیرة سنة ).

طبرسى در مجمع البیان این تعبیر را به گونه تشبیه دانسته و مى فرماید: "کالتهاب الرجل المغتاظ".

و نیز مى فرماید: آنها آتش ‍ را مى بینند. و اینکه فرموده : آتش آنها را مى بیند؛ چون این رساتر از اولى است .

صاحب المیزان نیز نظرش نظر مجمع البیان است . و مى فرماید: آیه شریفه ، تمثیل حالت آتش نسبت به آنهاست ؛ چون روز قیامت در مقابل آن قرار گیرند، مانند شیر، وقتى که طعمه خودش را دید، همهمه مى کند. ولى سخن این دو بزرگوار، خلاف ظهور آیات شریفه است :

"یوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ"(244).

یعنى : "یاد آر که روز قیامت به جهنم مى گوییم : آیا (از کفران ) پر شدى ؟ مى گوید: آیا (دوزخیان ) بیش از این هم هستند؟".

ظهور این آیه نیز در شعور و گفتگوى جهنم است .

بعضى ها گفته اند: این آیه زبان حال است نه زبان قال. به نظر بعضى این سؤ ال از ماموران جهنم خواهد بود اگر چه سؤ ال به جهنم نسبت داده شده است .

در المیزان مى فرماید: بهتر آن است که آیه حمل بر ظاهر شود؛ زیرا خداوند از سخن گفتن دستها، پاها، پوستها و غیر آن خبر داده است . و در سوره فصلت گذشت که علم و شعور، در همه موجودات سارى است .

در مجمع البیان مى فرماید: در کلام جهنم ، سه قول هست ؛ اول اینکه : آن به طور تمثیل آمده و جهنم نسبت به وسعت آن مانند سخنگویى است که مى گوید هنوز پر نشده ام . دوم اینکه : خداوند براى جهنم آلت تکلم خلق مى کند و او جواب مى دهد و این بعید نیست ؛ زیرا خداوند دستها و جوارح و پوستها را نیز به سخن مى آورد. سوم اینکه : خطاب به ماموران جهنم است . و به صورت تقریر، به جهنم خطاب شده است . ولى چنانکه در آیه قبلى گفته شد: اینها خلاف ظاهر است و ظهور آیه در شعور و سخن گفتن جهنم مى باشد:

"کلّا انّها لظى نَزَّاعَةً لِلشَّوَى تَدعُوا من اَدبَر و تولّى و جمع فاَوعى "(245).

یعنى : "نه ، آتش جهنم شعله خاص است . پوستهاى سر را بشدت مى سوزاند. مى خواند کسى را که به حق پشت کرده و از آن اعراض ‍ نموده است . و کسى را که مال دنیا را جمع کرده و در ظرف قرار داده (و به طور غیر شرعى ) انباشته است ".

"شواة "به معناى اطراف بدن مثل دست ، پا و سر است و نیز به معناى پوست سر مى باشد. جمع آن "شوى "مى آید. لفظ "تدعو" که به معناى خواندن است دلالت بر شعور، حیات و تکلم آتش دارد، که اعراض کنندگان از حق را به سوى خود مى خواند و مى گوید: به طرف من بیایید.

در مجمع مى فرماید:

گویند: آتش کسى از کفار را ترک نمى کند. گویى آنها را مى خواند. و به قولى خداوند براى آتش ، سخن گفتن را مى آفریند و به قولى : ماموران جهنم آنها را مى خوانند. همان اقوالى که در آیه قبلى گذشت . ولى چنانکه گفته شد: ظهور آیه در شعور، حیات و تکلم آتش مى باشد:

"وَلِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ. إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَهِی تَفُورُ ؛ تَکَادُ تَمَیزُ مِنَ الْغَیظِ کُلَّمَا أُلْقِی فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یأْتِکُمْ نَذِیرٌ"(246).

یعنى : "و بر آنانکه به خداى خود کافر شدند، عذاب جهنم که بسیار بد منزلگاهى است ، مهیاست که چون به آتش جهنم درافتند فریاد منکرى چون شهیق خران از آن آتش چون دیگ سوزان مى شنوند. و دوزخ از خشم کافران نزدیک است شکافته و قطعه قطعه شود و هر فوجى را که به آتش درافکنند خازنان جهنم به آنها گویند آیا پیغمبرى براى راهنمائى شما نیامد؟. "تمیز"به معناى جدا شدن است ؛ یعنى نزدیک است از شدت غضب منفجر و تکه تکه شود. لفظ غیظ - مانند آیات دیگر - دلالت بر شعور و فهم آتش دارد.

سوره فرقان ، آیه 11 - 12.

244-  سوره ق ، آیه 30.

245-  سوره معارج ، آیه 15 - 18.

246-  سوره ملک ، آیه 6 - 8.

 

منبع:

نگاهى به قرآن، حجة الاسلام و المسلمین حاج سید على اکبر قرشى

آخرین نظرات کاربران

  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