سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 77
کل بازدید : 764925
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت ‏بدن و ابعاد دیگر داراى فواید فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاکسازى آن از انواع غذاها که موجب انواع بیمارى‏هاست اثرات فوق العاده‏اى دارد.

مرکز بیماری‌ها معده است

پیامبر خدا فرمود: «المعدة بیت کل داء، و الحمئة راس کل دواء.» (1)

معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خورى) اساس و راس هر داروى شفابخش است.

پیامبر اکرم سه باب از علوم به روى ما گشود

پیامبر عظیم الشان اسلام در یک بیانیه کوتاه، اثرات و فوائد سه چیز را به این شرح بیان مى‏فرماید: «... و صوموا تصحوا»: ... روزه بگیرید تا صحت و سلامتى خویش را تضمین کنید.

امام على علیه السلام در فلسفه روزه چه مى‏فرماید؟

ما اگر پویاى فلسفه روزه و حکمت تشریع آن باشیم و از خواص و فوائد آن بخواهیم اطلاعات بیشترى پیدا کنیم و به اشکال تراشی‌هاى منتقدین پاسخ اقناع کننده بدهیم به سخنان حکیمانه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مى‏دهیم در قسمتى از این خطبه امام مى‏فرماید: «و مجاهدة الصیام فى الایام المفروضات، تسکینا لاطرافهم، و تخشیعا لابصارهم، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم، و اذهابا للخیلاء عنهم لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصیام تذللا.»(2) امیرمؤمنان علیه‌السلام به دنباله مطالب ارزشمندى مى‏فرماید: از خدا بترسید و از کیفر تباهکارى در دنیا، و از زیان ستمگرى در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مى‏فرماید، به وسیله نمازها و زکات‌ها، ( و سپس فوائد و پاره‏اى از علل و فلسفه روزه را بیان مى‏فرماید) و کوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و دیگر ایشان (از معصیت و نافرمانى) و چشم به زیر انداختنشان و فروتنى جان‌هاشان، و زبونى دل‌هاشان، و بیرون کردن کبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است مالیدن رخسارهاى نیکو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانیدن اعضاء شریفه (هفت موضع) را به زمین براى اظهار کوچکى و «ذلت‏ به پیشگاه با عظمتش‏» و در روزه رسیدن شکم‌ها به پشت‌ها براى خضوع و ناچیز دانستن خویش که روزه و نماز و زکات فلسفه‏اش سازندگى و تزکیه، و تذلل و تقلل به پیشگاه حضرت حق است، و از چیزهائى است که مى‏تواند آدمى را از چنگ شیطان نجات بخشد، و از انواع بیماری‌هاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا یاد آدمى دهد، مخصوصا روزه است که از امتیازات به خصوص برخوردار است، که پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است. که امیرالمؤمنین علیه السلام در جائى دیگر مى‏فرماید:«و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏.» (3)

روزه براى آزمایش اخلاص مردم است

خداوند روزه را براى آزمایش اخلاص مردم واجب فرموده است، که روزه در اخلاص عمل بسیار مؤثر است، یعنى کسى که روزه مى‏گیرد و تمامى روز را با همه امکان خوردنی‌ها و آشامیدنى‏هایى که در اختیار دارد، در عین حال امساک مى‏نماید، جز اخلاص به پیشگاه حضرت حق مفهومى دیگر ندارد، و در قسمتى از نهج‌البلاغه مى‏فرماید: «و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب‏» (4) و یکى از دلائل وجوب روزه این است که روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، یعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، که به وسیله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مى‏آید.

خدایا از گرسنگى به تو پناه مى‏آوریم

فوائد کم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است که آدمى تاب گرسنگى زیاد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است که انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زیاد قرار دهد، بلکه در بعضى روایات رسیده است: «اللهم اعوذبک من الجوع‏» (5)؛ خدایا از گرسنگى به تو پناه مى‏برم، ولى در عین حال باید متوجه بود، که مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسیارى در بردارد، و بر عکس پرخورى و سیر بیمارى زیادى به همراه مى‏آورد.

از نظر بهداشت و تندرستى، باید غذا کمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بکشد، به تجربه ثابت ‏شده است. افرادى که کم مى‏خورند، از کسانى که همیشه سیر مى‏خورند سالم‏تر مى‏باشند، و تن درست‏ترند.

