مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 68
کل بازدید : 771886
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


< << 16 17 18 >


مسجدها منتظرند و عاشقان منتظرتر، هر دو از دوری یک ساله سخت دلتنگ شده اند. چه صفایی! به راستی عطر این معنویت را حس می کنی؟ می روند با کوله بارهای خالی تا با دستان پر برگردند. می دانم، می دانم پر از توشه آخرت است، می دانم مگر ما غیر از این چیزی از این دنیا خواهیم برد؟ اعتکاف چیست؟ چه قیامی است که در موقع برگشتن همه می گریند و می گویند کم بود؟ اعتکاف در اصطلاح شرع مقدس اسلام آن است که انسانی به قصد تقرب به خدای متعال سه روز در مسجد جامع اقامت کند. آیا اعتکاف مخصوص دین ما است، نه. اعتکاف عبادتی است که مخصوص دین اسلام نیست و در تمام ادیان وجود دارد و در اسلام با تغییراتی مورد تأیید شارع قرار گرفته است. در مورد حضرت نوح سیدبن طاوس در کتاب قصص محمد بن جریرطبری نقل می کند که ایشان 460 سال در کوه ها زندگی می کرد و مشغول عبادت بود و زن و فرزندی نداشت. جامه پشمین می پوشید و از گیاهان زمین غذای خود را تامین می کرد. علت این که او را نوح نامیدند به خاطر کثرت نوحه و گریه آن حضرت بود.(1) به نظر علامه طباطبایی در کتاب المیزان در ذیل آیه 17 در سوریه مریم که: فاتخذت من دونهم حجاباً فارسلنا الیها روحنا، کلمه حجاب به معنای هر چیزی که چیزی را از غیر بپوشاند و از این کلمه چنین برمی آید که گویا مریم خود را از اهل خویش پوشیده داشته تا قلبش برای اعتکاف و عبادت فارغ تر شود. در کتاب مقدس ما آیات فراوانی در مورد اعتکاف است: (در سوره بقره، آیه 187) خداوند به ابراهیم و اسماعیل امر می کند که خانه را برای طواف کنندگان و معتکفان و سجودکنندگان پاکیزه گردانند. و در آیه: و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله (اعراف/ 142) اشاره به اعتکاف حضرت موسی در چهل روز است. از فضیلت های اعتکاف همین بس که معادل طواف خانه خدا است. اعتکاف این است که همچون نماز نیست تا بتوان در هر مکانی بجا آورد. اعتکاف در مسجد است نه در هر مسجدی، بلکه در مسجد جامع شهر باشد.
مسجد بودن یک مزیت و جامع بودن امتیاز دیگر. یکی دیگر از امتیازات منحصر به فرد اعتکاف این است که از چندین عبادت ترکیب شده است. در حقیقت معجونی از چندین عبادت است. 1-حضور در خانه خدا
2-انس با قرآن 3-روزه دار بودن 4-دعا و نماز شب. اعتکاف درمانی برای روح بیمار و آشفته است. کسانی که دچار رفتار نامتعادل و وسواس می شوند نیاز به پناهگاهی دارند و مقدس ترین جا مسجد است، حرم امن الهی.
اعتکاف و اعمال ام داود
یکی از مهمترین اعمال در ماه رجب اعمال ام داود است که برای برآورده شدن حاجات و دفع ظلم ظالمان به جای آورند. برخلاف تصور بسیاری که می پندارند این عمل در پایان اعتکاف در مسجد باید صورت بگیرد، باید گفت که این در خانه و یا در هر مکانی دیگر قابل انجام است، اما شرط اصلی سه روز روزه در هر مکانی می باشد.
ام داود زنی پارسا و صالح بود. در پارسایی او همین بس که دایه مخصوص امام صادق(ع) بود و باتوجه و دقتی که ائمه معصومین در انتخاب دایه داشتند می توان به پارسایی این زن پی برد.
اقسام اعتکاف
اعتکاف از جمله اعمالی است که تحت عناوینی واجب می گردد. نذر، عهد، قسم، شرط ضمن عقد. اگر کسی خانه اش را به مستاجر اجاره دهد به شرط 3 روز روزه در مسجد و اگر بپذیرد باید به عهد خود عمل کند. اجاره شخصی که متعهد می گردد با دریافت مزد از طرف میت در مسجد اعتکاف کند، مانند نماز استیجاری نیز میسر است.
نیات اعتکاف
1-نیت برای خود 2-نیت برای مردگان و نیت برای زندگان
مراقبات هنگام اعتکاف
1-سکوت 2-پرهیز ازشوخی 3-کم خوابیدن 4-دائم الوضو بودن 5-ذکر 6-محاسبه نفس 7-پرهیز از صحبت دنیوی.
خوش به حال شما که روحتان را شستشو می کنید. ما را دعا کنید. قلبمان زنگار گرفته، دعا فرمایید سیاهی جای سفیدی را بگیرد؛ که گفته اند دعای گوشه نشینان رفع صدهزار بلا کند.
ــــــــــــــــ
1-تاریخ الانبیاء- سیدهاشم رسول محلاتی: ص42

 


  
مقدمه:

در این سالها مسإله ذی قیمت ((اعتکاف)) در جغرافیای زندگی و تاریخ فرهنگی ما از جایگاه و پایگاه مستحکم و شیرینی برخوردار شده است, به نحوی که در ایام اعتکاف, مساجد جلوه ای زیباتر و نورانی تر پیدا می کنند.

آری, رویکرد مردم مومن خصوصا جوانان و نوجوانان به طرف این مسائل, مصداق بارزی از آیه شریفه (انما یعمر مساجدالله من آمن بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوه...) می باشد که باعث تعمیر و آبادانی واقعی مساجد الهی شده است.

لازم به ذکر است که همانا هدف از خلقت جن و انس, مسإله معرفت و عبادت است و به یقین بیتوته کردن در بهترین مکانها (مساجد) و برترین زمانها (ماه های رجب, شعبان و رمضان) و انجام عباداتی چون روزه, نماز, قرائت قرآن و دعا و مجالست با اهل تقوا (معتکفان), توفیقی از جانب پروردگار است; به طوری که آفریدگار جهانیان به پیامبران خود (حضرت ابراهیم و اسماعیل) و بندگان مصلح خود فرموده است که مساجد را برای معتکفان مهیا سازند. (و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرکع السجود.)

پس سزاوار و پسندیده است که هر یک از ما به نوعی به تقویت و گسترش چنین ارزشهای بزرگ اسلامی بپردازیم و آن را ارج نهیم.

احکام اعتکاف

معنای اعتکاف:

اقامت و بیوته کردن در مسجد جهت انجام عبادت است.

معتکف:

شخص مقیم و ساکن در مسجد ـ که به عبادت الهی می پردازد.ـ را معتکف گویند.

زمان اعتکاف:

در همه ایام سال به جز عید فطر و قربان می توان اعتکاف داشت.

ولی اعتکاف در ماه مبارک رمضان ـ خصوصا در دهه آخرـ مستحب موکد است. همچنین اعتکاف در ((ایام البیض)) یعنی روزهای (13, 14 و 15) هر ماه قمری (به خصوص ماه های رجب و شعبان) دارای بیشترین ثواب است.

مکان اعتکاف:

در بیشتر روایات, مسجدالحرام, مسجدالنبی(ص), مسجد کوفه و مسجد بصره, ذکر شده است; ولیکن براساس احادیثی دیگر در ((مسجد جامع)) هر شهری نیز اعتکاف صحیح است. البته به فتوای فقها و مراجع عظام, به قصد قربت و نیت رجإ و مطلوبیت می توان در مساجد جامع معتکف شد.

