فردا روز نهم ذیحجه روز عرفه است، روزی که زائران سپیده دم صبح راهی عرفات شدند تا در جوی مملو از ایمان، خشوع و خضوع استغفار کرده و ارکان اصلی حج را به جا آورند.
زائران در روز نهم ذیحجه، روز عرفه، آداب و رسوم و مناسک دینی خود را به جا میآورند و خود را برای دیگر اعمال این ایام آماده میکنند. روزی که صدها هزار زائر خانه خدا به عرفات رفتهاند و در این روز بزرگ به درگاه خداوند متعال تضرع میکنند، روزی که آنها خواستار تقرب به درگاه احدیت هستند. روزی که خواهان بخشش گناهان و تولدی دوبارهاند. در این روز خدا دینش را کامل کرده و نعمتش را تمام.
صحرای عرفات در 21 کیلومتری شمال مکه واقع شده و تپه کوچکی است که حدود 250 متر از سطح دریا بالاتر و کوهها آن را احاطه کرده اند.
در این روز حجاج بیت الله الحرام استغفار می کنند و پاک و عاری از هر گناه می شوند، همچون کودکی که تازه زاده شده است. در این روز صدای دعا و انابه بنده به درگاه احدیت قطع نمی شود و استغاثه بنده از پروردگارش تا عرش می رود.
زائران پس از ادای نماز ظهر و عصر در عرفات مانند سنت پیامبر اکرم (ص) رو به قبله ایستاده، تا زمان غروب خورشید این حالت را حفظ ، به دعا خوانی خود ادامه می دهند و به تفکر و تأمل در اعمال خود پرداخته و توبه و انابه سر می دهند. آنها پس از وقوف در عرفات از طلوع خورشید تا غروب، به سوی مزدلفه برای شب زنده داری رفته و در آنجا بیتوته می کنند و به عبادت و راز و نیاز می پردازند. آنها نماز مغرب و عشا را در مزدلفه به جا می آورند و تا صبح فردا (عید قربان) شب زنده داری کرده و به دعا و مناجات می پردازند.
زائران خانه خدا 10 ذیحجه بار دیگر به منی باز می گردند تا قربانی کنند، رمی جمرات و مراسم عید قربان را برگزار کنند تا حج آنها کامل شده و نام حاجی را بر خود نهند.
رمی جمرات را طی سه روز متوالی (ایام تشریق) انجام میدهند. در نیمههای شب ضعیفان، زنان، پیران و بیماران آنگونه که پیامبر اکرم(ص) به این گروه اجازه داده بود، رمی جمرات را به جا میآورند و بقیه تا صبح فردا صبر کرده و دعا میخوانند و به عبادت میپردازند. سپس مناسک حج به پایان میرسد و به منظور طواف افاضه و خارج شدن از احرام به مکه میروند.
وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.
حضرت آدم (ع) در عرفات:
|
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟
ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.
ـ چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:
خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم |
سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک |
جز تو خدایی نیست |
لا الهَ الاّ اَنْتْ |
کار بد کردم و بخود ظلم نمودم |
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی |
به گناه خود اعتراف می کنم |
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی |
تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی |
اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ |
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:
...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.
......... من در میان شما دو چیز بیادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....
صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)
حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن «کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه روی به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:
1ـ شناخت خدا و صفات الهی.
2ـ شناخت خود یا خودشناسی.
3ـ شناخت جهان.
4ـ شناخت آخرت.
5ـ شناخت پیامبران.
6ـ خودسازی با صفات الهی.
7ـ پرورش نفس با کمالات الهی.
8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.
9ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.
10ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.
11ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها.
12ـ تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی.
13ـ تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی.
14ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی.
15ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.
دعای روحبخش عرفه |
برگزیده ای از دعای امام حسین (ع) در عرفه |
1ـ ستایش حق تعالی:
ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت.......
2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:
پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم.......
3ـ خود شناسی:
و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی........
4ـ راز آفرینش انسان:
ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........
5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:
تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.......
6ـ نعمتهای خداوند:
آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی......
7ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:
الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم
نماز عملى عبادى و ذکر و توجه خاصى به خداوند سبحان است و اثر طبیعى آن ایجاد روحیهاى در انسان است که او را از فحشا و منکر باز مىدارد و نفسش را از زشتىهاى گناه پاک مىکند. طبیعت نماز، انسان را به یاد نیرومندترین عامل باز دارنده؛ یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مىاندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منکر است، زیرا کسى که روزى پنج بار با بدن پاک و لباس پاک روى به درگاه خدا آورده و تکبیر بگوید، خدا را از همه چیز برتر و بالاتر شمرده و به یاد نعمتهاى او افتد و حمد و سپاس او را گوید و...
این امور سدّ نیرومندى در برابر گناه محسوب مىشود و او را از فحشا و منکر باز مىدارد ولى هر نمازى به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است، نهى از فحشا و منکر مىکند.
کسى که نماز مىخواند، هر چند نمازش صورى و آلوده به گناه نیز باشد، نماز در او بىتأثیر نخواهد بود، گرچه ممکن است تأثیر این گونه نماز ضعیف باشد، زیرا اگر این گونه افراد همان نماز را هم نمىخواندند، چه بسا از این هم آلودهتر بودند، پس نهى از فحشا و منکر مراتبى دارد و هر نمازى با توجه به میزان رعایت شرایط آن، نماز خوان را از آن نهى مىکند و یا ممکن است عدم حضور قلب، عدم خلوص و نقصان شرایط بر نماز با ویژگىهاى یاد شده، اثر آن را ضعیف نماید.
بنابراین، هر چه توجه به خدا در نماز، افزایش یابد و خضوع و خشوع در آن کامل و اخلاص در آن بیشتر شود، اثر بازدارندگى آن نیز بیشتر و هر مقدار جنبههاى یاد شده ضعیف شود، بازدارندگى آن نیز ضعیف خواهد شد.
منبع: کتاب پرسمان قرآنی، بااندکی تصرف.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: کعبه چون یک خانه مکعب شکل است، کعبه نامیده شده است.(1) یعنى چهار دیوار دارد، یک سطح و یک کف، لذا مکعب مىشود.
آنگاه فرمود: سرّ این که چهار دیوار دارد آن است که بیت المعمور داراى چهار دیوار و چهار ضلع است. بیت المعمور داراى چهار ضلع است، چون عرش خدا چهار ضلع دارد و عرش خدا داراى چهار ضلع است، چون کلماتى که معارف الهى بر آن کلمات استوار است، چهار کلمه مىباشد؛ «سبحان الله» و «الحمدلله» و «لا اله الاّ الله» و «الله اکبر»، تسبیح است و تهلیل و تحمید است و تکبیر. این حدیث انسان را از عالم «طبیعت» به عالم «مثال» و از عالم مثال به عالم «عقل» و از عالم عقل به عالم «اِله» مىبرد و با آنها آشنا مىکند.
معمولا اهل حکمت براى هر موجودى سه مرحله قائل هستند: 1ـ وجود طبیعى 2ـ وجود برزخى در عالم مثال 3ـ وجود عقلى در نشأه تجرّدات عقلى.
اما عرفا و اهل معرفت، مطلب دیگرى دارند که آن از عرفان به حکمت متعالیه راه پیدا کرده است. این سخن در نوع کلمات حُکما نیست در حکمت متعالیه است و آن هم از اهل معرفت گرفته شده است. و آن این است که هر شیئى که موجود است، چهار نشأه وجودى دارد: «عالم طبیعت»، «عالم مثال»، «عالم عقل» و «عالم اِله» که قانون «بسیط الحقیقة کلّ الأشیاء و لیس بشىء منها» را آنجا دارند... این حدیث شریف مىتواند مراحل چهارگانه وجود را که اهل معرفت مىگویند بازگو کند.
حقیقت کعبه یک وجود طبیعى و مادى دارد در سرزمین مکّه و آن همان خانه ایست(2) که ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) بنایش کرد و اسماعیل (علیه السلام) هم دستیارش بود و در عالم مثال وجود دیگرى دارد. باز همین حقیقت در عالم عقل که عرش اِله است وجود دیگرى دارد و نیز در نشأه تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر که مقام الوهیت و اِلهیّت است و اسماء الهى است، وجود دیگرى دارد.
حضرت فرمود: چون اسماء الهى و کلمات توحیدى و دینى چهار تا است، عرش هم چهار گوشه دارد، بیت المعمور هم چهار گوشه دارد و کعبه هم چهار ضلع دارد. عرش مانند تخت نیست و بیت المعمور هم خانه سنگى و گِلى نیست. گروهى از زائران دور همین کعبه مىگردند ولا غیر. عدّهاى از این جا گذشته تا عالم مثال را درک مىکنند و آنان کسانى هستند که «خوفاً من النار»(با ترس از آتش) یا «شوقاً الى الجنة»(با شوق به سوی بهشت) به بیت الله مشرف مىشوند.
عدّه دیگرى از این مرحله بالاتر مىروند و تا مقام عرش اله بار مىیابند؛ نظیر حارثة(3) بن زید که گفت: «کأنّى أنظر اِلى عرش الرَّحمان بارزاً» و از این بالاتر مقام عترت طاهره است که حقیقت کعبه به آنها فخر مىکند و آنها دور این چهار کلمه طواف مىکنند: «سبحان الله» و «الحمدلله» و «لا اله الاّ الله» و «الله اکبر».
پینوشتها:
1ـ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص124 .
2ـ بقره: 127 .
3ـ در اصول کافى و محاسن برقى حارثه بن مالک آمده است.
منبع:
کتاب عرفان حج، جوادی آملی، ص 15.
