هر چند امام زمانعلیهالسلام غایب از انظار است، و این غیبت موجب محروم شدن امت از قسمتى از برکات وجود آن حضرت است که متوقف بر ظهور است، ولى قسمتى از فیوضات، وابسته به ظهور نیست.
او همچون آفتابى است که ابر غیبت نمىتواند مانع تأثیر اشعه وجود او در قلوب پاکیزه شود، مانند اشعه خورشید که در اعماق زمین جواهر نفیسه را مىپروراند، و حجاب ضخیم سنگ و خاک مانع استفاده آن گوهر از آفتاب نمىشود.
و چنان که بهرهمند شدن از الطاف خاصه خداوند به دو طریق میسر است:
اول: جهاد فى اللّه به تصفیه نفس از کدورتهایى که مانع از انعکاس نور عنایت اوست.
دوم: اضطرار که رافع حجاب بین فطرت و مبدأ فیض است (أَمَّن یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ) همچنین استفاده از واسطه فیض خدا که اسم اعظم و مَثَل اعلاى اوست به دو طریق است:
اول: به تزکیه فکرى و خلقى و عملى که "اما تعلم أن أمرنا هذا لا ینال إلّا بالورع".
دوم: به انقطاع از اسباب مادى و اضطرار، و از این طریق، بسیار کسانى که بیچاره شدند، و کارد به استخوان آنها رسید، و به آن حضرت استغاثه کردند نتیجه گرفتند.
در خاتمه به قصور و تقصیر نسبت به ساحت قدس آن حضرت اعتراف مىکنیم، او کسى است که خدا به او نور خود را، و به وجود او کلمه خود را تمام کرده است، و او کسى است که کمال دین به امامت و کمال امامت به اوست، و دعاى وارد در شب میلاد او این است: "اللهم بحق لیلتنا هذه و مولودها و حجتک و موعودها التى قرنت الى فضلها فضلک، فتمت کلمتک صدقا و عدلا، لا مبدّل لکلماتک و لا معقّب لآیاتک، نورک المتالّق و ضیاؤُک المشرق و العلم النور فى طخیاء الدیجور الغائب المستور جلّ مولده و کرم محتده، و الملائکة شهّده و اللَّه ناصره و مؤیّده اذا آن میعاده، و الملائکة امداده، سیف اللَّه الذى لا ینبو، و نوره الذى لا یخبو، و ذو الحلم الذى لا یصبو ...".
حکایتى را شنیده بودم و در بعضى کتابها هم نوشتهاند، چکیدهاش این است که مردى طالب دیدار بود و در این راه ریاضتها کشیدهاند. شبى به او نوید مىدهند که در فلان شهر (یکى از بلاد را نام مىبرند) این فیض نصیب تو مىشود. او خود را به آن شهر مىرساند. به او نوید داده مىشود که امام درب دکان فلان کاسب قفل و کلید ساز نشستهاند. وى خود را به آن دکان رساند و به فیض دیدار نائل شد؛ اما در اثنا ملاحظه کرد که پیر زنى فرتوت قفلى را به بازار آورده و از بیچارگى آن را در معرض فروش قرار داده است. اهل بازار هر کدام آن قفل را به قیمت ناچیز ارزیابى نمودند، جز کاسبى که امام در کنار دکّان او جلوس نموده بود؛ این کاسب ارزش واقعى قفل را اعلام داشت و گفت: با اندک تنزّلى حاضرم آن را بخرم و به همان مقدار کمى که تنزّل دادم در سود خود بسنده مىکنم.
پیرزن خرسند شد و قفل را به ارزش مذکور به او فروخت و رفت.
آن هنگام امام رو به آن مهمان طالب دیدار کرد و فرمود: این طور باشید تا ما خودمان شما را دیدار کنیم، و به زحمتِ ریاضت، خودتان را گرفتار نکنید.
امام صادقعلیهالسلام مىفرماید: "من سرّ أن یکون من أصحاب القائمعلیهالسلام فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الأخلاق، وهو منتظر، فإن مات و قام القائم بعده کان له من الأجر مثل أجر من أدرکه، فجدّوا وانتظروا، هنیئاً لکم أیّتها العصابة المرحومة".
کسى که دوست دارد یار امام زمانعلیهالسلام باشد، باید انتظارش توأم با پارسایى و اخلاق حسنه باشد. اگر این افراد قبل از قیام امامعلیهالسلام بمیرند، اجرشان همانند کسانى است که موفق به یاریش شدهاند. بکوشید و منتظر باشید، گوارا باد شما را اى گروه بخشوده شده!"
مرحوم محدث نورى در کتاب "نجم الثاقب" چنین آورده است:
شیخ فاضل حسنبن محمدبن حسن قمى، معاصر شیخ صدوق در "تاریخ قم" نقل کرده از کتاب "مونسالحزین فى معرفة الحق والیقین" از مصنفات شیخ ابى جعفر محمدبن بابویه قمى به این عبارت: باب بناى مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد مهدى علیه صلواتاللَّه الرحمن؛ سبب بناى مسجد مقدّس جمکران و عمارت آن به قول امامعلیهالسلام این بوده است که شیخ عفیف صالح حسنبن مثله جمکرانىرحمةاللَّه مىگوید که: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلث و تسعین
در سراى خود خفته بودم که ناگاه جماعتى از مردم به درِ سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته مرا بیدار کردند و گفتند: برخیز و طلب امام محمد مهدى صاحب الزمان - صلوات اللَّه علیه - را اجابت کن که ترا مىخواند.
حسن گفت: من برخاستم، به هم برآمدم و آماده شدم. گفتم: بگذارید تا پیراهن بپوشم.
آواز آمد که "هو ما کان قمیصک؛ پیراهن ببر مکن که از تو نیست". دست فرا کردم و سراویل خود را برگرفتم.
آواز آمد که "لیس ذلک منک، فخد سراویلک" یعنى آن سراویل که بر گرفتى از تو نیست، از آن خود برگیر. آن را انداختم و از خود برگرفتم و پوشیدم و طلب کلید درِ سراى کردم.
آواز آمد که "الباب مفتوح"، چون به در سراى آمدم، جماعتى از بزرگان را دیدم، سلام کردم و جواب دادند و ترحیب کردند. (یعنى مرحبا گفتند) مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است. چون نیک بنگریدم تختى دیدم نهاده، و فرشى نیکو بر آن تخت گسترده، و بالشهاى نیکو نهاده، و جوانى سى ساله بر آن تخت تکیه بر چهار بالش کرده، و پیرى پیش او نشسته و کتابى در دست گرفته و بر آن جوان مىخواند، و فزون از شصت مرد، بر این زمین بر گِرد او نماز مىکنند که بعضى جامههاى سفید و بعضى جامههاى سبز داشتند و آن پیر، حضرت خضر بود. پس آن پیر مرا نشاند.
حضرت امامعلیهالسلام مرا به نام خود خواند و گفت: برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین مىکنى و مىکارى و ما خراب مىکنیم و پنج سال است که زراعت مىکنى و امسال دیگر باره باز گرفتى و عمارتش مىکنى، رخصت نیست که تو در این زمین دیگر باره زراعت کنى، باید هر انتفاع که از این زمین برگرفتهاى رد کنى تابدین موضع مسجد بنا کنند؛ و بگو حسن مسلم را که: این زمین شریفى است و حق تعالى این زمین را از زمینهاى دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو آن را زمین خود گرفتى. و دو پسر جوان خداى عزوجل از تو باز ستاند و تو تنبیه نشدى و اگر نه چنین کنى، آزار وى به تو رسد آنچه که تو از آن آگاه نباشى.
حسن مثله گفت: یا سیدى و مولاى! مرا در این نشانى باید که جماعت سخن بى نشان و حجت نشنوند و قول مرا مصدَّق ندارند.
گفت: "انا سنعلم هناک" ما در اینجا علامتى بگذاریم تا تصدیق قول تو باشد. تو برو و رسالت ما بگذار، و به نزدیک سید ابوالحسن رو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چند ساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بناى مسجد بنهند، و باقى وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ماست بیارد و مسجد را تمام کند. و یک نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند؛ و مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع، و آن را عزیز دارند، و چهار رکعت نماز اینجا بگزارند: دو رکعت تحیت مسجد، در هر رکعتى یک بار الحمد و هفت بار "قل هواللَّه احد" و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند و دو رکعت نماز امام صاحب الزمانعلیهالسلام بگزارند بر این نسق، چون فاتحه خوانَد و به "ایاک نعبد و ایاک نستعین" رسد، صد بار آن را بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و رکعت دوم را نیز، به همین طریق بگزارد و در رکوع و سجود هفت بار تسبیح بگوید و چون نمازش را تمام کرد تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهراعلیهاالسلام، و چون از تسبیح فارغ شود سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش - صلوات اللَّه علیهم - بفرستد. و این نقل از لفظ مبارک امامعلیهالسلام است که "فمن صلّیهما فکأنّما صلّى فی البیت العتیق" یعنى هر که این دو رکعت نماز را بگزارد، چنان باشد که دو رکعت نماز در کعبه گزارده است.
حسن مثله جمکرانى گفت که: من چون این سخن بشنیدم با خویشتن گفتم که: گویا این موضع است که تو مىپندارى "إنّما هذا المسجد للإمام صاحب الزمان" و اشارت بدان جوان کردم که در چهار بالش نشسته بود. پس آن جوان به من اشارت کرد که برو. من بیامدم و چون پارهاى راه را بیامدم، دیگر باره مرا باز خواندند و گفتند:
بزى در گله جعفر کاشانى راعى است، باید آن بز را بخرى، اگر مردم ده بها نهند بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بده، و آن بز را فردا شب بیاور و بدین موضع بکش. و روز هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسى که علتى داشته باشد سخت، انفاق کن که حق تعالى همه را شفا دهد، و بز ابلق است و موهاى بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جانبى و چهار بر جانبى (کذو الدرهم سیاه و سفید همچون درمها)
پس رفتم، مرا دیگر باره باز گردانید و گفت: هفتاد روز یا هفت روز ما اینجائیم، اگر بر هفت روز حمل کنى دلیل کند بر شب قدر که بیست و سیم است و اگر بر هفتاد حمل کنى شب بیست و پنجم ذى القعدة الحرام بُود که روزى بزرگوار است.
پس حسن مثله گفت: من بیامدم و تا خانه آمدم و همه شب در آن اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگزاردم و نزدیک على المنذر آمدم و آن احوال با وى بگفتم. او با من بیامد و رفتیم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت: باللَّه نشان و علامتى که امامعلیهالسلام مرا گفت یکى این است که زنجیرها و میخها اینجا ظاهر است.
پس به نزدیک سید ابوالحسن الرضا شدیم، چون به در سراى وى برسیدیم، خَدَم و حَشَم وى را دیدیم که مرا گفتند: از سحرگاه سید ابوالحسن در انتظار تو است. تو از جمکرانى؟ گفتم: بلى.