مدت اعتکاف:

مدت اعتکاف حداقل سه روز است که روزهای اول و دوم مستحب بوده, ولی با کامل شدن دو روز اول, روز سوم واجب می شود و همین طور روزهای چهارم و پنجم مستحب و روز ششم واجب است, الی آخر.

اقامت در مسجد:

از اذان صبح روز اول اعتکاف تا اذان مغرب روز سوم باید در مسجد اقامت داشت.

شرایط اعتکاف:

1 ـ عقل

بنابراین اعتکاف دیوانه, صحیح نیست.

2 ـ ممیز بودن

در اعتکاف بلوغ شرط نبوده و لذا کودکان ممیزی که خوب و بد را تشخیص می دهند و مسائل عبادی را درک می کنند, می توانند معتکف شوند.

3 ـ نیت

انجام این عبادات باید برای تقرب به درگاه الهی (قربه الی الله) بوده باشد. در ضمن نوع اعتکاف از جهت وجوب و استحباب نیز باید مشخص شود. (البته اعتکاف روز سوم, ششم و نهم در هر صورت واجب می باشد.)

4 ـ روزه گرفتن

فرد معتکف در ایام اعتکاف باید روزه بگیرد.

5 ـ اقامت همیشگی در مسجد

دراین مدت نباید از مسجد خارج شد, مگر در حال ضرورت.

6 ـ کسب رضایت

بر فرزندان و بانوان شرعا واجب است که از والدین خود ـ به خصوص پدرـ و شوهر اجازه بگیرند.

مبطلات اعتکاف:

کارهایی که در روزها و شبهای اعتکاف بر معتکف حرام است, عبارت است از:

1 ـ خرید و فروش.

2 ـ مجادله و نزاع در امور دنیوی.

3 ـ بوئیدن عطر و بوی خوش برای لذت بردن.

4 ـ مباشرت باهمسر.

5 ـ آنچه که روزه را باطل می کند. (که البته اکثر آن ها در شب باعث بطلان اعتکاف نمی شود.)

توجه: عدم رعایت موارد فوق, موجب باطل شدن اعتکاف, وجوب قضای آن و دادن کفاره می شود.

ادعیه و نماز

الف ـ در ایام اعتکاف می توان دعاهای متعددی چون دعاهای ماه رجب و جوشن کبیر را خواند; اما آنچه که برای عموم معتکفان (باسواد و بی سواد) ممکن و آسان است, خواندن دعاها و اذکار کوتاه ولی پرمحتواست که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

ـ اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن... (دعای امام زمان(ع))

ـ لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

ـ یاالله, یا رب, یارحیم, یاغفور, یا رزاق, یا تواب, یا ارحم الراحمین, یا غفار الذنوب, یا ستارالعیوب, الهی العفو و...

ـ سبوح قدوس رب الملائکه و الروح

ـ اللهم صل علی محمد و آل محمد

ـ اللهم اغفرللمومنین و المومنات

ـ اللهم اغفرلی و تب علی

ـ إستغفرالله ربی و اتوب الیه

ب ـ خواندن نمازهای واجب و مستحب; که البته خواندن نمازهای قضاشده, در اولویت هستند و اما در خصوص نمازهای مستحبی, می توان به مفاتیح الجنان و غیره مراجعه کرد. بنابراین در طول این روزها و شبها هریک از برادران و خواهران معتکف ـ به هر مقداری که برایشان امکان و ظرفیت و شوق وجود دارد.ـ می توانند این قبیل دعاها و نمازها را زمزمه و تکرار کنند.

برنامه ریزی برای اعتکاف

همانا زندگی جمعی عده ای از افراد در یک محیط (خانه, مدرسه, مسجد, اداره و...) دارای مزایا و برکات گوناگونی است; و اگر مدیریتی سالم و صحیح و اخلاقی نیکو برآن محیط و افرادش حاکم باشد, نتایج مفیدتر و پربارتری را در پی خواهد داشت.

در رابطه با بیتوته کردن چند روزه معتکفان در مساجد نیز, مطالب فوق صادق است. یعنی با برنامه ریزی صحیح می توان به نتایج مطلوب خود در این چند روز و چند شب رسید و الا خدای نکرده به علت عدم شناخت افراد, کثرت جمعیت, بدسلیقگی و افراط در امر مقدس اعتکاف, ممکن است که امر ناخوشایندی اتفاق بیفتد!

در ضمن از عموم افراد روحانی و مسوول تقاضا می کنیم که با استفاده از کتابهایی چون ثواب الاعمال و عقاب الاعمال, مفاتیح الجنان, الحکم الزاهره و... آیات و احادیث مورد بحث را شرح داده و به اطلاع معتکفان و دیگران برسانند. اما نکات مورد نظر عبارتند از :

1 ـ تبلیغ و تبیین اعتکاف

سزاوار است که رسانه ها مطالبی را در خصوص این عبادات همگانی به اطلاع مردم برسانند و برادران معظم روحانی نیز احکام عملیه اعتکاف را برای معتکفین توضیح و شرح دهند.

2 ـ فوائد اعتکاف

بیان فلسفه و ثمرات عبادت, باعث تشویق و تقویت انگیزه می شود; لذا زیبنده است که فایده های متعدد اعتکاف برای همگان ـ به ویژه معتکفان ـ بازگو شود. فوائدی از قبیل:

تزکیه روح, ازدیاد ایمان و تقوا, کسب ثواب عظیم, نورانیت و نشاط قلبی, گشوده شدن عقده های درونی و رسیدن به آرامش و امید, هدفمندشدن زندگی, کسب معارف و علوم, تقویت اراده و صبر, گسترش محبت, عطرآگین شدن فضای زندگی, و در یک کلام, تقویت و گسترش ارزشها و هنجارهای اسلامی و انسانی.

3 ـ مشارکت عمومی

سرمایه گذاری درامور خیر, به معنای سهیم شدن در عبادت و ثواب است; پس چه نیکوست افرادی که به عللی توفیق اعتکاف را ندارند, از طرق دیگر در این امر مهم سرمایه گذاری نموده و از سود آن بهره مند شوند. مثلا:

الف ـ رضایت دادن: مسوولین مربوطه و اولیای امور به زیردستان خود ـ در صورت امکان,ـ اجازه دهند تا در اعتکاف شرکت نمایند.

ب ـ اطعام و مساعدت: امید است که مراکز خیریه و افراد نیکوکار در تإمین غذای افطار و سحری و دیگر مایحتاج معتکفان, از قافله ابرار عقب نمانند.

ج ـ تشویق نمودن: ائمه جمعه و جماعت, مسوولان, خانواده ها و... نیز از همت و ایمان برادران و خواهران معتکف, قدردانی و تجلیل نمایند و با حضور خود و تشویق های مادی و معنوی, باعث تقویت انگیزه های مقدس در افراد معتکف شوند.

4 ـ معارفه

جهت مودت و محبت بیشتر بین معتکفان و برای جلوگیری از بروز اموری بعضا ناخوشایند, بهتر است بین معتکفین ـ مستقیم یا غیر مستقیم ـ معارفه ای صورت بگیرد.

5 ـ حفظ حریم

معتکفان از جهت سن, شغل, علم و... باهم تفاوتهایی دارند; لذا لازم است اولا حریم و شخصیت هرکدام پاس داشته شود. ثانیا با سعه صدر و بزرگواری اختلافات (روحی, فکری و عملی) همدیگر را تحمل فرمایند.

6 ـ اعتدال

معتکفان از نظر شوق و ظرفیت نیز یکسان نیستند; بنابراین در برنامه های عبادی (سخنرانی, مباحثات علمی, قرائت قرآن, عزاداری, دعا, نوحه خوانی و...) باید میانه روی مراعات شود که خدای ناکرده زیاده روی در امور, اثرات منفی ایجاد نکند.

