حضرت اباالفضل علیه السلام فرمود: بگو یا صاحب الزمان!
جناب حجه الاسلام آقای مکارمی فرمودند:
نقل شده است در یکی از شهرهای شیراز شخصی همراه عمویش برای ماهیگیری به کنار ساحل میرود و در آنجا یکدفعه غرق میشود. عموی وی، نگران از مرگ برادرزاده ، ناگهان میبیند که وی روی آب آمد! باری، شخص غرق شده کنار ساحل میآید و عمویش از او میپرسد: چگونه نجات یافتی؟ میگوید: در حال غرق شدن ، به یاد روضهها افتادم، پس از آن عرض کردم: یا اباالفضل!
دیدم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تشریف آوردند و در گوشم فرمودند: بگو یا صاحب الزمان! من هم متوسل به حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) شدم و عرض کردم یا صاحب الزمان! آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف آوردند و مرا نجات داده کنار ساحل آوردند.
در قبر گفت: السلام علیک یا اباالفضل العباس علیه السلام
جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عبدالله مبلغی آبادانی نقل کردند:
در سال 1355 شمسی، یکی از وعاظ شهر یزد، به نام شیخ ذاکری، به بندرعباس میآید و از آنجا جهت تبلیغ به دهکدة سیاهو، در اطراف این شهر، عازم میگردد و در روز 9 محرم الحرام در اثر سکته قلبی درمیگذرد. جنازة آن مرحوم را به بندرعباس منتقل میکنند و در جوار یکی از امامزادهها به خاک میسپارند.
اینکه بقیه ماجرا را از زبان حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای مبلغی بشنوید:
ایشان میگوید:
من موقع تلقین خواندن، قسمت دست راست مرحوم ذاکری را تکان میدادم که ناگاه چشم خود را باز کرد و با صدای بلند، به گونهای که همه شنیدند گفت: السلام علیک یا اباالفضل العباس علیه السلام! و سپس بست.
همزمان با این حادثه شگفت، بوی عطر خوشی به مشام من و حضار رسید که بر اثر آن افراد حاضر شروع به صلوات بر پیامبر و خاندان معصوم وی سلام الله علیهم اجمعین نمودند. این بود مشاهدات این جانب که خود در حال تلقین میت ، ناظر آن بودم.
شب سیام رمضان المبارک سال 1418 هـ ق در مسجد جواد الائمه علیه السالم در سادات محله(بابل) جناب آقای دکتر حاج سیدعلی طبری پور اظهار داشتند:
شخصی رفت کنار نهری وضو بگیرد؛ کفی از آب برداشت و نزدیک لبهایش آورد که بخورد، به یاد سقای دشت کربلا، حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام افتاد و آب نخورد. آب را روی آب ریخت و همزمان، اشک زیادی هم در عزای آن حضرت از چشم جاری ساخت. همان شب، زن مریضش در خواب میبیند که حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آمد و وی را شفا داد. به این طریق که، پایش را به پشت کمر خانم گذاشت. خانم پرسید: مگر شما دست نداری؟ فرمود: من دست ندارم . گفت: تو کی هستی؟ فرمود: شوهرت به چه کسی متوسل شده است؟ حالا شناختی که شوهرت به چه کسی متوسل شده است؟!
گفت شما را به خدا شما هم یا اباالفضل بگویید
جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمدنجفی زنجانی، از علمای زنجان، در یادداشتی که به دفتر انتشارات مکتب الحسین علیه السلام فرستاده است چنین مینویسد:
در تاریخ 1348 هجری شمسی به عنوان تبلیغ در ایام ماه مبارک رمضان از قم به منطقة طارم که از توابع زنجان است رفته بودم. آنجا در روستایی به نام زهتور آباد انجام وظیفه مینمودم و بعد از پایان ماه مبارک رمضان درصدد برآمدم که به زنجان برگردم. آن زمان، وسیله نقل و انتقال غیر از اسب و قاطر در روستا نبود، لذا به اتفاق چند نفر مکاری (کرایه دهندة اسب و قاطر) از آنجا به طرف زنجان حرکت کردیم. آنان به این جانب خیلی احترام کردند و کتاب و وسایل مرا حمل نموده و خودم را نیز بر قاطری سوار کردند. پس از عبور از رودخانة قزل اوزن میبایست ازکوهی عبور میکردیم. جاده فوق العاده ناهنجار بود و پرتگاهی عمیق داشت. این آقایان برای صرف غذا و دادن علوفه به حیوانات همراه توقف کردند. در این بین یکی از قاطرها که بارش پارو و دستة بیل بود، در اثر کج شدن بار از پهلو به زمین افتاد و به سمت دره معلق زد، به طوری که همگی گفتند اگر به دره بیفتد دیگر سالم نمیماند. صاحب قاطر هم جوانی بود که از نظر مالی ضعیف بود. وی با دلی سوزناک فریاد زد: یا اباالفضل العباس ادرکنی! و رو به ما کرده و خطاب به ما گفت: شما را به خدا، شما هم یا اباالفضل بگویید! ما هم همگی یکصدا فریاد زدیم: یا اباالفضل العباس، ادرکنی! یکدفعه بار قاطر به طرف طول منحرف شد و دستة بیلها به زمین فرو رفت ومتوقف شد! اگر یک چرخ دیگرزده بود به دره میافتاد، آن وقت دیگر قابل نجات نبود.