من در حال به درون رفتم و سلام کردم و خدمت کردم، جواب نیکو داد و اعزاز کرد و مرا به تمکین نشاند و پیش از آنکه من حدیث کنم مرا گفت: اى حسن مثله! من خفته بودم که در خواب شخصى مرا گفت: مردى حسن مثله نام، از جمکران پیش تو آید بامداد، باید آنچه گوید سخن او را مصدّق دارى و بر قول او اعتماد کنى که سخن او سخن ماست و باید که قول او را رد نگردانى. از خواب بیدار شدم و تا این ساعت منتظر تو بودم.
حسن مثله احوال را به شرح با وى بگفت، در حال بفرمود تا زین بر اسبها نهادند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعى، گله بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز از پس همه گوسفندان مىآمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را گرفت و چون خواست که بهاى آن بدهد و بز را بیاورد، جعفر راعى سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیدهام و هرگز در گله من نبوده است و امروز است که او را مىبینم و هر چند مىخواهم که این بز را بگیرم میسر نمىشود و اکنون که پیش آمد.
پس بز را همچنان که سید فرموده بود در آن جایگاه آوردند، و بکشتند و سید ابوالحسن الرضا بدین موضع آمدند، و حسن مسلم را حاضر کردند، و انتفاع از او بستدند و وجوه رهق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب بپوشانیدند و سید ابوالحسن الرضا زنجیرها و میخها را به قم برد و در سراى خود گذاشت، و همه بیماران و صاحب علّتان مىرفتند و خود را در زنجیر مىمالیدند و خداى تعالى شفاى عاجل مىداد و خوش مىشدند.
و ابوالحسن محمدبن حیدر گوید که: به استفاضه شنیدم که سید ابوالحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم، و بعد از آن، فرزندى از آنِ وى را، بیمارى نازل شد و وى در خانه شد، و سر صندوق را برداشتند، زنجیرها و میخها را نیافتند.
این است مختصرى از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.
مرحوم نورى مىفرماید: "مؤلف گوید: در نسخه فارسى تاریخ قم و در نسخه عربى آن، که عالم جلیل آقا محمد على کرمانشاهى، مختصر این قصه را از آن نقل کرده در حواشى رجال میر مصطفى در باب حسن، تاریخ قصه را در ثلث و تسعین یعنى نود و سه بعد از دویست نقل کرده است، و ظاهرا بر ناسخ مشتبه شده، و اصل سبعین بوده که به معنى هفتاد است، زیرا که وفات شیخ صدوق پیش از نود است".
نگارنده گوید: بر این حدیث اشکالاتى وارد شده که مهمترین آنها از این قرار است:
1 - در تاریخ قم این خبر یافت نمىشود.
پاسخ این ایراد واضح است، زیرا چنانچه گفته شد، اصل عربى تاریخ و پانزده باب از ترجمه آن به کلّى مفقود شده است. بنابراین، این مطلب را به طور کلّى نفى نمودن، صحیح نیست. در نهایت آنچه مىتوان گفت این است که این خبر، در آن قسمت از کتاب که موجود است، مشهود نمىباشد.
2 - اساسا صدوق کتابى به نام مونسالحزین نداشته است، بنابراین، این خبر واهى و از مجعولات دروغ پردازان است.
جواب این اشکال بعدا مذکور مىگردد.
3 - تاریخ وقوع حکایت حسنبن مثله جمکرانى مطابق با سال ( 393) قمرى است، در حالى که راوى خبر (شیخ صدوق) در سال ( 381) وفات یافته است. بر این اساس شیخ صدوق بعد از دوازده سال از مرگش ناقل خبر و راوى اثر گردیده است.
حاجى نورى از این اشکال این طور پاسخ مىدهد که: در نسخه عربى، سبعین (هفتاد) به تسعین (نود) تحریف گردیده است (و این گونه تحریفات در کتابها بسیار است).
انسان ها، مسافرانی هستند که دیر یا زود به «شهر آرمانی» (اتوپیای) خود خواهند رسید و اما این که چقدر شرایط شهروندی را در خود ایجاد کرده اند، پرسشی است که هر کس خود می داند. با نگاهی کوتاه و گذرا به برخی مولفه های آن «مدینه فاضله امیدها» در می یابیم نسبت ما با آن چگونه است. باشد که بتوانیم با دست تدبیر خود، زمینه هر چه بهتر حضور در عصر روشنایی را فراهم سازیم.
شهر ظهور، مدینه قسط و عدل
کمتر بشری بر روی کره خاکی پای گذاشته که فطرت الهی او، همواره او را به عدل و قسط فرا نخوانده باشد، به گونه ای که ظالم ترین انسان ها نیز وقتی به وجدان خویش نظر کنند، «عدالت» را امری نیک، و ظلم و بی عدالتی را بد و ناشایست می یابند. از این روی، بشر از ابتدای آفرینش، همواره به امید بر پایی جامعه ای سرشار از قسط و عدل روزگار سپری کرده است، اگر چه روز به روز بر ابعاد ظلم در زندگی او افزوده شده است. چه جنگ های خونینی که در طول تاریخ رخ نموده و چه خون های پاکی که بر خاک ریخته، چه انسان های مظلومی که تنها بهره آنان از زندگی ظلم و تعدی دیگران بوده است و چه صفات روشن و سفید تاریخ که به ظلم ظالمان تاریک و سیاه شده است و اما خداوند متعال اراده فرموده است که در پایان این کتاب، برگه های سفید و نورانی، رقم خورده و نه تنها کشورمان به حکومتی عادلانه اداره می شود، که تمامی زمین را عدل و قسط فراگیرد و زمام امور جامعه و فرد به دست صالحان و مستضعفان قرار گیرد.
خداوند در این باره فرمود:« در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان صالح و شایسته ما به ارث خواهند برد.»(1)
و همچنین فرمود: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرمود که (در ظهور قائم) در زمین خلافت دهد، چنان که امت های صالح پیامبران گذشته را جانشینان خود ساخت و دین پسندیده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مومنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ایمنی کامل عطا فرماید که مرا عبادت کرده، هیچ به من شرک نورزند و هر که بعد از آن (وعده) کافر شود پس آن گروه همه فاسقان تبهکارند.»(2)
و انسانی که وارد این شهر شود، آکنده از عدل خواهد شد. رفتارش عدل، گفتارش عدل، راهش عدل و تمام وجودش سرشار از عدالت. وگرنه او در آن اجتماع جایگاهی نخواهد داشت. چرا که عدل و قسط وارد خانه های مردم و تمامی زوایای زندگی آنها می شود، همانگونه که سرما و گرما وارد می شود.(3)
در آن زمان است که هیچ گردنی در قید بندگی و بردگی باقی نخواهد ماند. حقوق هیچ انسانی توسط دیگری پایمال نخواهد شد و بندهای پیدا و پنهان بندگی غیر خداوند، از دست و پای انسانیت پاره خواهد شد. تمامی ستمکاران در صورت پافشاری بر رفتار خود، هلاک خواهند شد. مستضعفان پس از سپری کردن یک تاریخ مظلومیت، بر سریر پیشوایی زمین تکیه خواهند زد و این وعده الهی است که فرمود: « و خواستیم بر کسانی که در زمین فرودست شده بودند، منت نهیم و آنان را پیشوایان(مردم) گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم.»(4)
شهر ظهور، مدینه رفاه
در تنها شهر پایانی تاریخ، همه چیز در تسخیر انسانیت است، تا در راه رسیدن به کمال از آن بهره جوید. برخلاف امروزه که رفاه، مایه طغیان و سرکشی برخی می شود، در آن روز، تمامی واجبات الهی در راه نزدیک شدن به ذات خداوند استفاده خواهد شد.
پیامبر گرامی اسلامی(ص) فرمود:«در امت من مهدی قیام کند و در زمان او مردم به چنان نعمت و برخورداری رفاه دست یابند که در هیچ زمانی نیافته باشند... آسمان مکرر بر آنها ببارد و زمین چیزی از روییدنی خود را پنهان نسازد...»(5)
در آن دوران، بی نیازی به حدی خواهد رسید که مردمان جهت بهره مندی از ثواب، پرداخت صدقه و انفاق ، شهرهای بسیاری را پشت سر می گذارند، ولی هرگز کسی را نخواهند یافت تا به او انفاق نمایند.(6)
شهر ظهور، مدینه امنیت و سلامتی
وقتی خورشید عدالت طلوع کند، تمام زمین را عدل و قسط و رفاه سرسبز خواهد کرد و امنیت به کامل ترین صورت ممکن، خود را نشان خواهد داد، چرا که در آن زمان تمامی عوامل ناامنی از بین خواهد رفت. امنیت اخلاقی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و خانوادگی در آن روز به اوج خود خواهید رسید، به گونه ای که اگر یک زن مسافت بین عراق تا شام را به تنهایی سفر نماید هیچگونه خطری او را تهدید نخواهد کرد.(7)
شهر ظهور، مدینه تربیت
در آن روزگار و آن شهر، زمینه فراهم می شود تا انسان تحت تربیت انسان کامل، تا خدا پرواز کند. عدل به عنوان اساس حکومت و والاترین هدف قیام، زمینه رفاه همراه با امنیت را فراهم می نماید، تا انسان بدون هیچ دغدغه ای تحت تربیت قرار گیرد و به قرب الهی بار یابد.
روشن است که هر آنچه در هنگام ظهور دولت حق آشکار می شود، همه در راستای تربیت انسان ها برای رسیدن به کمال است. در آن شهر، تربیت بر اساس آموزه های تنها دین پذیرفته شده خداوند، اسلام عزیز خواهد بود. و تمامی ادیان دیگر به حقانیت دین خاتم شهادت خواهند داد و سر تعظیم و تسلیم فرود خواهند آورد (9) و همگان بر توحید و یکتا پرستی اجتماع خواند کرد (10) و تربیت قرآنی، تمامی انسان ها را تحت نفوذ دستورات خود قرار خواهد داد. به گونه ای که حتی زنان در خانه هایشان بر اساس تعالیم کتاب الهی و سنت پیامبر(ص) قضاوت و عمل خواهند کرد(11) و چون چنین شد و هدف بزرگ تربیت انسان برای حرکت به سوی خداوند به اجرا درآمد، چراغ دانش و نور معرفت نقش بسیار مهم و اساسی ایفا خواهد کرد. امام باقر علیه السلام در این باره فرمود: «و آن گاه که قائم ما قیام فرماید، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان کشیده، عقل هایشان جمع و اخلاقشان کامل گردد.»(12) در شهر ظهور همه چیز عرفان است، آگاهی است، نور است و حکمت. دیگر جایی برای جهل و تاریکی باقی نخواهد ماند و در آن روزگار است که خداوند به نور خود زمین را نورانی خواهد کرد.
«واشرقت الارض بنور ربها»(13)
پی نوشت ها:
1- سوره انبیاء، آیه 105.
2- سوره نور، آیه 55.
3- ر.ک. نعمانی، کتاب الغیبه، ص 296، ج 1.