در میان خانواده امام رضا(ع)و در محافل شیعه از حضرت امامجواد(ع)به عنوان مولودى پرخیر و برکتیاد مىشود; چنان کهصنعانى مىگوید: روزى در محضر امام رضا(ع)بودم. فرزندش ابوجعفررا که خردسال بود. آوردند. امام فرمود: این مولودى است کهبراى شیعیان ما با برکتتر از او زاده نشده است.
شاید چنین تصور شود که امام جواد(ع)ازامامان قبلى براىشیعیان بابرکتتر بوده است. این مطلب قابل قبول نیست. بررسى موضوع و ملاحظه شواهد و قراین نشان مىدهد. تولد حضرتجواد(ع)در شرایطى صورت گرفت که خیر و رکتخاصى براى شیعیان بهارمغان آورد. عصر امام رضا(ع)مشکلات خاص خود را داشت و حضرترضا(ع)در معرفى امام بعدى با مسایلى رو به رو گردید که در عصرامامان قبل سابقه نداشت. از یک سو، پس از شهادت امامکاظم(ع)گروهى که به «واقفیه» معروف شدند. بر اساسانگیزههاى مادى، امامت امام رضا(ع)را منکر شدند و از سوى دیگر،امام رضا(ع)تا حدود چهل و هفتسالگى داراى فرزند پسر نشد. چوناحادیث رسیده از پیامبر(ص)حاکى بود که امامان دوازده نفرند ونه نفر آنان از نسل امام حسین(ع)خواهند بود، فقدان فرزند براىامام رضا(ع)هم امامتخود آن حضرت و هم تداوم امامت را با پرسشرو به رو مىساخت. واقفیان نیز این موضوع را دستاویز قرار داده،امامت امام رضا(ع) را انکار مىکردند. اعتراض حسین بن قیاماىواسطى به امام هشتم(ع)در این باره و پاسخ آن حضرت، بر درستىاین سخن گواهى مىدهد. ابن قیاما که از سران واقفیه بود. درنامهاى امام رضا(ع)را عقیم خواند و نوشت: چگونه ممکن است امامباشى در صورتى که فرزند ندارى؟ امام در پاسخ فرمود: از کجامىدانى من داراى فرزند نخواهم شد. سوگند به خدا، بیش از چندروز نمىگذرد که خداوند پسرى به من عطا مىفرماید و این پسر، حقرا از باطل جدا مىکند.
خطر دیگرى که در این مقطع حساس شیعیان را تهدید مىکرد، قدرتگرفتن مذهب «معتزله» بود. مکتب اعتزال به مرحله رواج و رونقگام نهاده بود و حکومت وقت نیز از آنان پشتیبانى مىکرد. معتزلیان دستورها و مطالب دینى را به عقل خود عرضه مىکردند. آنچه عقلشان صریحا تایید مىکرد، مىپذیرفتند و بقیه را انکارمىکردند. چون نیل به مقام امامت امت در سنین خردسالى با عقلظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، پرسشهاى دشوار و پیچیدهاى مطرحمىکردند تا به پندار خود آن حضرت را در میدان رقابت علمى شکستدهند. البته امام جواد(ع)با پاسخهاى قاطع از این مناظرههاسربلند برون آمده، هرگونه تردید در مورد امامتخود را از بینبرد و اصل امامت را تثبیت کرد. به همین خاطر، در زمان امامهادى(ع)این موضوع مشکلى ایجاد نکرد; زیرا براى همه روشن شدهبود که در برخوردارى از این منصب الهى، خردسالى تاثیرى ندارد.
امام جواد(ع)با دو خلیفه نیرنگباز عباسى یعنى مامون و معتصممعاصر بود. به گواهى متون تاریخى مامون مکارترین و منافقترینخلفاى عباسى است. او کسى است که براى کسب پیروزى نهایى و قطعى بر اندیشه شیعه،بسیار کوشید. هدف نهائى مامون از تشکیل مجالس مناظره با امامان شیعه،شکست آنان و در نهایتسقوط مذهب تشیع بود. او ىخواستبراىهمیشه ستاره تشیع خاموش گردد و بزرگترین منبع و مصدر مشکلات وخطراتى که مامون و دیگر حاکمان غاصب و ستمگر را تهدید مىکرد،از میان برداشته شود. مامون به حمیدبن مهران - که در خواستمناظره با امام رضا(ع)کردهبود.- گفت: نزد من هیچ چیز از کاهشمنزلت وى محبوب تر نیست.
او همچنین به سلیمان مروزى گفت: به خاطر شناختى که از قدرتعلمىات دارم، تو را به مباحثه با او(امام رضا(ع» مىفرستم وهدفى ندارم جز این که او را فقط در یک مورد محکوم کنى.
در چنین عصرى امام جواد(ع)قاطعانه و با صلابت دربرابرانحرافها، کجروىها، مسامحهها، توهینها و دیگر حیلهها و مکرهاىخلفاى باطل ایستاد و از حقانیت دین دفاع کرد. این مقالهنمونههایى از قاطعیت و صلابت امام جواد(ع)در برابر دستگاه ستم وتزویر بنىعباس را گرد آورده است.
همه امامان شیعه در برابر ستمى که در باره حضرت زهرا(س)انجامشد، حساس بودند و به مناسبتهاى مختلف خشم خود را از این قضیهابراز مىکردند. زکریابن آدم مىگوید: خدمتحضرت رضا(ع)نشستهبودم که امام جواد(ع)را پیش او آوردند. پس آن حضرت از چهار سال کمتر بود. حضرت جواد(ع)دستهایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمانبلند کرد و در فکرى عمیق فرو رفت. امام رضا(ع)فرمود: جانمفدایت چرا در فکرى؟ امام جواد(ع) فرمود: به آنچه در باره مادرمزهرا(س)انجام شد، مىاندیشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است کهاگر دستم به آنها برسد، آنان را سوزانده، تکه تکه کنم وریشهشان را برکنم. در این هنگام، امام رضا(ع)او را در آغوشکشید، میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فدایت، بهراستى که تو لایق امامتشیعه هستى.
شایعه انقطاع نسل امامت از امام رضا(ع)که ساخته واقفیه بودتا آنجا پیش رفت که به حد افترا رسید و گفتند: چون رنگ چهرهامام جواد(ع)گندمگون است، فرزند امام رضا(ع)نیست و براى این کهثابتشود او فرزند امام رضا(ع)استباید او را نزد قیافهشناسهاببریم. بدین ترتیب، باگستاخى، امام جواد(ع)را که در آن وقتحدود دو سال داشت. نزد قیافهشناسها بردند. آنان به محض دیدنامام به سجده افتادند و خطاب به کسانى که امام را آورده بودند،گفتند: واى برشما! چگونه این کوکب درخشان و نور منیر را برامثال ما عرضه مىکنید؟! به خدا قسم، او از نسلى پاک و پاکیزه واز اصلاب طاهر و مطهر است. او از ذریه علىبن ابىطالب(ع)و رسولالله(ص)است. او را ببرید و بر این کار خود استغفار کنید. دراین هنگام، امام جواد(ع)با فصاحتى بىنظیر فرمود: ستایش مخصوصکسى است که ما را از نور خودش و با دستخودش خلق کرد و از میانخلقش ما را برگزید و امین خود قرار داد. اى مردم! من محمدفرزند رضا و او فرزند کاظم و او فرزند صادق و او فرزند باقر واو فرزند زین العابدین و او فرزند حسین شهید و او فرزند علىابنابىطالب: است. من پسر فاطمه(س)و محمد(ص) هستم. آیا در نسب چونمنى شک کرده، بر من و پدرم افترا مىبندید و مرا به قیافهشناسان عرضه مىکنید؟! به خدا قسم، من هم نسب شما و هم نسبقیافه شناسها را از خود شما و آنها بهتر مىدانم. من ظاهر وباطن همه را مىدانم و نیز مىدانم چه آیندهاى درانتظار شما وآنها است. این علمى است که از خداوند قبل از خلقت آسمان و زمینبه مارسیده است. وقتى این خبر به امام رضا(ع)رسید، فرمود: مانند این قضیه در زمان رسول خدا(ص)نیز تکرار شد. وقتى ماریهقبطیه حضرت ابراهیم را به دنیا آورد، عدهاى به او تهمت زدند وگفتند: این پسر به رسول الله شبیه نیست. در نهایت پیامبراکرم(ص)حضرت على(ع)را مامور پىگیرى قضیه کرده، فتنهسازان رارسوا ساخت و خطاب به آنان فرمود: خدا شما دو نفر را نیامرزد. وقتى آن دو از پیامبر(ص) تقاضاى استغفار کردند، آیه 80 سورهتوبه نازل شد:(و ان تستغفرلهم سبعین مره فلن یغفرالله لهم
آنگاه امام رضا(ع)ادامه داد: سپاس خداى را که در من و پسرماسوهاى مانند پیامبر و پسرش قرار داد.