بارها را باز کردند و قاطر رااز آن خطر هولناک نجات داده به جاده آوردند، صاحب قاطر شدیدا گریه میکرد و از کرامت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام یاد میکرد.
منم عباس بن علی علیه السلام
آیت الله ملا حبیب الله کاشانی (متوفی 23 ج 2 سال 1340 هجری قمری ) در تذکرت الشهدا آورده است:
در عباس آباد هند جمعی از شیعیان در ایام عاشورا جمع شدند تا به اصطلاح شبیه حضرت عباس را در آورند . شخصی که تنومند و رشید باشد نیافتند ، تا آنکه جوانی را پیدا کردند که پدرش از دشمنان اهل بیت بود . او را شبیه کردند و چون شب شد و به خانه آمد و موضوع را با پدر در میان گذاشت ، پدرش گفت : مگر عباس را دوست داری ؟
گفت : آری جانم به فداری او باد !
گفت : اگر چنین است ، بیا تا دستهای تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم . جوان دست خود را دراز کرد و پدر دستش را برید . مادرش گریان شد و گفت : ای مرد چرا از فاطمه زهرا شرم نکردی ؟
آن مرد گفت : اگر فاطمه را دوست داری بیا تا زبان تو را هم قطع نمایم . پس زبان آن را هم برید و در آن شب هر دو را از خانه بیرون کرد و گفت : بروید و شکوه مرا پیش عباس نمایید ! پس آن دو به عباس آباد آمدند و در مسجد محل ، نزدیک منبر ، تا به سحر ناله کردند . آن زن می گوید : چون صبح نزدیک شد ، زنانی چند را دیدم که آثار بزرگی از جبهه ایشان ظاهر بود . یکی از آنها آب دهان بر زخم زبان من مالید و فی الحال زبانم التیام یافت . دامنش را گرفتم و عرض کردم ، که : جوانی دارم ، دستش بریده و بی هوش افتاده است ، بفریادش برس .
فرمود که آن هم صاحبی دارد .
گفتم : تو کیستی ؟
فرمود : من فاطمه ، مادر حسین (ع ) این بگفت و از نظرم غایب شد . پس به نزد فرزندم آمدم دیدم دستش خوب شده ، پرسیدم چگونه چنین شد ؟
پسر گفت : در اثنای بی هوشی ، جوان نقایداری را دیدم که به بالینم آمد و به من فرمود : دستت را به جای خودگذار . پس نظر کردم ، هیچ اثر زخمی در آن ندیدم . گفتم : می خواهم دست تو را ببوسم . ناگاه اشکش جاری شد و فرمود : ای جوان معذورم دار که دستم را کنار نهر علقمه جدا کرده اند .
عرض کردم تو کیستی ؟ فرمود : منم عباس بن علی (ع ) سپس از نظرم غایب گردید .
دو رکعت نماز هدیه به حضرت ابوالفضل می کنیم.سر بر سجده می گذاریم و بعد 133 مرتبه این ذکر را می گوییم.(یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع) اکشف کربی بحق اخیک الحسین(ع))
بعد 100مرتبه صلوات تقدیم به روح حضرت ابوالفضل(ع) می کنیمو نیز 100 مرتبه صلوات تقدیم به روح حضرت ام البنین(س) می کنیم.