4- سوره قصص، آیه 2.
5- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 488/ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 78.
6- نعمانی، کتاب الغیبه، ص 150، ج 8.
7- شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 625.
8- ر.ک. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 178، ج 136.
9- ر.ک - کلینی، کافی، ج 1، ص 432، ج 91.
10- شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 5.
11- نعمانی، کتاب الغیبه، ص 238، ج 3.
12- کلینی، کافی، ج 1، ص 25، ج 21.
13- سوره زمر، آیه 69.
* نشریه دیدار آشنا، شماره 40.
مرحوم ثقة الاسلام نورى در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات و روایات و کتب آسمانى پیشین و تعبیرات راویان و تاریخ نگاران تعداد یکصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(علیه السلام)ذکر مى کند و مدّعى است که در این مقام، از استنباط هاى شخصى و استحسان هاى غیر قطعى خوددارى نموده است که در غیر این صورت چندین برابر این اسماء و القاب، قابل استخراج از کتب مختلفه بود. که از آن جمله است:
محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شرید صاحب، غائب، قائم، منتظر و.... (1)
کنیه هاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم [هم کنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)]، ابوعبداللّه، اباصالح که مرحوم نورى ابوابراهیم، ابوالحسن و ابوتراب را نیز از کنیه هاى ایشان شمرده است.
در اینجا به ذکر پاره اى عناوین و صفات که در ضمن زیارت هاى مختلف و ادعیه مربوط به حضرت مهدى (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید که دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را که غالباً از لسان معصومین(علیهم السلام) در ضمن این دعاها و زیارتها براى امام دوازدهم(علیه السلام)بر شمرده شده برایمان روشن تر سازد.
قابل ذکر اینکه تمام این عناوین و اوصاف به طور خاص در مورد حضرت مهدى(علیه السلام)وارد گردیده، اگرچه بسیارى از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام(علیهم السلام)نیز مى تواند مصداق داشته باشد.
دیگر اینکه، آنچه ذکر مى شود نه به ادّعاى اسم یا لقب آن حضرت، بلکه به عنوان بهره ورى از تعابیر موجود در نصوص زیارت و دعاست، اعم از اینکه واژه اى مفرد یا جمله اى توصیفى باشد.
بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.
خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.
وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى که اولیاى حق رو به او دارند.
باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى که خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مى کنند.
داعى اللّه: دعوت کننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.
سبیل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاکت نخواهد داشت.
ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.
حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى کنند.
نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت ره جویان.
عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.
سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.
خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).
علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.
سفینة النّجاة: کشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.
عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.
القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابى بى نظیرى که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.
العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.
السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد.
القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور.
شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.
ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق.
نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ.
الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، کیان آیین، روح مذهب.
الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى.
صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت.
صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده کل هستى به اذن حق.
مطهّر الأرض: تطهیر کننده زمین که مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاکى از بسیط خاک.
ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى.
مهدى الامم: هدایتگر همه امّت ها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت.
جامع الکَلِم: گردآورنده همه کلمه ها بر اساس کلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.
ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.
دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.
الثائر بأمر اللّه: قیام کننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.
محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان.
مبیر الکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار.
معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.
مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پیشگان.
منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف کشیدگان.
سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا که کندى نپذیرد.
میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا که از بندگان گرفته شده.
مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان.
ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستى دوران.
کلمة اللّه التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.
تالى کتاب اللّه: تلاوت کننده کتاب خدا، قارى آیات کریمه قرآن.
وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى.
رحمة اللّه الواسعة: رحمت بى پایان خدا، لطف و رحمت بى کرانه پروردگار رحمت گسترده حق.
حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.
معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانش هاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى.
نظام الدین: نظام بخش دین.
یعسوب المتقین: پیشواى متقین.
معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.
مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان.
وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.
نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق.
الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.
کاشف البلوى: بر طرف کننده بلاها.
المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه کن کردن ظالمان.
المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن کژیها و نادرستى ها.
المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف کردن ستم و تجاوز.
المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى.
المؤمّل لاِحیاء الکتاب و حدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.
جامع الکلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.
السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، کانال رحمت حق بر خلق.
صاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت.
مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستکارى.
الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا.
المنصور على من اعتدى علیه و افترى: یارى شده علیه دشمنان و افترا زنندگان.
المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درمانده اى که چون دعا کند دعایش مستجاب شود.
یکی از وظایف منتظران راستین ظهور مصلح بزرگ جهانی، این است که هرگونه ابهام و تردید را از دل ناامیدان و منکران بزدایند و شور و نشاط و امید را جایگزین آن گردانند.
وعده های تحقق دولت عدل الهی، انتظار و ثواب منتظران و بعضی از وظایف آنها در دوران پرآشوب و آکنده از ظلم و ستم روزگار غیبت امام زمان علیه السلام در شعر و کلام بعضی اندیشمندان به وضوح دیده می شود که به نوعی امید را در قلوب ایجاد می نمایند. در این مطلب به بعضی از آن موارد اشاره ای گذرا می شود:
1. خواجه نصیرطوسی،در کتابکشف المراد آورده است:" غیبت او، مربوط به خود ما است."
یعنی عدم آمادگی ما نسبت به ظهور امام، باعث به تعویق افتادن ظهور حضرت می شود. پس باید هر چه بیشتر و سریعتر خود را آماده انقلاب امام زمان (عج) بنماییم.
2. اسدی طوسی، در گرشاسب نامه سروده است:
از این پس نباشد پیمبر اگر |
به آخر زمان، مهدی آید به در |
بگوید خط و نامه کردگار |
کند دین پیغمبری، آشکار |
بدارد جهان بر یکی دین پاک |
برآرد ز دجال و خیلش هلاک |
رسد ز آسمان هر پیمبر فراز |
شوند از پس"مهدی" اندر نماز |
3. خواجه حافظ شیرازی، دیوان:
کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل |
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید |
4. امام خمینی(ره)، در کتاب کوثر:
کسی که عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، حضرت مهدی است، آن هم نه عدالت در زمین برای رفاه مردم، بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت.
5. آیة الله طالقانی،در کتابآینده بشریت از نظر مکتب ما:
آن دینی که پیشوایان حق دستور می دهند که چون اسم صریح" قائم به حق" و موسس دولت حقه اسلام برده می شود همه برپا بایستید و آمادگی خود را برای اجرای تمام اوامر و دستورات، بدین وسیله اعلام نمایید، و خود را همیشه نیرومند و مقتدر برای اقامه حق در برابر بدخواهان نشان دهید، هیچ وقت نخواهد مُرد.
6. علامه طباطبائی،در تفسیرالمیزان:
حق این است که آیه شریفه(نور/54) جز با اجتماعی که به وسیله ظهور مهدی علیه السلام به زودی منعقد می شود قابل انطباق با هیچ مجتمعی نیست.
7. علامه جعفری، درترجمه و تفسیر نهج البلاغه:
در آن روزهای الهی(ظهور)، چهره نورانی آن انسان کامل(حضرت مهدی علیه السلام)، چهره حقیقی قرآن را روشن خواهد ساخت. آرا و نظریات پیش ساخته که بر مبنای آلودگی های مغزی و تمایلات درونی شکل گرفته اند، توانائی رویارویی با آن قیافه نورانی قرآن را از دست خواهند داد...
8. محمد تقی شریعتی، سقراط خراسان:
عمر طولانی تر از حد طبیعی، نظایر فراوان دارد که در کتب مربوطه نقل شده و به نص قرآن، حضرت نوح نهصد وپنجاه سال در میان قومش درنگ کرد. بنابراین برمبنای هیچ قاعده و به استناد هیچ قانونی، چه عملی، چه عقلی و فلسفی، منکرین حق تخطئه و رد و انکار اعتقاد به ولی عصر(عج) را ندارند.
او در این عالم، مثل قلب در وجود آدمی است و از جزیی و کلی امور این جهان درست همچون قلب نسبت به بدن آگاه است.
همه روزه اعمال خیر و شر افراد به نظر مبارکش می رسد، از کارهای زشت شیعیان دلگیر و متاثر می گردد، و اعمال شایسته آنها، او را شادمان می سازد و درباره انجام دهنده اش دعای خیر می کند. اگر فقط یک روز از عمر دنیا بیش نماند، حتما ظهور می فرماید و جهان را پر از عدل و داد می کند پس از آنکه از جور و فساد لبریز شده باشد.
وظیفه شیعه این است که همواره منتظر ظهور باشد و از خدا بخواهد و دعا و ندبه کند.از بزرگترین عبادات همین انتظار است که شب های قدر، بلکه هر شب جمعه، حتی همه شب، این انتظار را داشته و به این امید و نیت به رختخواب رود، و ضمنا خود را آماده یاری آن بزرگوار نماید.
بزرگترین آرزوی شیعه این است که فرج آل محمد(ص) را دریابد و از اصحاب امام زمان علیه السلام باشد، اگر در این آرزو و در انتظار مرد، به شهادت رسیده و اگر به آن رسید، به سعادت ابدی نائل گشته است.
9. استاد شهید مرتضی مطهری،در کتاب قیام و انقلاب مهدی(عج):
مهدی موعود(عج) تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.
10. دکتر شریعتی،در کتابانتظار مذهب اعتراض:
" انتظار" ، هم یک اصل فکری اجتماعی و هم یک اصل فطری انسانی است، به این معنا کهاساسا انسان موجودی است منتظر و هر که انسان تر، منتظرتر.
"انتظار" به بشر، آینده گرایی و بینش بزرگ می دهد.امابشر امروز در نظام پلید مصرفی، انتظار را از دست داده و فقط منتظر اتوبوس ایستاده است.
" منتظر" ، انسان معتمدی است که هر لحظه در انتظار انفجار قطعی نام های ضدانسانی است و همواره خود را برای شرکت در چنین انقلاب جهانی؛ که با شمشیر علی و زره پیغمبر و به دست فرزند پیغمبر و علی(علیه السلام) برپا می شود، آماده می کند.
11. شهید سید محمد باقر صدر، انقلاب مهدی(عج) و پندارها:
" مهدی" اسلام، انسان معینی است که در کنار ما با تمام وجودش زندگی می کند، و برای ما در همه این دردها،غصه ها و آتش تاخت و تازهای ستمگران... می سوزد. و خود او هم در انتظار آن لحظه ای است که بتواند دستش را به سوی ستمدیده محروم دراز کند و ریشه ستمگران را از بن بکند.
12. محمدرضا حکیمی،در کتابخورشید مغرب:
"انتظار"، در درون تاریکی و سردی ها، به دمیدن سپیده دمان چشم داشتن، و به امید طلوع خورشید زیستن!
در جهان آکنده از ستم و بیداد، دست و پا زدن و از شادمانی طلوع طلیعه جهان آکنده از داد و دادگری سرشار بودن!