پس از آن که مامون دخترش را به امام جواد(ع)تزویج کرد، درمجلسى که مامون و بسیارى دیگر از جمله فقهاى دربارى مانندیحیىابناکثم حضور داشتند، یحیى به امام عرض کرد: روایتشدهجبرئیل حضور پیامبر(ص)رسید و گفت: یا محمد! خدا به شما سلاممىرساند و مىگوید: من از ابوبکر راضىام; از او بپرس آیا او هماز من راضى است؟ البته علامه امینى در جلد پنجم کتاب الغدیراین حدیث را دروغ و از احادیث مجعول محمد بن بابشاد دانستهاست. امام فرمود: کسى که این خبر را نقل مىکند باید خبر دیگرىکه پیامبر اسلام(ص)در حجهالوداع بیان کرد، از نظر دور ندارد. پیامبر فرمود: «کسانى که بر من دروغ مىبندند، بسیار شدهاند وبعد از من نیز بسیار خواهند بود. هرکس به عمد بر من دروغ بندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثى از من براى شما نقل شد، آن را به کتاب خدا وسنت من عرضه کنید. آنچه با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنچه مخالفکتاب خدا و سنتبود، رها کنید» . این روایتبا کتاب خداسازگارى ندارد; زیرا خدا فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و مىدانیم در دلش چه مىگذرد و ما ازرگ گردن به او نزدیکتریم» . آیا خشنودى و ناخشنودى ابوبکر برخدا پوشیده بود تا آن را از پیامبر(ص)بپرسد؟
یحیى گفت: روایتشده که ابوبکر وعمر در زمین مانند جبرئیل ومیکائیل در آسمانند. حضرت فرمود: دراین حدیث نیز باید دقتشود،چرا که جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرب خدایند، هرگز گناهى ازآنان سرنزده است و لحظهاى از دایره اطاعتخدا خارج نشدهاند;ولى ابوبکر و عمر مشرک بودهاند. البته آنها پس از ظهور اسلاممسلمان شدهاند، اما اکثر دوران عمرشان را در شرک و بت پرستىسپرى کردند. بنابراین، محال استخدا آن دو را به جبرئیل ومیکائیل تشبیه کند.
یحیى روایت دیگرى مطرح کرد که ابوبکر و عمر دو سرور پیراناهلبهشتند. امام فرمود: این روایت نیز از جعلیات بنىامیه است ودرست نیست; زیرا بهشتیان همگى جوانند و پیرى در میان آنان وجودندارد. این حدیث را بنىامیه در مقابل حدیثى از پیامبر(ص)درمورد امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) که فرمود: «حسن وحسین دو سرور جوانان بهشتشمرده مىشوند.» جعل کردهاند.
یحیى گفت: روایتشده که پیامبر(ص)فرمود: اگر من به پیامبرىمبعوث نمىشدم، حتما عمر مبعوث مىشد. امام فرمود: کتاب خدا ازاین حدیث راستتر است; زیرا فرموده است: «اى پیامبر! به خاطربیاور هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم. » از این آیهصریحا برمىآید که خداوند از پیامبران پیمان گرفته است. در اینصورت، چگونه ممکن است پیمان خود را تبدیل کند. علاوه بر این،هیچ یک از پیامبران به قدر یک چشم برهم زدن به خدا شرکنورزیدهاند. چگونه خدا کسى را به پیامبرى مبعوث مىکند که بیشترعمر خود را با شرک سپرى کرده است; و نیز پیامبر فرمود: «من درحالى پیامبر شدم که آدم بین روح و جسد قرار داشت.»
مامون هنگام تزویج دخترش، مجلسى ترتیب داد و از مطرب وآوازخوانى به نام (مخارق) دعوت کرد تا امام را بیازارد. مخارقبه مامون گفت: اگر ابوجعفر کمترین علاقهاى به امور دنیوى داشتهباشد، مقصود تو را تامین مىکنم. پس در برابر امام جواد(ع)نشستو با صداى بلند شروع به نواختن عود و آوازخوانى کرد. امام بهاو و اطرافیانش هیچ توجه نکرد. بعد از مدتى سکوت سربرداشت و بهمخارق فرمود: از خدا بترس اى ریش دراز! در این لحظه، ناگهانعود و بربط از دست وى افتاد و دستش فلجشد. وقتى مامون سببفلجشدن دست را از او پرسید، گفت: زمانى که ابوجعفر(ع)فریادبرکشید، چنان هراسان شدم که هرگز به حالت عادى باز نمىگردم.
زرقان محدث مىگوید: روزى ابنابى داوود را دیدم درحالى که بهشدت افسرده و غمگین بود، از مجلس معتصم باز مىگشت. علت را جویاشدم، گفت: امروز آرزو کردم کاش بیستسال پیش مرده بودم. پرسیدم: چرا؟ گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر جواد در مجلسمعتصم برسرم آمد. شخصى به سرقت اعتراف کرد و از معتصم خواست تابا اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها راگردآورد. امام جواد را نیز دعوت کرد و از ما در مورد قطع دستدزد و حدود آن پرسید. من گفتم: باید از مچ دست قطع شود، بهدلیل آیه تیمم که مىگوید: (فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم.
گروهى از فقها در این نظر با من موافق و عدهاى دیگر مخالفتکردند و گفتند: باید از آرنج قطع شود، به دلیل آیه وضو کهمىگوید:(فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق
آنگاه معتصم رو به محمد بن على(ع)کرد و پرسید: نظر شما دراین مساله چیست؟
امام فرمود: اینهادر اشتباهند. فقط باید انگشتان دزد قطعشود، به دلیل این که پیامبر(ص)فرمود: «سجده بر هفت عضو بدنتحقق مىپذیرد: صورت، دوکف دست، دوسرزانو، دوانگشتبزرگ پا. بنابراین، اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى اونمىماند تا سجده کند. خداوند مىفرماید:(وان المساجد لله)یعنىاعضاى هفتگانه سجده از آن خداست و آنچه براى خداست، قطعنمىشود. مععصم نیز جواب امام را پذیرفت و دستور داد انگشتاندزد را قطع کردند. در این لحظه من(ابن ابىداوود)از شدت ناراحتىآرزوى مرگ کردم.
در زمان معتصم برخى از راههاى مواصلاتى، بویژه راه خانه خدا،نا امن شده بود و عدهاى راهزن نزدیک شهر خانقین براى کاروانهامزاحمت ایجاد مىکردند. خلیفه به حاکم محل دستور داد تا راهزنانرا دستگیر و مجازات کند. حاکم آنان را دستگیر کرد و منتظر ابلاغحکم از سوى خلیفه شد. معتصم با فقها مشورت و درخواستحکم کرد. آنان در جواب به قرآن (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله ویسعون فىالارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم وارجلهم من خلاف اوینفوا منالارض)استناد کردند و گفتند: هرکدام ازاین مجازاتها اجرا شود، حاکم اختیار دارد. امام جواد(ع)فرمود: این فتوا غلط است و در این زمینه باید بیشتر دقت کرد; زیرا اینافراد یا فقط راه را ناامن کرده، کسى را نکشتهاند و مال کسى رانبردهاند، در این صورت فقط زندانى مىشوند و این همان تبعیداست; ولى اگر هم راهها را نا امن کردهاند و هم کسى را کشتهاند;باید به قتل برسند، و اگر علاوه بر این دو مورد، اموال را نیزغارت کردهاند، باید دست و پاى آنان به صورت عکس قطع گردد و سپسبه دار آویخته شوند.
ابوالسمهرى و ابن ابىالزرقا داراى اندیشههاى باطل بودند، ولىآن را آشکار نمىساختند. آنها خود را به امام و یاران امامنزدیک کرده، از این موقعیتسوء استفاده مىکردند. اسحاق انبارىمىگوید: روزى امام جواد(ع)به من فرمود: ابوالسمهرى و ابن ابىالزرقا گمان مىکنند مبلغ ما هستند، شاهدباشید من از آنان بیزارم; زیرا آنان فتنهگرو ملعونند. اىاسحاق! مرا از شرآنان راحت کن. گفتم: فدایتشوم. آیا کشتن آنانجایز است؟ فرمود: آنان فتنه مىکنند و گناه آن را به من ودوستانم نسبت مىدهند. قتل آنان واجب است. اگر مىخواهى ازشرآنان خلاص شوى، آشکارا آنان را نکش; زیرا در این صورت بایدپیش داوران ستم پیشه شاهد بیاورى و در نهایت تو را خواهند کشت. من نمىخواهم به خاطر دو فاسد، مومنى از بین برود. این کار راپنهانى انجام بده. محمدبن عیسى مىگوید: بعد از این قضیه، دیدماسحاق همیشه منتظر فرصتى است تا این دو را به سزاى اعمالشانبرساند.
یکى از خطراتى که همیشه بزرگان و رهبران یک مذهب یا کشور راتهدید مىکند، وجود اطرافیان ناصالح است که به خاطر اغراضانحرافى، مادى یا اعتقادى پیرامون بزرگان را گرفته، بین آنان ومردم فاصله ایجاد مىکنند و معمولا راههاى ارتباطى آنان را بامردم قطع مىکنند. اگر بزرگان مواظب این گونه افراد نباشند، چهبسا زیانهاى جبران ناپذیرى به بار خواهد آمدکه جبران آن مشکلاست. در زمان امام جواد(ع)نیز این گونه افراد با سوء استفاده ازکمى سن امام، به خیال خود فکر مىکردند مىتوانند بر امور اماممسلط شوند و هر طور که خواستند، عمل کنند. امام این خطر رااحساس کرد و بىهیچ اغماضى آنان را طرد کرد. ابوالعمر، جعفر بنواقد و هاشم بن ابىهاشم در شمار این افراد جاى داشتند. امام درباره آنان فرمود: خداوند آنان را لعنت کند; زیرا به اسم ما ازمردم اخاذى مىکنند و ما را وسیله دنیاى خود قرار دادهاند.