7 ـ عمل به توصیه ها

در این سفر و اردوی معنوی, بر مسافران و شیفتگان وادی عبادت و عرفان لازم است که نخست با توصیه های اساتید و سالکان طریق عشق و معرفت آشنا شوند و سپس به ریاضت و تهذیب روح بپردازند تا در کوتاه مدت به سرمنزل مقصود برسند. ان شإالله.

به عبارت دیگر, هدف از اعتکاف, رسیدن به کمال و خشنودی خداوند است که آن هم مقدماتی دارد; مانند: اخلاص, خضوع, خشوع, تقوا, لقمه حلال, رجإ و امید, توکل, توبه و استغفار, شکر و سپاس, اشک, دعا, استمرار ذکر و...

8 ـ سوالات دینی

با تشکیل جلسات پرسش و پاسخ می توان به سوالات و شبهاتی که احیانا برای معتکفان مطرح است, جواب داد. لذا بایسته است که برادران و خواهران به صورت شفاهی و کتبی سوالات خود را از سروران روحانی و کارشناسان امور دینی بپرسند.

9 ـ مجالست با ابرار

حال که بهترین زمان و مکان و دوستان نصیب معتکفان شده است, علاوه بربرکات گوناگون این ایام, نباید از ثمرات مصاحبت و مجالست با اهل علم و اخلاق, غافل شد.

10 ـ قبولی دعا

یکی از شرایط استجابت دعا, طولانی بودن سجده است و از دیگر شرایط, دعا کردن برای دیگران است; بنابراین دعا برای ظهور و سلامتی امام زمان(ع), سلامتی و عزت رهبر معظم, آزادی اسیران, پیروزی اسلام و مسلمین, شفای جانبازان و بیماران, سلامتی و سعادت خدمتگزاران, خانواده, اقوام, دوستان و بانیان اعتکاف و خصوصا طلب علو مقام و رحمت الهی برای امام راحل(ره), شهیدان و اموات, فراموش نشود.

11 ـ مولودیه

شب و روز 13 رجب, سالروز ولادت مولود کعبه, حضرت امیرالمومنین علی(ع) است; نیکوست به همین مناسبت, به ذکر فضائل و مناقب آن حضرت پرداخته شود.

12 ـ سوگواری

باتوجه به این که 15 رجب مصادف با رحلت حضرت زینب کبری(س) می باشد, شایسته است به همین مناسبت, با ذکر فضائل و مصائب آن بانوی نمونه, به سوگواری پرداخته شود.

13 ـ قدر لحظات

حال که خویشتن را در این چند روز از همه چیز و همه جا فارغ ساخته ایم و به جمع سالکان طریق دوست پیوسته ایم, شایسته است برای نیل به تکامل معنوی, از تمامی لحظات ملکوتی اعتکاف استفاده کنیم. و به قول دیگر, شبها و روزهای اعتکاف همان هنگامه های عروج و صعود است که می توان مسافت چهل ساله را به سرعت طی کرد; پس زینهار که این خلوت و سفر معنوی به نوعی با غفلت و سهل انگاری سپری شود!

آری, ((هرشب, شب قدر است اگر قدر بدانی.)) باید مواظب بود در این ایام و لیالی نورانی, صفات رذیله ای مانند: سوءظن, حسادت, عجب, ریا, تکبر, غیبت, غفلت, دروغ و سایر امور ناپسند دل نورانی معتکفان را آلوده نکند.

14 ـ اندیشیدن

براساس آیات و روایات ((تفکر)) و ((تدبر)) بهترین عبادت است; لذا چه نیکوست که در مسائل خداشناسی, خودشناسی و غیره به تفکر و اندیشه پرداخت.

15 ـ خواب

یکی از نیازهای روحی و جسمی هرانسانی, خواب است; لذا معتکفان برای خود و دوستان شرایط مطلوبی فراهم بسازند تا بعد از مدتی استراحت, با انرژی و شادابی بیشتری به امور عبادی خود بپردازند. از این روست که خداوند حتی خواب روزه دار را نیز عبادت شمرده است.

16 ـ علاج افسردگی

چه بسا عده ای از معتکفان ـ خصوصا نوجوانان ـ به سبب دوری از خانواده و دوستان, گاهی دچار دلتنگی بشوند; لذا بستگان و دیگران می توانند با حضور خود در مسجد و دیدار از آنان, به تشویق و تقویت آن ها بپردازند.

17 ـ روحیه تعاون

یکی از ثمرات گرانبهای اعتکاف, مسإله تعاون و همکاری است که می توان به روشهای متعدد, این روحیه را تقویت کرد; همانند: جاروکردن مسجد, پذیرایی در هنگامه های افطار و سحر, شستن ظروف و...

18 ـ آداب مساجد

سزاوار است در خصوص فضائل مسجد, آداب و احکام آن را نیز به یاد سپرد و مراعات نمود.

مانند ثواب عبادت و نشستن در مسجد, رعایت کردن احترام و قداست مسجد, خواندن نماز تحیت, آلوده نکردن مسجد, وجوب طهارت آن در صورت آلودگی, عدم دست زدن به وسایل مسجد و غیره.

19 ـ بهداشت

مسائل بهداشت فردی, جمعی و مکانی باید مراعات شود; مثل: عدم حضور افرادی که بیماری مسری دارند, پاکیزه نگه داشتن جایگاه, وجود لوازم بهداشتی و...

20 ـ امکانات

فراهم کردن کتاب های قرآن, مفاتیح الجنان و مناجات, مهیا ساختن مهر و تسبیح به اندازه کافی, وجود کمکهای اولیه, فعال شدن سیستم تهویه و هواکش و...

21 ـ استحمام

از آنجایی که برای عده ای ممکن است موجبات غسل فراهم شود, لذا مسوولین محترم با نزدیک ترین گرمابه قراردادی ببندند و یا این که در صورت امکان, در همان حیاط و محوطه مسجد چند دوش حمام راه اندازی کنند.

22 ـ توصیه های امنیتی

عدم آوردن اشیإ گران قیمت, عدم دست زدن به وسایل برقی و حرارتی, وجود مإموران انتظامی در اطراف جایگاه ـ خصوصا جایگاه اعتکاف خواهران ـ و غیره.

23 ـ حلالیت طلبی

از آنجایی که ممکن است در این چند روزه ـ به صورت خطا و جهل یا خدای ناکرده عمد و علم ـ نسبت به دیگران بی احترامی و غیبتی محقق شده باشد, پس لازم است که معتکفان گرامی در پایان اعتکاف, از همدیگر حلالیت بطلبند.

24 ـ غبار روبی

همان طوری که پیش از اعتکاف بحمدالله در امر ((غبارروبی مساجد)) مشارکت به عمل آمده; شایسته است پس از اتمام زمان و مراسم با شکوه و گسترده اعتکاف, به بهداشت و غبار روبی جایگاه اعتکاف نیز اهمیت داده شود.

25 ـ نکاتی دیگر


  

از ابوالقاسم قشیرى نقل شده که در بادیه زنى را تنها دیدم گفتم کیستى؟ جواب داد:

« وَقُلْ سَلاَمٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ »  ( و بگو به سلامت! پس زودا که بدانند.) (1)

از قرائت آیه فهمیدم که مى گوید اوّل سلام کن سپس سؤال کن که سلام علامت ادب و و ظیفه و ارد بر مورود است.