التماس دعا
اول هر روز هفتاد مرتبه بگوید:أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ
دوم هر روز هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ و در بعضى روایات الحی القیوم پیش از الرحمن الرحیم است و عمل بهر دو خوب است و از روایات مستفاد مى شود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر که هر روز از این ماه استغفار کند هفتاد مرتبه مثل آن است که هفتاد هزار در ماههاى دیگر استغفار کند.
سوم تصدق کند: در این ماه اگرچه به نصف دانه خرمایى باشد تا حق تعالى بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند (از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: از آن جناب سؤال کردند از فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان راوى عرض کرد یا ابن رسول الله چه ثواب دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بدارد فرمود به خدا قسم بهشت ثواب او است عرض کرد یا ابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست فرمود تصدق و استغفار هر که تصدق کند در ماه شعبان حق تعالى آن را تربیت کند همچنان که یکى از شما شتر بچه اش را تربیت مى کند تا آنکه در روز قیامت برسد به صاحبش در حالتى که به قدر کوه احد شده باشد).
چهارم در تمام این ماه هزار بار بگوید: لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ لا نَعْبُدُ إِلا إِیَّاهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ که ثواب بسیار دارد از جمله آنکه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنویسند.
پنجم در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز کند.
در هر رکعت بعد از حمد صد مرتبه توحید و بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد تا حق تعالى برآورد هر حاجتى که دارد از امر دین و دنیاى خود و روزه اش نیز فضیلت دارد (و روایت شده که: در هر روز پنجشنبه ماه شعبان زینت مى کنند آسمانها را پس ملائکه عرض مى کنند خداوندا بیامرز روزه داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان) (و در خبر مروى است که: هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه دارد حق تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجتهاى آخرت او را برآورد)
ششم در این ماه صلوات بسیار فرستد.
هفتم در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام رااللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِکَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ الْوَحْیِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الْفُلْکِ الْجَارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الْکَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد صَلاةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْل مِنْکَ وَ قُوَّة یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الطَّیِّبِینَ الْأَبْرَارِ الْأَخْیَارِ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ ] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعا لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِی شَفِیعا مُشَفَّعا وَ طَرِیقا إِلَیْکَ مَهْیَعا وَ اجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعا حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیا وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیا قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْیَارِ.
هشتم بخواند این مناجات مرویه از ابن خالویه را که نقل کرده: و گفته این مناجات حضرت امیر المؤمنین و امامان از فرزندان او علیهم السلام است که در ماه شعبان مى خواندنداللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی.
وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِل لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی] إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِب قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَّ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَد مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَة قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ.
وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوما وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَى سَبِیلِ سَخَطِکَ إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْت أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ إِلَهِی انْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ یَا قَرِیبا لا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ إِلَهِی هَبْ لِی قَلْبا یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُول وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُول وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوک [مَمْلُول] إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلَهِی فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِکَ إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلایَتِکَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعا وَ لا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعا إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ] فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا.
بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلائِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفا وَ مِنْکَ خَائِفا مُرَاقِبا یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّد رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کَثِیرا و این از مناجاتهاى جلیل القدر ائمة علیهم السلام است و بر مضامین عالیه مشتمل است و در هر وقت که حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است.
توجّه امام به نماز شب
مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیّد احمد آقا خمینى مى گفت :
وقتى که از عراق مى خواستیم به کویت برویم بدلیل ممانعت برگشتیم .
از ساعت پنج صبح براى اینکه کسى در نجف خبردار نشود بین الطّلوئین حرکت کردیم به سوى کویت .
در مرز کویت ما را راه ندادند. ما برگشتیم به مرز عراق .
ترین وجه با امام برخورد کردند. حتّى یک اتاق که امام در آنجا استراحت بکند به ما ندارند. سرانجام امام عبایشان را انداختند در کنار یک اتاق مخروبه که آنجا بود و دراز کشیدند. ساعت یازده دوزاده شب بود که از بغداد گفتند: به بصره برگردید. ما به بصره برگشتیم . ساعت یک یا یک و نیم بعد از نیمه شب به شهر بصره رسیدیم . یک ساعتى طول کشید تا مقدّمات کار را انجام بدهیم .
بالاخره ساعت دو بود که امام خوابیدند.
