ـ کراماتی به نقل از آیت الله العظمی اراکی(ره)
ایشان درباره خودشان فرمودند: دستم باد میکرد و پوست آن ترک برمیداشت به طوری که نمیتوانستم وضو بگیرم و ناچار بودم برای نماز تیمم کنم و معالجات هم بی اثر بود تا این که به حضرت معصومه علیهاالسلام متوسل شدم و به من الهام شد که دستکش به دست کنم، همین کار را کردم، دستم خوب شد.
ایشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام که هر دو از منبریهای قم بودند) از شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی (که مرد با اخلاصی بود) نقل میکرد که من شبی در خواب دیدم به حرم، مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است برای این که حضرت فاطمه زهرا و حضرت معصومه علیهماالسلام در سر ضریح خلوت کردهاند و کسی را راه نمیدهند. من گفتم: مادرم سیده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند، رفتم دیدم که بله این دو بزرگوار نشستهاند و در بالای ضریح با هم صحبت میکنند از جمله صحبتها این بود که حضرت معصومه به حضرت زهرا سلام الله علیهما عرض کرد: حاج سید جعفر احتشام برای من مدحی گفته است و ظاهرا آن مدح را برای حضرت میخواند.
آیة الله مرعشی میفرمودند: پدرم مرا سفارش میکرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام و ثامن الائمه علیهالسلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة الله حائری در قم ماندگار شدم.
آیة الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است که هر روز من اول زائـــر حضرتم.
شیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دورهای اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل میکند؛ حاج احتشام میگوید: از آن شعرها چیزی یادت هست؟
گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسی بن جعفر) تا این را گفت، حاج احتشام شروع کرد به گریه کردن و گفت: بله توی اشعار من این کلمه است.
«حاج سید جعفر احتشام منبری با حالی بود و موقع روضه خواندن خودش هم گریه میکرد و اهل بکاء بود و بسیار گریه میکرد.»
آقا حسن احتشام فرزند ایشان میگوید به ایشان گفتیم شما در آخر شعرتان یک تخلصی داشته باشید مانند سایر شعرا، قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:
ای فاطمه بجان عزیز برادرت بر احتشام نما قصر اخضری
آقای حاج شیخ حسن علی تهرانی(ره) (جد مادری آقای مروارید) که از علماء بزرگ و شاگردان فاضل میرزای شیرازی محسوب میشوند و حدود 50 سال در نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، ایشان برادری داشت به نام حاج حسین علی شال فروش که از تجار بازار بوده در تمام مدتی که حاج شیخ مشغول تحصیل بودند ایشان ماهی 50 تومان به او شهریه میداد تا این که برادر تاجر فوت میکند و جنازه او را به قم حمل میکنند و در آنجا دفن مینمایند.
حاج شیخ علی (که در اواخر عمر در مشهد ساکن بودند) تلگرافی از فوت برادر مطلع میشود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض میکنند: من خدمت برادرم را یکبار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان حضرت معصومه سلام الله علیها سفارش ایشان را بفرمایید: تا به برادرم کمک کاری باشد.
همان شب یکی از تجار که از قضیه اطلاع نداشت خواب میبیند که به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده و آنجا میگویند: که حضرت رضا علیه السلام هم به قم تشریف آوردند: یکی جهت زیارت خواهرشان، و یکی جهت سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی به حضرت معصومه علیهاالسلام.
او معنای خواب را نمیفهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلی در میان میگذارد و ایشان میفرمایند: همان شب که شما خواب دیدی من (در رابطه با برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.
مرحوم آقا سید محمدتقی خوانساری پس از شنیدن این خواب فرمود: از این خواب استفاده میشود که قم در حریم حضرت معصومه علیهاالسلام است؛ باید حضرت امام رضا علیه السلام به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به حضرت بفرمایند و الّا خود حضرت امام رضا علیه السلام مستقیما در کار مداخله نمیکند چون این در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در این محیط نمیشود.