به او سلام کردم و گفتم در این بیابان آن هم با تن تنها چه مى کنى؟

پاسخ داد:

« مَن یَهْدِ اللهُ فَمَا لَهُ مِن مُضِلٍّ » (وهر که را خدا هدایت کند گمراه کننده ای ندارد.) (2)

از وضع آن زن، سخت به تعجّب آمده بودم به فرزندانش گفتم این زن با کمال که نمونه او را ندیده بودم و نشنیده بودم کیست جواب دادند: اى مرد این زن حضرت فضّه، خادمه حضرت زهرا، سلام الله علیهاست که بیست سال است جز قرآن سخن نگفته است!

از آیه شریفه دانستم راه را گم کرده ولى براى یافتن مقصد به حضرت حق جلّ و علا امیدوار است.

گفتم جنّى یا آدم؟ جواب داد:

« یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِد » ( ای فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازی بر گیرید .)  (3) 

از قرائت این آیه درک کردم که از آدمیان است.

گفتم از کجا مى آئى؟ پاسخ داد:

« یُنَادَوْنَ مِن مَکَان بَعِید » ( آنان را از جایی دور ندا می دهند.) (4)

از خواندن این آیه پى بردم که از راه دور مى آید.

گفتم کجا مى روى؟ جواب داد:

« وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً »

( و برای خدا،  حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [ البته بر ] کسی ‌که بتواند به سوی آن راه یابد.) (5) 

فهمیدم قصد خانه خدا دارد.

گفتم چند روز است حرکت کرده اى؟ پاسخ داد:

« وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالاَْرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّام »

آری، قرآن احسن قول، قصص و قانون است و هرکه در تمامی ابعاد حیات و حرکتش بدان تمسک جوید و از آن نور برگیرد بر مرکب سعادت نشسته و در طریق هدایت خواهد راند.

 ( و در حقیقت، آسمانها و زمین و آنچه را که میان آندو است در شش هنگام آفریدیم.) (6)

فهمیدم شش روز است از شهر خود حرکت کرده و بسوى مکه معظّمه مى رود.

 پرسیدم غذا خورده اى؟ جواب داد:

« لاَ یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا »

( خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند.) (7)

فهمیدم که به اندازه من در مسئله حرکت و تند روى قدرت ندارد. به او گفتم بر مرکب من در ردیف من سوار شو تا به مقصد برو یم پاسخ داد:

« لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتَا »

( اگر در آنها [ آسمان و زمین] جز خدا، خدایانی[ دیگر] وجود داشت، قطعا زمین و آسمان تباه می‌شد.) (8)

معلومم شد که تماس بدن زن و مرد در یک مرکب یا یک خانه یا یک محل موجب فساد است، به همین خاطر از مرکب پیاده شدم و به او گفتم شما به تنهائى بر مرکب سوار شو، چون بر مرکب قرار گرفت گفت:

گفتم جنّى یا آدم؟ جواب داد:

« یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِد » ( ای فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازی بر گیرید .)  (3)  از قرائت این آیه درک کردم که از آدمیان است.

« سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ »

( پاک است کسی که این را برای ما رام کرد و [گرنه] ما را یارای [رام ساختن] آنها نبود.) (9)

چون این آیه را قرائت کرد فهمیدم در مقام شکر حق برآمده و از عنایت خداوند عزیز، سخت خوشحال است.

وقتى به قافله رسیدیم گفتم در این قافله آشنائى دارى جواب داد:

« وَمَا مُحمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ »

( و محمد جز فرستاده ای‌که پیش از او [هم ]‌ پیامبرانی [آمده و] گذشتند نیست.) (10)

« یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّة » ( ای یحیی کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر.) (11)

« یَامُوسَى إِنِّی أَنَا اللهُ » ( ای موسی! منم، من، خداوند، پروردگار جهانیان.) (12)

« یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الاَْرْضِ » ( ای داود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گرداندیم. ) (13)

از قرائت این چهار آیه دانستم چهار آشنا به نامهاى محمد و یحیى و موسى و داود در قافله دارد.

چون آن چهار نفر نزدیک آمدند، این آیه را خواند:

« الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» ( مال و پسران زیور زندگی دنیایند. ) (14)

فهمیدم این چهار نفر پسران اویند، به آنان گفت:

« یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الاَْمِینُ »

 ( ای پدر! او را استخدام کن چراکه بهترین کسی است که استخدام می‌کنی. ) (15)

از قرائت این آیه فهمیدم به فرزندانش مى گوید به این مرد زحمت کشیده امین مزد بدهید ، چون فرزندانش به من مقدارى درهم و دینار دادند و او حس کرد کم است این آیه را خواند:

گفتم کجا مى روى؟ جواب داد:

« وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً »

( و برای خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [ البته بر ] کسی ‌که بتواند به سوی آن راه یابد.) (5)  فهمیدم قصد خانه خدا دارد.

« وَاللهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ »

( وخداوند برای هر کس که بخواهد [آنرا] چند برابر می‌کند. ) (16)  

یعنى به مزد او اضافه کنید.

از وضع آن زن، سخت به تعجّب آمده بودم به فرزندانش گفتم این زن با کمال که نمونه او را ندیده بودم و نشنیده بودم کیست جواب دادند: اى مرد این زن حضرت فضّه، خادمه حضرت زهرا، سلام الله علیهاست که بیست سال است جز قرآن سخن نگفته است!!

آری، قرآن احسن قول، قصص و قانون است و هرکه در تمامی ابعاد حیات و حرکتش بدان تمسک جوید و از آن نور برگیرد بر مرکب سعادت نشسته و در طریق هدایت خواهد راند.

پی‌نوشت‌ها:

1 ـ زخرف (43) : 89 .

2 ـ زمر (39) : 37 .

3 ـ اعراف (7) : 31 .

4 ـ فصلت (41) : 44 .

5 ـ آل عمران (3) : 97 .

6 ـ ق (50) : 38 .

7 ـ بقره (2) : 286 .

8 ـ انبیا (21) : 22 .

9 ـ زخرف (43) : 13 .

10 ـ آل عمران (3) : 144 .

11 ـ مریم (19) : 12 .

12 ـ قصص (28) : 30 .

13 ـ ص (38) : 26 .

14 ـ کهف (18) : 46 .

 15ـ قصص (28) : 26 .

16 ـ بقره (2) : 261 .

بر‌‌گرفته‌ از:

انصاریان، حسین، عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ج10.


  

حاجى سبزوارى از حکما و فقها و عرفاى اسلامى بود، در حق آن بزرگ مرد الهى مى توان گفت: او از اولیاء الهى و انسانى خود ساخته و مردى بود که نظیرش در میان بزرگان اسلامى کم است.

من قسمتى از احوالات آن عارف عاشق را مستقیماً از نبیره حضرت او آقاى اسرارى که از علماى مهم سبزوارند به وقتى که در سبزوار براى تبلیغ رفته بودم و همانجا قسمت عمده اى از جلد اول عرفان را نوشتم در دو جلسه شنیدم که آن را براى عزیزان نقل مى کنم و قسمت هاى دیگر را از کتاب ریحانة الادب، تاریخ حکما و عرفا متأخر صدرالمتألهین و مقدمه مجموع رسائل حکیم بازگو مى کنم.

حاجى سبزوارى از حکما و فقها و عرفاى اسلامى بود، در حق آن بزرگ مرد الهى مى توان گفت: او از اولیاء الهى و انسانى خود ساخته و مردى بود که نظیرش در میان بزرگان اسلامى کم است.

حاجى در مبارزه با نفس از بزرگترین جهادگران دوره اسلامى است، آقاى اسرارى مى فرمودند: چون واجب الحج شد فرزند چهار ساله خود ملا محمد را نزد اقوام گذاشت و با همسر خود عازم حج شد.

در بازگشت از سفر حج همسر مهربانش از دنیا مى رود، حاجى به تنهائى از راه آب به بندرعباس مى آید و از آنجا وارد شهر کرمان مى شود.