کسانى مىتوانند در امور دینى اظهار نظر کنند که در این کارخبره باشند. اگر سیره معصومان: را ملاحظه کنیم، احادیثبسیارىدر نهى از فتواى بدون علم و اظهار نظرهاى کممایه در امور دینىمىیابیم. بعد از شهادت امام رضا(ع)، وضعیتشیعیان مقدارىمتزلزل گردید; به حدى که برخى از بزرگان مانند یونس بنعبدالرحمان نیز دچار لغزش شدند. در تاریخ آمده است: عدهاى ازبزرگان شیعه مانند ریان بن صلت، صفوان بن یحیى، یونس بنعبدالرحمان و دیگران در خانه عبدالرحمان بن حجاج در بغدادگردآمدند و در سوگ امام رضا(ع) به گریه و زارى پرداختند. یونسبه آنان گفت: از گریه دستبردارید. براى امر امامت چارهاىبیندیشید و ببینید تا این کودک(امام جواد(ع» بزرگ شود، چه کسىعهدهدار امامتشیعه گردد و ما مسایل خود را از چه کسى بپرسیم. در این هنگام، ریان بن صلتبرخاست و گلوى یونس را فشرد و گفت: معلوم شد تو در عقیدهات در مورد امامت استوار نیستى; زیرا اگرامر امامت از جانب خدا باشد، فرقى بین طفل یک روزه و پیرمردصدساله نیست. سپس حدود هشتاد نفر از بزرگان شیعه براى انجاممراسم حج و دیدار با امام جواد(ع)عازم مدینه شدند. آنها هنگامورود به مدینه به خانه امام صادق(ع) که در آن هنگام خالى ازسکنه بود. رفتند. بعد از مدتى عموى امام جواد(ع)(عبدالله بنموسى)وارد شد و در صدر مجلس نشست. شخصى بلند شد و گفت: عبداللهپسر رسول خدااست و هرکس پرسشى دارد، از او بپرسد. او مىخواستزمینه جانشینى عبدالله بن موسى را به جاى امام رضا(ع) فراهمسازد. چند نفر از حاضران مسایلى را پرسیدند، ولى عبداللهپاسخهاى نادرست داد. شیعیان غمگین و ناراحتشدند و تصمیمگرفتند. مدینه را ترک کنند. در این هنگام، امام جواد(ع) واردشد، به پرسشهاى شیعیان پاسخهاى درست و قانع کننده داد و خطاببه عمویش فرمود: عمو! از خدا بترس; چرا با این که در میان امت داناتر از تووجود دارد، اظهار نظر مىکنى؟ در قیامت چه جوابى خواهى داشت؟
نماز جماعتیکى از میدانهاى بزرگ نمایش قدرت و اتحادمسلمانان است که بر اقامه آن تاکید فراوان گردیده است. درنماز جماعتیکى از مسایل بسیار مهم، شرایط امام جماعت است. امام جماعتباید از نظر فکرى و عقیدتى سالم باشد. امامجواد(ع)در این زمینه خطاب به شیعیان فرمود: به کسى که در موردخداوند قایل به تجسیم است و اعتقاداتش درست نیست، زکات ندهید وپشتسرش نماز نخوانید. و نیز فرمود: پشتسر کسى که به دینشاطمینان ندارید و نیز درباره ولایت و دوستى او باما مشکوکهستید، نماز نخوانید. ونیز فرمود: به گروه واقفیه اقتدا نکنید.
على بن مهزیار، وکیل امام، مىگوید: در سال 220 از نظراقتصادى فشار زیادى به شیعیان وارد گردید و حکومت اموال بسیارىاز آنان را به عنوان مالیات مصادره کرد. در آن سال، من نامهاىبه امام نوشتم و این مشکلات را بیان کردم. امام درجواب فرمود: چون سلطان به شماستم کرده است و شیعیان تحت فشار قرار دارند،امسال من خمس را فقط در طلا و نقرهاى که سال بر آن گذشتهاست. واجب کردم. دیگر وسایل زندگى مانند حیوانات، ظروف،سودسالیانه، باغها و کالاها خمس ندارد. این تخفیف از ناحیه منبه شیعیان است تا فشار دستگاه حاکم آنان را مستاصل نکند.
12- افراط و تفریط، ممنوع
خطر انحراف فکرى همیشه جوامع را تهدید مىکند. گروهى در بارهمسایل اعتقادى راه افراط پیش مىگیرند و عدهاى راه تفریط.
پیامبر بزرگوار اسلام(ص)هنگام رحلت، میزان و ملاک عقیده صحیحرا معرفى فرمود و کتاب و عترت را ملاک مصونیت از انحراف شمرد. متاسفانه در بین مسلمانان و شیعیان همیشه عدهاى گرفتار افراطو دستهاى درگیر تفریط بودند. محمدبن سنان از کسانى است که درمحبت اهلبیت: زیاده روى مىکرد. به همین جهتبرخى از علماىرجال، او را به غلو متهم مىکنند. او مىگوید: روزى خدمت امامجواد(ع)نشسته بودم و مسایلى ازجمله اختلافات شیعیان را مطرحمىکردم. امام فرمود: اى محمد! خداوند قبل از هرچیز نورمحمد(ص)و على(ع)و فاطمه(س)را خلق کرد; سپس اشیا و موجودات دیگررا آفریده، طاعت اهلبیت: را برآنان واجب کرد وامور آنها را دراختیار اهلبیت: قرار داد. بنابراین، فقط اهلبیت: حق دارند چیزىرا حلال و چیزى را حرام کنند و حلال و حرام آنان نیز به ارادهخداوند و با اجازه او است. اى محمد! دین همین است. کسانى کهجلوتر بروند، انحراف و کج رفتهاند و کسانى که عقب بمانند،پایمال و ضایع خواهند شد. تنها راه نجات، همراهى اهلبیت: است و تو نیز باید همین راهرا طى کنى.
فاطمه زهرا آن حقیقت گوهری است که تاکنون ابعاد وجودیش برای اهل فکر و بصیرت به صورت صحیح و دقیق روشن نگشته است.
ذاتی که از غضب او پیامبر صلی الله علیه وآله و حق تعالی غضب می کنند و از رضایت و خشنودی او خشنود می گردند....
امام خمینی پس از 14 قرن نام اسلام و شیعه را در جهان زنده کرد، الان فقه شیعه و مذهب اهل بیت علیهم السلام در جهان به لحاظ ظهور انقلاب اسلامی مطرح است و محققان عالم را به خود جذب کرده است.
خطاب به اعضای جمعیت موتلفه اسلامی : شما در خط مرجعیت و روحانیت هستید ، از اول هم به فکر تعین نبودید و آن روز که نیاز به فداکاری بود ، کوتاهی نکردید.
اگر در نظام الهی ما یک ضعف و سستی پیدا شود، دنیا آن را به حساب اسلام می گذارد ، متاسفانه رعایت برخی از ابعاد احکام و ارزشها در جامعه ما کمرنگ شده است.
از جمله مثلا در مساله حجاب که از مهمترین مسائل جامعه ماست ، برخی آنچنان که باید ، مراعی (رعایت کننده) این ارزش شرعی نیستند ، ما باید سعی کنیم نظام و جامعه ما در مسیر غیر اسلامی ولو تلویحا قرار نگیرد ، بی تفاوتی در این امور در آینده خطر جبران ناپذیری را در پی دارد.
هیچ عاقلی با اصل آزادی مخالف نیست و همه عقلا با آزادی مطلق که منجر به هرج و مرج و بی بندوباری می شود ، مخالفند ، اما بدانید که دشمن ، آزادی در حدود اسلام را نیز نمی پسندد.
هیچ نعمتی در عالم برتر از نعمت حیات وجود انسان نیست. به هر نقطه ای از کمال که بخواهید برسید باید ابتدا خود را بشناسید.
افسوس که انسان دوران جوانی را غافل از این حقیقت سپری می کند و آنگاه که دوران پیری و سالخوردگی فرا می رسد ، هه توجه انسان متوجه و متمرکز در حفظ جسم نحیف و رنجور خود می گردد.
در جوانی با سلامت جسم ، انسان قادر به تربیت و تزکیه نفس است.
برای این امر مهم لازم است جوانان عزیز همیشه خود را در محضر قرآن کریم قرار دهند و از این کوثر الهی نفس تشنه خود را سیراب کنند.
الله الله فی القرآن این سفارش اول و آخر است برای تدبر در این کتاب عزیز و رسیدن به گوشه ای از این اقیانوس بیکران الهی لازم است با معارف عظیم و بی بدیل اهل بیت عصمت و طهارت آشنا شوید... یک جوان از ضروری ترین اموری که باید بدان بپردازد ، مطالعه و تفکر در زندگی ائمه معصومین علیهم السلام است.
همدرسی با مرحوم آقاسیدمصطفی خمینی و حضور فعال و مستمر در درسهای امام خمینی موجب شد تا رهبر انقلاب نسبت به ایشان عواطف و علاقه مخصوصی داشته باشند.
پیرامون علاقه امام به او داستان های زیادی نقل شده که جریان زیر نیز به نقل از فرزند ایشان (حجت الاسلام والمسلمین جواد فاضل لنکرانی) خواندنی است :
آن موقع که پدر به طور همزمان دبیری جامعه مدرسین و دبیری شورای مدیریت حوزه را بر عهده داشتند یکی از آقایان مسوولان در مصاحبه ای مطالب نامناسبی پیرامون حوزه گفته و بعضی از حرفهای خود را به امام منتسب کرده بود.
روزی به همراه پدر برای ملاقات امام به جماران رفتیم. من پس از بوسیدن دست امام از اتاق خارج شدم.
سپس امام و مرحوم حاج سیداحمدآقا و آقای فاضل جلسه خصوصی تشکیل دادند.
