اگر تونستید در روز شهادت حضرت فاطمه(س) بخونید.من که نذر کردم و حاجت گرفتم و چند سال هر روز در ایام فاطمیه می خونم.
در روایتی آمده است که هرگاه حاجتی داشتی و سینهات از آن تنگ شده بود، دو رکعت نماز بخوان و وقتی که سلام را گفتی سه مرتبه تکبیر بگو و تسبیح حضرت فاطمه(س) را بخوان و سپس به سجده برو و صد مرتبه بگو: «یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی»بعد طرف راست صورت را بر زمین بگذار و همین ذکر را صد مرتبه بگو. بعد در سجده هم همین ذکر را صد مرتبه بگو، بعد سمت چپ صورت را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو؛ بعد از آن مجدداً به سجده برو و صد و ده مرتبه بگو و حاجت خود را یاد کن. به درستی که خداوند حاجتت را برآورده میکند.
التماس دعا
این ازدواج مبارک در روز اول ماه ذىحجة الحرام سال دوم هجرت در مدینهى طیبه واقع شد. هنگام ازدواج مادرم زهرا علیهاالسلام نه یا ده ساله بود.
اینک بحث ما در سن مبارک زهراى اطهر علیهاالسلام در سال ازدواج است. لذا اقوال مؤید سن حضرت در سال ازدواج بر نه سالگى و حداکثر ده سالگى را از منابع شیعه و عامه با نشانى دقیق ذکر مىکنیم:
1. روضهى کافى: ص 340، سعید بن مسیب مىگوید: به على بن الحسین علیهالسلام عرض کردم: در چه زمان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را به على علیهالسلام تزویج کرد؟ فرمود: یک سال بعد از هجرت در مدینه، و آن روز فاطمه علیهاالسلام نه ساله بود.
2. حدیقة الشیعة، محقق اردبیلى: ص 174، مىگوید: اصح اقوال آنست که فاطمه علیهاالسلام هنگام ازدواج ده ساله بوده، چون هشت سال با پدر بزرگوارش در مکه بود، و در سال دوم هجرت تزویج واقع شد.
3. بحارالانوار: ج 19 ص 116 از روضه کافى.
4. بحارالانوار: ج 43 ص 6 از مناقب نقل کرده که جابر مىگوید: وقتى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به مدینه آمد دو سال بعد در اول ذىحجة الحرام فاطمه علیهاالسلام را به على علیهالسلام تزویج کرد، و روز ششم ذىحجة نیز روایت شده، در روز سهشنبه ششم ذىحجة بعد از جنگ بدر عروسى فاطمه علیهاالسلام بود.
5. مناقب ابن شهرآشوب که بحار از آن نقل کرده همانگونه که گذشت.
6. حلیةالابرار، بحرانى: ج 1 ص 96 حدیث کافى را نقل کرده و در وقت ازدواج حضرت را نه ساله ذکر کرده است.
7. نزل الابرار، بدخشانى 1126 ه: در ص 132 مىگوید: پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را در سال دوم هجرت در ماه رجب یا رمضان به على علیهالسلام تزویج کرد و در آن روز فاطمه علیهاالسلام نه سال داشت.
8. الدمعة الساکبة، بهبهانى 1285 ه: ج 1 ص 235 از کافى نقل کرده: فاطمه علیهاالسلام هشت سال با پدرش در مکه بود. بعد به مدینه هجرت کرد، و یک سال پس از ورود به مدینه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله او را به على علیهالسلام تزویج کرد، و هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از دنیا رفت او هیجده سال داشت، و بعد از پدرش هفتاد و دو روز زنده بود.
9. الدمعة الساکبة در همان صفحه از کشفالغمه نقل کرده که فاطمه علیهاالسلام هشت سال با پدرش در مکه بود و بعد به مدینه مهاجرت کرد، و ده سال با پدرش در مدینه بود و عمرش در وفات پدر هیجده سال بود، و بعد از وفات پدر هفتاد و پنج روز با امیرالمؤمنین علیهالسلام زندگى کرد.