آقای شیخ عبدالله موسیانی (ایشان از شاگردان آیة الله مرعشی(ره) بودند)نقل فرمودند به این که حضرت آیة الله مرعشی نجفی به طلاب میفرمود: علت آمدن من به قم این بود که پدرم سیدمحمود مرعشی نجفی (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر علیه السلام بیتوته نمود که آن حضرت را ببنید، شبی در (حال مکاشفه) حضرت را دیده بود که به ایشان میفرماید: سید محمود چه میخواهی؟ عرض میکند: میخواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیهاالسلام کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.
حضرت فرموده بود: من که نمیتوانم «بر خلاف وصیت آن حضرت»، قبر او را آشکار کنم. عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیهاالسلام را به فاطمه علیهاالسلام عنایت فرموده است، هر کس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام برود.
آیة الله مرعشی میفرمودند: پدرم مرا سفارش میکرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام و ثامن الائمه علیهالسلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة الله حائری در قم ماندگار شدم.
آیة الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است که هر روز من اول زائـــر حضرتم.
آقای شیخ عبدالله موسیانی نقل کردند از حضرت آیة الله مرعشی نجفی: که شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد «که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمیکنم» به من فرمود: سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عدهای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک میشوند، آنها را نجات بده.
ایشان میفرماید: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت در شمالی حرم (طرف میدان آستانه)عدهای زوار اهل پاکستان یا هندوستان(با آن لباسهای مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود میلرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جزء خدام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجد وضو ساختم.
آقای شیخ عبدالله موسیانی نقل میکند: که ما عازم مشهد مقدس بودیم در حالی که در آنجا به جهت جمعیت زیاد زوار، منزل به سختی پیدا میشد. من با اطلاع از این جهت به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شدم و خیلی خودمانی گفتم: بیبی جان ما عازم زیارت برادر شماییم، خودتان عنایتی بفرمایید. ما عازم مشهد شدیم، دیدیم منزل بسیار کمیاب است نزدیک حرم از تاکسی پیاده شدیم، ناگهان دیدم جوانی از داخل کوچه به طرف من آمد و به من گفت: منزل میخواهید؟ گفتم: بله، گفت دنبال من بیا با او رفتم مرا داخل خانهاش برد، اطاف بزرگ و خوبی را به ما داد، ما وقتی در آنجا مشغول جابجایی وسایل بودیم، خانم ایشان ما را برای ناهار دعوت کرد، بعد از تشرف به حرم و زیارت و نماز، ناهار را با آنها خوردیم.
صبح روز بعد، خانم از ما سوال کرد: شما چند روز در اینجا هستید؟ گفتم ده روز. گفت ما به تهران میرویم، این کلید خانه، هر وقت که خواستید بروید، کلید را بدهید به همسایه ما آقای رضوی (یا رضوانی).
گفتم کرایه منزل چه میشود؟ گفت ما صحبت آن را کردهایم.
ما خیال کردیم مقصود ایشان صحبت درباره کرایه است با آقایی که بنا شد کلید را به او بدهیم. چند روزی گذشت کسی آمد در خانه و گفت: من رضوی (یا رضوانی) هستم، شما هر وقت که خواستید به قم بروید، کلید را پشت آینه داخل اطاق بگذارید و در منزل را ببندید و بروید.
گفتیم: کرایه چه میشود؟ گفت درباره کرایه با من صحبتی نکردند. ده روز ما تمام شد، خواستیم برگردیم، دیدیم بلیط ماشین را باید چند روز پیش تهیه میکردیم و الان تهیه بلیط امکان ندارد، خیلی ناراحت بودیم که من از صاحب ماشینی(که در نزدیک منزل ما، ماشین خودش را پارک میکرد و در مسیر "تهران- مشهد" مسافر جا به جا میکرد) خواستم ما را هم با خودش تا تهران ببرد. او گفت: من فردا حرکت نمیکنم ولی فردا شما را به قم میفرستم؛ فردا ما را تا گاراژ ماشین برد و رفت به مسوول دفتر گفت: اینها از ما هستند و می خواهند به قم بروند، او هم موافقت کرد و در بهترین جای ماشین به ما تعداد صندلی مورد نیازمان را داد و ناباورانه "حضرت معصومه" وسیله برگشتمان را هم مانند "منزل در مشهد" فراهم کرد. (2)
حضرت آیت الله مکارم شیرازی (دام ظله) میفرماید: بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوریهای مسلماننشین (و از آن جمله جمهوری نخجوان) مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند، که عدهای از جوانان خود را به حوزه علیمه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند. مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین (سیصد نفر داوطلب) پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامعترین آنها بودند برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی - که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود - با اصرار فراوان پدر ایشان، مسوول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد، ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این کاروان علمی، مسوول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجستهای از آن را به نمایش گذاشت. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته میشود.
وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت میشود، و در همان حال خوابش میبرد. در خـــــواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری میبیند چشمش سالم و بی عیب است.
او بعد از شفا یافتن به مدرسه برمیگردد، دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده و ساعتها مشغول دعا و توسل میشوند. وقتی این خبر به نخجوان میرسد آنها مصرانه خواهان این میشوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آنجا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد.(3)
پینوشتها :
1- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 132.
2- کرامات نقل شده از شفای طلبه جوان نخجوانی آقای شیخ عبدالله موسیانی توسط واحد سمعی، بصری حرم ضبط صوتی، تصویری شده است.
3- ضبط صوتی، تصویری این کرامت، به نقل حضرت آیت الله مکارم (دام ظله) در واحد فرهنگی آستانه موجود است.
سایت تبیان
ان للّه حرماً و هو مکه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة ألا وان لامیرالمؤمنین علیه السلام حرماً و هو الکوفه الا و انَّ قم الکوفة الصغیرة ألا ان للجنة ثمانیه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فیها امراة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى علیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتى الجنة با جمعهم . |
< language=Java src="js/imageBorder.js" type=text/java>>
< language=Java type=text/java> >
|
نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال 173 هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت. |
< language=Java src="js/imageBorder.js" type=text/java>>
< language=Java type=text/java> >
|
" از جانب پروردگار [ی] مهربان [ به آنان] سلام گفته می شود."
این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا ، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت ، شادی و معنویت می بخشد ، که با هیچ نعمتی برابر نیست ، آری شنیدن ندای محبوب ، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف ، سرتا پای بهشتیان را غرق سرور می کند ، که یک لحظه ی آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده : " در همان حال که بهشتیان غرق در نعمتهای بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود ؛ نور لطف خداوند که بر آنها پرتو افکنده است.
پس ندایی بر می خیزد که "سلام بر شما ای بهشتیان" ، نظر لطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز جز او غافل می شوند ، و همه نعمتهای بهشتی را در آن حال به دست فراموشی می سپارند.
2- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . ( صافات /79)
" درود بر نوح در میان جهانیان."
چه افتخاری از این برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه السلام ، سلام می فرستد ، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می ماند و تا دامنه قیامت گسترده می شود ، سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم ؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می شود ، به خصوص اینکه لفظ " العالمین" معنی وسیعی دارد که نه تنها همه انسانها ، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در برمی گیرد.
3- سلامٌ علی اِبراهیم . ( صافات/109)
" درود بر ابراهیم."
در آیات پیش از این آیه ، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهیم ، و جریان دستور ذبح اسماعیل - فرزند ایشان - و تسلیم بودن هر دوی آنها بر این امر به میان آمده است ک پس از یاد آوری این قضایا ، خداوند می فرماید: سلام بر ابراهیم [ آن بنده مخلص و پاک باد.]
4- سلامُ عـَلی موُسی و هارون . (صافات/120)
" درود بر موسی و هارون."
درآیات پیش از این آیه ، خداوند ضمن آیاتی ، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می فرماید:
- ما این دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم . ( صافات/115)
- ما آنها را یاری کردیم تا آنها بر دشمنان نیرومند خود پیروز شدند . ( صافات/116)
- ما به آن دو ، کتاب آشکار دادیم . ( صافات/117)
- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم . ( صافات/118)
- ما ذکر و یاد خیر آنها را در اقوام بعد باقی وبرقرار ساختیم . ( صافات /119)
و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند برآن دو سلام می رساند.
سلامی از ناحیه پرودگار بزرگ و مهربان.
سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.
سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.