ابعادى در فلسفه روزه از بیان امام صادق علیه السلام

هشام بن حکم از رئیس مذهب تشیع حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام مى‏پرسد از علت و فلسفه روزه، امام مى‏فرماید: «انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و القیر و ذلک ان الغنى لم یکن لیجد مس الجوع، فیرحم الفقیر، لان الغنى کلما اراد شیئا قدر علیه، فاراد الله تعالى ان یسوى بین خلقه، و ان یذیق الغنى مس الجوع و الالم لیرق على الضعیف و یرحم الجائع.‏» (6)

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: به راستى خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله او بین اغنیاء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آید، و این براى آن است که ثروتمندانى که هرگز درد گرسنگى را احساس نکرده‏اند، به فقراء ترحم نمایند، زیرا اغنیاء هرگاه (خوردنى و آشامیدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماکولات و مشروبات کردند) برایشان میسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده‏» که تا بین بندگانش از فقیر و غنى، برابرى به وجود آورد، و این که سرمایه داران مسلمان درد گرسنگى را لمس نمایند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمایند، و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان عالم ترحم نمایند، و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان و محرومان مى‏اندیشد اسلام است.

خصال هفتگانه مخصوص روزه‏داران

در حدیثى طویل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل مى‏فرماید که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارک و تعالى له سبع خصال: اولها یذوب الحرام من جسده، و الثانیة یقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد کفر خطیئة ابیه آدم، و الرابعة یهون الله علیه سکرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش یوم القیمة و السادسة یطعمه الله عزوجل من طیبات الجنة، و السابعة یعطیه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقت ‏یا محمد.» (7)

هیچ مؤمنى نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آن که خداى تبارک و تعالى هفت ‏خصلت را براى او واجب و لازم گرداند:

1- هر چه حرام در پیگرش باشد محو و ذوب گرداند،

2- به رحمت ‏خداى عزوجل نزدیک مى‏شود،

3- (با روزه خویش) خطاى پدرش حضرت آدم را مى‏پوشاند،

4- خداوند لحظات جان کندن را بر وى آسان گرداند،

5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امان خواهد بود،

6- خداى عزوجل از خوراکی‌هاى لذیذ بهشتى او را نصیب دهد،

7- خداى و عزوجل برائت و بیزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش کننده در این حدیث مفصل، عالم یهودى بود) که عرض کرد راست گفتى اى محمد.

فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام در فلسفه و دلائل وجوب روزه مى‏فرماید: «انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش، فیستدلوا على فقر الآخرة، و لیکون الصائم خاشعا ذلیلا مستکینا ماجورا و محتسبا عارفا، صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فیستوجب الثواب مع ما فیه من الامساک عن الشهوات و یکون ذلک واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما کلفهم و دلیلا لهم فى الآجل و لیعرفوا شدة مبلغ ذلک على اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا فیؤدوا الیهم ما افترض الله لهم فى اموالهم‏» (8)

وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مى‏پرسند، مى‏فرماید: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواری‌هاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال کنند بر سختی‌هاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (که پیامبر صلى الله علیه و آله در خطبه شعبانیه مى‏فرمود: و اذکروا بجوعکم و عطشکم جوع یوم القیمة و عطشة، یاد آورید از گرسنگى و تشنگى روزه داریتان گرسنگی‌ها و تشنگی‌هاى روز قیامت را، که این یادآورى انسان را به فکر تدارک قیامت مى‏اندازد که تا سعى کند، جد و جهد بیشترى در کسب رضاى خداوند و کمک به مخلوق ضعیفش بنماید و آنان را از امکانات مادى و غیر مادى خویش بهره‏مند سازد).

آنگاه امام علیه السلام خصوصیات صائم را این چنین توصیف مى‏فرماید: روزه‏دار باید (به پیشگاه خداوند) بنده‏اى خاشع و ذلیل و داراى استکانت و وقار باشد، (و خود و عمل خویش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند که اعمال و زحماتش) به حساب مى‏آید، (و نادیده گرفته نمى‏شود) و در همه حال به آنچه که انجام مى‏دهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه که از گرسنگى و تشنگى به او مى‏رسد صبر کند، و در آن هنگام با امساک از شهوات (و پیروى نکردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانى مى‏شود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزه‏داریش را به او مرحمت‏ خواهد فرمود) و این اوصاف حمیده (که براى صائم ذکر شد) واعظ خوبى براى روزه‏داران در دنیا خواهد شد، (که اثرات وضعى این اوصاف کاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و راغب است ‏بر روزه‏داران بر اداء آنچه که مکلف به آنند و راهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان باید بشناسند شدت و اهمیت مشکلات فقرا و بیچارگان را که تا رحمت آورند بر فقراء و مساکین در دنیا، سپس اداء نمایند حقوق آنان را که خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (یعنى اینطور نباشد که خود خوب بخورند و بپوشند و دیگران گرسنه باشند).

شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى‏» مى‏گوید:

و حسبک داء ان تبیت ‏ببطنة و حولک اکباد تحن الى القد! (9)

یعنى: این درد براى تو بس است که شب با شکم پر بخوابى و در اطرافت جگرها باشد که قدح پوستى را آرزو کنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آن که طعام داشته باشند.

