آیتاللَّه شیخ على مشکینى
آیةاللَّه مشکینى یکى از شخصیتهاى برجسته معاصر، فقیه و معلم اخلاق در روزگار ماست و ویژگیهاى چون مجاهدات مستمر در راه دین وپاسدارى از ارزشهاى اسلامى و انسانى در نیم قرن اخیر او را درحوزههاى علمیّه برجسته ساخته است. آیةاللَّه مشکینى «در سال 1300 ه ش.» در روستاى اَلّى یا آلّى[1] شهر مشکین دیده به جهان گشود. مشکین جزء استان اردبیل است و با ارسباران هم مرز مىباشد. این سرزمین که به دیار صالحان معروف است، یکى از مناطق عالمخیز در آذربایجان به شمار مىرود. روستاى آلّنى از این جهت داراى ویژگىهاى خاص است. صلابت و روحیه عشایرى، ایمان، صداقت و سادگى مردم موجب گردیده است که مؤمنین این دیار حضور در عرصههاى گوناگون زندگى را تکلیف دینى خود بدانند که از جمله آنها، حضور باشکوه در جنگ تحمیلى را مىتوان نام برد. آیةاللَّه مشکینى دوره کودکىاش را در دامنه سر سبز کوههاى سبلان سپرى کرده است. پدر وى مردى مؤمن و عالم بود و در روستاى آلنى زندگى سادهاى داشت. او هر چند در دوران جوانى به جهت مشکلات زندگى نتوانسته بود در حوزههاى علمیه شهرهاى بزرگ اقامت کند، لکن پس از بهبود یافتن وضع معیشتى خود، در 25 سالگى مدتى در شهرهاى تبریز، اردبیل و زنجان به تحصیل علوم اسلامى پرداخت و سپس راهى نجف شد. آیةاللَّه مشکینى در این خصوص مىگوید:«ما در ده آلنى در یک فرسخى مشکین شهر زندگى مىکردیم. پدرم در بیست و پنج سالگى، خودش دنبال درس خود را گرفت و به چند شهر سفر کرد. چراغ ما از گِل بود که خود پدرم ساخته بود و به آن روغن کرچک مىریختند. پدرم چهار سال در نجف بود که نامه نوشت و ما را نیز به آنجا فرا خواند و ما به اتفاق دایى و خانواده به نجف رفتیم.[2] حیات علمى آیةاللَّه مشکینى ادبیات را که نزد پدرش آموخته بوده در حوزه علمیه نجف تکمیل کرد. هنوز پیش از دو سال از اقامت خانواده آیةاللَّه مشکینى در نجف سپرى نگردیده بود که مادرش چشم از جهان فروبست. آیةاللَّه مشکینى همراه پدر به ایران بازگشت و دوباره در شهر مشکین سکنى گزید. وى پس از مدتى، پدرش را نیز از دست داد. او مىگوید:«پس از فوت پدرم ما یتیم بودیم و هیچ چیز نداشتیم.»[3] وى پس از رحلت پدر، با وجود این که سختى و مرارت و فقر و ندارى بر زندگیشان سایه انداخته بود، عزم سفر کرد و راهى حوزه علمیه اردبیل شد. آیةاللَّه مشکینى در این حوزه نیز بیش از دو سال دوام نمىآورد و از همان روزهاى آغاز در حوزه علمیه اردبیل به هجرت مىاندیشید، زیرا در اردبیل درس درستى نبود. آیةاللَّه مشکینى درباره سالهاى سخت دوران یتیمى خویش مىگوید: «با وجود همه سختىها و نبود امکانات، چیزى که ما را امیدوار کرده بود، توکّل به خدا و ایمان به راهى بود که در آن پاى نهاده بودیم. هر چند در این غربت و تنهایى سایه پدر و مادر نبوده لکن همواره خدا بود و باور این حضور ما را از یاس و ناامیدى نجات مىداد.» آیةاللَّه مشکینى نزدیک به دو سال در حوزه علمیه اردبیل به تحصیل علوم دینى پرداخت و سپس همراه دو تن از دوستانش راهى قم گردید. او در این باره مىگوید: «ما وقتى تصمیم گرفتیم به قم بیاییم، مانده بودیم که چه کنیم تا خرجى راه فراهم شود. و تصمیم خود را عملى سازیم. آن وقت زندگى به گونهاى بود که هیچ کدام در شرایطى مناسبى نبودیم و در جوّسه نفرى که این مسئله مطرح شد و تصمیم به چاره جویى گردید. من در آن شب با همین فکر به خواب رفتم. درآن شب نیز خواب دیدم که بعداً برایم مثل معجزه تحقق پیدا کرد. خواب دیدم که در خانه هستم و باید از یک عده پذیرائى کنم. بعد دیدم که یک ظرف پر از کره آوردند کهبه همراهش نیز مبلغ 6 تومان پول که به من دادند. من بیش از آن چیزى ندیدم. صبح بیدار شدم، خوابى بیش نبود. چند وقتى نیز از این ماجرا گذشت در یکى از روزها تصمیم گرفتم که به دهات اطراف، به دیدار دوستانى که با پدرم رفت و آمد داشتند، رفته و دیدارى از آنها انجام بدهم. شاید هم به این جهت بود که قصد خدا حافظى داشتم. این سفر انجام گرفت. هنگام بازگشت چون دوستان پدرم فهمیده بودند که سفر قم در پیش دارم، به اصرار پولى در اختیار من قرار دادند که دقیقاً پنج تومان بود. من به شهر آمدم و دیگر نظرم قطعى شده بود و دوستانم نیز اعلام آمادگى کردند. در هنگام رفتن به محل سوار شدن از نزدیکهاى محل اقامت آیةاللَّه بادکوبهاى که امام جماعت و عالم بزرگ این شهر بود، مىگذشتم. موافق ادب دیدم که به او نیز سلام کنم، سفر خود را به عرض ایشان برسانم. پس از خارج شدن از منزل ایشان، دوستم یک تومان به دست من گذاشت، گفت که از طرف همسایه آیةاللَّه بادکوبهاى است. من در همین لحظه بود که به درستى خواب و لطف و رحمت الهى نیز پى بردم.[4] میهمانى کریمه آیةاللَّه مشکینى سالیان درازى به طور مداوم و مستمر، در حوزه علمیه قم بود در آن زمان، حوزه علمیه قم در شرایط خوبى قرار گرفته بود. تلاش آیةاللَّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى در احیاى این مرکز بزرگ علمى به بار نشسته بود. او در درس حضرات آیات عظام: حجت کوه کمرى، بروجردى، محقق داماد آیةاللَّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى شرکت کرد و در فقه و اصول و حدیث به مرتبه اجتهاد نایل گشت. وى درباره سفارش پدرش براى تحصیل علم مىگوید: «پدرم درآخرین لحظات عمرش تنها سفارشى که براى من کرد، این بود که فرمود: «پسرم! در روز قیامت به پیش من رو سیاه 0مىآیى اگر احکام و عقاید و تفسیر را فرا نگرفته باشى. این بود که آیةاللَّه مشکینى در کنار فقه و اصول، در عقاید و تفسیر نیز زحمات زیادى کشید و در این علوم نیز تَبَحّرِ خاصى به دست آورد. او حضور اساتید بزرک چون امام خمینى را نیز درک کرد و چندین سال نیز در محضر این مرد بزرگ، کمالات علمى یاد گرفت و حضورش را به اوج رساند. وى در همان روزها بود که با شخصیت امام خمینى آشنا گردید و به ژرفاى اندیشه و عرفان و معنویت وى پى برد و شیفتهاش گردید. حضور