10. ریاحینالشریعة: ص 77 مىگوید: بنابراین ولادت فاطمه علیهاالسلام در روز جمعه بیستم جمادى الاخرة ششهزار و دویست و هشت سال بعد از هبوط آدم صفى بود، و نزول رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در مدینه روز شنبه دوازدهم شهر ربیعالاول سال ششهزار و دویست و شانزده هبوط بوده، و از روز ورود فاطمه علیهاالسلام به مدینه تا اول شهر رجب سال دوم هجرت- که ماه تزویج فاطمه علیهاالسلام با على علیهالسلام بود- یک سال و ده روز قمرى بود چون سالهاى شمسى را به سال قمرى نقل کنیم، عمر فاطمه در وقت زفاف نه سال و سه ماه قمرى خواهد بود.
11. ریاحینالشریعة: ص 77 قول حق این است که ماه ربیعالاول حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله به مدینه هجرت فرمودند، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار دادند، و بعد از یک سال که ربیعالثانى دیگر سال هجرت مىشود رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوهى بدر رفته و فاطمهى زهرا علیهاالسلام در این ربیعالثانى از سن مبارکش نه سال گذشته به حد بلوغ رسیده بود.
12. ریاحینالشریعة: ص 79 مىگوید: چون از سن مبارک بتول عذرا علیهاالسلام نه سال گذاشت و در حجره امسلمه به کمال رشد (جسمى) رسید، از اطراف و اکناف از اهل مدینه و عظماى قبائل رؤساى عشائر به ین قصد و خیال باطل به هیجان آمدند و حرکت کردند.... الخ.
13. منتخب التواریخ: ص 92 مىگوید: گفته شد ولادت حضرت در جمادى الاخره پنج سال بعد از بعثت، و ظاهراً در آخر سال چهارم بوده، که از روز بعثت تا روز ولادت مخدره چهار سال و دو ماه و بیست و سه روز گذشته است، پس سن مخدره در وقت هجرت هفت سال و هشت ماه و ده روز بوده. پس در حین زفاف مخدره بر مختار ما نه سال و هفت ماه و یک روز مىشود.
14. منتخب التواریخ: ص 92 از کافى و دروس نقل مىکند: ولادت حضرت در سال پنجم بعثت، و ولادت حضرت مجتبى علیهالسلام در نیمهى رمضان سال دوم بوده است. بنابراین وقت زفاف، حضرت هشت سال و هفت ماه داشتهاند.
صاحب منتخب التواریخ بعد از نقل این قول مىگوید: «و این بعید است» و شاید استبعاد به خاطر این است که در هشت سال و هفت ماه هنوز به سن بلوغ نرسیده، ولى بنا به قول اول استبعاد ندارد زیرا به سن بلوغ رسیده؛ اگر چه در قول دوم مىتوان رفع استبعاد کرد زیرا قبل از بلوغ عقد ازدواج جارى مىشود و عروسى متعارف نمىشود، و آن نیز با فاصله بین عقد و عروسى و زفاف حل مىشود.
15. ناسخالتواریخ جلد حضرت فاطمه علیهاالسلام: ج 1 ص 35 همان قول اول ریاحینالشریعة: ص 77 است که ظاهراً به خاطر تقدم ناسخ، ریاحین از ناسخ نقل کرده است.
16. فاطمه الزهراء علیهاالسلام (ملا داود کعبى): ص 30 مىگوید: تولد فاطمه علیهاالسلام در مکه، در ساعات آخر شب جمعه، پنج سال بعد از بعثت بوده و هشت سال با پدرش در مکه بود، و بعد به مدینه هجرت کرد و در آنجا دو سال با پدرش بود و بعد از پدرش اندک مدتى با على علیهالسلام بود، و ازدواج او با على علیهالسلام دو سال پس از ورود به مدینه بود.