بحثى دیگر در فلسفه روزه از امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام در یک پرسش دیگر از فلسفه روزه چنین مى‏فرماید: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش لیکون العبد ذلیلا مستکینا ماجورا محتسبا صابرا فیکون ذلک دلیلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى فهمیدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذلیل و متضرع و ماجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فیه من الانکسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل دلیلا على الآجل لیعلم مبلغ ذلک من اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا و الآخرة.‏» (10) علاوه بر این که در روزه انکسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال اهل فقر و فاقه را در دنیا و عقبى. بلى این است قسمتى از فلسفه روزه از بیان حضرت رضا علیه آلاف التحیة و الثناء.

بلى روزه از افضل طاعات است، زیرا که روزه مشتمل بر شکستن شهوات حیوانی است که شریعت آسمانى و احکام الهى نیامده مگر براى تعدیل شهوات و توقیف و مهار آنها که در حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزکیه و طهارت نفس و تصفیه آن از اخلاقیات رذیله، زیرا مقصود از روزه تنها دوری کردن از خوردن و آشامیدن و مباشرت با نسوان نیست، بلکه غرض نهائى آن کف نفس و نگهدارى آن از شهوترانى‏هاى حیوانى است، چنان که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: الصوم جنة فاذا صام احدکم فلا یرفث ولا یجهل و ان امرء جادله او شاتمه فلیقل انى صائم: که روزه سپرى است از براى شخص، زیرا یکى از شما اگر روزه گرفت ‏سخن زشت نگوید، و کارهاى بیهوده نکند، و اگر کسى با وى مجادله کند یا او را شماتت نماید، او بگوید من روزه هستم، مراد از این حدیث‏ شریف نبوى صلى الله علیه و آله این است: که روزه وقایه‏اى است که نگه مى‏دارد آدمى را از انحرافات و لغزش‌ها، که به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شیطان نفس، دشمن درونى، خلاصى مى‏جوید، پس نفس را کنترل مى‏نماید از شهوات نابجا، و شیطان را از خود دور مى‏نماید.

مجراى نفوذ شیطان را با روزه ضیق نمائید

بر این مبنا رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: «ان الشیطان لیجرى من ابن آدم مجرى الدم فضیقوا مجاریه بالجوع‏»، که شیطان جریان مى‏یابد و نفوذ مى‏کند در فرزندان آدم، مانند جریان خون در بدن پس مجارى شیطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى یعنى روزه تنگ نمائید، (11) والحق، که روزه بدون اثر چه فایده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد که آدمى غذاى ناهار خویش را به افطار تاخیر اندازد، و از امساک و اجتناب از یک سرى مبطلات روزه، انواع تهمت‌ها و دروغ‌ها و غیبت‌ها و شهوترانى‏ها و هتک حرمت ‏خلق الله و حفظ نکردن ناموس خویش از نامحرمان و سوء تربیت فرزندان و سرعت غضب به حادثه کوچکى و ایجاد ضرب و شتم و صدها گناه دیگر مرتکب شود و بگوید من روزه هستم خیر؟ این نوع روزه اثرى و فایده‏اى ندارد، باید روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه این قدرت را دارد، لکن این مائیم ارزش و اهمیت او را تشخیص ندادیم، و از این نوع روزه‏هاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عاید ما نمى‏شود، و چه فایده‏اى است از براى روزه‏دار که فریضه‏اى اداء کند و کبیره‏اى مرتکب گردد، و با خیانت ‏بر بندگان خدا در مال و عرض ایشان تجاوز نماید.

روزه رابطه مستقیم با اخلاص دارد

خلاصه کنم و این بخش را «فلسفه روزه و حکمت مشروعیت‏» به سخن مولاى متقیان علیه السلام مزین نمایم که امام علیه‌السلام در آنجا که فلسفه پاره‏اى از احکام را تشریح مى‏فرماید: «و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏.» (12)

خداوند، روزه را براى آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و کسى که به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى که در فلسفه روزه بیان شده است ‏شامل حالش مى‏شود، و روزه کاملا با اخلاص روزه‏دار، در رابطه است.

پى‏نوشت‏ها:

1- ارکان الاسلام، ص 108 این عبارت حدیثى است که از پیامبر اسلام در بحار الانوار، ج 14 روایت ‏شده است، لکن این کتاب بحارث بن کلده نسبت داده است.

2- نهج البلاغه فیض، ص 798.

3- از حکمت 244 نهج البلاغه فیض الاسلام.

4- نهج البلاغه، چاپ صبحى صالح، ص 163.

5- مجمع البحرین، ماده جوع.

6- وسائل الشیعه، ج 7، ص 3 / و من لا یحضره الفقیه، ص 73، ج 2.