در عرصه تدریس آیةاللَّه مشکینى در دوران جوانى، به تدریس فقه و اصول پرداخت. او در روزهاى آخر هفته نیز درس اخلاق مىداده و در آن زمان با این که هنوز در سنین جوانى بود، انسان مهذب و خود ساخته و مورد احترام طلاب بود او به تهذیب و خودسازى طلبهها عنایت خاصى داشت و از جمله عالمانى است که در پایه گذارى درس اخلاق در حوزه، زحمات زیادى را تحمل گردیده است. بیان شیوا، اعتماد به نفس، ایمان و عمل به گفتههاى خود، او را استاد بزرگ اخلاق حوزه ساخته بود. با وجود این که بیش از 30 سال از آن دوران سپرى مىگردد، درس اخلاق آیةاللَّه مشکینى هم اکنون نیز روح تشنه طلاب را سیراب مىکند. در عرصه سیاسى آیةاللَّه مشکینى در جوانى، اسلحه به دست گرفت و به نبرد با اشغالگران روسى که بخشىهایى از آذربایجان را به تصرف در آورده بودند، پرداخت. وى در این نبرد اسیر شد و تا پاى دار نیز پیش رفت، اما عشایر غیور منطقه او را نجات دادند. آیةاللَّه مشکینى از همان سالهاى آغازین شکلگیرى انقلاب اسلامى ایران، در کنار امام خمینى بود. او از طلاب پیشرو در صحنههاى رویارویى با استبداد آن عصر به شمار مىرفت. او کسى بود که وقتى روسها قسمتى از آذربایجان را اشغال کرده بودند و هنوز جوانى کم سال بود، در برابر عناصر متجاوز روس مدتها مقاومت کرد و سپس در آخرین لحظات که راهى پاى دار مىگردید با دخالت عشایر از چنگ آنها نجات یافت و راه قم را پیش گرفت.[5] وى پس از تبعید امام خمینى، از جمله افراد نادرى بود که به سرانجام این نهضت الهى امید بسته و تا سالهاى پیروزى همچنان مقاوم و پا برجا، در مسیر نهضت بود. حضور در عرصه انقلاب آیةاللَّه مشکینى را باید از جمله شخصیتهایى دانست که در بستر فرهنگ مبارزه رشد کرد و سرانجام از پیشگامان این راه گردید. او که در روزگار جنگ و ستیز مسلمانان علیه ایادى استعمار و استکبار در ایران هنوز طلبه جوانى بود؛ گام در مسیر مبارزه گذاشت و با پیوستن به مبارزین، این راه خونین و در عین حال پرافتخار را بر راحتى و عافیتطلبى که در آن سالها گریبان بسیارى را گرفته بود، رها ساخت. وى در سال 1343 هنگامى به مبارزین پیوست که حکومت طاغوت به ظاهر پیروز شده بود؛ زیرا پس از سرکوبى جریان پانزده خرداد، دستگیرى و تبعید امام خمینى، براى بسیارى از دولتمردان پیروزى بود و این که روزى این قطرههاى پراکنده دوباره در کنار هم قرار گیرند و مبدّل به دریاى خروشان گردند بر خاطر هیچ کس به ویژه ایادى رژیم خطور نمىکرد. اما در هر صورت این اتفاق افتاد و انقلاب پس از پانزده سال به بار نشست و بالاخره پیروز شد سهم آیةاللَّه مشکینى در این نهضت بزرگ دقیقاً رهبرى جریانات و تربیت انسانهاى شایسته براى امانتدارى در دوران پس از پیروزى بود. که نمونههایى از تلاشهاى ایشان را در اسناد به جاى مانده از انقلاب مرور مىکنیم. امام خمینى را در سال 1341 دستگیر کردند و به زندان بردند. علما و مراجع تقلید از گوشه و کنار کشور دست به اعتراض زدند و این عمل شاه را محکوم ساختند. آیةاللَّه مشکینى جزو نخستین امضاکنندگان اعلامیهها و نامههاى اعتراض به دولت طاغوتى بود. رژیم پهلوى در صدد محاکمه و اعدام امام خمینى بود. آیةاللَّه مشکینى نیز از جمله کسانى بود که مراجع تقلید و مجتهدان شیعه را از این جریان آگاه ساخت. تأیید مرجعیت امام خمینى از سوى مراجع تقلید و مجتهدان بیدار سبب شد تا رژیم پهلوى نتواند امام خمینى را محاکمه و اعدام نماید. وى پس از تبعید امام خمینى، در منزل خود اقدام به تشکیل جلسات کرده و از علماى بزرگى چون ربّانى املشى و سایر اساتید دعوت به عمل مىآورد تا براى وادار شاختن رژیم به باز گرداندن امام خمینى از تبعید، چاره جویى کند.[6] هر چند این جلسات به جهت دخالت سازمان امنیت وقت (ساواک) به سرانجام نمىرسد و چند تم از علما دستگیر مىشوند، لکن بازتاب آن مسلمان و حوزههاى علمیه نجف را متوجه ایران و امام خمینى مىکند. آیةاللَّه مشکینى در سال 1343 که مأموران رژیم پهلوى به مدرسه فیضیه یورش برند، از جمله افرادى که به محکومیت اعمال رژیم مىپردازد.[7] به طور کلى مىتوان گفت آیةاللَّه مشکینى از جمله شخصیتهاى است که هم در شکلگیرى اسلامى و هم در دوره مبارزه با رژیم و هم در آگاه سازى و هدایت و رهبرى ملت نقش اساسى را ایفاء مىکند. مبارزه در تبعید حضور حماسى آیةاللَّه مشیکنى براى رژیم ستمشاهى در حوزه قابل از تحمل نشد و او طى حکمى از سوى ساواک به مدّت سه سال به شعر ماهان کرمان تبعید گشت اما آیةاللَّه مشکینى هرگز از پاى ننشست و در آنجا به اقامه نماز جماعت با خطبههاى آتشین پرداخت. یکى از فظلاى آن روز در حوزه علمیه قم در آن ایام جهت تبلیغ و زیارت ایشان در آن مقطع بسیار با شکوه و با ازدحام جمعیت و پر شور برگزار مىشد و از شهرهاى اطراف جهت شرکت در آن، حضور پیدا مىکردند. در یکى از خطبهها که آیةاللَّه مشکینى، پیرامون برچیده شدن فساد در کشور بحث مىفرمود دو راه حل براى این موضوع عنوان کرد. اولى سرنگونى رژیم شاه بود که با اشاره گذشت و گفت اگر مطرح کنم به جاى بدتر از اینجا تبعیدم مىکنند که این کنایه در آن دوران خفقان خیلى ابلغ و کوبندهتر از تصریح بود، راه دوم هم فعالیتهاى مذهبى و فرهنگى بود که مختصرى هم پیرامون آن بحث کرد.[8] تا این که روشنگریهاى آیةاللَّه مشکینى مردم منطقه را به مرحله انفجار مىرساند و رژیم احساس خطر جدى کرده و محل تبعید ایشان را تغییر مىدهد. آیتاللَّه مشکینى خود در این زمینه مىگوید: «یک سال در آنجا تحت مراقبت بودم در آن محیط زمینه را مناسب دیده و نماز جمعه را اقامه کردم. رفته رفته اجتماع زیاد شد و ساواک کرمان گزارش را به مرکز رسانید. روزى نزدیک غروب بود که به پاسگاه احضار شدم و همانجا مرا سوار ماشین کرده به سوى کرمان و از آنجا نیز به شهرستان گلپایگان بردند ولى خانوادهام در ماهان مانده بود.»[9] آیةاللَّه مشکینى در شهر گلپایگان همچنان به مبارزات سیاسى خود ادامه داد و باز پس از؟؟؟ سال اقامت در آنجا، ایادى رژیم را بر آن داشت، دوباره احساس خطر کنند و محل تبعید معظم له را به شهر کاشمر تغییر دهند. ایشان در این مورد مىگوید:« پس از یک سال، دوباره محکوم به تغییر محل شدم و به صورت ناگهانى مرا به شهر کاشمر منتقل کردند و یک سال هم در آنجا تحت مراقبت شدیدتر از پیش قرار گرفتم. این بار در هر مسجدى که چند روز شروع به نماز مىکردم به سراغم آمده، نمازم را تعطیل مىکردند و حتى در گوشه مدرسهاى که توقف داشتم، اجازه نماز جماعت را ندادند و گاهى در مدرس آنجا در تاریکى نماز جماعت مىخواندیم و چندین بار رئیس شهربانى مرا تهدید کرد که عاقبت کار تو، وخیم خواهد بود.[10] این فقیه سترگ وقتى در شهر کاشمر از چهارسو مورد تعقیب و کنترل همه جانبه ایادى ساواک قرار مىگیرد و کوچکترین حرکتش به آن مرکز جهنمى گزارش مىشود بى اعتنا به همه این تهدیدها از طلاب و فضلاى قمى که به زیارتش در تبعید مىشتافتند، استمداد مىطلبید و ار آنها مىخواهد در کاشمر بمانند و حوزه این شهر را رونق بخشند در این میان از جمله شهید حجت الاسلام و المسلمین محبوب شیرى به این نداى دردمندانه لبیک گفته و در شهر کاشمر سکونت اختیار مىکند. او ضمن استفاده از محضر علمى آیةاللَّه مشگینى در رونق و توسعه حوزه این شهر و تربیت طلاب کاشمر تلاش مىکند.[11] روزگار بحرانها پس از پیروزى انقلاب اسلامى، بحرانهاى زیادى در کشور پدید آمد که هر کدام از آنها مىتوانست به براندازى نظام جمهورى اسلامى ایران منجر شود. حضور روحانیت آگاه و مردم انقلابى در این صحنهها توانست به ثبات جمهورى اسلامى بیانجامد. آیةاللَّه مشکینى در این بحرانها در متن حوادث قرار گرفت و سختىهاى زیادى را به جان خرید. وقتى دولت موقت؛ موج خروشان ملت را نادیده گرفت و همچنان به قدرتهاى استکبار چراغ سبز نشان داد، آیةاللَّه مشکینى در پشت تریبون نماز جمعه قرار گرفت و گفت: «دولت موقت و ایادى آن باید به جهت پشت کردن به ملت محاکمه شوند.» آیةاللَّه مشکینى در این مبارزه دو محور اساسى؛ امام و ملت را به عنوان بزرگترین تکیه گاه مبارزان عنوان کرد. و هر گونه تلاش خارج از خواستههاى امام و مصالح ملت مسلمان ایران را تلاش خارجى توصیف کرد. یکى از تلاشهاى آیةاللَّه مشکینى رویارویى با منافقین بود. این حرکتهازمانى آغاز گردید که هنوز بسیارى از خام اندیشان این گروه چپ وابسته به بیگانه را عناصر مسلمان مىخواندند و در بر خورد با این گونه حرکتها، حتى با رهبر انقلاب نیز به مقابله بر مىخواستند. آیةاللَّه مشکینى با ایمان و آگاهى به مصالح اسلام، اعلام کرد که: منافقین جریان استکبارى و جدا شده از انقلاب مىباشندو باید از صحنه اجتماع و انقلاب منزوى شوند.[12] آیةاللَّه مشکینى در جریان حزب خلق مسلمانان نیز در منطقه آذربایجان حضور یافت. در واقع، حضور و رهبرىهاى دلسوزان انقلاب، از جمله ایشان بود که موجب خاموش شدن این حرکت ضد انقلابى در آذربایجان گردید. آیةاللَّه مشکینى پس از شهادت آیةاللَّه سید اسداللَّه مدنى، چند ماه نیز امامت جمعه شهرستان تبریز را عهده دار شد. و در این مدت در سامان دهى انقلابىها کوشید و سپس به جهت نیاز به حضور وى در قم، به دستور امام خمینى راه قم را پیش گرفت. آیةاللَّه مشکینى در تقویت مجلس خبرگان رهبرى، تشکیل جامعه الزهرا(ص) قم و باز نگرى قانون اساسى، مستقیماً حضور داشت. وى در این سالها علاوه بر تدریس فقه، اصول و اخلاق، اداره مدرسه دینى الهادى، قرار گرفتن در موقعیت امامت جمعه قم، دیدارهاى گوناگون با مردم جهت رسیدگى به مشکلات آنها و حضور در کنار مدیران شهرستان قم و در سمت هایى نیز حضور یافت. مسندهاى که وى از اوائل پیروزى انقلاب در آنها قرار گرفته است، به شرح زیر است: 1- حاکم شرع دادگاههاى خوزستان و سامان دهى اوضاع و ادارات آن استان 2- رئیس شوراى بازنگرى قانون اساسى نظام اسلامى. 3- نماینده مردم آذر بایجان در مجلس خبرگان در تدوین قانون اساسى 4- رئیس مجلس خبرگان رهبرى در چند دوره 5- عضویت در جامعه مدرسین و دبیرى آن 6- امام جمعه قم منبع اسوه اخلاق سعید عباس زاده از تبار صالحان
آیتالله علی اکبر فیض، معروف به مشکینی در سال 1300 هجری شمسی در روستایی از توابع بلوک مشکین و در میان خانوادهای متدین و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش از اهل علم بود و در کسوت روحانیت به تحصیل علم و رتق و فتق امور مردم میپرداخت.
آیتالله مشکینی هنگامی که همراه با پدر در نجف اشرف مقیم بود، به مکتبخانه رفت و سپس همراه پدر به وطن بازگشت و مقداری از مقدمات علوم دینی را نزد او فرا گرفت. با رحلت پدر و به سفارش او، برای تحصیل علوم دینی به شهرستان اردبیل سفر کرد و مقداری از صرف و نحو را در آنجا فرا گرفت. سپس در معیّت عالم بزرگواری که از زخمیان حادثه مسجد گوهرشاد مشهد در زمان رضاخان بود، به شهر قم آمد و در آن دیار عالم خیز به تحصیل علوم دینی پرداخت.
در آن زمان سایه منحوس رژیم پهلوی بر کشور مستولی بود و تحصیل در حوزههای علمیه بسیار دشوار مینمود. با این حال آیتالله مشکینی دروس دوره سطح را به خوبی به پایان برد و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دوره خود حاضر شد. او نزدیک به هفت ماه نیز در نجف اشرف حضور داشت و در درسهای خارج استادان آن دیار، بویژه امام خمینی(ره)، شرکت مینمود اما به دلیل هوای گرم نجف و ضعف مزاجی مجبور به بازگشت به ایران شد.
آیتالله علی اکبر مشکینی در سالهای تحصیل خود، به محضر عالمان بسیاری شرفیاب شد. او در دروس خارج فقه و اصول آیتالله العظمی بروجردی(ره) و آیتالله العظمی محقق داماد(ره) شرکت میکرد. در نجف نیز به محضر عالمان و استادان آن دیار شرفیاب میشد و در درس خارج امام خمینی(ره) شرکت جدی داشت.
او در سالهای تحصیل و پس از آن با فضلا و استادان بسیار رابطه دوستی داشت که از آن جمله میتوان آیتالله جوادی آملی و آیتالله امینی را نام برد.