17. فاطمه الزهراء علیهاالسلام (ملا داود کعبى): ص 35 مىگوید: ازدواج زهرا علیهاالسلام در ماه رمضان، و زفافش در ذىحجه سال دوم هجرت است.
18- خصائص فاطمیه، کجورى: ص 352، مىگوید: چون سن مبارک حضرت از نه سال گذشت، و در حجرهى امسلمه به کمال رشد رسید بدین قصد... و این قول به قرینهى اینکه عیناً در الفاظ و معانى با ناسخ یکسان است، از او نقل شده است.
در همان صفحه مىگوید: آنچه حقیر حق مىداند این است که در ماه ربیعالاول حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله هجرت به مدینه کرد، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار داد و بعد از یک سال که ربیعالثانى دیگر سال دوم مىشود، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوهى بدر رفتند، و فاطمه زهرا علیهاالسلام در این ربیعالثانى دوم از سن مبارکش نه سال گذشته و به حد بلوغ رسیده بود.
19. خصائص فاطمیه در همین صفحه یک سال بعد از هجرت و دخول به سال دوم را از کلینى نقل مىکند و مىگوید: حق همین است.
20- حبیب السیر، خواند میر: جلد اول جزء سوم، مىگوید: در سال دوم از هجرت میان شاه مردان و سیدهى بانوان عقد مناکحت منعقد گشت.
بعد از ص 15 مىگوید: و در آن زمان زهرا علیهاالسلام به روایت اهلبیت علیهمالسلام نه ساله بود.
21. مستدرک السفینة: ج 8 ص 244 مىگوید: ازدواج فاطمه علیهاالسلام در سال اول هجرت بوده، و آن روز حضرت نه سال داشته است.
22. تذکرة الهداة، میرزا محمد نظام العلماء نائینى: ص 20 در حالات حضرت زهرا علیهاالسلام با نظم مىگوید:
قد زوجت من والد الکرام -فى اوّل ذى حجّةالحرام
او سادس منها على ما رویا-زوجها بالمرتضى خیر الورى
والمجلسى بالروایتان-نص و ما صرّح بالرجحان
من بعد عام قد مضى فى الطیبة -من هجرة کانت زواج فاطمة
و هى ابنة التسع من السنینا -حال الزواج هکذا روینا
زفافها الى امیر العرب -قد کان فى محرم فى الاقرب
قد کان فى احدى و عشرین کما -روى الصدوق لیلة فلیعلما
در این نظم تصریح کرده که فاطمه علیهاالسلام هنگام ازدواج نه سال داشته است.
23. سیرة المصطفى صلى اللَّه علیه و آله، هاشم معروف حسنى: ص 326 از جلد دوم اعیان الشیعة نقل مىکند: عمر زهرا علیهاالسلام بین نه و ده و یازده سال بوده است.
24. اعیانالشیعة: جزء دوم، طبق سیرة المصطفى صلى اللَّه علیه و آله همانطور که نقل شد.
25. کشفالغمة: جزء دوم همانگونه که از الدمعة الساکبة گذشت.
26. ناسخالتواریخ، جلد حضرت رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله: ج 1 ص 95 مىگوید: تزویج فاطمه علیهاالسلام با على علیهالسلام در سال دوم هجرت بود. و سال میلاد فاطمه علیهاالسلام در بیستم جمادى الاخره سال ششهزار و دویست و هشت هبوط بود، و از آن زمان تا ماه رجب سال دوم هجرت نه سال و ده روز قمرى باشد و زفات آنحضرت نیز در این ماه بود. و او از بعضى مخالفان نقل کرده: که اگر فاطمه علیهاالسلام هنگام زفاف نه ساله بوده، لازم مىشود که امام حسن علیهالسلام را در ده سالگى آورده باشد و این از عادت زنان بعید است؛ جز اینکه بگوئیم: از پیغمبر زادگان- خاصه از آنحضرت- عجب نباشد.
|
روزى عایشه بر فاطمه (س) وارد شد، در حالى که آن حضرت براى حسن و حسین (ع) با آرد و شیر و روغن در دیگى غذاى حریره درست مىکرد. دیگ بر روى اجاق و آتش مىجوشید و بالا مىآمد و فاطمه (س) آن را با دست خود هم مىزد.
عایشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بیرون آمده، نزد پدرش ابوبکر رفت و گفت: اى پدر! من از فاطمه چیز شگفتآورى دیدم، و آن اینکه دست به درون دیگى که بر روى آتش مىجوشید برده، آن را به هم مىزد.
گفت: دخترکم! این را پنهان کن که کار مهمى است.
این خبر که به گوش پیامبر اکرم (ص) رسید، بر بالاى منبر رفت و حمد و سپس الهى را به جاى آورد، سپس فرمود:
همانا مردم دیدن دیگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مىکنند. سوگند به آن کسى که مرا به پیامبرى برگزید، و به رسالت انتخاب فرمود، همانا خداى عزوجل آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و پیوند فاطمه حرام کرده است، فرزندان و شیعیان او را از آتش دور نمود، برخى از فرزندان فاطمه داراى رتبه و مقامى هستند که آتش و خورشید و ماه از آنها فرمانبردارى کرده در پیش رویش جنیان شمشیر زده، پیامبران به پیمان و عهد خود دربارهى او وفا مىکنند، زمین گنجینههاى خودش را تسلیم او نموده، آسمان برکاتش را بر او نازل مىکند.
واى، واى، واى به حال کسى که در فضیلت و برترى فاطمه شک و تردید به خود راه دهد، و لعنت و نفرین خدا بر کسى که شوهر او، على بن ابىطالب را دشمن داشته به امامت فرزندان او راضى نباشد. همانا فاطمه، خود داراى جایگاهى است و شیعیانش نیز بهترین جایگاهها را خواهند داشت. همانا فاطمه پیش از من دعا مىکند و شفاعت مىنماید و شفاعتش علىرغم میل کسانى که با او مخالفت مىکنند، پذیرفته مىشود.(1)
|
2. گرچه نام حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در قرآن به صراحت نیامده؛ ولى بر اساس روایات، فضیلت ایشان از حضرت مریم(علیهاالسلام) بیشتر است. امام صادق(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «اما مریم بانوى زنان زمان خود بود؛ ولى فاطمه(علیهاالسلام) بانوى همه بانوان جهان از اولین و آخرین است». اصولا یاد کردن فردى بوسیله ذکر اوصاف ارزشمند، مطلوبتر است، از اینکه به نام از آن شخص تعریف شود. [1]
3. نام اهل بیت پیامبر اکرم (صلى الله علیهم إجمعین) از جمله حضرت فاطمه(علیهاالسلام) به جهت مصالحى، به صراحت در قرآن کریم نیامده است. از جمله اینکه به احتمال قریب به یقین، اگر نام اهل بیت و حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در قرآن کریم به صراحت مىآمد، نااهلان، قرآن را تحریف کرده و به سبب دشمنى با آن حضرت و همسرش حضرت على(علیه السلام) و حذف نام ایشان از قرآن، در قرآن دست مى بردند؛ ولى اگر با ذکر اوصاف گفته شود، دیگر افراد نااهل دست به تحریف آیات قرآن نزده و حقیقت و شخصیت اهل بیت(علیهم السلام) نیز براى حق جویان روشن مى شود. افزون بر اینکه در قرآن کریم آیاتى درباره اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده که بسان تصریح به نام آنان و بهتر از تصریح است و کسى که به دنبال حقیقت باشد، از هر دو گفتار (صراحت، عدم صراحت) یک مطالب را مى فهمد. [2]
4. بر اساس روایات اسلامى، برخى آیات و سوره هاى قرآن در شإن حضرت زهرا(علیهاالسلام) نازل شده است؛ از جمله سوره هایى که در شإن ایشان نازل شده، سوره دهر و کوثر است و نیز نزدیک به 30 آیه در شإن ایشان تإویل شده که برخى از آنها عبارتند از: 1. آیه تطهیر: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس إهل البیت و یطهرکم تطهیرا» احزاب/ 33 2. آیه مودت: «قل لا إسئلکم علیه إجرا الا الموده فى القربى» شورى/ 23 3. آیه مباهله: «تعالوا ندع إبنإنا و إبنإکم و نسإنا و نسإکم و إنفسنا و إنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکذبین» آل عمران/ 61 4. «انا إنزلنه فى لیله مبرکه انا کنا منذرین» دخان/ 3 5. «انا إنزلنه فى لیله القدر» قدر/1 (که مراد از «لیله» در این آیه، حضرت فاطمه(علیهاالسلام) مى باشد.)
بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسولاله و هى تشهد ان لا اله اله الله و ان محمدا رسولالله و ان الجنة حق والنار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور یا على انا فاطمه بنت محمد زوجنى الله منک لاکون لک فى الدنیا و الاخرة انت اولى بى من غیرى حنطنى و غسلنى و کفنى باللیل وصل على و ادفنى باللیل و لا تعلم احدا و استودعک الله و اقراء على ولدى السلام الى یوم القیامة.(1) این است وصیت فاطمه دختر رسول خدا و او شهادت مىدهد به یگانگى و یکتایى ذات باریتعالى و رسالت حضرت محمد رسولالله و گواهى مىدهد که بهشت حق است و آتش جهنم حق است و بدون شک قیامت در پیش است و خواهد آمد و خدا در آن روز همه را از قبرها برمىانگیزد یا على من فاطمه دختر محمدم که خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم و از آن تو، تو از هرکس بر من نزدیکترى مرا شبانه حنوط کن و شب غسل بده و شبانه کفنم کن و شب به خاک بسپار و کسى را از دفن من مطلع مکن. تو را به خدا مىسپارم و سلام من به فرزندانم تا روز قیامت برسان. و در بعضى از روایات دارد که زهرا علیهاالسلام به على علیهالسلام گفت: یابن عم دلم تمناى مرگ دارد ساعتى نخواهد گذشت جز آن که از تو مفارقت نمایم. على علیهالسلام فرمود: اى دختر رسول خدا وصیت کن به آنچه مىخواهى و هر چه در دل دارى بیان کن على علیهالسلام نشست بالاى سر فاطمه و خانه را از بیگانه خالى کرد جز فاطمه و على کسى نبود فاطمه عرض کرد: اى پسر عم هیچگاه در زندگى به شما دروغ نگفتهام و در زندگى زناشویى با تو راه خیانت نپیمودهام و لا خالفتک منذ عاشرتنى. و هرگز در معاشرت با تو از در مفارقت وارد نشدهام و پیوسته مطیع فرمان تو بودهام. على علیهالسلام فرمود: پناه مىبرم به خدا (اى دختر رسول خدا) تو بانوى راستگویى و داناتر و پرهیزگارتر و نیکوکارتر و گرامىتر از هرکسى، من نیز از خدا در مخالفت با تو بیمناک بودهام و فراق تو بر من سخت ناگوار است فقدان تو بر من تجدید مصیبتى است که از رحلت پیغمبر بر من وارد شد به خدا قسم مصیبت فراق تو بر من چنان است که هیچ چیز نمىتواند مرا تسلیت دهد در آن حال هر دو به گریه افتادند و مدتى زار زار اشک ریختند (بعضى نوشتهاند که چون اطاق خلوت شد زهرا علیهاالسلام به على علیهالسلام عرض کرد پسر عم جلوتر بیا و دستت را روى سینه من بگذار على علیهالسلام خواهش آن بانو را عمل کرد آنگاه عرض کرد پسر عم از من راضى باش على علیهالسلام فرمود: زهرا جان از تو راضیم خداى نیز از تو راضى باشد. عرض کرد نه على جان مىدانى من از چه چیزى از شما رضایت مىخواهم روزى که دشمن به صورت من سیلى زد و با خستگى و درد جسمانى و روح افسرده آمدم منزل دیدم تو در کنج حجره نشستهاى و مشغول جمعآورى قرآنى با تندى با شما سخن گفتم و به شما گفتم یابن ابیطالب اى پسر ابىطالب در کنج حجره نشستهاى و مثل جنین در رحم حجره قرار گرفتهاى دشمن به