7- خصال شیخ صدوق، ص 386.

8- وسائل الشیعه، ج 7، ص 4.

9- حاتم به عبدالله طائى.

10- علل الشرایع صدوق علیه الرحمه.

11- از مجموعه‏اى از سخنان پیشوایان معصوم(ع) استخراج شده است.

12- نهج البلاغه، ص 1197.

منبع:

روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم ص 81 ، سید حسین موسوى راد لاهیجى


  
درباره ماه رمضان

رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏باشد و نبایست آن را ‏به تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏دهیم:

هشام بن سالم نقل روایت مى‏نماید و مى‏گوید: «ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.

فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیى‏ء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل. (1)

امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمى‏رود و نمى‏آید که شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏رود و مى‏آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مى‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است» ، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایت ‏شده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان‏» (2) شما به راستى نمى‏دانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است).

واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن

رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژه‏اى به راستى از دقت نظر و لطافت‏ خاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى‏باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.

و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مى‏گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است.

در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنه‏تر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده نمى‏کند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مى‏دارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به کار مى‏گیرد و مى‏گوید:

آب کم جو تشنگى آور به دست                     تا بجوشد آبت از بالا و پست

تا سقا هم ربهم آید جواب                           تشنه باش الله اعلم بالصواب

  زین طلب بنده به کوى حق رسید                  درد مریم را به خرما بن کشید

اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.

پى‏نوشت‏ها

1- بحار جلد 96، ص 376، طبع اسلامیه

2- بحار، ج 96، ص 377


  
خطبه پیامبر(ص) در روز آخر شعبان

سلمان فارسى رحمه الله فرمود: «خطبنا رسول الله صلى الله علیه و آله فى آخر یوم من شعبان، فقال یا ایها الناس قد اظلکم شهر عظیم مبارک، شهر فیه لیلة خیر من الف شهر، جعل الله صیامه فریضة و قیام لیله تطوعا، من تقرب فیه بنافلة من الخیر کان کمن ادى فریضة فیما سواه، و هو شهر الصبر، و الصبر ثوابه، الجنه، و شهر المواسات و شهر یزاد فى رزق المؤمن، و شهر اوله رحمة،و اوسطه مغفرة، و آخره عتق من النار، و هو للمؤمن غنم و للمنافق غرم‏» (1)

ماه رمضان براى مؤمن سود و براى منافق خسران است

حضرت سلمان فرمود: در روز آخر شعبان پیامبر(صلى الله علیه و آله) براى ما خطبه‏اى در فضیلت ماه رمضان قرائت فرمود: و در خطاب خویش به ما فرمود: اى مردم براستى سایه افکنده بر سر شما ماه بزرگ مبارکى، ماهى که در او شبى است که از هزار ماه بهتر است، که خداوند روزه‏اش را فرض و واجب نموده، و به پا داشتن عبادات شبش را به طور استحباب مقرر فرموده است، کسى که تقرب بجوید به خداوند،به انجام نافله خیرى، مثل آن است که در غیر ماه رمضان فریضه‏اى انجام داده باشد، و این ماه ماه صبر است، و صبر هم اجر و ثوابش بهشت است.

و ماه روزه، ماه مواسات و برابرى است، و ماهى است، که رزق مؤمن در او زیاد مى‏گردد، و ماهى است که اولش رحمت و وسطش مغفرت و آمرزش، و آخرش آزادى از آتش جهنم است، و این ماه براى مؤمن بهره و منفعت است، و براى منافق خسارت و ضرر.


پى‏نوشت‏:

1- مستدرک الوسائل مرحوم نورى نقل از وقایع الایام، ص 436.

سید حسین موسوى راد لاهیجى
روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم صفحه 69


  

 

از استاد پرسیدم :

مقصود از  "وجه خداوند" چیست؟

 آنجا که مى‌فرماید: "کل شى ء هالک الا وجهه" (قصص: 88)

هر چیز نابود است، بجز وجه او.

 

استاد فرمودند:

 خداوند سبحان مى فرماید:  "ما عندکم ینفد، و ما عند الله باق" (نحل: 96)

هر چه نزد شماست نابود مى گردد و پایان مى پذیرد، و تنها آنچه نزد اوست باقى و پایدار است .

از این آیه شریفه به ضمیمه آیه پیش استفاده مى شود که "وجه خدا" همان "ما عند الله" است. در جاى دیگر نیز مى فرماید:  "و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون" (آل عمران : 169)

و هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندار، بلکه نزده اند که نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.

و نیز مى‌فرماید:  "و لاتقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات ، بل احیاء و لکن لاتشعرون" (بقره : 154)

کسانى را که در راه خدا کشته مى شوند، مرده نخوانید، بلکه زنده اند، ولى شما نمى‌دانید.