آیتالله مشکینی در سالهای عمر خود فعالیتهای بسیاری را به انجام رساند. بسیاری از استادان و علمای امروز از شاگردان معظم له به شمار میآیند که در درسهای وی شرکت جدی داشتهاند. او کتب دوره مقدمات و سطح را بارها تدریس کرد و سالها به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشت. همچنین درس تفسیر او از دروس مشهور حوزه علمیه قم بود.
از فعالیتهای مهم وی در این عرصه، تأسیس مؤسسه الهادی است که به چاپ کتب مفید و اسلامی برای سطوح گوناگون جامعه میپردازد و مردم را با حقایق و معارف اسلامی آشنا میسازد. معظمله خود نیز کتابهای فراوانی در زمینههای گوناگون علوم اسلامی تألیف و منتشر ساخته است. برخی از آنها به شرح زیر است:
1ـ اصطلاح الاصول
2ـ مصطلحات الفقه
3ـ الفقه الماثور (دوره فقه به طرزی نوین)
4ـ دروس فی الاخلاق (یک دوره اخلاق عربی)
5ـازدواج در اسلام
6ـ المنافع العامه (شرح کتاب احیاالموات شرایع)
7ـ مفتاح الجنان (کتاب دعا تکمیل مصباح المنیر)
8ـ المواعظ العددیه
9ـ واجب و حرام احکام الزامی (دوره فقه)
10ـ قصار الجمل (احادیث کوتاه تحت عناوین لغوی دو جلد)
11ـ ترجمه قرآن کریم به زبان فارسی
12ـ الهدی الی موضوعات نهج البلاغه
13ـ المبسوط (تفسیر سوره آل عمران)
14ـ واجبات و محرمات (استقصاء آنچه در شرع واجب و حرام اعتقادی و عملی است)
15ـ تفسیر سوره (ص)
16ـ بحث تکامل از نظر قرآن
17ـ مسلکنا فی العقائد و الاخلاق و العمل
18ـ زمین و آنچه در آن است
19ـ تقلید چیست؟
20ـ رساله خمس
21ـ حاشیه توضیحی بر کتاب مضاربه، عروةالوثقی
22ـ نهج البلاغه موضوعی
23ـ تحریرالمواعظ
24ـ تحریرالمعالم
25ـ الرسائل الجدیده
26ـ تلخیص المکاسب (در دست چاپ)
27ـ تفسیر روان برای نسل جوان (در دست چاپ)
28ـ ترجمه و شرح فارسی سه کتاب مضاربه، مزارعه و شرکت در عروة الوثقی (در دست چاپ)
همچنین از وی مقالات بسیاری در نشریات نورعلم، پاسدار اسلام و... و نیز در روزنامه جمهوری اسلامی و... به چاپ رسیده است.
زندگی آیتالله مشکینی سرشار از مبارزات و تلاشهای سیاسی برای احقاق حکومت اسلامی است. او از نخستین افرادی بود که به نهضت امام خمینی(ره) پیوست. او در جلسات مخفی مبارزان شرکت میکرد. از این رو حدود چهار ماه در تهران متواری شده بود و سپس ایران را به مقصد عراق ترک کرد. با بازگشت به قم در همان روز اول دستگیر شد و ساواک از او خواسته بود تا 48 ساعت بعد از قم خارج شود. از این رو به مشهد رفت و 15 ماه در آنجا مشغول تدریس شد و بار دیگر به حوزه علمیه قم آمد و مبارزات را پی گرفت؛ اما پس از مدتی به همراه 27 نفر از استادان و فضلای حوزه تبعید شد. از این رو به زادگاه خود رفت ولی پس از سه ماه ساواک او را دستگیر و به ماهان کرمان و گلپایگان تبعید کرد. او پس از دو سال نیز به کاشمر تبعید شد. او در طول دوره تبعید نیز دست از مبارزه برنمیداشت؛ این گونه بود که ساواک او را به مکان دیگری منتقل میکرد. او از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بوده و زیر بسیاری از اعلامیههای آن را امضاء کرده است. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آیتالله مشکینی در مسؤولیتهای گوناگونی به ایفای نقش پرداخت که برخی از آنها به شرح زیر است:
ـ عضویت در خبرگان تدوین قانون اساسی
ـ مسئول گزینش و اعزام قضات با حکم امام (ره)
ـ ریاست مجلس خبرگان رهبری
ـ امامت جمعه قم با حکم امام(ره) و رهبر انقلاب
ـ عضویت در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
ـ ریاست شورای بازنگری قانون اساسی.
با عرض تسلیت به مناسبت رحلت این دانشمند بزرگ علم و ایمان، گوشهای از زندگینامهی آن بزرگوار را برایتان میآورم.
گلشن تاریخ پر افتخار ایران اسلامی همواره حضور صاحبدلان آگاه و دانشوران پاک نهاد را به خود دیده و از گستره آسمان علم و عرفان آنان استفاده کرده است.
آیت الله عبدالکریم حقشناس از زمرهی این فرهیختگان است که در سالیان دور در تهران چشم به جهان گشود و زندگی پرفراز و نشیبی را در راه درک و تبلیغ آموزههای دینی آغاز کرد.
وی با هوش سرشار و استعداد فراوان خود در حوزه علمیه تهران با بهرهمندی از محضر اساتید بزرگی همچون آیتالله میر سید علی حایری، میرزا طاهر تنکابنی و آیتالله محمد حسین زاهد در اندک زمانی پلههای رشد را پشت سر گذاشت و با شوق فراوان از زلال معارف عرفانی آیتالله شاهآبادی بهره برد.
پس از چندی این عالم فرزانه به شهر علم و ایمان، قم رهسپار شد و در راه رسیدن به درجه اجتهاد از دروس پربار آیتالله سید محمد حجت، حضرت آیتالله بروجردی و آیتالله سید محمد تقی خوانساری و درس فلسفه امام خمینی (ره) بهرههای فراوان گرفت و موفق به دریافت اجازه اجتهاد از اساتید گرانقدری مانند حضرات آیات سید ابوالقاسم موسوی خوئی، سید محمد حجت کوه کمرهای، محمد علی شاهآبادی، سید احمد زنجانی، شیخ ابوالقاسم اصفهانی، شیخ عبدالنبی عراقی، سید محمد حسین بروجردی، سید محمد تقی خوانساری شد.
آیتالله حق شناس پس از دریافت اجازه اجتهاد به پیشنهاد حضرت آیتالله بروجردی به تهران هجرت کرد تا جوانان تشنه علم و معرفت این دیار را از چشمهسار زلال معارف الاهی سیراب کند.
وی در تهران تدریس علوم مختلف نقلی و عقلی را سرمشق خود قرار داد و سالها در مدرسه سپهسالار قدیم، وظیفه عمل به وقفنامه آن را به عهده گرفت.
طلاب مدرسه فیلسوف الدوله و نمازگزاران مسجد امین الدوله تهران سالها از درس اخلاق عملی این عالم فرزانه بهرهمند شدند.
مدرسه علمیه این عالم فرزانه هماکنون پذیرای جوانان پاک و جویندگان راستین معرفت است.