پس از ملاقات ، ایشان به من گفت : به امام عرض کردم مگر حضرتعالی مرا نمی شناسید؟ فرمودند: چرا. عرض کردم مگر شما در حوزه ، ما را به عنوان مسوول قرار ندادید؟ گفتند: چرا ، عرض کردم مگر من هر ماه یک بار گزارش حوزه را حضورا به شما عرض نمی کنم؟ گفتند: چرا، همه اینها درست است.
(پس از این سوال و جوابها با لحن تندتر سوالی کرده بودند که وقتی برای من نقل کردند اشک در چشمانشان جمع شد که من چرا با امام تند صحبت کردم).
به امام عرض کردم : پس این چه حرفهایی است که فلانی از قول شما نقل کرده است؟ امام پرسیدند: فلانی چه گفته؟ عرض کردم : با روزنامه مصاحبه کرده و گفته امام راجع به حوزه فلان حرف و بهمان نظر را دارد.
این چه حرفی است شما راجع به حوزه زده اید؟ امام فرمودند: آقای فاضل ، آن روز که این آقا آمد پیش من این احمد حاضر بود; من چنین حرفی نزدم.بیخود این حرف را از قول من نقل کرده.
من اگر راجع به حوزه مطلبی داشته باشم باید به شما بگویم. من به شما همان علاقه ای را دارم که به مصطفی داشتم و رفتاری را که با مصطفی داشتم با تو دارم و تعبیر ایشان این بود که من تو را از کوچکی بزرگ کرده ام و همین طور هم بود.
(وقتی پدر این مطلب را برای من نقل کردند ، دیگر کاملا منقلب شده بودند.) آیت الله فاضل در مناسبتی دیگر ، از روابط عاطفی خود با امام خمینی بیشتر پرده برمی دارد: ارتباط ما با امام خمینی ، مثل ارتباط اعضای یک خانواده بود و یک نوع عواطف خاصی نسبت به من داشتند و متقابلا من نسبت به ایشان.
علاقه حضرت امام نسبت به ایشان روزافزون بود آن گونه که امام در سال 56 در پاسخ تسلیت آیت الله فاضل به مناسبت شهادت آیت الله سیدمصطفی خمینی با عبارت:«ان شاؤالله تعالی موفق به خدمت به حوزه های اسلامی باشید و افاضل از برکات شما بهره مند شوند».
اعتماد علمی فراوان خود را به ایشان اعلام کردند.
توجه و اعتقاد علمی امام به آیت الله فاضل در حدی بود که نقل است ایشان دستور دادند:
1- برخی از کتابهای بسیار مهم علمی شان قبل از چاپ ، مورد ملاحظه آیت الله فاضل قرار گیرد و بعد از دیدن ایشان چاپ گردد. این مطلب در قلمرو مباحث علمی و تخصصی حاکی از اعتماد بسیار قوی امام به آیت الله فاضل بوده است.
2- هنگامی که تقریرات درسی ایشان را ملاحظه کرده بودند ، فرمودند من خودم که گوینده این مطالب هستم به خوبی ایشان نمی توانم بنویسم.
3- یکی از تقریرات مفصل درس امام که توسط آیت الله فاضل تحریر گردیده از مباحث طهارت است که اتفاقا خود امام آن را ننوشته اند و با آن بحث ، موضوع طهارت کامل شده است.
این نوشته را امام از ابتدا تا انتها دید و در تمام این کتاب فقط در یک مورد یک سطر مطلبی را مرقوم فرمودند. این یعنی تمام آنچه که ایشان نوشته دقیق و عمیق است.
اما اعتماد مطلق و کامل امام خمینی زمانی به نمایش درآمد که وصیت کردند بعد از ایشان وجوه شرعیه ای که در اختیارشان مانده بود توسط آقای فاضل و شورای مدیریت به مصرف حوزه برسد و بعد از رحلت امام با اقدام مرحوم حجت الاسلام سیداحمد خمینی تا 27 ماه شهریه امام خمینی توسط حضرت آیت الله فاضل لنکرانی پرداخت شد.
این نظیر وصیت آیت الله بروجردی به پدر ایشان بود که پیشتر گذشت.
به اعتقاد شیعه ، مرجعیت همان نیابت عام امام زمان علیه السلام است و نیل به این مرتبه نیز نیاز به عنایت خاص الهی دارد لذا در اطراف خود کسانی را مشاهده می کنیم که در صدد بر آمدند به هر شکل به این جایگاه رفیع دست یابند و بر آن چنگ اندازند ولی به زودی دستشان رو شد و متقابلا آنان که مورد عنایت حضرت حجت علیه السلام می باشند تاییدات الهی به اشکال مختلف در مورد آنان مشاهده می شود.
حضرت آیت الله فاضل نیز از ابتدا مشمول همین عنایات غیبی بوده اند که در زیر بعضی از موارد آن بیان می شود: حجت الاسلام ادبی از وعاظ سرشناس تهران می گوید: به عنوان روحانی کاروان به عمره رفته بودم و قرار بود فردا شبی در مسجد شجره محرم شویم.
صبح به ما خبر رحلت آقای اراکی را دادند. من متحیر شدم که حال چه باید کرد؟ زیرا باید مقلدان آقای اراکی با اجازه از یک مرجع زنده بر تقلید آن مرحوم باقی می ماندند.
به مسجد النبی رفتم و در روضه منوره نشستم و گفتم یا رسول الله من روحانی کاروان هستم و این مردم می خواهند احرام ببندند و باید از یک مرجع ، تقلید کنند و من چه کنم؟ در آن شرایط اضطراری نسبت به تک تک مراجعی که در ذهنم بود به قرآن تفال زدم.
به اسم آقای فاضل که رسیدم ، این آیه شریفه آمد: کذلک یجتبیک ربک.
(سوره یوسف ، آیه 6) (یعنی : این گونه پرودگار تو بر می گزیند). تا این آیه را دیدم ، قرآن را بستم و به کاروان برگشتم و به رفقا گفتم : تکلیف من معلوم شد. من به اجازه آقای فاضل به آقای اراکی باقی می مانم و هر کس هم که تمایل دارد به اجازه ایشان به آقای اراکی باقی بماند.
از آقای شیخ مرتضی انواری از طلاب حوزه علمیه قم نقل است که فردی به نام آقای جعفری در اطراف نوق از توابع رفسنجان زندگی می کند که نابیناست و از جهت قدس و تقوی بسیار مورد توجه مردم کوه بنان وحومه است.
آقای جعفری چندین سال پیش گفته بود در خواب دیدم وارد صحن حضرت معصومه سلام الله علیها شدم.
مردم دور ایوان آیینه اجتماع کرده بودند و کسی اجازه ورود نداشت.
پرسیدم چه خبر است؟ گفتند: پیامبراکرم وائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین اینجا تشریف دارند.
در این اثنا دیدم آیت الله فاضل آمدند و جمعیت را شکافتند و وارد ایوان آیینه شدند.
پیامبر و ائمه علیهم السلام به احترام ایشان ایستادند و پیامبر به کنار خود اشاره کرده و فرمودند: اینجا بنشینید و آقای فاضل هم آنجا نشستند. ما متعجب بودیم که چگونه هیچ کس را راه نمی دادند اما ایشان رفتند و در آن جایگاه رفیع نشستند؟ بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انگشترشان را از دست خارج کرده و به انگشت ایشان وارد کردند.
حجت الاسلام شیخ مهدی انصاری قمی می گوید: یک ایرانی مقیم آلمان که از مسائل دینی به کلی جدا بود ، متحول شد و به مکه رفت و سپس به ایران آمد تا زندگی معنوی خود را سامان دهد.
او می گفت روزی پیش خود گفتم : من نمی دانم این اعمالم درست است یا نه؟ و آیا خدا مرا پذیرفته یا خیر؟ شب در خواب دیدم سفره ای پهن است و پیامبر (ص) بالای آن نشسته اند و آقایی کنار ایشان است. از حضرت سوال کردم آقاجان آیا کارهای من درست است؟ فرمودند: بله صحیح است سپس پرسیدم : من الآن در ایران هستم ، بالاخره برای کارهایم به چه کسی مراجعه کنم؟ حضرت ضمن اشاره به فرد پهلوی خود فرمودند: به آقای فاضل لنکرانی مراجعه کنید. من اصلا آقای فاضل را ندیده بودم. روز بعد عکس ایشان را پیدا کردم و دیدم این درست تصویر همان کسی است که در عالم خواب در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشسته بود.
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی دارای خصوصیات برجسته دیگری هم هستند که در حد وسع به بیان گوشه ای از آن ویژگیها می پردازیم:
1- خلوص : اگر از تمامی آشنایان ، شاگردان ، مرتبطان و اعضای دفتر ایشان سوال شود که مهمترین خصوصیت او کدام است؟ جملگی بر خلوص ایشان انگشت تاکید می گذارند.
حجت الاسلام والمسلمین جواد فاضل پیرامون این خصوصیت به نکته ای دقیق اشاره می کند که ضمنا نشاندهنده مراقبه آیت الله بر اعمال و رفتار خود نیز می باشد.
ایشان نسبت به مرجعیت خود هیچ قدمی برنداشتند و به گفته جواد فاضل در طول 11 سال مرجعیت ، ابدا حتی یک بار، نگفتند در فلان جا مقلد من زیاد یا کم است و یا نپرسیده اند رساله من چاپ شده یا خیر؟ البته نشر کتابهای تخصصی خود را زیاد پیگیری می کنند اما در مورد رساله شان هنوز یکبار هم سوالی نکرده اند.
بعد از رحلت آیت الله العظمی مرعشی نجفی به اصرار جمع زیادی از فضلا و مردم ، ایشان چندین سال امامت جماعت حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها را بر عهده داشتند و مکرر می فرمودند: برای من ، این نماز که هزاران طلبه در آن شرکت می کنند و آن نمازی که قبلا در مسجدی کوچک اقامه می کردم هیچ فرقی ندارد.