طولى نکشید که من یک مرتبه دیدم زنگ ساعت به صدا درآمد. وقتى ساعت را نگاه کردم دیدم ساعت چهار نیمه شب است و امام براى نماز شب بلند شدند.
یک پیرمرد که از ساعت پنج صبح تا دو بعد از نصف شب نخوابیده وقتى مى خوابد یادش مى ماند ساعت را کوک کند که براى نماز شب بیدار شود.قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله :
قَیِّدوا العِلمَ بِالکِتابِ:
علم و دانش را به وسیله نوشتن دربند کنید.
مرحوم حجة الاسلام دکتر امینى چنین مى نویسد:
" پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم آیة اللّه علاّمه امینى نجفى یعنى سال یکهزار و سیصد و نود و چهار هجرى قمرى، شب جمعه اى قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.
جلو رفته و پس از سلام و دست بوسى عرض کردم:
پدر جان! در آنجا چه علمى باعث سعادت و نجات شما گردید؟
گفتند: چه مى گویى ؟
مجدّداً عرض کردم: آقاجان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟
کتاب الغدیر... یا سایر تاءلیفات ... یا تاءسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤ منین علیه السلام؟
پاسخ دادند: نمى دانم چه مى گویى. قدرى واضح تر و روشن تر بگو!
گفتم: آقاجان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهاى بزرگ علمى و دینى و مذهبى؟
مرحوم علاّمه امینى درنگ و تأمّلى نمودند. سپس فرمودند: فقط زیارت ابى عبداللّه الحسین علیه السلام.
عرض کردم: شما مى دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته. چه کنم ؟
گفتم: آقاجان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهاى بزرگ علمى و دینى و مذهبى؟ مرحوم علاّمه امینى درنگ و تأمّلى نمودند. سپس فرمودند: فقط زیارت ابى عبداللّه الحسین علیه السلام.
فرمود: در مجالس و محافلى که جهت عزادارى امام حسین علیه السلام برپا مى شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو مى دهند.
سپس فرمودند: پسرجان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه مى کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن. مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت داراى آثار و برکات و فوائد بسیارى است که موجب نجات و سعادتمندى در دنیا و آخرت تو مى باشد... و امید دعا دارم.
آرى! علاّمه امینى با کثرت مشاغل و تاءلیف و مطالعه وتنظیم و رسیدگى به ساختمان کتابخانه امیرالمؤ منین علیه السلام در نجف اشرف مواظبت کامل به خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا مى نمودند و به این جهت خودم حدود سى سال است مداوم به زیارت عاشورا مى باشم.*
----------------------------------------------
منبع:
خاتمی، علیرضا، داستانهایی از علما
اعمال روز بیست و هفتم
از جمله اعیاد عظیمه است و روزى است که حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله در آن روز به رسالت مبعوث گردید و جبرئیل به پیغمبرى بر آن حضرت نازل شد و از براى آن چند عمل است اوّل غسل دوّم روزه و آن یکى از چهار روزى است که در تمام سال امتیاز دارد براى روزه گرفتن و برابر است با روزه هفتاد سال سیّم بسیار صلوات فرستادن چهارم زیارت حضرت رسول و امیرالمؤ منین علیهما و آلهما السَّلامُ پنجم شیخ در مصباح فرموده از رَیّان بن الصّلت مروى است که حضرت امام جواد علیه السلام در زمانیکه در بغداد بود روز نیمه رجب و روز بیست و هفتم را روزه گرفت و جمیع حشم آنحضرت روزه گرفتند و ما را امر فرمود که بجا آوریم دوازده رکعت نماز که خوانده شود در هر رکعت حمد و سوره و بعد از فراغ از نمازها خوانده شود هر یک از حمد و توحید و مُعَوَّذَتین چهار مرتبه و لا اِلهَ اِلا اللّهُ واللّهُ اَکْبَرُ وَسُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّبِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ چهار مرتبه اللّهُ اللّهُ رَبِّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئا چهار مرتبه لا اُشْرِکُ بِرَبِّى اَحَدا چهار مرتبه ششم و نیز شیخ روایت کرده از جناب ابوالقاسم حسین بن رُوح رَحَمهُاللّهُ که فرموده بجا مى آورى در این روز دوازده رکعت نماز مى خوانى در هر رکعت حمد وسوره اى که آسان باشد و تشهّد مى خوانى و سلام مى دهى و مى نشینى و مى گوئى بین هر دو
از حمد و اخلاص و مُعَوَّذَتَیْن و قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرُونَ و اِنا اَنْزَلناهُ و آیة الکرسى را هفت مرتبه و بعد مى گوئى لا اِلهَ اِلا اللّهُ واللّهُ اَکْبَرُ وَسُبْحانَ اللّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ هفت مرتبه و بعد مى گوئى هفت مرتبه اللّهُ اللّهُ رَبَّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئا و مى خوانى هر دعا که خواهى . هفتم در اقبال و در بعض نسخ مصباح است که مستحبّ است در این روز این دعا را بخوانند:
مؤ لّف گوید: که این دعا را حضرت موسى بن جعفر علیه السلام خواند در آنروزى که آن جناب را بجانب بغداد حرکت دادند و آن روز بیست و هفتم رجب بود و این دعا از مَذْخُور ادعیه رجب است هشتم سید در اقبال فرموده بخواند اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُکَ بِالنَّجْلِ الاْعْظَمِ ((الدّعاء)) و این دعا به روایت کفعمى در اعمال شب این روز گذشت .