با ضمیمه کردن این آیات به آیات پیش استفاده مى شود که "شهداء"، "وجه الله" هستند و فنا و زوال ندارند، زیرا "عند الله" و "عند ربهم" هستند، و هر چه "عندالله" است باقى و پایدار است . و ائمه علهیم السلام بالاترین شهداء هستند.

 

پیوند به :

علامه طباطبایی و عاقبت شیطان!!

نسخه‌ علامه طباطبایی برای جوان 22 ساله

 


  

دوران شکوهمند پس از ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از دیدگاه هاى گوناگون در ضمن احادیث و روایات معصومین(علیهم السلام) به تصویر کشیده شده است:

1 ـ حاکمیّت اسلام در سراسر گیتى:

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«وقتى قائم قیام کند، هیچ سرزمینى    نمى ماند مگر اینکه نداى شهادت به یگانگى              خدا و نبوّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در آن به گوش             برسد.

2 ـ اقامه کامل حدود الهى:

امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیه 17 سوره حدید فرمود:

«این که خداوند زمین را بعد از مرگش زنده     مى کند، مراد این نیست که زمین را با باران               زنده مى کند، بلکه خداوند مردانى را             برمى انگیزد که زمین را با احیاى عدالت و                اقامه حدود الهى زنده سازند»( 

3 ـ احیاى معارف قرآنى:

حضرت امام على(علیه السلام) در ذکر دست آوردهاى قیام حضرت مهدى(علیه السلام) مى فرمایند:

«آن زمان که مردم قرآن را طبق هواهاى          خویش توجیه کرده باشند او رأى و فکر آنان             را به سمت قرآن سوق مى دهد و آن را در             خدمت حقایق قرآنى قرار مى دهد... پس به               شما نشان خواهد داد که چگونه کتاب و    سنّت فراموش شده و مفاهیم زنده آن را    احیا خواهد کرد».

4 ـ نابودى ستم و برقرارى عدالت:

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«مهدى از فرزندان من است. او را غیبتى          هست. هنگامیکه ظهور کند، زمین را از     عدل و داد آکنده سازد; همانگونه که از ظلم             و ستم پر شده باشد.

5 ـ تجدید اسلام:

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«آنچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) انجام داد او نیز انجام              مى دهد، بنیان هاى پیشین را درهم             مى شکند، چنان که رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)امر                جاهلیّت را در هم شکست. و او اسلام را دوباره از سر مى گیرد.»

6 ـ کمال دانش در بین مردم:

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«علم بیست و هفت حرف است. همه معارفى   که پیامبران(علیهم السلام)آورده اند، فقط دو حرف   است. وقتى که قائم ما قیام کند بیست و پنج             حرف دیگر علم را ابراز کند و آن را در بین             مردم گسترش دهد»

7 ـ رشد عقلى:

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«وقتى قائم ما قیام کند، خداوند دست بر سر   بندگان نهد و عقول آنان را جمع کند و       سامان بخشد و فکر و اندیشه آنان را کامل گرداند»

8 ـ امنیت و آسایش:

از صحف ادریس(علیه السلام) نقل شده که:

«در زمان خروج قائم آل محمد(علیه السلام)به زمین           امنیّت بخشیده مى شود، ضرر رسانیدن به   هم و ترس از یکدیگر از بین مى رود»

و امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«در آن زمان زنى بین عراق تا شام پیاده             مى رود; در حالى که هیچ کس و هیچ چیز او            را نمى ترساند.

9 ـ یگانگى و محبّت در بین مردم:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«لَوْقَدْ قامَ قائِمَنا...لَذَهَبَتِ الشَّحْناءَ              مِنْ قُلُوبِ الْعِبادْ»

«اگر قائم ما قیام کند،...کینه و ستیزه و جدل  از دل هاى بندگان برود.»

10 ـ تطهیر زمین از گناه:

امام صادق(علیه السلام) در بیان حال مردم پس از ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) فرمود:

«وَ لا یَعْصُونَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فى    اَرْضِهْ»

«مردم در زمین به نافرمانى خدا         نمى پردازند.»

 

 

 

 

 


  

«امام زمان(علیه السلام) خود را به خورشیدى تشبیه مى فرماید که ابرها آن را پوشیده باشند»

وقتى خاصیت وجود امام زمان چون خورشید نور افشانى و اعطاى فیض است، ابرهاى پوشاننده جز گناهان و قدر ناشناسى مردم چه مى تواند باشد؟


  

 در جوامع روایى شیعه و سنى، از امور متعددى به عنوان (علایم ظهور) یاد شده است. منظم ساختن این نشانه‏ ها در ضمنِ تقسیم و دسته‏ بندى آن‏ها، فوایدى را در پى دارد که بر اهل دقت پوشیده نیست.