همسرت تعدى کرده... غصهدار بودم و با تو پرخاش کردم اینک از تو رضایت مىخواهم از من راضى باش) مولاى متقیان سر فاطمه را به سینه چسباند و با مهربانى فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدا و رسول از تو راضى باشند هرچه مىخواهى بگو که اجرا خواهم کرد. آن بانو در حالى که اشک مىریخت گفت شوهر گرامیم خداوند تو را جزاى خیر دهد وصیت من این است که دختر خواهر من امامه را تزویج کنى (امامه دختر زینب بنت رسولالله بود که مادرش در زمان پدر فوت کرده بود) زیرا امامه به فرزندان من مهربانى خواهد کرد و بهترین پرستار آنها است و مرد هم ناگزیر است زنى در خانه داشته باشد. از جمله وصایاى حضرت زهرا علیهاالسلام به همسرش این بود که گفت: شوهر عزیزم براى من تابوتى بساز که فرشتگان صورت آن را به من نشان دادهاند و امام علیهالسلام از وى خواست که وصف آن را برایش بیان کند تا طبق خواستهاش عمل نماید. «مورخین نوشتهاند که وصف تابوت در متن وصیت آن بانوى بزرگ اسلام نیست» و باز گفت: همسرم وصیت دیگرم این است که هیچکس به جنازه من حاضر نشود. من از این مردم که به من ستم کردند و حق مرا غصب نمودند متنفرم. اینها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند اجازه نده از این قوم و هوادارانشان کسى بر جنازه من حاضر شوند و نماز بخوانند یا على مرا در تاریکى شب آنگاه که دیدگان مردم به خواب رفت به خاک بسپار تا از دفن من بىخبر باشند. (2) |
|
بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسولاله و هى تشهد ان لا اله اله الله و ان محمدا رسولالله و ان الجنة حق والنار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور یا على انا فاطمه بنت محمد زوجنى الله منک لاکون لک فى الدنیا و الاخرة انت اولى بى من غیرى حنطنى و غسلنى و کفنى باللیل وصل على و ادفنى باللیل و لا تعلم احدا و استودعک الله و اقراء على ولدى السلام الى یوم القیامة.(1) این است وصیت فاطمه دختر رسول خدا و او شهادت مىدهد به یگانگى و یکتایى ذات باریتعالى و رسالت حضرت محمد رسولالله و گواهى مىدهد که بهشت حق است و آتش جهنم حق است و بدون شک قیامت در پیش است و خواهد آمد و خدا در آن روز همه را از قبرها برمىانگیزد یا على من فاطمه دختر محمدم که خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم و از آن تو، تو از هرکس بر من نزدیکترى مرا شبانه حنوط کن و شب غسل بده و شبانه کفنم کن و شب به خاک بسپار و کسى را از دفن من مطلع مکن. تو را به خدا مىسپارم و سلام من به فرزندانم تا روز قیامت برسان. و در بعضى از روایات دارد که زهرا علیهاالسلام به على علیهالسلام گفت: یابن عم دلم تمناى مرگ دارد ساعتى نخواهد گذشت جز آن که از تو مفارقت نمایم. على علیهالسلام فرمود: اى دختر رسول خدا وصیت کن به آنچه مىخواهى و هر چه در دل دارى بیان کن على علیهالسلام نشست بالاى سر فاطمه و خانه را از بیگانه خالى کرد جز