از آنجا که لباس و عمامه اش همانند دهاتیهاى سبزوار بود، کسى آن چراغ فروزان را باور نمى کرد از رجال شایسته علمى و از اولیاءِ خداست. با وضعى که داشت وارد مدرسه معصومیه کرمان شد و از خادم آنجا درخواست حجره اى کرد که چند شبى را در آنجا بماند سپس به سبزوار حرکت کند .خادم عرضه داشت واقف این مدرسه، حجره ها را وقف بر طالبان علم نموده، و ماندن کاسب یا فرد معمولى در این مدرسه جایز نیست، مگر اینکه شما با من عهد کنى چند روزى که در اینجا هستى در امور نظافت مدرسه و طلاب به من کمک دهى!!

حاجى جواب مثبت مى دهد و براى تادیب نفس به کمک خادم جهت امور طلاب و نظافت مدرسه اقدام مى کند.

پس از چند سال دو طلبه کرمانى براى تکمیل تحصیل حکمت به سبزوار آمدند، چون وارد مدرسه شدند و حکیم سبزوارى را در محل درس حکمت دیدند بهت زده شدند که آه آن فریدى که سه سال در مدرسه به عنوان شاگرد خادم خدمت مى کرد این مرد بود، حاجى از تغییر چهره آن دو قضیه را یافت، آنان را خواست و وضع خود را در کرمان به عنوان امانت و سر اعلام کرد و راضى نشد آن دو نفر طلبه داستان کرمان را بازگو کنند!

حاجى در آن مدرسه قصد مى کند تا ریشه کن شدن هواى نفس به کار خادمى ادامه دهد، از این جهت عزم بر ماندن مى نماید.مدّتى که مى گذرد خادم از او مى پرسد عیال دارى مى گوید نه، مى پرسد اگر وسیله ازدواج برایت فراهم باشد ازدواج مى کنى، حاجى پاسخ مثبت مى دهد، خادم مدرسه مى گوید دخترى دارم اگر میل داشته باشى با او ازدواج کن، حاجى بدون چون و چرا با دختر خادم ازدواج مى کند، خدمت حاجى در آن مدرسه نزدیک به سه سال طول مى کشد!

در آن زمان عالم و پیشواى روحانى کرمان آقا سید جواد امام جمعه شیرازى بود.

این امام جمعه از دانشمندان و علماى جامع علوم عقلى و نقلى عصر خود به شمار مى رفت، که علاوه بر مقامات علمى و واجدیت مراتب معقول و منقول پیشوائى وارسته و روشن ضمیر و دانشمندى متقى و صاحب ورع بود.یک روز حاج سید جواد مشغول گفتن منظومه حکمت حاجى براى شاگردان بود، در حالى که حاجى در کار نظافت و جاروکشى مدرسه بود سید در حال درس به نکته اى مهم از مسائل عالى حکمت رسید، آنچنان که باید مسئله بیان نشد، پس از اتمام درس در حالى که سید به طرف منزل مى رفت حاجى در طریق منزل با بیانى وافى نکته را شرح داد، سید ابتدا اعتنائى نکرد ولى وقتى به منزل رفت و در آن نکته غور کرد، بیان حاجى را بهترین بیان دید خادم منزل را دنبال کمک خادم مدرسه فرستاد، ولى حاجى از ترس شناخته شدن با همسر کرمانیه از خادم مدرسه که پدرزنش بود خداحافظى کرده و رفته بود، پس از چند سال دو طلبه کرمانى براى تکمیل تحصیل حکمت به سبزوار آمدند، چون وارد مدرسه شدند و حکیم سبزوارى را در محل درس حکمت دیدند بهت زده شدند که آه آن فریدى که سه سال در مدرسه به عنوان شاگرد خادم خدمت مى کرد این مرد بود، حاجى از تغییر چهره آن دو قضیه را یافت، آنان را خواست و وضع خود را در کرمان به عنوان امانت و سر اعلام کرد و راضى نشد آن دو نفر طلبه داستان کرمان را بازگو کنند!


  

تعدد زوجات، محال یا ممکن؟

روزى، ابن ابى العوجاء، یکى از دانشمندان مخالف اسلام، پرسشى درباره تعدد زوجات، مطرح کرد و گفت: قرآن از سویى در آیه سومِ سوره نساء، مى فرماید:

(فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباع فَاِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدة ) یعنى: " با زنان پاک مسلمان ازدواج کنید، با دو یا سه و یا چهار زن؛ و اگر مى ترسید میان آنها به عدالت رفتار نکنید، پس به یک همسر اکتفا کنید”.

و از سوئى دیگر در آیه 129 همین سوره مى فرماید:

(وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ) یعنى: “هرگز نمى توانید، میان زنان به عدالت رفتار کنید؛ هر چند در این راه بکوشید”.

با ضمیمه کردن آیه دوم به آیه اول در می یابیم که تعدد زوجات در اسلام ممنوع است؛ زیرا تعدد زوجات مشروط به عدالت است و عدالت هم ممکن نیست. پس تعدد زوجات در اسلام حرام است.

هشام از پاسخ باز ماند و از ابن ابى العوجاء فرصت خواسته و براى گرفتن پاسخ به مدینه شتافت. هشام سخن ابن ابى العوجاء را براى حضرت امام صادق علیه السّلام باز گفت. امام فرمود: منظور از عدالت در آیه سومِ سوره نساء، عدالت در نفقه و رعایت حقوق همسرى و طرز رفتار و کردار است؛ و مراد از آیه 129 همین سوره، عدالت در تمایلات قلبى است.

(2) بنابراین تعدد زوجات در اسلام حرام نیست و با شرایطى جایز است.

هشام از سفر برگشت و پاسخ را در اختیار ابن ابى العوجاء قرار داد. او سوگند یاد کرد که این پاسخ از تو (هشام) نیست.


  

حاتم اصم، عارف و زاهد مشهور خراسان، در قرن سوم هجرى می زیست. وی در زهد و حکمت، سخنانی دل انگیز دارد،

حاتم، خواندن قرآن و حکایت پارسایان را در تزکیه نفس بسیار مؤثر مى‏دانست.

نقل است که چون به بغداد آمد، خلیفه را گفتند که زاهد خراسان آمده است. او را خواست و چون حاتم از در درآمد، خلیفه را گفت: اى زاهد!

خلیفه گفت: من، زاهد نیستم که همه دنیا، زیر فرمان من است. زاهد تویى که به اندک قناعت مى‏کنى و چیزى از دنیا براى خود اندوخته نمی کنی.

حاتم گفت:  نه؛ زاهد تویى که به کمترین چیز و  بى‏ارزش‏ترین متاع که دنیا باشد، قناعت کرده‏اى. مگر قرآن نفرموده است که متاع دنیا اندک است (1) و تو بیش از این "اندک" براى خود گرد نیاورده‏اى. نصیب من از نعمت‏هاى خدا، بسى بیش از آن است که تو دارى؛ پس زاهد تویى!

پی نوشت:

سوره نساء/77،« قُل مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ» (ای پیامبر! بگو متاع دنیا اندک و بی ارزش است).


  

نقل شده است که فُضَیل بن عیاض که یکی از مردان طریقت است؛ شاگردی داشت که اعلم شاگردان او محسوب می‌شد، وقتی بیمار شد، هنگام احتضار، فضیل به بالین او آمد و نزد سر او نشست و شروع کرد به خواندن سوره «یس».

آن شاگرد محتضر گفت: مخوان این سوره را ای استاد!

فضیل از او پرسید که تو از بهترین شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مُردی؟

گفت: برای سه عملی که انجام می‌دادم:

اول: نمّامی و سخن چینی کردن.