در برابر کوه مشکلات زمانه قرار گرفتن، و چون کوه مقاوم بودن!
شمشیرها و شهادت ها را پذیرا شدن و خط ها و شهامت ها را پاس داشتن!
این است" انتظار"، شعار شورآور منتظران، مقاومان، پایداران، شیعیان، مهدی طلبان تاریخ.
انتظار، در ماهیت خود، انسان منتظر را متوجه خدای جهان می کند. منتظران، چشم به راه" مهدی"(عج) هستند. مهدی علیه السلام(همان) بنده خدا، که به قدرت خدا زنده است.
توجه به خدا و طلب فرج از درگاه خدا، از مهم ترین اصول این اعتقاد است.
منتظران باید همیشه روی دل به سوی خدا کنند و از پیشگاه لایزال، طلب گشایش و فرج نمایند.
انسان منتظر حکومت علی وار مهدی علیهماالسلام، علاوه بر تدین و تقوی، باید پارسا باشد و خود را چنان که آن پیشوا دوست دارد، بسازد و بدارد، و به او و یاران او شباهت به هم رسانده تا به لطف خدا درشمار آنان به حساب آید.
انسان منتظر باید دارای اخلاق اسلامی باشد، و جامعه منتظر باید مظهر اخلاق اسلامی باشد. شیعه باید با رفتار انسانی، همواره مایه زینت و افتخار ائمه طاهرین علیهم السلام باشد نه مایه ننگ آنان.و این رعایت، در دوران غیبت امام، واجب تر است.
دوران انتظار، دوران تکلیف است. و آن تکلیف، نگهبانی دین خداست در سطح فرد و در سطح اجتماع.
در عصر انتظار، ممکن است شبهه هایی در ذهن برخی به وجود بیاید، یا شیاطین پنهان و یا شیاطین آشکار، به سست کردن پایه های اعتقادی افراد برخیزند. باید در برابر این شبهه ها مقاومت کرد و آنها را از ذهن ها زدود.
نگهبانان میراث قرآنی و فرهنگ تربیتی اسلامی باید در برابر همه این تهاجمات پایداری کنند.
امید که همگی ما، خود را در برابر این مسئولیت خطیر، مسئول بدانیم و لحظه ای از وظیفه خویش در راه دفاع از دین خدا غافل نشویم.
طلیعه
از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون همواره دو جریان حقّ و باطل به موازات هم پیشرفته و کره خاک هیچگاه از مصاف این دو جریان خالی نبوده است. پیروان هر یک از حقمداران گذشته، همواره بسترسازان حقگرایان آینده بودهاند و حق گرایان آینده تداومبخشان راه حقپرستان گذشته. وضعیت باطلپیشهگان و دور افتادگان از صراط مستقیم نیز بر همین منوال بوده است.در این میان ارتباط حجتهای الهی در تداوم بخشیدن به مسیر صحیح هدایت و سعادت بشر بسیار عمیقتر و محکمتر بوده است؛ چرا که هر نبیّ و ولیّ الهی با در نظر گرفتن شرایط عصری که در آن به سر میبرد راه انبیا و اولیای الهی پیش از خود را تداوم میبخشد. به عبارت دیگر همه انبیا و اولیای الهی چراغهای نورانی هدایتند؛ منتهی هر کدام متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود به نور افشانی میپردازند.
در فرهنگ اسلامی ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان جانشینان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همگی نور واحدند و هدف مشترکی را دنبال میکنند. وجود هر یک از آنان همانند یک مشعل روشن یا عَلَم سرافراز، مسیر صحیح و کامل هدایت را به بندگان خدا نشان میدهند و آنان را از گرفتار شدن به ضلالت و گمراهی باز میدارند. با این همه ارتباط و پیوستگی بعضی از آنها با همدیگر از ویژگی و خصوصیتی برخوردار است که از بررسی این گونه از پیوندها میتوان با مراحل گوناگون چگونگی تداوم مبارزه حقّ و باطل و سرنوشت نهایی این مبارزات و همینطور با بخشی از ریزهکاریهای دقیق سنتهای الهی و روند تحقق نهایی اهداف حیات بخش انبیا و اولیای الهی آشنا شد.
بدون تردید پیوستگی و ارتباط امام حسین علیه السلام با آخرین حجت الهی حضرت بقیةاللّه عجل الله فرجه بسیار بارز و در خور تعمّق است؛ چرا که با بررسی ابعاد مختلف پیوند این دو حجّت الهی بهخوبی چگونگی فراهم شدن بستر حاکمیّت احکام و ارزشهای الهی در سرتا سر عالم مشخص میشود. این نوشته در پی آن است که برخی از پیوستگیهای حضرت سیدالشهداءعلیه السلام با موعود بزرگ جهانی حضرت مهدی علیه السلام را روشن سازد.
الف) امام مهدی عجل الله فرجه از تبار امام حسین علیه السلام
در مجموعه روایات منقول از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهارعلیه السلام بارها تصریح شده است که منجی عالم بشریت حضرت مهدی علیه السلام از نسل امام حسین علیه السلام است. از جمله روایت شده است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در یکی از روزهای آخر عمر مبارکشان در حالی که دستشان را به شانه امام حسین علیه السلام گذاشته بودند خطاب به دختر بزرگوارشان حضرت زهرا علیه السلام فرمودند:
مهدی این امت از نسل این فرزندم است. دنیا به پایان نخواهد رسید مگر اینکه مردی از اولاد حسین علیه السلام قیام کرده جهان را باعدل و داد پر سازد...1ایشان در جای دیگر در ضمن معرفی ائمه اطهار علیهم السلام میفرمایند:
امامان بعد از من دوازده نفرند که نُه نفر از آنها از تبار فرزندم حسین علیه السلام است که نهمین نفرشان قائم است این دوازده تن اهل بیت و عترت من هستند. گوشت آنها گوشت من و خون آنها از خون من است.2
امیر مؤمنان علیبنابیطالب علیه السلام روزی به حضرت اباعبداللّه علیه السلام فرمودند: نهمین فرزند تو ای حسین، قائم آلمحمّد صلی الله علیه و آله است او دین خدا را آشکار ساخته و عدالت را در سرتاسر زمین حاکمیّت خواهد بخشید...3در این باره خود امام حسین علیه السلام نیز میفرمایند: نهمین فرزند من، قائم به حقّ است خداوند به وسیله او زمین مرده را دوباره زنده خواهد ساخت و دین را حاکمیّت خواهد بخشید. او حق را برخلاف میل مشرکان و دشمنان احقاق خواهد کرد.4ب) تحقق اهداف عاشورا با قیام مهدی علیه السلام
امام حسین علیه السلام با هدف زنده ساختن احکام قرآن و سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و از بین بردن بدعتهایی که در نتیجه حاکمیت بنی امیّه در دین ایجاد شده بود قیام کردند و در طول مسیر مدینه تا کربلا ضمن اشاره به انگیزه قیام شان فرمودند:من به منظور ایجاد اصلاح در امّت جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله قیام کردهام میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به همان سیره و شیوه مرسوم جدّم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و پدرم علیبنابیطالب علیه السلام عمل میکنم.5آن حضرت در نامهای به بزرگان قبایل بصره تصریح میکنند:من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش دعوت میکنم. در شرایطی که اکنون ما زندگی میکنیم سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله از بین رفته و به جای آن بدعت و احکام و ارزشهای غیر اسلامی نشسته است مرا بپذیرید و به یاری من برخیزید. شما را به راه ارشاد و رستگاری هدایت خواهم کرد.6از مجموعه سخنان امام حسین علیه السلام اهداف والای نهضت عاشورا به خوبی روشن میشود که احیای قرآن، احیای سنت نبوی و سیره علوی، از بین بردن کجرویها، حاکم ساختن حق، حاکمیّت بخشیدن به حقپرستان، از بین بردن سلطه استبدادی حکومت ستمگران، تأمین قسط و عدل در عرصههای اجتماعی و اقتصادی و... از جمله آنهاست.
از طرف دیگر وقتی اهداف قیام منجی عالم بشریت و ویژگیهای حکومت جهانی آن حضرت را مورد بررسی قرار میدهیم همین اهداف و انگیزهها حتی با تعابیر مشابه با تعابیر به کار رفته در مورد نهضت حسینی قابل مشاهده است.
حضرت علی بن ابیطالبعلیه السلام در توصیف سیره حکومتی امام مهدی علیه السلام میفرمایند:
هنگامی که دیگران هوای نفس را بر هدایت مقدم بدارند او [مهدی موعود علیه السلام] امیال نفسانی را به هدایت بر میگرداند و در شرایطی که دیگران قرآن را با رأی خود تفسیر و تأویل خواهند کرد او آراء و عقاید را به قرآن باز میگرداند. او به مردم نشان خواهد داد که چگونه میتوان به سیره نیکوی عدالت رفتار کرد و او تعالیم فراموش شده قرآن و سیره نبوی را زنده خواهد ساخت.7
امام صادق علیه السلام میفرمایند: حضرت مهدی علیه السلام تمام بدعتهای ایجاد شده در دین را در سرتاسر جهان از بین خواهد برد و در مقابل، تکتک سنتهای نبوی را به اجرا در خواهد آورد.9آن حضرت در جای دیگر ضمن تصریح به این حقیقت که امام مهدی علیه السلام بر طبق سیره و روش رسول اکرم صلی الله علیه و آله عمل خواهد کرد؛ درباره اصلاحات انجام شده توسط آن حضرت چنین میفرماید:
قائم آل محمّد صلی الله علیهم به همان شیوهای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رفتار میکردند رفتار خواهد کرد آنچه از نشانه و ارزشها و شیوههای جاهلیت که باقی ماندهاند از میان برمیدارد و پس از ریشه کن کردن بدعتها احکام اسلام را از نو حاکمیّت میبخشد.10
امام صادق علیه السلام در زمینه نوع قضاوت و داوری و برخورد آن حضرت با ظلم و ستم نیز میفرمایند: چون قائم ما قیام کنند در بین مردم به عدالت داوری خواهند کرد و در زمان او بساط ستم و بیداد از روی زمین جمع خواهد شد و راهها امن شده... و هر صاحب حقّی به حقّ خود دست خواهد یافت و احکام و ارزشهای حیاتبخش دینی در سرتاسر جامعه حاکمیّت پیدا خواهد کرد.11نتیجه آن که علاوه بر مشترک بودن اهداف نهضت عاشورا با قیام امام مهدی علیه السلام در زمان حکومت جهانی حضرت ولی عصر علیه السلام بذرها و نهالهای غرس شده در جریان قیام کربلا به بار خواهد نشست و به برکت آن، جهان پر از عدل و داد خواهد شد و تمام اهداف انبیای الهی از آدم تا خاتم تحقق خواهد یافت و بشر طعم واقعی صلح و امنیّت و سعادت را خواهد چشید.