برگرفته از : خبرگزاری رسا
چنانکه علامه مجلسى فرموده
در هر رکعت حمد و ده مرتبه توحید و این نماز را سید از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده با فضیلت بسیار
هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت هر یک از سوره حمد و توحید و فلق و ناس و آیة الکرسى و قدر را چهار مرتبه بخواند و بعد از سلام چهار مرتبه بگوید 9اللَّهُ اللَّهُ رَبِّى لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا وَ لا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّا و هر چه مىخواهد بخواند و این نماز را بدین طریق سید از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده و لکن شیخ در مصباح فرموده روایت کرده داود بن سرحان از حضرت صادق علیه السلام که فرمود: بجا مىآورى در شب نیمه رجب دوازده رکعت نماز مىخوانى در هر رکعت حمد و سوره و چون فارغ شدى از نماز مىخوانى بعد از آن حمد و معوذتین و سوره اخلاص و آیة الکرسى را چهار مرتبه و مىگویى بعد از آن 9سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ چهار مرتبه پس مىگویى 9اللَّهُ اللَّهُ رَبِّى لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا وَ مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ و بجا مىآورى در شب بیست و هفتم نیز مثل این را
زیارت دیگر امام محمد تقى علیه السلام
زیارت دیگر براى حضرت امام محمد تقى علیه السلام سید بن طاوس در مزار فرموده چون زیارت کردى حضرت امام موسى کاظم علیه السلام را مى ایستى نزد قبر حضرت
اَللّهُمَّ اَنْتَ الرَّبُّ وَاَنَا الْمَرْبُوبُ
زیارت دیگر
الدّعاء زیارت دیگر مختصّ به آن حضرت شیخ صدوق درفقیه روایت کرده که چون خواهى زیارت کنى آن حضرت را پس غسل کن و خود را پاکیزه نما
برای شفای هر مریضی دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت جواد الائمه بخواند و بعدا یکصد و چهل و شش مرتبه بگوید:
(ماشاء اللّه لا حول و لا قوة الا باللّه)
اگر در ساعتی که منسوب به آن حضرت است باشد بسیار مفید و ساعت آن را از نماز عصر تا دو ساعت بعد از آن تشخیص داده اند که مورد استجابت است.
بدانکه مستحب است در هر یک از ماه رجب و شعبان و رمضان آنکه در شب سیزدهم دو رکعت نماز بگزارند در هر رکعت حمد یکمرتبه و یس و تبارک الملک و توحید بخوانند و در شب چهاردهم چهار رکعت به دو سلام به همین کیفیت و در شب پانزدهم شش رکعت به سه سلام به همین کیفیت از حضرت صادق علیه السلام مروى است که هر که چنین کند جمیع فضیلت این سه ماه را دریابد و جمیع گناهانش غیر از شرک آمرزیده شود
و ثواب بسیارى براى روزه این روز و دو روز بعد وارد شده و اگر کسى خواهد عمل ام داود بجا آورد باید این روز را روزه بگیرد و در این روز بنا بر مشهور بعد از سى سال از عام الفیل ولادت با سعادت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در میان کعبه معظمه واقع شده است
چنانکه علامه مجلسى فرموده
در هر رکعت حمد و ده مرتبه توحید و این نماز را سید از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده با فضیلت بسیار
هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت هر یک از سوره حمد و توحید و فلق و ناس و آیة الکرسى و قدر را چهار مرتبه بخواند و بعد از سلام چهار مرتبه بگوید 9اللَّهُ اللَّهُ رَبِّى لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا وَ لا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّا و هر چه مىخواهد بخواند و این نماز را بدین طریق سید از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده و لکن شیخ در مصباح فرموده روایت کرده داود بن سرحان از حضرت صادق علیه السلام که فرمود: بجا مىآورى در شب نیمه رجب دوازده رکعت نماز مىخوانى در هر رکعت حمد و سوره و چون فارغ شدى از نماز مىخوانى بعد از آن حمد و معوذتین و سوره اخلاص و آیة الکرسى را چهار مرتبه و مىگویى بعد از آن 9سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ چهار مرتبه پس مىگویى 9اللَّهُ اللَّهُ رَبِّى لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا وَ مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ و بجا مىآورى در شب بیست و هفتم نیز مثل این را
از ابن ابى نصر منقول است که گفت: سؤال کردم از حضرت امام رضا علیه السلام که در چه ماه زیارت کنیم امام حسین علیه السلام را فرمود در نیمه رجب و نیمه شعبان
به نحوى که در روز اول گذشت
و بعد از سلام دست خود را پهن کند و بگوید 9 اللَّهُمَّ یَا مُذِلَّ کُلِّ جَبَّارٍ وَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ کَهْفِى حِینَ تُعْیِینِى الْمَذَاهِبُ وَ أَنْتَ بَارِئُ خَلْقِى رَحْمَةً بِى وَ قَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقِى غَنِیّا وَ لَوْ لا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهَالِکِینَ وَ أَنْتَ مُؤَیِّدِى بِالنَّصْرِ عَلَى أَعْدَائِى وَ لَوْ لا نَصْرُکَ إِیَّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِینَ یَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا وَ مُنْشِئَ الْبَرَکَةِ مِنْ مَوَاضِعِهَا یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالشُّمُوخِ وَ الرِّفْعَةِ فَأَوْلِیَاؤُهُ بِعِزِّهِ یَتَعَزَّزُونَ وَ یَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ أَسْأَلُکَ بِکَیْنُونِیَّتِکَ الَّتِى اشْتَقَقْتَهَا مِنْ کِبْرِیَائِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِکِبْرِیَائِکَ الَّتِى اشْتَقَقْتَهَا مِنْ عِزَّتِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى اسْتَوَیْتَ بِهَا عَلَى عَرْشِکَ فَخَلَقْتَ بِهَا جَمِیعَ خَلْقِکَ فَهُمْ لَکَ مُذْعِنُونَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ روایت است که هر صاحب غمى این دعا را بخواند حق تعالى او را از اندوه و غم آسایش بخشد)