2- فروتنی و تواضع : حجت الاسلام والمسلمین نورمفیدی پیرامون این خصوصیت معظم له می گوید: ایشان دارای شرح صدر و تواضع فوق العاده هستند... آدم وقتی با ایشان است احساس حجاب نمی کند... در محضر آیت الله فاضل آدم احساس می کند در عین این که باید برای ایشان حریم قائل شود ، در همان حال احساس خودمانی بودن می کند.
در نشست های خانوادگی مثلا برادرها یا خواهرها که با ایشان هستند ، می گوید و می خندد و شوخی می کند و آنان احساس دوری نمی کنند در عین حال می بینیم آنان برای ایشان احترام و حریم خاص قائلند.
این خصوصیت اخلاقی در اصل از امیرالمومنین می باشد که نقل شده است : ما وقتی در محضر آقا امیرالمومنین می نشستیم ، او همانند یکی از ماها بود ولی در عین حال منزلت ایشان هم به شکلی است که «کان علی رئوسنا الطیر» یعنی مانند این که پرنده ای بالای سرمان بود (جمع بین ضدین).
3- عبادت : جنبه های علمی آیت الله فاضل بیشتر معرفی شده و ایشان از حیث عبادی چندان شناخته نیست ، زیرا معمولا او این ساحت از شخصیت خود را بروز نمی دهد و فقط نزدیکان می دانند که او به نوافل ، تا آنجا که حال جسمانی اش مساعد باشد، تقید دارد اما نکته شایان توجه این است که وی خدمت به مردم و طلبه ها را عبادت بسیار بزرگ می داند.
4- پرهیز از غیبت : آیت الله فاضل علاوه بر این که خود غیبت نمی کند و از آن می پرهیزد اگر کسی هم نزد او لب به غیبت بگشاید ، به هر طریق ممکن از آن جلوگیری می کند فرزند ایشان می گوید: حتی اگر در داخل خانواده نسبت به افراد حرفی زده شود، شدیدا برخورد می کنند.
5- ساده زیستی : ایشان روحیه طلبگی دارد و در حال حاضر نیز بسیار ساده زندگی می کند و شرایط او پس از مرجعیت با قبل از آن تغییری نکرده است.
حجت الاسلام بجنوردی ساده زیستی او را چنین ترسیم می کند: من از گذشته با ایشان مرتبط بودم. رفت و آمد دارم و کاملا از زندگی داخلی ایشان باخبر هستم.
زندگی ایشان پس از مرجعیت با قبل از آن تغییری پیدا نکرده است و همان زندگی سابق را حفظ کرده و در حال حاضر نیز زندگی ساده ای دارد.
بجنوردی می افزاید: به نظر من ، این مساله خیلی مهمی است که روحانیت ، آن هم یک مرجع ، چنین زندگی ساده ای داشته باشد.
این آبروی شیعه است. جواد فاضل (فرزند ایشان) نیز در این زمینه می گوید: بحمدالله مراجع ما نوعا ساده زیست هستند و منزل و اتاق مسکونی و امکاناتی که در اختیار دارند از سطح متوسط جامعه پایینتر است.
او سپس در مورد والد محترم خود می افزاید: آنچه ما از ابتدا تاکنون دیدیم این است که معظم له سعی دارند یک زندگی ساده و در سطح طلبه ها داشته باشند.
ایشان سالهای طولانی پس از تاهل حتی زمانیکه تعداد فرزندانشان به 5 نفر رسید ، در منزل پدری و در دو اطاق زندگی می کردند.
جواد فاضل می افزاید: اگر به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور مراجعه کنید ، متوجه می شوید کسی که در خانواده مهمی بوده و از جهت علمی در سطح بالایی قرار داشته و قاعدتا باید به فکر آینده خود باشد در طول زندگی حتی یک متر زمین یا خانه یا هر ملک دیگر را نخریده و هیچ وقت ملکی نداشته و الان هم ندارد.
در حالی که منزل فعلی ایشان را هم پدر همسرشان خریده اند و از ابتدا به نام دخترشان ، که مادر ما باشد ، ثبت نموده اند.
پیرامون همین منزل نیز مسوولان مکرر گفته اند با توجه به این که 40 سال قبل ساخته شده ، بهتر است تغییر کند و جایی مناسب ایشان تهیه شود ولی آقای فاضل با وجود امکانات فراوانی که در اختیار دارد ، هیچ وقت در ذهن نداشته که منزل بهتری فراهم کند.
جواد فاضل می افزاید: او برای رونق زندگی شخصی خویش قدمی برنداشته و حتی اگر اهل منزل برای امور معمولی خانه وسیله ای تهیه نمایند که به نظر ایشان لازم نباشد و با ساده بودن زندگی نسازد، اعتراض شدید می کنند.
یک وقت والده ما تشخیص دادند برای منزل پرده ای لازم است و آن را تهیه و نصب کردند اما ایشان به محض مشاهده ، فرمودند: همین الان کسی بیاید و این پرده را بردارد. در نتیجه والده به ما متوسل شدند تا از معظم له بخواهیم پرده در جای خودش بماند.
حجت الاسلام والمسلمین نورمفیدی ، شوهر همشیره آیت الله فاضل نیز پیرامون زندگی ساده ایشان می گوید: ایشان در زندگی خصوصی و داخلی خیلی بی آلایش است و بنده که 40 سال است با بیت آیت الله فاضل وصلت کرده ام زندگی داخلی ایشان را خیلی ساده و بی آلایش و فارغ از همه تشریفات دیده ام.
مثل انسانهای معمولی زندگی می کند و تعلق به چیزهای دنیوی مثل املاک و خانه و امثالهم ندارد حتی در طول 10 سال که از دوران مرجعیت ایشان می گذرد ، تابستانها جز چند روز که برای زیارت به مشهد مشرف می شوند ، بقیه ایام را علی رغم نامساعد بودن هوا در قم می مانند و در حالی که اسباب آسایش در اطراف قم ، که آب و هوای خوبی دارد ، فراهم است ولی ایشان به ییلاق نمی روند و می گویند: من وقتی می بینم مردم و طلبه ها در زیرزمین و اتاقهای تنگ و تاریک زندگی می کنند ، دیگر آرامش ندارم تا به فکر راحتی خود باشم و به ییلاق بروم. ایشان پس از مرجعیت روزی فرمودند برایم عبای معمولی تابستانی تهیه کنید اما نه از جنس خیلی خوب و گران قیمت تا وقتی طلبه ها مرا می بینند تحمل سختی و تنگدستی برایشان خیلی دشوار نباشد.
6- عمل به وظیفه : ایشان عقیده دارند که باید تحت هر شرایط بدون توجه به قدح و مدح دیگران فقط به وظیفه خود عمل کنیم.
این امر در زندگانی او جلوه های زیادی دارد ، مثلا قبلا ایشان در شرایط بسیار خطیر و حساسی همچون تعیین رهبر پس از ارتحال امام خمینی (ره) نیز تکلیف خویش را به نحو احسن به انجام رساند.
در این زمینه حجت الاسلام جواد فاضل می گوید: مقام معظم رهبری در ملاقاتی که با ایشان داشتند فرمودند: در آن جلسه مجلس خبرگان بعد از رحلت امام ، اگر صحبت شما نبود ، من از پذیرش این مسوولیت استنکاف می کردم.
در آن جلسه چند نفر صحبت کردند، از جمله ایشان خطاب به آیت الله خامنه ای به این نکته اشاره نمود که ما باید تشخیص دهیم که چه کسی باید این مسوولیت را عهده دار شود ، نه شما و در نتیجه این سخنان بود که حضرت آیت الله خامنه ای ، رهبری را پذیرفتند.
در دوران دفاع مقدس نیز طلاب را تشویق به حضور در جبهه ها می کردند و خودشان هم در حد امکان در مناطق عملیاتی حاضر می شدند.
از خصوصیات بارز و برجسته آیت الله فاضل ، علاقه بی شائبه و خالصانه ایشان به ساحت قدس حضرات معصومین علیهم السلام است که زبانزد خاص و عام است. در زیر نمودهایی از این ارادت را برمی شماریم:
1- برگزاری مجالس روضه و ذکرمصائب اهل بیت از برنامه های دائمی بیت ایشان است. روضه ایام فاطمیه که از پدرشان به یادگار مانده ، حدود 60 سال قدمت دارد.
این روضه قبلا در منزل ابوی ایشان برگزار می شد که آن منزل اکنون به دفتر آیت الله تبدیل شده است.
در این ساختمان اتاقی وجود دارد که اکنون بخش استفتائات و سوالات شرعی دفتر است. حجت الاسلام جواد فاضل می گوید: به دلیل اشکالات موجود در فیزیک این اتاق ، تصمیم به تخریب آن گرفتیم تا به شکل دیگری آن را تجدید بنا کنیم اما دیدیم آیت الله فاضل ممانعت می کنند.
من کنجکاو شدم و علت را جویا گشتم ، ابتدا بیان نمی کردند اما پس از مدتی با اصرار من فرمودند: من دراین اتاق در عالم خواب پشت سر امام زمان علیه السلام نماز خواندم و این خصوصیت برای من بسیار مهم است و شما مجاز نیستید به این اتاق و ترکیب آن دست بزنید.
2- حجت الاسلام حبیبی تبار از فضلای قم نیز در باره دلدادگی آیت الله به خاندان عصمت می گوید: چندی قبل خدمت آیت الله فاضل رسیدم ، صحبتهایی شد و خصوصا مطالبی پیرامون مظلومیت اهل بیت و تبلیغات ضد شیعه در دنیا مطرح گردید.