ج) مهدی علیه السلام منتقم خون امام حسین علیه السلام
یکی از القاب حضرت مهدی علیه السلام منتقم است. در توضیح علّت برگزیده شدن این لقب بر آن حضرت مطالب زیادی در سخنان اهل بیت علیهم السلام وارد شده است. از جمله در روایتی که از امام محمّدباقر علیه السلام نقل شده، وقتی از آن حضرت سؤال میکنند که چرا فقط به آخرین حجّت الهی قائم گفته میشود؟ آن حضرت در پاسخ میفرمایند:
چون در آن ساعتی که دشمنان، جدّم امام حسین علیه السلام را به قتل رساندند فرشتگان با ناراحتی در حالی که ناله سرداده بودند عرض کردند پروردگارا! آیا از کسانی که برگزیده و فرزند برگزیده تو را ناجوانمردانه شهید کردند در میگذری؟ در جواب آنها خداوند به آنان وحی فرستاد که: ای فرشتگان من! سوگند به عزّت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدّت زمان زیادی. آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امامحسین علیه السلام را به آنان نشان داد و پس از اشاره به یکی از آنان که در حال قیام بود فرمود: با این قائم از دشمنان حسین علیه السلام انتقام خواهم گرفت.12در تفسیر آیه «وَمَنْ قُتِلَ مظلوماً فقد جَعَلْنا لِوَلیّه سلطاناً...؛ هر کس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او تسلطی بر ظالم قرار میدهیم»...13از امام صادق علیه السلام روایت شده است که: مراد از مظلوم در این آیه، حضرت امام حسین علیه السلام است که مظلوم کشته شد و منظور «جَعَلنا لِوَلیِّه سلطانا» امام مهدی علیه السلام است.14امامباقر علیه السلام نیز تصریح میکنند: ما اولیای دم امام حسین علیه السلام هستیم. هنگامی که قائم ما قیام کنند پیگیری خون امام حسین علیه السلام خواهد کرد.15در دعای ندبه نیز به این حقیقت با این تعبیر تصریح شده است: أینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلا.
کجاست آن عزیزی که پس از ظهورش خون شهید مظلوم کربلا را از دشمنان باز پس خواهد گرفت...16
همچنین روایت شده است که حضرت مهدی علیه السلام پس از ظهور بین رکن و مقام برای مردم خطبه خواهد خواند و در مهمترین قسمت خطبه به صورت مکرر با نهایت اندوه و تأثر شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام را مورد اشاره قرار خواهد داد از جمله خواهد فرمود:
ای مردم جهان! منم امام قائم. منم شمشیر انتقام الهی که همه ستمگران را به سزای اعمالشان خواهم رساند و حقّ مظلومان را از آنها پس خواهم گرفت. ای اهل عالم! جدّم حسین بن علی علیه السلام را تشنه به شهادت رساندند و بدن مبارک او را عریان در روی خاکها رها کردند. دشمنان از روی کینه توزی جدم حسین علیه السلام را ناجوانمردانه کشتند...17
در حقیقت با این گونه از عبارات نوید انتقام خون به ناحق ریخته امام حسین علیه السلام را به جهانیان خبر میدهد...
و هم چنین به دلالت روایات فراوانی شعار یاران امام مهدی علیه السلام پس از ظهور این جمله بسیار الهامبخش است: یالثارات الحُسَین علیه السلام.18 ای بازخواست کنندگان خون حسین علیه السلام.
این جمله اشاره به این معنا دارد که هنگام انتقام خون پاک امام حسین علیه السلام فرارسیده است کسانی که میخواهند از دشمنان آن حضرت انتقام خون بهناحقّ ریخته حجّت الهی را بگیرند مهیا شوند.
د) مهدی همیشه به یاد حسین
از آنجا که امام حسین علیه السلام با تمام وجود همه توانمندیها و سرمایههای خود را ایثار کرد تا اسلام را از خطر اساسی برهاند؛ آخرین حجت الهی نیز تصریح دارند که همواره به یاد ایثارگری و فداکاریهای آن حضرت هستند و شب و روز با یادآوری مصیبتهایی که بر ایشان روا داشته شد خون گریه میکنند.
در بخشی از زیارت «ناحیه مقدسه» در این باره میخوانیم: ...اگر روزگار وقت زندگی مرا از تو [ای حسین] به تأخیر انداخت و یاری و نصرت تو در کربلا در روز عاشورا نصیب من نشد، اینک من هر آینه صبح و شام به یاد مصیبتهای تو ندبه میکنم و به جای اشک بر تو خون گریه میکنم...
بدون تردید این قبیل از تعابیر نهایت محبّت و دلبستگی حضرت مهدی علیه السلام رابه سیّد الشهداء علیه السلام نشان میدهد و ضرورت زنده نگه داشتن خاطره اباعبداللّه علیه السلام از جمله از طریق عزاداری برای آن حضرت را مورد تأکید قرار داده و عمق فاجعه کربلا و جنایت بنی امیه به اسلام و انسانیت را افشا میکند.
حتی این به یاد امام حسین علیه السلام بودن در عملکرد سایر ائمه اطهار علیهم السلام نیز به چشم میخورد؛ یعنی آنها نیز در مواقع اشاره به فداکاریها و مظلومیت های امام حسین علیه السلام به گونهای موضوع امام مهدی علیه السلام را مورد تأکید قرار دادهاند به عنوان مثال در دعای ندبه امام صادق علیه السلام یاد سیّد الشهداء علیه السلام به همراه امام مهدی علیه السلام گرامی داشته شده است.
در حقیقت شکایت شهادت جانگداز حضرت امام حسین علیه السلام به ساحت مقدّس حضرت بقیةاللّه علیه السلام شده است و درخواست میشود که به عنایت خداوند متعال هر چه زودتر زمینه ظهور فراهم شود بلکه هر چه زودتر مهدی موعودعلیه السلام ظهور نموده انتقام خون آن حضرت را از دشمنان بگیرند...و حتی به پیروان اهل بیتعلیه السلام توصیه میشود که در شب میلاد امام عصر (عج) از زیارت امام حسین علیه السلام غافل نشوند.
البتّه این موضوع به همین صورت در مورد امام حسین علیه السلام نیز مطرح است؛ یعنی حضرت اباعبداللّه حسین علیه السلام نیز همواره به یاد مهدی موعود بودهاند. در دعای روز ولادت امام حسین علیه السلام از امام مهدی علیه السلام یاد میشود و در روز عاشورا و در زیارت عاشورا نام و یاد مهدی علیه السلام تسلی بخش قلب سوزان شیفتگان اهل بیت علیهم السلام است.
مجموعه این برنامههای حساب شده، پیوند عاشورا و امام حسین علیه السلام را با قیام جهانی امام مهدی علیه السلام هر چه بیشتر روشن میسازند.
گذشته از همه آنچه بیان شد، طبق روایات بسیاری که از حضرات معصومین علیهم السلام نقل شده است در بسیاری از مسائل جزئی نیز امام مهدی علیه السلام با امام حسین علیه السلام پیوستگیها و ارتباطات قابل توجهی دارند که از آن جمله است:
1. روز ظهور امام مهدی علیه السلام مقارن با روز عاشورا است. از امام باقر علیه السلام روایت شده است: قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله در روز شنبه که مصادف با روز عاشورا؛ یعنی همان روزی که حضرت اباعبداللّه علیه السلام به شهادت رسیدند قیام خواهد کرد.19
2. از مجموعه روایات به خوبی روشن میشود همانگونه که امام حسین علیه السلام نهضت خود را از مکه آغاز کردند؛ یعنی پس از خارج شدن از مدینه به مکه آمدند و از کنار بیتاللّه قیام خود را به مردم خبر دادند و به سمت کوفه حرکت کردند، حضرت مهدی علیه السلام نیز از کنار بیت اللّه جهانیان را به بیعت با خود فرا خواهد خواند و آن گاه حرکتهای اصلاحی را تداوم خواهد بخشید و در نهایت مقرّ حکومتی خویش را در کوفه قرار خواهد داد.
3. حتی طنین صدای امام مهدی علیه السلام همان طنین صدای امامحسین علیه السلام است. پیام مهدی علیه السلام همان پیام حسین علیه السلام است که فریاد میزند: ای مردم مگر نمیبینید به حقّ عمل نمیشود و از باطل خودداری نمیگردد... امر به معروف و نهی از منکر کنار گذاشته شده است و احکام الهی و سنن پیامبر صلی الله علیه و آله آشکار هتک میشود و...
این پیام و هشدار در لحظه ظهور با همان صدا به مردم جهان اعلام خواهد شد که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا با همان لحن و آهنگ مردم را به تبعیت از حقّ و اعراض از بدیها فرا خواندند: إنّ صوت القائم یشبه بصوت الحسین علیه السلام.
صدای [گیرا و دلنواز] قائم شبیه [طنین خوش] صدای اباعبداللّه علیه السلام است.
4. برخی از یاران حسین علیه السلام پس از رجعت در رکاب امام مهدی علیه السلام به یاری آن حضرت خواهند پرداخت و حتی برخی از فرشتگانی که جزء اصحاب امامحسین علیه السلام بودهاند در خدمت قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله خواهند بود و... .
«أللّهمّ نرغب إلیک دولة کریمة تعزّبها الإسلام و أهله و تُذِّلُ بها النفاق و أهله...»
بوش سه هفته پیش جلسه ای با عده ای از روحانیون ونخبگان مسلمان آمریکا داشته است.وی تیمی مطالعاتی تحت نظارت خود متشکل از کارشناسان مسائل خاورمیانه و اسلام در وزارت امور خارجه، چند نفر از اطلاعات آمریکا (CIA) و نخبگان مسلمان مقیم آمریکا را بوجود آورده است. |
جورج دبلیو بوش، رییس جمهور آمریکا، چندی پیش دستور تشکیل تیمی مطالعاتی را داد. به گزارش شیعه نیوز به نقل از « فردا »، جرج دبلیو بوش، سه هفته پیش جلسه ای با عده ای از روحانیون و نخبگان مسلمان آمریکا داشته است که در آن جلسه با فلسفه امام زمان (عج) آشنا شده است. بنا بر این گزارش، وی تیمی مطالعاتی تحت نظارت خود متشکل از کارشناسان مسائل خاورمیانه و اسلام در وزارت امور خارجه، چند نفر از اطلاعات آمریکا (CIA) و نخبگان مسلمان مقیم آمریکا را بوجود آورده است که به وی اطلاعاتی در مورد امام زمان (عج) و اعتقادات مسلمانان به آن حضرت بدهند. شایان ذکر است، بوش در آن جلسه ذکر کرده بود که : «این امام باید چیز خاصی داشته باشد که مسلمانان برای او خود را می کشند.» گفتنی است، دیک چنی از مخالفان سر سخت این تیم مطالعاتی است. |
زندگی بقیةاللهالاعظم عجلالله تعالیفرجه در زمان غیبت، و چگونگی آن، چنان است که خود آن حضرت در دعای حجاب از درگاه قادر متعال درخواست نموده که محجوب، و پشت پرده دیدهها باشد. اَللهُمَّ احْجِبْنِی عَن عُیونِ اَعدائِی وَ اجْمَع بَینِی وَ بَینَ اَولِیائِی. 1
در تشرّف ابراهیم بن مهزیار آمده که از طائف گذشتیم و به قسمتی از دشت حجاز رسیدیم که عواملی نامیده میشد. در این دیدار امام علیهالسلام به پسر مهزیار فرموده است:
پدرم با من پیمان بسته که در مخفیترین و دورترین سرزمینها مسکن گزینم تا از تیررس اهل ضلالت در امان باشم. این پیمان مرا به این ریگزارهای عواملی و دشت حجاز از نجد تا تهامه انداخته است. 2
در نقل دیگری آمده است که حضرت نمیخواهد در زیر پرچم هیچ حکومتی قرار گیرد تا بیعت کسی به گردنش نباشد.