اعمال شب بیست و هفتم (شب مبعث )
شب مبعث و از لیالى متبرّکه است و در آن چند عملست اوّل شیخ در مصباح فرموده روایت شده از حضرت ابو جعفر امام جوادعلیه السلام که فرمود همانا در رجب شبى است که بهتر است از آنچه که میتابد برآن آفتاب و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبرخداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله به رسالت مبعوث گردید و بدرستى که از براى عامل در آن شب از شیعه ما اجر عمل شصت سال است بخدمت آنحضرت عرض شد که عمل در آن شب چیست فرمود چون بجا آوردى نماز عشا را و برختخواب رفتى پس بیدار مى شوى هر ساعتى که خواستى از شب تا پیش از نیمه آن و بجا مى آورى دوازده رکعت نماز مى خوانى در هر رکعتى حمد و سوره اى از سوره هاى کوچک مفصّل ومفصّل ازسوره محمّد است تاآخرقرآن پس چون سلام دادى درهر دو رکعتى وفارغ شدى ازنمازها مى نشینى بعدازسلام و مى خوانى حمد را هفت مرتبه و مُعَوَّذَتَیْن را هفت مرتبه وقُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ و قُلْ یا اَیُّها الْکافِرُونَ هرکدام را هفت مرتبه و اِنّا اَنْزَلْناهُ
که خواستى و مستحبّ است غسل در این شب و گذشت در شب نیمه نمازیکه در این شب نیز خوانده مى شود دوّم زیارت حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام که افضل اعمال این شب است و از براى آنحضرت در این شب سه زیارت است که در باب زیارات به آن اشاره خواهد شد انشاءالله و بدان که ابو عبدالله محمد بن بطوطه که یکى از علماء اهل سنت است و در ششصد سال پیش از این زمان بوده در سفرنامه خود که معروفست برحله ابن بطوطه در بیان وُرود خود از مکه معظمه به نجف اشرف ذکر کرده روضه و قبر مبارک مولایمان امیرالمؤ منین علیه السلام را و گفته اهل این شهر تمامى رافضى هستند و از براى این روضه مبارکه کراماتى ظاهر شده از جمله آنکه در شب بیست و هفتم ماه رجب که نام آن شب نزد اهل آنجا لَیْلَةُ الْمَحْیا است مى آورند از عراقین و خراسان و بلادِ فارس و رُوم هر شَل و مفلوج و زمین گیرى که هست و جمع مى شود از آنها قریب سى چهل نفر در آنجا پس بعد از عشا مى آورند این مبتلایان را نزد ضریح مقدّس و مردم جمع مى شوند و منتظرند خوب شدن و برخاستن آنها را و این جماعت مردم بعضى نماز مى خوانند و بعضى ذکر مى گویند و بعضى قرآن تلاوت مى کنند و بعضى تماشاى روضه مى کنند تا آنکه بگذرد نصف یا دو ثلث از شب آن وقت جمیع این مبتلایان و زمین گیران که حرکت نمى توانستند بکنند برمیخیزند در حالیکه صحیح و تندرست مى باشند وعلّتى در آنها نیست و مى گویند لا اِلهَ اِلا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ عَلَىُّ وَلىُّاللّهِ واین امریست مشهور و مُسْتَفیض و من خودم آنشب را در آنجا درک نکردم لکن از مردمان ثقه که اعتماد بر قول آنها بود شنیدم و هم دیدم در مدرسه اى که مهمانخانه آن حضرت است سه نفر زمینگیر که قادر بر حرکت نبودند یکى از اهل روم و دیگرى از اهل اصفهان و سیّمى از اهل خراسان بود از آنها پرسیدم چگونه شما خوب نشده اید و اینجا مانده اید گفتند ما به شب بیست و هفتم نرسیده ایم و همین جا مانده ایم تا شب بیست و هفتم آینده که شفا بگیریم و از براى این شب مردم زیاد از شهرها جمع مى شوند و بازار بزرگى اقامه مى شود تا مدّت ده روز فقیر گوید: مبادا استِبْعاد کنى این مطلب را همانا معجزات و کراماتى که از این مشاهد مشرّفه بروز کرده و