فاطمه و على کسى نبود فاطمه عرض کرد: اى پسر عم هیچگاه در زندگى به شما دروغ نگفتهام و در زندگى زناشویى با تو راه خیانت نپیمودهام و لا خالفتک منذ عاشرتنى. و هرگز در معاشرت با تو از در مفارقت وارد نشدهام و پیوسته مطیع فرمان تو بودهام. على علیهالسلام فرمود: پناه مىبرم به خدا (اى دختر رسول خدا) تو بانوى راستگویى و داناتر و پرهیزگارتر و نیکوکارتر و گرامىتر از هرکسى، من نیز از خدا در مخالفت با تو بیمناک بودهام و فراق تو بر من سخت ناگوار است فقدان تو بر من تجدید مصیبتى است که از رحلت پیغمبر بر من وارد شد به خدا قسم مصیبت فراق تو بر من چنان است که هیچ چیز نمىتواند مرا تسلیت دهد در آن حال هر دو به گریه افتادند و مدتى زار زار اشک ریختند (بعضى نوشتهاند که چون اطاق خلوت شد زهرا علیهاالسلام به على علیهالسلام عرض کرد پسر عم جلوتر بیا و دستت را روى سینه من بگذار على علیهالسلام خواهش آن بانو را عمل کرد آنگاه عرض کرد پسر عم از من راضى باش على علیهالسلام فرمود: زهرا جان از تو راضیم خداى نیز از تو راضى باشد. عرض کرد نه على جان مىدانى من از چه چیزى از شما رضایت مىخواهم روزى که دشمن به صورت من سیلى زد و با خستگى و درد جسمانى و روح افسرده آمدم منزل دیدم تو در کنج حجره نشستهاى و مشغول جمعآورى قرآنى با تندى با شما سخن گفتم و به شما گفتم یابن ابیطالب اى پسر ابىطالب در کنج حجره نشستهاى و مثل جنین در رحم حجره قرار گرفتهاى دشمن به همسرت تعدى کرده... غصهدار بودم و با تو پرخاش کردم اینک از تو رضایت مىخواهم از من راضى باش) مولاى متقیان سر فاطمه را به سینه چسباند و با مهربانى فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدا و رسول از تو راضى باشند هرچه مىخواهى بگو که اجرا خواهم کرد. آن بانو در حالى که اشک مىریخت گفت شوهر گرامیم خداوند تو را جزاى خیر دهد وصیت من این است که دختر خواهر من امامه را تزویج کنى (امامه دختر زینب بنت رسولالله بود که مادرش در زمان پدر فوت کرده بود) زیرا امامه به فرزندان من مهربانى خواهد کرد و بهترین پرستار آنها است و مرد هم ناگزیر است زنى در خانه داشته باشد. از جمله وصایاى حضرت زهرا علیهاالسلام به همسرش این بود که گفت: شوهر عزیزم براى من تابوتى بساز که فرشتگان صورت آن را به من نشان دادهاند و امام علیهالسلام از وى خواست که وصف آن را برایش بیان کند تا طبق خواستهاش عمل نماید. «مورخین نوشتهاند که وصف تابوت در متن وصیت آن بانوى بزرگ اسلام نیست» و باز گفت: همسرم وصیت دیگرم این است که هیچکس به جنازه من حاضر نشود. من از این مردم که به من ستم کردند و حق مرا غصب نمودند متنفرم. اینها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند اجازه نده از این قوم و هوادارانشان کسى بر جنازه من حاضر شوند و نماز بخوانند یا على مرا در تاریکى شب آنگاه که دیدگان مردم به خواب رفت به خاک بسپار تا از دفن من بىخبر باشند. (2) |
|