در این هنگام آیت الله فرمودند: والله العظیم والله العظیم والله العظیم من هیچ انگیزه و علاقه ای به زنده ماندن ندارم مگر برای این که از کیان اسلام و تشیع و اهل بیت علیهم السلام دفاع کنم و اشک در چشمانشان جمع شد.
3- در 30 مرداد ماه سال 1380 که دولت جمهوری اسلامی ایران به دنبال توصیه بعضی از مراجع عظام به رئیس جمهوری اسلامی ایران ، سالگرد شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را تعطیل رسمی اعلام کرد، ایشان اطلاعیه ای دادند و مومنان و محبان آن حضرت را به برگزاری مراسم باشکوه عزاداری بی بی دو عالم دعوت فرمودند.
فرازهایی از بیانیه مزبور به این شرح است:دشمن امروزه بخوبی دریافته است که برای تهی نمودن این ملت و سیطره بر امور آنان ، باید آنچه را که تجلی گاه اعتقادات و ایمان مردم است ، خاموش و کمرنگ سازد.
روزی با جسارت تام و تمام ، گریه و عزاداری بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام را امری لغو و مورد شبهه قرار داده و روزی در شهادت فاطمه زهرا تردید می کند ، در حالی که این امر از واضحات تاریخ اسلام است.
معاندان بدانند اگر به خیال خود در شهادت آن حضرت شبهه ای را القا کنند ، هرگز نمی توانند در مظلومیت ایشان و ستم هایی که بعد از رسول خدا به ایشان وارد شد خدشه ای را تصور نمایند.
ایشان در خاتمه بیانیه افزودند: لازم است مومنین و پیروان اهل بیت علیهم السلام به ایام فاطمیه بیش از گذشته اهتمام ورزیده و نگذارند این حادثه ناگوار در لابلای حوادث دیگر کمرنگ شود....
اطلاعیه مزبور تاثیر بسیار گسترده ای در علاقمندان به حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها گذارد و شعاع تاثیر آن هر سال بیش از گذشته می باشد.
4- آیت الله فاضل به دلیل علاقه زیاد به ائمه معصومین علیهم السلام نسبت به حفظ احترام آنان اهتمام خاصی مبذول می دارند و به همین دلیل در سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع در بهمن سال 1377 شمسی با صدور اطلاعیه ای از این اقدام وهابی های متحجر ابراز انزجار و تنفر کردند و برای جلب توجه مسلمانان جهان به این عمل شنیع و قبیح در ابتکاری نمادین و اقدامی جالب در سالگرد آن فاجعه (هشتم شوال) درس خود را تعطیل اعلام کردند.
1- اهتمام به اتحاد مسلمین : علاقه وافر آن مرجع بزرگوار به ائمه معصومین علیهم السلام مانع از جدیت و اهتمام ایشان در یکپارچگی مسلمانان در مقابل دشمنان سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی آنان نبوده و لذا همچون امام قائل به تقیه مداراتی می باشند و حضور شیعیان در نمازهای جماعت اهل سنت را بویژه در ایام حج جایز می دانند.
2- حفظ کیان تشیع و عزت شیعه : در اوایل اسفند سال 1376 همزمان با بازدید رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از حجاز و هنگام حضور ایشان و هیات همراه در نماز جماعت مسجدالنبی که به امامت شخصی به نام شیخ عبدالرحمن حذیفی انجام می شد فرد مزبور در سخنانی خارج از نزاکت و مغایر با اصول اخلاقی اسلامی و انسانی ، مطالبی تفرقه افکنانه و توهین آمیز به مذهب حقه شیعه نسبت داد و گستاخی را به جایی رساند که از معاویه نیز دفاع کرد. آیت الله هاشمی رفسنجانی در اقدامی غیرتمندانه و مدبرانه همانجا اعلام داشت : اقامه نماز به امامت شخصی که مسلمانان را دعوت به تفرقه می کند جایز نیست و بلافاصله جایگاه نماز جمعه را ترک نموده و به همراه هیات ایرانی ، نماز جماعت را در کنار باب السلام برپا داشت.
به فاصله یک روز پس از انتشار خبر ، مرجع بیدار آیت الله فاضل لنکرانی در پاسخ مقلدان خویش مبنی بر حضور در نمازجماعت مسجدالنبی در ایام حج و اقتدا به حذیفی فرمودند:«گرچه این جانب مومنین را همیشه سفارش به شرکت در مراسم عبادی اهل سنت خصوصا نماز جماعت و جمعه ایشان نموده ام و اکنون نیز آن سفارش را دارم ، لیکن با توجه به آنچه موثقین از سخنان این شخص برای این جانب نقل نموده اند ، شرکت در نماز جماعت این شخص که منادی تفرقه و اختلاف بین مسلمین است را به هیچ وجه جایز نمی دانم و اقتدا به وی در جمعه و جماعت صحیح نیست.
خداوند متعال شر منادیان اختلاف را از قاطبه مسلمین کوتاه فرماید ، ان شاءالله».
ایشان اعلام این مطلب و صدور بیانیه را وظیفه خود می دانستند و به توصیه دیگران مبنی بر این که : شاید دولت عربستان در مراسم حج برای بعثه شما مشکل آفرینی کند ، هیچ توجهی نکردند و جالب این که حجاج به شکل گسترده ای نظر ایشان را مراعات می کردند.
حجت الاسلام والمسلمین راشد یزدی پیرامون بازتاب این فتوا در میان حجاج می گوید: من در مسجدالنبی (ص) شاهد بودم که حجاج از همدیگر و حتی از ماموران مسجد می پرسیدند: امام جماعت چه کسی است؟ و اگر می فهمیدند حذیفی است از اقتدا به او امتناع می کردند. تا قضیه به گوش امیر مدینه رسید.
آقای رضایی رئیس سابق سازمان حج و زیارت می گفت : در جلسه ای که با امیر مدینه داشتیم او به ما گفت از فردا شب دیگر حذیفی را از امامت جماعت مسجدالنبی کنار خواهیم گذاشت.
می بینیم که آیت الله فاضل همچون اساتید خود حضرات آیات بروجردی و امام خمینی اهتمام وافر به ضرورت اتحاد مسلمین دارند و در عین حال با ظرافت ستودنی و دقت نظر ویژه ، کیان تشیع و عزت شیعیان را نیز توامان مورد توجه قرار می دهند.
3- مبارزه با استبداد پهلوی : یکی از فرازهای پرشور زندگانی آیت الله فاضل مبارزه گسترده ایشان با رژیم پهلوی است که به دنبال شروع نهضت امام خمینی (ره) آغاز می شود.
او که از شاگردان پرشور ، بی تزلزل و سرسخت امام بود ، از همان ابتدا ، رهرو جنبش اسلامی ایران گشت و هم به صورت فردی و هم به عنوان عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به مبارزه بی امان با آن دستگاه وابسته پرداخت و در نتیجه همین مجاهدت ها به دفعات از سوی آن رژیم دستگیر شد و بارها طعم زندان و شکنجه دژخیمان ساواک را چشید و سرانجام به بدآب و هواترین نقاط کشور ، بندر لنگه تبعید شد و حدود چهار ماه را در آن منطقه سوزان با شرجی خفقان آور سپری کرد که به قول خود ایشان می توان گفت به اندازه 40 سال رنج و ناراحتی و مرارت بود تا آن که طبق اسناد ساواک به دلیل ابتلا به تب مالت و روماتیسم شدید ، سلامتی او جدا به خطر افتاد و بناچار محل تبعیدش را به یزد منتقل کردند و دو سال و نیم در آنجا به سختی سپری شد اما او علی رغم کسالت مزاج در آن سامان نیز از تحقیقات علمی و بیدار کردن مردم غافل نماند و به یمن حضور او و آیت الله صدوقی ، مردم یزد چنان در مسیر نهضت قرار گرفتند که در دوران فینال انقلاب اسلامی جزو پیشگامان نهضت بودند و صدها شهید تقدیم کردند.
او پس از پیروزی انقلاب در طول این سالیان همواره به دفاع از رهبری و ارزشهای انقلاب پرداخته و هیچ گاه تزلزل پیدا نکرده است.
از ایشان منقول است که : من از همان اول به عنوان یک وظیفه که تشخیص دادم به دنبال امام حرکت کردم.
تا الان لحظه ای تردید در این راه پیدا نکرده ام بلکه اعتقادم افزون شده که اگر این انقلاب نبود، چه پیش می آمد؟
این مرجع بیدار با تیزبینی و هوشمندی مسائل مهم بین المللی را دنبال می کنند و در موضوعات مختلف بنا به ضرورت موضعگیری می کنند. بعضی از مواضع ایشان به قرار زیر است.
4- محکومیت حمله امریکا به افغانستان : وی همواره در برابر زیاده خواهی های کشورهای غربی و در راس آن امریکا ایستاده و نسبت به دسیسه های آنان روشنگری نموده است.
فی المثل با حمله امریکا به افغانستان او طی یک اعلامیه دقیق و سنجیده ضمن ابراز انزجار از حملات تروریستی 11 سپتامبر در امریکا، اشغال افغانستان به این بهانه را نیز محکوم ساخت و گفت : ما اگرچه طالبان را از اول نامشروع می دانستیم و اکنون نیز می دانیم ، لکن از شما سوال می کنیم مگر شما طالبان را به وجود نیاوردید؟ طالبان بعد از اسرائیل مولود نامشروع دوم امریکاست... امریکا بداند جهان اسلام و دنیای انسانیت این اعمال را محکوم می کند.