5- سلامُ علی آلِ یاسین . ( صافات/130)
" درود بر پیروان الیاس"
خداوند می فرماید: ما نام نیک الیاس را در میان امتهای بعد جاودان کردیم.( صافات /129)
امتهای دیگر ، زحمات این انبیاء بزرگ ( الیاس وسلاله ی او ) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذر ایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند ، هرگز فراموش نخواهند کرد ، و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.
تعبیر به " ال یاسین" به حای" الیاس" یا به خاطر این است که ال یاسین لغتی در واژه " الیاس" بوده و هر دو به یک معنی است ، و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.
6- سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین . ( زمر/73)
" ... سلام برشما ، خوش آمدید ، در آن درآیید [ و] جاودانه [ بمانید]
در این آیه ، خداوند می فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می رسند ، در حالی که درهای آن گشوده شده است ، در این هنگام نگهبانان بهشت ، آن ملائک رحمت به آنها می گویند : سلام بر شما ، گوارا باد این نعمتها بر شما ، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.
7- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/5)
" [ آن شب] تا دم صبح ، صلح و سلام است . "
این آیه ، در توصیف شب قدر است . آن شبی است که قرآن درآن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است ، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند.
به نام کسی که در هر نوروز و در هر بهاری امید فرج اوست بر همه شیعیان و منتظران فرج، لازم بلکه واجب است که در ساعت تحویل سال اعمال مشروحه ذیل را به قصد تعجیل در فرج مولایمان و تسلی و شفای قلب آن حضرت انجام بدهند.
1- قرائت سوره مبارکه نمل . 2- خواندن دعای "الهی عظم البلاء" یا "اللهم کن لولیک" بعد از ذکر سجده «آیه سجده دار آیه 24سوره نمل» و ادامه قرائت تا آخر سوره . 3- فرستادن 69بار صلوات با ذکر عجل فرجهم «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم». 4- بعد از قرائت سوره مبارکه نمل و فرستادن صلوات، خدای متعال را به حق حضرت زینب کبری علیهاالسلام و صبر و مصائب ایشان سوگند بدهیم که سال 1388را سال فرج امام عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد. 5- زیارت اربعین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام؛ و پس از زیارت 2 رکعت نماز زیارت خوانده شود و پس از تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام برای آمرزش همه مومنین و مومنات (حداقل 70مرتبه) و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کنیم . به امید تحقق وعدههای الهی و فرج عاجل مولایمان
نوروز و عید ما آن روزی است که فرج و ظهور حضرت صاحب الامر و العصر ولی الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف «ارواحناه فداه» صورت گیرد.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در سال سوم هجرت به معراج رفتند، در قرآن کریم هم به این مسئله اشاره شده است: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»
حضرت در معراج بهشت و جهنم را مشاهده فرمودند و 20 سال هم پس از معراج زنده بودند ولی مورخین نوشته اند: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در طول مدت این 20 سال اصلاً نخندیدند ( با اینکه خنده ایشان فقط در حدّ لبخند بوده است) مثلاً فرض کنید خدای ناکرده یک نفر فرزند خود را از دست داده است، اگر قصه خنده داری برای او بازگو کنند می خندد اما از قلبش نیست و این لبهای اوست که خنده ای می کند، خنده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز چنین بوده است. دلیل این حالت حضرت، معراج ایشان بوده زیرا در معراج بهشت را از نزدیک دیدند و در آن گردش کردند، انسان وقتی به شهر دیگری سفر کند از آن شهر دیدن می کند و تمامی نقاط آن شهر را مشاهده می نماید، خداوند متعال می فرماید: ما پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را به معراج بردیم تا بعضی از آیات و نشانه های خود به او نشان دهیم: «لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا »
سئوال اینجاست که چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از آن زمان به بعد هرگز نخندیدند؟ چون در معراج جهنم را دیدند، با اینکه خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شما اهل جهنم نیستید ولی با این حال (فقط به مجرد مشاهده کردن جهنم) حضرت پس از معراج تا آخر عمر مبارک خود ( 20 سال ) نخندیدند!