البته این بدان معنا نیست که حضرت ولیعصر عجلالله تعالیفرجه در محل اقامت خود، تنها است. بلکه همواره تعدادی از بزرگان در محضر آن سرور هستند تا در این دوران عزلت، وسیله رفع غربت از وجود اقدس آن هادی امّت و عصاره خلقت باشند. امام صادقعلیهالسلام فرمود:
لابُدَّ لِصاحِبِ هَذا الاَمرِ مِن عُزلَةٍ وَ لا بُدَّ فِی عُزلَتِهِ مِن قُوّةٍ وَ مَا بِثَلاثِینَ مِن وَحشَةٍ وَ نِعمَ المَنزِلُ طِیبَة؛ برای صاحب این امر به ناگزیر دوران عزلتی هست و در ایام عزلت، نیرو و افرادی لازم است تا با وجود سی نفر، دیگر وحشتی نباشد. وه چه جایگاه خوبی است مدینه. 3
علامه مجلسی پس از ذکر این روایت مینویسد:
این روایت دلالت دارد بر اینکه همواره سی تن از شیعیان و نزدیکان در محضر آن بزرگوار هستند که هرگاه عمر یکی از آنها به پایان رسید؛ دیگری به جای او تعیین میشود و جای او را پر میکند. 4
در تشّرف علّامه سیدمحسن امین عاملی آمده که حضرت برای جمعی از یارانش بیاناتی ایراد میفرمود. از جمله فرمود: فرزندان حضرت زهراعلیهاالسلام اگر گرفتار انحرافی شوند، آخر کار، حقّ را دریافته از دنیا میروند. و فرمود: امیرعلی شریف مکّه در حال مرگ است. و من (سیدمحسن امین) که در عرض هفت سال اقامت در مکه و شرکت در مراسم حج، در آرزوی دیدار یار بودم؛ نگران آن دوست شدم و سریع خود را به منزل امیرعلی رساندم. دیدم همه اطرافیان نگران حال او هستند، و تا وارد سالن استراحتش گردیدم دیدم همان وجود مبارک بر بالین امیرعلی، نام امامان اثنیعشری را با کلمه حجةالله تلقین میکند. تا به خودش رسید، فرمود: بگو اشهد انک حجةالله. شهادت گفتن همان و تمام کردن همان.
من از مهابت آن حضرت ساکت بودم که خیلی سریع تشریف بردند. تکانی خوردم که آقا کجا رفت؟ دیگران و بیخبران گفتند: که کجا رفت یعنی چه؟ آری آن را که خبر شد، خبری باز نیامد. 5
امام ششم علیهالسلام میفرماید:
در غیبت کبری به جز نزدیکترین دوستان، کسی از جایگاه او اطلاع نخواهد داشت. 6
نیز وارده شده که در غیبت کبری کسی از اقامتگاه او اطلاع ندارد، جز خدمتکاری که متصّدی امور آن سرور است. 7
مرحوم شیخ مفید میفرماید:
اخبار فراوانی از پیشوایان معصوم علیهمالسلام به ما رسیده که برای قائم عجلالله تعالیفرجه دو غیبت است که یکی طولانیتر از دیگری است. در غیبت کوتاه، خواصّ شیعه از جایگاه او آگاهند، ولی در غیبت طولانی او، مردم از اقامتگاه او بیخبر خواهند بود، به جز دوستان مورد اعتماد که متصدّی خدمتگزاری آن حضرت هستند. 8
آنچه مسلّم و تردیدناپذیر است این که آن حضرت همه ساله در مراسم حجّ شرکت میکند و خانه خدا را زیارت میکند، ولی انبوه حجگزاران او را نمیبینند 9 و اگر بینند نمیشناسند. 10
از این رهگذر در طول غیبت آن خورشید جهان تاب، دلباختگان کوی او به حج خانه خدا روی آورده، در مراسم حج به جستجوی او میپردازند، و چه بسیار نیک بختانی که توفیق تشرّف و به پیشگاه آن کعبه مقصود و قلبه موعود را در کنار خانه خدا یافتهاند. 11 ¬لیکن در غیر ایام حج، دلیل قاطعی بر اقامت آن بزرگوار در مکان معیّنی نداریم. فقط اشارات و کنایاتی در برخی از احادیث وارد شده که بخشی از آنها را یادآور میشویم.
در توقیع شریفی که در سال410هجری از ناحیه مقدسه برای شیخ مفید صادر شده است؛ حضرت بقیةالله عجلالله تعالی فرجه چنین مرقوم فرمودهاند:
اگر چه ما در سرزمین دوردستی سکنی گزیدهایم که از جایگاه ستمگران بدوریم – زیرا خداوند مصلحت ما و شیعیان مؤمن ما را در این دیده که تا حکومت دنیا در دست تبهکاران است در این نقطه دور دست مسکن نمائیم- ولی از اخبار شما آگاهیم و هرگز چیزی از شما بر ما پوشیده نمیماند و میدانیم که چه گرفتاری و پریشانی به شمار رسیده است... 12
هنگامیکه از امام حسن عسگری علیهالسلام پرسیدند: اگر حادثهای بر شما روی داد از فرزند بزرگوار شما کجا سراغ بگریم؛ حضرت فرمود: در مدینه. 13
امام صادقعلیهالسلام نیز بههنگام بحث از غیبت کبری میفرماید: وه چه جایگاه خوبی است مدینه. 14
توضیح آن در تشرف ابراهیمبن مهزیار به اختصار گذشت. 15
امام صادقعلیهالسلام از کوه رضوی یاد میکند و میفرماید:
از هر درخت میوه در آن هست و چه پناهگاه خوبی است برای شخص خائف. وه چه پناهگاه خوبی!... صاحب این امر را در آن دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. 16
مرحوم نوری مینویسد:
اخبار بسیاری هست که از نظر معنی متواترند، و دلالت دارند بر اینکه در شرق و غرب جهان دو شهر بهنامهای جابلقا و جابلسا وجود دارند که اهل آنها از انصار حضرت ولیعصر عجلالله تعالیفرحه هستند و در محضر آن حضرت خروج میکنند. 17
عجلالله تعالیفرجه: علامه مجلسی در جلد السماء العالم بحارالانوار از کتاب قسمت اقالیم ارض و بلاد آن که تألیف یکی از علمای اهل سنّت است، نقل میکند که:
بلد مهدی علیهالسلام شهری است نیکو و محکم که آنرا مهدی فاطمی بنا کرده و برای آن قلعهای قرار داده است. 18 [البته هیچ ربطی به مکان زندگی حضرت مهدیعلیهالسلام ندارد.]
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
برای صاحب این امر خانهای است که به آن بیت الحمد گفته میشود. در آن خانه چراغی است که از روز ولادت آن حضرت روشن است و این چراغ تا روزی که آن حضرت با شمشیر قیام کند خاموش نمیشود. 19
داستان مفصّل و معروف انباری حکایت از آن دارد که شخص محترمی در مجلسی عونالدین وزیر اظهار داشت که من به سال 622 هجری از زادگاه خود همراه یک کاروان تجارتی به سرزمین بربر رفتیم و از آنجا سفر دریائی خود را آغاز کردیم. سرانجام به جزیرههائی رسیدیم که همسفران و حتی ناخدای کشتی برای نخستین بار به آن جزیرهها رسیده بودند. اسامی آن جزایر عبارت بود از: مبارکه، زاهره، صافیه، ظلوم و عناطیس که ساکنان آنها همگی از شیعیان بودند و بر آنها 5 نفر از اولاد حضرت صاحبالزمانعجلالله تعالیفرجه به نامهای طاهر، قاسم، ابراهیم، عبدالرحمن و هاشم حکومت میکردند.
آنگاه بطور مفصّل از اخلاق و رفتار نیکوی آنها و از صفا و زیبائی بینظیر آنجا سخن گفته است. پس از پایان یافتن سخنان وی، وزیر ناصبی از یکایک حاضران تعهدّ گرفته که این داستان را هرگز نقل نکنند، و آنها تا روزی که آن وزیر زنده بود آنرا مخفی نگه داشتهاند.
این داستان در منابع فراوانی به تفصیل آمده است. از جمله:
1- الصراط المستقیم تألیف زینالدین علیبن یوسف عاملی.
2- السطان المفرج من اهلالایمان تألیف علیبن عبدالحمید نیلی.
3- حدیقةالشیعه تألیف مقدس اردبیلی (ص756- 770).
4- الانوارالنعانیه تألیف سید نعمةالله جزایری (ج2، ص 58- 65).
5- جنةالماوی تألیف مرحوم نوری طبرسی. 20
6- نجم الثاقب نوری (ص217- 228).
7- العبقریالحسان تألیف نهاوندی (ج 2، ص 123- 126).
و خلاصه آنرا مرحوم شیخ حرّ عاملی صاحب وسائل الشیعه در کتاب اثبات الهداة نقل کرده است. 21
9- جزیره خضراء: فضل بن یحیی نویسنده معروف قرن هفتم- به تاریخ 11 شوال 699 هجری- مشروح سرگذشت علیبن فاضل مازندرانی را در شهر حلّه از زبان شخص ایشان شنیده و آن را در کتابی بنام الجزیرة الخضراء گرد آورده است. تحقیق و تقضیل این رویداد را، پژوهشگر معاصر استاد علیاکبر مهدیپور در کتاب جزیره خضراء تبیین نموده است.
در مورد اینکه آیا حضرت بقیةالله عجلالله تعالیفرجه در دوران غیبت کبری همسر و فرزندانی دارد یا نه؛ دلیل قطعی بر وجود یا عدم آن در دست نیست. لیکن به استناد سه گروه شواهد و قرائن؛ داشتن همسر و فرزند برای آن حضرت قابل اثبات است:
1- احکام فراگیر؛
2- روایات؛
3- دعاها.
احکام عامّ و فراگیر شریعت اسلام ایجاب میکند که حضرت بقیةالله عجلالله تعالیفرجه نیز مانند دیگر پیشوایان معصوم علیهمالسلام از سنّت جدّ بزرگوار خویش حضرت ختمی مرتبت صلیاللهعلیهواله پیروی نموده و تشکیل خانواده دهند.