5- مخالفت با اشغال عراق : به دنبال حمله امریکا به عراق به بهانه نابودی سلاحهای کشتار جمعی رژیم صدام ، او با صدور اطلاعیه ای ، منطق و عمل تروریستی «شیطان بزرگ و امریکای ظالم» در این کشور را افشا و محکوم کرد و حتی در جریان محاصره و گلوله باران شهر نجف قاطعانه هشدار داد: امریکا بداند نجف پایتخت همه شیعیان جهان است و چنانچه به محاصره خود خاتمه ندهد و یا خدای ناکرده به فکر تجاوز برآید ، با تمامی شیعیان مواجه است و حوزه های مقدسه علمیه در همه نقاط عالم خصوصا حوزه مقدسه قم و مراجع معظم در صورت لزوم از آخرین حربه استفاده می کنند و جهان تشیع را یکسره به مقابله با دشمن برمی انگیزانند و در این صورت نمی توان پیش بینی کرد چه واقعه ای رخ می دهد و چه تحولی به وجود می آید.
آیت الله فاضل در برابر رژیم نامشروع صهیونیستی در مناسبتهای مختلف مواضع اصولی و شفافی اتخاذ کرده و از مبارزات مردم مظلوم لبنان و فلسطین به هر طریق ممکن حمایت قاطع به عمل آورده اند که بعضی از نمونه های آن به شرح زیر مذکور می افتد:
6- در ملاقات با آقای سیدحسن نصرالله دبیرکل جنبش حزب الله لبنان صریحا گفتند: ما به امید روزی هستیم که اسرائیل از صفحه روزگار محو شود... بر هر مسلمان واجب است از حرکت جهادی شیعیان لبنان و مسلمانان فلسطین حمایت کند.
همچنین به مناسبت شهادت فرزند دبیرکل حزب الله لبنان با ارسال پیامی تاکید کردند: امروز بر هر مسلمانی لازم است تا از هیچ گونه مبارزه و دفاعی جهت سرکوبی و نابودی این حکومت کوتاهی نکند و بداند برای پیروزی راهی جز مبارزه و شهادت وجود ندارد.
7- وقتی مراجع در مقابل مشروعیت عملیات شهادت طلبانه فلسطینیان مورد سوال قرار گرفتند ایشان در فروردین 1375 اعلام کردند: بر فرزندان اسلام در فلسطین اشغالی و سرزمین های لبنان بلکه بر همه فرزندان اسلام ، جهاد و مقاومت و آمادگی در مقابل آنان به هر نحوی که می توانند ، واجب است و حد و مرزی ندارد....
و در سال 1380 با قاطعیت و صراحت بیشتری بر مواضع قبلی خویش پای فشردند و استفتاهای حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی اکبر محتشمی پور را پاسخهایی دادند که گزیده آن بدین شرح است: در شرایط کنونی هیچ دشمنی برای اسلام شدیدتر از اسرائیل نیست.... هر گونه امر اقتصادی و تجاری که در ارتباط با این رژیم باشد حرام مسلم است.
همه مسلمانان نسبت به حفظ قدس و بیت المقدس که قبله اولیه مسلمانان است و نیز نسبت به سرزمین اسلامی فلسطین وظیفه شرعی دارند و واجب است با تمام تلاش و امکانات در جهت آزادی قدس شریف کوشش نمایند.
عملیات استشهادی چنانچه با نظر صریح مسوولان دلسوز انتفاضه و با رعایت همه شرایط باشد اشکالی ندارد بنابراین چنین اعمالی که دفاع از خود و کشور خود بر آن متوقف است ، صحیح است و از مصادیق شهید محسوب می شود. از خداوند برای آن مرجع عظیم الشان طول عمر مسالت داریم.
فاطمه زهرا آن حقیقت گوهری است که تاکنون ابعاد وجودیش برای اهل فکر و بصیرت به صورت صحیح و دقیق روشن نگشته است.
ذاتی که از غضب او پیامبر صلی الله علیه وآله و حق تعالی غضب می کنند و از رضایت و خشنودی او خشنود می گردند....
امام خمینی پس از 14 قرن نام اسلام و شیعه را در جهان زنده کرد، الان فقه شیعه و مذهب اهل بیت علیهم السلام در جهان به لحاظ ظهور انقلاب اسلامی مطرح است و محققان عالم را به خود جذب کرده است.
خطاب به اعضای جمعیت موتلفه اسلامی : شما در خط مرجعیت و روحانیت هستید ، از اول هم به فکر تعین نبودید و آن روز که نیاز به فداکاری بود ، کوتاهی نکردید.
اگر در نظام الهی ما یک ضعف و سستی پیدا شود، دنیا آن را به حساب اسلام می گذارد ، متاسفانه رعایت برخی از ابعاد احکام و ارزشها در جامعه ما کمرنگ شده است.
از جمله مثلا در مساله حجاب که از مهمترین مسائل جامعه ماست ، برخی آنچنان که باید ، مراعی (رعایت کننده) این ارزش شرعی نیستند ، ما باید سعی کنیم نظام و جامعه ما در مسیر غیر اسلامی ولو تلویحا قرار نگیرد ، بی تفاوتی در این امور در آینده خطر جبران ناپذیری را در پی دارد.
هیچ عاقلی با اصل آزادی مخالف نیست و همه عقلا با آزادی مطلق که منجر به هرج و مرج و بی بندوباری می شود ، مخالفند ، اما بدانید که دشمن ، آزادی در حدود اسلام را نیز نمی پسندد.
هیچ نعمتی در عالم برتر از نعمت حیات وجود انسان نیست. به هر نقطه ای از کمال که بخواهید برسید باید ابتدا خود را بشناسید.
افسوس که انسان دوران جوانی را غافل از این حقیقت سپری می کند و آنگاه که دوران پیری و سالخوردگی فرا می رسد ، هه توجه انسان متوجه و متمرکز در حفظ جسم نحیف و رنجور خود می گردد.
در جوانی با سلامت جسم ، انسان قادر به تربیت و تزکیه نفس است.
برای این امر مهم لازم است جوانان عزیز همیشه خود را در محضر قرآن کریم قرار دهند و از این کوثر الهی نفس تشنه خود را سیراب کنند.
الله الله فی القرآن این سفارش اول و آخر است برای تدبر در این کتاب عزیز و رسیدن به گوشه ای از این اقیانوس بیکران الهی لازم است با معارف عظیم و بی بدیل اهل بیت عصمت و طهارت آشنا شوید... یک جوان از ضروری ترین اموری که باید بدان بپردازد ، مطالعه و تفکر در زندگی ائمه معصومین علیهم السلام است.
دنیای غرب باید بداند مبارزه و مخالفت با تروریسم از 1400 سال پیش در مکتب اسلام وجود داشته است.
تاریخ اسلام به خوبی گواهی می دهد که این مکتب بشدت با این گونه اعمال مخالف است.
در قضیه مسلم بن عقیل در منزل هانی ، او می توانست ابن زیاد را از بین ببرد و دیگر نه خود کشته شود و نه حادثه کربلا به وجود آید ، اما چون این عمل مخالف با دین اسلام بود ، مسلم بن عقیل از آن امتناع نمود بنابراین از قوانین مسلم اسلام مخالفت با تروریسم است ، مسلمانان به تبعیت از دین اسلام در صف اول مخالفان با تروریسم هستند.
وظیفه استاندار ، تنها رعایت جهات مادی و مسائل رفاهی و دنیوی مردم نیست ، اصلاح و ارشاد مردم نیز جزو وظایف استاندار و از جمله کارهای اساسی اوست.
مسوولان باید توجه داشته باشند که با آسفالت خیابانها و کوچه ها و تامین یخچال و لباسشویی و امثال آن ، مسوولیتشان پایان نمی پذیرد ، در جامعه اسلامی یک مسوول بایستی نسبت به جنبه های معنوی مردم توجه داشته باشد و در پیشبرد مسائل معنوی نقش اساسی داشته باشد.
اگر استاندار خود تقوی نداشته باشد و گرفتار هواهای نفسانی و امیال و غرایز حیوانی باشد ، نمی تواند مردم زیر سلطه اش را هدایت و ارشاد نماید ، زیرا انسان هدایتگر ، اولین برخورد و اولین ارتباطش در رابطه با تبلیغ ، ارتباط با خویشتن خویش است.
اگر یک فرد روحانی در جهت تزکیه خود نباشد و خویشتن خویش را نساخته و خدای نخواسته اسیر چنگال هواهای نفسانی اش باشد ، این فرد نمی تواند دیگران را ارشاد و تبلیغ نماید.
نه تنها هدایتگر واقعی نمی تواند باشد بلکه فسادانگیز و جامعه بر باد ده نیز خواهد شد.
تقوی به معنای خود نگهداری ، مراقبت ، کنترل نفس و حاکمیت و تسلط بر نفس است نه به معنای پرهیزگاری که عده ای از راحت طلبان منزوی طلب شعار خود قرار داده و تقوای اسلامی را که با ستیز و نبرد همراه است ، به کناره گیری و پرهیز از جامعه و امت اسلامی توصیه و تاویل می کنند.
هر گاه شخصی میلیون ها تومان خمس پرداخت کند و قصد قربت نداشته باشد ، همانند کسی است که خمس نداده است.
اسلام به تعدیل غرایز و نه سرکوبی کامل آنها معتقد است ، لذا می بینیم اسلام سرسختانه ، هم با آزادی مطلق جنسی و بهره مندی های مادی مبارزه کرده و هم رهبانیت را مردود دانسته است.