که عمده اعمال این روز است و براى برآمدن حاجات و کشف کربات و دفع ظلم ظالمان مؤثر است و کیفیت آن بنا بر آنچه در مصباح شیخ است آن است که چون خواهد این عمل را بجا آورد روزه بگیرد روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را پس در روز پانزدهم نزد زوال غسل کند و چون وقت زوال داخل شود نماز ظهر و عصر را بجا آورد در حالتى که رکوع و سجودشان را نیکو کند و در موضع خلوتى باشد که چیزى او را مشغول نسازد و انسانى با او تکلم ننماید پس چون از نماز فارغ شود رو به قبله کند و بخواند حمد را صد مرتبه و سوره اخلاص را صد مرتبه و آیة الکرسى را ده مرتبه و بعد از اینها بخواند سوره انعام و بنى إسرائیل و کهف و لقمان و یس و صافات و حم سجدة و حمعسق و حم دخان و فتح و واقعه و ملک و ن و إذا السماء انشقت و ما بعدش را تا آخر قرآن و چون از اینها فارغ شود بگوید در حالتى که رو به قبله باشد 9صَدَقَ اللَّهُ الْعَظِیمُ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ الَّذِى لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ الْبَصِیرُ الْخَبِیرُ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِما بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْکِرَامُ وَ أَنَا عَلَى ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الْمَجْدُ وَ لَکَ الْعِزُّ وَ لَکَ الْفَخْرُ وَ لَکَ الْقَهْرُ وَ لَکَ النِّعْمَةُ وَ لَکَ الْعَظَمَةُ وَ لَکَ الرَّحْمَةُ وَ لَکَ الْمَهَابَةُ وَ لَکَ السُّلْطَانُ وَ لَکَ الْبَهَاءُ وَ لَکَ الامْتِنَانُ وَ لَکَ التَّسْبِیحُ وَ لَکَ التَّقْدِیسُ وَ لَکَ التَّهْلِیلُ وَ لَکَ التَّکْبِیرُ وَ لَکَ مَا یُرَى وَ لَکَ مَا لا یُرَى وَ لَکَ مَا فَوْقَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ لَکَ مَا تَحْتَ الثَّرَى وَ لَکَ الْأَرَضُونَ السُّفْلَى وَ لَکَ الْآخِرَةُ وَ الْأُولَى وَ لَکَ مَا تَرْضَى بِهِ مِنَ الثَّنَاءِ وَ الْحَمْدِ وَ الشُّکْرِ وَ النَّعْمَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَبْرَئِیلَ أَمِینِکَ عَلَى وَحْیِکَ وَ الْقَوِىِّ عَلَى أَمْرِکَ وَ الْمُطَاعِ فِى سَمَاوَاتِکَ وَ مَحَالِّ کَرَامَاتِکَ الْمُتَحَمِّلِ لِکَلِمَاتِکَ النَّاصِرِ لِأَنْبِیَائِکَ الْمُدَمِّرِ لِأَعْدَائِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مِیکَائِیلَ مَلَکِ رَحْمَتِکَ وَ الْمَخْلُوقِ لِرَأْفَتِکَ وَ الْمُسْتَغْفِرِ الْمُعِینِ لِأَهْلِ طَاعَتِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى إِسْرَافِیلَ حَامِلِ عَرْشِکَ وَ صَاحِبِ الصُّورِ الْمُنْتَظِرِ لِأَمْرِکَ الْوَجِلِ الْمُشْفِقِ مِنْ خِیفَتِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى حَمَلَةِ الْعَرْشِ الطَّاهِرِینَ وَ عَلَى السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ الطَّیِّبِینَ وَ عَلَى مَلائِکَتِکَ الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ وَ عَلَى مَلائِکَةِ الْجِنَانِ وَ خَزَنَةِ النِّیرَانِ وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ الْأَعْوَانِ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَبِینَا آدَمَ بَدِیعِ فِطْرَتِکَ الَّذِى کَرَّمْتَهُ بِسُجُودِ مَلائِکَتِکَ وَ أَبَحْتَهُ جَنَّتَکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أُمِّنَا حَوَّاءَ الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ الْمُصَفَّاةِ مِنَ الدَّنَسِ الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الْإِنْسِ الْمُتَرَدِّدَةِ بَیْنَ مَحَالِّ الْقُدْسِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى هَابِیلَ وَ شَیْثٍ وَ إِدْرِیسَ وَ نُوحٍ وَ هُودٍ وَ صَالِحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ یُوسُفَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ لُوطٍ وَ شُعَیْبٍ وَ أَیُّوبَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ یُوشَعَ وَ مِیشَا وَ الْخِضْرِ وَ ذِى الْقَرْنَیْنِ وَ یُونُسَ وَ إِلْیَاسَ وَ الْیَسَعِ وَ ذِى الْکِفْلِ وَ طَالُوتَ وَ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ وَ زَکَرِیَّا وَ شَعْیَا وَ یَحْیَى وَ تُورَخَ وَ مَتَّى وَ إِرْمِیَا وَ حَیْقُوقَ وَ دَانِیَالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عِیسَى وَ شَمْعُونَ وَ جِرْجِیسَ وَ الْحَوَارِیِّینَ وَ الْأَتْبَاعِ وَ خَالِدٍ وَ حَنْظَلَةَ وَ لُقْمَانَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ رَحِمْتَ [وَ تَرَحَّمْتَ] وَ بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَوْصِیَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیَّاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلِصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجِدِّ وَ الاجْتِهَادِ وَ اخْصُصْ مُحَمَّدا وَ أَهْلَ بَیْتِهِ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ أَجْزَلِ کَرَامَاتِکَ وَ بَلِّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ مِنِّى تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ زِدْهُ فَضْلا وَ شَرَفا وَ کَرَما حَتَّى تُبَلِّغَهُ أَعْلَى دَرَجَاتِ أَهْلِ الشَّرَفِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَفَاضِلِ الْمُقَرَّبِینَ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مَنْ سَمَّیْتُ وَ مَنْ لَمْ أُسَمِّ مِنْ مَلائِکَتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ أَوْصِلْ صَلَوَاتِى إِلَیْهِمْ وَ إِلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ اجْعَلْهُمْ إِخْوَانِى فِیکَ وَ أَعْوَانِى عَلَى دُعَائِکَ اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَیْکَ وَ بِکَرَمِکَ إِلَى کَرَمِکَ وَ بِجُودِکَ إِلَى جُودِکَ وَ بِرَحْمَتِکَ إِلَى رَحْمَتِکَ وَ بِأَهْلِ طَاعَتِکَ إِلَیْکَ وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِکُلِّ مَا سَأَلَکَ بِهِ أَحَدٌ مِنْهُمْ مِنْ مَسْأَلَةٍ شَرِیفَةٍ غَیْرِ مَرْدُودَةٍ وَ بِمَا دَعَوْکَ بِهِ مِنْ دَعْوَةٍ مُجَابَةٍ غَیْرِ مُخَیَّبَةٍ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا حَلِیمُ یَا کَرِیمُ یَا عَظِیمُ یَا جَلِیلُ یَا مُنِیلُ یَا جَمِیلُ یَا کَفِیلُ یَا وَکِیلُ یَا مُقِیلُ یَا مُجِیرُ یَا خَبِیرُ یَا مُنِیرُ یَا مُبِیرُ یَا مَنِیعُ یَا مُدِیلُ یَا مُحِیلُ یَا کَبِیرُ یَا قَدِیرُ یَا بَصِیرُ یَا شَکُورُ یَا بَرُّ یَا طُهْرُ یَا طَاهِرُ یَا قَاهِرُ یَا ظَاهِرُ یَا بَاطِنُ یَا سَاتِرُ یَا مُحِیطُ یَا مُقْتَدِرُ یَا حَفِیظُ یَا مُتَجَبِّرُ یَا قَرِیبُ یَا وَدُودُ یَا حَمِیدُ یَا مَجِیدُ یَا مُبْدِئُ یَا مُعِیدُ یَا