یکتائی و بیهمتائی ویژه ذات اقدس خداوند متعال است و بس، و همه موجودات عالم آفرینش، از ریز و درشت و از ذرّه تا کهکشان، زوج و جفت، نر و ماده، و مثبت و منفی آفریده شدهاند.
؛ منزه است آنکه آفریده جفتها را، همه آنها را، از آنچه میرویاند زمین و از خود ایشان و از آنچه نمیدانند. 22
انسان هم در آفرینش، بصورت زوج و جفت، و با همتا و همانند آفریده شده، و راحتی و آسایش او از رهگذر ازدواج متناسب تأمین میگردد:
؛ از نشانههای خداوند آن است که برای شما از خودتان جفتهائی آفریده تا بیارمید با آنان، و نهاده در میان شما دوستی و مهربانی را. همانا در این نشانههائی است برای کسانیکه میاندیشند. 23
این سنّت ازدواج با کشش و کوشش و ناز و نیاز در همه موجودات جریان دارد:
آیا جز شیوه پیشینیان را منتظرند که هرگز نیابی شیوه خدا را دگرگونی و هرگز نیابی شیوه خدا را بازگشتی. 24
همچنین روایات فراوانی در رابطه با ازدواج و فرزنددار شدن از معصومان علیهمالسلام وارده شده است.
عَن اَبِیجَعفَر عَن رَسولِ الله صَلیاللهُ عَلیهِ وَ الهِ قَالَ:
مَا بَنی بِناء فِی الاِسلامِ اَحَبَّ اِلیاللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التََّزوِیج؛ بنائی محبوبتر از ازدواج در نزد خدا بینانگذاری نشده است. 25
عَن اَبِی عَبدِاللهِ عَلیهِ السَلام قَالَ رَسولُ الله صَلَیاللهُ عَلَیهِ وَ اله:
مَن تَزَوّجَ اَحرَزَ نِصفَ دِینِهِ فَلیَتّقِ اللهَ فِی النِصفِ الاخَرِ؛ هر کس ازدواج کند نصف دین خود را بیمه کرده، و باید با خویشتنداری نصف دیگر را نگه دارد. 26
عَن اَبِی عَبدِ الله عَلیهِ السَلام قَالَ اَمیرُالمُؤمِنِین عَلَیهِ السَلام:
تَزَوّجُوا فَاِنَّ رَسولَ اللهِ صَلَیاللهُ عَلَیهِ وَ الهِ قَالَ مَن اَحَبَّ اَنْ یَتبِّعَ سُنّتِی فَاِنَّ مِن سُنتّی التَزویجَ؛ ازدواج کنید زیرا پیامبر فرمود: هر که دوست دارد از روش من پیروی کند؛ باید بداند ازدواج روش من است. 27
عَن اَبِی عَبدِ الله عَلَیهِ السَلام قَال النَبِی صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه:
رَکعَتان یُصَلَّیهَا مُتَزَوِّجٌ اَفضَلُ مِن رَجُلٍ عَزَبٍ یَقومُ لَیلَهُ وَ یَصُومُ نَهارَهُ؛ دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده برتر است از روزهداری و شب زندهداری کسی که ازدواج نکرده است. 28
عَن اَبِیعَبدِ الله عَلَیهِ السَلام قَالَ رَسولُ اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ الِه:
رَذّالُ مَوتَاکُم العُزّابُ، پستترین مردگان شما عزبها هستند. 29
عَن مُحمَّدِ بنِ مُسلِم اَنّ اَبَا عَبدِ اللهِ عَلَیهِ السَلام قَالَ اَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وََ الِه قاَلَ:
تَزَوَّجُوا فَاِنّی مُکاثِرٌ بِکُمُ الاُمَمَ غَداً یَومَ القِیَامَةِ حَتَّی اَنّ السِقْطَ لَیَجِئی محبنطاء عَلی بَابِ الجَنَّةِ فَیُقالُ لَهُ اُدخُل فَیَقُولُ لا حَتَّی یَدخُلَ اَبَوایَ الجنَّةَ قَبلِی، ازدواج کنید که من در فردای رستاخیر زیادی آمار شما را در میان امتّها خواستارم حتی آن جنین نارس سقط شده خشمگین میآید و بر در بهشت میایستد. به او گفته میشود: وارد شو. پاسخ میدهد: وارد نمیشوم تا پدر و مادرم جلوتر از من وارد شوند. 30
میرزای نوری مینویسد:
چگونه ترک خواهند فرمود چنین سنّت عظیمه جدّ بزرگوار خود را با آن همه ترغیب و تحریص در فعل و انجام آن، و تهدید و تخویف که در ترک آن وارد شده است. سزاوارترین امّت در اخذ سنّت پیامبر صلی الله علیه واله امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب (امام زمان) نشمرده است. 31
مرحوم نهاوندی میگوید:
بالجمله بعد از اعتقاد به زندگی و غبیت آن بزرگوار و استحباب تَناکُح و تناسل و منع ار رهبانیت و عُزوبَت؛ لابد آن حضرت را عیال و اولاد میباشد، و کثرت آن به سبب طول عمر چنانکه عادت اقتضاء میکند، باعث اختیار بلدی خاصّ است که خالی از غیر خواصّ باشد، تا ذکر آن حضرت چنانکه مقتضای حکمت غیبت است مستور بماند، و اولاد او هم به آسودگی خاطر زندگی کنند. پس گول این شبهات، مخور و انکار وجود بلاد آن بزرگوار را افسانه شمار. 32
اما با بررسی روایات در مییابیم که در مورد همسر یا همسران حضرت تنها یک روایت وجود دارد که مرحوم کفعمی آنرا در مصباح نقل کرده است. براساس این روایت همسر آن حضرت از نسل عبدالعزّی فرزند عبدالمطلب میباشد. 33
لیکن درباره اولاد آن حضرت روایات بسیاری آمده که از آن استفاده میشود حضرت در دوران غیبت فرزندانی دارد به برخی از آنها اشاره میشود:
1- سیّدبن طاووس در جمالالاسبوع میگوید:
روایتی با سندهای متصل یافتم که حضرت ولی عصرعجلالله تعالیفرجه را اولاد بسیاری هست که در شهرهای کرانه دریا حاکم و والی هستند، و در نیکی و بزرگواری در رأس نیکان روزگار و در قلّه صفات ابرار و اخیار هستند. 34
2- امام صادقعلیهالسلام میفرماید:
برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها به قدری طولانی میشود که برخی از مردم میگویند او وفات کرده است. برخی میگویند کشته شده است! و عدهای میگویند آمده و رفته است! و جز تعداد اندکی از شیعیان بر باور خود استوار نمیمانند، و کسی از اقامتگاه او مطلّع نمیشود، حتی فرزندانش نیز جایگاه او را نمیدانند، به جز کسی که متصّدی امور اوست. 35
3- محمدبن مشهدی در مزار از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمود:
گویا میبینم نزول قائمعجلالله تعالیفرجه را در مسجد سهله با اهل و عیالش. 36
4- رسولاکرم صلیاللهعلیه واله در آخرین شب زندگی خود، قلم و دولت خواست و وصایای فراوانی را املاء کرد و امیرمؤمنان نوشت. آنگاه وصیتهائی هم در رابطه با فرزندان حضرت مهدی علیهالسلام بیان فرمود، و دستور داد که آنرا مامان معصوم دست به دست به حضرت مهدیعلیهالسلام برسانند، و او به هنگام وفات به پسرش تحویل دهد. 37
5- مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب الایقاظ من الهجعة بابی را به بحث از دولت فرزندان امامزمانعجلالله تعالیفرجه اختصاص داده است. 38
6- مرحوم علامه مجلسی نیز بابی را به بحث و گفتگو از جانشینان و فرزندان حضرت ولیعصرعجلالله تعالیفرجه اختصاص داده است. 39
7 و 8- داستان انباری و علیبن فاضل مازندرانی که به آنها اشاره شد.
آنچه مسلّم است اینکه از فرزندان حضرتمهدی علیهالسلام هیچ کدام امام نخواهد بود، و گرنه تعداد امامان معصوم بیش از دوازده تن میشود که بر خلاف ضرورت مذهب است. مرحوم شیخ طوسی در این خصوص میگوید:
هرکس بگوید که حضرت ولیعصرعجلالله تعالیفرجه فرزند امام دارد که تعداد امامان به سیزده برسد؛ سخن باطل گفته است. 40
شاید فرزندان آن حضرت بطور ناشناس در میان مردم زندگی کنند، و به برکت روش و رفتار آنان، گروهی به آئین اسلام و راه راست تشیع گرایش یابند. چنانکه مرحوم آیةالله مرعشی نجفی بر آن معتقد بود.
دعاهای بسیاری از ناحیه مقدّسه صادر شده یا از دیگر معصومان علهیمالسلام وارد شده که در زمان غیبت در اماکن مقدسه یا ایّام متبرکّه خوانده میشود، و در آن از فرزندان و اهل بیت حضرت ولی عصر عجلالله تعالیفرجه سخن به میان آمده است، در حق آنان دعا شده و یا به ایشان سلام و درود تقدیم گشته است که به دلیل مأثور بودن، بر اثبات مطلب دلالت میکند.
در این دعاها تعبیرهای صریحی چون ولد، ذریّه، اهل بیت و آلالبیت به کار رفته که وجود همسر و فرزندان را برای آن حضرت اثبات میکند. در این زمینه دعاهای بسیاری هست که بخشی از آنها را یادآور میشویم.
1- در ضمن صلواتی که از ناحیه مقدسه صادر شده، چنین میخوانیم:
وَ عَلَی وَلِیّکَ وَ وُلاةِ عَهدِهِ وَ الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ وَ مَدّ فِی اَعمَارَهِم وَ زِد فِی آجالِهِم وَ بَلِّغْهُم اَقصَی آمالِهِم دِیناً و َدُنیاً وَ آخِرَةً اِنَّک عَلَی کُلّ شَیئٍی قَدِیر؛ درود فرست بر ولی امرت و اولیاء عهدش و پیشوایان از فرزندان او، بر عمر و اجلشان بیفزای و آنها را به عالیترین آرزوهای دینی، دنیوی و اخرویشان برسان، که تو حقاً به هر چیز توانائی. 41
2- در ضمن دعائی که به هنگام وداع سرداب مقدس وارد شده، چنین میخوانیم؛
صَلِّ عَلی وَلِیِّکَ وََ وُلاةِ عَهدِکَ وَ الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ؛ درود بر ولیّ امرت و اولیاء عهدت و پیشوایان از فرزندانش. 42
3- در زیارت مخصوصه حضرت ولیعصرعجلالله تعالیفرجه در روزهای جمعه چنین آمده است:
السَلامُ عَلَی وُلاةِ عَهدِهِ وَ عََلَی الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ؛ درود بر اولیاء عهدش و پیشوایان از فرزندانش. 43.