دوم: حسد بردن... .

پس فضیل ساکت شد و به او گفت: بگو: لااله الاّ الله.

گفت: نمی‌گویم آن را به جهت آن که- العیاذُ بالله- من بیزارم از آن، پس به این حال مُرد.

فضیل از مشاهده این حال بسیار ناراحت شد، و به منزل خود رفت و بیرون نیامد. پس از مدتی او را در خواب دید که او را به سوی جهنم می‌کشند.

فضیل از او پرسید که تو از بهترین شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مُردی؟

گفت: برای سه عملی که انجام می‌دادم:

اول: نمّامی و سخن چینی کردن.

دوم: حسد بردن.

سوم: من بیماری داشتم و به نزد طبیبی رفته بودم، او به من گفته بود که در هر سال یک قدح شراب بخور که اگر نخوری این بیماری در تو خواهد ماند. پس من بر حسب قول آن طبیب شراب می‌خوردم، به دلیل این سه عمل که انجام می‌دادم؛ عاقبت من بد شد و به آن حال مُردم .


  

نقل شده که روزی شیخ‌الفقهاء، مرحوم حاج شیخ جعفر، نویسنده کتاب «کشف‌الغطاء» - رضوان‌الله‌علیه- در اصفهان پیش از آن که نماز را شروع کند پولی را بین فقرا قسمت می‌نمود، و پس از اتمام آن به نماز می‌ایستاد. یکی از سادات فقیر خبردار شد، بین دو نماز خدمت شیخ رسید و عرض کرد که مال جّدم را به من باز ده.

فرمود: تو دیر آمدی و اکنون دیگر چیزی نمانده که به تو بدهم.

سید در غضب شد و آب دهان خود را بر محاسن مبارک شیخ افکند. شیخ از محراب برخاست، و دامن خود را گرفت و در میان صفوف جماعت گردش کرد و فرمود: هر که ریش شیخ را دوست می‌دارد به سیّد کمک کند. پس مردم دامن شیخ را پر از پول نمودند. شیخ آنها را به سیّد داد، پس از آن به نماز عصر ایستاد.

باید به این نکته توجه کرد که این انسان به چه مقام و مرتبه‌ای رسیده که در مقابل چنین اهانتی اینگونه صبوری می‌کند. ایشان فقاهتش به مرتبه‌ای رسیده بود که کتاب «کشف الغطاء» را در سفر نوشته‌اند و نقل شده که می‌فرموده: «اگر همه کتاب‌‌های فقهی را بشویند، من آن را از حفظ از از ابتدا تا انتها می‌نویسم.»


  

عبد صالح خدا «رجبعلی نکوگویان» در سال 1262 هجری شمسی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک پیشه‌ور ساده بود وهنگامی که 12 ساله بود پدرش از دنیا رفت و او را که از نعمت خواهر و برادر تنی بی‌بهره بود تنها گذاشت.

از جناب شیخ نقل شده است که احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش زمینه ولادت او گردید.

خانه شیخ خانه‌ای خشتی و ساده بود که از پدرش به ارث برده بود و در مولوی کوچه سیاها (شهید منتظری) قرار داشت که تا آخر عمر در آنجا می‌زیست و امروز به نام حسینیه جناب شیخ رجبعلی معروف شده است. لباس شیخ بسیار ساده و تمیز بود نوع لباسی که او می‌پوشید نیمه روحانی بود چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن می‌کرد عرقچین بر سر می‌گذاشت و عبا بر دوش می‌گرفت او در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت غذایش بیشتر از طعام‌های ساده مثل سیب زمینی و فرنی بود.بر سر سفره دو زانو می‌نشست و به طور خمیده غذا می‌خورد و گاهی هم بشقاب را به دست می‌گرفت و همیشه غذا را با اشت‌های کامل می‌خورد.

کار شیخ یکی از شغل‌های پسندیده در اسلام است و شغل لقمان حکیم است که پیامبر خدا فرمود کار مردان نیک خیاطی است (میزان الحمه ج 4 ص 1620 _ 1182 _ 5478) بنا بر همین شغل به شیخ رجبعلی خیاط معروف شد.

ایشان در تعبد طریقه سیر و سلوک جناب شیخ با مسلک مدعیان طریقت تفاوت اصولی داشت او هیچ یک از فرقه‌های تصوف را قبول نداشت گاهی می‌فرمود: کربلا بودم دیدم طایفه‌ای می‌آیند شیطان مهار شخصی را که در جلو آنها حرکت می‌کرد در دست داشت پرسیدم: اینها کیستند؟ گفتند: .... ایشان طریقت، شریعت و حقیقت را با هم داشتند و مانند دراویش پشت پا به شریعت نمی‌زدند. ترجیع بند زندگی‌اش کار برای خدا بود و راه و سیر و سلوک را در چهار چیز می‌دانست:

1_ گدایی در خانه خدا

2_ توسل به ائمه هدی علیهم‌السلام

3_ احسان به خلق

4_ کسب اخلاق الهی

جناب شیخ بسیار مهربان، خوش‌‌رو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود همیشه دو زانو می‌نشست به پشتی تکیه نمی‌کرد کمی دور از پشتی می‌نشست خیلی آرامش داشت اغلب خنده‌رو بود به ندرت عصبانی می‌شد. انتظار فرج یکی از ویژگی‌های بارز او بود و ارادت ویژه‌ای به حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) داشت و منتظر واقعی آن حضرت بود. می‌فرمود اغلب ما اظهار می‌کنیم که امام زمان (عج) را از خود بیشتر دوست می‌داریم و حال آنکه بیشتر برای خود کار می‌کنیم تا برای ایشان.

ایشان در مورد منتظر واقعی می‌فرمود: پینه دوزی در شهر ری به نام امامعلی آذری زبان که عیال و اولادی نداشت و مسکن او هم ظاهرا در همان دکانش بود حالات فوق‌العاده‌ای داشت و خواسته‌ای جز فرج آقا نداشت. وصیت کرد او را در پای کوه بی‌بی ‌شهربانو در حوالی شهر ری دفن کنند هر وقت به قبر ایشان توجه کردم حضرت صاحب‌ (ع) را در آنجا دیدم.

ایشان به اشعار عرفانی و اخلاقی بسیار علاقه‌مند بود بیشتر وقت‌ها مواعظ خود را با اشعاری از مثنوی طاقدیس ملااحمد نراقی زینت می‌دهد او عاشق و شیفته حافظ بود اشعار مرحوم فیض کاشانی را می‌خواند طوری که صدای ایشان با حالات عرفانی شان در و دیوار را به وجد می‌آورد.

جناب شیخ هرچند از دانستنی‌های رسمی حوزه و دانشگاه بی‌بهره بود ولی در عالم معنا محضر بزرگان علم و معرفت کسانی همچون عالم بزرگوار آیت‌الله قاضی، مرحوم آیت‌الله محمد‌علی شاه‌آبادی و مرحوم آیت‌الله میرزا جمال اصفهانی و، آیت‌الله میلانی آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله کوهستانی را درک کرده بود.

نقطه عطف و راز جهش در زندگی شیخ ماجرایی است تکان دهنده، عبرت‌انگیز و آموزنده شبیه داستان حضرت یوسف و ابن سیرین که همان توحید تجربی است. فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله سیدمحمد هادی میلانی (ره) به این داستان اشاره نموده از قول شیخ: که در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم رجبعلی خدا تو را خیلی امتحان کرده بیا و یک بار ت خدا را امتحان کن و از این جرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف‌نظر کن و سپس عرضه داشتم خدایا! من این گناه را به خاطر تو ترک می‌کنم تو هم مرا برای خودت تربیت کن. همین کف نفس و پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او گردید چنانکه خود فرمود: روزی از چهار راه مولوی و از مسیر خیابان سیروس به چهارراه گلوبندک رفتم و برگشتم، فقط یک‌چهره آدم دیدم.