 نشانه‏هاى ظهور را از زوایاى مختلفى مى‏توان نگریست؛ مثلا از لحاظ پیوستگى و گسستگى نسبت به ظهور، علایم منفصل و علایم متصل - و به تعبیر دیگر علایم پیش از ظهور و علایم مقارن با ظهور - را تشکیل مى‏دهند و از نظر میزان قطعیت، به علایم محتوم و علایم مشروط انقسام مى‏یابند و از جهت طبیعى و انسانى بودن و شخصى یا عمومى بودن سه دسته ‏ى (حوادث خارق ‏العاده)، (اوضاع عمومى اجتماعات بشرى) و (متخاصمان؛ نیروها و چهره‏ ها) را تشکیل مى‏دهند. پیش از ذکر علایم، دو نکته را خاطر نشان مى‏کنیم:

 نکته اول: مأخذ برخى از علایم، خبر واحد یا احادیث مجهول و روایات مقطوعه و مرفوعه مى‏باشد، هرچند نگارنده در این مکتوب، همه‏ ى علایم را ذکر نمى‏کند و به ذکر علایمى که اکثرا در کتب متعدد و معتبر روایى وارد شده، بسنده مى‏کند ولى به هر روى تضمینى براى عدم راهیابى نشانه‏هاى ضعیف السند وجود ندارد؛ البته قدر متیقن از نشانه‏ هاى محتوم در میان مجموعه ‏ى علایم، قابل تحصیل و تشخیص است.

 نکته‏ ى دوم: لسان روایات در پاره‏اى از علایم به احتمال زیاد، زبان نمادین یا به اصطلاح سمبلیک است. بر این اساس، مدلول مطابقى برخى از واژگان مراد نیست، بلکه معناى کنایى و استعارى مقصود معصوم‏ علیه السّلام بوده است که در قست پایانى این فصل و ضمن نکته‏ ى پنجم نمونه ‏ى برجسته‏اى از آن ارایه خواهد شد.


  2 - 1علایم متصل و نشانه‏ هاى منفصل

 نخست به ذکر علایم متصل که همان نشانه‏هاى مقارن ظهور هستند مى‏پردازیم و سپس علایم منفصل را در قالب سه دسته بیان مى‏کنیم.

 الف - علایم پسینى (نشانه ‏هاى متصل)

  1- علامت سال ظهور آن است که عدد آن فرد (یعنى مختوم به  7 5 3 1یا  9) مى‏باشد و علامت روز ظهور آن است که شنبه مصادف با عاشورا (دهم محرم) خواهد بود. 

 2-  صبح روز ظهور، افراد زیر بالش خود صحیفه‏اى مى‏یابند که بر آن نوشته شده: (طاعة معروفة).

3 -  هنگام ظهور، ملکى (یا تکه ابرى) بر فراز وجود شریف حضرت بقیةالله الأعظم (عجل‏الله تعالى فرجه) ندا در مى‏دهد: (این است مهدى (خلیفة الله) او را تبعیت کنید).

 4-  عیسى بن مریم‏ علیهما السّلام  از آسمان فرود آمده و پشت سر امام‏ علیه السّلام نماز مى‏گذارد.

 5- جبرئیل ‏علیه السّلام  از سمت راست و میکائیل‏ علیه السّلام  از چپ، حضرت را مشایعت مى‏کنندو جبرئیل خروش بر مى‏آورد: (البیعة لله).

 6-  همزمان با سال ظهور، مردمان شاهد بیست و چهار نوبت بارش باران و رحمت الهى و سرسبزى و طراوت زمین و پدید آمدن برکات بیشمار خواهند بود.

 ب - علایم پیشینى (نشانه ‏هاى منفصل)  

 علایم منفصل یا پیشینى ظهور خود به سه دسته‏ ى (حوادث خارق العاده)، (اوضاع عمومى اجتمات بشرى) و (متخاصمان؛ نیروها و چهره‏ ها) انقسام مى‏یابد که در اینجا بخشى از علایم هر دسته را ذکر مى‏کنیم:

ب 1-  حوادث خارق العاده

  1- کسوف خورشید در نیمه‏ ى رمضان و خسوف ماه در آخر آن ( بر خلاف قوانین حرکات طبیعى اجرام آسمانى).

2 -  فرو رفتن زمین در سرزمین (البیداء) (میان مکه و مدینه) و قریه ى (جابیه) و قریه ى (حَرَسْتا)

3 -  توقف سیر خورشید در آسمان از هنگام ظهر تا نیمه ‏هاى عصر.

4 -  ظهور سرخى آفاق گسترى در آسمان

5 -  ظاهر شدن تصویر صورت و سینه‏اى در قرص خورشید.