4- امام رضا علیهالسلام در قسمتی از دعائی که تعلیم فرموده تا در زمان غیبت خوانده شود، چنین میفرماید:
اللّهُمَّ اَعطِهِ فِی نَفسِهِ وَ اَهلِهِ وَ وُلدِهِ وَ ذُرّیَّتِهِ وَ اُمّتِهِ وَ جَمِیعِ رَعیَّتِهِ مَا تَقرُّ بِهِ عَینُهُ؛ بارالها به او درباره خودش، اهلش، فرزندانش، امتش وهمه رعیّتش موجبات روشنی دیده عطا فرما. 44
5- در فرازی از زیارت مخصوص آن حضرت در هر روز جمعه چنین میخوانیم:
یا مولای یا صاحبالزمان صلواتالله علیک و علیآل بیتک ... صلواتالله علیک و علی اهل بیتک الطاهرین؛ یعنی ای سرور من، ای صاحبالزمان، درود خدا بر تو و اهلبیت تو باد ... صلوات خدا بر تو و آلبیت تو باد. 45
6- سیدبن طاووس دعائی طولانی از ناحیه مقدسه نقل کرده و آن را از تعقیبات نماز عصر جمعه شمرده، میفرماید:
اگر به هیچکدام از اعمال عصر جمعه موفق نشدی؛ این دعا را ترک نکن که از ناحیه مقدسه به آن امر شده است. در فرازی از این دعا چنین میخوانیم: حَتی نَظَرَ اِلی وَلِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ آلِهِ ظاهِرَ المَقالَةِ وَاضِحَ الدِلالَةِ هَادِیاً مِن الضَلالَةِ شافِیاً مِنَ الجَهالَةِ؛ تا نگاه کنیم بر ولیّ تو که صلوات تو بر او و فرزندان او باد، با گفتاری روشن، برهانی آشکار، راهگشا از گمراهی و نجاتدهنده از نادانی. 46
7- در بخشی از صلوات بسیاری مفصّلی که در صبح جمعه وارد شده است چنین آمده:
وَ تَجعَلَهُ وَ ذُریّتَهُ فِیها الاَئِمَّةَ الوَارِثین؛ او و ذریّهاش را پیشوایان و وارثان زمین قراردهی. 47
8- همین مضمون در دعای شب بیست وسوم ماه رمضان نیز وارده شده که آنرا سید طاووس با سند خود در کتاب عمل شهر رمضان آورده است. 48
در خاتمه، باید اعتراف نمود که وجود مقدس حضرت بقیةالله الاعظم عجل الله تعالیفرجه پر از راز و رمز، و از استثناهای آفرینش است که به خواست خدای توانا مانند جریانات حضرت نوح و حضرت ابراهیم، و حضرتموسی و حضرت عیسی- سلامالله علیهم- مافوق فهم و تحلیل معمول است. ولی فرزندان حضرتش شاید زندگی و مرگ طبیعی داشته باشند، زیرا دلیلی بر دیرزیستی آنان نداریم. چنانکه داستان علیبن فاضل و تشرّف او به حضور پنجمین نواده حضرتعجلالله تعالیفرجه بنام سیّد شمس الدّین- در اواخر قرن هفتم هجری- و نیز نام های دیگری که در داستان انباری آمده است؛ گویای این مطلب است.
خداوند توفیق معرفت آن حضرت و انتظار ظهورش را نصیب همه بندگانش بگرداند. بِمَنِّهِ وَ کَرَمِهِ.
1- صحیفه المهدی، تالیف نگارنده، ص72؛ مصباح کفعمی، ص219؛ مهجالدعوات، ص302.
2- کمالالدین، صدوق، ص447.
3- غیبت، شیخ طوسی، ص 102، غیبت، نعمانی، ص 99.
4- بحارالانوار، ج 52، ص 158.
5- مقدمه خصائص زینبیه.
6- بحارالانوار، ج 52، ص 155.
7- غیبت، نعمانی، ص 89.
8- الفصول العشرة، ص 18.
9- کمالالدین، ص 437؛ بحار، ج 52، ص 151.
10- بحارالانوار، ج 52، ص 152.
11- غیبت، شیخ طوسی، ص 156- 158.
12- احتجاج، طبرسی، ص 497.
13- غیبت، شیخ طوسی، ص 139.
14- بحارالانوار، ج 52، ص 157.
15- کمالالدین، ص 447.
16- بحارالانوار، ج 52، ص 152.
17- نجم ثاقب، ص 200.
18- العبقری الحسان، ج1، بساط 2، ص 58.
19- غیبت، نعمانی، ص 126.
20- بحارالانوار، ج 53، ص 213- 221.
21- اثبات الهداة، ج 2، ص 579.
22- یس/ 36.
23- روم/ 21.
24- فاطر/ 43.
25- وسائلالشیعه، ج 20، ص14، ح 24901.
26- همان، ص 17، ح 24908.
27- همان، ح 24911.
28- همان، ص 19، ح 24914.
29- وسائلالشیعه، ج 20، ص 19.
30- جامع احادیثالشیعه، ج 20، ص 7؛ من لا یحضرهالفقیه، ج 2، ص 242.
31- نجم الثاقب، ص 224.
32- العبقری الحسان، ج 2، ص134.
33- نجم الثاقب، ص 225.
34- جمالالاسبوع، ص 512.
35- غیبت، شیخ طوسی، ص 103؛ بحارالانوار، ج 52، ص 152.
36- نجم ثاقب، ص 225.
37- الایقاظ من الهجعة، ص 393؛ غیبت، شیخ طوسی، ص 97؛ بحار، ج 52، ص 148.
38- الایقاظ من الهجعة، ص 392.
39- بحارالانوار، ج 53، ص 145- 149.
40- غبیت، شیخ طوسی، ص 137.
41- غیبت، شیخ طوسی، ص 170؛ مصباح، کفعمی، ص 548؛ جمالالاسبوع، ص 514؛ بحارالانوار، ج 52، ص 22.
42- مصباح الزائر، ص 237؛ بحارالانوار، ج 102، ص 114.
43- بحارالانوار، ج 102 ص 228.
44- جمالالاسبوع، ص 510- 516.
45- جمالالاسبوع، ص 28؛ مفاتیحالجنان، اعمال روز جمعه.
46- کمالالدین، ص 512؛ جمالالاسبوع، ص 523.
47- بحارالانوار، ج 89، ص 34؛ نجم الثاقب، ص 226.
48- نجم الثاقب، 226و 434.
منبع: زندگی امام علیهالسلام در غیبت (چگونگی، مکان، همسر و اولاد)
مؤلف: عیسی سلیمپور اهری
زندگینامه:
|
ـ تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری (ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بود. حضرت در سال 260 هـ ق پس از وفات پدر به امامت رسید. امامت ایشان بنا به حدیثهای بسیاری بود که از پیامبر (ص) و امامان پیشین روایت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نمازگزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت این بود که خلیفه های عباسی تصمیم به کشتن او داشتند. ـ بنا به اخبار و روایات شیعه غیبت آن حضرت دو بار صورت گرفته است. دوران غیبت نخست را که تا سال 329 هـ ق ادامه داشت دوران غیبت صغرا یا دوره نیابت خاصه می نامند. در این سالها امام به وسیله چهار نفر از نمایندگان خاص خود با شیعیان ارتباط داشت. این چهار تن که آنان را نواب اربعه (نایبان چهارگانه)می خوانند عبارتند از:
1- عثمان بن سعید بن عمری، از یاران امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) او به دستور امام حسن عسکری تا پایان عمر نایب امام زمان (عج) بود.
2- ا بوجعفر محمدبن عثمان بن سعید، از شاگردان یاران امام حسن عسکری که پس از مرگ از پدرش، عثمان بن سعید بن عمری، نیابت امام زمان (عج) را به عهده گرفت، او در سال 304 یا 305 هـ ق در بغداد درگذشت.
3- حسین بن روح نوبختی که دستیار محمدبن عثمان بن سعید بود و پس از مرگ وی نیابت امام را به عهده گرفت و در سال 326 در بغداد درگذشت.
4- علی بن محمد سُمری که بنا به وصیت حسین بن روح نوبختی نایب امام شد و در حدود دو سال رابط امام و شیعیان بود. او در نیمه شعبان 329 در بغداد درگذشت.
ـ با مرگ علی بن محمد سمری دوره غیبت صغرا یا نیابت خاصه پایان یافت و دومین دوره غیبت آن حضرت، یعنی دوران غیبت کبری، آغاز شد.
این دوره تا ظهور امام زمان ادامه خواهد یافت. آخرین نامه و دستوری که سمری از امام زمان دریافت نمود به مضمون ذیل نقل شده است: ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری خدا اجر برادران ترا در مصیبت تو بزرگ گرداند. تو بعد از شش روز خواهی مرد. پس خود را آماده کن و به احدی برای جانشینی خود وصیت نکن. زیرا غیبت تامه آغاز می شود و دیگر ظهوری نخواهد بود مگر به اذن خدای تعالی و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از جور خواهد بود. زود باشد که در بین شیعیان کسانی بیایند که ادعای مشاهده کنند، هر کس مدعی مشاهده من قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی بشود کذاب و مفتری است. و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.» ـ دوره غیبت کبری را دوران نیابت عامه نیز می نامند. نیابت عامه به این معنی است که در این دوره راهنمایی شیعیان به عهده فقهایی عالم از شیعیان است، که دارای شرایط تعیین شده برای راهنمایی هستند. دراین دوره کسی مستقیما از طرف امام زمان (عج) برای نیابت تعیین نمی شود. ـ سبب واقعی پنهان شدن امام زمان (عج) از چشم مردمان در حدیثها بیان نشده است. حتی گروهی گفته اند علت غیبت بعد از ظهور امام زمان (عج) آشکار خواهد شد. اما از دلائل مهم غیبت، حفظ وجود امام از گزند دشمنان به فرمان خدا برای مصلحت اسلام و مسلمانان است. گذشته از این، غیبت امام زمان (عج) فقط از نظر ظاهری است و از نظر معنوی رابطه او با مردم قطع نشده است. در حدیثی از پیامبر (ص) درباره دوره غیبت امام زمان (عج) نقل شده، آمده است که ایشان مانند خورشید پنهان شده در پس ابر است که دیده ـ در دوران غیب کبری افراد بسیاری ادعای مهدویت کرده اند از جمله غلام احمد قادیانی، موسس فرقه قادیانی هند در 1235 هـ ق، سید علی محمد شیرازی معروف به سید باب، موسس فرقه بابیان در ایران، که به سال 1266 هـ ق در تبریز کشته شد و محمد احمد معروف به مهدی سودانی که در 1302 هـ ق (1881 م) در سودان بر ضد استعمارگران انگلیسی قیام کرد.....
ـ فرهنگنامه کودکان و نوجوانان/ جلد سوم/ ص 269/ چاپ اول سال 1367 ـ دائره المعارف تشیع/ جلد دوم/ ص 374/ چاپ دوم سال 1372
|