ایشان می‌فرمود: مراقب دل‌هایتان باشید، غیر خدا را در آن راه ندهید تا ببینید آنچه را دیگران نمی‌بینند بشنوید آنچه را دیگران نمی‌شوند.

در جای دیگر اشاره دارد: اگر چشم برای خدا کار کندمی شود عین‌الله اگر گوش برای خدا کار کند می‌شود اذن الله، اگر دست برای خدا کار کند می‌شود یدالله تا می‌رسد به قلب انسان که اگر برای خدا باشد می‌شود عرش‌الله.

جانب شیخ چنان در خدا غرق بود که وجود او را خدا مسخر کرده بود غیر از او نمی‌دید و هرچه می‌دید خدا می‌دید اول و آخر کلامش خدا بود و در نتیجه شدت محبت به خدا و اهل بیت علیهم السلام حجابی میان او و خدا و اهل بیت نبود و به تمام عوالم راه داشت، با ارواح در برزخ از آغاز خلقت تاکنون صحبت می‌کرد آنچه را هر کس در دوران عمر خود طی کرده بود به محض اراده می‌دید و نشانه‌های آن را می‌گفت و آنچه را اراده می‌کرد و اجازه می‌دادند آشکار می‌کرد.

از مرحوم مقدس که از واعظان به حق و اهل تقوا و تقدس بود درباره صحت حدیث پیامبر اکرم (ص) پرسیدند که فرموداگر نبود شیطان برگرد دلهای آدمیان هر آینه انسانها ملکوت را می‌دیدند (میزان الحکمه ج 10 ص 4988 _ 3390 _ 16945) پاسخ دادند: آری سوال کردم: شما ملکوت آسمانها و زمین را می‌بینید؟ پاسخ دادند: خیر _ ولی شیخ رجبعلی خیاط می‌بیند که نمونه‌های بسیاری از ایشان در کتاب کیمیای محبت نقل شده است.

او از تاثیر نفس و قدرت سازندگی بالایی در تربیت جانهای مستعد برخوردار بود یکی از شاگردانش نقل می‌کند روزی من و شیخ همراه مرحوم آیت‌الله شاه آبادی در میدان تجریش می‌رفتیم. شخصی به ما رسید و از آیت‌الله پرسید: شما درست می‌گوئید یا این آقا؟ (اشاره به شیخ). آیت‌الله فرمود: من درس می‌دهم و دیگران یاد می‌گیرند ایشان انسان می‌سازد و تحویل می‌دهد.

تاثیر کلام و رمز اصلی سازندگی شیخ در عمل به حدیث حضرت امیرالمومنین (ع) است که در این باره می‌فرماید: هر کس خود را پیشوای مردم سازد باید قبل از آموزش مردم به خود بپردازد و قبل از آنکه دیگران را با گفتار ادب کند به رفتار خود را تربیت نماید همین گونه بود که او لحظه‌ای از خدا غافل نبود.

همیشه می‌فرمود: هر سوزنی برای غیر خدا زدم به دستم فرو رفت.

محورهای اصلی سخنانش توحید، اخلاص، محبت به خدا، حضور دائم، انس با خداف خدمت به خلق، توسل به اهل بیت، انتظار فرج و پرهیز از محبت دنیا، خودخواهی و هوای نفس.

او سخنانش همانند قرآن دلنشین بود، سفارش شیخ در آفت زدایی دل از محبت خدا کسب معرفت شهودی که تا حاصل نشود انسان عاشق به کمال مطلق نی‌رسد و لازمه تحصیل معرفت شهودی ترک محبت دنیاست. شخص دنیا‌طلب و هوسران هرگز به آمال و آرزوهای خود نمی‌رسد و هیچوقت قلب و دل او قرار پیدا نمی‌کند تا صاحبش در آن جای گیرد وقتی حضرت عیسی (ع) به معراج می‌رفت به آسمان چهارم رسید خطاب رسید او را تفتیش کنید یک سوزن به یقه حضرت مشاهده کردند، خطاب رسید چون به این سوزن علاقه داشته همانجا او را متوقف سازید والا او را تا آسمان هفتم هم بالا می‌بردند.

پس از گم شدن حضرت یوسف (ع)، حضرت یعقوب (ع) خیلی محزون بود و سالها با خدا مناجات و اظهار عشق و محبت می‌کرد، خطاب رسید در یک آه تو یوسفت بود کنایه از اینکه باید محبت او را از دلت بیرون کنی.

یکی از شاگردان مرحوم شیخ نقل می‌کند که آن بزرگ‌مرد همواره به گدایی درب‌خانه خدا سفارش می‌کرد و می‌فرمود: شبی یکساعت دعا بخوانید اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید.

ادعیه‌ای که معمولا از سوی شیخ سفارش می‌شد دعای عدلیه، دعای توسل و دعای یستشیر بود و دیگر مناجات حضرت امیر (ع) در مسجد کوفه که با ذکر (مولای یامولای) همراه است مناجات‌های پانزده گانه حضرت سجاد ع، رانیز فراوان توصیه می‌کرد و می‌فرمود: هر یک از این پانزده دعا، یک خاصیت دارد . مثلا مناجات‌‌ تائبین محبت دنیا را کم می‌کند . مرحوم شیخ یکی از خواص تلاوت صبحگاهی سوره صافات وتلاوت شبانگاهی سوره حشر را دست یافتن به صفای باطن می‌دانست و برای سوره واقعه اثر فراوانی قایل بود.

از دستورهای شیخ برای مداوت براذکار اینهاست:

1- برای افزایش قدرت انسان در غلبه بر نفس ذکر: یا دایم یا قایم

2- برای دوستی خداوند متعال در دل: هزار صلوات تا چهل شب

3- برای سرکوبی نفس: هر روز سیزده مرتبه ذکر: اللهم لک‌الحمد و الیک المشتکی و انت المستعان.

4- برای چیرگی بر نفس: مداومت بر ذکر لاحول ‌و لاقوة‌الا‌بالله العلی‌العظیم

5- ذکر: یا غنی یاکریم دویست‌ بار بعد از نماز بسیار مؤثر است.

علاوه بر اینها قرائت روزانه زیارت عاشورا را مورد تاکید شیخ بود که خود آن را ترک نمی‌کرد .

جناب شیخ به ذکر: یا زکی‌الطاهر من کل افت بقدسه سفارش می‌کرد جناب شیخ در برابر درخواست مکرر یاران برای تشرف به محضر مقدس آقا امام زمان عج، سفارش‌های خاصی فرموده که از آنجمله می‌توان به مورد زیر اشاره کرد: شبی یکصد بار آیه کریمه رب‌ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرجا صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا تا چهل شب.

پای سخنان شیخ:

1- ای انسان خودت را بشناس و با او باش و رفاقت کن ، ملکوت و ملائکه‌ دوستان تواند.

2- اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب از عقاب خدا، بترسیم همه کارهای عالم درست می‌شود.

3- حدکمال انسان این است که به خدا برسد یعنی مظهر او بشود.

4- خدا به قدری مهربان است که گویا فقط همین یک بنده را دارد. که دایم به او می‌گوید این کار را بکن و آن کار را مکن تادرست شوی.

5- با خدا انسی داشتم التماس کردم، سرخلقت را به من بفرمایید، خطاب آمد احسان، احسان به خلق بعد از بندگی ما.

6- به سادات احترام بگذارید آنان را در هر مرتبه‌ و منزلی که هستند گرامی بدارید.

7- میزان ارزش اعمال، میزان محبت به خداست.