شَهِیدُ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا قَابِضُ یَا بَاسِطُ یَا هَادِى یَا مُرْسِلُ یَا مُرْشِدُ یَا مُسَدِّدُ یَا مُعْطِى یَا مَانِعُ یَا دَافِعُ یَا رَافِعُ یَا بَاقِى یَا وَاقِى یَا خَلاقُ یَا وَهَّابُ یَا تَوَّابُ یَا فَتَّاحُ یَا نَفَّاحُ یَا مُرْتَاحُ یَا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتَاحٍ یَا نَفَّاعُ یَا رَءُوفُ یَا عَطُوفُ یَا کَافِى یَا شَافِى یَا مُعَافِى یَا مُکَافِى یَا وَفِىُّ یَا مُهَیْمِنُ یَا عَزِیزُ یَا جَبَّارُ یَا مُتَکَبِّرُ یَا سَلامُ یَا مُؤْمِنُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا نُورُ یَا مُدَبِّرُ یَا فَرْدُ یَا وِتْرُ یَا قُدُّوسُ یَا نَاصِرُ یَا مُونِسُ یَا بَاعِثُ یَا وَارِثُ یَا عَالِمُ یَا حَاکِمُ یَا بَادِى یَا مُتَعَالِى یَا مُصَوِّرُ یَا مُسَلِّمُ یَا مُتَحَبِّبُ یَا قَائِمُ یَا دَائِمُ یَا عَلِیمُ یَا حَکِیمُ یَا جَوَادُ یَا بَارِئُ یَا بَارُّ یَا سَارُّ یَا عَدْلُ یَا فَاصِلُ یَا دَیَّانُ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا سَمِیعُ یَا بَدِیعُ یَا خَفِیرُ یَا مُعِینُ [مُغَیِّرُ] یَا نَاشِرُ یَا غَافِرُ یَا قَدِیمُ یَا مُسَهِّلُ یَا مُیَسِّرُ یَا مُمِیتُ یَا مُحْیِى یَا نَافِعُ یَا رَازِقُ یَا مُقْتَدِرُ [مُقَدِّرُ] یَا مُسَبِّبُ یَا مُغِیثُ یَا مُغْنِى یَا مُقْنِى یَا خَالِقُ یَا رَاصِدُ یَا وَاحِدُ یَا حَاضِرُ یَا جَابِرُ یَا حَافِظُ یَا شَدِیدُ یَا غِیَاثُ یَا عَائِدُ یَا قَابِضُ یَا مَنْ عَلا فَاسْتَعْلَى فَکَانَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى یَا مَنْ قَرُبَ فَدَنَا وَ بَعُدَفَنَأَى وَ عَلِمَ السِّرَّ وَ أَخْفَى یَا مَنْ إِلَیْهِ التَّدْبِیرُ وَ لَهُ الْمَقَادِیرُ وَ یَا مَنِ الْعَسِیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسِیرٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَى مَا یَشَاءُ قَدِیرٌ یَا مُرْسِلَ الرِّیَاحِ یَا فَالِقَ الْإِصْبَاحِ یَا بَاعِثَ الْأَرْوَاحِ یَا ذَا الْجُودِ وَ السَّمَاحِ یَا رَادَّ مَا قَدْ فَاتَ یَا نَاشِرَ الْأَمْوَاتِ یَا جَامِعَ الشَّتَاتِ یَا رَازِقَ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ یَا فَاعِلَ مَا یَشَاءُ کَیْفَ یَشَاءُ وَ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا حَىُّ یَا قَیُّومُ یَا حَیّا حِینَ لا حَىَّ یَا حَىُّ یَا مُحْیِىَ الْمَوْتَى یَا حَىُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا إِلَهِى وَ سَیِّدِى صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ رَحِمْتَ [تَرَحَّمْتَ] عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ ارْحَمْ ذُلِّى وَ فَاقَتِى وَ فَقْرِى وَ انْفِرَادِى وَ وَحْدَتِى وَ خُضُوعِى بَیْنَ یَدَیْکَ وَ اعْتِمَادِى عَلَیْکَ وَ تَضَرُّعِى إِلَیْکَ أَدْعُوکَ دُعَاءَ الْخَاضِعِ الذَّلِیلِ الْخَاشِعِ الْخَائِفِ الْمُشْفِقِ الْبَائِسِ الْمَهِینِ الْحَقِیرِ الْجَائِعِ الْفَقِیرِ الْعَائِذِ الْمُسْتَجِیرِ الْمُقِرِّ بِذَنْبِهِ الْمُسْتَغْفِرِ مِنْهُ الْمُسْتَکِینِ لِرَبِّهِ دُعَاءَ مَنْ أَسْلَمَتْهُ ثِقَتُهُ [نَفْسُهُ] وَ رَفَضَتْهُ أَحِبَّتُهُ وَ عَظُمَتْ فَجِیعَتُهُ دُعَاءَ حَرِقٍ حَزِینٍ ضَعِیفٍ مَهِینٍ بَائِسٍ مُسْتَکِینٍ بِکَ مُسْتَجِیرٍ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ مَلِیکٌ وَ أَنَّکَ مَا تَشَاءُ مِنْ أَمْرٍ یَکُونُ وَ أَنَّکَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِیرٌ وَ أَسْأَلُکَ بِحُرْمَةِ هَذَا الشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ الْمَشَاعِرِ الْعِظَامِ وَ بِحَقِّ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ یَا مَنْ وَهَبَ لِآدَمَ شَیْثا وَ لِإِبْرَاهِیمَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَا مَنْ رَدَّ یُوسُفَ عَلَى یَعْقُوبَ وَ یَا مَنْ کَشَفَ بَعْدَ الْبَلاءِ ضُرَّ أَیُّوبَ یَا رَادَّ مُوسَى عَلَى أُمِّهِ وَ زَائِدَ الْخِضْرِ فِى عِلْمِهِ وَ یَا مَنْ وَهَبَ لِدَاوُدَ سُلَیْمَانَ وَ لِزَکَرِیَّا یَحْیَى وَ لِمَرْیَمَ عِیسَى یَا حَافِظَ بِنْتِ شُعَیْبٍ وَ یَا کَافِلَ وَلَدِ أُمِّ مُوسَى [عَنْ وَالِدَتِهِ] أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِى ذُنُوبِى کُلَّهَا وَ تُجِیرَنِى مِنْ عَذَابِکَ وَ تُوجِبَ لِى رِضْوَانَکَ وَ أَمَانَکَ وَ إِحْسَانَکَ وَ غُفْرَانَکَ وَ جِنَانَکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَفُکَّ عَنِّى کُلَّ حَلْقَةٍ بَیْنِى وَ بَیْنَ مَنْ یُؤْذِینِى وَ تَفْتَحَ لِى کُلَّ بَابٍ وَ تُلَیِّنَ لِى کُلَّ صَعْبٍ وَ تُسَهِّلَ لِى کُلَّ عَسِیرٍ وَ تُخْرِسَ عَنِّى کُلَّ نَاطِقٍ بِشَرٍّ وَ تَکُفَّ عَنِّى کُلَّ بَاغٍ وَ تَکْبِتَ [عَنِّى] کُلَّ عَدُوٍّ لِى وَ حَاسِدٍ وَ تَمْنَعَ مِنِّى کُلَّ ظَالِمٍ وَ تَکْفِیَنِى کُلَّ عَائِقٍ یَحُولُ بَیْنِى وَ بَیْنَ حَاجَتِى وَ یُحَاوِلُ أَنْ یُفَرِّقَ بَیْنِى وَ بَیْنَ طَاعَتِکَ وَ یُثَبِّطَنِى عَنْ عِبَادَتِکَ یَا مَنْ أَلْجَمَ الْجِنَّ الْمُتَمَرِّدِینَ وَ قَهَرَ عُتَاةَ الشَّیَاطِینِ وَ أَذَلَّ رِقَابَ الْمُتَجَبِّرِینَ وَ رَدَّ کَیْدَ الْمُتَسَلِّطِینَ عَنِ الْمُسْتَضْعَفِینَ أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ عَلَى مَا تَشَاءُ وَ تَسْهِیلِکَ لِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاءُ أَنْ تَجْعَلَ قَضَاءَ حَاجَتِى فِیمَا تَشَاءُ پس سجده کن بر زمین و بر خاک بگذار دو طرف روى خود را و بگو 9اللَّهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ فَارْحَمْ ذُلِّى وَ فَاقَتِى وَ اجْتِهَادِى وَ تَضَرُّعِى وَ مَسْکَنَتِى وَ فَقْرِى إِلَیْکَ یَا رَبِّ و کوشش کن که اشک بریزد چشمهاى تو اگر چه بقدر سر مگسى [سوزنى] باشد بدرستى که این علامت استجابت است
گوشه نشینان وصل
بهار آمده است باور کن ، با سخاوت سبز آسمان ، با سبد سبد بنفشه و گل و لطافت و طراوت .
بهار آمده است با کاروانی از ابرو آفتاب و آب و آبشار، همراه با چاووش سبزه و سبزینگی . بعضی ها با قلب های آفتابی به پیشوازش رفته اند تا پاییز و زمستان را از خویش تکان دهند و در شط زلال شبنم ، چشم هایشان را شست وشو دهند.