برای اینکه این حالت پیامبر را درک کنید، فرض کنید شما در خانه خود هستید و خدای ناکرده، شخصی را در همسایگی شما شکنجه دهند، شما چقدر متأثّر می شوید؟! با اینکه شما اطمینان دارید که این شکنجه به شما مربوط نیست و شما در امان هستید. این معنای تقوی است، یعنی انسان همیشه از خدا بترسد: چشم، گوش، دهان، دست و پا و خلاصه تمام اعضا و جوارح انسان! شخصی که مرتکب خلافی شود مثلاً دروغ بگوید، معلوم می شود از خدا نمی ترسد، انسان باید همیشه تقوی را به یاد داشته باشد.تقوی فقط به آخرت مربوط نیست بلکه در دنیا هم به نفع انسان است، شما کلفتی به خانه می آورید یا همسر شما شاگردی به مغازه می آورد اگر این شخص دزد باشد قبول می کنید؟ مسلماً خیر.
دست، پا، گوش و چشم انسان باید اینگونه باشد، یعنی بداند همیشه تحت نظر خداوند متعال است.
برگرفته از گفته های آیت الله العظمی سید محمد شیرازی
تنظیم برای تبیان: سید پیمان صابری
یکی از بحثهای مهم علم تجوید، «مدّ و قصر» است. مدّ از احکامی است که باعث زیبائی تلاوت قرآن مجید میشود و در علم تجوید برای آن قواعد معیّنی را آوردهاند.
«مدّ» در لغت به معنای «کشش» و در اصطلاح «امتداد صوت (کشیدن صدا) در حروف مدّی بیش از مقدار طبیعی.»[1] می باشد. مدّ اقسامی دارد یکی از آنها مدّ متصل (مدّ واجب) است که حرف مدّ (الف مدّی، یاء مدّی، واو مدّی) و سبب مدّ (همزه و سکون) در یک کلمه واقع شوند.[2] و حرف مدی به اندازه 4 الف یا 2 الف کشیده میشود.[3] مانند: سوء ـ جاء ـ ضالّین و...
اصطلاح مدّ واجب، اصطلاح تجویدی است، نه فقهی و تکلیفی. بنابراین چنانچه کسی قرآن را با مدّ قرائت نکند به لحاظ قرائت عربی، قرآن را صحیح نخوانده است؛ نه آن که مرتکب گناهی شده باشد، لکن در خصوص نماز، کسانی که قائل به وجوب اینگونه مدّ در کلمات هستند، اشتباه در آن موجب بطلان نماز میشود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. روانخوانی و تجوید قرآن کریم، علی حبیبی، محمد رضا شهیدی.
2. حلیه القرآن، سید محسن موسوی، ج5.
تنظیم برای تبیان: شکوری
عبدالسلام(بن عبدالرحمن) بن نعیم گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم : من داخل کعبه شدم و دعایى به خاطرم نیامد جز صلوات بر محمد(صلى الله علیه و آله) فرمود: آگاه باش مانند تو در فضیلت و ثواب، کسى از خانه خدا بیرون نیامده است.(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس بر محمد و آل محمد (علیهمالسلام) صلوات بفرستد، خداوند یکصد حسنه در نامه عملش بنویسد، و هر کس(بر محمد و اهل بیتش صلوات فرستد به این طریق که) بگوید:
«صلى الله على محمد و اهل بیته»؛ خداوند براى او هزار حسنه بنویسد.
و نیز رسول خدا(صلى الله علیه و آله) فرمود:
«من صلى على صلى الله علیه و ملائکته فمن شاء فلیقل و من شاء فلیکثر؛ هر کس بر من صلوات و درود فرستد، خدا و فرشتگانش بر وى صلوات و درود مىفرستند. هر کس خواهد کم و هر کس خواهد بسیار این عمل را انجام دهد.
1- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 345.
برگرفته از آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت، عباس عزیزى .
تنظیم تبیان؛ هدهدی
محمدبن حسن عسکری(عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیانند. ایشان در 1? شعبان سال 2?? هـجری قمری در سامرا به دنیا آمدند و تنها فرزند امام حسن عسکری(ع)، یازدهمین امام شیعیانند. مادر آن حضرت نرجس(نرگس) است که گفتهاند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیهالله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت اند.
تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری(ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بودند. حضرت در سال 260 هـجری قمری پس از وفات پدر به امامت رسیدند. امامت ایشان بنا به حدیثهای بسیاری بود که از پیامبر(ص) و امامان پیشین روایت شده بودند. امام زمان(عج) پس از آنکه بر پیکر پدر بزرگوارشان نماز گزاردند، از چشم مردمان پنهان شدند. سبب پنهانشدن آن حضرت این بود که خلیفههای عباسی تصمیم به کشتن ایشان داشتند.
بر اساس اخبار و روایات شیعه، غیبت آن حضرت دو بار صورت گرفته است. دوران غیبت نخست را که تا سال 329 هـجری قمری ادامه داشت، دوران غیبت صغرا یا دوره نیابت خاصه مینامند. در این سالها امام به وسیله چهار نفر از نمایندگان خاص خود با شیعیان ارتباط داشتند. مشخصات این چهار تن که آنان را نواب اربعه (نایبان چهارگانه) میخوانند، عبارتند از:
1- عثمانبن سعیدبن عمرى، از یاران امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع). وی به دستور امام حسن عسکری(ع) تا پایان عمر نایب امام زمان(عج) بود.
2- ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید، از شاگردان یاران امام حسن عسکری(ع) که پس از مرگ از پدرش، عثمان بن سعید بن عمرى، نیابت امام زمان(عج) را به عهده گرفت. او در سال ??? یا ??5 هـجری قمری در بغداد درگذشت.
?- حسین بن روح نوبختی که دستیار محمدبن عثمان بن سعید بود و پس از مرگ وی نیابت امام را به عهده گرفت و در سال ??6 در بغداد درگذشت.
4- علی بن محمد سُمری که بنا به وصیت حسین بن روح نوبختی نایب امام شد و حدود دو سال رابط امام و شیعیان بود. او در نیمه شعبان ?2? در بغداد درگذشت.
با مرگ علی بن محمد سمرى، دوره غیبت صغرا یا نیابت خاصه پایان یافت و دومین دوره غیبت آن حضرت، یعنی دوران غیبت کبری آغاز شد. این دوره تا ظهور امام زمان(عج) ادامه خواهد یافت.
نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دورهای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمارمیآید.
http://hadithekhooban.blogfa.com/
دیروز عکسی از حرم ویران عسگریین دیدم.تنها چیزی که از این مکان مقدس باقیمانده بود یک گلدسته است.همینطور که داشتم به گلدسته نگاه می کردم از گوشه چشمش قطره اشکی را دیدم.من نگاه عمیقی به گلدسته کردم و از اون پرسیدم:چرا ؟چی شد؟چرا اینجا؟ناگهان بغض گلدسته ترکید و گفت:چرا؟این که سوال ندارد.تو داستان جد این بزرگواران را می دونی؟گفتم :داستان جدشان؟گلدسته پاسخ داد:بله .جدشان.در سال 61 هجری قمری در همین مکان همین مردم جدش را شهید کردند.سرش را از قفا بریدند.او را با لب تشنه درجلوی چشم خانواده اش به شهادت رساندند.دخترش را تازیانه زدند.گوشواره از گوشش کشیدند.حتی به فرزند 6 ماه اش هم رحم نکردند و گلوی او را با تیر سه شعبه دریدند.دستهای برادرش را بریدند.چشمانش را تیر زدند و فرقش را شکافدند.بله جدش امام حسین (ع) را با بی رحمی شهید کردند و دل دختر و خواهرش را خون کردند.گفتم :چرا؟گلدسته گفت:برای اینکه او می خواست با ریختن خون خود درخت اسلام و دین جدش حضرت محمد(ص) را آبیاری کند.او شهید شد تا ما باشیم.او سختی دید تا ما راحت زندگی کنیم.دخترش را مسخره کردند تا ما عزت داشته باشیم.بله او و خانواده اش فدا شدند تا ما با عزت و سربلندی زندگی کنیم .تا ما ستم نبینیم.