8- تقوی منزلتی دارد، مرتبه نازله آن انجام واجبات و ترک محرمات.

9- مرتبه عالیه تقوی پرهیز کردن از غیر خداست.

10- رسیدگی به فقرا انسان را عاشق خدا می‌کند.

11- مردم را به خدا دعوت کنید نه به خود.

12- آنچه پس از انجام فرائض حال بندگی را درانسان ایجاد می‌کند نیکی به مردم است.

13- هیچ چیز مثل عمل به احکام برای ترقی وتعالی بشر مؤثر نیست.

14- تو برای خداباش، خدا و ملائکه‌اش برای تو خواهند بود.

15- به مردم رسیدگی کنید تا خدا به شما رسیدگی کند.

16- اهل بیت را خرج گرفتاری‌های زندگی و دنیایتان نکنید، آنها چراغ راه شما در طریق توحیدی و خداشناسی هستند.

17- تاثیر روزی حلال و حرام آن قدر زیاد است که ممکن است حلال‌زاده بخورد و مثل حرامزاده شود یا حرامزاده بخورد و حلال‌زاده شود.

18- اگر کسی برای خدا کار کند چشم دلش باز می‌شود.

استاد به مدارج رفیع از سلوک و معرفت رسیده است. نمونه‌ای والا از عارفان است که در پرتو ایات و روایات توانسته‌اند تابشی از باطن را به تماشا بنشینند، راهی که امثال شیخ پیموده‌اند با آنچه باطل صفتان صوفی‌نما و درویشان دکان دار از آن گذشته‌اند فرسنگ‌ها فاصله دارند.

درنگ در زوایای زندگی شیخ روشنگر این حقیقت است که وی با ریاضت ودرویشی به این مقام و منزلت نایل نشده و در تعلیمات خود نیز هرگز به این امور سفارش نکرده، بلکه آنچه او را بدین جایگاه رسانده و منزلت بخشیده است مداومت وی بر سرکوبی نفس و پایداری در برابر خواهش‌ها و آرزوهای دور و دست‌نیافتنی بشراست، آرزوهایی که هر چه بیشتر برآورده شود گسترده‌ای افزون‌تر را می‌طلبد.

شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) بعد از سال‌ها خدمت در مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام بعد از گذشت 79 بهار از زندگی پربرکتش دراین دنیای فانی سرانجام در روز 22 شهریور یکهزار و سیصد و چهل هجری شمسی در تهران دیده فروبست و به خاطره‌ها پیوست.


  

شوهر خوبی باشید!

شوهر خوبی باشید!

تجربه نشان می‌‌دهد که با دو نوع شوهر رو به رو هستیم.

نوع اول شوهری است که زیاد فکر می‌کند، زیاد گوش می‌دهد، کم حرف می‌زند، بیشتر تمرکز می‌کند، تشکر می‌کند، صادق است، از کلمات خوب و دل‌نشین استفاده می‌کند و... هر کسی که فاقد این کیفیات باشد، یا از بعضی از این‌ها برخوردار نباشد، شوهر نوع دوم است. در نتیجه بهتر است مترصد عادات خوب باشیم. برای خوب شدن هرگز دیر نیست.

 

اگر فرض را بر این بگذاریم که با ده سال کم و زیاد 75 سال عمر کنید و باز اگر فرض را بر این بگذاریم که در 25 سالگی ازدواج کنید، می‌توانیم نتیجه بگیریم که حدود 50 سال با همسرتان زندگی خواهید کرد. البته با 10 سال بیشتر یا کمتر.

در این مقاله به شما مردان محترم حقایقی را می گوئیم که نتیجه ی عمل به آن ، ایجاد احساس خوشبختی در خانم های محترم است. وقتی زنتان را شاد و خوشبخت می‌کنید ، خودتان هم به شادی و خوشبختی می‌رسید. این حقیقت شماره یک است.

حقیقت دوم این است که می‌توانید از اشتباهات دیگران درس بیاموزید. بعضی از شوهرها گمان می‌کنند که به هیچ‌وجه نمی‌توانند زن‌شان را خوشبخت کنند. اما این‌طور نیست.

 

قبل از ین که میهمان دعوت کنید موضوع را با زن‌تان در میان بگذارید. به او فرصت کافی برای تدارک میهمانی بدهید.

 

حقیقت سوم این است که باید همه روزه برای شاد کردن زن‌تان کاری صورت دهید.

 

بعضی از زن‌ها روزی چند بار از فرزندان، همسر، اقوام و خدمتکاران منزل ناراحت می‌شوند. این در واقع حقیقت چهارم است.

حال بعد از توجه به این حقایق، می‌توانیم برای شاد کردن زن‌هایمان کارهایی صورت دهیم. برای این کار باید در خود عادات بهتری ایجاد کنید.

 

با او موافقت کنید

هر کاری را که می‌خواهید بکنید، اما اگر زن‌تان در مقام اعتراض به شما حرفی زد از او پوزش بخواهید. توجه داشته باشید که شاد کردن زن‌تان علم نیست بلکه هنر است.

اگر با زن‌تان موافقت کنید، زندگی‌تان به مراتب بهتر و شادمانه‌تر می‌شود.

ابتدا هر کاری را که او می‌گوید، بکنید

خیلی ساده است. از عقل سلیم پیروی کنید. برای زن شما سر زدن به مدرسه دخترتان مهم‌تر از این است که به کسی زنگ بزنید و شش تراکتور به او بفروشید. توجه داشته باشید که بعد از کشتن همه شیرهاست که می‌توانید ببر را شکار کنید. شخصاً به این نتیجه رسیده‌ام که بسیاری از خانواده‌ها به علت تاخیری که در انجام دادن کاری صورت می‌گیرد با هم اختلاف پیدا می‌کنند. بسیاری از کارها را زودتر از موعد انجام دهید. اگر می‌بینید کاری هست که باید انجام دهید و فرصت انجام دادن آن را ندارید، آن کار را به دیگران واگذار کنید اما بگذارید که کار انجام شود.

 

ببینید که افراد خانواده ی شما چه خواسته‌هایی دارند. آن‌ها را روی برگه‌ای بنویسید و هر چه سریع‌تر انجام دهید.

توجه داشته باشید که گاه تبسمی که بر چهره ی دختر شما می‌نشیند، از فروش یک دوچرخه ارزشمندتر است. لبخندی که بر لبان زن شما ظاهر می‌شود، احتمالاً مهم‌تر از این است که یک اتومبیل، بفروشید.

اشتباهات خود را بپذیرید

قول می‌دهم که شما اشتباه نمی‌کنید. راستی بگویید بدانم اگر زن‌تان اشتباه کرد، چه تفاوتی می‌کند اگر به او بگویید که اشتباه کرده‌اید؟ چه اشکالی دارد اگر بگویید متاسفم. حتی اگر نود و نه درصد اشتباه کرد باز هم می‌توانید از او عذرخواهی کنید، مطمئن باشید که خیلی زود به اشتباهاتش پی می‌برد. در زندگی زناشویی تنها چیزی که مهم نیست این است که چه کسی اشتباه کرده است زیرا هر کدام که اشتباه کنند هر دو ناراحت می‌شوند. اگر زن‌تان در برابر عذرخواهی شما معذرت خواست، آیا به راستی احساس بهتری پیدا نمی‌کنید؟

 

بگویید که متاسفید، عذر بخواهید چه تقصیر شما باشد، چه نباشد، اشتباه بهترین آموزگار انسان است. از هر حادثه‌ای که شما را ناخشنود می‌کند درس بگیرید.

دلیل اصلی ناخشنودی را پیدا کنید. به احتمال زیاد می‌تواند دلیل احمقانه‌ای داشته باشد.

  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