نمی دانم تو بهار را، بوی شکوفه های سپید نارنج را احساس کردی یا نه ؟!
گوش کن صدای پای بهار را، بهار دوستی با خدا. چه کسی می گوید: همه روزها و لحظه ها برابرند. گاه یک لحظه ما ارج و عظمت یک قرن را دارد و هستند کسانی که قدر این لحظه ها را می دانند و با خود آشتی می کنند و با خدا طرح دوستی می ریزند و به دیگران محبت می کنند.
وارد مسجد امام حسن مجتبی (ع ) در شهرک فجر سپاه می شوم . کودکان کنار حوض آب بازی می کنند و با چشمانی منتظر درب اصلی مسجد را می نگرند. انگار دوست دارند که زودتر بزرگ شوند تا بتوانند در کنار دیگران قنوت بگیرند، رکوع کنند و در سجده هایشان خدا را شکر کنند.
سراغ حجت الاسلام غلامرضا فوری فرد امام جماعت مسجد را می گیرم . ایشان با خوشرویی دم درب می آید و مرا به داخل مسجد راهنمایی می کند. مسجد مملو از جمعیت نوجوان و جوان است . حاج آقا نوری فرد می گوید چهارمین سال است که مراسم اعتکاف را در این مسجد برگزار می کنیم . در محدوده ما هشت شهرک نظامی وجود دارد و چون فقط در این مسجد مراسم اعتکاف برگزار می شود دیگر شهرک ها هم در این مراسم حضور می یابند. امسال 275 نفر از خواهران و 80 نفر از برادران در این مراسم روحانی شرکت کرده اند که 80 درصد آنها جوان های زیر 25 سال هستند و 20 درصد آنها بالای 30 سال سن دارند. کوچکترین معتکف پسری 13 ساله و مسن ترین فرد خانمی با 78 سال سن است .
حاج آقا نوری فرد در خصوص برنامه های اعتکاف می گوید: ما در این سه روز علاوه بر دعا و نیایش کلاس های کارگاهی داریم و جوانان در مباحث اجتماعی و اخلاقی شرکت می کنند. خواهران به پنج گروه سنی تقسیم می شوند و یک گروه از خواهران آنها را در مباحث هدایت می کنند و دو برادر طلبه هم برادران را راهنمایی می کنند و چنانچه سؤال و شبهه ای وجود داشته باشد، خودم شخصاً به آنها جواب می دهم .
وی ادامه می دهد: ما سعی داریم که ارتباط خود را با معتکفین حفظ کنیم ، برای همین در آخرین روز به همه صحیفه سجادیه می دهیم و برای آنها مسابقه سه مرحله ای برگزار می کنیم و دوستان را به اردوی زیارتی شهر مقدس قم خواهیم برد. حاج آقا می گوید: چون این مسجد به سازمان و تشکیلاتی وابسته نیست ، هزینه سحر و افطاری توسط مردم و خود معتکفین پرداخت می شود، ضمن اینکه از نوجوانان خردسال و سربازان هزینه ای گرفته نمی شود.
دانشجوی 21 ساله ای که چهار سال است در مراسم اعتکاف شرکت می کند و نمی خواهد نامش را بگوید، برگزاری مراسم اعتکاف را از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی در ایران می داند و می گوید: در این عصر جدید که آنقدر انسان برای خودش مشغله ایجاد کرده است ، دیگر فرصتی نیست که به محاسبه و مراقبه نفس بپردازد. بنابراین اگر می خواهد به فطرت خود مراجعه کند و به خدا برسد بایستی وقت خلوتی را برای خود اختصاص دهد تا بتواند خدا و خوبی ها را ببیند.
حامد داوودی کوچکترین معتکف مسجد که 13 سال بیشتر سن ندارد می گوید: اولین بار است که به اینجا می آیم و چون پدر و مادرم از خوبی های اعتکاف برایم تعریف کرده اند من هم در این مراسم شرکت کرده ام .
حامد ادامه می دهد: من در اینجا نماز می خوانم ، صلوات می فرستم ، حتی دیشب با دوستانم نیت کردیم و صد رکعت نماز شکر خواندیم .
سری هم به قسمت خواهران می زنم . آنها هم مشغول دعا و راز و نیاز با خدا هستند. مرضیه ساجدی فر، دانشجوی سال سوم زیست شناسی که برای اولین بار در این مراسم شرکت کرده ، می گوید اولین بار اسم اعتکاف را زمانی شنیدم که به خانه عمویم رفته بودیم که متوجه شدیم ایشان رفته اند اعتکاف ، اما آشنایی من با اعتکاف تقریباً به دو سال پیش برمی گردد زمانی که حاج آقا صمدی آملی به همین مسجد آمده بودند، مراسم بسیار زیبایی بود.
این جوان 21 ساله می گوید: در مراسم اعتکاف سه روز آزاد هستی که یک سری اعمال را انجام دهی و با مفاتیح و قرآن مأنوس شوی . من در این سه روز متوجه شدم که خیلی از دعاها را می توان در خیلی از جاهای دیگر زندگی خواند و از معنویت آنها بهره برد. به نظر من انسان تشنه قدر آب را می داند و من یاد گرفتم که قدرشناس باشم .
فاطمه جاسم پور فریدی مسن ترین فرد معتکف که 78 سال سن دارد و سه دخترش به همسری جانبازان قطع نخاعی درآمده اند با چشمانی پر اشک مرا نگاه می کند و می گوید: من که سواد ندارم قرآن و مفاتیح بخوانم ، وقتی که دخترها قرآن را می خوانند دلم آتش می گیرد. او از خدا می خواهد که سلامت باشد تا بتواند سال آینده هم در این مراسم شرکت کند.
به دوستان التماس دعا می گوییم و به سمت مسجد امام حسن مجتبی (ع ) واقع در شهرک شهید بروجردی (سعیدیه ـ حمیدیه ) حرکت می کنم . متأسفانه حاج آقا موسوی امام جماعت، در مسجد حضور ندارند و کسی پاسخگوی سؤالاتم نیست ، بنابراین وارد قسمت خواهران می شوم با زهرا سلیمانی از فعالان مراسم اعتکاف این مسجد گفت وگو می کنم . او می گوید: دو سال است که در این مسجد مراسم اعتکاف برگزار می شود و امسال 165 خواهر و 140 برادر در این مراسم حضور دارند.
او ضمن اشاره به هزینه سحری و افطاری معتکفین می گوید: هزینه این سه روز از خود افراد و نذرها و کمک های نقدی مردم تأمین می شود؛ چون ما هیچ بودجه مستقلی نداریم و امور مساجد به ما کمک نکرده است .
نجمه سادات میرصالح کوچکترین فرد معتکف که 11 سال سن دارد و به همراه مادربزرگش به این مسجد آمده ، می گوید: من آمدم که روزه بگیرم ، عبادت کنم و برای پدر و مادرم و شفای همه مریض ها دعا کنم .
خانم شیرین کیا که پسر 11 ساله و دختر 19 ساله اش معتکف شده اند خود به همراه دختر هفده ساله اش به عنوان بانی به میهمانان خدا خدمت می کنند، او می گوید: به نظر من عشق به خدا، ائمه و اهل بیت (ع ) آنها را به این مراسم می کشاند. البته برادران بسیجی مسجد من جمله آقای وکیل پور زحمات زیادی برای بچه ها می کشند و آنها را با مسائل عبادی آشنا می کنند و من موفق بودن پسرم را در مسائل عبادی مدیون آنها می دانم .
او از خوشحالی اش نسبت به خدمت کردن به روزه داران می گوید: تا زمانی که توان داشته باشم در این مراسم به معتکفین خدمت خواهم کرد.