به تواتر رسیده زیاده از آن است که احصا شود و در ماه شوّال گذشته سنه هزار و سیصد و چهل و سه در حرم مطهّر حضرت ثامن الا ئِمّة الهُداة و ضامِنُ الاَمَّةِ العُصاةِ مَوْلانا اَبُو الْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُمُوسى الرِّضا صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ سه نفر زن که هر کدام به سبب مرض فلج و نَحْو آن زمین گیر شده بودند و اطبّاء و دکترها از معالجه آنها عاجز شده بودند شفا یافتند و این معجزات از آن قبر مطهّر بر همه واضح و آشکارا گردید مانند نمودار شدن خورشید در سماء صاحیّه مثل باز شدن دَرِ دروازه نجف اشرف برروى عربهاى بادیه وبحدِّى این مطلب واضح بودکه نقل شد دکترهایى که مطلّع بر مرضهاى آن زنها بودند تصدیق نمودند با آنکه در این باب خیلى دقیق بودند بلکه بعضى از آنها تصدیق خود را بر شفاء آنها نوشتند و اگر ملاحظه اختصار و عدم مناسبت محل نبود قصّه آنها را نقل مى نمودم وَلَقَدْ اَجادَ شَیْخُنا الحُرُّ العامِلى فى اُرْجُوزَتِهِ:
وَما بَدا مِنْ بَرَکاتِ مَشْهَدهِ | فی کُلِّ یَوْمٍ اَمْسُهُ مِثْلُ غَدِهِ |
وَکَشِفَا الْعمى وَالمَرْضى بِهِ | اِجابَةُ الدُّعاءِ فی اَعْتابِهِ |
دیدگاهها
آیةاللَّه مشکینى در موقعیتها و شرایط گوناگون نظام همواره موضع مشخص و تأثیر گذارى داشته است. در دوران جنگ تحمیلى وى از جمله کسانى است که همسو با امام خمینى حرکت کرد و در سیاستگذارى و پیش برد آن؛ امام خمینى محور ایشان بوده است. آیةاللَّه مشکینى همواره مىگفت: دغدغه من این است که این وحدت و همبستگى که بین نیروهاى نظامى به وجود آمده است آسیب ببیند، فلذا توصیه به وحدت یکى از شعارهاى وى در این دوران بود بویژه به نیروهاى سپاه و بسیج که بدون هیچ توقع مادى جان بر کف در خدمت اسلام و در سنگرهاى دفاع از کشور بودند عشق بیشترى مىورزید و همیشه یکى از حامیان این نهاد بوده و در هدایت و حمایت نیروها مىکوشید.
موضع و دیده گاه وى در ارتباط با قانون اساسى مشخص بود و یکى از کسانى به شمار مىرفت که طرفدار جایگزینى قانون به جاى سلیقهها بودند. او روحانیت را باور داشت و به قدرت و اقتدار اسلام نیز آگاه بود و بدین جهت همواره به اسلامى بودن و به قرار گرفتن ولایت فقیه در رأس امور مىاندیشید مىگفت: «ولایت فقیه محور و مرز نظام در اسلام بودن آن هست. باید آن را حفظ کرد. از شکلگیرى نظام اسلامى تاکنون که رهبرى نظام با ولایت فقیه است این فقیه بزرگ در موضع خود پایدارى و بر محوریت ولایت فقیه پافشارى مىکند. وى مىگوید: بودن در راه ولایت فقیه نشانه درستى راه است.