6 - صیحه‏ ى آسمانى در ماه رمضان و نداى غیبى هاتفى که نام حضرت و نام پدر بزرگوارشان را فریاد مى‏کند.

7 -  مرگ‏هاى سرخ و سپیدى که پیش از ظهور حضرت بسیارى از مردمان را هلاک مى‏سازد

 2 ب -  اوضاع عمومى جوامع بشرى

 احادیث بسیارى در کتب روایى شیعى و سنّى وارد شده که اوضاع و احوال حاکم بر حیات عمومى نوع بشر را در سطح بین المللى، تیره و نابسامان و اسفناک ترسیم مى‏کند. به گوشه‏اى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:

 1 - زوال علم و معرفت و خردورزى و انتشار جهالت و تقلید.

 2-  شیوع فساد مالى و جنسى و قتل و غارت و شهادت به دروغ.

3-  افزایش قیمت‏ها و صعوبت معاش و فراوانى مرگ و میر.

 4-  تکیه زدن حاکمان فاجر و ظالم بر اریکه ى قدرت.

 5-  بى‏رونقى نماز و عبادت و رونق یافتن دروغ‏گویى و بى‏ثباتى مردم در دین خود

 6-  تشبّه زنان به مردان و مردان به زنان.

 2 - 2 علایم حتمى و غیر حتمى

 (نشانه‏ هاى مقطوع و نشانه‏ هاى مشروط)

 


  

 بر پایه‏ ى مستندات اسلامى، در روند تسلسل تاریخى حوادث عظیم جهانى، نخست انقلاب مصلح کل حضرت ابا صالح المهدى‏علیه السّلام  رخ مى‏دهد و در پى آن دولت کریمه مهدوى شکل مى‏گیرد و آنگاه پس از سپرى شدن عصر طلایى ظهور، فرجام تاریخ فرا مى‏رسد و بساط دنیا درهم ریخته و قیامت برپا مى‏گردد و پیش از حادث شدن قیامت، نشانه ‏هایى ظاهر مى‏شود که از بروز قیامت خبر مى‏دهد، این نشانه ‏ها در فرهنگ اسلامى ما (اشراطالساعة) نامیده شده‏اند (اشراط جمع (شَرَط) به معناى (علامت) است).

 خداوند سبحان مى‏فرماید:

 (فَهَلْ یَنْظُرُونَ إلاَّ السّاعَةَ أَنْ تَأتِیَهُمْ بَغتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها)

آیا کافران جز این انتظارى دارند که قیامت ناگهان فرا رسد، در حالى که هم اکنون نشانه‏هاى آن پدید آمده است؟)

 حال این که نشانه‏هاى بروز قیامت یا (اشراطالساعة) چه امورى هستند، بحثى است که در ادامه و ضمن بیان (نکات) مربوط به علایم ظهور بدان خواهیم پرداخت. به هر روى باید توجه کرد که هر دو واقعه ى (ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالى فرجه) و (پدیدار شدن رستاخیز) در مقطع تاریخى موسوم به (آخرالزمان) صورت مى‏پذیرد و احتمال اشتباه شدن آن‏ها مى‏رود.

 بر این پایه لازم است با هوشیارى کامل، آن‏ها را شناسایى نموده و از یکدیگر تفکیک کرد و از درهم آمیختن و جابجایى آن‏ها - خطایى که برخى از نویسندگان بدان مبتلا شده‏ اند - دورى گزید.

 


  

اما علایم ظهور -به جز علایم حتمیّه که همان نشانه‏هاى تفکیک ناپذیرند و در ادامه از آن‏ها سخن خواهیم گفت- اکثرا با خود ظهور ارتباط استلزامى ندارند؛ چه اینکه ممکن است برخى حاصل نشوند ولى ظهور تحقق یابد (توضیح بیشتر این صورت در یاد سپارى‏هاى آخر این فصل خواهد آمد) و نیز محتمل است برخى حاصل شوند ولى ظهور توأم با آن‏ها حادث نشود، بدین شکل که این نشانه‏ ها بیانگر ظرف تحقق ظهور باشند؛ ظرفى که وسیع‏تر و به اصطلاح (اعم) از مظروف است مانند این که گفته شود: پستچى هنگامى مى‏آید که هوا صاف باشد، در اینجا حداکثر چیزى که استفاده مى‏شود این است که نامه ‏رسان در هنگام نامساعد بودن اوضاع جوّى نخواهد آمد، ولى نمى‏توان توقع داشت که همین فردا که هوا آفتابى است، او از راه برسد. به عبارت دیگر، وقتى او مى‏آید هوا صاف است نه این که هر وقت هوا صاف بود، او مى‏آید.