تا به ما ظلم نشود.تا ما از حقمان دفاع کنیم.تا دین ما پایدار باشد و ما به ان ببالیم.چرا که دین ما دین عزت افتخار عشق مردانگی مروت ایثار و محبت است. من در حالی که به حرفهای گلدسته گوش می دادم.پرسیدم:خوب پس چرا با حرمین این بزرگواران که جدشان اینگونه برای مردم عالم فداکاری کرد این کار را کردند؟چرا حرمشان را ویران کردند؟گلدسته پاسخ داد:خوب معلوم است چون این بزرگواران و پدران و جدشان و فرزندانشان همگی هدفشان یکی بود.حفظ اسلام.حفظ عزت.حفظ ایمان.مقابله با ظلم.مقابله با ستم.مقابله با ظالم.مقابله با فساد.مقابله با تبعیض.خوب طبیعی است که ظالمان ستمگران فاسدان زورگویان غاصبان و بیگانگان نمی خواهند که اینگونه باشد.نمی خواهند دین اسلام ماندگار باشد.نمی خواهند هر کشور و قومی استقلال داشته باشد و خودش حق تصمیم گیری را داشته باشد.می خواهند بر همه جای دنیا غلبه داشته باشند.می خواهند تمام دنیا با تمام حقوق و امکانات آن مال آنها باشد.آنها چشم ندارند اسلام را ببینند.برای همین به خشم آمده اند.چون دیده اند که نتوانسته اند با تهدید تحقیر تحریم و... اسلام را از پای درآورند.برای همین آنقدر بی عقلانه و احمقانه و ظالمانه تصمیم می گیرند که بازتاب آن ویرانی حرم امامان و رهبران ما می شود.آنها دیگر بریده اند.دیگر نمی توانند کاری بکنند برای همین دست به تخریب زده اند.جالب است که فکر می کنند با تخریب ساختمان حرم عزیزان ما یاد اعتقاد ایمان عشق ما هم تخریب می شود ولی غافل از اینکه نمی دانند که هر جا را که خراب کنندو هرچه را که ویران کنند عشق و اعتقاد ما را نمی توانند خراب کنند.نمی توانند در دل ما بمب گذارند.نمی توانند ایمان مارا منفجر کنند.چرا که ما مرمی هستیم که از کودکی نام حسین و پدر و مادر و جدش و فرزندانش را بر زبان داریم.از کودکی با دستورات آنها تعلیم می بینیم و از کودکی عشق آنها در دل ما جوانه می زند.باشه ای انسانهای شرور و غاصب برای رسیدن به هدف خودتان برای رسیدن به دنیای مادی خودتان تخریب کنید.بمب گذاری کنید و ویران کنید .اماکن مقدس ما را به خاک وخون بکشید.
من در حالی که اشک می ریختم گفتم:پس چه کسی جواب این زورگویان را می دهد؟گلدسته گفت:مگه نمی دونی که ما خدایی داریم؟مگه نمی دونی که ما صاحبی داریم؟مگه نمی دونی امامی داریم که گرچه اکنون در غیبت ظاهری است ولی پیش ماست.در همه حال به ما کمک می کند.فقط کافی است صدایش بزنیم:با اباصالح یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی.آن وقت است که او سراغ دل شکسته ما می آید و درمانمان می کند.همان امامی که سرداب او را ویران کردند.واقعا نمی ترسند چگونه می خواهند جوابگو باشند؟چگونه می خواهند پاسخ دهند؟نه به امامان عزیز نه به ما هیچ صدمه ای نرسید فقط خودشان را نابود کردند.فقط گناهان خودشان را بیشتر کردند.فقط خودشان در گمراهی و ضلالت عمیق و کثیفشان بیشتر فرو رفتند.چرا که ما نه تنها ایمانمان ضعیف نشد بلکه اعتقادمان هم محکمتر شد.چرا که فهمیدیم اسلام و پیشوایان و امامان و مردم آن آنقدر مظلوم و پاک و مهربان هستند که بیگانگان و کافران حرم عزیزانشان را به خاک و خون می کشند باز آنها هیچ نمی گویند و فقط دعا می کنند:اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
برای شادی شهدا اموات گذشتگان و امام خمینی(ره) صلوات