توجه به نظام روحانیت
آیةاللَّه مشکینى مىگفت: به هر حال هر چه باشد سنگینى نظام به دوش روحانیت است فلذا باید تلاش کرد که تا روحانى امروز پاسخگو به نیازها و پرسشها پرورش یابد. او چون هنگامى که در جامعه مدرسین ریاست داشت و چه در حوزه علمیه؛ همواره طرفدار سیاستهاى زمینه ساز براى رشد طلاب در ابعاد گوناگون بود مىتوان گفت در سایه همین اندیشههاست که حوزه علمیه قم در کنار دروس فقه و اصول در علوم حدیث و تفسیر علوم سیاسى، روانشناسى، اقتصاد و... نیز توسعه چشمگیرى گرفته است.
اعتماد امام و رهبرى
آیةاللَّه مشکینى با وجود این که در سنین کهولت قرار گرفته است لکن به جهت اشتیاق به نظام اسلامى همچنان از نگهبانان حریم این نهضت بزرگ اسلامى است.
وى امروز در امامت جمعه شهر قم در ریاست مجلس خبرگان و چندى پیش در مقام ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى ؛ یار رهبرى و از تلاشگران خستگىناپذیر در این مسیر بوده و هست و اعتماد امام خمینى به وى و همچنین پس از رحلت امام اعتماد و ارادت مقام معظم رهبرى را به ایشان مىتوان از احکام صادره و نامه هایى که از این بزرگواران به ایشان صادر شده است درک کرد.
چند نمونه از احکام و نامهها را با هم مروى مىکنیم:
در نامههایى از حضرت آیةاللَّه خامنهاى (دام عزه العالى) به ایشان «از تلاش صبورانه و دلسوزانه و همراه با دقت و احتیاط» ایشان و سایر اعضاى محترم شوراى بازنگرى قانون اساسى تشکر شده است. [13]
پاسخ به نامه حجت الاسلام حاج شیخ على مشکینى در مورد متمم قانون اساسى
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقاى حاج شیخ على مشکینى دامت افاضاته
پس از عرض سلام خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسى بیان کنم. هرگونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند، من دخالتى نمىکنم. فقط در مورد رهبرى، ما که نمىتوانیم نظام اسلامى مان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردى را انتخاب که از حیثیت اسلامى مان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند.
من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت مىکند. اگر مردم به خبرگان ر.ى دادند تا مجتهد عادل را براى رهبرى حکومتشان تعیین کنند، وقتى آنها هم فردى را تعیین کردند تا رهبرى را بر عهده بگیرد، قهرى او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولى منتخب مردم مىشود و حکمش نافذ است.
در اصل قانون اساسى من این را گفتم؛ ولى دوستان در شرط مرجعیت پافشارى کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام مىدانستم که این در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست. توفیق آقایان را از درگاه خداوند متعال خواستارم.
خدمات
بر شمردن خدمات مردمى که بیش از نیم قرن عمر خود را در پاسدارى از اسلام و ارزشهاى انسانى واسلامى سپرى ساخته، مشکل است. این مرد بزرگ از جمله کسانى است که عمر ارزشمند و گرانبهاى خود را وقف اسلام و ارزشهاى دینى کرد.
آیةاللَّه مشکینى در خدمت مردم بود. در خانه محقر او همواره به روى هر نیازمندى باز است.
تأسیس مدرسه دینى الهادى، بیمارستان الهادى، مصلاى بزرگ قدس قم را که به همت وى اکنون در آستانه تکمیل است از جمله خدمات ماندگار و ارزشمند او مىتوان نامید.
البته این خدمات غیر از آثار ایشان در عرصه فرهنگ و دانش است که باید آن را در مقیاس شاگردان و پرورش یافتهگان در مکتب درسى و اخلاق او که هم اکنون در جاى جاى جهان اسلامى منشأ خیر و برکات هستند مورد مطالعه قرار داد.
در عرصه دانش و تحقیق
یکى از ویژگىهاى آیةاللَّه مشکینى، انس با قلم و روى آوردن به تحقیق و نوشتن است. که چندین کتاب نفیس از وى منتشر شده و بسیارى از آنها تجدید و چاپ شده است. آثار وى عبارت است از:
1- اصلاحات الاصول: این کتاب 280 صفحه و به زبان عربى نوشته شده است و از جمله کتابهایى است که در حوزههاى علمیه توجه طلاب قرار گرفته است.