 در مورد ظهور نیز اخبارى وارد شده که بیان مى‏دارد امام‏ علیه السّلام  زمانى ظهور خواهد کرد که فساد مالى و جنسى شیوع یافته و دین‏ گریزى سکه‏ ى رایج شده و...از این بیان مى‏توان بدین نکته پى برد که امام در غیر این شرایط، ظهور نخواهد فرمود، اما اگر چشم گشوده و مشاهده کردیم که هم اکنون این اوضاع، بر جامعه بشرى حاکم است نمى‏توانیم متوقع ظهور زود هنگام مصلح کل باشیم.  


  

 وجود هر پدیده‏اى هم مى‏تواند سبب و شرط داشته باشد و هم علامت و نشانه، و پر واضح است که این دو از یک مقوله نیستند و هر چند ممکن است در موارد بسیارى (شرط) و (علامت) مقارن و موازى باشند ولى نسبت هر یک با پدیده ى مورد نظر از سنخى ویژه و متمایز است. براى آن که تفاوت نسبت هر یک از این دو با پدیده ى مورد نظر مشخص شود مناسب مى‏نماید به ذکر مثالى بپردازیم:

 قطارى را در نظر آورید که مى‏خواهیم از راه رسیدنش را به عنوان یک پدیده تصور کنیم و هر یک از (شرط) و (نشانه) و نیز نسبت آن دو با فرا رسیدن قطار را معیّن سازیم.

 مى‏توان (عدم ریزش کوه در مسیر ریل) را (شرط) و (بلند شدن صداى سوت قطار یا به هوا برخاستن دود آن) را (علامت) از راه رسیدن قطار به شمار آورد.

 در این حال، عدم ریزش کوه و به تعبیر دیگر (باز بودن مسیر ریل) سبب و شرط رسیدن قطار است که اگر حاصل نشود، قطار هیچگاه به مقصد نخواهد رسید؛ اما سوت قطار یا دود آن صرفا هشدارى است که به مردم مى‏فهماند قطار به شما نزدیک مى‏شود و از راه مى‏رسد که چنانچه این سوت شنیده یا آن دود دیده نشود یا قطار اساسا فاقد سوت و بدون دود باشد، حرکت قطار و رسیدن آن به مقصد مختل نمى‏گردد و لکوموتیو مى‏تواند به مسیر خود ادامه دهد و به مقصد برسد.

 با عنایت به مثال پیش گفته، تفاوت نسبت میان هر یک از (شرط) و (نشانه) با یک پدیده مشروط و نشانه‏دار روشن مى‏گردد؛ نسبت میان شرط و مشروط، یک ارتباط استلزامى و انفکاک ناپذیر است در حالى که نسبت میان نشانه و نشاندار، یک ارتباط غیر استلزامى و انفکاک‏پذیر است.

 البته باید توجه داشت که تعداد انگشت‏ شمارى از علایم وجود دارند که با پدیده ى نشانه‏ دار ارتباط استلزامى و انفکاک ناپذیر دارند. مثلا لرزش زمینى که ناشى از حرکت قطارى سنگین و سریع است و با گوش خواباندن بر زمین قابل احساس مى‏باشد، از حرکت قطار جدایى نمى‏پذیرد.

 با این توضیح به سراغ (ظهور) و علایم آن مى‏رویم. شرایط ظهور عبارتند از همان اسباب برپایى حکومت عدل جهانى که در چهار عامل خلاصه مى‏شوند:

  1- دستورالعمل جامع، حکیمانه و عادلانه‏ ى اداره جامعه ‏ى بشرى.

 2 - رهبرى حکیم، عادل و توانمند که انقلاب را هدایت کرده به پیروزى برساند و اداره ‏ى حکومت را بر عهده گیرد.

 3- تعداد کافى فرمان‏بران و یاوران آگاه از هدف انقلاب جهانى مصلح کل و آماده براى جانبازى در راه انجام فرامین وى.

4 - آمادگى و پذیرش جامعه جهانى به جهت سرخوردگى از تجارب ناکام بشرى و شکست تزها و دکترین‏ هاى رنگارنگ در ایجاد جامعه مطلوب و به ستوه آمده از اوج‏گیرى ظلم و فساد در سطح جامعه‏ ى ملل.

 از این میان، دو شرط اول موجود و دو سبب بعدى مفقودند؛ شرط اول با آمدن حقه ى نهایى وحى آسمانى -شریعت مقدس اسلام- محقق گشته و شرط دوم با وجود مقدس بقیةالله الاعظم(عجل اللّه تعالى فرجه) تأمین شده است.

 اما شرط سوم و چهارم هنوز حاصل نشده‏اند و از این رو، علت تامه ى ظهور تشکیل نشده است. هنگامى عصر طلایى ظهور فرا مى‏رسد که این دو سبب، حاصل آید و به دو شرط نخست انضمام یابد.

 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