2- اصطلاحات فقه: کتابى است به سبک کتاب اصلاحات الاصول، لکن موضوعات مطرح شده در این کتاب، فقهى است. این کتاب به عنوان فقه موضوعى در مذهب شیعه، معروف است.
3- تحریر المعالم: این اثر پرداخت نوین به مباحث اصولى است و محور مباحث موضوعاتى است که در کتاب ارزشمند معالم آمده است و سالیانى بود که کتاب درسى حوزه به شمار مىرفت. بسیارى از مدرسان دینى این کتاب را جایگزین معالم الاصول کردهاند.
4- المصباح المنیر: مجموعهاى از دعاهاى معتبر در کتابهاى روایى است که به سبک ساده به نگارش در آمده است. در کنار کتابهاى ارزشمندى چون مفاتیح الجنان، مورد توجه مؤمنین مىباشد و به جهت این که به موارد حاشیهاى کمتر پرداخته شده است، در سطوح متفاوت مورد استفاده قرار مىگیرد.
5- رساله واجب و حرام: شامل واجبات و محرمات اعتقادى و علمى در شرع مقدس اسلامى است.
6- واجبات و محرمات: شامل یک دوره از عملى در فقه اسلامى، به سبک ساده است.
7- نصایح: مجموعهاى از روایات و پیشوایان معصوم(س) و بندهاى خردمندانه آن بزرگواران است. کتاب حاضر به گونهاى مورد توجه قرار گرفته است که هم اکنون هجدهمین چاپ آن در آستانه نشر است.
8- دروس فى الخلاق: کتابى است درباره مباحث اخلاق و رفتارهاى پسندیده و ناپسند از نگاه اسلام و سیره معصومین و بزرگان. این کتاب به زبان عربى منتشر شده است.
9- ازدواج در اسلام: این کتاب درباره ازدواج، انتخاب همسر و آئین همسردارى و شوهردارى است که به عربى نوشته شده و آیةاللَّه جنتى آن را ترجمه کرده است. مباحث یاد شده از نگاه فقهى و مبانى ارزشى دین اسلام، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
10- الفقه المأثور: الفقه المأثور مشتمل بر 46 باب از ابواب فقهى است و بیش از 2500نوع مسئله فقهى را در بردارد.
همچنین از این عالم فرزانه کتابهاى دیگرى درباره امر به معروف و نهى از منکر، آداب زمین و تکامل انسان، در اندازه رقعى منتشر شده است.
طلایهدار تغییر در متون حوزوى
تغییر متون در حوزههاى علمیه و به روز کردن آن از دیر باز مورد بحث و بررسى شخصیتهاى علمى این پایگاه بزرگ شیعى بود و در این رابطه شعارهاى بسیارى داده شد و مقالات زیادى به رشته تحریر در آمد ولى به خاطر موانع و مشکلات زیادى که بر سر راه آن وجود داشت، در مرحله عمل چندان حرکت قابل ملاحظهاى به چشم نخورد. آیةاللَّه مشکینى در این عرصه سرنوشت ساز، جزو شخصیتهاى نادر و بارز حوزوى به شمار مىآیند که بدون سر و صدا، گام به این وادى پر خطر نهادند و کتابهایى از قبیل: تلخیصالاصول، تحریرالمعالم، الرسائل الجدیده، اصطلاحات اصول و فقه را به سبک نوینى، ابتکارى و کاربردى، تدوین وتنظیم کرده و به نگارش در آوردند. و این در مقطعى بود که کتب: رسائل مکاسب، کفایه به منزله وحى منزل در میان علما و فضلا تلقى مىشد و دست کارى در متون، مساوى با شرک و کفر بود و شجاعت و درایت مضاعف مىطلبید.
آیةاللَّه مشکینى با ژرف نگارى خاص خود، فصل بندى موجود در کتب فقهى علماى سلف به دو قسمت: عبادت و معاملات را کافى نمىداند و معتقدند که تدوین کتب فقهى در مرحله اول باید به چند فصل عمده: معاملات، عبادت، سیاسات، اجتماعیات و... اضافه شود، آنگاه ابوب پنجاه و دوگانه فقهى در زیر مجموعههاى این موضوعات کلى قرار گرفته و تبویب شوند. چون فقه تشیع تنها عبادت و معاملات نیست بلکه تئورى زندگى بشر از گهواره تا گوراست و شامل سیاست، مسائل اجتماعى و غیر آن هم مىشود.